از دریافت خبر رفتن یاری دیرین که محبتش بی شائبه بود و حضورش شادی بخش .سخت اندوهگینم .
هنوز باور نمی کنم ..
اما مرگ حقیقتی است که نه پذیرفتنش ممکن نیست.پذیرفتنی سخت وجانگاه .
دریغا که نسل ایستاده بر آستانه ما چه غریبانه در غربت چشم بر هم می نهد. با انتظاری سخت برای شنیدن خبر سقوط حکومتی جبار وکودک کش .طاقت می آوریم ،می گذریم با چنین آرزو ئی ،آرزوی جامعه ای آزاد ،دموکراتیک ،خالی از رنج بی عدالتی وابتذال..نیک می دانم چنین انسانی هر زمان که فرو می افتد دردلش "چندین هزار چشمهی خورشید..میجوشد از یقین؛"
"....دستانِ بستهام آزاد نبود تا هر چشمانداز را به جان دربرکشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بَدرِ کامل و هر پَگاهِ دیگر
هر قلّه و هر درخت و هر انسانِ دیگر را.
رخصتِ زیستن را دستبسته دهانبسته گذشتم دست و دهان بسته
گذشتیم
و منظرِ جهان را
تنها
از رخنهی تنگچشمی حصارِ شرارت دیدیم و
اکنون
آنک دَرِ کوتاهِ بیکوبه در برابر و
آنک اشارتِ دربانِ منتظر! ــ
دالانِ تنگی را که درنوشتهام
به وداع
فراپُشت مینگرم:
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت........." شاملو
یادت گرامی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید