انتقادهایی که رضا پهلوی به نظام شاهنشاهی و روش حکومت پدرش کرده قابل توجه و آموزنده است. وی، به عنوان مدعی تاج و تخت سلطنت و یک فعال سیاسی، از هنگام انقلاب تاکنون در حد و توان خود تلاش کرده تا یک برنامه سیاسی ارائه دهد. در این پروسه، انتقاد از نظام شاهنشاهی به تدریج جدیتر شده بطوریکه اکنون قابل ارزیابی است.
کتاب "زمان انتخاب" که حاصل یک مصاحبه طولانی است شاید یکی از بهترین نمونههای این انتقادهای رضا پهلوی از سنت-خودی و پیشینه-خودی باشد.
هر چند که میتوان گفت این انتقادات تمامی ابعاد نظام شاهنشاهی – مثلا دوره سلطنت رضا شاه – را شامل نمیشود اما بیان و دقت در ارزیابی قابل توجه است. انتقادهایی که او در این کتاب میکند واقع بینانه، دقیق و درست است و ابعاد مختلف نظام سابق را در بر میگیرد، و رضا پهلوی عملا بابت آنها پوزش میطلبد.
این صحبتها در تعارض با ادعای برخی از طرفداران نظام سلطنتی است که رژیم سابق و شخص شاه نباید مورد انتقاد رضا پهلوی و نیروهای مشروطهطلب طرفدار وی قرار بگیرند.
رضا پهلوی در یک جا میگوید که پدرش تا سال ۱۳۳۲ [یعنی کودتای ۲۸ مرداد] "قانون اساسی را که سندی دمکراتیک بود محترم شمرد [و] پادشاهی کرد، نه حکومت". به عبارت دیگر، پس از ۲۸ مرداد، شاه خلاف قانون اساسی و خلاف دمکراسی رفتار کرد.
در جایی دیگر میگوید "همه قدرت در دستان پدرم متمرکز بود" و "نظام تک حزبی رستاخیر اشتباه بزرگ" محسوب میشود، و من او [یعنی شاه] را سزاوار انتقاد میدانم".
در جایی دیگر، رضا پهلوی میگوید "انتشار آثار برخی از نویسندگان ممنوع بود"، "وجود شکنجه نیز اثبات شده" و "من خطاهای نسبتا زیادی را در مواردی متوجه او [شاه] میدانم".
با ارجاع به این صحبتها میتوان گفت که باید این قدم رضا پهلوی را نمونه آموزنده و مشخصی در روند بتدریج پا گرفته "انتقاد از خود" در صحنه سیاسی ایران شناخت و معرفی کرد.
هنوز شاید نتوان گفت که تاثیر این انتقادها در تعیین روش سیاستگذاری نیروهای طرفدار شاهزاده به حدی است که آنها را از روشهای غیر دمکراتیک رژیم سابق دور نگه دارد. اما، صرف انتقاد، بخودی خود، حائز اهمیت است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید