رفتن به محتوای اصلی

۱۴ نتیجه از ۲۵ بهمن و ۱ اسفند

۱۴ نتیجه از ۲۵ بهمن و ۱ اسفند

طبق اصل ۲۷ قانون اساسی: تشکیل اجتماعات و راه‏پیمایی‏‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.

طبق اصل ۹ قانون اساسی: هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.

ماده ۶۲۸ قانون مجازات اسلامی – مقاومت در مقابل نیروهای انتظامی و دیگرضابطین دادگستری در موقعی که مشغول انجام وظیفه خود باشند دفاع محسوب نمی‌شود ولی هرگاه اشخاص مزبور از حدودوظیفه خود خارج شوند وبر حسب ادله وقرائن موجود خوف آن باشدکه عملیات آن‌ها موجب قتل یا جرح یا تعرض به عرض یا مال گردد در این صورت دفاع در مقابل آن‌ها نیز جایز است.

می‌دانیم که تنها راه پیشبرد جنبش حضور خیابانی نیست و حضور خیابانی تنها یکی از راه‌های بروز حیات یک جنبش سیاسی است. در یک سال گذشته با توجه به ضعف در زمینهٔ آگاهی بخشی به جامعه و همچنین هزینه‌های بالای حضور خیابانی، جنبش سبز به سفارش رهبرانش به سمت آگاهی بخشی و شبکه سازی‌های اجتماعی چرخش داشت. البته در امر آگاهی بخشی و شبکه سازی بسیار ضعیف‌تر از انچه که باید عمل شد.

به دعوت میرحسین و کروبی طی یک یادداشت ۳ خطی در روز ۲۵ بهمن ۸۹ تظاهراتی برگزار شد و متعاقب آن به دلیل حصر خانگی این دو رهبر و همچنین روز هفتم کشته شدگان روز ۲۵ بهمن فراخوانی هم با امضای شورای هماهنگی راه سبز امید منتشر شد که در این روز هم تجمعات پراکنده‌ای در تهران و چندین شهر دیگر به پا شد. در تظاهرات ۲۵ بهمن چند صد هزار نفر از مردم شرکت کردند و شعار‌های ضد دیکتاتوری دادند. با وجود آنکه بیشتر کار‌شناسان جناح تندروی حاکمیت پیش بینی می‌کردند که مردم به دعوت میرحسین و کروبی به خیابان نیایند اما با این حال تدارکات حضور احتمالی مردم را هم دیده بودند. از چند روز قبل دستگیری‌های گسترده‌ای را شروع کردند، در دسترسی به اینترنت و پیامک‌ها بصورت هدفمند اخلال ایجاد کردند، فیلترینگ را گسترده‌تر، رهبران جنبش سبز را محدود‌تر و از طریق فرماندهان سپاه معترضین را تهدید کردند. همچنین در این روز حدود بیست هزار نیروی لباس شخصی، اطلاعاتی، بسیجی، سپاهی، پلیس و یگان ویژه در سطح شهر تهران در مقابل معترضین قرار گرفتند. این نیرو‌ها بصورت سازماندهی شده از اسلحه گرم استفاده نکردند اما در درگیری‌ها حداقل ۲ تن از معترضین با شلیک‌های غیر سازماندهی شده کشته شدند. این تظاهرات علاوه بر تهران در شهر‌هایی مانند اصفهان، شیراز، تبریز، کرمانشاه، بابل، ساری و… نیز برگزار شد. تظاهرات ۱ اسفند با توجه به فرصت کم خبررسانی میان معترضین و همچنین انسداد نسبی اینترنت با حضور کمتر معترضین نسبت به ۲۵ بهمن و البته حضور حدود ۵۰ هزار نیروی امنیتی در سطح شهر تهران برگزار شد. در عین حال ۱ اسفند شاهد اعتراض طرفداران جنبش سبز در شهرستان‌های بیشتری بود. به طوری که تنها کشتهٔ تایید شدهٔ این روز در تظاهرات مردم شیراز بود. همچنین شهر‌های کرد کشور هم با توجه به کشته شدن صانع ژاله که از اهالی مهاباد بود در ۱ اسفند نا‌آرام‌تر بودند.

به اختصار چند مورد از نتایج و برونداد‌های تظاهرات ۲۵ بهمن و تجمعات متعاقب آن را مرور می‌کنیم.

اول) بازنمایش مقبولیت میرحسین و کروبی:

مقبولیت و توان هدایت میرحسین و کروبی در چند ماه گذشته از دو سمت مورد حمله قرار گرفته بود. اول از سمت تندروهای حاکمیت که هر روز شاهد قلم فرسایی‌ها و برنامه سازی هاشون بر پایهٔ ترد شدگی و عدم مقبولیت رهبران سبز از سوی مردم بودیم و دوم از سوی جریان‌های تندروی سبز که روی محور کند و محافظه کار بودن رهبران تبلیغ می‌کردند. ۲۵ بهمن دیدیم که تنها جریان معترض سیاسی کشور که بین مردم دارای مقبولیت موثر است خط میرحسین و کروبی در جنبش سبز است.

دوم) تزریق روحیه به بدنهٔ جنبش سبز:

متاسفانه بخش عمده‌ای از بدنهٔ خود جنبش سبز حیات جنبش رو به حضور خیابانی‌اش می‌داند، به همین خاطر با دور شدن جنبش از حضور خیابانی به این نتیجهٔ غلط رسیده بودند که جنبش دچار افول شده است. با این راهپیمایی‌ها این بخش از بدنهٔ جنبش متوجه شد که حیات یک جنبش به حضور خیابانی نیست چرا که فهمید افول بروز‌های خیابانی جنبش مترادف با افول جنبش نبوده است و همچنین با دیدن این مانور قدرت شارژ روحی شد.

بخش دیگر بدنهٔ جنبش هم متوجه شد که همچنان قدرت و توان حضور خیابانی وجود دارد و جنبش با وجود آنکه تنها رگ حیاتش در خیابان نیست اما هر وقت هم اراده کند می‌تواند به تاکتیک‌های گذشتهٔ خود مثل تظاهرات خیابانی رجوع کند.

سوم) تضعیف اعتبار تفسیر‌های سیاسی تلقینی بخش تندروی حاکمیت:

مهم‌ترین بازوی اجرایی بخش تندروی حاکمیت جریان‌هایی از انصار حزب الله، قسمی از بدنهٔ سپاه هستند. کادر و بدنهٔ این بازو طی یک سال گذشته تحت هجمهٔ اطلاعاتی و تفسیر‌های تلقینی و سناریو‌های غیر واقعی قرار گرفته بود که همگی آن‌ها بر پایهٔ مرگ به قول خودشان فتنه بنا شده بود. همچنین آن‌ها هم حیات فتنه را به حضور خیابانی یا به قول خودشان اغتشاش در سطح خیابان می‌دانستند. حال یک کادر اجرایی وقتی بعد از یک سال تلقین که فتنه تمام شده است در خیابان با جمعیت معترضین مواجه شود اولین اتفاقی که می‌افتد این است که اعتبار منابع خبری و تفسیری که در طی این مدت او را خوراک می‌دادند برایش از بین می‌رود و اعتبار منابع این تفاسیر برای آینده نیز نزد بدنه‌شان کاسته می‌شود.

به طور مثال این مفهوم در جلسات گروهی به افراد تلقین می‌شد که «فتنه گران مزدور دیگر جرات نطق کشیدن هم ندارند» و سعی می‌شد با تلقین این مفهوم حس غرور پیروزی در افراد به وجود آورده شود. با این تظاهرات تفسیر‌های القایی این چنینی رنگ باختند.

همچنین این وضعیت برای تودهٔ کم اطلاع و غیر سیاسی جامعه نیز صادق است.

چهارم) اثبات دامنه دار بودن اعتراضات:

از ۲۳ خرداد ۸۸ تا ۲۲ بهمن ۸۸ حضور خیابانی جنبش ادامه داشت. چیزی حدود ۸ ماه راهپیمایی خیابانی مداوم که با وجود هزینه‌های بسیار در دنیا بی‌سابقه بود. از ۲۲ خرداد ۸۹ که به توصیهٔ میرحسین تظاهرات برگزار نشد، حضور خیابانی متوقف شد. حضور مجدد خیابانی این مساله را نشان می‌دهد که توقف نمایش جنبش نشان از عدم وجود جنبش نیست و در آینده هم اگر حضور خیابانی جنبش به مدت طولانی متوقف باشد دیگر نمی‌تواند دلیلی بر ضعف جنبش باشد چرا که باز هم می‌تواند بعد از یک مدت طولانی، در شرایط مساعد اگر اراده کند دوباره خیابان را پر و خالی کند.

پنجم) اثبات ریشه دار بودن اعتراضات:

از خرداد ۸۸ تاکنون شاید حدود ۱۰۰ الی ۲۰۰ نفر کشته شده‌اند. با توجه به آمار‌های قوه قضاییه حدود ۱۰ هزار نفر به زن رفته و در آمده‌اند. محدودیت‌ها و فشار‌ها بسیار بسیار زیاد بوده است. قدرت نمایی جنبش سبز در روز ۲۵ بهمن نشان داد که این جنبش ریشه دار است و ریشه‌های وجودی جنبش آنقدر محکم بوده که با وجود تمام فشار‌ها از بین نرود. طرف مقابل مشاهده کرد که بدنهٔ جنبش سبز با علم به خطر و هزینه در روز ۲۵ بهمن به خیابان آمد. یک انسان به خاطر پول، هیجان طلبی یا عقده‌های اجتماعی جانش رو به خطر نمی‌اندازد. این تظاهرات به جریان‌هایی از طرف مقابل نشان داد که جنبش اعتراضی ریشه دار است و باید مطالباتش به رسمیت شناخته شود. این جنبش نشان داد که در مقابل فشار‌ها هر چند آتشش به زیر خاکس‌تر رفته بود اما این آتیش در زیر خاکس‌تر گسترش پیدا کرده به طوریکه در روز ۱ اسفند شاهد بودیم اعتراضات در بعضی شهرستان‌ها هم اندازهٔ تهران بود.

ششم) حرفه‌ای‌تر شدن جریان تندروی حاکمیت در مقابله با اعتراضات:

در حین مقابله با تظاهر کنندگان ۲۵ بهمن و خصوصا ۱ اسفند دیدیم که طراحان مقابله، نسبت به راهپیمایی‌های قبلی حساب شده‌تر رفتار کردند. مثلا مسیر امام حسین تا آزادی به سه درجه اهمیت تقسیم شده بودند. مناطق کم خطر توسط نیروی انتظامی کنترل می‌شد، مناطق دیگر توسط یگان ویژه و نیروهای بسیج و لباس شخصی و مناطق پر اهمیت و پر خطر هم توسط نیروهای نظامی سپاه کنترل می‌شد. باز و بسته کردن مسیر راهپیمایان هم با دقت مکانی و زمانی بیشتری انجام می‌شد. همچنین رصد خیابان‌های فرعی اطراف توسط نیروهای لباس شخصی منظم‌تر صورت می‌گرفت. با نظر به اینکه پرخاش و دعوا میان نیروهای امنیتی در این روز‌ها بیشتر دیده شد و نشان از این داشت که بدنهٔ امنیتی و نظامی دچار فشار عصبی زیادی است می‌بینیم که این تدابیر به خوبی به کار بسته می‌شود. این امر نشان دهندهٔ این است که طراحی مقابله در سطح فرماندهی مجرب‌تر و حرفه‌ای‌تر شده است.

هفتم) شکسته شدن ژست دروغین طرفداری از دموکراسی:

در این فضای سیاسی هر چه طرف مقابل بتواند در دنیا ژست دموکرات مآبانهٔ بیشتری به خود بگیرد عملا مشروعیت حرکت دموکراسی خواهانهٔ جنبش سبز زیر سوال می‌رود. در صورتی که بتواند در گرفتن ژست دموکرات مآبانه در حد مطلوب موفق شود، آن وقت حرکت جنبش سبز و طرف مقابلش صرفا به یک درگیری سیاسی بین دو جریان تبدیل می‌شود که هر دو می‌توانند محق باشند و این یعنی افول حقانیت جنبش دموکراسی خواهانهٔ سبز در میان ناظران خارج از می‌دان.

بعد از جریانات تونس و مصر جریان مقابل با وجود تلاش‌های دیپلماتیک گذشته برای گسرتش روابط با کشور‌های تونس، مصر، اردن، یمن و…، همین بخش‌های تندروی حاکمیت در یک چرخش کامل، موضع داعیهٔ طرفداری از حرکت‌های مردمی این کشور‌ها را به خود گرفت. عدم اعطای مجوز قانونی به یک درخواست برای راهپیمایی تحت عنوان دفاع از مردم تونس و مصر تا حدی زیادی این ژست را برای عوامل منطقه‌ای شکست.

هشتم) موفقیت نسبی مردم در کنترل خشونت:

هر گونه اعمال خشونت و یا پاسخ خشن به خشونت طرف مقابل توسط بدنهٔ جنبش به ضرر جنبش و هر گونه اعمال خشونت از سوی طرف مقابل برای آن‌ها مشروعیت زدا و به نفع جنبش سبز خواهد بود.

برای راهپیمایی ۲۵ بهمن گروه‌های خاصی تلاش می‌کردند که در فضای اینترنتی و در سطح جامعه جو خشونت را برای این تظاهرات تشدید کنند. اما اون چیزی که مشاهده کردیم این بود که با وجود خشم فروخوردهٔ بسیار زیاد مردم اما معترضین توانستند که تا حد زیادی از دست زدن به خشونت و پاسخ‌های خشن پرهیز کنند. طوریکه تقریبا هیچ تلفاتی متوجه طرف مقابل نشد و طرف مقابل مجبور به اجرای سناریو‌هایی برای شهید سازی شد.

نهم) افزایش شکاف ناشی از استفاده از خشونت:

ریزش در میان بدنهٔ نظامی و اجرایی طرف مقابل با دو عامل می‌تواند صورت بگیرد. اول رشد آگاهی در میان آن‌ها که عملی بسیار وقت گیر است و دوم اتخاذ و اجرای سرکوب‌های خشن توسط این نهاد‌ها می‌باشد. هر گونه استفاده از ابزار خشونت و سرکوب برای مقابله با اعتراضات موجب افزایش ناراضایتی و شکاف بیشتر در بدنهٔ انسانی خشونت ورز می‌شود.

جریان‌هایی در حاکمیت که حامی تز سرکوب معترضین و برخورد خشن با آن‌ها هستند هر چقدر از بازوهای خشونت خود استفاده کنند و بازوی توجیهی عقیدتی تلقینی آن‌ها در میان بدنهٔ خود از بازوی سرکوبشان عقب بیافتد موجب ایجاد نارضایتی بیشتر و افزوده شدن به ریزش و شکاف در میان آن‌ها می‌شود و عملا موجب تضعیف جریان‌های تندرو و خشونت طلب می‌شود. کشته شدن دو تن از معترضین در روز ۲۵ بهمن خود عامل بیشتر شدن این شکاف در میان آن‌ها می‌گردد. موید این امر هم دستپاچگی این جریان‌ها برای لاپوشانی کشته شدن دو نفر و انتصاب این دو کشته به جریان خودشان است.

دهم) ایجاد فرصت مضاعف برای اعتبار زدایی بیشتر از رسانه‌های فریبکار:

رسانه‌های حامی جریان تندرو بلافاصله بعد از تظاهرات ۲۵ بهمن بر روی سه محور متمرکز شدند که عبارتند از جمعیت کم معترضین، شهید شدن دو بسیجی و طراحی تظاهرات توسط اسرائیل و آمریکا.

دو مورد از این سه محور به علت اشتباه تاکتیکی رسانه‌های مذکور جای بسیار برای بحث و استفادهٔ فعالین جنبش سبز دارند. جنبش می‌تواند از طریق کار روشنگری و آگاهی بخشی در این دو مورد تودهٔ خاموش جامعه را متوجه فریبکاری و بی‌اعتباری این رسانه‌ها کند و همچنین با روشنگری در موارد اینچنینی ریزش در بدنهٔ اجرایی جریان‌های تندرو را موجب شود.

مورد اول بحث کم بودن جمعیت معترضین است که در برخی روزنامه‌ها و سایت‌های مشخص عدد ۳۰۰ نفر اعلام شد. بهترین جا برای مانور روی این دروغ اعلام ۱۵۰۰ بازداشتی از سوی دادستانی است.

مورد دوم هم شهید شدن دو بسیجی که با مصاحبهٔ برادر شهید صانع ژاله، انتشار عکس وی در کنار آیت الله منتظری، نوشته‌های وی در نشریات دانشجویی، عضویتش در انجمن اسلامی دانشگاه هنر، فیلم کوتاهی که در ساخت آن مشارکت داشته و… ظرفیت مانور بالایی را روی خط سیاسی این شهید ایجاد کرده است. همچنین انتصاب شهید محمد بختیاری توسط این رسانه‌ها به جریان مقابل نیز با توجه به محتویات صفحهٔ فیسبوک وی پتانسیل بالایی برای روشنگری در مورد بی‌اعتباری اخبار این گونه رسانه‌ها فراهم آورده است.

یازدهم) ایثار رهبران جنبش از لحاظ شخصی و سیاسی:

میرحسین و کروبی برای اعلام فراخوان این راهپیمایی از دو جهت ریسک بزرگی کردند و خودشان را از لحاظ شخصی و همچنین از لحاظ وجههٔ سیاسی در خطر قرار دادند.

از لحاظ شخصی باید گفت که برای آن‌ها قابل پیش بینی بود که با این فراخوان فشار بر روی آن‌ها بسیار شدت خواهد گرفت و همانطور که دیدیدم این فشار و همچنین حصر خانگی را برای این فراخوان به جان خریدند.

ضمنا از لحاظ وجههٔ سیاسی نیز این دو نفر ریسک بزرگی کردند چرا که با توجه به فضای بسته و سنگینی که در جامعه حکمفرما بود در صورتی که مردم دعوتشان به راهپیمایی ۲۵ بهمن را اجابت نمی‌کردند عملا هزینهٔ بسیاری داده و از اعتبار سیاسیشون به شدت کاسته می‌شد.

این دو ریسک عملا نوعی ایثار سیاسی از سوی موسوی و کروبی برای بدنهٔ جنبش متبوعشان بود.

دوازدهم) مجبور کردن طرف مقابل به روش‌هایی که چند روز قبل تقبیح می‌کرد:

طی ماه‌های گذشته تریبون‌های طرف مقابل مشغول تقبیح رفتار حاکمان سابق تونس و مصر بودند. اکیدا بر روی سه موضوع تاکید می‌شد. توپخانهٔ تبلیغاتی طرف مقابل حسنی مبارک را به خاطر استفاده از لباس شخصی‌ها در برخورد با معترضین، محدود کردن اینترنت و عدم اجازهٔ تنفس سیاسی به معترضین شدیدا سرزنش می‌کرد. طرف مقابل در عکس العمل به راهپیمایی ۲۵ بهمن دقیقا به همین سه رفتار دست زد.

این موضوع اولا دست فعالان جنبش سبز در ابراز مطالباتشان طی مناظرات و گفت‌و‌گوی‌های سیاسی با جریان تندروی درون حاکمیت باز‌تر می‌کند و همچنین شاهدی است برای اقناع بیشتر تودهٔ خاموش.

سیزدهم) اثبات اینکه سکوت نشانهٔ رضایت سیاسی نیست

طی یک سال گذشته راهبران و بدنهٔ جنبش نتوانسته بود در حد مطلوب اعلام اعتراض علنی کند. این موضوع برای طرف مقابل دستاویزی شده بود برای اثبات رضایت و اقناع بدنهٔ معترضین و مکررا یا دستاویز قرار دادن سکوت معترضین سعی در توجیهات تلقینی برای اقناع معترضین در بین بدنهٔ خودشان می‌کردند. با حضور مردم در تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن مشخص شد که سکوت معترضین نه نشان دهندهٔ اقناع یا کوتاه آمدن نبود و معترضین همچنان وجود دارند و هنوز هم با وجود گذشت یک سال و تحمل سختی‌های زیاد، از مطالبات به حق و قانونی خود عقب نشینی نکرده‌اند. نمایش پافشاری معترضین بر روی خواسته‌هایشان توامان هم مایهٔ امیدواری بیشتر فعالان جنبش سبز و هم باعث اندکی به فکر افتادن تودهٔ خاموش و بدنهٔ طرف مقابل می‌شود.

چهاردهم) غربالگری بیشتر میان مدافعین حقوق مردم:

تظاهرات ۲۵ بهمن و ۱ اسفند فشار سیاسی زیادی را به جریان‌های تمامیت خواه، خشونت طلب و تندرو وارد کرد. به طوری که عکس العمل‌های عصبی و شدیدی را در میدان سیاسی از خود نشان دادند. در این بین عده‌ای میانه رو وجود داشتند که از سوی اصولگرایان به خواص بی‌بصیرت معروف بودند. حال جریان تندرو به خاطر این فشار تمام ظرفیت خود برای یارکشی را به کار برد و بعضی از سیاستمداران میانه رو را میان دوراهی یا با ما یا بر ما قرار داد که این دو راهی امتحان بسیار خوبی بود برای بعضی از این میانه رو‌ها.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ghalamdan.wordpress.com

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید