رفتن به محتوای اصلی

در جست و جوی نفرت از خویشتن

در جست و جوی نفرت از خویشتن

جهانی که در آن زندگی می کنیم، سرگذشت پر فراز و نشیب و بعضأ حیرت آور و بسیار دردناکی را پشت سر گذاشته است. سرگذشتی غم انگیز و در بیشتر اوقات اندوه بار و تاثر انگیز.

بشر متمدن و پیشرفته، علاوه بر پشت سر نهادن جنگ های تاریخ باستان، کشت و کشتارهای دوران برده داری، فئودالی و قرن های متمادی انگیزاسیون کلیسایی، تنها در نیمه ی اول قرن بیستم میلادی دو جنگ خانمانسوز جهانی را تجربه کرده و زندگیش را بر روی ویرانه های باز مانده از جنگ بنا نموده است.

این مردم که امروزه از آسایشی نسبی و یک زندگی نسبتا خوب بر خوردارند، علاوه بر آنچه بر شمردیم با انواع و اقسام حکومت های مذهبی، فاشیستی، دیکتاتوری و استبدادی خشنی و بیرحمانه ای چون حکومت سرهنگ ها در یونان، فرانکو در اسپانیا، اگستو پینوشه در شیلی، طالبان در افغانستان و غیره نیز دست و پنجه نرم کرده، بخت خود را آزموده و شجاعانه و دلیرانه با از خود گذشتی و فداکاری همه ی موانع و دشواری ها پشت سر نهاده، دشمن را به زانو در آورده و در نهایت به زباله دانی تاریخ سرازیر نموده است!

با مطالعه ی آثار بر جای مانده و اسناد و شواهد تاریخی موجود، هر چه قدر سبعیت و درنده خویی مستبدین و عناصر ضد بشری اوج و شدت گرفته، بر میزان علائق انسانی و رفتارهای بشر دوستانه ی مردمان تحت ستم در هر سرزمینی افزوده تر گردیده است.

روندی که متاسفانه در سرزمین بلا کشیده ی ما، همیشه و همیشه سیر قهقهرایی و کاملا بر عکس و دگرگونه ای را پیموده است. تا امروز که از مرز فاجعه نیز گذشته است. به نحوی که جامعه ی امروزی ایران به باتلاقی متعفن و جنگلی غیر قابل سکونت و آرامش مبدل گردیده است. اگر فرهیخته گان و حق طلبان جامعه، از سوی حکومت ددمنش و ضدبشری سرکوب، شکنجه و کشتار می شوند، یا روی در غربت می گذارند، توده ی عادی و فلک زده نیز با شکم گرسنه و انبان تهی به دور از توطئه ها و دسیسه های حکومتیان، از حداقل امنیت و آسایش نیز برخوردار نیست!

درست است که این عدم امنیت و آسایش، در مرحله ی نخست نتیجه ی فشارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اوهام پراکنی حکمروایان و تبهکاران حاکم است و در بیشتر مواقع با زمینه سازی و چراغ سبز نشان دادن این جانیان بالفطره بر شدت و حدت آن افزوده می شود، از ناحیه مردم و گرفتاران بلا نیز بوده و هست. گرفتارانی که به جای درگیری با ستمگران و پایان دادن به عمر ننگین حکومت فاشیست های مذهبی، بیشتر بر آنند تا آب گل آلود ماهی بگیرند و روزگار را بر خود و دیگر هم نوعان خود تیره تر نمایند.

روی سخنم با عوام الناس نیست!

مورد نظر من و دیگرانی که برای ایران، جهان و از همه مهمتر بشریت دل می سوزانند، با به اصطلاح روشنفکرانیست که مصلحت اندیشی کاسبکارانه را پیشه نموده و در برابر هر پدیده ی منفی سکوت اختیار می کنند، یا با پیراهن عثمان نمودن سفاکی و ددمنشی حکومتیان، چشم بر کثافت کاری جمعی از این جمعیت به اصطلاح امت نیز می بندند! چنانکه گویی وظیفه ی اصلاح جامعه، هدایت و آموزش عوام الناس و دیگر مسائل از دوش روشنفکر ایرانی برداشته شده و او موظف است با تحلیلی آبکی و نگارش مقاله ای در باره ی افاضات یکی از حکومتگران یا دیگر کشورهایی که به اصطلاح روشنفکر با ساختار حکومتی و اجتماعی آن کمتر آشنایی ندارد، روزگار بگذراند و منتظر بنشیند تا ایل خانی از راه برسد و کشور را از بلای موجود نجات دهد. باشد که به اصطلاح روشنفکر و نخبه ی سیاسی به وطن برگردد، دکه ای بگشاید و به دیگران فخر بفروشد.

کسانی که ترورهای برون مرزی و عوامل شرکت کننده در آنها را به دست فراموشی می سپارند. در برابر مسئله دو میلیون یارانه بگیر خارج از کشوری سکوت می کنند و با اتکاء به همین دومیلیون نفر و مسافران مشکوک و تحت نظر ایران ایر به میهن انقلابی، هر روزه به نام های دوازدهم فروردین ماه، بیست دو و بیست و پنج خرداد ماه، سالگرد اعدام ایکس و ایگرک و ... علم شنگه ی مسخره ای بر پا و وعده ی آخرین پیکار را می دهند، چه هدفی را دنبال و پیگیری می کنند؟ در این سی و سه ساله ی گذشته چه دستآوردی داشته اند؟ جز اینکه هر بار بهانه ای جهت سرکوب و کشتار مردم، اعم از دانشجویان، کارگران، زنان و قشرهای زیر فشار و محتاج به نان شب جامعه به دست حکومتیان داده و پس از هر علم شنگه، بر شمار شهدای راه آزادی و سربلندی ایران و شمار زندانیان افزوده اند! یا در نهایت سناریوی مشمئز کننده و رسوایی برانگیز سردار مدحی و غیره را خلق می کنند و غیره.

گروهی از زنان جامعه، در یک مهمانی مورد تجاوز قرار می گیرند! توسط کی؟ حکومتیان؟ پس ننگ بر ما و ننگ بر شما! توسط جمعی از اراذل و اوباش حکومتی یا برون حکومتی؟ اینان از کجا آمده اند؟ شهروندان این جامعه نیستند؟ ایرانی نیستند؟ خواه حزب الله و خواه غیر حزب الله! این اعمال توجیه پذیر و قابل دفاع هستند چون امام جمعه خمینی شهر گفته « اگر خانم ها حجاب داشتند مورد تجاوز قرار نمی گرفتند »! یا همان امام جمعه گفته است که: « زنان مورد تجاوز قرار گرفته علیه السلام نبوده اند »؟ یا رئیس پلیس رژیم جهل و جنایت گفته است: « دلم می خواست خبرنگاران نحوه لباس پوشیدن این زنان را می دیدند »؟

تاریخ سی و سه ساله گذشته نشان داده که رژیم جهل و جنایت از هیچ تبهکاری و ویرانگری غیر انسانی رویگردان نبوده و نیست! اما عمله ی این اعمال ضد بشری کیانند؟ این رژیم با تکیه بر که و چه قدرتی دست به چنین اعمالی می زند؟ حتما در سقوط ما از مرحله ی انسانی به جایگاه حیوانی نیز امریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی دخالت و شرکت مستقیم دارند؟ آنان که به خاطر منافعشان رژیم را دو دستی چسبیده اند تا از سقوط نکبت بارش، البته نمی دانم به دست کدام گروه و دسته و حزب یا شخصیت ملی – میهنی جلوگیری نمایند.

درد آور و در عین حال خنده آورست! رژیم هزاران هزار نفر را با زور پس گردنی و تیپا از خانه هایشان بیرون می کشد و به تماشای اعدام و سنگسار می کشاند؟ گیرم که حق با شما باشد! رژیم با چه توان و قدرتی دهان این جماعت را به الله اکبر گفتن باز می کند؟

همه ی استدلال های شما قبول!

تجاوز ده نفر از فرزندان غیور و شرافتمند ایران زمین در روستای قوژد از توابع کاشمر واقع در استان خراسانی رضوی به زنی بی پناه و بی گناه را چه می گوئید؟

مقصر رژیم است! کسی مخالف نیست و در برابر این عقیده نایستاده است! ظلم، ستم و هزاران تبهکاری رژیم زمینه ساز چنین فجایعی بوده و هست! حیوان بودن و درنده خویی ما، چرا و به چه دلیل علیه مردم مردم و بینوا تحریک و وارد عمل می شود؟ چرا انتقام بیدادگری حکومتیان را از خود و از اقشار ضعیف جامعه می گیریم؟ به پایداری و استمرار حکومت یاری می رسانیم یا به زعم خود بر آن ضربه وارد می نماییم؟

کاظم يعقوبی، امام جمعه ی شهر کاشمر در مصلی نماز جمعه و از تریبون آن اعلام می دارد که:

« کسانی که به صورت گروهی، سازماندهی شده و با سلاح به نواميس مردم تجاوز مي‌کنند مصداق روشن مفسد في‌الارض هستند »!

شما چه می گوئید؟

وظیفه ی ما چیست؟

نظارت بر تبهکاری و جنایت پیشگی رژیم سفاک و خون آشام و در نهایت، همچون همیشه گردهمایی و راهپیمایی در دفاع از جنایتکارانی که با همه ی قربانی بودن، جنایت می آفرینند و حیوان صفتی خود را نشان می دهند؟ به راستی چه باید کرد؟

بهداد سجادی

بیست و هشتم خرداد ماه 1390 شمسی

عنوان مقاله

از انسان بودن خود، آنهم از نوع ایرانیش نفرتم می گیرد! است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید