رفتن به محتوای اصلی

همگرائی یا واگرائی آئین بهائی با مبحث سکولاریسم چندوجهی است!

همگرائی یا واگرائی آئین بهائی با مبحث سکولاریسم چندوجهی است!

هرمس

همگرائی یا واگرائی آئین بهائی با مبحث سکولاریسم یا گیتی گرائی چندوجهی است. در آثار بهائی سخن از تشکیل حکومت بهائی است. شاید بایسته است که میان دو دوره تفاوت گذاشت. یکی دوره «صلح اصغر» است و دیگری «صلح اکبر». در دوره «صلح اصغر»، با در نظر گرفتن دوره های متفاوت، آئین بهائی با سکولاریسم تعارضی ندارد. اما در دوره «صلح اکبر» قضایا متفاوت است. مرادم از آثار بهائی الواح و آثار حضرت بهاالله، حضرت عبدالبها مبین آثار، یا همانطور که خود می گوید، عبدِ بها، و ولی امر یعنی شوقی ربانی است. در آثار حضرت بهاالله امور سیاسی راجع به بیت عدل اعظم است. در الواح پس از کتاب اقدس به دقت به این مساله اشاره رفته است. در لوح خطاب به ناصرالدین شاه - لوح سلطان

عبدِ بها، و ولی امر یعنی شوقی ربانی است. در آثار حضرت بهاالله امور سیاسی راجع به بیت عدل اعظم است. در الواح پس از کتاب اقدس به دقت به این مساله اشاره رفته است. در لوح خطاب به ناصرالدین شاه - لوح سلطان_ و همین طور در الواح خطاب به سلاطین- به این نکته اشاره شده است. در آثار عبدالبها نیز دستکم دو دوره به چشم می خورد. دوره ای که او معتقد به «سلطنت مشروعه» است و دیگری دوره ای که او به «سلطنت مشروطه» اعتقاد دارد. در آثار شوقی ربانی نیز که به طور مشخص و شفاف به حکومت بهائی اشاره شده است. اطاعت بی چون وچرای بهائیان از حکومت عادل و تقدم قانون بر اعتقادات دینی، در دوره «صلح اصغر» است. یعنی در دوره ای نظریه حاکم بر این آثار همان نظریه «ظل السلطانی» است و در دوره ای نظریه حکومت مشروطه خواه به شکل جمهوری خواه به شکل پادشاهی. و سپس در دوره حکومت بهائی که آمیزه ای از تئوکراسی و دمکراسی است.

بهروز

دوستان عزیز گفتمان در مورد عدم مداخله بهائیان در سیاست را می توان از دو جنبه مطرح نمود ، یکی گفتمان درون دینی است که مابین بهائیان از جنبه باورها و اصول پذیرفته شده بین آنها مورد بررسی قرار می گیرد ، و دیگری گفتمانی برون دینی است و از حیث نقش بهائیان در جامعه بشری و میزان مشارکتشان در اداره جوامع خود می تواند مد نظر باشد و ارتباطی با نحوه اعتقاد بهائیان ندارد.

بحث فوق از آنجا که طرفین متنوع و متعددی دارد باید در مسیر گفتمان برون دینی سیر نماید و تداخل آن با اعتقادات و جهان بینی بهائیان ، تنها دامنه بحث را وسیع نموده و طرفین از رسیدن به جمع بندی و نتیجه گیری مفید ممنوع می گردند.

اما از جنبه گفتمان برون دینی، باید روش بهائیان در مورد عدم مداخله در امور سیاسیه را بسیار نزدیک به سکولاریسم دانست . بهائیان بعنوان یک جمعیت دینی ، از اصل جدائی دین از سیاست پیروی می کنند . آنان بدنبال ترویج اصولی معنوی و اخلاقی هستند و این هدف را با استفاده از قوای جبریه و روشهای سیاسی دنبال نمی کنند. آنان هرگز بعنوان یک جامعه دینی ، در امور سیاسی کشور خود مداخله نمی نمایند ، هرچند افراد بهائی ، بعنوان یک فرد ، تا آنجا که بازیچه دست گروههای سیاسی قرار نگیرند و اتحاد و انسجام جامعه شان در معرض خطر قرار نگیرد ، و همچنین مجبور به زیر پا گذاشتن اصول معنوی خود نگردند، در همه زمینه های مربوط به ترقی و توسعه سرزمین خود ، دوشادوش سایرین ، از هر عقیده و نژاد و ملتی ، به کار و کوشش و همکاری می پردازند. بطور خلاصه عرض کنم که عدم مداخله جوامع دینی در امور سیاسی کشور ها ، همان عصاره سکولاریسم است که در حال حاضر مطلوب همه آزاد اندیشان نیز می باشد و بهائیان از آن جنبه که جامعه دینی محسوب می گردند ، در امور سیاسی مداخله نمی کنند .

هرمس

جناب کبیری گرامی بحث را نمی شود به شکل بیست سئوالی پیش برد. به هرحال، ما داریم درباره یک آئین گفتگو می کنیم که عمری- باضافه جنبش باب- صدوشصت و پنج ساله دارد. اما پاسخی کوتاه به این پرسش های شما. این را هم اضافه کنم، که من اصولا نه بهائی هستم نه دیندار. بلکه خواننده این آثار هستم. 2- "حضرت ولی امرالله" کیست؟ 3- " هیکل مبارک" چگونه هیکلی است ومرجعیت عالی وی از کجا حاصل شده است؟ 4- " مصالح امری" یعنی چه؟ 5- " چهرۀ جهانی در حال تحوّل" چه چهره ایست؟ 6- " تقلیب اجتماع" یعنی چه؟ 7- نشانی سایت " رسالۀ مدنیّۀ حضرت عبدالبهاء" را ارائه کنید.

شوقی ربانی -(١٨٩٧-١٩٥٧)- یا حضرت ولی امرالله نوه ارشد حضرت عبدالبها است. حضرت عبدالبها که در آثار بهائی به نام مبین این آثار نامبرده شده است، پسر ارشد - غضن اعظم- حضرت بهاالله است. حضرت عبدالبها در «الواح و وصایای» خود شوقی ربانی یا همان حضرت ولی امرالله را جانشین خود دانست. و شوقی ربانی نیز در سال 1957 میلادی درگذشت - به قول بهائیان- صعود کرد. بقیه را نیز که در پاسخ های قبلی نوشته ام.

3- «هیکل مبارک» منظور حضرت بهاالله است که از نظر بهائیان مظهر امر یا همان پیامبر الاهی است. چون از دید بهائیان، پیامبر اسلام آخرین پیامبر نیست، و بهاالله نیز آخرین پیامبر نخواهد بود. بلکه حداقل در هر هزاره مظهر امر جدیدی طلوع خواهد کرد.

4- «مصالح امری» منظور مصالح آئین بهائی است. «امری» منظور آئین بهائی است.

5- از دید آئین بهائی این گونه است که جهان در حال تحول و تجدد است و دین هم از این موضوع مسثتنی نیست. هدف آئین بهائی «وحدت عالم انسانی» است و مراد از وحدت «وحدت در کثرت» است. این تحولات شامل دو دوره است. چون «صلح» امر اساسی و پیام عمده این آئین است، «صلح» دو دوره دارد: 1- صلح اصغر، 2- صلح اکبر. «صلح اصغر» صلحی است که باید دول متحد حکومت جهانی تشکیل دهند، و ارتش جهانی پدید بیاید، مجلس جهانی پدید بیاید و حکومت ها برای دستیابی به صلح تلاش کنند. زبان جهانی پدید بیاید در عین حفظ زبان های محلی و ملی، تعدیل معیشت و غیره. عبدالبها از هفت ارکان این وحدت سخن می گوید:«عاقبت در انجمن عالم شمعهای روشنی بر افروزد و مانند بارقه صبح اين نورانيّت عظيمه آثارش از افق عالم نمودارگشته شمع اوّل وحدت سياسي است و جزئی اثری از آن ظاهر گرديده و شمع دوّم وحدت آراء در امور عظيمه است آن نيز عنقريب اثرش ظاهر گردد و شمع سوّم وحدت آزادي است آن نيز قطعيّا حاصل گردد و شمع چهارم وحدت ديني است اين اصل اساس است و شاهد اين وحدت در انجمن عالم به قوّت الهيّه جلوه نمايد و شمع پنجم وحدت وطن است در اين قرن اين اتّحاد و يگانگی نيز به نهايت قوّت ظاهر شود جميع ملل عالم عاقبت خود را اهل وطن واحد شمارند و شمع ششم وحدت جنس است جميع من علی الأرض مانند جنس واحد شوند و شمع هفتم وحدت لسان است يعنی لسانی ايجاد گردد که که عموم خلق تحصيل آن نمايند و با يکديگر مکالمه کنند اين امور که ذکر شد جميعاً قطعیّ الحصول است زيرا قوّتی ملکوتيّه مؤيّد آن ...«

حضرت عبدالبهاء : منتخباتى از مكاتيب حضرت عبدالبهاء جلد 1ص30و31 «صلح اکبر» صلحی است که جهان دارای مدنیت جدید خواهد شد. و تعالیم بهائی حکمفرما خواهد گشت.

6- «تقلیب» یعنی [ ت َ ] (ع مص ) نیک بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باژگونه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :

خفته از احوال دنیا روز و شب

چون قلم در پنجه ٔ تقلیب رب .

مولوی .

من از این تقلیب بویی می برم

بدگمانی می رود اندر سرم .

مولوی .

بی خبربود آنکه آن عقل و فؤاد

بی زتقلیب خدا باشد جماد.

مولوی .

پس منظور اصلاحات اجتماعی و تغییر و تحول جامعه سنتی به یک جامعه امروزی و متجدد و پیشرفته است. این که این اصلاحات حاوی چه نکات و چه ظرایفی است را می توانید در دو رساله مدنیه و رساله سیاسیه بخوانید.

7- آدرس رساله مدنیه و رساله سیاسیه و دیگر آثار

http://reference.persian-bahai99.info/fa/t/ab/

در مورد «احراز واقعیت» پاسخ بیت عدل اعظم هم که به نظر من نیازی به فرستادن کپی به سایت نیست. اگر طالب باشید، کافی است چرخی در جهان مجازی بزنید. به هرحال، من تردیدی در این پاسخ نداشتم و ندارم. اگر شما تردید دارید، لطف کنید خلاف آن را ثابت کنید که این پاسخ منتشر نشده است.

با سپاس

کبیری

آقای یزدانی گرامی، مگر نشنیده اید که گفته اند: «بزرگترین داروی خشم ، صبر و درنگ است.» بنده با جناب هرمس هنوز در متن بحث وارد نشده ام. الف- فرصت دهید تا مقدمتاً زبان جناب هرمس را درک کنم. ایشان جمله ها وکلماتی را بکاربرده اند که سئوالاتی درباره مفهوم آنها مطرح کرده ودرانتظار پاسخم. ب- ایشان نامه ای را به عنوان شاهد برمدعای خودشان ارائه داده اند که به منظور بحث در باره محتوای آن، پیش از ادامه بحث، لازمست سندیت اصل نامه محرز شود. ج- بنده هنوز هم در چارچوب سئوال اوّل خودم دارم مینویسم. مقصر نیستم اگر احیاناً دیگران بخواهند بحث را به بیراهه بکشانند. لطفاً کمی تأمل بخرج دهید که بلانسبت شما، بزرگترین عیب ما ایرانیان، "تعجیل در قضاوت" است. باعرض احترام.

منوچهر یزدانی

آقای کبیری عزیز، آقاجان بدن نیاد اما خدائیش داری ایرادهای بنی اسرائیلی می گیری ها. من بهائی نیستم، اما این کامنت ها را خواندم گفتم چند خطی بنویسم. شما اصلا سوالت چیه؟ من فکر میکنم اصلا بحث منحرف شده. شما در مورد سیاست سوال کردی جواب دادند، حالا اومدی یک سوالای دیگه ای کردی

اینکه مثلا دارالانشا چیه و کیه توسط چه کسانی انتخاب میشه و کارش چیه؟ یه یحث شما و سوال شما در مورد سیاست مربوطه؟ آقا بدن نیاد اما این شیوه پیچوندن درست مثل شیوه احمدی نژاد می مونه که وقتی جلو خبرنگارهای خارجی کم میاره، یه مشت سوالای الکی می پرسه.

شاید سوالات شما خیلی بی ربط نباشه اما چندان مربوط هم نیست.

علی کبیری

آقای هرمس عزیز، با تشکر از توضیحات شماکه اکثراً مربوط به مباحثه فیمابین نیستند. متقابلاً، هفت مورد از شما سئوال کرده بودم که شما به یک مورد آن پاسخ داده اید. لطفاً شما هم با رعایت شماره گذاری من، به هرکدام پاسخ مقتضی دهید. ضمناً به منظور احراز واقعیت، کپی نامه ای که از"دارالانشاء بیت العدل اعظم الهی" به آن آقای دکتر در علوم اجتماعی نوشته شده است، رابا حذف اسامی، دراختیار ایران گلوبال قراردهید چون مبنای بحث ما برسر همان نامه است که شما به عنوان شاهد آورده اید. از همکاری شما قبلاً سپاسگزاری میکنم.

هرمس

جناب کبیری گرامی پس از بهاالله بنیانگزار آئین بهائی که بهائیان او را مظهر امر می نامند، پسر او عبدالبها و سپس شوقی ربانی رهبری این آئین را به عهده گرفتند. و سپس پس از مرگ شوقی ربانی، در سال 1957، بیت عدل اعظم در سال 1963 معادل 1342، تشکیل شد. در آئین بهائی امر تشکیلاتی مبتنی بر امر مشورت و از پائین است. محافل محلی و منطقه ای و ملی به طور مرتب تشکیل می شود یعنی انتخاب می شود. و تشکیلات ملی یا کشوری سپس در یک انتخابات اعضای بیت عدل را که نه نفر هستند برای پنج سال انتخاب می کنند.

در دوران قاجار جوانی بیست و پنج ساله نخست دعوی امام غایب و سپس پیامبری کرد. این جوان بیست و پنج ساله سید علی‌محمد شیرازی ملقب به باب، شارع دیانت بابی است و بهائیان او را مبشر دیانت بهائی و اولین شخصیت محوری آئین بهائی می‌دانند.

او فرزند سید محمد رضا و فاطمه بیگم از خانواده سادات حسینی است که در ۱ محرم ۱۲۳۵ مطابق با ۲۰ اکتبر ۱۸۱۹، معادل ۲۷ مهر ۱۱۹۸ در شیراز متولد شد.

از اهالی شیراز یکی از شهرهای ایران بود. او در سن بیست و پنج سالگی در ۲۳ مه ۱۸۴۴ برابر با ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰، معادل ۲ خرداد ۱۲۲۳ در حضور ملاحسین بشرویه‌ای اظهار امر کرد و خود را فرستاده خدا، مظهر ظهور نامید.

باب را دستگیر و سرانجام در سی سالگی تیرباران کردند. اما جنبش بابیه بالا گرفت و بابیان در انقلاب مشروطیت نیز نقش مهمی ایفا کردند. پس از سوقصد به ناصرالدین شاه توسط سه تن از بابیان، بسیاری از بابیان و از جمله میرزا حسینعلی نوری (زاده:۱۸۱۷، درگذشت:۱۸۹۲) که او را بهاءالله می‌خوانند، دستگیر شد. او در تاریخ ۱۲ نوامبر ۱۸۱۷ مطابق ۲۱ آبان ۱۱۹۶ در طهران و در خانواده‌ای ثروتمند متولد گردید. پدرش میرزا بزرگ نوری از رجال دوره فتحعلی شاه و مردی ادیب و خطاط بود و در دربار شاه ایران منصبی عالی داشت. وی از وزیر زادگان بود که پس از فوت پدر، مانند همیشه که وزارت به پسر پیشنهاد می‌شد به میرزا حسینعلی نیز مقام وزارت پیشنهاد گردید که میرزا حسینعلی نوری وزارت را رد کرد. با آغاز دعوت باب در سال ۱۸۴۴ (میلادی) معادل ۱۲۲۳ (شمسی) در سن ۲۷ سالگی به او پیوست اقدامات و فعالیت‌های او در گسترش آئین بابی او را تبدیل به یکی از مهم‌ترین پیروان باب نمود.

امیرکبیر پس از تیرباران باب بهاالله را به کربلا تبعید کرد. اما پس از سوقصد سه بابی به جان ناصرالدین شاه او دوباره دستگیر و به سیاهچال زندان انداخته می شود و سپس او و خانواده و جمعی از هوادارانش را به بغداد، استانبول، ادرنه، و عکا تبعید کردند. بهاالله در سن 70 سالگی در گذشت و پسر بزرگش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء رهبری جامعه بهائی را بر عهده گرفت.

اما تعالیم این دیانت:

1- پایان دادن به هیرمندی دینی مبتنی بر نظام روحانی​سالاری و برچیدن دودمان روحانیت

2- برابری حقوقی زن و مرد

3- حق انتخاب پوشش آزادانه برای زن و مرد

4- عدم دخالت دین در حوزه سیاست

5- نفی امر به معروف و نهی از منکر به معنای تصمیم گرفتن و مداخله در زندگی افراد به دست افراد

6- نفی و ابطال حکم جهاد و جهادیگری

7- نفی وتقبیح اصطلاحاتی مانند مرتد، کافر، نجس، طاغی، باغی، ملحد

8- منع صیغه و ازدواج مجدد و چندهمسری

9- منع و تقبیح تقیه و فرهنگ دروغ- ترجیح و اولویت راستی و درستی و فرهنگ اعتماد

10- پایان دادن به بحث حکومت در دوران غیبت با التزام به به​رسمیت شناختن حق حکومت و نظریه شهریار عادل یا ذات الاهی شهریاری

11- التزام و پایبندی به اصل آزادی وجدان و بی​ارزش دانستن هرگونه ایمان و دینداری مبتنی بر درفش و اجبار

12- نفی تفکر ضدیت با غرب و اشاعه تفکر فرهنگ دوستی و همیاری غرب و شرق

13- تقبیح تفکر جنگ​طلبی و تبعیض و ستایش صلح و دوستی

14- ترویج نوعی انسانگرایی دینی که جهان​شمول است و مختص به این یا آن آئین نیست

15- جهان​وطنی که آن روی​اش انسان جهانی است

16- آزادی موسیقی و ادوات موسیقی

17- آزادی مطبوعات

به این می توان البته آن 12 تعلیم ذیل را نیز اضافه کرد:

۱ تحری حقیقت

۲ وحدت عالم انسانی

۳ وحدت لسان و خط برای عالمیان

۴ ترک تعصبات جاهلیه

۵ تساوی حقوق رجال و نساء

۶ صلح عمومی

۷ تعدیل معیشت همگانی و رفع مشکلات اقتصادی

۸ جهان بشری محتاج نفثات روح القدس است

۹ تعلیم و تربیت عمومی و اجباری

۱۰ تشکیل دادگاه کبرا بین‌المللی

۱۱ دین باید سبب الفت و محبت باشد

۱۲ دین باید مطابق علم و عقل باشد

در همین رابطه می توان به دو نوشته بسیار ارزشمند عباس افندی- بهاالله- به نام رساله سیاسیه و رساله مدنیه اشاره کرد. این رساله مدنیه در حدود 25 سال قبل از اعلام فرمان مشروطیت نوشته شده و در حقیقت پروژه این دیانت برای توسعه و رشد جامعه ایران بوده است. و در آن به مسائلی مانند علل عقب ماندگی جامعه ایران، برخورد تحلیلی با روحانیت شیعه و نقش آن در این عقب ماندگی، تقسیم قوا و ایجاد مجالس برای رشد مملکت، و برحق بودن نگاه پراگماتیستی به مساله توسعه و اقتباس از جهان غرب و غیره و هم چنین نقد جهان غرب از دیدگاه دینی می پردازد.

به لحاظ ساختاری و تشکیلاتی دین بهائی مرکب از محافل محلی و ملی است که به طور آزاد و دمکراتیک انتخاب می شود و زن و مرد می توانند در آن شرکت کرده و عضو آن شوند. بیت عدل به عنوان عالی ترین مرجع تشکیلاتی بهائی نیز در انتخابات آزاد و دمکراتیک برای پنج سال انتخاب می شود. بیت عدل پس از مرگ شوقی افندی - جانشین عبدالبهاء- در سال 1963 برای نخستین بار تشکیل شده و هر پنج سال اعضای آن انتخاب می شوند. در این جا ذکر یک نکته لازم است. این مرجع، بنا به آثار این دیانت، به عنوان نهاد خطاناپذیر و معصوم است و زنان در آن انتخاب نمی شوند. این از این جهت مهم است که در دامن این دیانت بابی و بهائی زنی مانند طاهره قره العین پدید امده است که در کمال و جمال یگانه بوده است و در واقعه بدشت کشف حجاب می کند. درواقع او اولین زن ایرانی است که مدت ها قبل از فرمان کشف حجاب رضاشاهی حجاب بر می دارد. او از سرآمدان زمان خود نیز بوده است و بعدها پس از قتل باب و سرکوب جنبش بابیان پارچه ای در گلویش می کنند و به چاهی می اندازندش. شعر معروف او نیز که استاد شجریان آن را خوانده است، از جمله اشعار معروف به جا مانده از وی است. با این حال و با این که او جز «حروف حیّ» بوده است یعنی جز نخستین کسانی که به باب پیوسته اند- مقایسه کنید با حواریون مسیح- پس از شکست جنبش بابی و دوران سخت تبعید، اینکه زنان با این که در تمام مراحل حضور دارند و نقش برجسته ای نیز در این دیانت و زندگی جامعه بهائی دارند و از هر لحاظ برابراند، اما از انتخاب شدن در این بیت عدل محرومند.

این دیانت معتقد است که پیامبر بعدی هزار سال دیگر خواهد آمد و در واقع تعالیم این دیانت فقط و مختص به هزار سال است. به همین جهت است هم که آنان بحث ختم نبوت را رد می کنند و آن را خطا می دانند.

جا دارد چند کلمه هم درباره کتب بهائیان نوشت. کتاب اصلی بهائیان به نام کتاب اقدس است. این کتاب همان وزنی را دارد که قران و سایر کتب الاهی در ادیان دیگر. این کتاب مشتمل بر 190 اصل یا آیه است و در آن از مسائل متنوع از جمله اخلاق، قوانین وراثت، راجع به سیاست و پادشاهان، راجع به مجازات و مکافات و غیره نوشته شده است. علاوه بر این کتاب، کتب دیگری هم هست مانند کتاب ایقان و صدها الواح دیگر درباره مسائل مختلف. از جمله الواح یا نامه هایی به ناصرالدین شاه و پادشاهان پروس و فرانسه و رومانی و مجارستان و آلمان و غیره. در این الواح بهاالله تلاش می کند نظرات خود را درباره سیاست و دین و نظام بدیع عالم جهانی ارائه کند. هم چنین آثاری از او در مورد عرفان وجود دارد مانند چهار واحدی و هفت واحدی، کلمات مکنونه به زبان فارسی و عربی. و از جمله آثار پسر او عباس افندی یا عبدالبهاء عبارتند از: کتاب مفاوضات، الواح و وصایا، خطابات و سخنرانی های او، و غیره. به عبارتی، برخلاف ادیان پیشین که فقط یک کتاب دارند، در این آئین ده ها جلد کتاب و الواح یا نامه وجود دارد. اما تفکیک عمده ای که صورت گرفته این است که میان دین یا گوهر دین و فرع یا فقه تمایز نهاده شده است و اصل بر گوهر دین است و بقیه همه شامل دور زمان هستند و تغییر می پذیرند. از آثار شوقی افندی نیز می توان از قرن بدیع، دور بهائی، ظهور عدل الهی و غیره نام برد.

بهائیان در ایران در حدود سیصد تا سیصد و پنجاه هزار نفر هستند و در سرتاسر جهان چیزی در حدود شش تا هفت میلیون.

به یکی از گفته های عباس افندی که به اعتقاد بهائیان جانشین و مبین آثار بهاالله است اشاره می کنم، تا به درک این آئین از دین بیشتر پی ببریم. عباس افندی که از هشت نه سالگی همراه پدر بوده و در زندان هم روزگار گذرانده و از همین سنین مجبور شد ایران را به اتفاق پدرش ترک کند و بیش از چهل سال در زندان و تبعید بود درباره دین و تفاوت دین سرمدی و خوانش سپنجی از دین می گوید: «اساس اديان الهی يکی است. يعنی هر دينی بدو

قسم منقسم است قسمی اصل است و تعلّق باخلاق دارد و تعلّق بحقائق و معانی دارد و

تعلّق بمعرفت اللّه دارد و آن يکی است ابداً تغيير ندارد زيرا حقيقت است حقيقت

تغيير و تبديل ندارد و قسمی ديگر فرع است و تعلّق بمعاملات دارد اين در هر زمانی

به اقتضای آن زمان تغيير يابد. مثلاً در زمان موسی اساس و اصل دين الهی که تعلّق

باخلاق داشت در زمان مسيح تغيير نيافت ولی در قسم ثانی اختلاف حاصل شد. زيرا در

زمان موسی برای مبلغ جزئی سرقت دست بريده ميشد بحکم تورات هرکس چشمی را کور

ميکرد چشمش را کور ميکردند دندانی می شکست دندانش را می شکستند اين باقتضای

زمان موسی بود امّا در زمان مسيح مقتضی نبود مسيح نسخ فرمود همچنين طلاق از

کثرت وقوع بدرجه ئی رسيد که حضرت مسيح منع فرمود. باقتضای زمان حضرت موسی

ده حکم قتل در تورات بود و در آن وقت جز بآن محافظهء امنيّت نمی شد زيرا بنی

اسرائيل در صحرای تيه بودند در آنجا جز باين احکامات سخت ضبط و ربط ممکن نبود

امّا در زمان مسيح مقتضی نبود تغيير کرد. اختلاف در اين قسم فرع است اهمّيّتی ندارد

.» خطابات عبدالبهاء جلد سوم صفحه 62-63

و یا این گفته:

«دين بايد سبب محبّت و الفت باشد سبب يگانگی و وفاق باشد و اگر دين سبب عداوت

شود بيدينی بهتر است چرا که نتيجه ندارد بلکه بالعکس نتيجه بخشد. »

همانجا صفحه 66

یا آن چه او در باب آزادی می گوید:

«آزادی بر سه قسم است:

حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در روز هفدهم آپريل ١٩١٣ در بوداپست فرمودند:

هو اللّه

آزادی سه قسم است يک آزادی الهی است که بذات

باری مخصوص است و او است مختار مطلق کسی او را مجبور

نميتواند نمود در هيچ شأنی از شئون.

يک آزادی اروپائيها است که انسان هر چه ميخواهد ميکند

بشرطی که بديگری ضرر نرساند اين حريّت طبيعی است

و اعظم درجه آن در عالم حيوان اين شأن حيوان است

اين طيور را بينيد بچه آزادی زندگانی مينمايند انسان

هر چه بکند بقدر حيوان آزاد نميشود بلکه نظام مانع آزادی

است امّا آزادی سوم در تحت سنن و احکام الهيّه است

اين حريّت عالم انسانی است که قطع علاقه قلبی از جميع

اشياء ميکند از جميع مشقّات و احزان آسوده ميشود هر قدر

انسان وجدانش ترقّی ميکند قلبش آزادتر ميشود و روحش

ص ١٨

مستبشرتر در دين اللّه حريّت افکار هست زيرا حاکم

بر وجدان نيست غير از خدا امّا بدرجه‌‌ای ‌که خارج از آداب نباشد

در دين اللّه حريّت اعمال نيست از قانون الهی نميتواند

انسان تجاوز نمايد ولو ضرری بغير نرساند چه مقصود از قانون

الهی تربيت غير و خود است چه عند اللّه ضرر خود و غير يکسان

و هر دو مذموم است بايد در قلوب خشية اللّه باشد و انسان

بآنچه عند اللّه مذموم است مرتکب نشود لذا حريّت اعماليکه

در قانون است در دين نيست امّا حريّت افکار بايد از حدّ

ادب تجاوز نکند و اعمال نيز مقرون بخشية اللّه و رضای الهی باشد انتهی.

»

منبع: مائده آسمانی جلد پنجم، ردیف اول، باب اول، صفحات 17 و 18

علی کبیری

آقای هرمس(پیام آور ایزدی) گرامی، با تشکر ازقراردادن ترجمه پاسخ "دارالانشاء بیت العدل اعظم الهی" به یکی از "احبّاء" که از سوی آن بزرگوار در سایت ایران گلوبال جهت آگاهی بنده و خوانندگان محترم، قرارداده شده است. خواهشمنداست پیش از بحث در مورد موضوع مورد نظر، به پرسشهای زیر پاسخ دهید: 1- "دارالانشاء بیت العدل اعظم الهی" چگونه مرجعیست، از چه کسانی تشکیل شده ومشروعیت آنها از چه طریقی احراز شده است؟ 2- "حضرت ولی امرالله" کیست؟ 3- " هیکل مبارک" چگونه هیکلی است ومرجعیت عالی وی از کجا حاصل شده است؟ 4- " مصالح امری" یعنی چه؟ 5- " چهرۀ جهانی در حال تحوّل" چه چهره ایست؟ 6- " تقلیب اجتماع" یعنی چه؟ 7- نشانی سایت " رسالۀ مدنیّۀ حضرت عبدالبهاء" را ارائه کنید.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید