رفتن به محتوای اصلی

بلند اختری نام او بختیار

بلند اختری نام او بختیار

(بخش اول)

فرامرزفهیمی

ششم آگوست ۲۰۱۱ برابر با پانزدهم مرداد ۱۳۹۰ مصادف با بیستمین سالگرد قتل وحشیانه ی دكتر شاپور بختیار رهبر نهضت مقاومت ملی ایران به فرمان خودكامگان جمهوری اسلامی و با گسیل آدمكشان ولی فقیه می شود.

نوشتاری گردآوری شده تا یادی از این بزرگمرد ایرانزمین باشد، انسانی حقیقت جو و راست كردار و نیك پندار كه جان بر سرپایمردی و میهن دوستی خویش نهاد، برای آشنائی و آگاهی جوانان و مبارزان آینده ایرانزمین تا بدانند در آن هنگامه هیاهو برای هیچ، فرهیخته مرد روشن اندیشی هم بود كه فریب نیرنگبازان نخورد و به همه كژراهه روندگان از آینده ناخوشایند هشدار داد، و بهای راست كرداری را با خون خویش در راه آزادی میهن پیشكش كرد، و سیاوش گونه سر بر مسلخ عشق نهاد.

درمسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند

این نوشته درچند بخش و بیشتر از گفته ها، نوشته ها، و مصاحبه های بختیار، به اضافه ی یادداشت های یکی از دوستانش درباره ی وی گردآوری گردیده، وهمان به كه داوری بتاریخ بسپاریم، چشم امید به نسل جوان و آیندگان است، كه بخوانند و بدانند، آگاهانه راه مبارزه رهائی بخش در پیش گیرند، باشد كه ایران در سوگ نشسته و گرفتار بلای خانمانسوز خودكامگی ولایت فقیهی را به آزادی برسانند.

دوران كودكی،،نوجوانی، تحصیل درفرانسه وبازگشت به ایران . ( ۱)

نام خانوادگی من نام منطقه ای كوهستانی و سرسخت كه بردامنه كوههای زاگرس گسترده شده است، بختیاریها از نژاد لروتعدادشان حدودا به یك ونیم میلیون نفر میرسد، خاندان من یكی از قدیمی ترین تیره های بختیاری است، سعدی شاعر بزرگ ایران درباب پنجم بوستان درحكایتی كه با بیت:

بلند اختری نام او بختیار قوی دستگه بود و سرمایه دار

آغازمیكند، به ایل ما اشاره دارد. من در آنجا میان دو كوه كلار و سبزه كوه كه هر كدام بیش ازچهارهزار متر ارتفاع دارد به دنیا امده ام، جائی كه آدمی سینه به پهنای آسمان دارد و شب هنگام سنگینی ستارگان را بر پلك چشمان خویش حس میكند، اصل و نسب من بدون هیچ تردید ایلیاتی وفئودالی است، سرزمین ما تا زمان صدور فرمان مشروطیت در چهاردهم مرداد ۱۲۸۵ شمسی درسطح محلی صاحب نفوذ و قدرت بود، پس ازمشروطیت درسطح ایران نفوذ یافتند.

پدر بزرگ من صمصام السطنه دوبار به مقام نخست وزیری رسید، او بار اول برای دفاع از قانون اساسی مشروطه از حصاركوه پایه اش بیرون آمد، محمدعلیشاه پسرمظفرالدین شاه با اینكه خود نیز فرمان مشروطه را امضا كرده بود حاضر به اجرای آن نشد، در نتیجه مبارزان شمال و جنوب هماهنگ با هم بسوی تهران روان شدند و پایتخت را فتح كردند.

دولت موقتی كه پس ازخلع محمدعلیشاه تشكیل شد توسط دونفر اداره میشد، یكی از آندو سردار اسعد بختیاری عموی مادر من بود، صمصام السلطنه بار اول در ۱۲۹ ۱ و دومین بارسال ۱۲۹۷ شمسی به نخست وزیری منصوب گردید.

پدرم نیز علیه محمدعلیشاه بپاخاست، پدر هم مرد رزم بود و هم اهل مطالعه وتفكر، دردهكده ما مدرسه نبود با كمك معلم سرخانه خواندن و نوشتن وحساب آموختم، سپس مرا به شهركرد فرستادند، دركودكی اسب سواری را دوست داشتم، پدر درصورتی اجازه سواركاری میداد كه هر روزسی بیت شعراز بر بخوانم، درسال ۱۳۰۵ كه من ۱۱ ساله بودم برای ادامه تحصیل دبیرستانی به اصفهان رفتم.

اندك اندك مسائل اجتماعی و سیاسی نظر مرا جلب میكرد، آنزمان دوران رخدادهای پی درپی بود، انگلیسها در این فكر بودند كه آدمی مقتدر را بر تخت سلطنت ایران بنشانند تا خود بتوانند با او كنار آیند، سرهنگی اهل بریتانیا كه به ماموریت در خاورمیانه آمده بود با فرمانده قزاقان آشنا شد و او را به دولت متبوع خود بعنوان راه حل مسئله معرفی كرد، این شخص رضاخان بود كه بتدریج نردبام ترقی راپیمود، زمانیكه به وزارت جنگ رسید ندای جمهوریخواهی سر داد و زمانی دیگر تاج بر سرگذاشت و تخت پادشاهی قبضه خویش كرد و پایه گذارسلسله پهلوی گردید و نام رضاشاه بر خویش نهاد.

رضاشاه مردی عامی بود كه حتی نوشتن و خواندن بدرستی نمیدانست، ولی بردباری، پایداری وخویشتن داری ویژه ای داشت، پدرم میگفت رضاخان دوعیب اساسی دارد، اولی علی رغم هوش ذاتی، جهل بسیار او بود، و دوم حرص فراوان به اندوختن مال وثروت، عشق به قدرت سبب شد كه با مجلس ومنتقدان درافتد درنتیجه آزادیها را محدود كرد و بعد از میان برد.

دراصفهان وظیفه من گذراندن دوره متوسطه بود تا برای سفر به خارج آماده شوم، ابتدا به بیروت و به مدرسه فرانسوی آنجا كه تحت نظارت گروهی لائیك اداره میشد رفته و تحصیلات متوسطه را با دیپلم ریاضی به پایان رساندم.

درگذشت پدر ومسائل خانوادگی سبب شد كه دوسال ادامه تحصیل من به تعویق افتد،راهی پاریس شدم درآنجا تصمیم گرفتم كه رشته حقوق رادنبال كنم وبیشتر كشش به فلسفه حقوق داشتم،ابتدامیبایست دیپلم فلسفه (باكالوره آ)رابگیرم این كاررادرمدرسه لوئی لوگران به انجام رساندم، سپس همزمان دردانشكده حقوق ورشته فلسفه سوربن نام نویسی كردم.

سال دوم در رشته علوم سیاسی هم نام نویسی كردم، بیشتر استادان در واقع درمتن سیاست آنروز قرارداشتند و با گرایشهای سوسیالیستی رادیكال یا میانه رو شناخته میشدند، من سه سال دوره تحصیلات عالیه را با سه مدرك دیپلم علوم سیاسی و لیسانس های فلسفه وحقوق به پایان رساندم، سال ۱۹۳۸( ۱۳ ۱۷) به لطف دوستی كه پدرش مدیر«فولكیشربئوباختر» بود درگردهمائی نورنبرگ شركت جستم، من درسی متری هیتلر بودم در برابر چشمان من چهره ای غیرانسانی قرار داشت كه بشدت مرا میرماند، با اینحال اعتقاد دارم كه او برخلاف موسولینی به آنچه میگفت اعتقاد داشت.

سال ۱۹۳۹( ۱۳ ۱۸) وقتی جنگ آغاز شد من در ژوان له پن بودم، میتوانم این خاطره نگاری آندره ژید را: امروز از لحظه سرزدن آفتاب، از فكر انبوه و سیاهی كه به طرزی دهشتناك بر اروپا و بر سراسر جهان بال گسترده، اضطراب بر من چیره شده است . ...

این خطرچنان نزدیك است كه برای ندیدن و خوشبین ماندن باید كور بود. و این احساس آنروزگار منهم بود. برای شركت در جنگ جمهوریخواهان اسپانیا علیه فرانكو در جبهه خلقی داوطلب شده بودم، نه تنها بدلیل همفكری بلكه باین خاطر كه در این ماجرا بوضوح قانون شكنی شده بود و من قانونگرا نمیتوانستم بپذیرم كه آدمی چون فرانكوبگوید « من باین دلیل كه دلم میخواهد قوانین را زیر پا میگذارم» نه فقط ریاست كندبل خود را سرچشمه حق و قانون هم بداند. و...

آنچه من احساس كردم اینستكه در آغازبسیاری از جوانان فرانسوی با هیتلرهمدلی داشتند، این حقیقتی است كه بسیاری مایل به بازگو كردن آن نیستند، جنگ دیدگاهها را عوض كرد و شكست آلمان این تحول را تسریع نمود و پیروزی روسها سبب رویكرد بسیاری از فرانسویان به كمونیسم شد.

میخواستم بعنوان داوطلب وارد ارتش فرانسه شوم و..... ولی ماهها بلاتكلیف بودم تا بالاخره برای آزمایش پزشگی فراخوانده شدم، در آنزمان ۲۶سال داشتم ورزشكار هم بودم ، پزشك مرا برای خدمت درارتش مناسب تشخیص داد.

ابتدا به واحد توپخانه ۹۸ و پس از چندی به واحد توپخانه ۹۹ منتقل شدم و.....

پس ازخاتمه خدمت ارتش به پاریس بازگشتم و دوباره درسوربن ودانشكده حقوق برای گذراندن رساله دكتراثبت نام كردم، تمام توجه من بر رساله «رابطه میان قدرت سیاسی ومذهب در جوامع باستانی» معطوف بود، رئیس هیات ممتحنه من ژرژسل ازسوسیالیستهای میانه رو و استادی مبرز بود (در جریان مسئله نفت بین ایران و شركت نفت ایران وانگلیس مشاورقضائی ایران گردید) الیویه مارتین ولوی برول نیز با او همكاری میكردند. غالبا به پاریس میرفتم تا به مطالعه منابع مختلف بپردازم، دراین زمان فلیكس گایار یكی ازرفقا و همدوره های علوم سیلسی و دانشكده حقوق رادیدم، دراین دوران گایار در نهضت مقاومت فعال بود، ( شخصیتی ممتاز و برجسته بود از رسیدن او بمقام نخست وزیری در سن ۳۷ سالگی تعجبی نكردم و از مرگ زودرس او در ۵۰سالگی بسیارمنقلب شدم) سن نیكلادوپلم محل زندگی من به یكی از مراكز مبارزه علیه اشغالگران تبدیل شده بود، گایار از من خواست تا با اوهمكاری كنم من نیز پذیرفتم و....

شركت من دراین مبارزات طبیعی بود، چون مخالف آنهائی بودم كه شكست دربرابر آلمان را مسجل میدانستند.

كم كم وقت آن رسیده بود كه فرانسه راترك كنم، این سرزمین را با آرامشی باز یافته ترك میكردم، اندكی از روح آنرا با خودهمراه میبردم، شعر و ادبی كه مرا به شوق آورده و هنوزهم در من زنده است، نخستین برخورد من با این زبان آناتول فرانس بود، از شانزده سالگی ۲۵ جلد از آثارش راخوانده ام، بعدها همین احساس را نزد پل والری یافتم، بابرگسون در سال ۱۹۴۰ملاقات كردم دربلواربوسه ژور همسایه بودیم، من از حقوق وشعر گفتم بمن گفت: «روزی كه موفق شوید از فلسفه به شعر، ازشعر به فلسفه و حتی به حقوق و اخلاق برسید آنروز صاحب فرهنگ خواهید بود...».

اكثر نویسندگان فرانسوی را میشناختم، موریاك از بهترین هاست، رژه مارتن دوگار از بزرگان و موراس از غولهای ادب است، بعد سارتر كاموو...

اما در لحظات توانفرسای زندگی به والری پناه میبرم، در كولبارسفرم تعلیماتی را كه از سیاست پر مایه این كشورگرفته بودم نیزهمراه میبردم، من تب زده سیاست هستم، بلوم،ژورس ودوگل....همدلی ویژه ای باژورس دارم اونماینده فرانسه ی گشاده دست، فرانسه روشنگری بود، ژورس خواهان پیشرفت و برقراری سوسیالیسم بود بدون كینه و بدون آزار، بلوم تجسم انسانیتی عمیق بود.

روز اول ژانویه ۱۹۴۶وارد تولون شدم و این سرآغاز نوینی در زندگیم بود، درسن ۳ ۱ سالگی مملكتم را بانگاهی نو نگاه میكردم، پس از چند روز وقتی خواستم احساسم را برای دوست فرانسوی ام آقای بروآر شرح دهم دراین جمله كوتاه گفتم «درایران دو چیزمرا به شوق میآورد؛ اول شعر كه سر به آسمان میساید و بعد قالی كه بر زمین گسترده است» در دوران غیبت من سلطنت رضاشاه به پایان رسیده و پسرش جانشین پدر شده بود، وقتی جنگ آغاز شد رضاشاه ایران را بی طرف اعلام كرد، اما طولی نكشید تمایل آشكاری به صدراعظم رایش ازخود نشان داد، دیكتاتورها بشرط آنكه ازهم دور باشند به هم ارادت دارند. محمدرضاشاه كه سال ۱۹۴۱ بجای پدر نشست بسیارجوان بود و فقط نقش تشریفاتی داشت، ازمیان رفتن دیكتاتوری موجب شكوفائی احزاب سیاسی شده بود كه برای همه تازگی داشت، احزاب با هرج و مرج شكل میگرفت، دو جریان سیاسی از این موج پر تلاطم بساحل رسید یكی حزب ایران با اعتقادات ملی و تمایلات سوسیال دمكراسی و دیگری حزب توده با پشتوانه ی مالی و سیاسی شوروی.

ایران درآنزمان در حقیقت بدست سیاستمدار كهنسال و كهنه كار احمد قوام السلطنه اداره میشد، آدمی زیرك وباصطلاح كلك، اهل بده بستان نه چندان درستكار و بدون كمترین اعتقاد به دمكراسی، در زمان بروزاختلافاتی با روسها قوام با مانورهای مناسب درست عمل كرد و خدمتی شایسته به مملكتش نمود بطورخلاصه قوام سر استالین راشیره مالید و ...

درمیان این جوش وخروش بود كه من به ایران وارد شدم، در آن زمان نسبت به پادشاه كمترین احساس نامطلوبی نداشتم، حتی امیدواربودم كه بتوانم با اوهمكاری كنم، او تا آنزمان از امكاناتش استفاده ای مستبدانه وضد دمكراتیك نكرده بود، درسال ۱۹۴۶پس از بازگشت به ایران محمد رضاشاه مرا به حضور پذیرفت، هنوزتصویر اودر كتابخانه خصوصی اش درحالیكه به میزی بزرگ تكیه دارد در ذهنم زنده است، پرسید: «شما این سالها در فرانسه چه رشته ای می خواندید؟» توضیح دادم كه چه كرده ام و چه مداركی با خود دارم، پرسید: «شنیده ام كه درارتش فرانسه هم جنگیده اید؟» گفتم...بله اعلیحضرت، فرانسه كشوری است كه به من وسعت مشرب داده وقتی شعله جنگ درآن كشور زبانه كشید طبیعی بود كه من به خاموش كردن آتش كمك كنم، كاری كه هر كسی بهنگام آتش سوزی خانه همسایه اش میكند، شاه چند بار حرف مرا تایید كرد و گفت: ایران مشكلات فراوان دارد، شمامیتوانید به مملكت خدمت كنید، با تحصیلاتی كه دارید وهم چون مرد مبارزی هستید، و سرنوشت چنین شد كه علیه سیاستهای او به مبارزه برخیزم.

شاه حوالی سالهای ۱۹۴۸-۱۹۵۰(۱۳۲۸- ۱۳۵۰) گام برداشتن در راه دیكتاتوری را آغاز كرد و باصطلاح فرانسویها هرچه از این غذا بیشتر چشید اشتهایش تیزتر شد.

****************

ادامه در بخش دوم

****************

آدر س های ما در FACEBOOK

دکتر بختیار و نهضت مقاومت ملی ایران

http://www.namir.info

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید