یکشنبه اول اسفند روز مهمی است. این روز نشان خواهد داد که موج جدید بپا خواسته اعتراضات در ایران قابلیت تداوم و رشد را دارد یا چونان ادوار گذشته حرکتی مقطعی و گذرا خواهد بود. خیزش مردمی 25 بهمن حرکتی ورای انتظارات بود اگر چه تخمین تعداد جمعیت به دلیل پراکنده بودن تجمعات دشوار است اما حضور حدا اقل ده ها هزار تن کافی است تا دور جدید تحرکات تغییر خواهی آغاز شود.
حکومت و تمامی جناح های اصول گرایان از این حرکت غافلگیر شدند. واکنش های عصبی و آشفته حال انان نشان می دهد که هراس و نگرانی اردوگاه حکومتی ها را در بر گرفته است. هجمه سنگین بلوک قدرت و دنباله های اش در جامعه بیشتر از آنکه هدف بازداشت یا نابودی رهبران سمبلیک جنبش سبز را دنبال کند ، خواهان توقف و خاموش کردن شعله اعتراضات جدید است.
25 بهمن نشان داد که امکان گسترش موج جدید جنبش های دموکراسی خواه در منطقه خاورمیانه به ایران وجود دارد و این موج ظرفیت دارد تا سرسخت ترین دولت استبدادی منطقه خاورمیانه را متزلزل سازد. بخصوص که جنبش دموکراسی خواهی در ایران ریشه دار تر و قدمت بیشتری دارد ومردم ایران زود تر از دیگر ملل منطقه متوجه قدرت " نیروی مردم" شدند. اما باید توجه داشت که این مسیر زمان بر است و طی یک فرایند چند مرحله ای می توان به آن رسید. تحولات اخیر در مصر و تونس و همچنین منازعات جاری در لیبی ، یمن ، بحرین و الجزایر نقشی تسریع بخش در تغییر پارادایم اصلاح طلبی به انقلابی گری آرام بر جای گذاشت.
البته دوران جنینی این تغییر گفتمان از ناکامی جنبش اصلاحی دوم خرداد در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی آغاز شد و پس از نافرمانی مدنی و طفره رفتن موسوی و کروبی از پذیرش نتایج رسمی اعلام شده انتخابات و میانجیگری نهاد های مسئول و قانونی وارد مرحله عملی شد. البته موسوی و کروبی هر دو بر گفتمان اصلاحی و حرکت در چهارچوب های نظام تاکید داشتند اما موضعگیری های عملی آنان و تاثیر متقابل واکنش نیروهای حامی و مطالبات بدنه متکثر جنبش سبز باعث شد تا حرکت رنگ و بویی ساختار شکنانه پیدا کند.
اما 25 بهمن تحت تاثیر اتقافات مصر و تونس نقطه عطفی در حرکت انقلابی شد. محور اصلی شعار ها بر علیه سید علی خامنه ای بود که به مراتب از خودکامگی و خصلت مستبدانه بیشتری در قیاس با حسنی مبارک و بن علی برخوردار است. شعار دهندگان به درستی علت العلل مشکلات در ایران را نشانه گرفتند که شخصیت حقیقی و حقوقی وی توامان مانع اصلی رعایت کرامت انسانی، پیشرفت میهن و توسعه کشور هست.
فریاد های رسای "مرگ بر دیکتاتور" و تقاضا برای برکناری خامنه ای نشانگر طلیعه دوران جدیدی از مبارازت سیاسی مسالمت آمیز در ایران است که دیگر ،موضوع خواسته ها تغییر مسئولین نها دهای انتخابی نیست بلکه خواسته های بزرگتر و تغییرات عمیق تری طلب می کند. از زاویه تاریخی این حرکت نتیجه سیر تکاملی مبارزات اجتماعی و همچنین مقاومت بخش حاکمیت در برابر انجام تغییرات و مسدود کردن تمامی دریچه های اصلاح و تغییرات روبنایی بود.
در این میان پیام منسوب به موسوی و پاره ای از مواضع اطرافیان وی مشکلاتی را فراهم می آورد که تعاریف آنها از جنبش سبز با شعار ها و سمت گیری های بدنه جنبش و بخصوص آنهایی که شجاعت به خرج می دهند و در خیابان ها حضور پیدا می کنند یکسان نیست. ولی پیام منسوب به مهدی کروبی ظرفیت بهتری برای وحدت بخشی به جنبش و همسو کردن گرایش های مختلف دارد . همچنین تناسب زیادی با شعار های سر داده شده در 25 بهمن دارد. وی با اعلام سقوط نظام جمهوری اسلامی از سوی حاکمیت و میراث خواران انقلاب عملا بحث پیرامون فعالیت داخل و خارج از نظام را با حفظ تعهد به روایتش از نظام و دیدگاه های آیت الله خمینی بلا موضوع کرد.
واقعیت جنبش سبز ،تعدد ،تنوع و پراکندگی گرایش ها است. البته این تنوع هنوز نتوانسته حالت مناسب و سازنده پیدا کند و از مرحله قرار گرفتن دیدگاه های مختلف و نا متجانس کنار همدیگر به ائتلاف نیروهای گوناگون حول یک برنامه مشخص سیاسی ارتقاء یابد. در واقع از حالت جماعت به جنبش اجتماعی سازمان یافته متحول شود .
واقعیت دیگر موقعیت نسبی هژمونیک موسوی است . در مقطع فعلی برتری چشمگیر وی برای تصدی نقش رهبری قابل انکار نیست . اما وقتی وی جنبش سبز را به احیا و باز سازی اندیشه های آیت الله خمینی و اجرای بی تنازل قانون اساسی محدود می کند ، گذار به دموکراسی با چالش مواجه می شود . وی می تواند و حق دارد شناسنامه هویتی اش و نظم سیاسی مطلوبش را به عناون بخشی از جنبش سبز تبلیغ و تبیین کند اما زمانی می تواند این تعریف را به کلیت جنبش تعمیم دهد که اکثریت قاطع آنها پذیرای چنین تعریفی باشند. منتها واقعیت جریان و رصد کردن سیر فعالیت های حامیان وی پیش از انتخابات تا کنون چنین تصویری را نشان نمی دهد . از آنجاییکه موسوی تا کنون رسما از پذیرش رهبری امتناع کرده است و تمایلش این بوده که خود را در کسوت همراه جنبش نشان دهد ، همچنین وی ویژگی یک رهبر کاریزماتیک را ندارد و با عنایت به الزامات دموکراسی لذا بهتر است چارچوبی حول پروژه دموکراسی تدوین شود تا با تعهد به حفظ تکثر و تنوع نیروهای خواهان تغییرات مثبت و مسالمت آمیز ، زمینه های رسیدن به توافق و خلق رهبری مشارکتی و موثر فراهم شود.
این رهبری می باید از پایین به بالا بوده و متعهد به میانگین و فصل مشترک خواسته ها باشد. قطعا در این رهبری موسوی ،کروبی و اطرافیان شان نقشی برجسته خواهند داشت اما حضور در رهبری محدود به آنها نمی شود. در این میان شکل دهی گروه ها و هسته هایی که باید نقش رهبری میانی را به عنوان حلقه اتصال راس وبدنه جنبش ایفا کنند اهمیت کلیدی دارد.
در این شرایط نیروهای خواهان تغییر بنیادین ساختار با حفظ هویت مستقل و متمایز می توانند با گرایش های اصلاح طلب به توافق برسند. گذار موفقیت آمیز از مرحله فعلی در معنای آزادی زندانیان سیاسی ، آزادی احزاب و مطبوعات و انتخابات آزاد ومنصفانه و در یک کلام اجرای کامل قانون اساسی برای اصلاح طلبان به منزله پایان کار خواهد بود اما برای ساختار شکنان به منزله اغاز پایان بشمار می رود. رای مردم معین خواهد کرد که کدام گزینه نهایتا بر سپهر سیاسی ایران حاکم خواهد شد. شکاف و انشقاق در مقطع فعلی توان کل نیروها را به تحلیل می برد و نا خواسته به تقویت حاکمیت منجر می شود.
حال که شورای هماهنگی راه سبز امید عملا خود را در نقش رهبری قرار داده است ، شایسته است تا این نکات را مورد توجه قرار دهد و ظرفیت لازم برای ایفای نقش موثر رهبری را از خود نشان دهد.
اول اسفند می تواند گام مهم بعدی باشد تا در سایه استمرار حرکت در قالب زنجیره ای از فعالیت های متوالی و رو به رشد بتوان میدان تحریری در تهران ایجاد کرد. این مسیر زمان بر است و نیاز به صبر و حوصله و در عین حال سماجت در مقاومت دارد. وقایع 25 بهمن و واکنش حکومت نشان داد که ترس مردم به طور نسبی در قیاس با سالگرد 22 خرداد فروریخته است.
مسئله مهم در برخورد با نظام های سیاسی اقتدار گرا تغییر موازنه ترس بین مردم و حکومت هست دوام و بقاء این نظام ها بر وحشت و هراسی هست که در اذهان آدمیان وشهروندان تحت سلطه می نشانند. تمامی دستگاه های امنیتی ، نظامی و فرهنگی بسیج می شوند تا سیاست ارعاب و دهشت افکنی ، توان مقاوت و روحیه تحول خواهی انسان ها را فلج سازد. واهمه از مکافات کار باعث می شود تا نیروها از بروز و علنی کردن اعتراض خودداری کنند. اما هنگامی که تصور ترس فرو می ریزد و افراد در آنالیز هزینه وفایده محاسبه می کنند که می ارزد تا خطر کنند و به رویارویی با ساختار سلطه بپردازند ، این نقطه ، جرقه شکل گیری قدرت مردمی است. در این حالت شجاعت های فردی ترکیب می شود و در تاثیر متقابل با یکدیگر و همبسته شدن نیروها، توان قهر جمعی را خلق می کند که در نهایت بنیاد حکومت های نا مشروع و ضد مردمی را فرو می ریزد. به میزانی که ترس مردم می ریزد، وحشت در دل نیروهای حکومتی و کارگزاران آنها بیشتر می شود و نیروهای نظامی و انتظامی در استفاده از قوه قهریه علیه توده های معترض مردم دچار تردید بیشتری می گردند.
یکم اسفند سال 1389 می تواند تاثیر مثبتی در ریزش بیشتر ترس ها داشته باشد و در نقطه مقابل نگرانی در اردوگاه حکومت را افرایش دهد. البته کمبود وقت برای اطلاع رسانی عاملی است که می تواند نقش منفی در گسترش اعتراضات در اول اسفند ایجاد کند.
حال که رهبران سمبلیک تصمیم گرفته اند تا فعالیت های شان را مشروط به دریافت مجوز از حکومت نکنند، لذا منطقا باید تمام قد و البته با رعایت ملاحظلات منطقی به صحنه بیایند.
در این میان پرهیز از برخی خطا ها در رسیدن به موفقیت خیلی کلیدی است. توهم ، دن کیشوتیسم ، اغراق و بزرگ بینی فعالیت ها یکی از بزرگترین چالش ها هست. بحث هایی که پیرامون ملیونی بودن 25 بهمن انجام شد یا کسانی که فکر می کنند در هفته های آتی می توان تهران راه به قاهره تبدیل کرد ، علی رغم حس نیت، تصوری غیر واقعی از توانایی ها را خلق می کنند و با دامن زدن به انتظارات غیر معقول، مشکل درست می کنند. تاریخ معاصر ایران نمونه های زیادی از این برخورد های متوهمانه را به یاد دارد که باعث قربانی شدن جمع های زیادی از انسان های آرمان خواه و شکست مبارزات تحول خواهانه شده است.
از سوی دیگر مصادره جنبش در پای دیدگاه های سیاسی و عقیدتی گروهی یک مانع جدی است. این حرکت باید متعهد به خواست مردم و پذیرش رای آنها باشد. مطالبات خاص هویتی و گروهی را باید به فردا موکول نمود تا هر گروه به پشتوانه پایگاه اجتماعی که دارد در رقابت های اجتماعی و سیاسی شرکت کند.
هیچ فرد و گروهی حق ندارد لباس باور ها و نگرش های خاص خود را به تن جنبش بپوشاند. مردمی که خطر می کنند و بار استمرار جنبش را به دوش می کشند از همه بیشتر صلاحیت دارند تا سمت و وسوی حرکت را مشخص کنند.
جامعه ایران در شرایط حساسی قرار دارد. رفتار نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران در روز های پیش رو نشان خواهد داد آیا بلوغ و رشد آنها به جایی رسیده است که مرحله جدید و متفاوتی از کارزار برای دموکراسی را خلق کنند و جنبش تاریخی ایرانیان پس از انقلاب مشروطه برای رسیدن به توسعه سیاسی، عدالت، حاکمیت قانون، رعایت حقوق بشر، شکل مدرن حکمرانی، جامعه مدنی مقتدر و برابری فرصت ها را به نقطه پایان نزدیک کنند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید