رفتن به محتوای اصلی

پایان ِگفتگوهایِ هسته ای

پایان ِگفتگوهایِ هسته ای
برگردان:
خشایار رُخسانی

در 30 جولای (July)، علی خامنه ای آنچه را که از برنامۀٍ جورج بوش (George W. Bush) در برخورد با ایران برجای مانده بود، برهم زد. بُزُرگ کَدخُدای ایران، خامنه ای، همچنین بادکُنکِ رویاهایِ سناتور باراک اوباما (Barack Obama) را نیز بر پایۀِ گفتگوهایِ دو تَن ِ، ترکاند. 10 روز پیش از آن آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه و چین در ژنو گِردِ هم آمده بودند با این اُمید که تهران را به فَرنودند (بادلیل راضی کنند) که از غنی سازی اورانیوم خودداری کند. همانگونه که بیوسیده میشُد (انتظار میرفت)، خامنه ای دیدگاهِ خود را برایِ آویزان کردن ِآن بر گوش ِنمایندگان ِاین کشورها بازگو کرد. جمهوری اسلامی دست از ادامۀِ برنامه هایش بر نمی دارد: " برداشتن یک گام به پس در برابر ِاین نیروهایِ خودخواه (کشورهای باختر) آنها را به برداشتن ِیک گام به پیش می ایزاند (تشویق میکند)"، خامنه ای پاسخ داد.

 این بود " کِرامندیِ (اهمیت)" باشندگیِ (حضور) ویلیام بُرنز (William Burns) در گُفتگو، کسی که به ژنو رفت تا به اروپا و تهران آمادگیِ آمریکا را برایِ پَرماس (تماس) با مُلا رژیم در تِراز ِ (سطح) دولتمردان نشان دهد. [به مَنید (توجه کُنید) به واکُنش آمریکا: اگر علی خامنه ای یکبار ِدیگر یک نماینده به واشنگتُن (Washington) بِفِرِستَد که آمادگیِ به سامه نهاده شدۀِ (مشروط) خود را برایِ از سرگیریِ مراوده هایِ ساستاریک (سیاسی) بازگو کند، ما بَرتَری را در این می بینیم که یک دفَتر ِ نمایندگی در تهران بِگُشاییم. جُرج بُوش (George W. Bush)، بیل کلینتون (Bill Clinton) و نماینده های بوش همه – به دُرُستی-- برای دست یافتن به این ژایش (فرصت) به هوا خواهند پَرید].

 گُماردگی ای (ماموریتی) که بایستی بدست بُرنز (Burns) انجام میشُد، که یک شهرمدار ِ(سیاستمدار) کارکُشته و روشن بین میباشد، براستی همان چیزی است که هوادارن ِ و دوستان ِگُزیدمانی (انتخاباتی) اوباما (Obama) در نگر داشتند. دوستان ِ اوباما (Obama) گُفتند که او هماوا (موافق) با برپاییِ یک نِشست ِ "از پیش آماده شده" با نمایندگان ِایران بوده است؛ پیش از اینکه او ناچار باشد که یک رو در رویی با یکی از همتاهایِ ایرانی خود داشته باشد، که نگر به سامان ِ ساستاریک (سیاسی) ایران یا باید خامنه ای باشد، و یا فَرنِشین دولت، محمود احمدی نژاد، و یا علی اکبر هاشمی رفسنجانی، فَرنِشین ِ مَجلس مصلحت نظام و ملاهایی که برنامه هایِ اتمیِ پنهان ِایران را میچرخانند.

 از زمانیکه سناتور بَرزَن ِ (منطقه) ایلینُیس (Illinois) باراک اوباما ( Barack Obama) در نخُستین گفتاوردهایِ (بحث های) حزبیش دیدگاهِ "گفتگو هایِ ستیزه جویانه با ایران" (aggressive personal diplomacy) را با هموندان ِحزب دمکرات درمیان گُذاشت، خامنه ای شِلیکِ سخنرانی هایِ دُشمنانۀِ خود را همچون بارانی از گلوله هایِ توپخانه به سویِ " شیطان بُزرُگ" ، "دشمنان بُزُرگ" ، و "دشمنان اسلام و همۀِ مسلمانان" [که فرید (منظور) او در اینجا آمریکا میباشد] آغازیده است.

 احمدی نژاد، یک مردِ کاتوزی تر (روحانی تر) از خامنه ای، به اجراکنندۀِ برنامۀِ اِن بی سی (NBC) برین ویلیامز (Brian Williams) در تهران در پایان ِجولای این دیدگاه را بازنمود که اگر آمریکایی ها یاد بگیرند که هماهنگ با دستور هایِ انجیل و دستور هایِ آن پیامبرانی که در دوره هایِ پس از اِنجیل سربرآورده اند زندگی کنند؛ مانند دستور هایِ دینیِ اسلام، همۀِ گرفتاری هایِ بین آمریکا و ایران برچیده خواند شد. ویلیامز (Williams) گویا نتوانست دریابد که احمدی نژاد در هال (حال) فراخواستن ِآمریکایی ها برایِ دِگَرکردن ِ(تغییردادن) دین شان است. اگر ویلیامز (Williams) آنرا فَرا مییافت (درک میکرد )، او با شَوایی (احتمال) زیاد این رفتار ِ او را در خاستگاهِ یک آرَنگ (شعار ) بی کِرامند (بی اهمیت) ندیده میگرفت.

 پنداشتن به جریان در پُشت پرده کُمک زیادی به روشن شدن آن میکند: پیش خود به انگارید (تصور کنید) که بارک اوباما (Barack Obama)، جُرج بوش (George W. Bush)، و یا جان مکین (John McCain) بایستی که بسوی ایرانیان بازگردند و به آگاهی آنها برسانند که آموزش ِدین مسیحیت در سراسر آمریکا همانگونه که در پیش آمریکایی هایِ مسیحی بهنجار (مرسوم) است پذیرفته میشود؛ اگر چه از نگر ِ دینی، فرهنگی و ساستاریک (سیاسی) پیکره دادن به این اندیشه انگارناپذیر (تصور ناپذیر) میباشد. ولی این "بایستن" میگُذارد که ما به اندازۀِ آن شکافی پی ببریم که آمریکا و اروپا را از رهبران ِجمهوری ِاسلامی جدا کرده است.

این "بایستن" به اوباما (Obama) و وزیر خارجه آمریکا خانم کُندولیزا رایس (Condoleezza Rice) میگوید که نشست هایِ رو در رویِ "از پیش آماده شده" با ایرانیان بی کِرامند (بی اهمیت) هستند: شهرمدارهای (سیاستمدارهای) آمریکایی میتوانند برایِ سال ها با سعید جلیلی گفتگو کنند؛ [ نماینده ایرانی در زمینه فراپرسش های (مسائل) اتمی، کسی که دنباله رو و جُزئی ازگروه احمدی نژاد است]، با این وجود جهانی را که جلیلی در آن زندگی میکند و یا نیایش میکند آشفته نخواهد شد.

 این شکاف تنها با احمدی نژاد وجود ندارد، کسی را که برخی از چپ ها در آمریکا دوست دارند در جایِ مردی نشان دهند که از مَجد (قدرت سیاسی) راستین برخوردار نیست. جمهوری اسلامی بر پایۀِ سامانی اداره میشود که در آن یک گروهِ ویژه بر آن فرمانروایی میکُند (oligarchy). نگاه کُنید به واژۀِ "دُشمن" ، در سخنرانی هایِ خامنه ای و احمدی نژاد. بکارگیریِ این واژه در هر دو مورد یکنواخت و کمابیش همانند میباشند. اندازۀِ شُمار ِبکارگیریِ این واژه همانند یک چیزی است، من میگویم که این چیز از خامۀِ (قلم) ستیزه جویانه روح الله خمینی در ناسازِگاریش با آمریکا، سرچشمه میگیرد (خامه ای که بی اندازه بامزه تر بود). احمدی نژاد توانست بکُمَک یک رشته از شَوَند ها (علت ها) خودش را در این سامانی که ملاها بر آن چیره هستند، بالا بکشد. ولی فَرنشین (رئیس) در بین همۀِ اینها دوست کاتوزیِ (روحانی) آنها علی خامنه ای است. رهبری ِراستین (واقعی) جمهوریِ اسلامی از زمان مرگِ خُمینی در سال 1989، در دست خامنه ای نبوده است. رفسنجانی کسیکه با خامنه ای در گُذر از خیلی از راه ها برادر دست در دست بوده است، و از روز هایِ نخست انقلاب هر دو وابسته بهم بوده اند، بنگر نمی آید که یک آدم کاتوزی (روحانی) باشد به آنگونه که خامنه ای و احمدی نژاد هستند.

 فَرنِشین (رئیس) دولت و رهبر، آدم هایِ ناهمسان (متفاوت) با پس زمینه هایِ (backgrounds) نایکسان میباشند (کسیکه آموزش هایِ درخور برایِ ملا شدن ندیده است، نمی توند براستی ملا باشد)، ولی آنها در داوری ها یشان بین درست و نادرست خیلی بهم نزدیک هستند (آنها بیزار از رُشوه خواری در بین دوستانشان هستند، با وجودیکه آنرا روامیدارند)، به آنگونه که کیستی اسلامی-ایرانی آنها به دورِ این ارزش ها پیچانده شده است؛ در برداشتِ آنها از پَتِست (تهدید) به ویژه پَتِستِ فرهنگیِ آمریکا و کشورهای باختر باهم همداستان هستند.

 در ناهمسانی بین این دو، این خامنه ای است که هستۀِ سختِ این رازمان (نظام) را میسازد، که کاتوزی (روحانی) بودنش کم رنگ است، ولی ساده دلیِ روستاییش کمتر، و بیشتر (بر پایه آنچه که در باختر برداشت میشود) یک شهرمدار (سیاستمدار) بی پرده و سنگدل است. احمدی نژاد میتواند با خوشحالی بانوان را در هنگام باز فوتبال به اِنگارد (تصور بکند)؛ ولی در اِنگارۀِ خامنه ای زن هایِ چادری با تفنگ هایِ بردوش که در هالِ (حال) آرَنگ دادن (شعار دادن ) در ناسازی (برعلیه) با آمریکا هستند، نغش (نقش) میبندند. احمدی نژاد با شوایی (احتمال) زیاد پتکارشی (مخالفتی) با این اِنگارش (تصور) ندارد، ولی او به بانوان این پروانه را میدهد که در زمان ِ آزادِ خود به بازی فوتبال بپردازند.

 یک گَمانه زنیِ خوبی وجود دارد که بنا بر آن هر دو تَن براستی میخواهند به زبان ِآدم هایِ روی زمین، به کشورهایِ باختر بگویند که ملاها در هال (حال) دست یافتن به بمب اتمی هستند و هیچ چیزی وجود ندارد، نه آمریکایی ها، نه اروپایی ها و نه اسرائیلی ها که بتواند جلویِ آنها را بگیرد. زمانیکه هر دو تَن در بارۀ دادوری (عدالت) سخن میگویند، و آنرا بگونۀِ یک نواخت بازنمود (بیان) میکُنند، آنها به ناتَرازمندی (عدم تعادل) در جهان بین مسلمانان پارسا (مومن)، کسانی که از فَرهود ِ(حقیقت) راه خدا پیروی میکنند، و بی دین ها می اندیشند که با شِگردهایِ آژبَغ آمیز شان (تنفرآمیزشان) بر جهان چیره میباشند.

 چناچه ملاها به بُمب اتمی دستیابند، آنها برآنند که "ترازمندی" (تعادل) را اُستوار کُنند، به اینگونه که به مسلمانان ِ راستین، به ویژه به ایرانیان ِپارسا و پیشتاز در پیکار، این پروانه را بدهند، که به سرزمین هایِ بُزُرگ در سراسر ِجهان ِاسلام دوباره دست یازند. احمدی نژاد از دیدن ِفِرستادۀِ آمریکا بُرنز (Burns) در نِشَستِ ژنو خوشنود بود، نه از اینرو که او میخواست به یک همداستانی (توافق) با آمریکا دست یابد، و نه اینکه میخواست که به پیشواز ِبرنامۀِ نو و دِگَرگَشت پذیر (قابل تغییر) " محور شرارت"ِ دولت ِبوش (Bush) برود، ونکه (بلکه) او نِشَستِ ژنو را در جایگاهِ گامیِ دیگر در روندِ پذیرُفتن ِ بُمب اتمی ایران از سویِ کشورهای باختر میدید.

 پیروزی احمدی نژاد، که آینۀِ تمام نمایِ خُشنودیِ آگویایِ (خاموش) خامنه ای میباشد، برین ویلیامز (Brian Williams) را که ناچار شده بود شَوَندِ (علت) آنرا چند بار ازخود بپُرسد، به زیر آنچنان فشاری برُدکه او آن را با تمام تَنش سُهش (احساس) میکرد. زمانیکه شما باور دارید که پیروز شده اید، شما دیگر نیازی ندارید که در یک نمایش ِگُزارشی=تلویزیونی به هُماسید (شرکت کُنید) و به این اِنگارش (تصور) دامن بزنید که شما ناچار بودید با هَماوردِ (حریف) خود سازش کُنید و این اُمید را در کشورهایِ باختر بوجود آورید که گُفتگوها میتوانند ادامه پیدا کُنند.

 هنوز یک ژایش ِ(شانس) کوچک وجود دارد؛ اروپایی ها میتوانند برنامۀِ گُفتگوهایِ بوش=اوباما (Bush-Obama) را به دوباره زنده کُنند. ولی این شَوایی (احتمال) وجود دارد که اروپایی ها ناچار باشند کاری را انجام دهند که آنها تا کنون از انجام آن سر باززده اند و شاید هم که دیگر به هیچ روی توانایی انجام آنرا نداشته باشند: وَرزانیدَن ِ(اعمال) بدون ِمیانجیِ (بیواسطه) آروایش هایِ (تحریم های) ترازداریک (اقتصادی) و درهمکوبنده بر جمهوری اسلامی (تهران با شتاب سرمایه های خود را از اروپا بیرون آورد). روسیه، چین، و هند--حکومت هایی که نغش ِ(نقش) کلیدی در خَپِه کردن (خفه کردن) آروایش هایِ (تحریم های) جهانی در کمک به رژیم هایِ بزه کار دارند-- بیگمان با این فَراپیشی (اقدام) همراهی نخواهند کرد، زیرا آنها سَنجیده اند که یک رژیم مُلایی که بکمکِ کشورهایِ باختر به زانو در بیاید، بدتر از یک جمهوری اسلامیِ نفت خیزی است که وامدار (مدیون) آنها بوده، ولی خود را با سازوبَرگِ بُمب اتمی آراسته باشد.

با تلاش هایِ پیوسته برایِ بالابردن ِ فرآورده هایِ سنِتریفیوژ [دوسال پیش ایران شُمار ِ (تعداد) 164 سنتریفوژ داشته است؛ اکنون شاید که شُمار آن به 6000 بالا رفته باشد]، خامنه ای و احمدی نژاد به گونه ای رفتار میکنند که گویا آنها میخواهند به زودی بُمب را داشته باشند. همینکه ایرانیان بُمب را بدست آوردند و آنها کُلاهک هسته ای را بر روی یک موشک بالیستیکی سوار کردند، و یا اینکه تنها نشان دادند که آنها همچون برنامه ای را دارند، چه اندازه اروپایی ها به تواناییِ وَداییدن (تصمیم گرفتن) نیاز خواهند داشت، برای اینکه با تهران درگیر شوند؟ با نگر به نیرویِ روانی ای که اروپایی ها همکنون دارند و خوی، آیین و بهنجارهایِ (سُنت های) آنها، آیا تلاش برایِ آرام کردن ِتهران به راستینگی (حقیقت) نَزدیک تر نخواهد بود؟

 هتا در دوران ِخانم آنجلا مرکل، فَرنشین دولت آلمان که بگونه هَمگرایی (نسبی) هوادار آمریکا است، آلمانی ها بیشتر سُهش ِ(احساس) آسودگی میکنند که همان برنامه هایی را که آنها که در برخورد با کشورهای هموند ِ بلوک خاور بکاربستند،

 در مورد ایران نیز بکار بگیرند، راه ای که هم اشتهای بُزُرگِ بازرگانیِ آلمان را خُرسَند میکند و هَم از سُهَندگی (حساسیت) آن میکاهد . و اسپانیایی ها و ایتالیایی ها، کسانیکه داد و سِتدهایِ بازرگانی مَهینی با تهران دارند؟ آنها پایگاهِ ارتشی در اُستان ِ هَرات در باختر ِ افغانستان دارند. ما همکنون مُچ آنها را که آبانگ (بی سر و صدا) در هال (حال) گُفتگو با طالبان بودند، تا از شُمار کُشته ها و آسیب دیدگان ِ خود بکاهند، گرفتیم.

 اکنون به اِنگارید (تصور بکُنید) اگر ایران، که همکنون از مرز گُذشته است، بایستی که فشار ارتشی بر اسپانیایی ها و ایتالیایی ها وارد کُند. آیا آنها، گرایشی به نگاه کردن به فَرتور هایِ (عکس های) بُزُرگ وکوچک خواهند داشت که گاهوک هایِ (تابوت های) سربازانِ ِاسپانیایی و ایتالیایی را در هالِ (حال) پرواز به خانه نشان میدهند؟ چه بسا، آلمانی ها و فرانسوی ها نیز که در ویچارش ِ(تشخیص) هَنایش هایِ (تاثیرات) دهشتناک و راهبُردیِ یک رِژیم مُلاییِ اتمی بسیار دوراندیش بوده اند، بخواهند سرآنجام با آنها بروند.

 اکنون بیگُفتگو این فرایافتنی (فهمیدنی) است که گُمان شود: تهران میخواهد به موشک اتمی، پیش از آنکه آمریکا بتواند سیستم پدافندِ موشکی را در اروپای خاوری برنشان کُند (مستقر کند) دست یازد. یک سال پیش، دولت بوش (Bush) یک تلاشِ سازمان داده نشده، شُل و ول و سُستی را برای پیشبُرد برنامۀِ سیستم پدافندِ موشکی در اروپا انجام داد. [دولت آمریکا و وزارت پدافندی آمریکا (Pentagon) بنگر میآیند که دو کشور ناهمسان (متفاوت) را نمایندگی میکنند]. دیدگان ِ هَمِگانی (انظار عمومی) در باره این مورد در لهستان و جمهوری چک بسیار بد میباشد.

 به شَوَندِ (علت) پادیاری ای (اختلافی) که بین واشِنگتُون (Washington) و وارشو (Warsaw)، پیش آمده ا ست شَوایی (احتمال) برپاییِ چترهای ِپدافندِ موشکی در لهستان وجود ندارد؛ برپایی این چترهایِ پَدافندِ موشِکی در لیتوانی (Lithuania)، کشوری که گویا آمادگیِ خود را برایِ پذیرفتن ِآن ها نشان داده است، شاید با گرفتاری هایِ بیشتر ِاز آنچه که واشِنگتُون (Washington) اِنگاریده است، رو در رو شود؛ و همچنین برپاییِ آن پایگاهِ رادار که در جمهوری چک مورد نیاز است شاید که انجام نگیرد، همانگونه که این پَژمَرگ (خطر) وجود دارد که پارلمانی که در نوامبر (November) آینده بر سر کار خواهد آمد، پیمان نامه ای را که در جولای (July) دَستینه (امضا ) شده است، نَپَذیرد. دولت چک برایِ راه انداختن ِپایگاه رادار به 101 رای نیاز دارد؛ آن دولت همکنون بگونۀِ روشن از این 101 رای برخوردار است. در این مورد، سناتور اُوباما (Obama) بیگَمان کمکی به هواداران پیمان ناتو (NATO) در پراگ (Prague) نکرد. او تنها با دوری جستن خود از کمک به برپایی آن رادار ها، هواداران ِ خود در پراگ (Prague) را از وارد شدن در این فراپرسش ِ(مسئله) ناپسند دور نگاه داشت.

 پشتیبانی از سویِ اوُباما (Obama) میتوانست نغش ِ(نقش) کلیدی در همراهیِ نیروهایِ چپگرایِ چک در کمک به برپایی رادار ها داشته باشد. برای کسی که خود را در خاستگاهِ فَرنشین ِدولت، نامزَد میکند و زمان ِزیادی را برایِ گفتگو دربارۀِ بالا رفتن پَتِست ِ (تهدید) ایران هزینه میکُند، لغزش ِاو در کُمک نکردن به چَتر پدافندِ موشکیِ اروپا—حزب دمُکرات سرانجام این نِهید (وضع) را خواهد پذیرفت، زیرا که چاره ای دیگر بجز انجام فراپیشی های (اقدامات) پَدافندی برای برخورد با پایگاه های اتمی ایران ندارد—نشان از مَنش گُِوالیده نشده (رُشد نیافته ) راهبُردیِ گروهِ اُوباما (Obama) دارد. پُشتیبانیِ پُر از هَیاهویِ جان مکین (John McCain) از چترِ پَدافندِ موشکی همچنین نمی تواند رفتار ِبدی در برنامه هایِ ساستاری (سیاسی) او در درون کشور باشد. هتا با داشتن ِیک پوشش ِ پَدافَندِ پادموشکی (ضدموشکی)

 که بتواند ستون ِمهرۀِ اروپا را استوان (محکم) کُند، مُلاها شاید بتوانند همینکه بُمب را بدست آوردند، در ردۀِ همپیمان ها شکاف ایجاد کُنند. تواناییِ گیراییِ (جذابیت) نفت و گاز ِ ایران همکنون بسیار بُزُرگ است. با نگر به داوش ِ (ادعای) ایران که میگوید:" تا زمانیکه اروپایی ها خودشان را از آمریکا در خاورمیانه و افغانستان دور نگه بدارند، نیازی به ترسیدن ندارند، "، یک راهبُردِ (استراتژی) پیشگیرانه در برخورد با ایران، که بخواهد در هنگام ِنیاز، اروپایی ها را نیز به کمک فراخواند، بویژه آنجا که باید فشار ِترازداریک (اقتصادی) وَرزانیده شود (اعمال شود)، شاید که شکست بخورد.

 دُِمکرات ها هوشیارانه به آشوب و نِهیدِ (وضع) درهَم برهَمی که ایرانیان میتوانستند پس از دست یافتن به بُمبِ اتمی در خاورمیانه به راه اندازند، پی بُردند. ولی تنها برخی از دِمُکرات ها—و یا جُمهوریخواهان، در این پیوند — به توانایی هایِ بُمب هایِ اتمیِ ایران در نابودیِ هَمبستگیِ نیروهایِ ناتو آگاه شده اند، همبستگی ای که هر دو اُوباما (Obama) و مکین (McCain) به آن باوردارند که در درگیری با همۀِ گرفتاری هایی که در پیش رو دارند، باید نیرومند شود. زمانیکه رفسنجانی فَرنِشین دولت در ایران بود، او راهبُردِ پادیاریدن (اختلاف انداختن ) و فرمانروایی کردن را در برابر باختر بکاربست، به اینگونه که اروپایی ها را در بازرگانی و برایِ سرمایه گذاری فرامیخواند، در هالیکه (در حالیکه) در برابر ِ آمریکا می ایستاد و دِگَراندیشان را در درون و برونمرز سَر به نیست میکرد. این تلاش بویژه برایِ رُستن و گُستَردن ِ (development) همۀِ برنامه هایِ پنهانی اتمی ایران، مَهین بود، زیرا رفسنجانی نمیخواست که کشورهایِ باختر رو در رویِ ایران به ایستند، آنهم در زمانیکه رژیم مُلاها نیاز داشت برنامۀِ اتمی خود را به زینه ای (مرحله ای) برساند که جلوگیری از آن از دست کشورهایِ باختر بیرون شده باشد. خامنه ای و احمدی نژاد رویکردی به هُشدارهایِ رفسنجانی و جانشین ِ او محمد خاتمی فراندادند، ولی تلاش کردند که از تَگ (سرعت) رُستن و گُستَردن جنگ ابزار اتمی بکاهند. برایِ زمانی، این دگَرگشتِ (تغییر) ناگهانی این نگرانی را در تهران بوجود آورد که شاید آمریکا و اروپا براستی در اندیشۀِ وَرزانش ِ (اعمال) آروایش هایِ (تحریم های) ترازداریک (اقتصادی) نابودکننده باشند و یا، هتا بدتر، دولت بوش (Bush) شاید فرمان ِتازش ِارتشی به گارگاه هایِ اتمی ایران بدهد، آنهم پیش از اینکه روندِ غنی سازی به اندازۀِ بسنده برسد.

 ولی ترس از جرج بوش (George W. Bush) ناپَدید شد. و ما اکنون خواهیم دید که چرا خامنه ای و احمدی نژاد یک برداشت دُرُستی از اروپا دارند—اگر که براستی این برداشت هنوز مَهین (مهم) باشد. خُجارِگی(مَسخَره آور) اینکه، راهبُردهایِ ستیزه جویانۀِ خامنه ای و احمدی نژاد در جداکردن ِ اروپا از آمریکا میتوانند از کارکردِ (تاثیر) بیشتری برخوردار باشند در سنجش با راهبُردهایِ رفسنجانی با خنده هایِ رازدار (مرموزانه) و رازگونه اش (اسرارآمیزاش) و یا هتا خاتمی با دست فشردن هایِ نرم و گرمش.

 اکنون، اروپا شاید که خودش و ما را به شِگِفتی وادارد. نگرانی در بارۀِ تلاش هایِ جمهوریِ اسلامی برایِ دست یافتن به جنگ ابزار ِ اتمی در پاریس (Paris)، لندن (London) و برلین (Berlin) سُهش (احساس) میشود. نمایندگان ِفرانسوی که در گُفتگوهای ِسه جانبۀِ اروپا (EU-3 talks) هُماسیده اند (شرکت کرده اند) میگُویند که این روزها بَغدِستان هایِ (سِفارتخانه های) ایران در اروپا در هال (حال) پرداختِ فیشِ بانکیِ خود با کیسه ای از پول آماده میباشند، زیرا آنها دیگر نمی توانند پول هایِ مورد نیاز خود را از راه بانک هایی که در چارچوب برنامه هایِ آروایشی (تحریمی )، پروانۀِ همکاری با ایران ندارند، تَرابُرد کنند (نقل و انتقال بانکی کنند).

 اروپاییان شاید که هنوز توانا باشند که یک سونامی از آروایش ها (تحریم ها) را راه بیاندازند که هتا ایتالیایی ها شرمزَده از پیوستن به آن ها باشند. و این هم شدنی است که جرج بوش (George W. Bush) دوباره از ندایِ درونی (غریزه) خودش پیروی کند و با بالا بردن ِفریادهایِ ستیزه جویانه، این گمان را بوجود آورد که بخواهد پیش از رها کردن ِدفتر ِکارش به ایران بِتازد. این هتا شدنی است که باراک اوُباما (Barack Obama) همچنین برآورد کند که برنامۀِ ساستاریک (سیاسی) او در برابر ایران شکست خورده است. آنگونه که خامنه ای با هیاهو فراراسانی میکند (تبلیغ میکند)، دست برداشتن از غنی کردن اورانیوم ، از دست دادن ِمَجد (قدرت سیاسی) است، انگیزه ای که نمی تواند از آن چشم پوشی کند. شاید که ژرف اندیشیِ دولت آیندۀِ اوُباما (Obama) که ناچار است که یک راهبُرد (استراتژی) پیشگیرانه در برخورد با برنامه اتمیِ مُلاهایِ ایران ساماندهی (طراحی) کند، سناتور اوباما را به فریادهای جنگی ولی خوش نوا وادار سازد.

 و جان مکین (John McCain)، کسیکه از ترس از اینکه در یک گِردِهمایی گُزیدمانی (انتخاباتی) در عراق در خاستگاه یک آدم ستیزه گر شناخته نشود، بر سرشت درونی (غریزه) ستیزه جویانۀِ خود لگام زده بود، شاید دوباره پُرتوان بداود (ادعا کُند) که گُفتگو بدون ِپَتِستِ (تهدید) بکارگیری از زور، ژایشی (شانسی) در برابر ِمُلاها نخواهد داشت، آنهم کسانیکه حزب الله لبنان را بچه های گرامی خود میدانند. دولت بوش (Bush) میتواند آن اندازه که خانم رایس (Rice) میخواهد"نشستِ یکباره" با نمایندگان ِ ایران برگزار کند—هیچ ایرادی با این نشست ها وجود ندارد، و یا گفتگوهایی که در تهران سودِ آمریکا را در مینگرند؛ آنها میتوانند این گُفتگوها را آن اندازه ادامه بدهند تا آدم باور کُند که شاید آنها بدنبال هویدا کردن رازیِ پنهان در بین فرمانروایان در تهران هستند.

 شوروی و آمریکا بیشتر جنگ سرد را به جنگ گرم دگر کرده بودند. همان فرنود را (منطق) در برخورد با ایران بکار بگیرید: ناوبرهای جنگی را به کَندآب (خلیج) پارس روانه کُنید.

 ما میخواهیم ببینیم که آیا دولت اُوباما (Obama) و مکین (McCain) برنامه ای برای مهار کردن رازمان (رژیم) نفت خیز آخوندی دارند که خود را به جنگ ابزار اتمی آراسته است، تروریسم و نیروهایِ آشوبگر به بیرون از مرز میفرستد تا "دادگری" را در خاورمیانه و افغانستان نهادینه کُند. گَمان این است که اسرائیل نخُست به ایران نخواهد تاخت و آمادۀِ دگرگون کردن هر برنامه ای است. نا امیدی و نگرانی در اسرائیلی ها در هال (حال) بالا رفتن است، همانگونه که آنها میاندیشند آینده آنها در رو در رویی با مسلمانانی است که خود را به بمب اتمی آراسته ا ند، کسانیکه دولت یهودیان را دُشنام به خدا میدانند.

 شاید که هنوز دیر نباشد برایِ دمیدن زندگی تازه با فوریت در یک نیاز مَهین برای برپایی یک چَکاد (جبهه) از همبستگی کشورهای باختر در برابر تهران.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید