رفتن به محتوای اصلی

مهسا امر آبادی: مسعود باستانی نپذیرفت در خواست عفو بنویسد

مهسا امر آبادی: مسعود باستانی نپذیرفت در خواست عفو بنویسد

تا آزادی روزنامه نگاران زندانی - مسعود باستانی و مهسا امرآبادی دو زوج روزنامه نگار ایرانی هستند که هردویشان پس از انتخابات جنجال بر انگیر ریاست جمهوری سال گذشته ایران که اصلاح طلبان معتقد به وقوع تقلب گسترده در آن هستند، بازداشت شدند. هردوی آن ها نیز توسط دادگاه انقلاب تهران به زندان محکوم شدند. مسعود باستانی به تحمل 6 سال زندان و پرداخت 34 میلیون تومان جریمه نقدی و مهسا امر آبادی به 1 سال زندانازداشت این دو روزنامه نگار همزمان بود با اوج گیری اعتراض ها با نتایج انتخابات که محمود احمدی نژاد برنده آن اعلام شد. سعی کردیم از زبان مهسا امرآبادی زندگی این زوج روزنامه نگار را که می تواند نمونه ای باشد از زندگی شمار زیادی زوج های روزنامه نگار ایرانی به تصویر بکشیم، چرا که در ایران نمونه این زوج های روزنامه نگار کم نیست. از جمله بهمن احمدی اموی و ژیلا بنی یعقوب که آن ها هم پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و به زندان محکوم شده اند.

مهسا امر آبادی در گفت و گو با "العربیه. نت" از داستان زندگی خود با مسعود و فراز و فرودهایی که زندگی روزنامه نگاری برایشان به وجود آورده سخن گفته است:

دانشجوی روزنامه نگاری

مهسا امرآبادی فارغ التحصیل دانشگاه "روزنامه نگاری و ارتباطات" است. او سال 1381 در این رشته در دانشگاه اراک پذیرفته شد و هم زمان کار در هفته نامه محلی "ندای اصلاحات" را آغاز کرد؛ هفته نامه ای که مسعود باستانی سردبیرش بود و این آغاز آشنایی آن ها بود.

این روزنامه نگار اصلاح طلب درباره این دوره می گوید: "نوجوانی و جوانی من مصادف شد با دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و شعارهای زیبایی که سر داده بود. آن زمان عصر طلایی مطبوعات بود و من یادم می آید که پشت باجه های روزنامه فروشی صف های طولانی تشکیل می شد. به روزنامه علاقه مند شدم و هر روز هم روزنامه می خریدم."

او ادامه داد: "موقع انتخاب رشته دیدم رشته ای به نام روزنامه نگاری وجود دارد. این پیش زمینه ای شد تا به این حرفه به صورت جدی نگاه کنم."

بسیاری از روزنامه نگاران ایرانی دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی را دوره طلایی فعالیت خود می دانند. امر آبادی نیز با آن ها هم نظر است. او در مقایسه فضای فعلی روزنامه نگاری در ایران و فضایی که در آن کار حرفه ای خود را آغاز کرد خاطرنشان می کند: "خیلی با الان فرق داشت. هر چند که همیشه هم روزنامه ها توقیف می شد اما باز امنیت نسبی شغلی وجود داشت. روزنامه نگاران بازداشت می شدند، فشارها بود اما فضای کار کردن هم وجود داشت." او تاکید می کند که در آن سالها اگر روزنامه نگاری بازداشت می شد، سایر روزنامه نگاران اعتراض می کردند و از بازداشت شدن خود نمی ترسیدند و در آن دوره به گفته او، فضای انتقادی بسیاری وجود داشت.

مسعود باستانی روزنامه نگاری را پیش از آن آغاز کرده است. او فعالیت در این حرفه را در سال 1378 با روزنامه محلی "سلام اراک" شروع کرده است.

بازداشت اول و دوم مسعود

دوستی مهسا امر آبادی و مسعود باستانی همان سال 81 و در هفته نامه "ندای اصلاحات" آغاز شد؛ دوستی که به گفته امر آبادی یک سال پس از آغاز آن صمیمی تر شد.

ندای اصلاحات در شماره 13 خود توقیف و سردبیر آن بازداشت می شود. مسعود باستانی پس از یک هفته با قید وثیقه آزاد می شود که پس از آن برای ادامه کار خود به تهران نقل مکان می کند.

مهسا درباره این که مسعود چگونه روزنامه نگاری است؟ می گوید: "همیشه جنب و جوش داشت، همیشه سراسر ایده و انگیزه بود، هیچ وقت آرام و قرار نداشت. البته این را بگویم که همیشه دیر می آمد اما وقتی که می آمد ایده های فراوانی داشت.

همیشه در یک آن چند سوژه برای پی گیری می داد؛ و این خیلی من را جذب می کرد."

به گفته او مسعود هیچ وقت نگاه نمی کرد چیزی که می نویسد دردسر ساز است یا نه، اگر فکر می کرد درست است می نوشت و هیچ چیز نمی توانست مانع از انتشارش شود. "به عنوان مثال برای زندانیان سیاسی و صنفی بیشترین تلاش خود را می کرد و برای اون این مساله اهمیت بسیاری داشت."

مسعود باستانی پس از انتقال به تهران ابتدا با روزنامه اصلاح طلب "یاس نو" همکاری کرد. پس آن دبیر سیاسی خبرگزاری کار ایران "ایلنا" شد.

هنگامی که اکبرگنجی روزنامه نگار و روشنفکر ایرانی که که در سال 1384 در زندان اوین تهران به سر می برد، دست به اعتصاب غذا زد. مسعود باستانی پی گیری اخبار این اعتصاب غذا و پیامدهای آن بود که این فعالیت منجر به بازداشت او شد. او دو هفته را در زندان اوین گذراند و پس از آن با قید وثیقه آزاد شد. این آزادی اما دیری نپایید چرا که مسعود در پرونده اراک به 6 ماه حبس محکوم و به زندان فرا خوانده شد.

ازدواج در دوره مرخصی از زندان

باستانی پس از عقد روانه زندان شد

مسعود باستانی در 6 ماهه ای که در اراک زندانی بود، یک ماه به عنوان مرخصی از زندان خارج می شود و در آن دوره یا به عبارتی 12 آبان ماه 1384 با مهسا امر آبادی عقد می کند. فردای روز عقد مسعود برای گذراندن ادامه محکومیت خود به زندان باز می گردد.

پس از آزادی مسعود باستانی از زندان، مهسا نیز به همراه او روانه تهران می شود تا در سایت خبری "آفتاب" مشغول به کار شود. مسعود نیز کار خود را در روزنامه جمهوریت آغاز می کند. در دوره زندگی مشترکشان به گفته مهسا امر آبادی، یک بار ماموران وزارت اطلاعات به خانه شان ریخته و از مسعود بازجویی کردند. از او خواستند که با با سایت "روز آنلاین" و "صدای آمریکا" همکاری نکند اما اعلام کردند کار با سایت "شهرگان" نشریه اینترنتی که مقرش در کانادا است بلا مانع است.

یکی از اتهامات کنونی مسعود باستانی همکاری با "شهرگان" است که به گفته امرآبادی: "نمی دانم چطور حالا شد ضد انقلابی!" مهسا در این دوره با روزنامه های آفتاب یزد، مردمسالاری، اعتماد ملی و خبرگزاری ایرنا همکاری کرده است.

انتخابات ریاست جمهوری و بازداشت زوج روزنامه نگار

دو روز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران مهسا امر آبادی در روز 24 خرداد ماه 1388 بازداشت شد. او در این باره می گوید: "در خانه بودیم که زنگ زدند و 7 یا 8 نفر وارد شدند. ابتدا دنبال مسعود بودند. اما کارت خبرنگاری اعتماد ملی و ایلنا و کارت ستاد انتخابات من را که دیدند، بی سیم زدند و شخصی به آن ها دستور داد من را بازداشت کنند. دو تن از دوستان مسعود را که منزل ما بودند هم بازداشت و به زندان اوین منتقلمان کرده و آنجا به بند امنیتی 209 بردند."

این روزنامه نگار اصلاح طلب یک هفته را در انفرادی گذراند و پس از آن به سلول چهار نفره منتقل شد. ابتدا یک اتهام به او تفهیم شد و آن حضور در تجمعات بود، در صورتی که او پیش از آغاز اعتراض ها بازداشت شده بود. اما به گفته او در روز آخر زندان و در بازپرسی اتهام های زیادی به او تفهیم شد از جماه تبانی، تشویش اذهان عمومی و ... که از آن ها در همان مرحله بازپرسی تبرئه و تنها دو اتهام "توهین به رئیس جمهور و اقدام تبلیغی علیه نظام" باقی ماند.

مسعود باستانی هر روز پی گیر کارهای همسرش بود. او چند بار به وزارت اطلاعات رفت و به آن ها گفت که "من را بازداشت کنید و همسرم را آزاد کنید." اما آن ها به او می گفتند که نمی خواهیم تو را بازداشت کنیم و اصلا با تو کاری نداریم. سرانجام 14 تیرماه 1388 مسعود باستانی که برای پی گیری پرونده همسرش به دادگاه انقلاب رفته بود، به دستور "قاضی حداد" بازداشت و روانه زندان اوین شد. مسعود باستانی هنگام بازداشت دبیر سیاسی سایت جمهوریت و همکار روزنامه فرهیختگان بود.

مهسا که 16 تیر برای اولین بار اجازه تماس با مادرش را یافت، از بازداشت مسعود مطلع شد.

دیدارهای مسعود و مهسا در زندان

مهسا در ماه دوم بازداشتش برای بازجویی از بند 209 به بند 240 زندان اوین برده می شد. از آن جایی که بازجوی او و مسعود یک نفر بود، به آن ها اجازه داد چند باری یکدیگر را در زندان ببینند. امرآبادی در این باره می گوید: "بار اول باورم نمی شد مسعود را می بینم، خیلی شکسته شده بود. لحظه غیرقابل توصیفی است. حس خیلی خوب و در عین حال دردناکی بود دیداری در زندان و پس از فشارهای بسیار."

او تاکید می کند که در این دیدارها به دلیل حضور بازجو به جز سلام و احوال پرسی نمی توانستند سخن دیگری رد و بدل کنند.

ارتباط اظهارات مسعود در دادگاه با آزادی مهسا

در دادگاه هایی که برای بازداشت شدگان پس از انتخابات سال گذشته ایران برگزار و تصاویر آن نیز توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، شماری از بازداشت شدگان که برخی از آن ها از چهره های مطرح اصلاح طلبان بودند، از رفتار گذشته خود اظهار پشیمانی کردند.

مسعود باستانی از جمله افرادی بود که حاضر شد در دادگاه و در مقابل دوربین های صدا و سیما سخن بگوید. با توجه به این که او پیشتر هم تجربه زندان را داشت، سخنان او برای برخی از دوستان و همکارانش مایه تعجب بود. مهسا امر آبادی این نکته را خاطرنشان می کند که بسیاری از بازداشتی های این دوره پیشتر هم تجربه زندان داشتند اما همه آن ها معتقدند که این دوره از زندان با دوره های دیگر متفاوت بود.

به گفته او مسعود به جز فشارهایی که بر همه وارد می آمد، تحت فشار بازداشت همسرش نیز قرار داشت که "به خاطر به شدت عاطفی بودن او برایش بازداشت همسرش بسیار سنگین بود."

مهسا امر آبادی معتقد است که سخنان مسعود در دادگاه با آزادیش ارتباط مستقیم داشت چرا که یک ساعت قبل از آزادی او را به بند 240 می برند تا مسعود ببیند که دارد آزاد می شود. او در ادامه مساله دیگری را نیز خاطر نشان می کند: "روزی که بازجو گفت به خانواده ام زنگ بزنم تا وثیقه بیاورند، مسعود را هم صدا کرد. اما او شماره خانواده ام را نمی توانست درست بگیرد. بعد که من گفتم آرام باش جواب داد: تو نمی دانی من برای آزادی تو چه کار کردم. اما بازجو که حضور داشت سعی کرد حرف را سریع عوض کند."

6 سال زندان و 34 میلیون تومان جریمه برای مسعود

مسعود باستانی سرانجام به 6 سال زندان و پرداخت 34 میلیون تومان جریمه محکوم شد. این حکم به گفته "محمد شریف" و کیل او دور از انتظار بود.

مسعود باستانی که از زمان بازداشت تا کنون از مرخصی بهره مند نشده است، در صورتی که نتواند جریمه نقدی را بپردازد ناچار خواهد بود در ازای آن نیز زندان بکشد. با توجه به وضعیت روزنامه نگاران در ایران پرداخت این مبلغ برای او دشوار به نظر می رسد.

روزنامه نگار و خبرنگار می مانم

مهسا امرآبادی سرانجام پس از بازادشتی 72 روزه با قید وثیقه ای به ارزش 200 میلیون تومان از زندان اوین آزاد می شود. در این مدت او اما از فعالیت دست نکشیده و همواره با رسانه های مختلف درباره وضعیت خود، همسرش و دیگر زندانیان سیاسی مصاحبه کرده است. او همچنین بارها در دیدار با سران معترضان از جمله محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی حضور پیدا کرد و حتی برای دیدار مراجع تقلید منتقد به قم رفت.

او درباره این که او تنها همسر یک زندانی سیاسی نیست بلکه خود نیز به به قید وثیقه آزاد است و این فعالیت ها می تواند بار دیگر پای او را به زندان باز کند، خاطرنشان می کند: "من یک روزنامه نگار و خبرنگار هستم، یعنی کار من رسانه ای است و نمی توانم ارتباط خودم را با رسانه ها قطع کنم. از طرف دیگر تا زمانی که همسرم و دوستانم در زندان هستند نباید از من انتظار داشته باشند که آرام بنشینم و فقط نظاره گر باشم و صدایم در نیاید. من چه در روزنامه کار کنم و چه کار نکنم به هر حال ماهیتم روزنامه نگاری است و رسالت و وظیفه حرفه ای به من حکم می کند که از وضع موجود انتقاد کنم."

او درباره این که ممکن است این فعالیت ها باعث شود که دروزه زندانی شدن همسرش طول بکشد تاکید می کند: "در بسیاری از مواقع مشاهده شده خانواده ساکت است اما باز هم به زندانی مرخصی نمی دهند. یعنی تضمینی وجود ندارد که در صورت ساکت بودن ما زندانیانمان را آزاد کنند."

تیم احمدی نژاد کشور را دچار مشکل می کند

مهسا امر آبادی از تناقضات ایجاد شده در نتیجه در وضعیت خود می گوید: "این شرایط من را دچار تناقضات شدیدی کرده است. از یک طرف همسرم در ندان است و از سوی دیگر خودم در معرض زندان هستم. از سویی دیگر وظیفه و رسالت حرفه ای ام ایجاب می کند که انتقاد کنم و این انتقادها در راستای بهتر شدن شرایط کشورم است."

او می افزاید: "من به براندازی نظام هیچ اعتقادی ندارم، اما معتقد هستم مسایلی وجود دارد که باید اصلاح شود." و تاکید می کند: "معتقدم با وجود تیم احمدی نژاد و خود ایشان کشورم دچار مشکلات عدیده ای می شود که قابل جبران نیست."

یک سال زندان برای مهسا

مهسا امر آبادی سر انجام 22 مهرماه 1389 محاکمه و اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال زندان محکوم شد. او درباره این که فعالیت هایش پس آزادی از بازداشت آیا در این حکم تاثیر گذار بوده یا نه می گوید: "یکی از مسائلی که باعث تعجب من شد همین بود. در دادگاه عکس هایی که مهندس موسوی و خانم رهنورد و آقای کروبی به منزل ما آمده بودند و همین طور مصاحبه هایی که برای مسعود کرده بودم وجود داشت، در صورتی که این پرونده مربوط به قبل از آزادی من بود و اصولا باید حاوی بازجویی ها باشد."

او تاکید می کند که این مساله نشان می دهد افرادی پشت صحنه این صفحات را پرینت گرفته و روی پرونده گذشاته بودند و قاضی هم چندین بار گفت: "ذره ای ندامت در شما نیست."

مسعود قبول نکرد درخواست عفو بنویسید

مهسا امرآبادی می گوید هنگامی که مسعود از حکم خبر دار شد، بسیار ناراحت شد "اما در عین حال معتقد است اگر قرار باشد همه هزینه دهیم خون ما رنگین تر از خون بقیه نیست."

او تاکید می کند: "حاضریم هزینه بدهیم اما واقعا مشکل است. به هر حال صحبت یک زندگی است، زندگی به سختی ساخته شده. من و مسعود هیچ گاه چیزی از دولت نخواسته ایم، هیچ وقت انتظاری نداشته ایم، همیشه خواسته ایم کشورما جای بهتری برای زندگی باشد. نمی دانم چرا این همه به ما ظلم می شود."

او همچنین با ابراز تعجب از این که چرا تا کنون به مسعود مرخصی داده نشد وی گوید: "انگار با ما لج می کنند."

اما خاطرنشان می کند که یک بار یک مسئول قضایی به او گفته است: "شما متنبه نشده اید." و یک بار نیز از مسعود خواسته اند در خواست عفو بنویسد اما او نپذیرفت. به گفته امر آبادی: "ما واقعا گناهی نداریم که برایش عفو بخواهیم. از طرف دیگر هیچ تضمینی نیست که در صورت نوشتن عفو نامه مسعود را آزاد کنند."

زندگی چگونه می گذرد

مهسا امر آبادی درباره چگونگی گذراندن این دوران می گوید مسعود همواره به او می گوید که فکر کند در شرایط عادی هستند و به زندگی عادی خود ادامه دهد، از همین رو او نیز فعالیت خود را به عنوان یک روزنامه نگار ادامه می دهد: "کلاس زبان می روم، مطالعه می کنم، در روزنامه بهار کار می کردم که توقیف شد و مدتی هم در شرق کار کردم، الان هم به ماهنامه صبح صادق مطلب می دهم."

او در پایان تاکید می کند: "من روزنامه نگار هستم و روزنامه نگار هم باقی می مانم، گرچه فکر می کنم این فشارها برای این است که ما از این حرفه دست بکشیم اما ما کاری غیر از این بلد نیستیم و غیر از این من عاشق کارم هستم." و اضافه می کند: "ماهیتم را نمی توانم پنهان کنم، اگر روزنامه نگار نباشم، مهسای واقعی نیستم."

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
تـا آزادی روزنامه نگاران زندانی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید