به دنبال موضعگیریهای متفاوت از سوی حاملان و مدعیان گفتمان چپ و نیز انتشار مقالات مختلف در ارتباط با جنگ در اوکراین، در سخنرانی تلگرامی جمعه شب ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۱ در گروه تلگرامی «به یاد رفیق رئیسِ دانا، برای اتحاد عدالتخواهان» مطالبی مطرح شد که جا دارد به صورت خلاصه مورد بررسی قرار گرفته و نکاتی در پاسخ به آن مطرح شود.
قبل از هرچیز لازم است اشاره شود که موضع رفیق زنده یاد دکتر فریبرز رئیس دانا در ارتباط با جنگ در سوریه روشن بود و سخن گفتن بر ضد منطق تحلیلی او و در گروهی با نام و یاد او را میتوان دور از پرنسیپهای اخلاقی دانست.
چه کسانی بزرگترین ضربات را به چپ وارد میکنند؟
- آن ها که با تحریف سوسیالیسم علمی و مبانی مارکسیسم و با ادعای سوسیالیسم دموکراتیک و قرن بیست و یکمی و چپ نو و …، و طرد جوهرهی انقلابی آن دیکتاتوری پرولتاریا، با لنینیسم یعنی مارکسیسم عصر امپریالیسم زاویه گرفته و نوعی سوسیال دموکراسی بیخطر و قابل تحمل برای بورژوازی و امپریالیسم و فاقد ویژگیهای انقلابی را ترویج میکنند و به دلیل همین رویکرد ناگزیر به همراهی با ناتو و تبرئهی مستقیم و غیرمستقیم فاشیسم و نئوفاشیسم در سوریه و اوکراین تحت پرچم به اصطلاح انساندوستانه، حقوق بشری و صلحدوستانه و … میشوند.
- آنها که با اتکا به انواع اندیشههای غیر علمی مبتنی بر تز سه جهان در زمان وجود اتحاد شوروی، این کشور را که به شکلهای مختلف حامی جنبشهای انقلابی و ضدامپریالیستی در سراسر جهان بود، سوسیال امپریالیست میخواندند و بدین سان تلاش میکردند تا برای امپریالیسم آمریکا با دهها کودتای خونین و مداخلهی نظامی در کشورهای مختلف جهان که با میلیونها قربانی همراه بوده است، کشوری که دو بار برای اعلام سروری خود بر جهان از بمب اتمی با صدها هزار کشته و پیامدهای وحشتناک آن استفاده کرد، شریک جرم پیدا کنند و بدینسان وقاحت اقدامات تجاوزگرانهی امپریالیستی را کاهش دهند و بخشی از نیروهای مترقی را به دشمنی با اتحاد شوروی به جای امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپایی و جهانی آن سوق دهند و بیاعتنا به اینکه با فروپاشی اتحاد شوروی چه بر سر مردم آن در کشورهای باقیمانده و نیز مردم جهان میآید و این خلاء قدرت چگونه توسط امپریالیسم و ناتو و نیروهای ارتجاعی ساخته و پرداخته و تحت حمایت آنها پر میشود، در ابتدای دهه ۱۹۹۰ پیروزمندانه از فروپاشی اتحاد شوروی و به اصطلاح سوسیال امپریالیسم، همراه با رهبران امپریالیست غرب و مرتجعترین نیروها در جهان ابراز شادمانی کردند و سه دهه پس از دههی ۹۰ میلادی نیز همچنان میکوشند تا با امپریالیست نامیدن روسیه که با تخریب زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی سوسیالیستی آن و بر اساس شاخصهای واقعی اقتصادی طی چند دهه پس از فروپاشی عملاَ به یک کشور نیمه پیرامونی و نیمه مستعمره تبدیل شده است، و قراردادن آن در کنار امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپایی آن در اتحادیهی اروپا با کارنامهی سراسر مداخلهگرانه و جنایت بارشان در تجزیه و تکهپاره کردن یوگسلاوی، نابودی و به قهقرا بردن لیبی در عصر جاهلیت همراه با قتل جنایتکارانهی قذافی، براندازی دولت دموکراتیک زنده یاد نجیب در افغانستان و کارنامهی ننگین ۲۰ سال جنایت در افغانستان و واگذاری دوبارهی قدرت به طالبان، ایجاد و راهاندازی گروههای ارتجاعی چون داعش و تدارک و تسلیح و ترانسپورت و پشتیبانی از آنها برای براندازی دولت قانونی سوریه، مداخلهی غیرقانونی و مبتنی بر دروغ بزرگ و گوبلزی در عراق و براندازی دولت عراق، مداخلات گسترده در ونزوئلا برای براندازی دولت قانونی این کشور، بیش از شش دهه تحریم غیر قانونی کوبا و انواع مداخلات در این کشور، اعمال تحریمهای گسترده و ویرانگر به کشورهای مختلف از جمله ایران، حمایت همهجانبه از اسرائیل در تضییع حقوق خلق فلسطین، حمایت همه جانبه از نزدیک به یک دهه مداخله جنایتکارانه و تحمیل جنگ ویرانگر و فلاکت بار از سوی عربستان مرتجع به مردم یمن و … ، در تلاشند تا با انتساب عنوان امپریالیست به روسیه و به زعم خود شریک کردن آن در این جنایات وسیع امپریالیستی، برای امپریالیسم شریک جرم بتراشند به نوعی غیرمستقیم به تبرئهي آن کمک کنند.
- کسانی به اعتبار تاریخی چپ ضربه وارد میکنند که در روزهای اوج جنگ در سوریه با صدهاهزار تروریست داعشی تدارک و تسلیح شده و سازمان یافته از گوشه و کنار جهان و سناریوها و صحنههای متعدد کارگردانی شده چون اعلام استفاده اسد از سلاح های شیمیایی و … که گند دروغ بودن و ساختگی بودن همهی آن ها هم درآمد، پس از مداخله قانونی و مؤثر ارتش روسیه بر اساس درخواست قانونی دولت قانونی سوریه برای دفاع از امنیت این کشور در برابر ارتجاع داعشی-امپریالیستی وقیحانه تلاش کردند تا بهاصطلاح از حقوق بشر و صلح دفاع کرده و جنگ در سوریه را جنگی بین دیکتاتوری اسد و مخالفان به اصطلاح «دموکراسی خواه» او معرفی کنند و… و بدین ترتیب با مخالفت با دفاع از امنیت سوریه و سرکوب ارتجاع داعشی- امپریالیستی، عملاَ در راستای برنامههایی امپریالیستی برای ایجاد خاورمیانهی نوین عمل کردند. کسانی که شعار بیطرفی و دفاع از صلح در شرایط مداخلهی روسیه در دفاع از امنیت سوریه که به تغییر توازن قوا به نفع این کشور جهت سرکوب تروریسم داعشی- امپریالیستی و ممانعت از تبدیل شدن سوریه به یک لیبی دیگر انجامید (که عملاَ یک شعار ارتجاعی و همسویی با امپریالیسم و تروریسم داعشی در چنین شرایطی بود)، را مطرح کردند. آری اینها باید شرم کنند. چراکه پر واضح بود که قرار نبود با سرنگونی اسد یک دولت دموکراتیک در آنجا برسر کار بیاید بلکه بیشک یک دولت ارتجاعی از نوع آنچه در لیبی شاهد آن شدیم، ممکنترین آلتزناتیو برای آنجا بود.
- آنهایی باید شرم کنند که در تلاشی مزورانه میکوشند تا نوعی اینهمانی بین شواهد آشکار برآمد و سیطرهی فاشیسم و نئوفاشیسم در اوکراین با به قول آنها فاشیسم در روسیه را تصویر میکنند. این در حالی است که بسیاری از رهبران غربی نیز بر برآمد فاشیسم در اوکراین اذعان دارند اما همین رهبران، علی رغم تاکید بر اولیگارشی در روسیه، هیچیک از آنها از فاشیسم در روسیه سخن نمیگوید. اعتبار چپ را آنهایی به چالش میکشند و باید شرم کنند که با ادعای چپ، به شکلی یکسان از فاشیسم در اوکراین و روسیه سخن میگویند. به نوعی به گرایشات فاشیستی در اوکراین اشاره میکنند تا به زعم خود فاشیسم نهادینه شده در روسیهی امپریالیستی را مورد حمله قرار دهند.
- آنهایی باید شرم کنند که چشم و گوش خود را بر همهی اطلاعات موجود در بارهی اقدامات فراوان و پیگیرانهی روسیه برای حل دیپلماتیک موضوع جهت ممانعت از عضویت اوکراین در ناتو، همکاری با آمریکا در تنگتر کردن حلقهی محاصرهی ناتو بر روسیه، گردآوردن ۱۲۵ هزار نیرو در مرز دونباس برای حمله و کشتار روس ها و … می بینند و به عنوان تحلیلگر رویدادهای اوکراین ترجیح میدهند تا هیچ اشارهای به اقدامات فاشیستی و راسیستی گستردهی نازیستها و نئوفاشیستهای حاکم بر اوکراین نکنند!
- کسانی باید شرم کنند که از متدولوژی و روش شناسی تحلیلی علمی سخن میگویند اما ترجیح میدهند تا از کشتار نزدیک به ۱۵ هزار نفر از شهروندان جمهوریهای با جمعیت روس زبان دونتسک و لوگانسک در دونباس پس از کودتای سال ۲۰۱۴ در اوکراین و تصرف قدرت توسط فاشیستها و طی ۸ سال گذشته سخنی نگویند. آنهایی باید شرم کنند که ترجیح میدهند سخنی از زنده زنده سوزاندن ده ها کارگر در محل اتحادیههای کارگر در اودسا توسط نئوفاشیستهای حاکم بر اوکراین سخنی نگویند. کسانی که خود را تحلیلگر علمی تصور میکنند و همهی این جنایات را دیدند، اما هیچگاه احساسات حقوق بشری و صلح دوستانهی آنها تحریک و بیدار نشد و صدای«نه به جنگ» و «دفاع از صلح» و شعارهای مشابه از آن ها درنیامد اما زمانی که روسیه طبق موازین حقوقی بینالمللی و ماده ۵۱ منشور ملل متحد مبنی بر «حق طبیعی دفاع مشروع انفرادی یا اجتماعی» در دفاع از خلق دونباس و نیز امنیت خود اقدام به عملیات ویژهی نظامی در اوکراین کرد، در راستای همراهی با حمایت همهجانبهی سیاسی و نظامی امپریالیسم آمریکا و اتحادیهی اروپا از حاکمان فاشیست در اوکراین، پرچمدار صلح و نه به جنگ و … شدند!
- کسانی به اعتبار تاریخی چپ اصیل بزرگترین ضربه را میزنند و باید شرم کنند که علیرغم تعریف صریح حقوقی تجاوز در قطعنامهی شماره 3314 مورخ 14 دسامبر 1974 سازمان ملل که تجاوز نظامی را تعریف کرده است، چشم و گوش خود را بر آن بسته و بر همصدایی خود با رسانههای جریان اصلی مبنی بر «محکوم کردن تجاوز روسیه به اوکراین» اصرار میورزند.
در مادهی 3 قطعنامهی مذکور، هم تعریف تجاوز آمده است و هم سایر اقدامات برخوردار از کیفیت تجاوزکارانه برشمرده شده است. در بند (ج) این ماده به صراحت در این باره آمده است :
«ج _ اجازهی یک دولت برای استفاده از سرزمینش که در اختیار دولتی دیگر قرار داده ، به منظور انجام اقدامی تجاوزکارانه علیه دولت ثالث »
«در بحران اوکراین، از یک دهه پیش قلمرو سرزمینی این کشور جهت تعلیم نئونازیها با هدف از بین بردن امنیت روسیه در اختیار پنتاگون قرار گرفته است. این وضعیت فرض متجاوز برشمردن روسیه را مردود میکند و طبق این بند، اوکراین ابتدائاَ مرتکب تجاوز شده است نه روسیه، ولو نقش اوکراین بیش از یک ابزار ناتو نباشد. به این ترتیب این اوکراین است که باید طبق مادهی 39 منشور به عنوان متجاوز در شورای امنیت مطرح و در معرض ضمانت اجراهای مندرج در مواد 41 و 42 قرار گیرد ».(نقل از صفحهی فیسبوک دکتر محمد شریف ، استاد دانشگاه و وکیل مدافع زندانیان سیاسی)
- کسانی باید شرم کنند که ادعای شناخت نئولیبرالیسم و اقتصاد سیاسی و … را دارند اما هیچ تمایلی به سخن گفتن از نئوفاشیسم به عنوان پیامد واقعی و اجتنابناپذیر آن و پژوهشهای معتبر و فراوان علمی در این مورد از خود نشان نمیدهند و هیچ تمایلی ندارند که ارتباطی بین نئوفاشیسم به عنوان پیامد واقعی نئولیرالیسم و تحولات ژئوپالیتیک و ژئواکونومیک در مناطق مختلف جهان و از جمله در اطراف مرزهای روسیه و منطقهی اوراسیا که تسلط بر آن برای امپریالیسم از اهمیت ویژهای برخوردار است، ببینند یا اگر هم میبینند، تمایلی به سخن گفتن در بارهی آن و انگیزه بسیار نیرومند آمریکا و غرب برای بالکانیزه کردن روسیه از خود نشان نمیدهند. آری، کسانی باید شرم کنند که اینگونه میکوشند تا حقایق را از مخاطبان خود پنهان کنند.
- کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که ادعای شناخت اقتصاد سیاسی را دارند و با بستن چشم خود بر تعریف لنینی و علمی و مبتنی بر اقتصاد سیاسی از ویژگیهای امپریالیسم، رندانه میکوشند تا مفهوم استعمار و امپراتوری را به جای آن بنشانند تا با استناد به قدرت نظامی روسیه بتوانند آن را امپریالیست نامیده و نوعی اینهمانی بین جنایات تجاوزکارانهی امپریالیسم در نقاط مختلف جهان با دفاع مشروع و قانونی روسیه از امنیت خود ایجاد کنند!
- کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که چشم خود را بر حق خودمختاری جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک در دونباس و موافقت نامههای مینسک ۱ و ۲ که دولت فاشیستی اوکراین از پذیرفتن آن سرباز میزند، میبندند و همصدا با حاکمیت کودتایی و فاشیستی اوکراین با نمادهای آشکار فاشیستی و حامیان آنها، اقدام ناگزیر روسیه به عملیات ویژه را تجاوز تعریف کرده و محکوم میکنند!
- کسانی به اعتبار چپ اصیل بزرگترین ضربه را میزنند و باید شرم کنند که با چشمپوشی بر کوهی از حقایق در ارتباط با ممنوع کردن فعالیت احزاب، ممنوع کردن زبان روسی، اقدامات راسیستی فراوان، تخریب نمادهای مبارزهی ضدفاشیستی جنگ جهانی دوم، تجلیل از استپان باندرا فاشیست شناخته شدهی زمان جنگ جهانی دوم با آن همه جنایت شناختهشده، استفاده از نمادهای آشکار فاشیسم از سوی اوکراین، رندانه میکوشند تا تصویر همسانی از «ناسیونالیسم افراطی روسها» و ناسیونال فاشیسم حاکم بر اوکراین ارائه کرده و آنها را عین هم معرفیکنند! کاری که رسانههای غرب هم از انجام آشکار آن شرم دارند!
- کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که چشم خود را بر گسترش وسیع ناتو در شرق اروپا، پس از توافق غرب مبنی بر عدم پیشروی ناتو حتی یک اینچ به سمت شرق و مرزهای روسیه در سه دههی گذشته و توسعهی وسیع ناتو به پشت دیوارهای روسیه با نقض این توافق میبندند و اقدام ویژهی روسیه در اوکراین که تنها کمتر از دو ماه از آغاز آن میگذرد، را عامل گسترش ناتو و اقدامات تجاوزکارانهی آن و فعالیتهای مجتمعهای صنعتی-نظامی و … معرفی میکنند! گویا که قبل از اقدام اجتنابناپذیر روسیه برای دفاع از امنیت خود و مردم جمهوریهای خودمختار دونباس، چنین نبود و ناتو توسعه پیدا نمیکرد و …
- کسانی بزرگترین ضربه را به اعتبار چپ وارد میکنند و باید شرم کنند که خود را چپ میپندارند و همزمان چشم خود را بر واقعیت تلاشهای فراوان دیپلماتیک و صبورانهی روسیه طی سالهای گذشته برای حل دیپلماتیک مسئله میبندند و در عالم انتزاع از صلح و محکوم کردن بهاصطلاح تجاوز روسیه و نیروی سوم و … سخن میگویند و قادر به ارائهی هیچ راه حلی برای حل دیپلماتیک موضوع پیش از تصمیم روسیه مبنی بر انجام عملیات ویژه نبودند. (چرا که فاشیستهای حاکم بر اوکراین با حمایت غرب و ناتو همهی راهها را بسته بودند. ) کسانی باید شرم کنند که برآنند تا از این حقیقت این نتیجه را بگیرند که گویا دفاع از امنیت کشورها و مقابله با تهاجم فاشیستی – امپریالیستی غرب و ناتو علت توحش امپریالیسم و فاشیسم است (نه ماهیت امپریالیستی و نئوفاشیستیآنها )، پس باید این اقدامات دفاعی و ضد فاشیستی را محکوم کرد! بدیهی است وقتی کشوری در راستای دفاع از امنیت خود در برابر امپریالیسم و ناتو دست به مقاومت میزند، امپریالیسم نیز متقابلاَ دست به اقدامات شنیعتری بزند. اما به این دلیل نمیتوان مقاومت در برابر فاشیسم و امپریالیسم را محکوم کرد!
- کسانی اعتبار تاریخی چپ اصیل را زیر سؤال میبرند و باید شرم کنند که کشف دهها آزمایشگاه مربوط به تولید سلاحهای بیولوژیک در اوکراین از سوی آمریکا را به عنوان یک خطر بزرگ برای روسها و جهانیان میبینند و سخنی از آن نمیگویند و به جای آن میکوشند تا با فروکاستن مفهوم علمی امپریالیسم و استفاده از عبارت انتزاعی و نامفهومی چون «کلیت خصلت امپریالیستی» و امپریالیست خواندن روسیه، تصویر همسانی از امپریالیستهای آمریکا و روسیه ارائه کنند. کسانی که با چشم فروبستن بر شاخصهای علمی مفهوم امپریالیسم بهعنوان بالاترین مرحلهی سرمایهداری در جهان کنونی، و استفاده از عباراتی چون «سوپر استثمار در روسیه» و اشاره به مفهوم غیرعلمی چون «کلیت خصلت امپریالیستی» ، صلاحیت و اعتبار علمی خود را آشکارا به زیر سؤال میبرند تا بر ذهن مخاطبان برای جا انداختن و تأکید بر امپریالیست بودن روسیه تاَثیر بگذارند. غافل از اینکه حتی با فرض پذیرفتن امپریالیست بودن روسیه، این فرض مانع دفاع این کشور از خود در برابر نئوفاشیسم و نازیسم عریان و آشکار مورد حمایت غرب و ناتو نخواهد بود! همانگونه که برای امپریالیستهای فرانسه و انگلیس در برابر نازیسم در جنگ جهانی دوم نبود.
- کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که علیرغم تجربهی تلخ و بسیار پر هزینه جهان تک قطبی برای بشر در عالم واقعیت، و تلاش جهانی برای گذار به چند جانبهگرایی به عنوان یک عامل بازدارنده، معلوم نیست بر چه اساسی اعلام میکنند که دارند میبینند که در عمل نیروهای ارتجاعی و دولتهای ارتجاعی و راست افراطی و جنبشهای بنیادگرا از جهان چند قطبی سود میبرند و …لابد جهان تک قطبی باید بهتر باشد! گویا که خلق داعش، بوکوحرام، طالبان و … محصول جهان چند قطبی است و گویا که دو بار واگذاری قدرت به طالبان از سوی امپریالیسم آمریکا محصول جهان چند قطبی است و نه جهان یک قطبی تحت تسلط آمریکا؟! این دیدگاه توجهی ندارد که جهان چندقطبی تا چه حد در پایداری و استحکام انقلاب کوبا، پیروزی خلق ویتنام و شکلگیری جنبشهای آزادیبخش ملی و دولتهای ملی و مردمی در بخشهای وسیعی از آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نقش یاریگر داشت. (و البته بدیهی است که همهی اینها به معنی یکی پنداشتن جمهوری فدراتیو روسیه با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیست.) این دیدگاه در نظر نمیگیرد که امپریالیسم در یک جهان چند قطبی موفق نمیشد یوگسلاوی را تکه پاره کند! یا لیبی را به دست آدمخواران بسپارد! کسانی باید شرم کنند که با اشاره به مخاطرات جهان چندقطبی به دلیل احتمال زمستان هستهای و …، به صورت غیرمستقیم توجیهگر و مروج جهان تکقطبی تحت سیطرهی آمریکا میشوند!
- کسانی چپ را بیاعتبار می کنند و باید شرم کنند که مبارزه با فاشیسم حاکم بر اوکراین را که در طی چند سال هزاران نفر را کشته است و نژادپرستی آشکار و اقدامات متعدد فاشیستی را به اجرا گذاشته است، و با بسیج ۱۲۵ هزار نیروی نظامی در مرز دونباس در تدارک کشتاری وسیعتر بوده است، را موکول به شکلگیری «نیروی سوم» موهوم به عنوان یک ایدهی انتزاعی و غیررآل حواله میکنند که اساساَ بسیار بعید است که در ارتباط با جنگ در جریان در اوکراین بتواند شکل بگیرد و از وزن و تأثیری روی توازن قوای موجود برخوردار شود. نیروی سوم موهومی که بیشتر تداعی کنندهی نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود و این یعنی بازگذاشتن دست فاشیستها برای ادامهی جنایت و کشتار و …
- کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که بر این باورند که زلنسکی بیشتر از پوتین میتواند مدعی مبارزه با فاشیسم باشد!
- کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که چشم و گوش خود را بر روی واقعیت تبدیل مناطق مسکونی به مواضع نظامی و گروگانگیری مردم در این ساختمانها و ممانعت از خروج آنها از شهر از طریق کانالهای امن توافق شده میشوند و اخبار و ویدئوهای جنایتکارانهی فاشیستها در اوکراین را می شنوند و میبینند، اما همچنان با تکرار دروغهای رسانههای امپریالیستی و همسو با آنها از جنایات جنگی روسیه در بمباران ساختمانهای مسکونی و سخن میگویند. در حالی که می دانند امپریالیسم و جریان مسلط رسانهای تمام منابع مستقل خبری و تلویزیون روسیه و … را هم به منظور ممانعت از انتشار اخبار درست سانسور کردهاند. کسانی باید شرم کنند که در چنین شرایطی هیچ اشارهای به صحنهسازی و دروغین بودن کشتار بوچا و شلیک موشک از سوی فاشیستهای اوکراین به ایستگاه مترو در شهر کراماتورسک و تلاش آبروباخته برای انتساب آن به روسیه نمیکنند و خود را مدعی متدولوژی علمی و … نیز میدانند!
- کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که درمانده از تحلیل عینی و مشخص و علمی از رویدادها در اوکراین، با رویکردی عصبی و عقدهگشایانه برای تهاجم به منتقدین خود از جادهی انصاف خارج شده و با بد و بیراه گفتن به باورمندان «راه رشد غیرسرمایهداری» در گذشته و برخی رویکردهای نظری و برنامهای یک گرایش ریشهدار تاریخی و چپ، بحث را از چارچوب منطقی خود خارج میکنند. در حالی که اگر نقدی هم در مورد راه رشد غیرسرمایهداری یا هر نظریهی دیگری در ارتباط با توسعهی اقتصادی و اجتماعی یا انقلاب ملی و دموکراتیک و … باشد (که می تواند باشد)، منطقاْ باید در رویکردی نظری و علمی و پژوهشی مورد بررسی قرار گیرد، و این موضوع اساساَ ارتباطی با موضع افراد و جریانهای سیاسی پیرامون جنگ اوکراین ندارد. ضمن اینکه هیچگاه نباید فراموش کرد که دولتهایی چون دولت سرهنگ قذافی در لیبی با آن استاندارد بالا از سطح زندگی و رفاه و مناسبات اجتماعی و سکولار در این کشور که هیچ چشماندازی برای رسیدن لیبی به آن تا پایان قرن جاری هم مشاهده نمیشود، جلوههایی از همین نگاه مبتنی بر راه رشد غیرسرمایهداری بودند که اینچنین مورد تهاجم قرار میگیرد. راهی که بسیاری از کشورهای به قول رفیق زنده یاد دکتر فریبرز رئیس دانا «کشورهای کم توسعه»، چارهای جز دنبال نمودن آن نداشتند، چرا که رشد ناموزون سرمایهداری در کشورهای بهاصطلاح پیرامون و نیمهپیرامون یا عقب نگاهداشته شده، مانع از توسعهی درونزا و متوازن آنها در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، فناوری، مدیریتی، توسعهی انسانی و … بوده است که به نوعی نسبتهایی از آن با بهرهگیری از انتقال ارزش از مستعمرات و … در کشورهای متروپل و به اصطلاح مرکز ممکن گردید. این بحث به ویژه برای آن ها که خود را صاحبنظر در حوزهی اقتصاد سیاسی میدانند، اساساَ بسیار جذاب است. از این رو فروکاستن آن به یک فحش سیاسی، آشکارا نشان از درکی بسیار تقلیلگرایانه از موضوع را بازتاب میدهد!
به راستی اگر سرمایهداری و امپریالیسم جهانی بخواهد نحلهای از مدعیان چپ را برای بیاعتبارکردن تاریخ و اعتبار اجتماعی چپ اصیل ایجاد کرده و با آن فعالان اجتماعی، کارگری و سیاسی را بفریبد و از مسیر درست و واقعی مبارزه دموکراتیک و اجتماعی ضد امپریالیسم و سرمایهداری و در مسیر واقعی دموکراسی، صلح ، آزادی و عدالت اجتماعی … منحرف کند، چقدر ممکن است با این نوع چپی که در ارتباط با تحلیل رویدادها در اوکراین اینگونه خود را معرفی میکند، متفاوت باشد؟!
باید امیدوار بود که این همه کژاندیشی تنها یک انحراف شناختی و نظری باشد و نه چیزی دیگر!
۲۸ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید