رفتن به محتوای اصلی

شباهت مهران مدیری و «موچین»

شباهت مهران مدیری و «موچین»

« زارگانار»محبوب ترین بازیگر، کمد ین و کارگردان سینمای برمه است. زارگانار (به معنای موچین) 49 سال دارد و دو سال پیش به جرم برهم زدن نظم عمومی به 59 سال زندان محکوم شده است. چند ماه بعد بر اثر تلاش های خانواده، مدت حبس زارگانار کاهش یافت و به 35 سال رسید . شاید حکومتگران برمه کلاه شان را قاضی کردند و دیدند برای چه این مرد را که امروز بیش از عمر متوسط همسن و سال هایش در برمه زندگی کرده را تا 59 سال دیگر، یعنی تا سن 106سالگی در زندان نگهدارند؟

بنا بر این حکومت نظامی برمه با ژست انسان دوستانه ای به حرف خانواده زار

گانار ترتیب اثرداده واعلام کرده حبس وی را کاهش می دهد . حالا دیگر زارگانار "فقط" به 35 سال زندان محکوم است و این شانس را دارد که در 85 سالگی از زندان آزاد شود! حتما حکومت دو دو تا چهار تا کرده و به این نتیجه رسیده که زارگانار در 85 سالگی دیگر نای انتقاد کردن را نخواهد داشت. البته حکومت نظامی تعارف ندارد و اگر می توانست به مرگ محکومش می کرد و از دستش راحت می شد. اما فعلا به دلیل محبوبیت بی حد و حصر در میان مردم برمه کسی به اعدام او فکر نمی کند.

اینست راز زنده ماندن زارگانار.

می خواهید بدانید جرم زارگانار چیست؟ حکومتگران برمه مثل خیلی از دیکتاتور ها از طنز خوششان نمی آید. بخصوص اگر اهل طنز چشم دیدن حکومت را نداشته باشند و در لفافۀ به

دیکتاتور ها گوشه و کنایه بزنند.

اولین مجازات زارناگار پیش از دستگیر شدنش صنفی و شغلی بود . چهارسال پیش حکومت نظامی هر گونه کار هنری یا سرگرم کننده بر روی صحنه را برای او غذغن کرد. تا بستان 2008 زارگانار با رسانه های خارجی در بارۀ بی خانمان شدن میلوینها نفر در برمه درپی وقوع توفان و گردبادی سخن گفت. حکومت نظامی او را به "جرم" گفت و گو با رسانه های خارجی دستگیر کرد. ماجرای محکوم شدنش به 59 سال زندان و سپس به 35 سال را هم که شنیدیم.

یک کمدین نسبتا معروف آلمانی که در تلوزیون آلمان استند آپ کمدی اجرا می کند، بنام میشائیل میتر مایر، تازگی ها به برمه رفته بود تا بنا به خواست سازمان "سینما در خدمت صلح" فیلمی در بارۀ زندگی زارگانار بسازد . میتر مایر می گفت؛ هیچکدام از دوستان و آشنایان زارگانار حاضر نشدند در برابر دوربین حرفی در بارۀ او بزنند با اینهمه این کمدین تاکید کرد که همه، حتی سربازان گارد و خادمین حکومت نظامی هم پنهانی و در گوشی به او گفته اند که زارگانار محشر است و خیلی دوستش دارند. آنچه کمدین آلمانی به عنوان سوقات از برمه با خودش آورده، فیلمی است که مخفیانه و سوار بر موتور از دیوارها و دور و بر زندان گرفته و تصاویر متحرکی که پیش از دستگیری از زارگانار بجا مانده است .

در یکی از این فیلم ها که پیش از دستگیری ضبط شده زارگانار جوکی تعریف می کند. می گوید؛ "یک آمریکایی و یک انگلیسی و یک نفر اهل برمه دور هم جمع شده بودند. آمریکایی پز می داده که بله ... یک آمریکایی که فقط یک پا داشته قلۀ اورست را فتح کرده! انگلیسی میگه اینکه چیزی نیست یک انگلیسی که هر دو دستش قطع شده بوده شنا کنان از دریای مانش گذشته. برمه ای نمی خواسته عقب بمونه. میگه اینها که چیزی نیست؛ رئیس حکومت ما الان 30 ساله که بدون کله داره مملکت را می چرخونه!! " به سرنوشت این کمدین شجاع برمه ای فکر می کنم و یاد ابراهیم نبوی و مانا نیستانی و نیک آهنگ کوثر می افتم که البته خیلی "محافظه کار" تر و "بساز" تر از "زارگانار" هستند. به مهران مدیری فکر می کنم که درست همسن و سال زارگانار است - هر دو 49 سال پیش در ماه ژانویه زاده شدند - با این تفاوت که مهران مدیری از زارگانار یکی دو هفته جوان تر، اما بسیار کار کشته تر است. بیشتر هنرمندان ایرانی فوت و فن اعتراض به دیکتاتور ها را خوب بلدند. دیکتاتور های ایرانی هم البته راه و رسم مقابله با مخالفان را خوب می دانند. اگر نتوانند فرد ناراضی را با انگ شرکت در مبارزۀ مسلحانه اعدام کنند، تلاششان همه بر این است که مخالفان را بشکنند و خرد و خمیر کنند و یا زود به سوی مرز کیش کنند و به این ترتیب هم در دهان غرب را ببندند و هم خودشان را راحت کنند.

شیرین عبادی، عباسقلی و اردلان وعلینژاد و گنجی ،گوگوش و سروش و گل شیفتۀ فراهانی و تسلیمی و باطبی و محمدی و مصطفایی و معروفی و مقدم و سرکوهی و سنجری و نیستانی و نبوی و افشاری و صدر و قاضی و نامجو و کیوسک و چند نفری از اوهام و خیلی های دیگر به این سوی مرز رانده شدند . حالا گیریم که بعضی هاشان سیاسی کار بودند و بعضی ها اهل برابری حقوق و روز نامه نگار و شماری هنرمند. گیرم که بعضی ها به صدای بلند اعتراض کردند و تاوانش را هم پس دادند و به هنگام مرخصی ، بجای بازگشت به زندان پنهانی از مرز گذشتند و بعضی ها فقط پنهانی پچپچه ای کرده بودند و یا اصلا حرفی نزده بودند، اما ناراضی بودند و به همین خاطر خاک ایران را ترک گفتند . آمدند تا این سوی مرز آوازشان را بخوانند و بر صحنه ظاهر شوند و هر چه می خواهند بگویند و هر چه دوست دارند بپوشند و خلاصه زندگی شان رابکنند . بعضی ها فریاد می زنند و صدایشان شنیده می شود. صدای بعضی ها اگر همه جا ساکت هم باشد و گوش ها را تیز کنیم بازشنیده نمی شود . بعضی ها هم در امواج تبعید تاب می خورند و زیر و بالا می روند؛ گاهی پنهان و گاهی پیدا می شوند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید