رفتن به محتوای اصلی

حمايت مشروط از حسن روحانی، رييس جمهور مجازی کشورمان

حمايت مشروط از حسن روحانی، رييس جمهور مجازی کشورمان

به روی کار آمدن دولت آقای حسن روحانی وضعيت جديدی را در کشورمان بوجود آورده و اين دگرگونی, آرايش نيروها ی سياسی را بر هم زده است,هم در درون کشور و هم در عرصه بين المللی . هدف اين نوشته, بررسی شرايط کنونی, پيش بينی تحولات آينده و بررسی اجمالی امکانات و احتمالات می باشد تا بر اساس نتيجه منقطی حاصل از اين تجزيه و تحليل, بتوان موضع گيری آگاهانه ای انجام داد.

اينکه از آقای روحانی به عنوان "رييس جمهوری مجازی" نام بردم, چند علت دارد, اول و مهم تر از همه اينکه به لحاظ نظری "جمهوری اسلامی", موجود ناقص الخلقه ای است که از ترکيب ناشيانه دو عنصر ناسازگار بوجود آمده ,همانگونه که احزابی مثل "دموکرات مسيحی" و نظاير آن در ساير نقاط دنيا, ترکيبات نادرستی هستند. علت دوم اينکه, با توجه به قانون اساسی موجود و اختيارات گسترده و بدون کنترل ولی فقيه, رياست جمهوری در بهترين حالت ممکن هم, فاقد توانايی های لازم برای پاسخگويی به درخواست های رای دهندگان می باشد. و بالاخره با توجه به عملکرد خودخواهانه و زيانبار دو رهبر پيشين و کنونی جمهوری اسلامی, رييس جمهور عملا نقشی را دارد که به گفته آقای خاتمی از حد تدارکاتچی تجاوز نميکند.

اما اين واقعيت های گفته شده به هيچوجه مجوزی برای گريز از مسئوليت های شهروندی ما نمی باشند, و قرار نيست که شرايط ايده آل شوند تا ما وارد گود شويم. با گذشت بيش از سی سال از عمر حکومت اسلامی در ايران, اکنون تجربه کافی در مورد اين رژيم وجود دارد و با دقت بيشتری ميتوان در مورد اشکالات ساختاری آن و نيز راهکارهای برون رفت از اين وضعيت اسفبار صحبت کرد. اگر روزگاری سخن گفتن از وعده های غير واقعی و بعضا فريبکارانه ,از قبيل استقرار "جامعه بی طبقه توحيدی" , پرداخت وامهای بدون بهره, عرصه بهترين خدمات زيستی و از جمله "آب و برق و مسکن رايگان" می توانست بخش بزرگی از جامعه را بدنبال خود بکشاند, امروزه چنين نيست. در شرايط کنونی مردم مار گزيده ايران, ديگر از حکومتی انتظار ندارند که سهم عادلانه آنها از فروش نفت را در منزل شان ,به آنها تحويل دهد. در کنار اين ناکامی های داخلی, تحولاتی که در ساير کشورها ی دنيا و بخصوص در منطقه پر آشوب خاورميانه رخ داده ,بر اندوخته های تجربی وعلمی ما افزوده اند.

تجربه هشت سال زمامداری دردناک و شرم آور آقای احمدی نژاد, حکومت مطلوب روحانيون حاکم را بخوبی آشکار ساخت و برای کسی جای شک و شبهه ای باقی نگذاشت که نظام مطلقه ولايت فقيه, بهترين محيط برای شکل گيری و رشد و نمو هر گونه فسادی می باشد. تاييد محکم و رسانه ای آقای خامنه ای از آن کانديدای ناشايست پس از انتخابات مخدوش سال هشتاد و هشت و فرياد های خشمگين و متوالی او در متوقف کردن جريان های رسيدگی به خلاف کاری های آقای احمدی نژاد, به ما ثابت کرد که با ديکتاتوری از جنس ناصرالدين شاه طرف هستيم که به هيچ يک از اصول انسانی, اخلاقی و قانونی پايبند نيست و برای ادامه سلطه اش دست به هر عمل وحشتناکی زده و خواهد زد.

بحران اقتصادی و اجتماعی درونی کشور که حاصل سالها سوئ مديريت و فساد می باشد, نهايتا در دوره هشت ساله سياه آقای احمدی نژاد کشور را به انزوای بيشتر سياسی و محاصره فلج کننده اقتصادی کشاند و تا آستانه فروپاشی پيش برد تا جاييکه دستگاه حاکمه را مجبور به عقب نشينی موضعی کرد و موجب راه يافتن آقای روحانی به کرسی رياست جمهوری شد. حمله های کنونی رهبر جمهوری اسلامی به سياست آمريکا و شخصيت های سياسی آن کشور, بيش از آنکه جنبه دفاع از منافع ملی داشته باشند, وحشت او را از آينده متزلزل نظام ضد مردم سالار خودش نشان ميدهند, چرا که تاکنون هيچ سياستمدار بيگانه ای به اندازه شخص محبوب ايشان, آقای احمدی نژاد, به مردم و منافع ايران آسيب نرسانده است. البته پيش از اين ها هم, دفاع سرسختانه آقای خامنه ای از مفسدان بزرگ را ديده بوديم که موارد سرپوش گذاشتن بر اختلاس های نجومی در بنياد های اسلامی و قضيه آقای مرتضی رفيقدوست از جمله آنها هستند.

آقای خامنه ای بخوبی ميداند که معمولا دولت های جمهوريخواه آمريکا با ديکتاتور ها روابط بهتری برقرار ميکنند و مزاحمت ها, غالبا در دوران دموکرات ها پيش ميايند و امروزه آقای باراک اوباما ساکن کاخ سفيد است که از نظر پايبندی به موضوع حقوق بشر شبيه اقای جيمی کارتر است و از نظر شهامت در اندازه آقای جان کندی. در حال حاضر و با توجه به فشار تحريم های بين المللی و وضعيت انفجار آميز داخلی و ذکاوت و سر سختی آقای اوباما, رهبر حکومت اسلامی تن به چنين تغييری داده ولی منتظر است تا در اولين فرصت ممکن, کشور را به دوران آقای احمدی نژاد باز گرداند.

شکستن تابوهای ساختگی دو رهبر قبلی و فعلی جمهوری اسلامی در بر قراری تماس با رييس جمهور آمريکا و شروع مذاکرات علنی با مقامات عاليرتبه آن کشور, از کارهای بزرگی است که آقای روحانی انجام داده است. ميدانيم که تماس مخفيانه و معامله با دولت آمريکا در طول حيات حکومت فقيهان انجام ميشده و ماجرای برملا شده مک فارلن در دوران رونالد ريگان, بهترين نشانگر بی صداقتی بنيانگزار ولايت فقيه می باشد. در گذشته, فقدان شجاعت لازم در شخصيت آقايان رفسنجانی و خاتمی بهمراه برخی عوامل ديگر, باعث تاخيردر برداشتن چنين قدم هايی شدند و نهايتا منجر به روی کارآمدن آقای احمدی نژاد گرديدند.
اکنون ما با اين پرسش اساسی روبرو هستيم که هدف اصلی آقای روحانی چيست؟ پس لازم است که حرکات او را با دقت کامل زير ذره بين قرار دهيم تا از سرخوردگی ديگری جلوگيری کنيم. اما اين نکته را هم نبايد فراموش کنيم که از طرفی, مهلت ما برای تصميم گيری نامحدود نيست و رسيدن به نتيجه مفيد, فقط در يک چهارچوب معين زمانی معنا پيدا ميکند, يعنی در زمانيکه هنوز فرصتی برای انجام کاری باقی مانده است. و از طرف ديگر, ما نيز ميتوانيم با موضعگيری های درست و هوشمندانه خود, در روند تحولات نقشی بازی کنيم که آن هم محدوديت زمانی دارد.

اگر در حوادث هجدهم تيرماه سال هفتاد و هشت, مردم به گونه ای ديگر عمل کرده بودند, شايد آقای خاتمی هم شجاعت ايستادگی پيدا ميکرد و در مقابل زورگويی رهبر, به آن آسانی خم نميشد و اگر پيش از آن, آقای خاتمی هم با مردم فاصله کمتری گرفته بود و در انتخاب همکارانش خود را محدود به دو سه حزب نزديک به خودش نکرده بود, احتمالا در موقع بروز بحران تنها نمی ماند.

کنار گذاشتن عادت نظاره گر بودن, که البته روشی آسان و بی خطر است, کمترين کاری است که ما ميتوانيم انجام دهيم. کافی است که با مقداری اعتماد به نفس و ريسک پذيری وارد ميدان شويم و نشان دهيم که برای خودمان, دانش و مردم دوستی مان, ارزشی قايليم, و فراموش نکينم که اگر ما به حقوق شهروندی خود احترام نگذاريم نبايد انتظار داشته باشيم که ديگران چنين کنند. و بياد داشته باشيم که برای داشتن نظر و اظهار آن, کسی نيازی به دريافت کارت دعوتی ندارد و از شروع و ادامه چنين گفتگوهايی است که راه حل های پخته خلق شده و تکامل می يابند و نه از سکوت های کشدار و محتاطانه.

پيشرفت های پر شتاب فناوری اطلاعات در دهه های اخير,و دلبستگی شديد مردم کشورمان به بهره گرفتن از جديدترين دستگاهها و تکنولوژی ها, رونق گسترده شبکه های اجتماعی و حضور ميليونها ايرانی در خارج از مرزهای کشور, از عوامل موثر و مثبت در مبارزه ما با نظام خودکامه ولايت فقيه می باشند و در کنار آن ها تعداد بيشماری از عوامل ديگر با تاثيراتی کوچکتر و يا غير مستقيم.

ما می توانيم خواسته های خود را با استفاده از چنين امکاناتی بيان کنيم و بر مرزهای سانسور و اختناق فشار وارد آورده و عقب نشينی رژيم را شتابدارتر کنيم. فراموش نکنيم که در سالهای اوليه برقراری چنين نظامی, پخش کردن مسابقات فوتبال مردان از تلويزيون دولتی, نياز به استفساء از مراجع تقليد و کسب موافقت ايشان داشت و امروزه حتی مطرح کردن چنين درخواستی, مضحک بنظر ميرسد.

در ضمن اين ساده انديشی است که تصور کنيم که تکنولوژی های نوين فقط در اختيار ماست و دشمنان مردم از آنها محرومند و بدرستی مفهوم گفته سعدی را درک ميکنيم که "دزدان با چراغ کالاهای گزيده تری را می ربايند" و چه کالاهايی گزيده تر از تعدادی از پست های کليدی مملکت و از جمله رياست دو قوه قضاييه و مقننه که در اختيار خانواده ای از اين دست, قرار گرفته است.

در دوران جديد که جايی برای ادعای خدايی و آگاهی کامل بر درون انسانها و پی بردن بر اهداف واقعی های ايشان وجود ندارد, بهترين گزينه ما, در نظر گرفتن تمام احتمالات است و ارزيابی نسبی آنها و انديشيدن راهکار های عملی برای هر احتمال و البته تصحيح روشها با توجه به اطلاعات جديد بدست آمده در طول زمان مورد نظر.

در مورد آقای روحانی احتمالات زير را ميتوان در نظر گرفت:

يک- ايشان همدست آقای خامنه ای است و اختلافات آنان ساختگی است و برای فريب ديگران (مردم ايران و کشورهای قدرتمند) و وسيله ای برای عبور از بحران کنونی.

دو- آقای روحانی رقيب اما هم جنس آقای خامنه ای است, شخصی که منتظر فرصت بوده و در پی حذف رهبر و بدست گرفتن قدرت مطلقه است.

سه – آقای روحانی عنصر نفوذی و عامل بيگانگان است و هدف او حفظ منافع برخی از کشورها و يا کارتل های نفتی می باشد.

چهار – هدف اصلی آقای روحانی حفظ نظام فعلی, با انجام اندک اصلاحاتی, است چون ميداند با سرنگونی اين رژيم او هم بايد در مورد گذشته اش پاسخگو باشد که ممکن است به بهای از دست دادن جانش تمام شود.

پنج – آقای روحانی شخص مصلحی است و قصد دارد به کارها سر و سامانی بدهد

در مورد حالت اول بايد گفت که با مرور رويدادهای چند دهه گذشته چنين سناريويی, بسيار نا محتمل است. اختلافات و برخوردهای آقايان شريعتمداری, بنی صدر, بازرگان, منتظری, سروش, کروبی و موسوی و بسياری ديگر با بيت های رهبری واقعی و اصيل بوده اند که البته اين موضوع به معنای بر حق بودن همه و يا هر يک از آنان نمی باشد.

در مورد حالت دوم, بديهی است که چنين برخوردی سبب تضيف کل نظام حاکم و احتمالا حذف نهايی هر دو طرف ميشود که در نهايت به نفع مردم می باشد, پس حمايت هوشمندانه ما از آقای روحانی به سود کشور است.

در مورد حالت سوم می توان گفت که امکان اجرای چنين توطئه ای بسيار بعيد است و با توجه به شرايط کنونی جهان و رقابت های موجود و آگاهی مردم ايران, اين گونه کودتا ها به موفقيت نخواهند رسيد.

از حالت چهارم, که مستلزم انجام اصلاحاتی اندک و دادن امتيازاتی محدود به مردم است تا از خيزش آنها جلوگيری کند, بايد استقبال کرد چرا که مردم را به درخواست امتيازات بيشری تشويق ميکند و به سکون در آوردن چنين غلطکی آسان نخواهد بود و نهايتا تمامی دستگاه استبداد را در هم خواهد کوبيد.

و اگر آقای روحانی, مثل آقای خاتمی, تا حدی اصلاح طلب باشد بايد دست او را به گرمی فشرد و حرکت لاک پشتی اصلاحات را تقويت کرد. اگر چنين باشد, آقای روحانی هم بايد از اشتباهات آقايان بازرگان و خاتمی درس بگيرد و در مورد تقويت مردم سالاری قدم های قاطع بردارد که البته اينکار مستلزم داشتن ديدی است باز و فراگير. آقای روحانی بايد بداند که عضويت در نهضت آزادی و جبهه مشارکت و چند تجمع کوچک ديگر, شرط لازم برای سپردن پست های کليدی کشور نيست. اگر آقای رييس جمهور مجازی, با استفاده از ظرفيت های اندک قانون اساسی معيوب فعلی, بتواند انتخابات سالم تری برگزار کند تا مجلس و شوراهايی تشکيل شوند که نمايندگان واقعی مردم در آن حضور پيدا کنند, ميتواند اميدوار باشد که به رييس جمهور واقعی تبديل گردد. آقای روحانی بايد بداند که مردم ايران اين نظاميانی را که با فرمانی تغيير لباس داده اند و بر کرسی های مجلس و مديريت راديو تلويزيون و مقامات استانداری و شهرداری و شرکت های صنعتی و بازرگانی نشسته اند, از خود نميدانند.

با دلی اميدوار و چشمانی باز هر حرکت آقای روحانی و همکاران او را لحظه به لحظه زير نظر ميگيريم و بر اساس يافته هايمان, نظر مان را اصلاح ميکنيم. و فراموش نمی کنيم که حرکات تخريبی بيت رهيری, دارای انواع و اشکال گوناگون است, زمانی بصورت ترور در داخل و خارج کشور, وقتی در قالب قتل های زنجيره ای, گاهی به صورت ساختن و پخش کردن لطيفه های هدفدار با نيت تضعيف آقای منتظری و گاهی جنجال کردن بر سر دست دادن آقای خاتمی با زنان در ايتاليا و يا حجاب غير اسلامی خانم شيرين عبادی در خارج از کشور, پس بايد آگاه باشيم تا در دام چنين حيله ها و شايعاتی نيفتيم.

بريزبين - استراليا

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید