رفتن به محتوای اصلی

مهمترین اشتراک جنبش دانشجویی و زنان

مهمترین اشتراک جنبش دانشجویی و زنان

سعید حبیبی: مهمترین اشتراک جنبش دانشجویی و زنان، رشد و ارتقاء سطح آگاهي و خودآگاهي مردم به واسطه ی حضور و فعاليت در سطح جامعه بوده است

20 شهریور 1389 - رها عسگری زاده

تغییر برای برابری / مجموعه ی کمپین از نگاهی دیگر :سعید حبیبی فارغ‌التحصیل رشته مخابرات و دانشجوی اخراجی کارشناسی‌ارشد فلسفه، فعال حقوق بشر و از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر و دبیر اسبق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت (طیف علامه) است و از دانشجویان طیف چپ در ایران محسوب می‌گردد که بارها به علت فعالیت‌های مدنی،حقوق بشری و سیاسی خود بازداشت شده است. از جمله بازداشت‌های وی به ۱۱ آذر ۱۳۸۶ در جریان بازداشت گسترده فعالان دانشجویی چپ می‌توان اشاره کرد. به مناسبت چهارمین سالگرد کمپین یک میلیون امضا، گفتگویی با او داشته ایم در ارتباط با تعامل دو جنبش دانشجویی و زنان با یکدیگر .

از نظر شما نقطه ی افتراق و اشتراک جنبش دانشجویی و حرکتی مانند کمپین یک میلیون امضا در کجاست؟

بریای پاسخ به این سوال ذکر مقدمه اي لازم است. اينکه کمپين يک ميليون امضاء، جرياني است در درون جنبش زنان – گرچه جرياني گستره و پرنفوذ- و نه کليت جنبش زنان. از اين رو تصور مي کنم دو مقوله جنبش دانشجويي و کمپين يک ميليون امضا چندان قابل قياس نيستند. به عبارت ديگر يا بايد جنبش دانشجويي را با جنبش زنان مقايسه نمود، يا کمپين را با جريانهاي مختلف درون جنبش دانشجويي - به عنوان مثال تحکيم - قياس کرد.

در حالت نخست، افتراقات و اشتراکات بسياري را بين جنبش دانشجويي و جنبش زنان در کليتشان و البته محدود به مرزهاي جغرافيايي ايران، مي توان بر شمرد. بطور خلاصه، جنبش دانشجويي در سطح اهداف به دنبال تحقق حقوق بشر بطور عام و برقراري دموکراسي و عدالت اجتماعي و همچنين حقوق صنفي دانشجويان در حوزه هاي مختلف آن است، در صورتيکه جنبش زنان در جستجوي حقوق انساني با تاکيد بر حقوق زنان است. از اين منظر در عين اشتراک در بخشي از اهداف، تفاوت هايي نيز از حيث گستردگي مطالبات دانشجويي مشهود است.

از سوي ديگر مسائلي چون حق تحصيل و حق مشارکت در تصميم گيري هاي دانشگاهي از جمله مطالبات خاص جنبش دانشجويي است که ما به ازائي در جنبش زنان ندارد. اما در زمينه روش ها تفاوت هاي عمده اي ديده مي شود، از جمله اينکه طرح حداقلي مطالبات در جنبش زنان با نگاه راديکال جنبش دانشجويي تفاوت دارد. نحوه سازماندهي در جنبش دانشجويي با سازماندهي در جنبش زنان نيز تفاوت دارد. اما هر دو جنبش به دليل حضور و فعاليت در سطح جامعه- گرچه در حوزه هايي تا حدي مجزا- باعث رشد و ارتقاء سطح آگاهي و خودآگاهي مردم شده اند که اين شايد مهمترين اشتراک اين دو جنبش بر شمرده شود.

سهم جنبش دانشجویی در جمع آوری یک میلیون امضا (هرچند به طور نمادین) برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را چقدر و چطور می بینید؟

از ديد من به عنوان يک ناظر فعال در عرصه دانشگاه، بسياري از فعالين دانشجويي که همزمان در جنبش زنان نيز فعاليت داشتند،همکاري نزديکي نيز با کمپين يک ميليون امضاء داشتند. گرچه ديگر کمپينهاي درون جنبش زنان نيز فعاليني در ميان فعالان دانشجويي داشته و دارند. از اين منظر تصور مي کنم فعالان دانشجويي - نه جنبش دانشجويي – سهم بسزايي در فعاليت کمپين داشته اند.

آیا آرمان­خواهی حداکثری جنبش دانشجویی با طرح مطالبات حداقلی در کمپین قابل جمع است؟

چنانکه قبلا هم اشاره کردم مقايسه کليت جنبش دانشجويي با کمپين به عنوان جرياني در درون جنبش زنان – گرچه گسترده و پرنفوذ – چندان عملي نيست. اما از آنجا که آرمان خواهي جنبش دانشجويي در کليه جريانهاي ذيل اين جنبش حضور دارد، گرچه با شدت و ضعف متفاوت، طرح اين موضوع بسيار حائز اهميت است. شخصا تصور مي کنم اين تفاوت نگاه بالفعل موجود است و بايد هم وجود داشته باشد و به رسميت نيز شناخته شود.

بي ترديد آرمان خواهي حداکثري، وقتي به عرصه عمل بيايد و بخواهد تبديل به پراتيک اجتماعي شود لزوما بايد با محدوديتهاي عمل اجتماعي کنار بيايد. يکي از اين محدوديت ها، لزوم همکاري با جريان هاي ديگر اجتماعي است. و دقيقا در اين همکاري است که جريانهاي مشخص و شناخته شده متفاوت، در عين استقلال ازيکديگر، دست به اتحاد عمل مي زنند و اين اتحادها معمولا در مطالباتي حداقلي شکل مي گيرد. اگر يک جريان آرمان خواه نتواند يا نخواهد اين واقعيت را بپذيرد و به رسميت بشناسد، محکوم به شکست خواهد بود. از اين منظر تصور مي کنم آرمان خواهي و مطالبات حداکثري در عرصه نظر، کاملا با طرح مطالبات حداقلي موردي در عرصه عمل قابل جمع خواهد بود. اين هنر فعالين اين دو جنبش است که از فدا شدن يا منحل شدن يکي در ديگري جلوگيري کنند.

فکر می کنید اصلی ترین مانع همکاری موثر میان فعالان دانشجویی و کمپین یک میلیون امضا کجاست؟

تصور مي کنم براي يک فعال دانشجويي، از آن جهت که فعال دانشجويي است، مانعي براي همکاري موثر با کمپين يک ميليون امضا وجود ندارد. اما از آن رو که فعاليت در کمپين في نفسه مشکلاتي امنيتي – گرچه به گزاف – به همراه دارد، از اين رو شايد برخي از دانشجويان را از همراهي با خود باز دارد. گرچه اين امر براي کسي که هزينه فعاليت دانشجويي را پذيرفته است علي القاعده اهميت چنداني نخواهد داشت. البته اين احتمال هم هست که عده اي از فعالان دانشجويي بنا به دلايلي ايدئولوژيک و يا به دليل انتقاداتي که به روش کمپين دارند، تمايلي به اين همکاري نداشته باشند که البته اين مسئله امري است علي حده که در جاي خود مي توان بدان پرداخت.

آیا شما فکر می کنید اتفاقاتی که برای رای مردم در خرداد 88 افتاد، جمع آوری امضا برای تغییر قوانین – یعنی شیوه­ی عمل کمپین را با بحران روبه­رو می­کند؟

بله. واقعيت اين است که در شرايط اجتماعي مختلف، باید روشهاي متناسبي انتخاب نمود. وقتي امکان و شرايط فعاليت علني و گسترده موجود است، چشم پوشي از آن و محدود شدن به فعاليت مخفي خطاست.

از سوي ديگر نيز وقتي هزينه فعاليت علني و گسترده بيش از حد گزاف مي شود، پافشاري بر اين نوع فعاليت و چشم پوشي از روشهاي غير علني نيز خطا خواهد بود. فعلا در مقام توصيه نيستم اما تصور مي کنم سبک کار کمپين از دو جهت با شرايط پس از انتخابات سازگاري ندارد. از يک جهت به دليل سرکوب شديد، ادامه شکل قديم جمع آوري امضا، يا برگزاري کارگاه ها و اين قبيل فعاليت هاي علني خطرات نابود کننده اي در پي خواهد داشت.

از جهت ديگر نيز با توجه به سيطره کامل نگاهي سنتي بر قواي مختلف کشور، اصولا امکان تغيير قوانين از مجراي طبيعي آن يعني طرح ها يا لوايح در مجلس منتفي است. از آن جهت که اين دو مسئله، از مسائل محوري کمپين و تا حدودي هويت بخش به اين جريان است، از ديد من کمپين با بحراني جدي رو به رو خواهد بود.

بزرگترین انتقادی که به کمپین یک میلیون امضا وارد می دانید چیست (ترجیحا در رابطه با جنبش دانشجویی)

از ديد من انتقاد وقتي معنا پيدا مي کند که تزاحمي پيش بيايد. در غير اين صورت انتقاد کردن به صرف انتقاد بي معناست. بابراين وقتي از منظر يک فعال دانشجويي به کمپين نگاه مي کنم، تزاحم چنداني بين اين کمپين و فعاليت دانشجويي نمي بينم.

مهم ترين دليل آن هم اين است که کمپين هدف مشخصي را مد نظر دارد که فارغ از اينکه قابل حصول هست يا خير، پذيرفتني است. به عبارت ديگر آنچه در رابطه با قوانين تبعيض آميز ذکر مي شود واقعي است و لزوما بايد محقق شود. از سوي ديگر نيز صرف طرح اين مطالبه در سطح اجتماع و فعاليت سازمان يافته براي گسترش حساسيت اجتماعي نسبت به اين قوانين، امري است که تبعات بسيار مفيدي در پي دارد. اما از ديد يک فعال اجتماعي بطور عام مي توان انتقاداتي مطرح نمود.

البته بايد توجه داشت که قرار نيست از کمپين انتظار داشته باشيم که کليه مطالبات زنان را در نظر داشته باشد. با توجه به اين نکته اساسي که متاسفانه بسياري از منتقدان کمپين آنرا مغفول مي گذارند، از ديد من دو امر بسيار جدي است و قابل تامل.

اول اينکه کمپين ظاهرا عامدانه از پرداختن به زيرساخت هايي که باعث حضور و دوام اين قوانين تبعيض آميز مي شود، استنکاف مي کند. به عبارت ديگر به عوامل اقتصادي-اجتماعي و مذهبي که عملا به بازتوليد اين تبعيض ها مي انجامد، اشاره اي نمي کند. دوم اينکه نسبت به امکان تحقق خواسته هايش در نظام فعلي خوش بينانه برخورد مي کند. از ديد من مطالبات جنبش زنان در صورتي قابل حصول است که مناسبات اقتصادي- اجتماعي و باورهاي سنتي و مذهبي اصلاح شده و ساختار حقوقي جامعه نيز دموکراتيک باشد. عدم توجه به اين مسائل نتيجه اش عدم موفقيت در رسيدن به خواسته هاست و اين مسئله باعث انفعال خواهد شد. از سوي ديگر نيز اين انفعال وقتي با روحيه خاصي که بر بسياري از ايرانيان حاکم است، همراه مي شود، نتيجه اش تشتت، اختلاف و نهايتا انشعاب خواهد شد.

خلاصه اينکه خواست تغيير قوانين تبعيض آميز گرچه في نفسه بسيار مطلوب است، اما بدون تغيير شرايط لازم ديگر به لحاظ عملي مقدور نخواهد بود. اين دور از دسترس بودن هدف کمپين در سطح انضمامي آن، انتقادي جدي است.

پس از اتفاقات یک سال اخیر به عنوان یک فعال جامعه­ی مدنی فکر می کنید حرکت­هایی مانند کمپین چطور باید به راه خود ادامه دهند؟

چنانکه گفتم پافشاري بر نحوه خاصي از مبارزه بدون توجه به شرايط اجتماعي منطقي نيست. با توجه به شرايط فعلي کشور تصورم بر اين است که امکان ادامه فعاليت موثر در قالب کمپين، چندان زياد نيست. البته اين مسئله دعوت به انحللال طلبي نيست، بلکه تاکيد بر اين امر است که جنبش زنان – مثل ساير جنبشهاي اجتماعي – بايد شکل فعاليت خود را تغيير دهد و به اين نکته نيز توجه داشته باشد که راه تحصيل مطالبات زنان لزوما از تثبيت حداقل دموکراسي در نظام سياسي مستقر خواهد گذشت. بنابراين تمرکز بر اين امر نسبت به برخي مسائل عملي ديگر اولويت دارد.

اما فعاليت فرهنگي مستمر به منظور زدودن رسوبات سنتي مردسالارانه را هرگز و در هيچ زماني نبايد از ياد برد يا فداي اين يا آن خواست سياسي نمود. بنابراين حرکت بسوي بدست آوردن رسانه اي همگاني، همراه با تشکل يابي فعالين اين حوزه از ضروريات ادامه راه است.

بزرگترین ضربه و بزرگترین بهره­ی جنبش­های اجتماعی از اتفاقات خرداد 88 به این سو را در چه چیزی می­دانید؟

ايجاد محدوديت شديد براي کار علني و افزايش هزينه فعاليت که پيامد دخالت گسترده نظاميان در عرصه سياسي است به علاوه انهدام بسياري از تشکلهاي مدني حال به دليل افزايش فشار بر فعالان يا دستگيري و بازداشت يا مهاجرت اجباري آنان، و همچنين سانسور شديد مطبوعات و رسانه ها بزرگترين ضربه به جنبشهاي اجتماعي بوده است. اين البته به معناي محدود شدن فعاليتهايي است که به عنوان عنصر لازم براي شکل گيري و رشد جنبشهاي اجتماعي مطرح مي شود. طبيعتا اگر اين رکود ادامه پيدا کند، رشد و بقاي جنبشهاي اجتماعي را با مشکلات جدي مواجه خواهد نمود.

اما در کنار آن عريان تر شدن چهره استبداد و تجربه گسترده آن براي کليه اقشار و گروههاي جامعه و از اين رهگذر خودآگاهي بيشتر توده ها بهره اي است که جنبشهاي اجتماعي مثل جنبش دانشجويي و جنبش زنان بدان دست يافته اند. طبيعتا عدم بهره گيري از اين دستاوردها و عدم تثبيـت خواسته هايي بر اساس آنها به انفعال و رکود خواهد انجاميد.

به نظر شما و با توجه به شرایط فعلی جامعه­ی ایران، قدرتمند­تر شدن حرکت­هایی نظیر کمپین یک میلیون امضا و یا حرکت­های دانشجویی در گرو چه فاکتورهایی است؟ (چالش پیش روی جنبش های مدنی ایران برای بقا چیست؟)

چنانکه اشاره کردم، از نظر من افق روشني براي فعاليت کمپين به صورت گذشته ديده نمي شود. بنابراين لازم است که جنبش زنان با توجه به شرايط موجود تغييراتي در شيوه ها بوجود آورد. آنچه مسلم است اينست که هر جنبش اجتماعي براي رشد و موفقيت بايد از قانونمندي هاي خاص خود پيروي کند. مسئله سازماندهي کمپينها، مسئله اطلاع رساني و تسلط رسانه اي، مسئله اتحاد و يکپارچگي دروني و مسئله بدست آوردن پيروزيهاي مداوم و هرروزه، هرچند کوچک براي حفظ روحيه و تفوق روحي، مسئله تامين مالي براي فعاليتها و حمايت اجتماعي براي فعالان ... مسائلي است که پرداختن جدي به آنها لازمه قدرتمند شدن جنبشهاي دانشجويي و زنان است. در کنار همه اينها پيدا کردن شيوه مناسب براي سازماندهي اجتماعي در شرايط بحراني کشور مهمترين چالش جنبشهاي مدني ايران خواهد بود.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
تغییر برای برابری

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید