رفتن به محتوای اصلی

باگات سینگ شورشگری شایان / ما را به دار نیاویزید؛ تیرباران کنید!

باگات سینگ شورشگری شایان / ما را به دار نیاویزید؛ تیرباران کنید!
برگردان:
محسن فاتحی

اشاره: این متن که توسط "کی.ان پانیکار" استاد پیشین تاریخ "دانشگاه جواهر لعل نهرو" نگاشته شده است در مجله "فرانت لاین" در نوامبر 2007 به چاپ رسیده است. "باگات سینگ" از مبارزین بنام تاریخ استقلال هند است که سال 1931 توسط حاکم انگلیسی پنجاب به دار آویخته شد. وی مارکسیستی بود که "مهاتما گاندی" به شدت با راه و روشش مخالف بود وهمین سبب شد تا هوادارانش هنوز پس از نزدیک 80 سال گاندی را مسئول مرگ او و رفقایش بدانند.

ترکیب "شورشگری شایان" را ازاحمد کسروی وام گرفته ام که در وصف "حیدرخان عمواغلی" گفته است. وقتی این متن را ترجمه می کردم تصویرآفرینی های کسروی از حیدرخان در تاریخ مشروطه در نظرم پیدا شد.

باگات سینگ وقتی در زندان بود و سرانجام را می دانست درنامه ای به حاکم پنجاب آخرین آرزویش را نوشت؛

 No hanging, please shoot us  "ما را به دار نیاویزید؛ تیرباران کنید!"

دوره ناسیونالیستی انقلابی مبارزه آزادی بخش که "باگات سینگ" چهره شمایل گونه آن بود؛ بیش از آن که صلح آمیز باشد؛ دوره کوتاه مدت خشونت و قدرت یک جنبش بود. همان گونه که مبارزه آزادی بخش هند در جهان به عنوان جنبش "عدم خشونت" معرفی شده است؛ برای بسیاری نیز این دوره چیزی مگر یک کژراهگی نبود. اگر چه این دوره به عنوان فاصله ای اجتناب ناپذیر درعین حال قهرمانانه و آرمانگرایانه در نظر گرفته می شود اما تأثیر آن بر مبارزه آزدی بخش ملی ناچیز به حساب می آید و گاهی حتی منفی تلقی می شود.

تاریخ نگاری جریان اصلی آن قدر که به پیچیدگی شاخصه غیرخشونت آمیز مبارزه پرداخته است به دیگر جریان های مبارزه آزادی بخش؛ که در آن ناسیونالیسم انقلابی یک جنبه مهم محسوب می شود؛ توجه کافی نشان نداده است. مورخ با سهل انگاریش مانع بازتاب علاقه عمومی درباره مأموریت و خدمت باگات سینگ و قدردانی از نقش او در مبارزه آزادی بخش می شود.

در حقیقت در دهه 1930 باگات سینگ رهبر بسیار محبوب و مشهوری بود. "جواهرلعل نهرو" برای توصیف شهرت و محبوبیت باگات سینگ از کلمه "شگفت انگیز" استفاده می کند. "پاتابی سیتارمایا" تاریخ نگار رسمی "کنگره ملی هند" تأکید می کند که باگات سینگ به صورت گسترده در سراسر هندوستان شناخته شده و از "گاندی جی" مشهورتر بود. او بت جوانان و یک اسم صمیمی بود که احترام و ستایش را برمی انگیخت. با این وجود بسیار شگفت انگیز است که تا همین اواخر کار جدی آکادمیکی مشارکت باگات سینگ و رفقایش را در زندگانی ملی مورد ملاحظه قرار نداده است. در حقیقت خود دوره ناسیونالیستی انقلابی عرصه تحقیق جدی آکادمیک نبوده است. گذشته از این یک صد سالگی باگات سینگ به عنوان یک رخداد مهم ملی به چشم نیامد. دلیل این نادیده انگاری ارزش بررسی دارد. آیا این به خاطر اعتراض هایی نیست که او در برابر سرمایه داری و استثمار افتصادی برانگیخت و این برای سران طبقه حاکم کنونی (هند) ناراحت کننده است؟

چهره معروف باگات سینگ تروریستی است که خشونت را در برابر روش های صلح جویان به کار گرفته بود، روش هایی که بوسیله جنبش آزادی خواهانه ی تحت رهبری مهاتما گاندی اعمال می شد. آنهایی که به استفاده از خشونت به عنوان سلاحی سیاسی اعتقاد دارند مانند بخش هایی از چپ گرایان و تروریست های امروزی؛ در جستجوی جاودانه کردن این مفهوم هستند. اما توصیف یک تروریست با معنایی که به این واژه نسبت داده می شود؛ چه در دوره آغاز قرن بیستم و چه پس از یازده سپتامبر؛ زیبنده باگات سینگ نیست.

باگات سینگ خودش به این موضوع پرداخته است " اجازه بدهید با تمام قدرت تحت اختیارم خاطرنشان شوم که من یک تروریست نیستم و هرگز نبوده ام؛ مگر شاید در آغاز فعالیت انقلابی ام. و من متقاعد شده ام که با آن روش ها نمی توانیم به هدف دست یابیم." این خود ارزیابی اغلب تکرار شده تکامل اندیشه ها و کارهای سیاسی وی را نشان می دهد. باگات سینگ حتی اگر در آخرین اقدام سیاسی اش از بمب برای کر کردن گوش ها استفاده کرده باشد؛ مدت ها پیش تر از خشونت به عنوان بخشی از قورخانه سیاسی اش دست شسته بود. چنین دگردیسی ای که حاصل مطالعه و تفکر عمیق بود وی را از نخستین فرقه بمب گذار متمایز کرده است.

اهمیت باگات سینگ در مبارزه ضد استعماری به خاطر انتخاب خشونت به عنوان یک روش مقاومت؛ آن چنان که بسیاری از جمله گاندی جی بر آن انگشت گذاشته اند؛ یا به خاطر قهرمانی آرمانگرایانه اش که به خاطر آن به درستی و همه جا مورد ستایش قرار گرفته است؛ نبود. سهم واقعی او کوشش برای پروراندن یک فلسفه انقلابی و طرز و شیوه عمل و در نظر گرفتن رنج و دردهای سلطه استعماری از سویی و پرداختن به ویژگی استثمار داخلی از دیگر سو بود. در این کوشش او از کنگره ملی هند و انقلابی های ناسیونالیست نخستین متفاوت بود.

هر چند جنبش ملی هند به خاطر ویژگی"عدم خشونت" آن معروف شده است در حین پیدایش توسط برادران "چیپ کار" در ایالت ماهاراشترا؛ خشونت(در این جنبش) به عنوان ابزاری برای بیدارسازی مردم یا وسیله ای برای زیاده روی های انگلستان؛ یک شیوه بیان احساسات ضد امپریالیستی بود. زنان و مردان جوان شجاع و میهن پرست؛ متنفر از سیاست گداپیشگی که توسط کنگره ملی هند دنبال می شد؛ شیوه مقابله مسلحانه را برگزیدند و اقدام به حذف کارمندان رسمی ای که ستم پیشه و ظالم بودند کردند. نخستین کوشش ها در این راه؛ ولو آرمان گرایانه و قهرمانانه؛ به آدم کشی فردی نینجامید و به خودی خود به عنوان شکل مبارزه همه پسند و بادوام توسعه پیدا نکرد. این کوشش ها هواخواهان چندی در بخش های مختلف کشور به ویژه در بنگال و ماهاراشترا جذب کرد. جنبش در ادامه هدفش بسیار شهید بر جای گذاشت که به درستی برای قهرمانی و فداکاری شان تحسین شده بودند.

استراتژی های بسیج توده مردم گاندی جی که در جنبش "عدم همکاری؛عدم خشونت" سال های 21-1920تجسم یافت؛ هم به مشارکت انقلابی ها در آن و هم به حاشیه نشینی شان منجر شد. در حقیقت چندین انقلابی از جمله باگات سینگ در جنبش شرکت کرده بودند. اما عقب نشینی جنبش در نتیجه خشونت در "چائوری چائورا" بسیاری از آنها را از خواب و خیال پراند و در نتیجه در جستجوی راهی دیگر برآمدند که به آنچه عمومأ مرحله دوم جنبش انقلابی اطلاق می شود انجامید.

چرخش ایدئولوژیکی

اهمیت مرحله دوم جنبش انقلابی در محتوای ایدئولوژیکی آن بود. باگات سینگ در شکل بخشی به این محتوا نقشی بسیار حیاتی ایفا کرد حتی اگر وی نقش افراد را در تاریخ کاهش داده باشد. آنچه او را قادر به انجام دادن (این کار) ساخت درگیری ذهنی اش با مارکسیسم بود که وی را از یک "انقلابی آرمانگرای رمانتیک" به یک "ماتریالیست و اتئیست" دگرگون کرد. به گواهی رفقایش او خواننده ای حریص بود که " تاریخ جنبش انقلابی روسیه را عمیقأ مطالعه کرده بود." گفته می شود از نگهبانی که برای بردن او به پای چوبه دار آمده بود خواسته بود تا صبر کند آنچه می خواند تمام شود. او گفته است " مطالعه فریادی بود که در دهلیزهای ذهن من طنین انداز شده بود.اعتقادات راسخ و کیش پیشین من دستخوش تغییر و تبدیل چشم گیری شد. افسانه روش های خشونت آمیز صرف که در میان پیشینیان مان بسیا برجسته بود با اندیشه های جدی و مصممی جایگزین شد. من فرصت فراخی برای مطالعه اندیشه های متنوع انقلاب جهانی به دست آوردم. من باکونین خواندم؛ رهبر آنارشیست؛ قدری از مارکس؛ پدر کمونیسم؛ و بیشتر از لنین، تروتسکی و دیگران. مردهایی که انقلاب پیروزمندانه ای را در کشورشان به سرانجام رسانده بودند."

فهرست خوانده هایش بسیار زیادتر بود. دیگران "توماس پین"،"اوپتان سینکلیر"،"ویکتور هوگو"،"فئودور داستایوسکی"،"اسپینوزا"،"جیمز میل"،"کارل کائوتسکی"،"نیکلای بوخارین" و "توماس آکوئناس" را در برمی گیرد. با چنین ترکیب ذهنی ایده های وی فراتر از یک دوره زمانی نمو کرد و در اعتقاد راسخش به ماتریالیسم؛ سوسیالیسم و اتئیسم به اوج می رسد. جهان ایدئولوژیکی باگات سینگ و چشم انداز سیاسی اش که بوسیله مطالعه عمیق ادبیات انقلابی شکل گرفته بود وی را توانا ساخت تا دیدگاهی تساوی گرایانه از جامعه را گسترش دهد. از این کتاب ها او ایده های دموکراسی، سوسیالیسم و راسیونالیسم را جذب کرد که سرانجام اصول راهنمای فلسفه اجتماعی و سیاسی اش شدند. او در رویای نظامی بود که در آن " استثمار انسان از انسان و ملت از ملت" وجود ندارد. اعتقاد داشت برای نیل به چنین شرایطی تغییری کیفی در روابط اجتماعی موجود ضروری است. هر چند گاندی را به خاطر روشی که در به حرکت درآورن توده ها در پیش گرفته بود ستایش می کرد؛ اعتقادی به این نداشت که فلسفه و برنامه وی منجر به دگرگونی بنیادین جامعه شود. او یادآور شد که تنها نتیجه سیاست های گاندی جایگزینی یک دسته از استثمارگران با دسته ای دیگر است. چاره در سوسیالیسم یافته شده بود که برنامه و ایدئولوژی جنبش ها را با آنچه او به هم آمیخته بود در بر می گرفت. آنچه وی را از انقلابی های نخستین متمایز کرد فاکتور ایدئولوژیک بود.

اندیشه های سوسیالیستی

دگردیسی سیاسی و ذهنی باگات سینگ در مقام یک سوسیالیست به آسانی قابل پیگیری نیست هم چنان که در گزارش های زندگی اش پویایی های این دگرگونی ثبت نشده است. وی در مورد آشنایی اش با اندیشه های لیبرالی وقتی در" کالج ملی لاهور" درس می خوانده گوشزد کرده است. این کالج در آن زمان مرکز فعالیت های ناسیونالیستی بود. آشنایی اش با اندیشه های رادیکال چپ تنها وقتی رخ داد که به "لاک نو" تغییر مکان داد. با از دست رفتن نوشته اش در مورد سوسیالیسم در زندان؛ آنچه درباره گذارش به سوسیالیسم در دسترس است؛ دقیق و جامع نیست.

با این وجود سه سازمانی که باگات سینگ با آنها در آرتباط بود و فعالانی که به گونه ای بنیادین از وی تأثیر گرفتند؛ تکامل اندیشه هایش را نشان می دهند. آن سازمان ها " انجمن جمهوری خواه هندوستان"؛" انجمن سوسیالیستی هندوستان" و "نوجوان بهارات سابها" بودند. هدف انجمن جمهوری خواه هندوستان که در سال 1924 تأسیس شد ایجاد یک جمهوری فدرال بوسیله انقلابی سازماندهی شده و مسلحانه بود. این سازمان از نابودی تمام نظام هایی که امکان هر نوع استثمار انسان از انسان را فراهم می کنند جانبداری می کرد.هم چنین به سازماندهی کارگران متعهد بود و آن را برای مبارزه ثمربخش علیه فئودالیسم و کاپیتالیسم ضروری می دانست. انجمن جمهوری خواه هندوستان رسما سوسیالیسم را به عنوان یکی از اهدافش تا 1928 که " انجمن جمهوری خواه سوسیالیستی هندوستان" شکل گرفت بیان نکرد. این تغییر اصولا به خاطر نفوذ باگات سینگ بود که زیر نفوذ مارکسیسم در آمده بود. از این رو تغییر نام سازمان به سازمان جمهوری خواه سوسیالیستی هندوستان؛ این سازمان را نه تنها به استقلال سیاسی بلکه به آزادی اقتصادی متعهد ساخت. مانیفست سازمان تصریح کرده است " سلطه خارجی و استثمار اقتصادی بخش گستر ده ای از مردم هند که کارگران و دهقانان را تشکیل می دهند به زبونی کشانده است. امروز وضعیت پرولتاریای هند بی نهایت وخیم است. این وضعیت چهره خطرناک دوگانه ای دارد. از سویی باید یورش سرمایه داری خارجی را به جان بخرد و از دیگر سو حمله خائنانه سرمایه هندی را. چهره دوم گرایش جلورونده ای را برای پیوستن به چهره اول نشان می دهد. سرمایه هندی آماده می شود تا توده ها را تسلیم دست سرمایه خارجی کند و به بهای این خیانت سهم کوچکی در دولت بدست آورد. به این دلیل اکنون امید پرولتاریا به سوسیالیسم است که به تنهایی می تواند به تثبیت استقلال کامل و زدودن امتیازها و برتری های اجتماعی نائل آید."

تغییر انجمن جمهوری خواه هندوستان به انجمن جمهوری خواه سوسیالیستی هندوستان با تغییر در فهم سیاسی خود باگات سینگ همزمان بود که سوسیالیسم دلواپسی کانونی آن را شکل می داد. به جز ضرورت های آشکار سوسیالیسم آنچه آن را تشکیل می داد به درستی مشخص نشده بود. او از سوسیالیسم نابودی سرمایه داری و سلطه طبقاتی را درک می کرد. جای تأسف است که کتابش با عنوان " ایده آل سوسیالیسم" که همراه سه دستنوشته دیگر قاچاق به خارج از زندان فرستاده شده بود برجای نمانده است؛ نوشته هایی که شرح بسیار کامل تری از اندیشه هایش در مورد سوسیالیسم به دست می داد. اما برنامه سیاسی " نوجوان بهارات سابها" که در سال 1926 تأسیس شد به طور محکم متکی بر برنامه سکولار و سوسیالیستی بود.هدف این سازمان تأسیس یک جمهوری مستقل کارگران و کشاورزان بود. شیوه های به قدرت رساندن این دو طبقه تقریبا در همه نوشته های باگات سینگ آشکارا به تصویر کشیده شده است.

 درباره دین و اتئیسم(Atheism)

توانایی ذهنی و قدرت تحلیلی باگات سینگ در رساله اش در مورد اتئیسم؛ که در آخرین روزها (ی زندگی اش) در زندان نوشته شده است؛ با عنوان " چرا من یک اتئیست هستم؟" بهتر به چشم می آید. این رساله اساسا نوشته هایی در رابطه با وجود خدا و منشأ انسان را مورد ملاحظه قرار داده است. در هر دو مورد وی دیدگاهی عقلانی اتخاذ کرده است. در مورد منشأ انسان به تئوری تکاملی داروین متوسل شده است. در مورد خدا با رد تفسیرهای مکانیکی کوشیده است اعتقاد به خدا را در زمینه های ایدئولوژیکی تبیین کند. او نوشته است " بر خلاف برخی رادیکال ها من منشأ خدا را به نبوغ استثمارگرانی نسبت نمی دهم که می خواستند مردم را با موعظه ی وجود یک موجود برتر تحت انقیاد خودشان نگه دارند و سپس ادعای قدرت و مجازات از جانب او برای شرایط ویژه شان بکنند." او اعتقاد داشت که خدا " به پندار درآمده است تا به انسان برای مقابله شجاعانه با همه شرایط طاقت فرسا شهامت دهد." بدین گونه وی نقش دین در زندگی توده ها را بازشناخته است.

یادآور نقشی که مارکس به دین نسبت داده است؛ باگات سینگ نوشته است " خدا مانند یک پدر،مادر،خواهر و برادر،دوست و یاری دهنده برای انسان است.....در مصیبت های بزرگ وقتی همه دوستان تسلیم شده اند و گریخته اند او ممکن است با این اندیشه دلداری بیابد که هنوز یک دوست واقعی آنجا وجود دارد تا به او کمک کند و وی را حمایت کند و او قادر مطلقی ست که هر کاری می تواند انجام دهد. اندیشه خدا برای انسان در پریشانی ها یاری گر است." همزمان او وجود یک خدای نیک خواه را رد می کند چون وگرنه این همه بی عدالتی در جهان وجود نداشت.

باگات سینگ کاملا از نقشی که دین در زندگی عمومی می توانست بازی کند آگاه بود. او با سیاست های اشتراکی مخالف بود و سعی داشت سازمان هایی را که با آن ها در ارتباط بود از این اندیشه ها دور نگه دارد. به عنوان مثال " نوجوان بهارات سابها" افرادی را که به سازمان های اشتراکی وابسته بودند به عضویت نمی پذیرفت. قوانین سابها که توسط باگات سینگ پیش نویس شده بود به مخالفت با اشتراک گرایی و ایجاد روحیه مدارای همگانی در میان مردم تأکید داشت.

باگات سینگ؛ به دیگر بیان؛ یک قهرمان سکولاریسم بود که آن را در مرکز فعالیت سیاسی اش جای داده بود. هم چنان که هر پیوند بین دین و سیاست به احتمال زیاد آداب و رسوم کثرت گرایانه جامعه هندی را در معرض خطر قرار می داد. در برآورد وی رهایی از اسارت دین و خرافات برای فعالیت انقلابی حیاتی بود و بنابراین سعی داشت عقلانی اندیشیدن را در ذهن همه رفقایش آهسته القاء کند.

با این اندیشه های مشخص؛ این که نیروهای اشتراکی هندو سعی می کنند وی را به عنوان ایدئولوگ خودشان تصاحب کنند پارادوکسیکال می نماید.

روابط با کنگره

  باگات سینگ عموما به خاطر دو عمل شجاعانه اش به یاد آورده می شود؛ گرفتن انتقام مرگ "لالا لاجپات راج" با کشتن افسر پلیس انگلیسی " جی پی ساندرز" و پرتاب بمب به مجلس مقننه مرکز. پرتاب بمب کوششی برای به جنبش درآوردن ملت بود تا در برابر امپریالیسم جسورانه تر عمل کنند. هر چند این اقدام ذهن درخشان این انقلابی متعهد را به خموشی کشاند.

محاکمه و به دارآویختن باگات سینگ همراه رفقایش "سوخدف" و "راج گور" در 23 مارس 1931 ملت را شوک زده کرد. اما درون کنگره (ملی هند) دیدگاه های متفاوتی بود. این دیدگاه ها از محکومیت کامل روش های انقلابی؛ مانند مهاتما گاندی؛ تا قدردانی از وطن پرستی و تعهد به آزادی انقلابی ها؛ مانند "جواهر لعل نهرو" و "سوباس چاندرا باس" را در برمی گرفت. نهرو "نوجوان بهارات سابها" را ستوده بود و پیش بینی کرد این سازمان " با قدرت رشد می کند و نقشی اصلی در شکل دادن یک هندوستان ملی ایفا خواهد کرد." وی با اذعان به محبوبیت و شهرت باگات سینگ بیان داشته است " او مبارزی بی کم و کاست بود که با دشمنان اش در زمینی باز روبرو شد. جوانی پر از شور سوزان برای کشور بود.چونان اخگری بود که در زمان کوتاهی شعله کشید و در سراسر کشور گسترش یافت و تاریکی چیره شده بر هر جا را از هم پاشاند." سوباس چاندرا باس؛ باگات سینگ را به عنوان سمبل آگاهی در میان جوانان بازشناخته بود. اما نظر گاندی جی کاملا متفاوت بود. به خاطر تعهد به (فلسفه) عدم خشونت او نمی توانست روش های انقلابی را تائید کند. با اعتقاد به این که انقلابی ها پیشرفت کشور را به تأخیر انداخته اند؛ آن ها را "وطن پرستان فریب خورده"،"انسان های پیشاعقلانیت" و"دشمنان کشور" نامید. او عقیده داشت " فداکاری و نیکی و عشق انقلابی ها نه تنها هدردهی کوشش هستند بلکه جاهلانه و به کژراهه کشاننده و کژداوری کننده بوده اند؛ بیشتر از هر عمل دیگری به کشور صدمه زده و در گذشته آسیب رسانده اند." اما حتی درون کنگره بسیاری بودند که جز این فکر می کردند. خیلی از رهبران کنگره مثل "موتیلال نهرو"،"پوروشوتامداس تاندون"،"شیو پراساد گوپتا"و"شوکت علی" از نظر مالی و سیاسی به انقلابی ها کمک کردند. اختلاف درون کنگره آشکارا در نشست لاهور پدیدار شد. در این نشست مهاتما گاندی قطعنامه ای را ارائه کرد که در آن از تلاش برای منفجر کردن قطار مخصوص نائب السلطنه در دهلی اظهار تأسف می شد. قطعنامه تصویب خوشایندی نداشت. وقتی به رأی گذاشته شد فقط با اکثریت شکننده 81 رأی به تصویب رسید؛ 904 رأی موافق در مقابل 823 رأی مخالف.

علی رغم دیدگاه شناخته شده گاندی جی در مورد انقلابی ها؛ وقتی باگات سینگ و رفقایش به مرگ محکوم شدند؛ امیدواری همگانی این بود که گاندی با پادرمیانی نزد نائب السلطنه آن ها را از مرگ نجات خواهد داد. به تحقق نپیوستن این خواست ناخشنودی و سرخوردگی بزرگی به همرا داشت. هم چنان که سوباس چاندرا باس خاطرنشان شده است در میان بخش قابل ملاحظه ای از جوانان این احساس وجود داشت که "مهاتما در مرگ باگات سینگ و رفقایش به دشمن کمک کرده است." اما گاندی جی گفته است که او با مسرت زندگی خودش را به نائب السلطنه تسلیم کرده است تا جان باگات سینگ و دوستان اش را حفظ کند. او هم چنین ادعا کرده است که با تمام قدرت مجاب کنندگی اش برای نجات زندگی آن ها به نائب السلطنه التماس کرده است. خاطرات " لرد ایروین" نائب السلطنه وقت؛ داستان دیگری را نقل می کند. وی فاش ساخته است که گاندی از او پرسید " آیا عالی جناب از این اظهار من که برای نجات جان این مرد جوان کوشیده بودم ناخرسند شدند؟ من گفتم هیج ناخرسند نشدم؛ اگر او به گفته اش بیفزاید که از نظر من او نمی دانست من چه روش های دیگری می توانستم اتخاذ کنم. او لختی اندیشید؛ پس سرانجام موافقت کرد و بر مبنای آن به کراچی رفت....و من گفتم که او کمابیش دریافته بود. بلکه هر وقت فرصت یافت در مورد توافق بین ما سخن گفت." این که پادرمیانی محکم تری توسط گاندی جی در زمانی که دولت مشتاق بود پیمانی با کنگره ببندد ممکن بود نائب السلطنه را مجبور کند تا مجازات مرگ را تخفیف دهد مسئله ای قابل بحث است. و این که فلسفه انقلابی باگات سینگ هیچ انگیزه ای برای گاندی جی نداشت تا سینه خویش را قاطعانه تر سپر کند یکی از پرسش های حل نشده تاریخ باقی خواهد ماند. و سرانجام گاندی جی خویش را از گرامی داشت باگات سینگ جدا کرد. و اگر باگات سینگ مورد غفلت واقع شده بود و این غفلت جنبش انقلابی را متفاوت کرد؛ شناخت ناپذیری دیگری از تاریخ است.

باگات سینگ در 1931 وقتی فقط 23 سال داشت مرد. در این دوره کوتاه او بیرون از نفوذهای مذهبی خانواده ای " آریا راج" بالید؛ بر ظاهر گول زننده ناسیونالیسم بورژوازی چیره شد و جنبش انقلابی مبتنی بر مارکسیسم را پذیرا شد. از نظر او انقلاب " جوهر و خواست شدید تغییر برای (شرایط) بهتر است. مردم عموما به تثبیت شرایط موجود خوگرفته اند و با اندیشه تغییر شدید به رعشه می افتند. این روحیه؛ روحیه فسردگی ست که باید با روحیه انقلابی جایگزین شود." به بیان دیگر او به اهمیت دگرگونی شعور سیاسی و اجتماعی که پیش شرطی ضروری برای انتشار ایده های انقلابی بود پی برده بود. آنچه او به کارگران سیاسی جوان در مورد اهمیت "آموزش و آگاهی بخشی به کارگران" گفته بود مفهوم روشنفکرانه گرامشی؛ آماده سازی توده ها برای انقلاب؛ را به خاطر می آورد. باگات سینگ خودش به واسطه مطالعه مارکسیسم و دیگر ادبیات رادیکال دستخوش دگرگونی انقلابی شد. در نتیجه در پایان زندگی کوتاه اما پرهیاهویش؛ از پهنه روشنفکری شورانگیزی گذر کرده بود که وی را به یک سوسیالیست و اتئیست بدل ساخت. دگرگونی که باگات سینگ دستخوش آن قرار گرفت اصولا پیامد در معرض مارکسیسم قرار گرفتنش بود. هر چند این نقد به او وارد است که درک و خواستش از مارکسیسم به قدر کافی علمی و کامل نبود. در حقیقت باگات سینگ جوانان را به عنوان مقوله ای برای بسیج سیاسی ترجیح داد و نه طبقه را. هرچند طبقه در مرکز تحلیل سیاسی اش جای داشت.

حدود دو ماه پیش از شهادتش نوشت " ارتش واقعی انقلابی در روستاها و کارخانه ها؛ دهقانان و کارگران هستند." هم چنین نگرش سیاسی اش مبتنی بر مبارزه طبقاتی بود "....مبارزه در هند تا زمانی که معدودی استثمارگر کار مردم معمولی را برای منافع خودشان استثمار می کنند ادامه خواهد داشت. اهمیتی اندک دارد که این استثمارگران صرفا سرمایه داران انگلیسی؛ یا هندی و انگلیسی با هم و یا حتی صرفا هندی هستند."

باگات سینگ از نخستین مارکسیست های هند بود که کوشید مسیری انقلابی برای کشور ترسیم کند. سهم او در پرورش دادن سنتی سکولار؛ سوسیالیست و دموکراتیک امروز برجسته تر به چشم می آید.

 

----------------------------------------------

این نوشتار را به عنوان مقدمه برنامه ام برای ترجمه کتاب "چرا من یک اتئیست هستم؟ " ؛ که در دست انجام است , منتشر کردم . به زودی ترجمه فصل به فصل آن کتاب از سایت ایران گلوبال برای علاقه مندان منتشر خواهد شد.

پیشاپیش این ترجمه را به مسعود عزیز و ماری گرامی تقدیم می کنم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
منبع:
http://goftnist.blogfa.com/

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید