كشورهاي عربي از زمان شروع قيام مردم تونس كه منجر به بركناري رئيس جمهور مادام العمر تونس شد دستخوش تحولات بزرگي شدهاند قيامي كه سپس به مصر، پرجمعيترين و مهمترين كشور عربي سرايت كرد در مرحله بعدي كشورهايي مثل ليبي، بحرين، يمن و سوريه را دستخوش ناآرامي كرد گرچه هنوز مردم اين كشورها موفق به تغيير حكومت نشدهاند همچنان حكمرانان اين كشورها سعي ميكنند با دادن وعدههاي گوناگون و سركوب شديد جلوي موج بيداري را در كشورهاي خود بگيرند ولي بعيد است بتوانند جوانان عربي كه خواهان تغيير سيستم سياسي كشورشان ميباشد را شكست دهند و دير يا زود بايد واقعيت را بپذيرند كه بهار پراگ به جهان عرب رسيده است و مقاومت بيفايده است.
براي واكاوي بهتر علت بوجود آمدن موج بيداري در جهان عرب ابتدا ميبايست نگاهي به تغييرات ذهني اعراب نگاهي انداخت. بر خلاف تصور عموم ايرانيان كه به خاطر ابتلا به بيماري خودشيفتگي(نارسيسم) خود را برتر از اعراب ميدانند و نگاه تحقيرآميزي به عربها دارند و با به كار بردن اصطلاحاتي چون عرب ملخ خور، عرب باديه نشين و ... سعي در برتر جلوه دادن ايراني بر عرب دارند طي سالهاي اخير تغييرات عميق ذهني در جهان عرب بوجود آمده است كه مهمترين دلايل چنين تغيير عظيمي را ميتوان به شرح زير دانست:
1- تغيير گفتمان روشنفكران جهان عرب
گفتمان روشنفكران عرب در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم مبتني بر ترويج انديشههاي ناسيونالسيم قوميعربي بوده است، شروع اين دوره به نيمه دوم قرن نوزدهم برميگردد و تا پايان جنگ جهاني اول ادامه يافت در اين دوره ملتهاي عربي استقلال خود را بدست آوردند اما در اين موج بيداري اعراب نتوانستند به تمام اهداف خود دست پيدا كنند و تنها منحصر به مبارزات استقلال طلبانه باقي ماند. ناكامي موج اول بيداري جهان عرب موج دوم گفتمان ناسيوناليسم عربي را شكل داد منتها به شكل راديكال كه ميتوان از آن به عنوان ناسيوناليسم پان عرب براي جهان عرب تفسير كرد و با پيدايش ايدئولوژيهاي راديكال ناصري و بعثي آغاز شد و به ساير كشورهاي عربي سرايت كرد محصول اين جريان فكري به قدرت رسيدن حكومتهاي راديكال عربي خواهان وحدت جهان عرب بود كه از طريق كودتاي نظامي به قدرت رسيده بودند، آغاز كننده اين جريان به طور عملي توسط افسران آزاد به رهبري جمال عبدالناصر در مصر بود كه بر عليه حكومت پادشاهي مصر صورت گرفت پس از مصر ما شاهد سرايت موج دوم به كشور عراق بوديم كه موجب بروز سه كودتاي نظامي به ترتيب در سالهاي 1958، 1963، 1968 كه به ترتيب چپ گرايان، ناصريستها، بعثيها را قدرت رساند، كودتاي نظامي در سوريه به رهبري حافظ اسد، كودتاي نظامي در كشورهاي ليبي به رهبري معمر قذافي و كودتاي نظامي در سودان به رهبري سرهنگ نميري همچنين كودتاي نظامي سرهنگان در يمن نشاندهنده موج دوم گفتمان رايج در بين اعراب ميباشد كه موجب به قدرت رسيدن ديكتاتورهاي نظامي در اين كشورها شد. گفتمان پان عربي موجب از بين رفتن آزاديهاي فردي و عمومي قرباني شعارهاي جذاب اما غير كارآمدي چون وحدت كشورهاي عربي، همبستگي اسلامي، مبارزه با صهونيست شدند. تجربه وحدت مصر و سوريه در سال 1958 كه توسط رهبران راديكال عرب به اجرا درآمد عملا با شكست رويرو شد و فدراسيون جهان عرب در سال 1971 همچنين ساير تلاشهاي وحدت گرايانه. در ضمن شعارهاي جذاب سوسياليستي موجود در ايدئولوژي ناصري و بعثي هرگز تحقق پيدا نكرد. عدم تحقق وعدههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي نخبگان پان عرب، در كنار فساد گسترده طبقه حاكم، سركوب گسترده مخالفان، نبود آزادي بيان و عدم حل مشكل فلسطين، مشروعيت گفتمان روشنفكران و نخبگان پان عرب را به چالش كشيد و عملا موجب شكست موج دوم گفتمان رايج در جهان عرب شد. گفتمان ديگري كه توسط بخشي از روشنفكران جهان عرب مطرح شد گفتمان تشكيل حكومت اسلامي بود گرچه اين روشنفكران و نخبگان اسلامگرا در بوجود آوردن جنبشي مذهبي همانند جنبش مذهبي ايران كه منجر به وقوع انقلاب اسلامي و تشكيل حكومت جمهوري اسلامي شد ناموفق بودند ولي نقش مهمي در بوجود آوردن گروههاي اسلامگرا در كشورهاي عربي ايفا كردند، تشكيل گروههاي چون اخوان المسلمين محصول ترويج گفتمان اسلام سياسي از سوي روشنفكران مذهبي ميباشد. گرچه با پيروي انقلاب اسلامي در ايران اميد نخبگان اسلامگرا عرب به منظور تشكيل حكومت اسلامي افزايش زيادي پيدا كرد و افكار دكتر شريعتي در بين روشنفكران اسلامگرا مورد توجه قرار گرفت اما هرگز منجر به وجود آمدن موج بيداري اسلامي در جهان عرب نشد. انجام فعاليتهاي خشونت آميز توسط اسلامگرايان راديكال در منطقه همانند خشونتهاي گسترده در الجزائر، تجربه حكومتهاي مذهبي در خاورميانه، نداشتن رهبر كاريزما و شرايط بين المللي عملا باعث ضعف شديد گفتمان اسلام سياسي در بين اعراب شد، گرچه طي سالهاي اخير اسلام غير سياسي كه بيشتر بر روي اجرا فرائض ديني توسط مسلمانان تاكيد دارد در جوامع عربي رشد كرده است. اجراي اصلاحات سياسي در دهه 1980 و 1990 باعث اميدواري روشنفكران عرب شد منتها اين اصلاحات به علت احتمال به قدرت رسيدن مخالفان به سرعت فروكش كرد. فروكش كردن اصلاحات رسمي در دهه 1990 موجب سركوب شديد مخالفان در كشورهاي عربي شد البته بجز لبنان و تا حدي مراكش و كويت. در دهه 1990 با فروپاشي رژيمهاي ديكتاتوري در بلوك شرق و آمريكاي لاتين گفتمان دموكراسي خواهي مورد توجه جدي روشنفكران و جوانان عرب قرار گرفت و ميتوان گفت مفاهيمي مثل دموكراسي، رعايت حقوق بشر، حق تعيين سرنوشت از طريق انتخابات آزاد، اصلاحات سياسي جاي شعارهاي كليشهايي پان عربي را گرفتند، در اين دوره گرايشات راديكال ناسيوناليسم عربي به ميزان قابل توجهي از محبوبيت خود را در بين اعراب از دست داد و جاي خود را به واقعيات اقتصادي و اجتماعي داد، خواستههاي معترضان در كشورهاي محدود به آزادي سياسي و رفاه اقتصادي ميباشد و اثري از آرمانخواهي نسلهاي گذشته در آن ديده نميشود.
2- انقلاب رسانههاي ارتباطي
بوجود آمدن رسانههاي تصويري ماهوارهاي در دهه 1990 موجب بوجود آمدن شبكههاي ماهوارهاي عرب زبان شد، نخستين كانال ماهوارهاي عرب زبان كه راه خود را به منازل اعراب باز كرد شبكه MBC عربي بود كه توسط عربستان سعودي بوجود آمد اما اين كانال و ساير كانالهاي عربي به خطوط قرمز حكومتهاي اقتدارگراي عربي احترام ميگذاشتند و از جهت سياسي به تبليغ حكومتهاي اقتدارگراي سنتي ميپرداختند و سعي ميكردند بينندگان عرب را با پخش برنامههاي سرگرم كننده و خنك مايه سرگرم كنند و از انديشيدن به مسائل مهم سياسي بازدارند اما اين وضعيت در سال 1996 با تاسيس شبكه الجزيره درهم شكسته شد
شبكهايي كه به صورت بسيار جسورانه تمام خطوط قرمز و بتها را درهم شكست، براي نخستين بار در جهان عرب مخالفان حكومتهاي استبدادي عرب توانستند آزادانه نظرات خود را در مورد لزوم تغيير حكومت، اصلاحات سياسي، دموكراسي، حقوق بشر و... بيان كنند. شبكه الجزيره تريبوني شد براي متفكران، روشنفكران و فعالان سياسي مخالف.
شبكه الجزيره اثبات كرد مخالفاني وجود دارند كه براي تغيير حكومتها فعاليت ميكنند حتي به منتقدان دين اسلام اجازه داد در اين شبكه صحبت كنند افرادي مانند خانم دكتر وفا سلطان منتقد سوري در مناظرههاي شبكه الجزيره شركت كرد و تندترين انتقادات را از دين اسلام، پيغمبر اسلام و مسلمانان انجام داد، حضور چنين افرادي در شبكه الجزيره با توجه نفوذ عميق دين اسلام در بين اعراب و اعتقاد راسخ اعراب مسلمان و مومن كاري بسيار بي باكانه و نشاندهنده جسارت بسيار مديران و كاركنان شبكه الجزيره ميباشد. پس از موفقيت شبكه الجزيره و كسب مخاطبين بسيار در جهان عرب ساير شبكههاي عربي نيز به تقليد از الجزيره شروع به شكستن خطوط قرمز و پرداختن به مسائل مهمي چون فساد مالي، مبارزه با استبداد و گسترش گفتمان حقوق بشر و دموكراسي پرداختند. تلاش نخبگان رسانهايي نقش مهمي در افزايش سواد سياسي اعراب ايفا نمود و ميتوان سومين موج بيداري جهان عرب را كه در تونس آغاز شد محصول حمايت بدون محدوديت رسانههاي حرفهاي عربي دانست كه با دادن آزادي بيان و اجازه بيان نظرات گوناگون، امكان تمرين دموكراسي را براي اعراب فراهم آوردند و پس از آغاز قيام اقدام به پوشش گسترده تصويري تظاهرات نمودند. در اين ميان فيسبوك و توييتر هم نقش مهمي در سازماندهي تظاهرات و انسجام جوانان و جامعه مدني ايفا نمود، ميتوان به جرات گفت بدون تلويزيونهاي خبري ماهوارهاي و اينترنت امكان بوجود آمدن بهار بيداري در جهان عرب وجود نداشت.
سخن پاياني
در مورد آيند انقلابهاي كشورهاي عربي به سختي ميتوان اظهار نظر كرد گرچه بسياري از تحليلگران به آينده موج اخير اميدوار هستند گروهي از تحليلگران نگران به قدرت رسيدن جريانات اسلامگرا با تمايلات ضد غربي در منطقه به خصوص در مصر ميباشند گرچه بايد پذيرفت ميزان مقبوليت جريانات سياسي اعم از سكولار و اسلامگرا بستگي به عملكرد آنها در فرداي پس از انتخابات دارد كه تا چه حد ميتوانند خواستههاي مردم را برآورده كنند.
حكومتهاي اقتدارگرايي كه تاكنون در مقابل موج اخير با كشتار مقاومت كردهاند با توجه شرايط داخلي و بين المللي شانس چنداني براي مقاومت ندارند و دير يا زود مجبور به تسليم شدن در مقابل انقلابيون ميشوند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید