اهداف گروه داعش یا «دولت اسلامی عراق و شام» که در فکر تسخیر پنج کشور عراق، سوریه، لبنان، اردن و فلسطین و تاسیس خلافت اسلامی است پس از تصرف و بسط نفوذ داعش در عراق و سوریه دیگر آرمان و ایدهال نیست. از سوی دیگر امروز حزب الله و سپاه قدس جمهوری اسلامی در سوریه در حال نبرد با اسلامگریان سنیاند تا رژیم بشار را نجات دهند. کشتههای دو طرف مدام در سراسر منطقه تشییع شده و به خاک سپرده میشوند. داعش برای تاسیس خلافت اسلامیاش اسرای شیعه خود را قتل عام کرده و فیلمهای قتل عام را در شبکههای اجتماعی توزیع میکند و شیعیان عراقی نیز زندانیان سنی را به طور دسته جمعی تیرباران میکنند.
از سوی دیگر رویدادهای یک سال اخیر مثل حملهی جیش العدل به سربازان ایرانی در سراوان (۱۴ کشته و بعد کشتار جمعی ۱۶ سنی در منطقه)، گروگان گیری چهار سرباز و یک درجه دار ایرانی توسط این گروه، انفجار اتوبوس زائران شیعهی پاکستانی و حمله به هتل آنها در بازگشت از ایران (یک بار با ۲۲ کشته و بار دیگر با ۲۶ کشته)، بمبگذاری در برابر کنسولگری جمهوری اسلامی در پاکستان (با دهها کشته و زخمی)، حملهی اعضای القاعده در عراق به کارگران خط لوله در دیالهی عراق (۲۰ کشته ایرانی و 5 کشته عراقی)، بمب گذاری در برابر سفارت جمهوری اسلامی در بیروت ( ۲۳ کشته ایرانی و لبنانی)، بمب گذاری در برابر رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی در بیروت، و کشته شدن سه عضو سپاه در تلهی انفجاری سراوان موج تازهای از واکنش خشونت بار علیه دخالتهای نظامی جمهوری اسلامی در عراق، سوریه، و لبنان هستند. البته سالهاست سنیهای اسلامگر انتقام خود از دخالت حکومت جمهوری اسلامی در عراق را از زائران ایرانی عتبات در عراق میگیرند و تا کنون صدها ایرانی در بمب گذاریهای آنان کشته شدهاند.
غیر از ایرانیان کشته شده در سوریه، بنا به گزارش رسانههای دولتی و شبه دولتی جمهوری اسلامی حدود ۲۵۰ تن از اعضای حزب الله که با حمایت جمهوری اسلامی به سوریه برای شرکت در جنگ داخلی اعزام شده اند کشته شدهاند. در برابر این شیعه کشی، سنی کشی نیز به صور گوناگون مثل بمب گذاری (در یکی از موارد آن محمد شطح وزیر سابق اقتصاد لبنان و ۴ همراه وی کشته شدند)، بمباران هوایی (در آخرین مورد آن حدود پانصد سوری در حلب کشته شدند) و ترور ادامه دارد.
مسوولیت این خونریزیها بر عهدهی کیست؟
تاریخ تنفر
بنا به یک عادت فریبکارانه، جمهوری اسلامی و همپیمانانش که مدعی رهبری جهان اسلام هستند همهی حملات نیروهای اسلامگری سنی علیه خود را به اسرائیل و ایالات متحده نسبت میدهند اما تنفر این دو طرف تازه نیست. چهارده قرن است که این دو گروه بر سر قدرت و سلطهی مذهبی با هم جنگیده و خون صدها هزار نفر در این راه ریخته شده است. این تاریخ تنفر حتی اگر عقلای قوم در دو طرف بخواهند به دشمنیها پایان دهند به راحتی قابل به حاشیه راندن نیست. البته چنین عزمی نیز در میان رهبران دینی سنی و شیعه به چشم نمیخورد و حتی آنها که دشمنی نمیخواهند طرف مقابل را مسکوت میگذارند و وارد گفتگو و حل منازعات نمیشوند.
جاه طلبیهای اسلامگریان
در چند دههی اخیر اسلامگریان سنی و شیعه مسئولیت زنده نگاه داشتن دشمنیهای تاریخی را که دورهای به حاشیه رفته بودند بر عهده گرفتهاند. آنها که صرفا به کسب قدرت میاندیشند تصور میکنند با تنفر از دیگری میتوانند شیعیان و سنیها را بسیج کنند.
در صورت فقدان جاه طلبیهای جمهوری اسلامی و عدم دخالت نظامی جمهوری اسلامی (ارسال سلاح، آموزش نظامی به شیعیان لبنانی، افغانی، عراقی، بحرینی، سعودی و یمنی، کمک مالی برای پرداخت حقوق، و ارسال نیروهای سپاه قدس) میشد مسئولیت خونریزیهای فوق را بر عهدهی اسلامگریان سنی گذاشت اما اسلامگریان شیعه نیز همانند رقبای سنی خود به دنبال بسط نفوذ سیاسی و نظامی خود در منطقه هستند. اینها به طور مشترک مسئولیت کشتار مردم عادی و غیر نظامی را بر عهده دارند. آنجا که این دو گروه در برابر هم میجنگند بحث مسئولیت یک طرفه منتفی است چون خودخواسته در برابر هم صف کشیدهاند.
دو قطب اسلامگریی شیعه و سنی در منطقه با اتکا بر دلارهای نفتی ایران و عربستان به دنبال بسط قدرت خود در منطقه هستند. دو دولت استبدادی عربستان و جمهوری اسلامی با گروههای نیابتی خود در منطقه و با حمایت مالی از اسلامگریی شیعه (حزب الله لبنان و در عراق) و اسلامگریی سنی (جریان القاعده و مشتقات آن که نه توسط دولت عربستان بلکه به طور غیر مستقیم توسط منابع سعودی حمایت میشوند) بستر مناسبی برای تداوم خشونت و قتل و کشتار فراهم آوردهاند.
سیاستهای ضد سنی
عامل دیگری که دشمنی میان شیعیان و سنیها را تشدید کرده سیاست های آشکارا ضد سنی حکومت جمهوری اسلامی است. صدها هزار سنی مقیم شهرهای بزرگ کشور (تهران، شیراز، مشهد، تبریز، کرمان، اصفهان) از داشتن یک مسجد برای برگزاری مراسم دینی خود محروم هستند. در شهری مثل شیراز سنیان در سالهای دههی پنجاه در نمازخانهی دانشکدهی مهندسی دانشگاه پهلوی نماز جمعهی خود را برگزار میکردند اما رژیم جمهوری اسلامی امام جمعهی آنها را با اتهامات واهی و پرونده سازی اعدام کرد.
علی رغم رای قابل توجه سنیان ایرانی به روسای جمهوری مثل خاتمی و روحانی، حتی یک وزیر یا معاون وزیر یا استاندار سنی در کشور وجود ندارد. مدارس علمیهی سنی تحت فشارهای امنیتی هستند و برای دانشجویان خارجی آنها ویزا صادر نمیشود. سیاست تغییر بافت جمعیتی مناطق سنی نشین همچنان دنبال میشود. تلاش شیعیان تبلیغاتچی برای تغییر مذهب سنیان نیز همچنان ادامه دارد و سنیانی که مذهب خود را به شیعه نغییر دادهاند در تلویزیون دولتی به نمایش در میآیند.
جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه نیز همین سیاست ضد سنی را دنبال کرده است. سنیان سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، و کشورهای عربی حاشیهی خلیج فارس این سیاستها را تجربه کردهاند. سیاستهای ضد سنی آن قدر در روحانیت شیعه ریشه دارد که حتی مراجع شیعه در عراق تحت تاثیر آنها نمیتوانند در بحرانها از خود خودداری نشان دهند. فتوای جهاد دفاعی سیستانی علیه داعش که بعدا با تبصرهای (کمک به نیروهای دولت عراق) تصحیح شد یا فتوای مکارم شیرازی برای جهاد در عراق از این سیاستها نشات میگیرد.
زمینهی همکاری اسلامگریان سنی و شیعه
اسلامگریان سنی و شیعه اگر در موضوعات عقیدتی با هم اختلاف دارند در سه نکته با هم اتفاق نظر کامل دارند:
۱. تنفر از غرب. این گروهها مقابله با غرب را ابزاری برای جذب بودجههای عمومی و دولتی کردهاند. همان طور که سپاه پاسداران و بسیجیان ایرانی صرفا با نام مقابله با جنگ نرم سالانه صدها میلیارد تومان از بودجههای عمومی و دولتی را حیف و میل میکنند اسلامگریان سنی نیز برای عملیات نظامی و تبلیغاتی خود از منابع دولتی و غیر دولتی کشورهای خود بهره میبرند.
۲. تنفر از دمکراسی و حقوق بشر. هر دو گروه به دنبال تاسیس حکومت اقتدارگرا و ضد حقوق بشر هستند یکی به نام خلافت و دیگری به نام ولایت. هر دو گروه هویت خود را در نفی غرب و ارزشهای غربی تعریف میکنند. آنها همچنین دمکراسی و حقوق بشر را ارزشهای غربی و لذا شیطانی معرفی میکنند.
۳. دست یازی به خشونت برای حذف رقیب و تحکیم قدرت. دست بردن به قتل و کشتار برای هر دو گروه مثل آب خوردن است. آنها در حذف رقبای سیاسی جدی هستند و در حذف آنها تردیدی روا نمیدارند.
این امور میتواند آنها را به هم نزدیک کرده و باعث شود که کمتر خون یکدیگر را بریزند. اما تنفر مذهبی آن چنان در هر دو گروه قوی است که مشترکات خود را فراموش میکنند. جمهوری اسلامی در مقاطعی به سنیان افغانی-طالبان و القاعده- برای حمله به نیروهای امریکایی کمک کرده است و رد پای آن در فلوجه در برخی شورش دیده میشود اما در کشورهای دیگر که امریکاییها حضور نداشتهاند چنین سیاستی را دنبال نکرده است. به دلیل همکاری جمهوری اسلامی با برخی گروههای اسلامگری سنی علیه ایالات متحده است که برخی در یک مقطع این رژیم را به همکاری با داعش و القاعده متهم میکردند. اما با خروج ایالات متحده از عراق زمینهی این همکاری از میان رفته و دشمنی های سابق جای برخی همکاریهای تاکتیکی را گرفته است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید