رفتن به محتوای اصلی

اساس گفتمانهای ضروری جنبش آذربایجان را مسئله« شکست و پیروزی» آن تعیین میکند

اساس گفتمانهای ضروری جنبش آذربایجان را مسئله« شکست و پیروزی» آن تعیین میکند

آ. ائلیار

موضوع گفتمانها

اساس گفتمانهای ضروری جنبش آذربایجان را مسئله« شکست و پیروزی» آن تعیین میکند.

yenilik عزیز،

شما از اینجانب میپرسید: « " ... امروز " گفتمان ضروری " حرکت ملی‌ و جنبش ملی‌ آذربایجان چیست؟».

گؤزه لیم، معمولاً گفتمانها از دیدگاه افراد گوناگون است. منهم به این نظر احترام میگذارم. اشخاص میتوانند آنچه را که ضروری تشخیص میدهند رویش بحث نمایند و دیگران را به گفت و گو دعوت کنند. اما عده ای هم میتوانند با «هم اندیشی» مسئله مهمی را موضوع صحبت خود قرار بدهند.

ولی به صورت کنکرت باید بگویم « بستگی به تشخیص افراد دارد.» و من این تشخیص را محترم میشمارم. دلیل سخنم در عمل هم یک نمونه اش موضوعات بحثهای شماست در مورد « اخبار ترکیه و آنچه به این کشور مربوط میشود. همینطور فرهنگ زبان فارسی یا مسئله راسیسم». با اینکه موافقم در مورد « ترکیه، فرهنگ فارسی، و راسیسم» میتوان نوشت و تبادل افکار کرد ولی برای من موضوعات دیگری ارجهیت دارند. و هیچ وقت هم نگفته ام بهتر است شما مسایل دیگری را مطرح کنید. در عین حال که دید من با نظر شما در پیرامون آن سه مسئله به لحاظ کیفی فرق دارد. سر فرصت هم به این مسایل خواهم پرداخت.

واما از دیدگاه من گفتمانهای ضروری حرکت ملی‌ -دموکراتیک آذربایجان کدام اند و یا چه میتوانند باشند؟

1- اساس گفتمانهای ضروری جنبش آذربایجان را مسئله« شکست و پیروزی» آن تعیین میکند.

2-چه چیزهایی میتوانند موجب شکست و چه چیز هایی موجب پیروزی آن بشوند؟

الف - عوامل شکست: 1- ضعف نیرو. 2- انحرافات.

ب- عوامل پیروزی: 1- تقویت نیروی جنبش. 2- برکنار ماندن از انحرافات.

- برای رفع ضعف و تقویت نیرو، لازم است مسئله « متحدین و متفقین» خود را حل کند.

- در داخل جنبش، جبهه واحد واقعی ، و نه اسمی ، خود را تشکیل دهد.

- شناخت درست انحرافات. شناخت درست آنچه که در خدمت اهداف انسانی جنبس است.

- انحرافاتی که میتوانند جنبش رابه خطر اندازند: ناسیونالیسم کور. افراطیگری. برنامه های غیر عملی.استبداد و دیکتاتوری. انحراف از خصایل دموکراتیک و ملی جنبش. ایجاد درگیری با متحدین و متفقین خود. عدم توجه به نیروهایی که میتوانند خنثی باشند. انتخاب اهدافی که به درستی در خدمت جنبش نیستند و غیره

- تشخیص فرق فرهنگ حاکم حکومت از فرهنگ محکوم مردم.

- تشخیص فرق سیاست تک فرهنگی و تکزبانی حاکمیت، که یک نوع راسیسم حکومتی ست، از سیاست فرهنگ محکوم مردم فارس.

- تشخیص سیاست غیرحکومتیان که از سیاست تکزبانی و تکفرهنگی دفاع میکنند.

اینها و مانند شان مسایلی هستند که میتوانند به ترتیب اهمیت از زاویه اهداف عمده و غیر عمده جنبش ، موضوع گفتمانها قرار گیرند.

در ضمن موضوعات ضروری گفتمانها را در مصاحبه هم میتوان یافت.

دوستان استقلال طلب که مقاله را نوشته اند موضوع خود را جزو « انحرافات جنبش» ارزیابی کرده ا ند، و از اینروست که آنرا به گفتمان تبدیل نموده اند. از این زاویه ایرادی به آنها نمیتوان گرفت.

یک نکته بسیار مهم در مورد دموکرات بودن باید بگویم: بدون داشتن خصلت دموکراتیک نمیتوان دموکرات بود. و این خصلت در زندگی روز مره در جامعه دموکراتیک ، با تغیر خصایل استبدادی حاصل میشود. آنکه در جامعه دموکراتیک تغییر شخصیت نداده نمیتواند دموکرات باشد. از اشتباهات تایپی پوزش میخواهم.

ساغ اولون واراولون.

تبریزلی سیامک

در نقد و شناخت جریان بوزقورد و پانترکیسم در جنبش ملی ...

من تمام 5 بخش از این سلسله مقالات را خوانده ام و سعی هم کرده ام که با دقت آنها را بخوانم. بعضی از بخشها را حتی بیش از دو مرتبه هم خوانده ام. لذا اکنون که دوستان نظرات خودشان را درباره این مقاله بیان کردند، من هم اجازه می خواهم تا فکر خودم را در میان بگذارم.

1- به نظر میرسد که برای نوشتن این سلسله مقالات کار تحقیقی خوب و نسبتا سنگینی انجام گرفته است. مسلما این مقالات به دست اشخاص با معلوماتی که داخل حرکت هم هستند (یا زمانی بودند) و از چند و چون آن آگاهند، نوشته شده. من هم اعتقاد دارم که جواب یک مقاله تحقیقی را تنها میتوان با مقاله و تحقیق هم سطح داد. وگرنه اصلا، جوابی داده نشده است. مهم این است که خود مقاله نقد شود نه اینکه نویسندگان مجهول آن را با روشهای کارآگاهی به این شخص و آن حزب نسبت دهیم و بعد نویسندگان خیالی را نقد کنیم. اصلا به فرض که این مقاله توسط خود وزارت اطلاعات نوشته شده باشد. آیا باید این فرض مانع نقد و پاسخ علمی به مقاله شود؟. یعنی اگر نویسندگان وزارت اطلاعات در مورد حزب توده و چریکهای فدایی تاریخ جعلی می نویسند و چاپ میکنند، توده ایها و چریکها نباید جوابی درخور به آنها بدهند؟. یعنی آیا واکنش ما شباهتی به واکنش فرخ نگهدار و فاطمه سعیدی و سازمانهای اقلیت و اکثریت داشت؟.

2- آن بخش از سلسله مقالات که مربوط به افشای ماهیت پان تورانیستها، پان تورکیستها و بوزقوردهای ترکیه است، احتمالا نیازی به نقد ندارد. یک تعداد فاکت تاریخی است که نشان میدهد این جریانات در همان زمان خودشان هم تحفه ای نبوده اند. و یقینا در دنیای مدرن امروز نیز حرفی برای گفتن نخواهند داشت. در جهان امروز جایی برای گفتمانهای فاشیستی وجود ندارد. همچنان که جایی برای افکار پوسیده حزب پان ایرانیست و جبهه ملی و مشروطه و سومکا و راسیستهای رنگارنگ دیگر وجود ندارد. مسأله اساسی که باید به آن پاسخ داده شود این است که خطر گرایش به شوونیسم از نوع ترکی آن تا چه اندازه جدی است. این جهان بینی و گفتمان تا چه اندازه در میان رسانه ها، احزاب و تشکلها و توده مردم جایگاه دارد؟. شاید برخی دوستان پیشتر نظر من را در این مورد خوانده باشند. به نظر من در اینجا نوعی غلو و بزرگنمایی خطر یک گرایش انحرافی به چشم می خورد. آیا واقعا باید باور کنیم که در عصر ماهواره و اینترنت، خطر توتم پرستی برای جوان آذربایجانی جدی است؟. این مقالات مرا به یاد یک موضوعی انداخت. شاید دوستان خارج نشین اطلاع نداشته باشند اما زمانی در رسانه های داخلی ایران، بحث خطر شیوع شیطان پرستی بین جوانان جدی شد. برنامه های زیادی در تلویزیون به این موضوع پرداختند و مقالات زیادی در رسانه های چاپی و در فضای مجازی در این مورد منتشر شد. لیکن بعد از مدتی بحث خود بخود فروکش کرد و من در یکی از برنامه های تلویزیونی، یک کارشناس مذهبی را دیدم که می گفت نگرانیها از اولش هم بی مورد بوده. این کارشناس در کنار اشاره به ایمان محکم جوان ایرانی و شعارهایی از این دست، اشاره خوبی هم به این مورد داشت که جهان امروز دیگر جای این قبیل افکار مرتجع انحرافی نیست و این افکار به خودی خود محکوم به فنا هستند. چون قادر به رقابت با اندیشه های مترقی نمی باشند. حال آیا در کنار این همه کارشناس و آدم سیاسی خبره در میان حرکت ملی، شانسی برای جولان بوزقوردها وجود دارد؟ البته بوزقورد به معنای نژاد پرست ترک، نه به معنای آن کسی که در استادیوم فوتبال با انگشتانش نشان بوزقورد می گیرد. حتی شاید بتوان گفت که توده مردم در آذربایجان این نشان را باز تعریف کرده باشند.

اما به هر حال اگر چنین جریاناتی در خارج از کشور نیرومند هستند، چه اشکالی دارد که افشا شوند؟. نه تنها اشکالی ندارد، بلکه خیلی هم خوب و واجب است.

3- نقد این مقالات از توان من خارج است. اما در بخشهایی از آنها انحرافات ظریفی را دیدم. مثلا تفسیر شعار "نه ساغچیم نه سولچو – میلتچیم میلتچی" اصلا به آن صورت که نویسنده میگوید نیست. یعنی منظور این نیست که من نه سوسیال دموکرات هستم نه ناسیونالیست و یا با ایدوئولوژیها دشمن هستم!. ما از روز اول که این شعار را داده ایم چنین منظوری نداشتیم. اصلا در آن بازه زمانی، مبارزه ملی این قدر پیشرفت نکرده بود که بشود صحبت از گرایشات متنوع سیاسی داخل آن کرد. منظور ما این بود و این است و این خواهد بود که ما نه به جناح راست حاکمیت (اصول گرایان) تعلق خاطر داریم و نه به جناح چپ آن (اصلاح طلبان) و صرفا دنبال مبارزه ملی مستقل خودمان هستیم. پای این حرف خودمان هم ایستاده ایم. یا درباره شعار "آذربایجان وار اولسون – ایسته مه ین کور اولسون" : آیا حقیقتا این شعار تا آن اندازه که نویسنده می گوید خشن است؟. من فکر نمیکنم. مثلا آیا میشود گفت که ضرب المثل "تا کور شود هر آنکس که نتواند دید" یا "بترکه چشم حسود" یا "به کوری چشم بدخواهان" و نظایر آنها نشانه ای از خشونت طلبی و روح میلیتاریستی و غیره و غیره در ادبیات فارسی است؟!. اما تا اندازه ای هم ایراد نویسنده میتواند بجا باشد. چرا ما نباید شعار دم دست "آذربایجان وار اولسون – ایسته مه ین خوار اولسون" را جایگزین شعار پیشین نکنیم؟.

یا به این جمله دقت کنید: "واقعیت این است که آذربایجان جنوبی پرچم ندارد و ملت تورک هم مانند بسیاری ازملتهای دیگرجهان در مبارزه دمکراتیک واستقلال طلبانه خود احتیاجی به پرچم وسمبل ندارد". البته آذربایجان جنوبی پرچم ندارد ولی آیا حقیقتا برای مبارزه ملی نیازی به پرچم و سمبل نیست؟. خوب با همین استدلال میشود ادعا کرد که ملت تورک هم مانند بسیاری ازملتهای دیگر جهان درمبارزه دمکراتیک واستقلال طلبانه خود حتی احتیاجی به شعار هم ندارد. پس نتیجه میگیریم که زوزه کشیدن در خیابان کفایت میکند!. کاملا برعکس، تمام مبارزات مدنی معاصر از رنگها، سمبلها و حتی پرچمهای خود به عنوان عامل اتحاد برخوردار و بهره مند شده اند. انقلابات مخملی (انقلاب نارنجی در اوکراین، انقلاب گل لاله در قرقیزستان، انقلاب گل رز در گرجستان و ...)، انقلابات سوسیالیستی، جنبش فمینیستی و سایر موارد همگی رنگها و نمادهای پر معنای خودشان را داشتند. البته که هیچ تشکلی حق تعیین پرچم برای آذربایجان را ندارد و ملت هم استقبالی از این پرچمهای من درآوردی نکرده است. اما چرا ما نباید حداقل نتوانیم دور یک رنگ جمع شویم؟. اشکال این کار در چیست؟.

یا این جمله: "جمهوری آذربایجان در سال 1324 – 1325 پرچمی را بر افراشت که بعد از شکست آن کمتر کسی تمایل به برافراشتن آن نشان داده است". آیا منظور پرچم سرخ رنگ فرقه دموکرات همراه با تصویر ستارخان نیست؟. به نظر میرسد جای جمهوری آذربایجان با فرقه دموکرات عوض شده.

یک مورد دیگر، غلط نویسی افتضاح شعارهای ترکی است. جای تعجب است که اشخاصی از درون حرکت این قدر در نوشتن چند جمله ساده ترکی ضعیف باشند. مثلا:

" هر کس بی طرفده- فارس دان دا بی شرفده"

" آذربایجان بیزمده، ایستمه ین کوراولسون"

" فارس دیله ایت دیلی"

همه ما میدانیم که شکل صحیح شعار اولی این جوریست:

"هر کس کی بی طرفدیر – فارس دان دا بیشرفدیر". یا اگر بخواهیم به زبان محاوره نزدیک باشد: "هر کس کی بی طرفدی – فارس دان دا بیشرفدی".

در ضمن من شخصا هرگز شعار دومی را نشنیده ام. اصلا وزنش هم جور در نمی آید. در اصل، شعار دوم ترکیب دو شعار است:

"آذربایجان بیزیمدیر – افغانستان سیزیندیر" و "آذربایجان وار اولسون – ایسته مه ین کور اولسون".

3- من با نویسنده مقاله در مورد اثرات مخرب شعارهای افراطی و بی محتوا موافقم. مثلا همین شعار "فارس دیلی – ایت دیلی". تازه باز هم هست. مثلا "فارسین دیلی ایلان دیر – ملت اویان آماندیر" یا "فارسین دیلی ایلان دی – آذربایجان تالاندی" و ... . برخی مواقع که من با برخی دوستان صحبت میکنم، احساس میکنم آنان اهمیت و لزوم پرهیز از توهین به فرهنگ، تاریخ و ادبیات دیگران یا لزوم پرهیز از شعارهای شوونیستی را در حد پرهیز از انجام عملی مکروه یا رعایت امری مستبح پائین می آورند. یعنی چنین احساسی به انسان دست میدهد که برخی تصور می کنند رعایت این موازین چیزی در حد رعایت بازی جوانمردانه (fair play) در فوتبال است. اگر رعایت شود که خوب است و اگر هم آدم عصبانی شود و رعایت نکند، مشکلی نیست و مهم بردن بازی است. اصلا و ابدا چنین نیست و سروران گرامی توجه بفرمایند که رعایت این مسائل مساوی با پیروزی حرکت ملی و عدم رعایت آن مساوی با نابودی حرکت است. یک مثال میزنم:

فارغ از عددسازیهای شوونیستهای فارس، بر همه ما محرز است که جمعیت بسیار زیادی از ترکان ایران ساکن مناطقی از ایران مثل تهران و کرج و قزوین و همدان و ... هستند. اما حرکت ملی در این مناطق به هیچ وجه قدرت قابل قبول و آن هژمونی حرکت در آذربایجان را ندارد. یک دلیل بسیار مهم این است که متأسفانه ما تا کنون قادر نشده ایم ماهیت اومانیستی حرکت را به ترکان این مناطق تفهیم کرده، حرکت را به خوبی معرفی کنیم. بر عکس، حرکت را بسیار بد معرفی کرده ایم. توجه داشته باشیم که ترکان این مناطق با فارسها و سایر ملیتها در یک محیط و بسیار تنگاتنگ زندگی میکنند. بسیاری از آنان دارای پیوندهای خانوادگی با سایر ملیتها به خصوص با فارسها هستند. حال اگر من بیایم و شعار بی ربطی بر ضد فارسها بدهم، اگر شعار بیربطی بر ضد کردها بدهم، آن ترکی که عروس خانواده اش فارس است، آن ترکی که شریک شرکتش کرد است، آن دانشجوی ترکی که هم اطاقی اش فارس است، اولین کسی خواهد بود که بر علیه من جبهه گیری خواهد کرد. به همین راحتی من پتانسیل عظیمی را از حرکت ملی محروم کرده ام و حتی شاید این افراد را به دامان پان ایرانیستها انداخته باشم. در حالی که اصلا نیازی به چنین کاری نبود و میشد صرفا با تکیه بر پرینسیپهای عدالت خواهانه حرکت، نه تنها آن ترک ساکن تهران، بلکه همسر فارس او را هم به حمایت از حرکت تشویق کرد. ما در صدد سیادت بر سایر ملتها نیستیم. ما درصدد تخریب سایر تمدنها نیستیم چون حرکت ما نهضتی است آنتی راسیستی و نه راسیستی. صرفا حقوق انسانی خود را می خواهیم. کسانی که چنین شعارهای توهین آمیزی میدهند، یا دوستان نادان هستند یا دشمنان آگاه و دانا. اگر فاشیستهای احمقی در میان سایر حرکتها هستند که با شعارهای راسیستی برای نهضتهایشان نقش خاله خرسه را بازی میکنند، دلیلی ندارد که ما نیز از آنان تقلید کنیم.

4- یکی از آفاتی که به جان حرکت ما افتاده است، تخریب روشنفکران حرکت است. برخی دوستان چنان در این کار اصرار دارند که گویا همین طور روشنفکر برای حرکت ملی مثل خرمهره ریخته و اگر یکی را هم تخریب کنند، هزاران روشنفکر و تئوریسین و استراتژیست و مورخ و ادیب دیگر هستند که جای او احساس نشود. دوستان عزیز! چنین نیست و هیچ حرکتی تا کنون بدون تئوری و تئوریسین و با قلدری و گردن کلفتی پیروز نشده که حرکت ما دومی باشد. به بند کشیدن آن دایناسوری که هیکلی بزرگ و مغزی به اندازه گنجشک داشته باشد، اصلا هم کار سختی نیست.

چند روز پیش گزارشی از فعالیتهای گاماج در گوناز تی وی میدیدم و میگفتند که فلان قدر با یونسکو و بهمان قدر با فیفا و ... نامه نگاری شده است. خوب همه ما میدانیم که این نامه ها را چه کسانی نوشته اند. یکی را دکتر تقی زاده نوشته، آن یکی را آقای رزمی نوشته، شاید یکی را برای اصلاحات حقوقی به دکتر قره جلو فرستانده اند، شاید یکی را دکتر اصغرزاده بازبینی کرده و الی آخر. آیا آقای تبریزلی سیامک هم می توانست یکی از این نامه ها را با رعایت موازین حقوقی و پولتیک تنظیم کند؟. البته که حضور در همه میادین منجمله در استادیومها مهم است اما آخر چه کسی گفته که فقط با شعارهای داخل استادیوم حرکت پیروز میشود؟. سیروس مددی هم یکی از روشنفکران ماست که الحق و الانصاف زحمات زیادی برای حرکت کشیده است. فقط به عنوان مشتی از خروار، همین چند وقت پیش "آذربایجان ناغیللاری" صمد بهرنگی و بهروز دهقانی را به زبان مادری در آلمان و برای اولین بار منتشر کرد. خود آقای مددی نوشته بود که انتشار این قصه ها به فارسی در ایران زمان شاه، حتی نتوانسته بود لبخندی بر لب صمد بهرنگی بنشاند. چرا که او آرزوی دیگری در سر داشت. حالا این قصه ها به دست ایشان منتشر شده و روح صمد هم شاد است. من با قاطعیت میتوانم ادعا کنم که هیچ یک از ما به اندازه یک دهم ایشان در بیداری ملتمان نقش نداشته ایم. پس چگونه به خود حق میدهیم این همه هجمه بر علیه ایشان انجام دهیم؟. در بیاننامه آمستردام می خوانیم:

آمستئردام ديالوق توپلانتيسينا قاتيلان وطنداشلاريميز ميللي حرکات سيرالاريندا اهمييتلي اورتاق يؤنلرين وار اولدوغونا قطعييتله اينانيرلار. حرکاتين سيرالاريندا چوخ سسليليگي قبول ائديرلر. تک سسلي بير فاالييتي رسمييته تانيميرلار.

اگر ما بیاننامه آمستردام را قبول داریم، پس پلورالیسم و طیفها و نگرشهای مختلف موجود در حرکت را هم قبول میکنیم (آن هم با قاطعیت).

همچنین:

آزربايجان ميللي آزادليق حرکاتي نين آمالي گونئي آذربايجاندا ميللي - دئموکراتيک دؤولت قورماقدير.

اگر ما حقیقتا دنبال دولتی دموکراتیک هستیم، باید بپذیریم که نمیشود با رفتارهای غیر دموکراتیک آنرا بدست آورد.

6- بنده سطر به سطر نوشته هایم را قابل جدیترین نقدها و تذکرها میدانم و از شنیدن نظرات مخالف خوشحال میشوم.

یاشاسین آذربایجان!

گله جک بیزمدیر.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید