اخبار و شواهد رسیدهاز ایران حاکی از آن است کهاختلافات درون نیروهای موسوم بهتمامیت خواه یا اصولگرا شدت و حدت بیشتری گرفتهاست .
اعتصاب چند روزهاحمدی نژاد !! " عدم شرکت ایشان در جلسات هیئت دولت " ، دیدارهای پنهانی او با علی خامنهای برای گرفتن امتیازات بیشتر و امتناع خامنهای با این درخواستها ، رفت و آمدهای نمایندگان رهبر بهخانهمسکونی احمدی نژاد برای بهتمکین وادار کردن او بهرهبر و خوداری احمدی نژاد و رایزنی های نمایندگان اصولگرای مجلس در پشت درهای بسته کهاز مذاکرات مورد بحث چیزی بهبیرون درز نکرده، همهو همهحاکی از آن است کهجنگ گرگها برای دریدن یکدیگر و تصاحب تمام طعمه وارد مرحلهجدیدی شدهاست .
در این هنگامه که مردم بر اثر فشارهای بیش از حد گرانی ناشی از حذف سوبسیدها کمرشان شکستهشده و بر اثر فضای بشدت امنیتی شده تهران و دیگر شهرها و مناطق و همچنین سرخوردگی مردم از رهبری جنبش سبز در سازماندهی و رهبری اعتراضات بکلی از همهجا نا امید شدهاند ، بعید نیست که باند حاکم " احمدی نژاد ولات ولوتهای دور و برش " فرصت را غنیمت شمرده و کار را بکلی یکسره نمایند .
از قبل روشن است که نتیجه این " کهبر که" بهنفع هر کدام از طرفین دعوا که تمام بشود ، برای مردم زحمتکش و نجیب میهنمان جز خانهخرابی و شوربختی بیشتر ، سود دیگری در بر نخواهد داشت .
بعید نیست که نتیجهاین دعوا ، اگر واقعا بیشتر بالا بگیرد به یک جنگ خانمانسوز داخلی فرا روید و همه نیک آگاهیم کهدود آن بیش از همه بهچشم زحمتکشان میهنمان خواهد رفت.
اگر باند احمدی نژاد ( بخوان سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به آن و بخشی از وزارت اطلاعات ) بر بیت رهبری پیروز شوند ، از اقتدار ملایان و آخوندک های حکومتی کا سته شده و روحانیت بهحاشیه رانده خواهند شد .
با اطمینان میتوان گفت که تلاشهای احمدی نژاد – مشایی و شرکاء که از چندی پیش آغاز و با بمیان کشیدن افتخارات ملی و بزرگنمایی هویت ایرانی و در تقابل قرار دادن یواشکی آن با اسلام و ارزش های اسلامی اینک دارد به میوه می نشیند .
بد نیست در این رابطه سری هم بهسایت مشایی به نام " فرزندان کوروش " بزنید .
بسیاری از صا حب نظران سیاسی معتقد ند که دعوای اخیر احتمالا به نفع بیت رهبری بهسر کردگی علی خامنهای بینجامد وحجت خود را بر مورد خمینی – بنی صدر استوار میگردانند .
در این رابطهذکر چند نکتهاساسی ضرور بنظر میرسد .
اولا مقایسهعلی خامنهای با خمینی از اساس اشتباه است . ثانیا زمان یعنی ظرف زمانی این دو رویداد کاملا باهم متفاوت است . اجازهبدهید این دو مورد اخیر را بیشتر بشکافم .
روح اللهخمینی شخصیت سیاسی با قدرتی بود کهدر عین حال از کاریسمای بسیار بالایی در بین همهطبقات و اقشار اجتماعی ، روحانیون و حتی در میان نیروهای سیاسی برخوردار بود .
او کوشش میکرد خود را از دعوای بین جناحهای حکومتی دور نگهداشته، غیر از یکی دو مورد (پشتیبانی از میر حسین موسوی در مقابل خامنهای ) جانب بیطرفی را حفظ کرده و در نهایت با اعلام حکم حکومتی قضیهرا فیصلهمیداد .
برعکس علی خامنهای از چنین کاریسمایی برخوردار نبوده و نیست و از زمانیکه بهعنوان ولی فقیهبر اریکه قدرت تکیهزده، نهتنها بیطرف نبوده بلکه همیشه و در همهحال جانب یکی از طرفین دعوا را بهضرر دیگری گرفته است .
او بدلیل آیت الله نبودن ونداشتن درجه اجتهاد که در قانون اساسی مصوب خود رژیم ، یکی از شرایط رهبر بودن " جامع الشرایط " بودن است ، حتی در بین خود روحانیون درجه اول کشور از احترام و مقبولیت برخوردار نیست. فاکتور زمان هم رل مهمی را بازی میکند . خمینی زمانی بنی صدر را از کار برکنار کرد که حکومت درگیر جنگ هشت ساله با عراق بود و مسا ئل داخلی حادتر از زمان فعلی بود و بویژهرویارویی با اپوزیسیون قدرتمندی مانند مجاهدین خلق حاکمیت را با چالش بزرگی مواجه کردهبود .
همراهی و همیاری بنی صدر و مجاهد ین خلق هم در بسیاری از عرصهها صد البته از چشم ملایان و بخصوص شخص خمینی پوشیده نبود و هم اینکه سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات کاملا در کنترل خمینی و همفکرانش بود .
فاکتور زمان اینک اما به زیان ولایت فقیه تغییر کرده است .
وزارت اطلاعات سهشقهشده، بخشی از آن از طرفداران جنبش سبز ، بخشی از آن در اختیار احمدی نژاد و شرکاء و تنها بخشی از آن به بیت رهبری و ملایان تعلق دارد .
این فاکتور در رابطهبا سپاه پاسداران هم بشدت صادق است .
احمدی نژاد با دخیل دادن سپاه پاسداران بویژه رهبران سپاه و آزاد گذاشتن دست آنان در معاملات اقتصادی کلان و نیز تبدیل سپاه به یک الیگارشی مالی در ایران ، آنهارا از زیر اطاعت رهبری و تمکین به او دور کرده است .
بویژه نباید از نظر دور داشت که بسیاری از رهبری فعلی سپاه از لات و لوت ها ولمپن های تازهبقدرت رسیدههستند ، کهبرای حفظ منافع فردی همهخط قرمز ها را در می نوردند. آنها بدنبال جاه و مقام هستند و با بچههای قدیمی سپاه که بیشتر خشکه مقدس و ارادت خاصی به روحانیون و بویژهرهبری داشتند ، بسیار متفاوتند .
با توجه به این فاکتورها با احتمال قریب بهیقین میتوان گفت که لااقل بخشی از رهبری سپاه پاسداران در این " کهبر که" در دعوای بین بیت رهبری از یکطرف و احمدی نژاد و همپالکی هایش از طرف دیگر از احمدی نژاد پشتیبانی خواهند کرد .
نتیجه این دعوا هر چهباشد بر سر مردم زحمتکش میهنمان آوار خواهد شد و نهتنها از آن سودی نمی برند ، بلکه شرایط زندگی بر آنها دشوارتر خواهد شد.
تکلیف جنبش سبز و رهبری اش هم که معلوم است و از قرار معلوم آنها به نتیجه این دعوا چشم دوخته و الان چند وقتی است که مبارزه را تعطیل کردهاند . عدم موضع گیری رهبری جنبش سبز در رابطه با این قضایا مشکوک و سئوال برانگیز است . در مقابل در اردوی حاکمیت هم از قرار معلوم به آنها کاری ندارند و فشار روی آنها کاهش چشمگیری پیدا کرده است. یک آتش بس موقت با یک توافق نا نوشته؟
راه برون رفت از این بحران را در کجا باید جستجو کرد ؟ نقش اپوزیسیون چپ انقلابی ودموکرات و ملیون آگاه در این میانهچیست ؟ و تا کی میتوان تماشاچی بیتفاوت این بازی خطرناک بود ؟
اینجاست کهایجاد یک جبهه فراگیر ملی متشکل از همه نیروهای انقلابی و آزادیخواه بهضرورت لحظه تبدیل میشود. جبههای کههم روحانیون و هم احمدی نژاد و همپالکی هایش را نشانه بگیرد .
اول ماه مه2011-05-01
جعفر رستمی بوکانی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید