رفتن به محتوای اصلی

موانع فرهنگی توسعه اقتصادی درایران

موانع فرهنگی توسعه اقتصادی درایران

در وارسیدن موانع موجود بر سر راه توسعه اقتصادی – اجتماعی در ایران و جوامع مشابه، می توان به زنجیره ای از عوامل درونی و برون ساختاری اشاره کردکه هر یک، به درجات گوناگون در این امر دخیل بوده اند. عده ای، برای نمونه، رشد سریع و شتابان جمعیت را یکی از این عوامل می دانند. شماری دیگر، به نارسائی های بالقوه منابع و عوامل طبیعی اشاره می کنند. و باز محققانی دیگر که نقش عوامل برون ساختاری را عمده می کنند و از مکاتب گوناگون « وابستگی» سخن می گویند. محققانی دیگر توجه عمده و اساسی را به عوامل دورنی معطول می دارند. تردیدی نیست که عوامل زیادی ( به غیر از نارسائی عوامل طبیعی ) در توسعه نیافتگی اقتصاد ما نقش داشته و دارند.

درمورد ایران، یکی از مهم ترین موانع توسعه، به نظرمن، عامل فرهنگی است که سرمنشاء بسیاری از مصائب دیگر ماست. اجازه بدهید برای روشن شدن این نکته، نمونه ای را در نظر بگیرم. یکی از اولین مسائلی که در اقتصاد با آن مواجه می شویم مقوله محدود بودن منابع و نا محدود بودن نیازها و خواسته های ماست که کوشش برای استفاده بهینه از این منابع محدود را ضرورت می سازد. این که به این پرسش اساسی – چگونه با منابع محدود، بیشترین نیازهای مان را برآورد کنیم؟- چگونه و با استفاده از چه ابزارهائی پاسخ می دهیم، سر از نظام های مختلف اقتصادی در می آورد. این پرسش، پرسشی است که درهمة ادوار به صورت های مختلف با آن روبرو بوده ایم و اهمیت این پرسش، به موقعیت جغرافیائی نیز محدود نمی شود. یعنی ، اقتصاد امریکا و برزیل، نیزهر دو با این پرسش روبرو هستند، به همان گونه که سوریه و مصر و نپال، اگرچه، هم مقدار منابع موجود در این جوامع فرق می کند و هم گسترای نیازها. به هر جهت،‌ در درس نامه های اقتصاد، از منابع طبیعی و کار وسرمایه سخن می گوئیم ولی، یکی از منابع به راستی محدود، وقت یا زمان است . یعنی اگر شما برای مدتی از زمین بد استفاده کنید می توانید با تدوین سیاست هائی جلوی ضرر را بگیرید وبه همین نحو در پیوند با دیگر منابع. این مسئله فقط در مورد عامل وقت صدق نمی کند. یعنی اگر شما یک روز، یک هفته و یا یک سال را تلف بکنید به هیچ طریقی نمی توانید آن زمان از دست رفته را باز بیابید. البته می توان سرعت کار را بیشتر کرد و یا برای جبران وقت های تلف شده، کمتر خوابید و ساعات طولانی تری کار کرد ولی، زمان از دست رفته، از دست رفته است. با این مقدمه، بیائیم به دور و بر خودمان نگاه کنیم و ببینیم هموطنان گرامی ما با وقت چگونه بر خورد می کنند. کار را به موقع انجام ندادن، به موقع سر قرار حاضر نشدن، کار امروز را به فردا انداختن، انگار به صورت جزئی از فرهنگ وارة ما در آمده است. خوب، وقتی کسی با این عامل به راستی کیمیا این گونه برخورد می کند شما انتظار دارید که مثلا پول بادآوردة نفت را تلف نکند، یا مثلا به زمین برسد، و یا از ماشین آلات کارخانه ای که در آن کار می کند محافظت کند! البته این را بگویم که در این مورد فقط مردم مقصر نیستند. در ادارات و موسسات دولتی هم وضع به همین نحو است. یعنی در بسیاری از موارد کارها به موقع انجام نمی گیرد و با جسارت عرض می کنم جامعه ای که تفاوت بین ساعت ۲ بعد از ظهر و ۲ ویک دقیقه بعد از ظهر را نمی داند، بدیهی است که توسعه نایافته باقی می ماند. البته توجه دارید که من بیشتر به پی آمدهای این نحوة نگرش است که کار دارم نه اینکه به راستی این یک دقیقه این همه مهم باشد. ما در ایران، آن چنان در برخورد به زمان لاابالی و مسئولیت ناشناس هستیم که به راستی در نگاه اول حیرت آور است. البته این خصلت ناپسند در میان ایرانیان ساکن خارج نیز حضوری برجسته دارد. برای نمونه، یک جلسه فرهنگی که قرار است ساعت ۶ بعدازظهر شروع و ساعت ۱۰ شب تمام شود، ساعت ۷٫۵ شروع می شود و تا ۱بعد از نیمه شب ادامه می یابد. قرار ملاقاتی در ساعت ۵ بعدازظهر، بسیار کم اتفاق می افتد که قبل از ساعت ۶٫۵ انجام بشود. بازتاب این نگرش در عرصه های اقتصادی چیست؟ گذشته از این که انجام ندادن به موقع کارها، هزینه های اضافی و زائد در بردارد، برنامه ریزی اقتصادی، نه فقط در سطح مملکتی بلکه حتی درسطح یک بنگاه نیز با موفقیت انجام نمی گیرد. و در همین پیوند، در چند سال گذشته مکرر اتفاق افتاده است که از غیر ایرانیانی که دستی در تجارت بین المللی دارند شنیده ام که یکی از دلایلی که حاضر نیستند با ایران بیشتر تجارت نمایند،‌ این است که تجار ایرانی حاضر نیستند در پیوند با زمان تحویل کالا تعهد بسپارند و بعلاوه، تحویل مقدار معینی را بطور ادامه دار و در زمان های مشخص، تضمین کنند.

داشتم از موانع فرهنگی توسعه اقتصادی درایران می گفتم. مسئله فرهنگی دیگری که به گمان من، پی آمدهای مشخصی برروند توسعه دارد، تمایل ملی وسراسری شده ما به شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت هاست. به سخن دیگر، ما در عرصه مسئولیت پذیری کمبود های جدی داریم و مادام که به این وجه نپردازیم، وضعیت کنونی ما ادامه خواهد یافت. البته همین جا، به اشاره بگویم و بگذرم که مسئولیت گریزی ما، به واقع روی دیگر سکة بی اختیاری ماست که خود، انعکاسی از بی حقی گسترده ما در عرف و قوانین جاری مملکتی است. ما هنوز که هنوز است با به رسمیت شناختن فرد وفردیت و حقوق و آزادی های فردی در جامعه مسئله و مشکل داریم. بدیهی و حتی می گویم طبیعی است که کس یا کسانی که از حق و حقوق فردی بهره مند نمی شوند، برای پذیرش مسئولیت نیز آمادگی نخواهند داشت. این وضعیت کلی، بهتری زمینه برای پیدایش و نمو دیدگاههای توطئه سالار است که در میان ما، هم سابقه ای طولانی دارد و هم ریشه ای عمیق. و به همین خاطر نیز هست که ما همیشه می کوشیم کس یا کسان دیگری را مسئول کمبودها و مشکلات خود معرفی کنیم. عکس العمل به همه جائی شدن این ذهنیت توطئه سالار به این صورت در آمده است که در سالهای اخیر، شماری از محققان برای اجتناب از این دیدگاه خطاآمیز، به تبلیغ دیدگاه خطا آمیز دیگری متمایل شده اند. این دیدگاه، به جای وارسیدن همة آنچه هائی که هست، با نگرشی یک سویه، فقط به وارسیدن عوامل درونی می پردازد و نقش تکمیل کننده عوامل برون ساختاری را در تدارک وضعیتی که در آن هستیم، یا بطور کلی انکار می کند،‌و یا به قدر کفایت بررسی نمی نماید. من بر آن سرم، که برای رسیدن به درک معقولانه تری از مشکلات توسعه در ایران، باید به وارسیدن ترکیبی از این دو دسته عوامل، یعنی عوامل دورن و برون ساختاری، پرداخت. بی گمان، این نیز درست است که بستر تاثیر گذاری عوامل برون ساختاری، مختصات دورن ساختاری جامعه ماست. با این همه، نه فقط نادیده گرفتن عوامل درونی، راهگشا نیست، بلکه، نادیده گرفتن عوامل برونی نیز نمی تواند به ساز و کاری موثر برای رفع مشکلاتی که داریم، منجر شود.

در وارسی موانع فرهنگی توسعه اقتصادی درایران، ما باید به باز بینی بسیاری از باورهای رسوب کردة مان بپردازیم. مثلا، دو تا آدم را در نظر بگیرید که یکی آدم صادق و پاکی است و دیگری هم کسی است که با کلاه برداری و پشت هم اندازی بارش را بسته است . متاسفانه زمینة فرهنگی ما طوریست که ما آدم کلاش را زرنگ می دانیم و آن دیگری را نه . تا وقتی که شیوة ارزش گزاری اجتماعی ما این گونه است خوب کارها پیش نمی رود. البته اقلیتی بارشان را خواهند بست ولی مشکل اقتصاد در کلیت خویش حل نشده باقی می ماند.

باگریزی که به چند مقوله فرهنگی زده ام، اجازه بدهید برگردم برسراقتصاد. این مقوله ها به جای خود محفوظ، ولی تردیدی نیست که ساختار اقتصادی ما به راستی مخدوش است وباید بازسازی شود. مثلا وابستگی این ساختار اقتصادی به دلارهای نفتی را در نظربگیرید. نه فقط تامین مالی واردات روزافزون به ایران با این دلارهای نفتی صورت می گیرد بلکه در چند سال گذشته، حتی بودجه ریالی دولت نیز به فروش همین دلارها در بازار وابسته شده است.

. این نکته بلافاصله دو مسئله مهم را پیش می کشد:

برای تغییر این ساختار شکننده چه برنامه ای داریم؟

البته می دانم که در سالهای اخیر در این راستا کوششهائی هم شده است. ولی باید روشن باشد که استراتژی دولت چیست ؟ چه برنامه دراز مدتی دارند؟ سیاست ها بر چه اساسی تدوین می شوند؟ برای رهائی اقتصاد ما از تاثیرات مخرب بازار نفت، چه می خواهند بکنند؟ من با استراتژی توسعه ای که هم چنان قائم به درآمدهای نفتی باشد، بدون این که مکانیسم رها شدن از این وابستگی معلوم و روشن باشد، موافق نیستم. چون تزلزلات بازار نفت، اجرای این استراتژی را با مشکل روبرو می سازد و دلیلش هم از جمله این است که استراتژی توسعه نمی تواند کوتاه مدت باشد. در همین راستا، من به شخصه به سیاست های وارداتی هم اصلا اعتقاد ندارم. باید براساس مختصات ایران سیاست تعین کرد. وقتی می گویم مختصات، منظورم منابع انسانی و طبیعی ماست . منظورم در نظر داشتن قابلیت ها و کمبودهای ماست. منظورم بررسی همه جانبة ساختار اقتصادی ماست با توجه به ارزش ها و باورهای فرهنگی و ساختار سیاسی ما تا پیاده کردن سیاست های پذیرفته شده با موانع و مشکلات غیرقابل پیش بینی شده روبرو نشود. باید همیشه در نظر داشته باشیم که ما در مقطع تاریخی بدی می خواهیم این کار را بکنیم و در نتیجه باید بیشتر از معمول حواسمان جمع باشد. برای من بررسی مشکلات پیاده کردن یک سیاست حتی بیشتر از تدوین آن سیاست اهمیت دارد. چون فایده سیاست هائی که غیر قابل پیاده شدن هستند در چیست؟ از همین روست که من بر واقع بینی اهداف و سیاست ها اصرار دارم تابا مشکلات بیشتر از معمول مواجه نشویم . در غیر این صورت ما گرفتار این تمایل می شویم که جامعه را به صورت آزمایشگاهی برای محک زدن تز ها وتئوری ها در نظر بگیریم و این به راستی بدبختی عظیمیست . هم منابع بسیار محدود ما تلف می شوندو هم رابطه بین دولت و مردم خدشه دار می شود که خودش به نوبه پی آمدهای اقتصادی مضری دارد. اگرچه به خودکفائی اقتصادی به هرقیمت در این دوره و زمانه اعتقاد ندارم ولی در عین حال برای مملکتی که نزدیک به ۷۰ میلیون جمعیت دارد و متاسفانه دارای یکی از بالاترین نرخ های افزایش جمعیت در جهان هم هست معتقدم که باید تا سرحد امکان درتدوین و پیشبرد سیاست ها به خودمان متکی باشیم. ما نمی توانیم نمونة کره یا تایوان را در خاورمیانه تکرار کنیم پس بی هوده وقت ومنابع مان را در این راه تلف نکینم. امپریالیسم امریکا نه فقط زیر بال ما را نخواهد گرفت بلکه در هرقدم بر سر راه ما خراب کاری و کارشکنی خواهد کرد. به همین دلیل هم هست که من معتقدم ما باید یک برنامه منسجم برای صنعتی کردن اقتصاد را در پیش بگیریم که قبل از آنکه بر تز ها و تئوریها متکی باشد از بررسی عمیق قابلیت های خودمان فراروئیده باشد. منظورم از اتکا به خود این است که برای نمونه اگر صنعت فولاد نداریم، بنا کردن کارخانه اتومبیل سازی به نظرم کار بی خودی می آید یعنی باید در پیوند با صنایع پایه به قابلیت های خودمان متکی باشیم. این را هم بگویم که منظورم از صنعتی کردن در واقع چند پایه کردن اقتصاد ماست تا بتوانیم شوک هائی را که از بیرون سیستم به ما وارد می شود با حداقل بحران و ضرر تحمل کنیم .

برای موفقیت در این عرصه ها، تردیدی نیست ما باید شرایطی ایجاد کنیم که بیشترین تعداد مردم نه فقط در این کوشش عظیم سهیم شوند بلکه از نتایج به دست آمده هم بی نصیب نمانند و این جاست که نقش دولت بسیار عمده می شود که باید با تدوین سیاست های بجا راه را بر توزیع نابرابر درآمدها سد کند. برای حفظ سلامت جامعه که لازمه موفقیت سیاست های هردولتی است، باید با فساد اداری و اقتصادی به شدید ترین وجه مقابله شود. اگرامکان دست یابی به ثروت های باد آورده وجود داشته باشد تردید نداشته باشیم تولید در مملکت مواجه با اشکال می شود وهمراهش همه چیز را به تباهی و فساد می کشاند. پس، دیگر موانع توسعه در ایران، موانع موجود بر سرراه مشارکت هر چه بیشتر مردم در امورات مملکت، گستردگی فسادمالی دراقتصاد، توزیع نابرابر درآمدها و ثروت در جامعه است. واقعیت این است که در شرایطی این چنین، آنانی که بارشان را بسته اند، نیازی به تولید بیشتر ندارند و برای کسانی که اززندگی اقتصادی کنار گذاشته شده اند، امید و انگیزه ای برای کار بیشتر و فعالیت مفیدتر باقی نمانده است.

با این همه بگویم و بگذرم که اگرچه کوشش هائی می شود برای ساده کردن مقوله توسعه و توسعه نایافتگی، ولی به گمان من، توسعه یا توسعه نایافتگی هر دو مقوله هائی تاریخی هستند. یعنی وضعیت کنونی ما وجوامعی چون ما، نتیجه یک فرایند تاریخی است. وقتی صحبت از تاریخ می کنم طبیعتا منظورم نبش قبر کردن نیست من با چگونگی تحول و تطور متغیر های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کار دارم. به همین دلیل است که برای برون رفت از وضعیت کنونی ما به بسیج همگانی نیاز داریم . باید برنامه دراز مدت داشته باشیم که از بررسی همه جانبة ساختار موجود به دست آمده باشد. جهت حرکت ما باید معلوم باشد. چون همگان را بسیج کرده ایم و چون وضعیت کنونی مان را وارسیده ایم پس می توانیم به نتیجه کارمان هم اعتماد داشته باشیم . تردیدی نیست که این کاری نیست که یک ساله یا دوساله بتوان انجام داد. باید از برخوردهای غیر مسئولانه که بی تعارف به دادن وعده های سرخرمن منجر می شود به شدت پرهیز کرد. چون برای یک حکومت هیچ چیز مضر تر ازاین نیست که برای منافع کوتاه مدت وعده های بدهد که قادر به انجام شان نیست . نتیجه بی اعتبار شدن حکومت است که برای انجام برنامه های توسعه به راستی کشنده است.

پس به این نکته هم اشاره بکنم، که اگرچه باید برای وارسیدن ورفع این مصائب و مشکلات، سرعت عمل به خرج داد. ولی من به تقلید یا کپی برداری مدل های توسعه اعتقاد ندارم. در مورد مثال هائی که اغلب زده می شود ( کره و تایوان )، به ویژه با سقوط شوروی و تهاجم هراس انگیر سرمایه داری جهانی، اینها نمونه هائی غیر قابل تکرارند. به همین دلیل من بر آن سرم تا از یک مدل خاص خودمان حرف بزنم. داشتن نفت و داشتن شرایط اقلیمی مناسب به ما امکان می دهد که هم به توسعه کشاورزی بپردازیم و هم برای پیشرفت صنعت کوشش کنیم. ولی، سیاست ها باید طوری تدوین وتنظیم شوند که وابستگی به نفت رفته رفته کم و سرانجام، کاملا حذف شود. یعنی، بر خلاف باور بسیاری از محققان و کارشناسان، من براین عقیده ام که استراتژی میان مدت و دراز مدت ما باید بر اساس اقتصادی بدون نفت استوار باشد. وقتی از شرایط اقلیمی مناسب حرف می زنم پس بگذارید به اشاره بگذرم که کمتر کشوری را پیدا می کنید که دردو سویش در زمستان و تابستان حدودا ۴۰ درجه سانتی گراد اختلاف درجه حرارت وجود داشته باشد. این به نظر من یعنی امکانات بالقوه کشاورزی بسیار زیاد ولی به شرطی که برای توسعه کشاورزی برنامه ای وجود داشته باشد. وضعیت آنانی که درا ین بخش کار می کنند مشخص شود. دولت به طور مشخص برنامه هائی برای سرمایه گزاری و برای تشویق سرمایه گزاری در این بخش در پیش بگیرد ( مثلا بخشودگی مالیاتی ) . از تمرکز امکانات رفاهی در شهرها آگاهانه جلوگیری شود.

در کنار کارهای کشاورزی می توان برای ترویج صنایع بطور کلی و صنایع دستی بطور مشخص کوشید. با همة‌ کمبودها و مشکلاتی که هست، محصولاتی که بدون تردید از قابلیت عرضه شدن در بازارهای جهانی برخوردارند، حتما هست. من ضرری نمی بینم که وزارت بازرگانی ما به شیوة وزارت تجارت بین الملل ژاپن دگرسان شود، یعنی اگر می خواهید از جائی تقلید کنید، بفرمائید این یک نمونه ای که می توان و حتی می گویم باید کپی برداشت، یعنی دولت رسما مسئولیت بازاریابی این محصولات را به گردن بگیرد. ممکن است بگوئید قبلا کردیم نشد. من جوابم به این چنین نکته ای این خواهد بود که این شیوه شیوة تجربه شده ای است. حتما این کار بد انجام شده است، یا مسئولانه انجام نگرفته است. اگر بگوئید این کار در گذشته شد و نتیجه نداد، پاسخ من این خواهد بود که چگونگی انجامش را باز بنگرید و اشتباه را رفع کنید. نه اینکه دست روی دست بگذارید که این تولید کنندگان عمدتا خرده پا بتوانند این محصولات را به بازارهای جهانی عرضه کنند. توان این کار را ندارند و در نتیجه این کار نمی شود.

با آنچه تا کنون گفته ایم، به وضوح این نکته باید روشن شده باشد که به باور من، توسعه بدون مداخلات گسترده ولی حساب شده دولت عملاغیر ممکن است . مسئله کلیدی این است که این روزها بعضی از همکاران از انجام نادرست این مداخلات در گذشته به این نتیجه رسیده اند که اصولا این مداخلات غلط است که به گمان من نتیجه گیری بسیار نادرستی است. شما اگر در شهرتان یک شکسته بند ناوارد داشته باشید که بد کار کرده باشد، نمی آئید نتیجه بگیرید که منبعد باید دست و پای شکسته را به جای گچ گیری مثلا قطع کرد. باید پرسید در شرایطی که شما باید با رقبای بسیار پرقدرت تری رقابت کنید، تاره رقبائی که انحصار تکنولوژی برتر هم با آنهاست، مالیه بین المللی را هم همین ها در کنترل دارند، وتازه خودشان در بسیاری از زمینه ها در کارکرد متغیر های اقتصادی مداخله می کنند [ به سیاست تجارتی امریکا و یا جامعة یک پارچه اروپا بنگرید. این که صاحب نظرانی از همین جوامع، برای کشورهائی چون ما، « نسخه» متفاوتی می پیچند، که نباید چون پرده ساتری، جلوی دیدن مارا بگیرد]. در این وضع یک تولید کنندة نوپای ایرانی یا هندی یا پاکستانی چگونه باید با اینها رقابت کند معلوم نیست ! مگر اینکه شما به معجزه اقتصادی باور داشته باشید که من ندارم. واقعیت های زندگی بسی تلخ تر از آن هستند که جائی برای این گونه سهل انگاری ها باشد.

در همین راستای حذف دولت از زندگی اقتصادی، بگذارید نمونه دیگری به دست بدهم. کمتر کسی است که اهمیت تحقیق علمی را برای توسعه نپذیرد. خوب ، اگر در یک جامعة توسعه نیافته دولت نخواهد در این زمینه سرمایه گزاری کندچه کسی خواهد کرد؟ آموزش و بهداشت را در نظر بگیرید. می دانم که واگذاری این کارهای پر هزینه به بخش خصوصی بار دولت را در کوتاه مدت سبک خواهد کرد. ولی پی آمدهای دراز مدت این مهم چه می شود؟ اگر به توزیع نابرابر درآمدها و ثروت در کشورهای توسعه نیافته توجه کنید، درعمل نتیجه این می شود که فقط پولدارها می توانند از این خدمات بهر ه مند شوند. فراموش نکنید بهداشت یا آموزش مقوله ای نیست که با معیارهای به شدت محدود وناکافی مربوط به بازار قابل سنجش باشد. هر چه که متخصصان بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بگویند تناقض بین هزینه ها و منافع خصوصی و عمومی این خدمات چیزی نیست که بتوان نادیده شان گرفت . قیمت بازار برای تخصیص بهینه منابع دراین زمینه ها به شدت گمراه کننده است.فراهم نبودن آموزش یا بهداشت برای بیشترین بخش از جمعیت یعنی بازدهی کم در آینده. در مورد بهداشت هم اگر شما به امریکا نگاه بکنید متوجه می شوید که برخلاف ادعا ها تهیه وتدارک خدمات بهداشتی به وسیله بازار نه فقط از نظر اجتماعی و فرهنگی غیرقابل پذیرش است بلکه از نظر اقتصادی هم بسیار گران و پرهزینه در می آید. البته کسانی هم هستند که از این شیوه دفاع خواهند کرد. ولی باید دید انگیزه شان چیست ؟ اگر هدفتان بهبود رفاه عمومی باشد که تسلیم تدارک این خدمات به بازار کار غلطی است. حتی پیش کشیدن بیمه های درمانی هم کارساز نیست. چون اتفاقا کسانی که به این خدمات نیاز مندند معمولا به آن دست رسی ندارند. یعنی اگر شما یک بیماری مزمنی داشته باشید هیچ شرکت بیمه ای شما را بیمه نخواهد کرد ویا آنچنان حق بیمه ای خواهد خواست که خیلی ها قادر به پرداختش نخواهند بود. تازه شما مسئله بیکار شدن گاه و بیگاه را هم دارید که باعث می شود شما بیمه تان را که به شغل تان وابسته است از دست می دهید. یعنی می خواهم این نکته را بگویم که واگذاری بعضی از خدمات عام به بخش خصوصی اگر چه در کوتاه مدت جذابیت دارد ولی در میان و دراز مدت مسئله آفرین است. پیشتر گفتم من حتی معتقدم که مثلا وزارت بازرگانی ایران باید مثل وزارت بازرگانی بین المللی ژاپن به مدد تولید کنندگان داخلی بشتابد که بحث بیشترشان را می گذاریم برای فرصتی دیگر. بر اینکه دولت باید برای درک درست تر از مشکلات اقتصادی و یافتن راههای برون رفت از این وضع، برای بررسی بازارهای موجود برای محصولات ایران مشوق تحقیق و پژوهش باشد ، تاکید دارم. من حتی معتقدم که به تولید کنندگانی که می خواهند ماشین آلات جدید وارد کنند تا بهتر بتوانند در بازارهای بین المللی رقابت کنند دولت باید کمک کند. ولی و در عین حال، باید حداکثر کوشش بشود تا این کمک ها به صرف کارهای دیگر نرسد. یعنی باید در شیوة ارائه این کمک ها دقت شودو متخلفین در هر مقامی که باشند مجازات شوند. یکی از کارهای اساسی که دولت باید انجام بدهد ضابطه مند کردن کارها در ایران است وقتی این ضابطه ها تعین شوند و به آنها عمل شود من گمان می کنم که با شراکت دولت و بخش خصوصی می توان برای رفع مشکلات ایران کوشید. کنار گذاشتن دولت به ویژه در شرایطی که ما هزار و یک مسئله حل ناشده داریم با اهداف دراز مدت توسعه تناقض دارد. البته به این امر آگاه هستم که هم بانک جهانی و هم صندوق بین المللی پول سیاستی کاملا متفاوت را تبلیغ می کنندوتا حدودی نیز می دانم که در ایران کدام دیدگاه، غالب است . با این همه، تردید ندارم اما که گذشت زمان نشان خواهد داد که کدام نظر درست است ؟ پرسش ا ساسی این است که آیا مردم کشورهای توسعه نیافته به راستی می توانند یک باردیگر موضوع تجریه تئوریهائی قرار بگیرند که در واقع مسبب بسیاری از بدبخنی های امروز آنان است ؟

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
مجله هفته

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید