سخن گفتن از مشکلات زنان سرپرست خانواده از فرط تکرار به یک کلیشه دل آزار تبدیل شده است. کمتر کسی است که از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و عاطفی این زنان بیخبر باشد. در شهرها حضور آنها چنان چشمگیر است که هر کسی کم و بیش میداند این زنان برای بقای خود و فرزندانشان با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. رسانهها از اخبار و مطالبی در باره زنان سرپرست خانواده مملوند؛ یک سو جلساتی است که توسط نهادهای دولتی برای بررسی وضعیت این زنان برگزار میشوند با وعدههایی در باره بهبود آن و سوی دیگر مقالات، آمار و تحلیلهایی مبنی بر افزایش تعداد زنان سرپرست خانواده و گسترش بیشتر فقر در میان آنان.
هفته گذشته شهرداری تهران حداقل هزینه ماهانه خانوارهای ساکن تهران را منتشر کرد. مرور جزئیات این سالنامه آماری و مقایسه آن با دادههایی در باره وضعیت اقتصادی زنان سرپرست خانواده ابعاد فقر آنان را روشن میکند. بر اساس محاسبات سالنامه آماري شهرداري تهران، حداقل هزينه ماهانه خانوارهاي ساكن تهران، رقمي معادل 1 ميليون و 216 هزار تومان است؛ به طوري كه هزينه سالانه خانوارهاي مناطق شهري تهران حداقل 14 ميليون و 600 هزار تومان برآورد شده است(1).
هزینه زندگی در تهران از زندگی در سایر شهرها کمی بیشتر است، با این حال از آن جا که بخش اعظم زنان سرپرست خانواده شهرنشیناند و بیش از نیمی از آنان بیکار و نیازمند کمکهای دولتی هستند، مقایسه ارقام ارائه شده توسط شهرداری تهران و کمکهای کمیته امداد و سازمان بهزیستی، دو نهاد مسئول رسیدگی به زنان سرپرست خانواده، تصویری از فقر فزاینده خانوادههای زن سرپرست به دست میدهد.
پدیدهای گسترش یابنده
آخرین آمار رسمی اعلام شده در باره تعداد زنان سرپرست خانواده مربوط به سرشماری سال 1385 است که شمار آنان را 1 میلیون و ۶۴۱ هزار و ۴۴ خانوار شهری اعلام کرده است. رقمی حدود 5 درصد این زنان دارای تحصیلات عالی و مابقی بیسواد، دارای سواد ابتدایی و یا متوسطه هستند. طی سالهای اخیر آمارهای پراکنده حاکی از افزایش مداوم تعداد خانوادههای زن سرپرست است.
«بررسیها نشان میدهد که رشد خانوارهای دارای سرپرست مرد در ۱۰ سال گذشته ۳۸ درصد و خانوادههای دارای سرپرست زن ۵۸ درصد افزایش داشته است»(2). رئیس "کمیته امداد امام خمینی" این روند را نگران کننده میداند: «بحث زایش زنان سرپرست خانوار در کشور به یک بحران تبدیل شده و این خطر باید برای مسئولان به عنوان زنگ خطری باشد؛ چرا که تا چند سال آینده آمار زنان سرپرست خانوار با این سیاستها به بیش از پنج میلیون نفر میرسد»(3).
میانگین سنی این زنان نیز کاهش یافته است. براتی، مدیر کل امور زنان سازمان بهزیستی، سال 1388 به روزنامه خراسان گفت سن زنان سرپرست خانواری که برای دریافت حمایت و تحت پوشش قرار گرفتن به سازمان بهزیستی و سایر نهادهای حمایتی مراجعه می کنند، طی سال های اخیر کاهش یافته که این هشداری جدی است. به گفته او سن زنان سرپرست خانوار در سال های اخیر به ۲۸ سال کاهش یافته است.
عوامل موثر در کاهش میانگین سنی زنان سرپرست خانواده به گفته مسئولان، در وجه عمده اش افزایش طلاق و اعتیاد هستند. به عوامل دیگری مانند افزایش تعداد کشتهشدن مردان در تصادفات رانندگی و افزایش زندانیان نیز اشاره میشود. همسران مردان معتاد و همسران مردانی که در زندان بسر میبرند نیز بار تامین مالی خانواده را بردوش میکشند.
فقر، وجه مشخصه خانواده زن سرپرست
زنان کمتر از 20 درصد شاغلان ایران را تشکیل میدهند. گرچه در ارائه آمار شاغلان، کسانی که حتی چند ساعت در هفته کار میکنند نیز شاغل محسوب میشوند. با این حال همین آمارهای رسمی حاکی است که «هم اکنون بیش از نیمی از دختران ۱۵ تا ۲۴ ساله کشور بیکار هستند و با پیش بینی مشاور معاون توسعه اشتغال وزارت کار به نظر می رسد این رقم بیکاری در سال های آتی روند صعودی تر به خود بگیرد»(4).
با توجه به رکود حاکم بر اقتصاد ایران، زنان هماکنون شاغل نیز از خطر بیکار شدن در امان نیستند. سیاستهای چند سال اخیر دولت، از جمله کاهش ساعات کار زنان که با استدلال الویت دادن به وظیفه مادری صورت گرفته، به این خطر دامن زده است. توران ولیمراد، دبیر ائتلاف اسلامی زنان، در رابطه با افزایش تعداد زنان سرپرست خانواده و مشکلات آنها میگوید: «بسیاری از فعالیتهای دولت و مجلس در مسیری است که این تنشها را بیشتر میکند»(5).
زنان شاغل سرپست خانواده تاثیر سیاستهای اخیر در وضعیت خود را حس میکنند. یک زن سرپرست خانواده که در کارخانه داروسازی شاغل است، میگوید: «در کارخانه با کسی مشکل ندارم، حتی کارخانه ما مهدکودک هم دارد. مشکل من که شاید مشکل خیلیهای دیگر هم باشد، قوانینی است که از سوی وزارت کار مرتب تغییر میکند و حالا هم همه نگران قانون کاهش ساعت کاری زنان هستیم، قانونی که احتمالا همه ما را بیکار میکند. طبیعی است کارفرمایی که میتواند مردی را استخدام کند که دو ساعت از من بیشتر کار میکند، قرارداد مرا تمدید نمیکند و حق هم دارد. من هم جای او بودم همین کار را میکردم، چرا باید با یک مبلغ پول دو ساعت کمتر، کار دریافت کند»(6).
از تعداد زنان شاغل سرپرست خانواده آماری در دست نیست، اما همه شواهد گواهی میدهند که بیش از نیمی از زنان سرپرست خانواده بیکارند. سازمان بهزیستی و کمیته امداد تنها بخشی از این بیکاران را تحت پوشش قرار میدهند. طبق قانون، مقرری آنان باید معادل 40 درصد حداقل دستمزد باشد که با توجه به رقم حداقل دستمزد تعیین شده برای سال جاری (330 هزار و 300 تومان) معادل 132 هزار تومان میشود، اما پرداختی سازمان بهزیستی و کمیته امداد به این زنان معادل نیمی از این مبلغ است. حال اگر مبلغ دریافتی این زنان را با هزینه ماهانه خانوار مقایسه کنیم، میتوانیم به ابعاد واقعی فقر آنان واقف شویم.
معصومه کاظمی، معاون امور اجتماعی بهزیستی استان زنجان، فقر را از جمله شایعترین و حادترین مشکلات زنان سرپرست خانواده میداند و میافزاید: «از مهمترین دلایل فقر زنان سرپرست خانوار، کمتوجهی دولت و فقدان سیاستهای تأمین اجتماعی جامع و مستمر برای حمایت از این قشر است»(7). ژاله شادیطلب، استاد دانشگاه تهران، با استناد به تحقیقی که در زمینه وضعیت زنان سرپرست خانواده انجام داده، این زنان را «فقیرترین فقرا»ی ایران میداند.
گرچه فقر اقتصادی مشکل عمده بخش کثیری از زنان سرپرست خانواده است، اما در عرصه اقتصاد محصور نمیماند. فرهنگ حاکم بر جامعه به شیوههای مرئی و نامرئی این زنان را در تنگنا قرار میدهد. بار تربیت و پرورش فرزندان بر دوش آنان قرار دارد. اضطراب و ترس از آینده در میان زنان سرپرست خانواده شیوع بیشتری دارد. فقر این زنان و تنگناهای اجتماعی و فرهنگی مهر خود را بر زندگی این زنان و کودکی و بزرگسالی فرزندان آنان برجای میگذارد.
پینوشتها:
دنیای اقتصاد، ۹ آبان ۱۳۹۰
خبر آنلاین، 25 مهر 1390
هفته نامه ساقی، 3 خرداد 1390
مجله هفته، 30 اردیبهشت 1390
عصرايران، 24 مرداد 1390
روزنامه اعتماد- ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
ایسنا، ۱۱ تیر ۱۳۹۰
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید