رفتن به محتوای اصلی

ما اَدراكَ انحصار؟

ما اَدراكَ انحصار؟

انحصار اقتصادي در جامعه ما شبيه به مافياي مواد مخدر در ايتاليا نيست. اين انحصار بسيار سنتي، قدرتمند ‏و جا افتاده است و خشونت چنداني نيز اعمال نمي‌كند. چون موفق شده خشونت خود را در سطح سياست دنبال ‏كند و توانسته‌است ساختار سياسي را به جاي توجه به اقتصاد، به سوي توهين به باورهاي ديني و ملي ‏‏(بخوانيد منافع ملي) سوق دهد. از همين روي شايد استفاده از واژه "مافياي اقتصادي" براي اين انحصار ‏مناسب نباشد.‏

انحصار اقتصادي كه در زمان جنگ 8 ساله شكل گرفت، بسيار قدرتمند و ريشه‌دار است. با پيروزي انقلاب، ‏انحصار در هم شكسته شد اما پس از پايان آن با نيت خيرِ مقابله با احتكار، انحصار بازتوليد شد و سازمان ‏يافت. انحصار در30 سال اخير در قالب بنيادها، نهادها و اشخاص قدرتمند خودنمايي كرده‌است؛ به‌طوريكه ‏هيچ مديري در حكومت، توان مقابله با آن را ندارد. تجربه آقاي علي ربيعي در مقابله با "آقازاده‌ها" گواهي بر ‏اين مدعا است؛ به تعبير ربيعي، مبارزه با آقازاده‌ها را چنان لوث كردند كه ديگر ماجراي پي‌گيري آقازاده‌ها ‏منتفي شد و شكل معكوس به خود گرفت. به عنوان نمونه، يكي از جريان‌هايي كه مسأله آقازاده را لوث كرد ‏روزنامه كيهان بود كه پرونده شهرام جزايري را تبديل به سوژه جناحي كرد. البته آقازاده‌ها در جريان ‏انحصار مهره كوچكي هستند كه از طريق دريافت امكانات از حاكميت، راه گرفتن وام‌هاي آسان را مي‌گشايند. ‏

درباره چگونگي بازتوليد انحصار با نيت مقابله با احتكار، نمونه‌هاي فراواني وجود دارد كه در اينجا به سه ‏مورد اشاره مي‌كنم. به عنوان مثال در دوران جنگ، انحصار نسبي واردات چاي، به خانواده‌اي خوشنام و ‏سالم در بازار تهران داده شد اما به مرور زمان، اين انحصار شكل گسترده‌تري گرفت و به‌دليل سود‌آوري ‏فراوان، به تدريج از كنترل اين خانواده درآمد و در انحصار مجموعه‌اي شامل دوستان و افراد ديگر قرار ‏گرفت. نتيجه كار اين بود كه انحصار واردات چاي، تمام قد و با انواع تهديدات و تشريفات در مقابل صنف ‏چايكاران ايران ايستاد و جالب اين بود كه دولت خاتمي نيز نتوانست كاري انجام دهد. نتيجه اين امر شكست ‏صنف چايكاران بود و حتي دولت خاتمي به مقابله با چايكاران برخاست و به اعتراض آنان پاسخ امنيتي داد. ‏

مثال ديگر؛ در سال‌هاي 1372 و 73 كارخانه لوازم خانگي پارس شروع به فعاليت مجدد كرد. اين شروع ‏مجدد با واردات ‏LG‏ همزمان شد و اين وارد كننده به قدري قدرتمند بود كه كارخانه لوازم خانگي پارس ‏رادچار ركود شديد كرد. اين مساله در حالي اتفاق افتاد كه در تمام حاكميت سخن از تقويت توليد ملي بود.‏

باز مي‌توان مثال ديگري زد؛ زماني كه صنعت خودرو در ايران در سال 1372 محور صنعتي شدن قلمداد ‏شد، با تبديل پرايد به خودرويي همه‌گير، واردات قطعات آن براي مونتاژ در داخل آغاز شد. قرارداد عظيم با ‏اين توليدكننده در كره جنوبي، به شكوفايي قطعه‌سازي ما كمكي نمي‌كند زيرا اكثر قطعات پرايد از جنس ‏آلومينيوم و پلاستيك است؛ در حاليكه تمركز قطعه سازي ايران، بر قطعات آهني و فولادي است.‏

بعد ديگر از انحصار در حاكميت، اعطاي وام‌هاي كلان است كه ميان 10 تا 1000 ميليارد تومان را در بر ‏مي‌گيرد. وام گيرنده‌‌ها از سوي خودي‌ها حمايت مي‌شوند و عمدتاً، اين وام‌ها بازگردانده نمي‌شود. اين ويژگي ‏از دوره هاشمي شروع شده و تا امروز ادامه يافته است. به باور من اگر روزي يكي از رؤساي بانك مركزي ‏جرأت كند و اعلام كند كه ميزان وام‌هاي بزرگ 10 تا 1000 ميليارد توماني، به چه كساني داده شده، تا چه ‏ميزان از اين وام‌ها بازگشته و چگونه خرج شده است، آن‌گاه مي‌توان فهميد كه چرا قيمت زمين و مسكن در ‏ايران، هر از گاهي به شكل وحشتناك بالا مي‌رود.‏

جالب اين است كه صاحبان صنايع و تجار با شخصيت، اين وام‌ها را نمي‌گيرند چون شرايط اين وام‌ها بيشتر ‏به شكلي تنظيم شده است كه صاحبان صنايع و تجار سالم ترجيح مي‌دهند كه متقاضي آن نباشند. از طرفي ‏خودي بودن هم ملاك مهمي در دادن اين وام‌هاست، پس اين وام‌ها مخصوص عده‌اي خاص مي‌شود.‏

بعد ديگر انحصار در ايران كه بسيار مهم است، نقش بنيادها است كه شمه‌اي از آن را عباس پاليزدار افشا ‏كرد. به‌عنوان نمونه بايد پرسيد كه آستان قدس رضوي كه در امور تجارت، صنايع، توزيع و توليد و واردات ‏و صادرات در ايران فعال است، به‌طور مشخص به چه كساني پاسخ‌گو است.‏

روند ديگري كه در حال اوج‌گيري است، حضور نهادهاي نظامي – امنيتي است كه در دوران هاشمي به ‏سوي درآمد اقتصادي روي آوردند. ‏

به عبارتي انحصار نهادها، بنيادها و اشخاص، بر اقتصاد ايران بسيار تعيين كننده است و در عمل ‏خصوصي‌سازي را بي‌تأثير مي‌كند. از همين روي به‌عنوان يك مذهبيِ طرفدار سوسيال دموكراسي كه به ‏قدرت يافتن سرمايه‌داري ملّي و مولد معتقد هستم، به آقايان طبيبيان، غني‌نژاد، نيلي و... كه برنامه تعديل ‏هاشمي را نوشتند يا حمايت كردند مي‌گويم كه هم طرفداران اقتصاد بازار هم طرفداران اقتصاد دولتيِ عدالت ‏طلب، با‌ ادامه حيات انحصار، هيچ دستاورد روشني نخواهند داشت. قبل از خصوصي‌سازي، بايد تكليف ‏انحصار را روشن كرد. بايد دقت كرد و ديدبسياري مواقع كه صداي وااسلاما بلند مي‌شود، انحصارِ كدام نهاد، ‏بنياد و شخص خودي در حال تهديد است. اين نكته را نگارنده بارها تجربه كرده و كرده‌ايم.‏

از همين رو بايد از كانديداهاي رياست جمهوري بخواهيم تا بانك مركزي ليست افرادي كه وام‌هاي توليدي، ‏خدماتي و كشاورزي و صنعتي گرفته اند را به شكل دقيق اعلام كند و مشخص كند كه پروژه‌هاي ادعايي ‏درچه مرحله‌اي هستند. اين عمل كوچك اما مهم و قانوني، مي‌تواند سنت مباركي شود. به اين معني كه بعد از ‏اين وام‌هاي بزرگ بايد به شكل شفاف در مطبوعات اعلام شود و برنامه اعلام شده‌ي وام گيرنده، از طريق ‏افكار عمومي قابل پي‌گيري باشد. در غير اين صورت پول نفت وارد بورس‌بازي زمين ‌شده يا ناگهان پركشيده ‏و به دُبي مي‌رود. در اين حالت همواره دست مردم كوتاه است و پول و ثروت در دست عده‌اي مي‌ماند.‏

اگر روزي سيدجمال الدين اسدآبادي به ميرزا شيرازي نوشت "ما ادراك بانك" ما به بايد بگوييم "ما ادراك ‏انحصار" اما نه به امثال ميرزاي شيرازي، بلكه خطاب به مردم و نيز روشنفكراني كه در بحث‌هاي آرماني و ‏انتزاعي غرق مي شوند.‏

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
روز

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید