رفتن به محتوای اصلی

مروری بر زندان های گیلان در دهه ۶۰

مروری بر زندان های گیلان در دهه ۶۰

با تمرکز بر زندانهای رشت و انزلی

گیلان و مبارزهی انقلابی

صفحهای از تاریخ مبارزهی انقلابی ایران نیست که ورق بخورد و نامی از گیلان و مبارزات مردم آن را نبینیم. به خصوص در تاریخ معاصر ایران، گیلان محل شکلگیری یا غنای بسیاری از مبارزات انقلابی با اندیشهی چپ و کمونیستی است. از رفت و آمد گروههای مارکسیست از همسایهگان شمالی- قبل از اکتبر 1917- گرفته تا اولین حزب کمونیست ایران و حیدرعمو اوغلی، از جمهوری شورایی گیلان(1) تا حزب توده، از جنبش جنگل تا سیاهکل، از نفوذ مجاهدین خلق تا فعالیت چریکهای فدایی، راه کارگر، پیکار و اتحادیهی کمونیستها و… در میان کارگران صنعتی، ماهیگیران، دهقانان و قشر دانشجو و محصل و … سرزمین گیلان مرکز زاده شدن و بالندهگی اندیشهی انقلاب و مبارزهی انقلابی بود. در مبارزات قبل از بهمن 57، بخشهای وسیعی از مردم درگیر مبارزهی ضدنظام سلطنتی بودند. در بحبوحهی قیام مراکز دولتی و زندانهای شهرهای اصلی گیلان و دهات اطرافاَش توسط جوانان انقلابی تصرف شد. ضعیف بودن باورهای مذهبی در بین اهالی شهری و روستایی باعث رشد جهشوار سازمانهای انقلابی شد. کمونیستها در دانشگاه و مدارس، کارخانهها، میان صیادان و کشاورزان و سازمان مجاهدین در اکثر روستاها نیرو جذب میکردند. خانوادههای زیادی بودند که هم مارکسیست داشتند و هم مجاهد! روابط اجتماعی نسبتاً بازتر و کمتر سنتی– به نسبت دیگر شهرها، نزدیکی به همسایهی شمالی، فرهنگ انقلابی 100سالهی منطقه، تبعید بسیاری از روشنفکران چپ و انقلابی به دهات دور افتادهی گیلان و …- این امکان را میداد که اعضای جوانتر خانوادهها حتا در روستاهای پرت نیز به گرایشات و سازمانهای سیاسی چپ و مارکسیستی یا مذهبی مجاهدین بپیوندند.

رژیم اسلامی تازه بر قدرت نشسته، دقیقاً از همان روزهای آغازین پس از قیام بهمن، با استفاده از نیروی ایدهئولوژیک-نظامی خود(سپاه پاسداران) یورش به دستاوردهای خلق را در این خطه نیز آغاز کرد. وجود پادگانهای نیروی دریایی، انبار اسلحه و مهمات و اسکلههای تجاری، صیادی با قابلیتهای نظامی، رژیم را دستپاچه کرده بود و با تمام توان برای سلطه بر مراکز شهری و روستایی نیرو گسیل میکرد و مزدوران محلی را به کار میگرفت. در همان ماههای آغاز پیروزی قیام بهمن، اعتصاب و قیام صیادان آزاد به خون کشیده شد و پاسداران به روی تظاهرات بزرگ مردم در مهر ماه سال 58 آتش گشودند و با اوضاعی که مابین57-60 در کل کشور میگذشت، سالهای تیرباران و اعدام آغاز شد. در میان شهرها و روستاهای گیلان -در برخی موارد- بیش از نیمی از جمعیت آنها –به خصوص در روستاها و حومهی شهرها- عزادار جانباختهگانشان هستند. روستاهایی مانند؛ آبکنار، مافان، شهرهایی مثل انزلی، لاهیجان، رودسر، لنگرود و رضوانشهر دربرگيرندهی نامهای جاودان و یادآور نبرد بهترین فرزندان این خطه با ضدانقلاب است. رژیم، انقلاب را در گیلان هم مانند سایر نقاط در خون غلتاند، انقلابیون را به بند کشید، خانوادههای زیادی را داغدار و در حسرت تحویل اجساد فرزندانشان فرو برد، بیدادگاههایش را برقرار ساخت، حضور نظامی و مقرهای سپاهِ خود را تا دوردستترین روستاها و عمق جنگلها تثبیت کرد و با کشتار، زندان، تبعید و …. نسل57 ضربهای کاری به ریشهی عمیق انقلاب در گیلان زد.

یادداشت زیر بهطور خاص بر شرایط زندانهای رشت و انزلی متمرکز است و آماری از زندان رشت ارائه خواهد داد(2) که در طول دههی خونین60، تعداد زیادی زندانی سیاسی را در خود جای داده بود. سعی ما بر این است که فقط بخشی از مهمترین وجوه این جنایت ذکر شود و مجال کافی برای بررسی تمام ابعاد آن در این مختصر، ممکن نیست. بنابراین تلاش میکنیم تا مشخصات آمرین کشتارها، زندانهای اصلی، ترکیب زندانها، وقوع جنایت، محل دفن جانباختهگان را به همراه پارهای جزئیات ذکر کنیم.

زندانهای اصلی محل بازداشت و حبس زندانیان سیاسی در گیلان؛ زندانهای انزلی، آستارا، لاهیجان، فومن، رودسر، زندان مرکزی رشت بند 1 و 2 نیروی دریایی و بعدها لاکان بودند. تا اوایل سال 62 در زندان انزلی شکنجه(به غیر از به تخت بستن و با کابل به کف پا و پشت زندانی زدن) اعمال نمی‌شده و زندانیان را برای شکنجه به زندان چالوس می‌بردند. زندان چالوس شکنجه‌گاه منطقهی 3 بود که شامل استانهای گیلان و مازندران می‌شد. امّا در سال 62 به طور مستقیم زندانیان را در زندان بندرانزلی و سایر جاها شکنجه می‌کردند.

با ورود به سال 60 و اوج گرفتن بحران رژیم در درون و بیرون، رژیم به تعیین تکلیف با مخالفین به ویژه سازمانهای انقلابی چپ و سازمان مجاهدین خلق شد. حملهی رژیم به چهرههای شناخته شدهی انقلابی شدت گرفت و تیرباران، درگیریهای خیابانی و لیستهای اعدامیان مردم را در بُهت فرو برد. گروهگروه وارد زندانها میشدند و بسیاری در همان ابتدای امر اعدام شدند. زندانیانی که در زندانها حکم گرفتند و ماندند، از گرایشات سیاسی مختلف بودند. حداقل اینکه اطلاعات موجود از زندان انزلی حکایت از وجود گرایشات مختلف دارد که البته اکثریت با سازمان مجاهدین و سازمان اقلیت و راه کارگر بود. روابط زندانیان با هم در زندان انزلی تا حدی با سایر زندانهای بزرگتر فرق میکرد و زندانیان سعی داشتند علیرغم مخالفتهای سازمانی و سیاسی و … با یکدیگر، در برابر دستگاه سرکوب رژیم متحد باشند و در کنار هم. از نیمه دوم سال65 که زندانیان شهرهای مختلف گیلان را در زندان نیروی دریایی رشت جای دادند، زندانیانی تبعیدی که از زندانهای دیگر مانند گوهردشت و … میآمدند و تجربهی خطکشی میان گروههای سیاسی را در آن زندانها دیده بودند در ارتباط با مناسبات میان زندانیان چپ و مجاهد زندان انزلی شاهد فضایی متفاوت بودند.

.

تابستان67 و روزهای سیاه

در زندان رشت(بند1نیروی دریایی) وضعیت بهگونهای بود که همهی زندانیانی که از بند بیرون برده شدند(از زندانیان تواب گرفته تا منفعل و زندانیان سرموضع) دیگر کسی به بند باز نگشت. هیئت مرگ از روی پاسخ به سوالات یا مواضع زندانیان، زندانی را برای فرستادن پای اعدام انتخاب نمیکردند. به عبارت دیگر هیات مرگ قبل از دیدار با زندانیان، از روی بازخوانی پروندهها، انتخاب خود را کرده بود. از مجموع 120 زندانی بند 1، بیش از 95 زندانی به بیرون از بند فرا خوانده شدند که به استثناء 2 مورد هیچ کدام دیگر به بند باز نگشتند. یکی از این دو مورد هم بعد از یک هفته مجدداً از بند بیرون برده شد و دیگر باز نگشت.

هیئت مرگ در رشت از مقامات محلی بود. چهارنفر، شامل نمایندهی دادستانی، نمایندهی اطلاعات، بازجوی پرونده و عبدالهی که رییس زندان بود.

طی سالهای سرکوب و اعدامهای دههی60، در بندرانزلی سید احمد قتیل زاد حاکم شرع و اهل بابل بود که علیرغم صدور احکام برای زندانیان سیاسی در صادر کردن احکام اعدام و سنگسار برای زندانیان غیرسیاسی هم شهرت داشت، ابوطالب کوشا دادستان –که از سال 65 رمضان پور دادستان غرب گیلان(انزلی و آستارا) شد، فرخ بلندکیش فرماندهی سپاه انزلی در زمان قیام صیادان آزاد و صادر کنندهی فرمان آتش مستقیم به حرکت اعتراضی50 هزار نفرهی مردم انزلی در 23 – 24 مهرماه سال 58. وی سپس به سمت یکی از فرماندهان کل مرکز شکنجه منطقه 3 گیلان و مازندران در چالوس منصوب شد. حسن خستهبند –نماینده مجلس- از جاسوسان فعال وزارت اطلاعات که در دستگیری چهرههای انقلابی نقش مهمی ایفا کرد و مدتی مسئول اتاق بازرگانی ایران در جمهوری آذربایجان و قفقاز نیز بود. مسئولین زندان انزلی و سر بازجویان شکنجهگر و تیرخلاص زنها؛ حسین موید عابدی(حسین فاشیست)، علی یکتادوست، جعفرپور رزّاز، رضا رزان (موسوی)، حسینی(یوسفی)

در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67، مانند اکثر زندانها، سوالاتی که از زندانیان پرسیده بودند، کاملاً تفتیش‌ عقاید بود. مانند اینکه: نظر شما راجع به جنگ چیست؟ در مورد مجاهدین چه نظری دارید؟ راجع به جمهوری اسلامی چگونه فكر میكنید؟ حملهی اخیر مجاهدین را قبول دارید یا نه؟ و سوالاتی نظیر آیا مارکسیسم را قبول داری؟ آیا حاضری سازماناَت را محکوم کنی؟ آیا مسلمان هستی یا اسلام را قبول داری؟ و …

در بند 1 نیروی دریایی رشت، بیرون بردن زندانیان از بند، از شامگاه 8 مرداد شروع گردید. اولین گروهی که برای اعدام کردن از زندان خارج کردند، در این تاریخ بود. در همان سه روز اول قریب به اتفاق زندانیانی که در این کشتار جمعی جان باختند، از بند خارج شدند. دو نفر دیگر هم تقریبا با یک هفته فاصله، برای اعدام برده شدند. البته گویا زندانیان روزهایی را در بیرون از بند بوده و سپس اعدام گشتهاند. نکتهی قابل توضیح این است که 90 نفر از زندانیان بند، از زمستان 65 به علت خودداری از پوشیدن لباس فرمِ زندان، از همهی حقوق قانونی خود، از جمله رفتن به ملاقات محروم بودند و طبیعتاً چه پیش از کشتار و چه افراد باقی مانده تا یک سال پس از کشتار، یعنی تا مرداد 68، همچنان ملاقات نداشتند. اما آن تعدادی که در اعتصاب شرکت نداشتند و به ملاقات میرفتند، قبل از شروع کشتار ابتدا برای یک ماه و سپس با یک ماه تمدید، در مجموع دو ماه ملاقاتشان قطع شد.

تمامی زندانیانی که از بند1 نیروی دریایی رشت جان باختند، محکومیت حبس داشتند. تعدادی نیز بودند که دو هفته قبل از شروع کشتار، تقلیلِ حکم یافته و حتا رسماً هم به آنها ابلاغ گشته بود. آنها در شرف آزادی بودند.

6 تن از زندانیانی که در بند 1 زندان نیروی دریایی رشت اعدام شدند، کمونیست بودند. 3 نفر از هواداران سازمان راه کارگر و 3 نفر هم از هواداران سازمان اقلیت. حدود 90 جانباختهی دیگر، اکثراً از سازمان مجاهدین بودند. ضمناً در تابستان بیرحم شصتوهفت، حدود 70 نفر نیز در بند 2 زندان نیروی دریایی رشت و تعدادی هم در بند بازداشتگاه این زندان به دار آویخته شدند.

شیوهی بهکار رفته در اعدامهای تابستان 67 شیوهی حلقآویز زندانیان با طناب بود. بعدها مشخص شد که در محوطهی زندان نیروی دریایی رشت، از چاله سرویسِ تعویضِ روغنِ یک تعمیرگاه اتومبیل برای اعدام زندانیان استفاده کرده بودند.

تا یک سال بعد از کشتار زندانیان سیاسی، معدود زندانیان باقی مانده در زندان رشت هنوز در شک و گمان اعدام دوستان و رفقایشان بودند زیرا آنها بعد از آن کاملاً قرنطینه بودند و مسئولان زندان هم مدام وعدهی انتقال آنها را به زندانهای دیگر را میدادند، از جمله زندان لاکان که در سال69 توسط همین بازماندهگان بند1زندان نیروی دریایی رشت افتتاح شد. این زندان –لاکان- از نظر شکل ساختمان، دقیقاً کپی زندان قزل حصار بود. در مجموع با توجه به اینکه بعد از کشتار، زندانیان باقی مانده هنوز در اعتصاب لباس فرم بودند و از طرفی تا یک سال هم ملاقات نداشتند، مجموعهی این شرایط باعث شده بود که از گستردهگی ابعاد فاجعه بیخبر باشند.

.

حکایت گورهای جمعی نشانهدار و بینشانه

با وجودی که اطلاعات محدودی از دیگر شهرهای استان در دست داریم اما آخرین دریافتها از ادامهی اعدامهای جمعی، تا ماههای بعد از تابستان آن سال حکایت میکند. در بهمنماه 67 در اطراف شهر چالوس چندين گور جمعی مملو از اجساد جانباختهگان توسط روستاييان و اهالی محلی كشف شد. ماجرا این گونه بود که رهگذرانی كه از كنار جادهی تهران ـ چالوس تا نزديكی گورهای مذكور در رفت و آمد بودند تعداد بسيار زيادی دمپايی آغشته به خون دیدند و توجه آنها به محل يكی از این گورها جلب شد. پس از جستوجوی بیشتر، فاجعه سخن گفت! این گورهای جمعی، محل دفن زندانيان اعدام شده بود. اين مورد از شتابزدهگی عوامل رژیم در تخليه و دفن اجساد اعدام‌شدهگان حكايت میکرد. در اسفندماه سال67 که اعدام زندانيان سياسی در شهرهای اصفهان، تبريز، اهواز، بابل، لاهيجان، بندر انزلی و زنجان کماکان ادامه داشت، طی همين روزها 10 نفر از زندانيان سياسی در ميدان شهرداری چالوس در ملاءعام به‌ دار آويخته شدند. در لاهيجان 40 نفر از جوانان مبارز كه همهگی دوران محكوميت خود را میگذراندند، تيرباران شدند. 18تن در آستارا به جوخه‌های اعدام سپرده شده‌اند. در رودسر و كلاچای به ‌دنبال كشف10جسد متعلق به زندانيان سياسی در دو گور جمعی در شهرهای كلاچای و رودسر، درگيریهايی ميان اهالی و پاسداران رخ داد.

جانباختهگان سال67 در استان گیلان را در محلهای زیر دفن کردهاند: شهر رشت: گورستان قديمی رشت در جادهی رشت به لاهيجان در گوشه پرتی از قبرستان تازه آباد، انزلی: در محلهی کُلیوِر انزلی در قبرستانی به نام آقا پیر، لاهيجان: گورستان قديمی سيدمرتضی، کاشف غربی منطقه کاروانسرابار و چند محل ديگر. لنگرود: گورستان وادی شهر، قسمت انتهای ضلع غربی، پشت غسال خانه ی معروف به مشهدی اسماعيل باغ و گورستان های اطراف چمخاله و روستای چاف و رودسر: قبرستان قديم در منطقهی پرتِ آن به خاک سپرده شدند.(3) همچنین بنا به نشانههایی که اهالی محلی دادهاند، پاسداران يك گور بزرگ ‌جمعی در نزديكی جادهی صومعه سرا-كسماء، حفر و تنها در يك شب چند كاميون جنازه در آن دفن كردند.

.

توضیحات

http://fa.wikipedia.org/wiki/جمهوری_شوروی_سوسیالیستی_ایران

بخشی از این آمار برگرفته از کتاب “شب بخیر رفیق” کاری از رفیق احمد موسوی، نشر باران، تاریخ انتشار مارس 2004 است و همچنین از نشریهی “کار” ارگان سازمان فدائیان(اقلیت)، شماره 557 با رفیق اردوان زیبرم است که متن کامل مصاحبههای این دو رفیق را در آن میتوانید ملاحظه کنید. همچنین برای آگاهی از نام رفقای جانباخته، مراجعه به کتاب “شب بخیر رفیق” احمد موسوی را به پرسش گران توصیه میکنیم.

سایر آمار و اطلاعات: http://efshagary.wordpress.com/2010/08/31/قتل‌عام-زندانيان-سياسي-كشتار-…

http://www.gozide.com/articles/034.html

توسط شورایِ دانشجویان و جوانانِ چپِ ایران

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید