رفتن به محتوای اصلی

چند نکته مفید در ارتباط با نوار گفت و گوهاى رهبران فدایی و مجاهد

چند نکته مفید در ارتباط با نوار گفت و گوهاى رهبران فدایی و مجاهد

چرا پس از 35 سال نوار گفت و گوهاى رهبران فدایی و مجاهد انتشار می یابد؟

کریم:

د رارتباط با نوارها ی مورد بحث، اطلاعات زیر از آرشیو اسناد ساواک قابل دسترسی است. یکی از نکات مهم در این رابطه حدود تقریبی آخرین جلسه مشترک دو جریان در فروردین یا اردیبهشت 1355 می باشد، بنا براین این مذاکرات به سال 1354 محدود نبوده است. نکته مهم بعدی برگزاری این آخرین جلسه در امکان سازمان چریکهای فدایی خلق آن هم به مدت 8 ساعت است. ونکته سوم این است که بعدا ساواک ازمحل تشکیل این جلسه ظاهرا و به نوعی اطلاع پیدا کرده است ونکته دیگراین که بعید است که این مذاکراتی که 8 ساعت طول کشیده آن هم در امکان فداییان، توسط طرف دیگربه طور یک طرفه ضبط شده ولی فداییان از آن اطلاع پیدا نکرده باشند، ونکته آخر این که در این آخرین مذاکرات سه نفر از هر طرف شرکت داشته اند که در واقع هم بخش اصلی رهبران اصلی این دوجریان بوده اند.البته همه نکات مطروحه در این اسناد باید به دقت با شواهد دیگر ودر صورت عدم دسترس به شواهد مستقل دیگر ویا فقدان آن ها،در سایه عقل سلیم مورد ارزیابی قزاز گیرد.

متن ذیل بخشی از کتاب مجاهدین خلق: پیدایی تا فرجام، از انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی وابسته وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران است که در لینک زیر قابل دسترسی است:

http://www.psri.ir/mojahedin/9-4.pdf

"....آخرین نشست مهم مرکزیت دو گروه در خصوص مسئله وحدت ٬ در فروردین یا اردیبهشت ٬1355 انجام شد. از طرف سازمان ٬ تقی شهرام ٬ بهرام آرام و محمدجواد قائدی و از جانب چریک های فدایی ٬ حمید اشرف ٬ بهروز ارمغانی و محمدرضا یثربی شرکت داشتند. ملاقات در یکی از خانه های مرکزی فدایی ها٬ در حوالی خیابان حسینی (بین تهران نو و نظام آباد) ٬ انجام شد و بیش از 8 ساعت به طول انجامید. ارمغانی ٬ به شدت و به طور جدّی از پیشنهاد وحدت شهرام طرفداری می کرد. از جمله علل طرفداری وی ٬ این بود که مدت ها از سوی چریک ها عنصر رابط بود و با قائدی ارتباط داشت. در همین جلسه ٬ شهرام ٬ اعلام کرد که قائدی به مرکزیت مجاهدین خلق وارد شده؛ که این نیز نوعی مانور به نفع فدایی ها تلقی شد...دست یابی ساواک به نوار مذاکرات رهبری دو گروه در گزارش ساواک درباره کشف نوارهای مذاکرات مرکزیت سازمان و چریک های فدایی ٬ چنین آمده است: در یکی از خانه های امن مکشوفه تیم سیاسی نظامی گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ٬ که به طرزی بسیار ابتکاری و با مراعات اصول مخفی کاری جاسازی شده بود ٬ چهار حلقه نوار مغناطیسی که بر روی آن مطالبی ضبط شده بود ٬ به دست آمد. نوارهای مزبور مورد بهره برداری و بررسی قرار گرفت و معلوم شد که مطالب ضبط شده روی آن ٬ مربوط به گفتگوی چندنفر از اعضای کادر رهبری گروه به اصطلاح مجاهدین خلق (بهرام آرام و یک نفر با نام مستعار مسعود) و گروه چریک های به اصطلاح فدایی خلق

(حمید اشرف و یک نفر ترک زبان ناشناخته) است که در جلسات منعقده به منظور نزدیک نمودن نقطه نظرهای سیاسی دو گروه با هدف غایی وصول به وحدت نظر کامل ٬ در زمینه فعالیت های تروریستی و خرابکارانه و براندازی به عمل آمده است ٬ می باشد. کیفیت ضبط مکالمات روی نوارهای مزبور نشان می دهد که مکالمات از طریق میکروفن گذاری پنهانی ٬ ضبط شده و به همین جهت اصوات ضبط شده همراه با پارازیت و صداهای مزاحم مختلف دیگری است که پیاده کردن آن بسیار دشوار می باشد. به همین جهت و با توجه به اینکه تقدم و تأخرنوارها از نظر مکالمات و مطالب مورد بحث مشخص نبود ٬ با کمک وحید افراخته که خود در یکی ازجلسات مزبور شرکت داشته و مورد مشورت بهرام آرام هم قرار گرفته است و لذا از چگونگی علت انعقادجلسات مزبور آگاهی دارد ٬ نسبت به پیاده کردن یک لبه از یک نوار اقدام گردید ٬ که چون درج جزئیات مکالمات به علل فنی میسر نبود ٬ چکیده آن ذیلاً به استحضار می رسد:

1 چکیده نظرات فداییان: حمید اشرف و شخص ناشناس دیگر در زمینه نقطه نظرهای گروه به اصطلاح

فداییان خلق چنین اظهارنظر می کنند:

.« استراتژیک » 1. اصل ما می خواهیم در استراتژی 1 اجتماعی ٬ در عمل سیاسی با توده ها ٬ با یکدیگر وحدت نظر داشته باشیم.

... در این صورت همکاری ما کامل و نزدیک به هم خواهد بود. ما دنبال اشتراک نقطه نظرها هستیم نه نزدیک بودن نظرها. برای روشن شدن قضیه ٬ به عنوان نمونه اقدام اخیر حزب توده را بررسی می کنیم ... درست است که حزب توده دارای ایستگاه فرستنده رادیویی خوب ٬ امکانات چاپ و پخش اسناد درخارج کشور است ولی در عوض هیچ پایگاه اجتماعی در ایران ندارد. حزب توده در پیام خود انقلابی بودن گروه های ما را که در حال حاضر در داخل ایران مشغول مبارزه مسلحانه هستیم تأیید می کند ولی مخالف با خط مشی مبارزه مسلحانه می باشد. این عمل حزب توده دو دوزه بازی کردن است و ما آن را یک توهین به خود تلقی می کنیم.

... با قاطعیت و بدون تردید برای پیش بردن جنبش خلق به مبارزه مسلحانه ادامه خواهیم داد. چرا ما اسلحه می بندیم؟ چرا تدارکات تهیه می کنیم؟ تمام اینها به خاطر اهداف سیاسی است. پس بایستی ازابتدای کار در نقطه نظرهای سیاسی به وحدت برسیم. بنابراین ما ضمن ردّ پیام حزب توده ٬ سیاست کشور شوروی را در طرفداری از انقلابیون منطقه تأیید ٬و روش چین در اقیانوس هند و خلیج فارس را اشتباه آمیز تلقی می کنیم و با توجه به شرایط اجتماعی ووجهه بین المللی شوروی ٬ روش این کشور را به منظور استفاده از امکانات آتی آن پذیرا هستیم...

2- چکیده نظرات مجاهدین: بهرام آرام و مسعود قصد خود را از برگزاری چنین جلساتی ٬ شروع گام هایعملی برای نزدیک کردن نظرات خود با فداییان ذکر نموده و معتقدند که بایستی با کنار گذاردن انتقاد ازیکدیگر ٬ یک سلسله همکاری عملی را به ویژه در زمینه تکنیکی در درجه اول شروع کرد و برای این کار ٬ وجود اشتراک نقطه نظرهای اصولی سیاسی ٬ اعتقاد به مبارزه مسلحانه بر ضد امپریالیسم و استعمار بین دو گروه می تواند بهانه موجهی باشد. اهم نظرات دو نفر مذکور به شرح زیر می باشد:

... هنوز سازمان های ما کوچک و در ابعاد نمونه ای عمل می کنند ٬ یا به اصطلاح دارای سازمانی مینیاتوری هستیم که می خواهند به سازمان های بزرگتر تبدیل شوند.

... ما نمی خواهیم ایدئولوژی مارکسیستی خود را اعلام کنیم. زیرا ممکن است بگویند که ما تحت فشار حزب توده مارکسیست شده ایم. اگر قرار باشد که با روس ها تماس بگیریم چرا از طریق حزب توده این کار را بکنیم. ما حزب توده را یک نیروی داخلی ورشکسته می دانیم. بنابراین در صورت لزوم خودمان ترتیب تماس با شوروی را خواهیم داد. بنابراین شما که بارها مبارزات و فداکاری ها و به شهادت رسیدن رفقای مجاهد را نادیده نگرفته اید و عدم تأیید ما را نسبت به حزب توده هم می دانید ٬ باید موضع گیری سیاسی مارا مشخص و صریح تلقی کرده و موجبات وحدت را فراهم کنیم...

3 موارد مورد توافق دو گروه در این جلسه:

الف همکاری در مورد مسایل تکنیکی. ب مطلع ساختن یکدیگر از تاریخ و محل عملیات (در تهران سه روز قبل از عمل و در شهرستان ها یک هفته). پ تبادل تدارکات ٬ نشریات و تجارب. ت ادامه جلسات تا اخذ نتیجه غایی. ث تشکیل

اژدر بهنام

جلسات ارتباطی. ج تعیین و معرفی رابطین. چ ضبط مکالمات

www.iran-archive.com

با سلام، کیانوش عزیز، این نوارها در اختیار اشرف دهقانی و حرمتی پور هم قرار داشتند. اینکه آیا این دو، نوارها را پیش خود و به عنوان اموال خصوصی نگهداشته بودند و یا در اختیار سازمان فرار داده بودند بر من پوشیده است، ولی سوال اینجاست که چرا اشرف دهقانی و حرمتی پور این نوارها را منتشر نکردند؟ اگر حرمتی پور عمری کوتاه داشت و نتوانست این کار را

بکند، چرا اشرف دهقانی این کوتاهی را کرد؟ دلیل واقعی کتمان و مخفی کردن اسناد و مدارک تاریخ معاصر ایران چیست؟

من و شما خوب می دانیم که برخی از فعالان سیاسی سابق و اکنون، اسناد مهمی از فعالیتهای سازمانهای سیاسی در سالهای پیش و پس از انقلاب در اختیار دارند و آنها را منتشر نمی کنند. راستی دلیل اینکار چیست؟

من شخصا توانسته ام تا آنجا که در توان داشته ام بخشی از این اسناد را با هزار مکافات به دست آورده و در سایت اینترنتی www.iran-archive.com منتشر کنم.

به امید اینکه تمامی اسناد جنبش در اختیار مردم میهنمان قرار گیرند.

کیا نوش توکلی

جناب « اژدر بهنام» گرامی موضوع خوبی را مطرح کرده اید.تراب حق شناس می گوید نسخه ای از نوارها را قبل از انقلاب در اختیار حرمتی پور گذاشته است .در حالی که حرمتی پور و اشرف دهقانی به دلیل اختلاف با زسازمان چریکهای فدایی عملا ارتباط جانبی داشته اند . پس از انقلاب حرمتی پور پایش را در ستاد سازمان نمی گذاشت ولی اشرف رفت و امد داشت و پس از مدتی در سال 58 از سازمان انشعاب کردند و سئوال اینجاست که چرا سازمان پیکار و شخص تراب حق شناس این نوارها را پس از انقلاب منتشر نکردند ویا بطور رسمی در اختیار سازمان چریکهای فدایی قرار نداند ... بنظر من از ترس گندی که زده بودند عمدا این نوارها را پنهان کرده بودند و اینکه حق شناس پس ازخروج از ایران در سال 61 این نوارها را در اختیار حماد شیبانی قرار داده است . در حالی می توانست ان را به سازمانهای منعشب از چریک ها : اقلیت و اکثریت قرار می داد ...جناب تراب حق شناس بایستی در همان سالها نوارها را منتشر می کردند مگر چه مسایل امنیتی در ان بود که حتی پس از انقلاب هم جلوی انتشار ان را گرفته اند...نوه ضبط نشان می دهد که محل مذاکره خانه تیمی مجاهدین بوده و پرده ما بین انها دستگاه ضبط صوت رااز حمید اشرف مخفی کرده باشد..البته اینها حدسیات من است .

کامران

رضا خان با قلدری می خواست کشف حجاب نماید و شهرام با آدم سوزی قصدش این بود فرهنگ مذهبی را به آتش بکشد و خمینی با اسید پاشی و وحشت می خواست چادر زشت و سیاه را بر سر زنان ایران بیندازد. کارهای رضاخانی و شهرامی دگماتیسم کور مذهبی آخوندی را در جامعه ترویج داد و رسیدیم به ولایت آخوند خمینی و چاه جمکران و احمدی نژاد و کهریزک. از آزادی زنان در زمان شاه رسیدیم به سنگسار زنان. مبارزه با خرده بورژوازی و امپریالیسممان رسید به صدور ارتجاع اسلامی و توهم رسیدن به امپراطوری اسلامی با عربده کشی هیستریک علیه اسرائیل و تسلط بر کشور همسایه عراق و پول دادن میلیونی به مهره های آمریکا مانند چلبی و مالکی و کرزای در عراق و افغانستان. الان به جایی رسیدیم که یاران لاجوردی مانند نوری زاده می گویند وزارت اطلاعات روی ساواک را سفید کرده است. فرهنگ دیکتا توری هنوز فرهنگ غالب بر جامعه سیاسی ماست.

شهرام بارها از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران هشدار داده شده بود که مواظب خودش باشد. من امروز با یکی از این افراد که این هشدار را به شهرام داده بود صحبت کردم. مجاهدین خلق بخوبی می دانستند که خمینی می خواهد با استفاده از قضیه شهرام علیه مارکسیستها و مجاهدین خلق توطئه نماید و آنها را نا بود نماید. در جریان دادگاه شهرام هم مجاهدین گفتند که حکومت ولایت فقیه صلاحیت محاکمه او را ندارد. در فرصت بعدی اگر فرصت شد باز هم خواهم نوشت. شهادت مجید شریف واقفی رسواگر باند شهرام شد. در ضمن سطح بحثها بسیار پائین می باشد.

آقای توکلی گرامی درود بر شما. تیتر مطلب شما می توانست گفت گوهای رهبران فدائی با تقی شهرام باشد. رهبران مجاهدین خلق ایران یا اعدام شده بودند یا مانند مسعود رجوی و زنده یا موسی خیا بانی در زندان بودند. زنده یاد مجید شریف واقفی هم که توسط باند مافیائی شهرام کشته و جسدش هم سوزانده شده بود. رفقای فدائی باید این جنا یت را مشخصا محکوم می کردند و عاملانش را طرد می نمودند. بحث و گفتگو با افرادی که دوستان و همر زمانشان را به این نحو می کشند و حذف می نمایند بی فایده و بی معنی است. افرادی مانند شهرام دشمنان کمونیستها را بیشتر تقویت می نمایند. این فاجعه باعث گرایش گسترده به خمینی شد و نظام سنگسار ولایت فقیه. شهرام خان عقب مانده قصدش با کشتار و حذف مافیائی این بوده که خرده بورژوازی را کمرشکن نماید ولی درعمل جاده صافکن مرتجعان و خمینی شد.

تغییر ایدئولوژی با زور و شیوه های مافیائی قبل از انقلاب توسط باند شهرام رایج شد و در شکنجه گاههای خمینی توسط پاسدار شریعتمداری تکامل یافت. بازماندگان این جریان تواب ساز و اپورتونیستی مرتجع باید شیوه های اخراج و تصفیه و تنبیه و کشتن و سوزاندن را روشن برای تاریخ و مردم ایران توضیح بدهند. تواب سازی و تحقیر و تهدید و کشتار انسانها برای تغییر عقیده نه مبارزه طبقاتی است و نه طرحی نوین. فرار شهرام شاید طرح مشترک ساواک و روحانیت بود برای نابودی تشکیلات مجاهدین خلق. فدائی ها بعد از سوزاندن مجید شریف واقفی با قاتلان ضد مذهب و چپ نما برای وحدت بحث می کنند و بعد از انقلاب فدائی خلخالی و خمینی می گردند. سکوت در برابر سوزاندن مجید در 54 تا شادی برای شهادت موسی خیابانی توسط اکثریت در سال 60 غم انگیز و آموزنده است.

سازمان مجاهدین خلق ایران باید بداند که قدرت مطلق تشکیلاتی به یک فرد دادن می تواند همیشه یک فاجعه بزرگ را بیا فریند. شهرام خودش را بشکلی بعد از شهادت رضا رضایی ولی فقیه سازمان مجاهدین می دانست و با شانتاژ و سرکوب و شیوه های ما فیائی آن جنا یت معروف را رقم زد. پیکاری های سابق مانند حق شناس باید این جنا یت را محکوم نمایند و از خانواده های قربانیان و مردم ایران معذرت بخواهند. آقای مسعود رجوی هم باید مهر باطل بر رهبری فردی در تشکیلت بزند و تشکیلاتی دمکراتیک و متناسب با شرایط سیاسی کنونی را پایه ریزی نمایند. نه رهبری عقیدتی مطلق و نه رشورای رهبری متشکل از زنان راه حل اصولی برای یک سازمان عظیم با دهها سال سابقه مبارزاتی می باشد. باید با فرهنگ سلطنتی و ولایی و دیکتا توری فردی در همه عرصه ها خداحافظی همیشگی نمائیم.

حمله تروریستی از طرف باند مافیایی تقی شهرام به مجاهد شهید مجید شریف واقفی 16 اردیبهشت 54 صورت می گیرد و جسد این قهرمان مقاومت و پایداری در برابر مرتجعان مذهبی و شهرام و ساواک سوزانده می شود. تراب حق شناس از بقا یای باند شهرام تاریخ مذاکرات قاتلان و حمید اشرف را پائیز 54 می نامد. یعنی چند ماه بعد از سوزاندن مجید شریف واقفی این گفتگوها ضبط شده است. امید واریم سازمان مجاهدین خلق ایران اطلاعاتش را در این زمینه منتشر نماید و نکات مبهم را آشکار سازد. منتشر نمودن این مذاکرات تحت عنوان رهبران مجاهدین خلق خود نشانه اوج فرصت طلبی ذاتی این چپ نما های عقب مانده می باشد که از تاریخ و گذشته خیانت بارشان هنوز درس نگرفته اند و یک تروریست بد نام را رفیق می نامند. جنا یت هولناکی که مایه خوشنودی خمینی و ساواک شد.

پویا

ضرب المثلی است که میگوید " گذشته چراغ راه آینده است ". اما از چنین ماجراهائی که اتفاق افتاده است و توضیحاتش در این مقاله داده شده است چنین استنباطی نمیشود ، بلکه میتوان گفت که چنین گذشته هائی تاریک کننده راه آیندگان بوده اند. داستان از این قرار است که ابتدا اعضای این جریانات بر سر اعتقادات و دگم اندیشی های خود یکدیگر را کشته و مثله نمودند و در کنار آن به دیکتاتور ها بهانه و فرصت داده اند که باقیماند ه اشان را بکشند و یا به قول خودشان شهید نمایند. تنها اثر باقیمانده از آنها بر اساس خبرهای صادره در رسانه های خود مجاهدین خلق تعداد 3500 مجاهد مسلمان مسخ شده میباشند که در حال حاضر در کمپ اشرف در کشور عراق در محاصره قرار گرفته اند و تنها راه نجات خود را نه در بکار بردن عقل خودشان ، و نه در کسب کمک از هموطنانشان بلکه در دراز نمودن دست استمداد به سوی پنج هزار شهردار فرانسوی دیده اند. پس برای روشن نمودن راه آینده ایران نیاز به مشعلی پر نور و بدون تکیه به گذشته میباشد.

ناصر مستشار ــ برلین

ارثیه ها وارمغان های عناصر سیاسی ایران معاصر ! وقتی سی و پنج سال پیش دستگاه حکومتی شاه در سال 1354 خورشیدی ، هفته ها در رسانه های گروهی انشعاب ودر گیری های خونبار داخلی درونی سازمان مجاهدین خلق را نشان می داد ؛ هیچ فکر نمی کرد که چه خدمتی به روحانیون نشسته در کمین کسب قدرت می نماید ! شاه با این حرکت به همه امپریالیست ها پیام داد که کمونیست در ایران یک خطر بالقوه وبالفعل است و برای مبارزه با آن باید هوشیار بود اما روحانیون ضد کمونیست که حتی حاضر نبودند با کمونیست هااز یک سماور چائی بخورند با آزادی کامل در حال ترویج دین و مبارزه علیه شاه بودند!

وقتی سی سال پیش دستگاه حکومتی شاه در سال 1354 خورشیدی ، هفته ها در رسانه های گروهی انشعاب ودر گیری های خونبار داخلی درونی سازمان مجاهدین خلق را نشان می داد ؛ هیچ فکر نمی کرد که چه خدمتی به روحانیون نشسته در کمین کسب قدرت می نماید !شاه به تصور اینکه اگر هرچه کشتار د اخلی و تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق را بیشتر زیر ذره بین ببرد وتراژدی به وقوع پیوسته در میان آنان را بزرگ جلوه دهد ؛ پس مردم به سوی او خواهند آمد واز این طریق می تواند برای خود محبوبیت کاذب کسب نماید .درآنروزها براثر تبلیغات حکومتی به خانوادها توصیه می نمودند که مواظب جوانان خود باشید و در همین راستا صاحبان منازل اجاره ائی از کرایه دادن خانه به جوانان مجرد دانشجوشهرستانی سر باز می زدند.درهمین راستا شاه هرچه بیشتر درون توپخانه تبلیغاتی خود را باروت پرمی کرد تابه سوی نیروهای سیاسی شلیک نماید تا

بتواند چهره سازمان های سیاسی راخدشه دار نماید.اما محصول آن تغیر اید ولوژِی بعضی از رهبران مجاهدین که با بی پرنسیبی آغاز شد وبه فاجعه جبران ناپذیری منتهی گردید ، آن حرکت های غیر اصولی وغیر انسانی برای نیروهای سیاسی بسیار گران تمام شد. ناگفته نماند که سازمان چریکهای فدائی خلق هم در موضعگیری خود به ضربات درون سازمانی مجاهدین خلق ؛بسیار سفیحانه اعلام نمود که سازمان مجاهدین خلق،، پرولتریزه،، شد!

از آنجائی که بعضی کادر های رهبری سازمان مجاهدین به مارکسیسم ولنینسم روی آورده بودند ؛ باعث مسرت رهبران سازمان چریکهای فدائی گردیده بود ((درکتاب و فیلم دائی جان ناپلئون همه خانواده اشراف دائی جان به مش قاسم اصرار می ورزیدند که او بپذ یرد آن صدای مشکوک از ناحیه اوناشی شده است تا آنها هم برای ولایت قیاس آباد قم آب شیرین راه اندازی نمایند . مش قاسم هم در پاسخ گفته بود ، من می خواهم مردم قیاس آباد صد سال سیاه آب شیرین نداشته باشند تا من زیر این بی ناموسی نروم)) در تمام این دوران شیوه های عجیب وغریبی دال بر خدمت به کمونیست رایج شده بود.در این دوران نه اینکه به کمونیست خدمتی نشده است ، بلکه بدبینی ونفرت ولعنت برپیشانی انسانی ترین اندیشه بشری یعنی مارکسیسم بوجود آورده اند. به هرروی همانطور که در بالا گفته شده از آن اتفاق درد ناک سی سال می گذرد.ضرر آن واقعه به جامعه سیاسی بسیار زیاد بود، که بعضی از آنها به اختصار بررسی میشود!

1- بعد از آن اتفاقات کودتا گرایانه و انشعاب خونین درسازمان مجاهدین خلق مردم با تصویرهای مقتولین ونادمین در تلوزیون سراسری روبرو شدند، تازه مردم بی خبر مطلع شدند که شاه چقدر مخالف دارد.در حالی که شاه همواره ایران را جزیره ثبات خطاب می کرد.این مسئله هم در صحنه داخلی وهم در انظار بین المللی برای شاه بسیار گران تمام شد .در حالی که شخص شاه فکر می کرد با به نمایش در آوردن آن حوادث ضربه دیگری به پیکر کمونیست وارد آورده است!

2- شاه با این حرکت به همه امپریالیست ها پیام داد که کمونیست در ایران یک خطر بالقوه وبالفعل است و برای مبارزه با آن باید هوشیار بود.از آن به بعد حساسیت امپریالیست ها هر چه بیشتر به خطر کمونیست در ایران معطوف گردید .اما روحانیون ضد کمونیست که حتی حاضر نبودند با کمونیست هااز یک سماور چائی بخورند با آزادی کامل در حال ترویج دین و مبارزه علیه شاه بودند!شاه عملا خود را قربانی کمونیست ستیزی نمود .

3- روحانیون در این اثنا برطبل کمونیست ستیزی خود بیشتر کوبیدند وعملا به امپریالیست ها فهماندند که برای حفظ ایران از گزند کمونیست بین الملل ؛آنها بهتر می توانند به کار آیند.آنموقع روحانیون در اوج کار تبلیغاتی وتشکیلاتی خود بسر می بردند.اخیرا کتاب خاطرات طاهری خرم آبادی از زیر چاپ بیرون آمده است. اوبه روشنی در این کتاب توضیح می دهد که روحانیون قبل ازانقلاب از تشکیلات عظیمی برخوردار بوده اند. همه روحانیون در داخل وخارج کشور آزادانه در رفت وآمد بودند وبرای ترویج اسلام فعالیت می کردند ، اما در همان دوره به خمینی اقتدا می کردند ودر پی پیاده شدن کتاب حکومت اسلامی اودر تلاش بودند .مطهری ایدلوگ انقلاب اسلامی رئیس دانشگاه بود.خاتمی وبهشتی به نوبت رئیس مر کز اسلامی هامبورگ بود ند.آقای شریعتی بنیاگذار حسینه ارشاد تهران بود.رفت وآمد به نجف عراق از طریق کشور ثالث ممکن شده بود ؛ بدون آنکه در پاسپورت قانونی دارندگان مهر دولت عراق دیده شود . در همان روزگار اگر دانشجوی بخت برگشته ائی در حین عبورترانزیت ازآلمان غربی به برلین غربی که قاعدا باید از خاک آلمان شرقی عبور می کرد ناچارا در در پاسپورتش بایستی ماموران آلمان شرقی مهر میزدند که همین باعث می شد نامبرده در سفر به ایران توسط ساواک به جرم حضور در خاک آلمان کمونیستی دستگیر میشد!عربستان سعودی میعادگاه ملاقات رهبران روحانی به بهانه مناسک حج بوده است و همین حکومت از جنبش اسلامی ایران حمایت می کرد ؛ برای اینکه شاه را متحد اسرائیل می شناخت وایران را کازینوی غربی ها معرفی می نمود ند.در جریان حمایت شاه از ملا مصطفی بارزانی در آن سالها ، صدام هم از روحانیون حمایت می نمود وبرای آنها رادیو روحانیت احداث کرده بود.همین روحانیت حاکم که اینک تهمت همکاری گروهای سیاسی با عراق را عنوان می کند ،خود ازعراق ودیگر دولت ها بهره های زیادی علیه حکومت شاه می برد!

4- مسعود رجوی در ست بعد از انقلاب بیهوده نگفته است مبنی براین که، ضربه چپ نماهای سال 1354 خورشیدی بهترین خدمت به ملایان وباعث جلوگیری از بدست گرفتن رهبری انقلاب 57 بدست دیگرنیروها گردید!البته بدرستی ونادرستی نظر او نمی توان اتکاء کرد.اما حقیتی در آن گفتار وجود دارد که قابل تامل بود.

5- شاه با تبلیغات سیستماتیک دائمی علیه کمونیستها دررسانه های گروهی توسط روحانیون در منبرها وحسینه ها عملا محبوبیتی بیکران برای ملایان بوجود آورده بود. در تمام ماه های رمضان ومحرم وصفر روحانیون ناطق همچون نوغانی وعبدالرضا حجازی وشیخ کافی در رادیوی سراسری بطور علمی علیه ماتریالیسم سخنرانی می کردند .آنها صدای اعجاز آمیزی داشتند؛ اما سئوال در اینجا بود که این آقایان از کجا کتابهای کمونیستی را برای مطالعه تهیه می کردند، تا در ردآن نظریه پردازی نمایند! این در حالی بود که که اگر ساواکیها اینگونه کتابها را از خانه یک دانشجو بدست می آوردند او به شکنجه وزندان محکوم می شد.این موضوع را زنده یاد خسروگلسرخی به درستی در دفاعیاتش توضیح داد.اوگفت یک جوان دانشجو را به جرم خواندن یک جلد کتاب به زندان می برید اما او در زندان با مبارزه مسلحانه آشنا می شود.ولی آقایان روحانی همواره همه گونه کتاب در اختیار داشتند تا به مکتب های فکری غیر دینی همچون لائیک وسکولار ومارکسیسم و دمکراسی غربی وغیره بتازند .سئوال این است که این الطا ف حکومتی از کجا وبرای چه هدف هائی ناشی می شد.

6- مردم آن چنان از شبح کمونیست وحشت زده شده بودند که تنها پناه بردن به حافظان قرآن وعرفان ومعنویات را باعث نجات خویش از بی هویتی حاکم می دانستند وبدین لحاظ راه رستگاری خود را در پیوند با ملایان می پنداشتند. اساسا انقلاب اسلامی همانطور که از اسمش معلوم است یک انقلاب معنوی وارتجاعی که از بحران هویت در عذاب بود ه وبا برگشت به گذشته صدر اسلام بهترین راه حل پیشنهادی اسلام گرایان به حساب می آمد! وگرنه فقرو فساد به اندازه کنونی واسف بار وجود نداشت وایران کمبود کارگر خود را از کشورهای خارجی تامین می کرد ! برای بخش دیگر جامعه سیاسی ؛ بیشتر استبداد شاه وفقدان آزدایهای سیاسی مطرح بود. نیروهای مختلف از منظرهای گوناگون وارد مبارزه باشاه شده بودند که نقطه تلاقی همه آنها در انقلاب 57 به رهبری وقدرت گیری خمینی خاتمه یافت! شاه نیروهای ملی راهم یا به زندان روانه کرده بود یا در خانه هایشان تحت نظر بودند ویا به خارج تبعید شده بودند.شاه میدان فعالیت سیاسی تحت لوای ترویج اسلام را فقط برای روحانیون مهیا کرده بود وعملا خود جانشینانش را که روحانیون باشند انتخاب کرده بود! اعلام وفاداری ارتش شاهنشاهی به روحانیون بیشتر خود را نشان می داد تا نسبت به دکتر شاهپور بختیار جلوه گر بود!

7- روحانیون همواره در نزد مردم ایران پیر مردان زاهد و امین که از رهبانیت برخوردار هستند شناخته شده بودند؛ لذا ایمان آوردند به آنها بسیار ثقیل نبود و به همین لحاظ مردم با رهبریت آنها به سرعت بیعت نمودند.

8- فاصله بعداز کودتای بیست وهشت مرداد 1332 خورشیدی تا انقلاب ارتجاعی واسلامی 1357 بیست و پنج سال می باشد. جنبش های سیاسی واجتماعی آن دوره از لحاظ رزمی وروحی روانی غنی تر از دوره فعلی در مقایسه با بیست وهفت سال بعد ازانقلاب اسلامی می باشد.در حال حاضر سیاست گریزی ونفرت مردم به احزاب وسازمانها بیش از حد رشد کرده است.هیچکس حتا در خارج کشور حاضر به حمایت از احزاب وسازمانها نمی باشد. تمام طرحهای سیاسی وسازمان گری از روز اول زمین گیر میشود .نهلیسم وپوچ گرائی و رخوت وبی حالی در میان مردم کولاک می کند. مردم گیج ومبهوت به نقطه ائی نا معلوم خیره شده اند!

9- برای مثال تازمانی که نویسنده شجاع و در بند رژیم یعنی فرج سر کوهی در ایران بود ؛ همه سیاسیون ایرانی به اسم او قسم می خوردند، همین که فرج سرکوهی پایش به خارج کشور رسید ودردهای خود را ابرازکرد ونظرات انتقادی خودش را عنوان کرد ، دیگر پشت او نماز نخواندند!مقاله اخیر ایشان مبین حقیقتهای زیادیست

10- نشست برلین هم یکی از افتضحات گوهر بار واقعه اخیر سیاسی ایرانیان می تواند به حساب بیاید .شاید شاهزاده رضا پهلوی از روی دمکرات منشی شخصی برای رفع کدورت های گذشته متعلق به دوران پدرش وکسب محبوبیت بیشتر ونقش آفرینی همچون خوان کارلوس در مبارزه با فاشیست های اسپانیا خواسته بود رنسانسی بوجود بیاورد که همه آنها بنا برروحیات وخصلت های نا شناخته ایرانی به هدف نرسید . طرف های مقابل نشست هم در فکر کسب حیثیت وآبروی سیاسی تلاش ورزیدند اما از جانب رهبران خود مورد سرزنش واقع شدند.اینها همه نشان عدم بلوغ سیاسی می باشد.حتما شاهزاده هم از جانب شاه الهی هاو اطرافیانش مورد سرزنش قرار گرفته است!همانطور که دیدیم نشست برلین هیچگونه سود سیاسی برای جنبش سرنگونی در خواب فرو رفته ببار نیاورد! حتا گزارش ومصوبات مشروحی از آن نشست بیرون نیامد !تنها تحلیل گران رژیم ، اعمال اپوزسیون را زیر نظردارند، اگر در حال گسترش ووسعت یابی شود علیه آن پاپوشی بسازند.

11- برای نجات ملت و میهن اززیر یوغ ملایان حتا باید با شیطان هم همپیمان شد . اما صورت و شکل کار مهم است تا باعث آفرینش حرکت سیاسی وتکان های جدی در جامعه گردد!وگرنه اگر فقط برای مانور دادن وخود نمائی جلوه گر گردد هیچگاه در اذهان عمومی هیچ تاثیر مثبتی نخواهد گذاشت.

12- از تکامل قطره چکانی و ازحرکت لاک پشتی باید دوری نمائیم؛بلکه به همراه مردم و با به صحنه کشانیدن اکثریت جامعه می توان جهش های بلند انجام داد در صورتی که اولا آن جهش ها مصنوعی نباشد ، دوما کاملا سنجیده وطبیعی ومنطبق برخواسته های فوری وعاجل مردم باشد؛ سوما پشت درهای بسته صورت نگیرد؛چهارما مردم دانا وهوشیار دیگر کم نیستند ، آنها را در میان خود داشته باشد، پنجما برنامه ها از متن جامعه نشات گرفته باشد ، ششما خالی از اغراق باشد وهفتما ازغلو گوئی پرهیز نماید هشتما مملو از صداقت وصراحت وصمیمیت وصلابت باشد ، وگرنه همچون گذشته نوشته هائی بر روی یخ خواهند بود! یخ بالا خره به همراه نوشته ها آب می شود

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید