حسن روحانی یکی از چهرههای جمهوری اسلامی است که بهواسطهی سالها کار امنیتی، زوایای زندگیاش را پنهان نگه داشته و بنابر اصل عمومی پاسخگو نبودن سیاستمداران ایرانی به افکار عمومی، خود را ملزم به توضیح نمیداند.
یکی از معماهای روحانی، چگونگی مرگ فرزندش محمد است. تاریخ مرگ وی نیز معلوم نیست و بنا به روایتی، پسر بزرگ حسن روحانی در فروردین سال ۱۳۷۶ درگذشته و بنا بر روایات دیگر، واقعهی مرگ وی در سالهای۱۳۷۰ یا ۱۳۷۱ روی داده است. حتی بعضی سایتها نام او را «حسین»نوشتهاند اما آنگونه که تصویر سنگ قبر وی حکایت میکند، این پسر «محمد» نام داشت.
درباره نحوه مرگ محمد روحانی، یکی از شایعات مطرح، خودکشی وی بود. سایت صراط در این باره به نقل از «منابع خبری» نوشت که فرزند روحانی «به دلیل شکست عشقی» خودکشی کرده و حتی روایت کرد که این عمل با استفاده از «کلت کمری پدر» صورت گرفته است.
علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار ساکن لندن، طی مقالهای که چهار سال قبل نوشت، گزارش داد که فرزند روحانی نامهای نیز بدین مضمون از خود بهجای گذاشته است: «از حکومت شما، از دروغهای شما، از فساد شما، از مذهب شما، از تزویر و نفاق و تقیه شما متنفرم؛ ننگ دارم که در چنین محیطی زندگی کنم و هر روز مجبور شوم به دوستانم به دروغ بگویم پدر من از جنس اینها نیست و ته دلش با ملت است در حالی که حقیقت جز این است و وقتی شما را میبینم که دست خامنهای را میبوسید حالم به هم میخورد...».
حکایت این نامه در چند نشریه خارجی از جمله نیویورک پست و العربیه به نقل از علیرضا نوریزاده بازنشر شد. چند سایت منتقد روحانی در داخل نظام نیز با اشاره به این که انتحار در اسلام گناهی بزرگ است، نسبت به دفن فرزند روحانی در محل آرامگاه روحالله خمینی انتقاد کرده و نوشتهاند که این کار به کمک ارتباطات ویژه انجام شده است. قبر محمد روحانی در ایوان جنوبی صحن شهدا (حیاط مشرف به متروی بهشت زهرا) واقع است.
سایت خودنویس در ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ به نقل از «دو منبع مختلف که در مقاطع مختلف همکار مرکز تحقیقات استراتژیک بودهاند» نقل کرد که دو بحث متفاوت در باره علل مرگ فرزند حسن روحانی مطرح بوده است. یکی از این مباحث، حاکی از لو رفتن انتقال اطلاعات محرمانه به مخالفان نظام از سوی فرزند حسن روحانی و کشف آن توسط وزارت اطلاعات بود. گفته شد که محمد روحانی با آگاهی و اطلاع دادن به پدرش، به اصطلاح «خودکشی شد». خودنویس به نقل از منابع خود، شایعهی خودکشی به دلیل گرایش جنسی محمد روحانی را بعید میداند.
آذرماه سال ۹۲ اکبر جباری باجناق غلامحسین الهام، از مقامهای دولت احمدینژاد، با اشاره به شعارهای «اعتدال» و «راستگویی» دولت روحانی، نوشت: «اندک دانشم در رواندرمانی میگوید: کسی که دستش به خون پسرش آلوده است، نه میتواند راستگو باشد و نه میتواند انسان معتدلی باشد».
حسین موسویان، دیپلمات سابق ایرانی و معاون حسن روحانی در زمان تصدی ریاست شورای عالی امنیت ملی، در گفتوگویی با مجله تایم، فرضیه خودکشی را رد کرده و گفته که فرزند ارشد حسن روحانی به دلایل سیاسی به قتل رسیده است.
روایت موسویان اینگونه است: «روحانی وقتی که حدودا ۲۰ سال داشت، ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند بود. پسر بزرگ وی در بیست و چند سالگی در خانهای که خانواده روحانی در یک پایگاه نظامی در جنوب تهران داشتند، به قتل رسید».
به گفته موسویان، خانواده روحانی بر این باورند که دلیل «قتل» فرزندشان «سیاسی» بوده است؛ اما نکته اینجاست که وی تصمیم میگیرد تا به قول موسویان «سکوت کند و قتل را پیگیری نکند».
با توجه به این که محمد روحانی در زمان تصدی علی فلاحیان بر وزارت اطلاعات به قتل رسیده و سابقهی وزارت اطلاعات زمان فلاحیان نیز بر کسی پوشیده نیست، این سوال مطرح میشود که آیا روحانی پیش یا پس از قتل، در جریان قرار گرفته بود؟
اشارهی امثال اکبر جباری به روحانی که «دستش به خون پسرش آلوده است»، با توجه به دسترسی این افراد به پروندههای وزارت اطلاعات در یک مقطع از دوران صدارت احمدینژاد، گویای چیست؟
در نخستین سطور این گزارش، نوشتم که پاسخگو نبودن مقامهای جمهوری اسلامی یک اصل عمومی است اما همواره زمانی که رسانهها کنجکاوانه به موضوعی بپردازند، هم راه برای کشف حقیقت بازتر میشود و هم فشار افکار عمومی باعث پاسخگو شدن افراد میشود. حال این سؤال پیش میآید که چرا رسانههای مختلف و روزنامهنگاران آنها از پرسیدن سؤالهای اینچنینی پرهیز میکنند؟
آیا موضوع یک «قتل سیاسی» و نقش رییس جمهوری کنونی در چنین قتلی، از نظر سردبیران رسانهها کماهمیت است یا مسائل دیگری وجود دارد؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید