رفتن به محتوای اصلی

کنفرانس جهانی بحران خاورميانه، ايران و کردها در پارلمان اروپا

کنفرانس جهانی بحران خاورميانه، ايران و کردها در پارلمان اروپا
متن سخنرانی علی‌اصغر سليمی

 

رياست محترم کنفرانس پارلمان اروپا، حضار محترم، خانمها و آقايان

با تشکر از دعوت من به اين کنفرانس، مايلم نکات زير را در رابطه با موضوع کنفرانس حضورتان طرح کنم

بحران به معنای اختلال در ساختارهای گوناگون اجتماعی ـ سياسی ـ اقتصادی و درهم ريحتن تعادل و ايجاد بی ثباتی در کشورها، دولت ـ ملتهای منطقه خاورميانه، متأثر از علتها و عاملها و محرکه های گوناگونی است.

بطور کل و اشاره وار ميتوان به علتهای درونی مهمی از جمله گذار از جامعه های سنتی به مدرن، شکل‌گيری دولت ـ ملتهای جديد به عنوان عامل و محرکه های چندگانه و چند بعدی درونی يا حامل درونزای توسعه و رشد که به گونه‌ای ساختارهای کهنه را تهديد ميکنند و موجب مقاومت ساختارهای کهنه ميگردند، ياد نمود. در رابطه با عامل ها و محرکه های بيرونی ميتوان از سياستهای مداخله جويانه و هژمونی طلبانه قدرتهای بين‌المللی در قلمرو خاورميانه نام برد.

شناخت چيستی، چرائی و چگونگی بحران خاورميانه به چگونگی مديريت و مهار بحران اين منطقه ياری ميرساند. کارشناسان بحرانها، چهار مرحله را در شتاخت و مديريت آن مورد تأکيد قرار ميدهند و آنان را را مورد بررسی و کنکاش قرار ميدهند: الف ـ پيدايش، ب ـ گسترش، ج ـ مهار و د ـ کاهش بحران، به عبارتی دو روند ناخودآگاه و عمدتا غيرقابل پيش‌بينی و دو فرايند برنامه‌ريزی شده آگاهانه.

بحران خاورميانه از جنبه‌های تاريخی، فرهنگی، اجتماعی، سياسی و مسائل اقتصادی کشورهای منطقه و جهان کنونی بايد بررسی و کنکاش شود. هرگونه کوشش در جهت کار کارشناسانه و بررسی ساختارمند و مؤثر پيرامون بحران کنونی خاورميانه بايد حتی المقدور بدور و بری از نگاههای قدرتهای جهانی و منطقه ای و گروههای قومی و ايدئولوزيک و دينی و مذهبی باشد.

نگاههای نئوکانها و نئوليبراليستی، ديدگاههای کمونيستی و چپ، نگاه ملی گرايانه و فرقه گرايانه و شوينيستی، ديدگاههای بنيادگرايان دينی ـ مذهبی نميتواند به کنشگران حقوق بشری جهان کمک نمايند و دسترسی به فضای سالم هم پرسی و ديالوگ و گذار از بحران و يا کاهش آن را فراهم نمايند. اين گزارش کوتاه ميتواند مهمترين رئوس اين بحران و چشم اندازها را در شرايط امروز و در حهان سيال و شتابان کنونی، برای دوره ای بسيار کوتاه ترسيم نمايد.

زمينه شناسی بحران از جنبه تاريخی

تضادها و کشمکش ها و بقايای فکری، روانی و جنگهای کهنه ای که بطور هزاره ای و يا چند قرنی و سپس در قرن بيستم در خاورميانه و کشورهای شمال آفريقا بطور بی سابقه ای از سوی قدرتهای جهانی و منطقه ای و گروه‌های قومی و مذهبی فعال و به روز شده‌اند و می‌شوند. گويا اين «ارواح خبيثه» در حال انتقام گيری از مردمان اين منطقه ميباشند.

جنبه تاريخی بحران کنونی خود در اديان و مذاهب بزرگ سه گانه يهوديت، مسيحيت، اسلام و کانون های مهم اين بحران در کشمکش های قوم يهود ـ اعراب و ترکها و ايرانيان تبلور مييابد که در اواخر قرن بيست و بويژه در قرن بيس و يک از نو زنده شده‌اند.

جنبه‌های فرهنگی ـ فکری بحران

فوقا به تاريخ کشمکشها و جنگها اشاره شد. در دو سه دهه کنونی بشر امروز اما، بحای فاصله گيری از نسبيت گرائی های فرهنگی و نقد اديان و مذاهب، بجای پرهيز و دوری از آميختن دين و حکومت، بيشتر به آن خطا و عرصه آلوده گرديده و در آن می غلتد.

برغم برچيده شدن اتحاد شوروی، جنگهای ايدئولوژيک سابق بين دو اردوگاه سرمايه داری و سوسياليسم، تغيير شکل داده و در تدوين دکترين ها و سياستهای خارجی و در کشمکش های آمريکا و روسيه تبلور يافته و تأثيرات دامنه داری در گسترش بحران در منطقه خاورميانه دارند.

کشمکشهای دامنه دار فکری و عقيدتی يهوديت و اسلام در جنگها و اختلافات و بحران خاورميانه، بين اسرائيل در يک سمت و اعراب و مصر و ترکيه و ايران از سمت ديگر روندهای ويرانگری را موجب شده‌اند.

احتلافات فکری هزاره ای و چند قرنی درونی اسلام و مذاهب گوناگونش بويژه شيعه و سنی و فرقه ها و شاخه های گوناگون هر يک ار آنان با يکديگر خود آتش خشم و نفرت را بيشتر شعله‌ور می نمايند. اسلام شيعی ولايت فقيه در ايران، اسلام اخوان المسلمين، اسلام بنيادگرايانه القاعده و طالبان، اسلام وهابيت سعوديها و سلفی ـ تکفيری های داعش و …. هر يک بنوبه خود ادعای برتری و علم هژمونی در جهان اسلام را برداشته اند و مورد سوء استفاده ابزاری از سوی قدرتهای جهانی و منطقه ای قرار ميگيرند. امری که فرقه ها و گروههای قومی ـ مذهبی را به جنگهای نيابتی کشانده اند.

جنبه‌های اجتماعی بحران

فقر و فلاکت، بيکاری های گسترده و تورم و رکودهای پی در پی، رشد بی سابقه جمعيتی، فشارهای اجتماعی، محروميت زنان از حقوق انسانيشان، فشار دولت های مرکزی بر اقليت‌های قومی و مذهبی، بيسوادی گسترده، فساد و رشوه خواری در دستگاههای اداری، تحميق های فرهنگی و استفاده ابزاری از دين و مذهب در سراسر خاورميانه و گسترش جنگها و آوارگی ميليونها مردم منطقه، فرار هزاران تن از منخصصان و کارشناسان از کشورهای خاورميانه، گسترش تضادها و گسلها و جنگهای داخلی بين اقشار و گروههای اجتماعی در درون ملتهای خاورميانه (افغانستان، لبنان، عراق، سوريه، مصر، يمن و …) ريشه‌های اجتماعی اين بحرانند.

ريشه‌های اجتماعی بحران در گذار دهه ها به تخريب بنياد خانواده، مناسبات اجتماعی و مدنی درون جامعه ها و سنت‌ها و هنجارهای ارزشمند اخلاقی منجر شده اند و فرسايش ها و آسيبهای اجتماعی دراز مدتی برای نسلهای آينده را در پی خواهند داشت.

جنبه‌های اقتصادی بحران خاورميانه

از قرن بيستم به اين سو خاورميانه کانون انژزی جهان محسوب ميشود. کشورهای خاورميانه، عربستان سعودی، ايران، عراق، کويت، امارات متحده بيش از ۵۰% منابع نفت و بيش از يکسوم گاز جهان را در اختيار دارند. وجود منابع سرشار زيرزمينی و معادن غنی در اين منطقه و اهميت نظامی ـ راهبردی خليج فارس و دريای عمان در پی تحولات دهه ها بر اهميت ژئوپليتيک منطقه بيش از پيش افزوده است. خاورميانه با وجود منابع نفت و اهميت آن در فرايند توليد صنعتی، محل تلاقی و تصادم رقابتهای قدرتهای بزرگ جهانی بوده است. روندهای اقتصادی ، سياسی بين المللی، روندهای فرهنگی ـ امنيتی منطقه را تحت تأثيرات تعيين کننده خود قرار داده اند. در‌ واقع مسأله نفت و انرژی در ساختار تحولات منطقه و جهان و ساختار قدرتها و دولتهای منطقه ای و فرا منطقه ای از اهميت محوری و مرکزی برخوردار ميباشند. امری که موجب تمرکز و ايجاد قدرتهای اقتدارگرا و ديکتاتورها در منطقه گرديده اند. نفت و انرژی پارادوکس بزرگ و بحران آفرين در درون کشورها و در کل منطقه محسوب ميشود.

ريشه‌ها و جنبه‌های سياسی بحران خاورميانه

سرانجام بايد به اصلی‌ترين محور بحران کنونی که به گونه‌ای جنبه های ديگر تاريخی، فرهنگی و فکری، اقتصادی، اجتماعی را در خود تبلور و بازتاب ميدهد، پرداخت.

دو دهه اخير و بويژه قرن بيست و يک، دوران گردش آزاد اطلاعات، گسترش خبر و فضای رسانه ای و مجازی و پيشرفت فناوری ها و گسترش ارتباطات جديد و شبکه‌های اجتماعی است.

دوران رشد آگاهی و بيداری و گسترش کنش های فردی و گروهی، دوران جستجو برای دسترسی به هويتی جديد برای انسان، دوران کوشش برای آزادی و عطش برای رسيدن به عدالت اجتماعی، گذار از هويتهای محدود طبقاتی و هويت يابی مدرن برای بشر امروز بويژه نيمی از آنان يعنی زنان، دوران گسترش انگيزش و بسيج جامعه ها و خيزش اقليتها و دست يازی به تعريفی جديد از دموکراسی و آزادی است. اين قرن دوران گسترش جنبشهای رهائی بخش با ديدگاههای حقوق بشری و حقوق شهروندی و روياروئی با تمرکز گرائی، مقابله با دولتهای ملی قرن بيستمی در کشورهای خاورميانه و دوران بحرانهای سياسی در درون کشورها و نيز مابين کشورهای منطقه با قدرتهای فرامنطقه ای و جهانی است.

وجود جنبش های آزاديخواهانه و دموکراتيک در خاورميانه از نشانه‌های عوامل درونزای رشد و توسعه در درون اين کشورهااز يکسو و گويای بحران در آن‌ها از سوی ديگر است. دولتهای ملی در دهه های اخير در نتيجه مقاومت مردم و جنبش های اجتماعی و از دست دادن پايگاه اجتماعی و مشروعيتشان، از سويی به ايجاد تمرکز بيشتر و افزايش اقتدار دولتی برای مقابله با بحران درونيشان مبادرت کرده‌اند و از سوی ديگر و در مواردی به قدرتهای خارجی متوسل شده اند. پشتيبانی روسيه و ايران از رژيم اسد، حمايت دراز مدت آمريکا از عربستان و رژيم های اقتدارگرای عربی و بويژه مصر، همکاری‌های متقابل روسيه و ايران بويژه در رابطه با سياستهای اتمی و عظمت طلبانه رژيم اسلامی ايران، حمايت آمريکا از اسرائيل در سرکوب مردم فلسطين و مقابله با اعراب، حمايتهای بين‌المللی از رژيم ترکيه در سرکوب کردها و … همه و همه نشانگر ضعف و زوال دولتهای ملی در منطقه خاورميانه و گسترش بجران در آنهاست.

از جمله عوامل خارجی تنش زا از سوی قدرتهای جهانی سياستهای توسعه طلبانه نفتی ـ نظامی و فروش ميلياردها دلار تسليحات نظامی به کشورهای منطقه و دخالتهای پی در پی کشورهای غربی برای دسترسی به منابع نفت و انرژی، دفاع از گروههای قومی ـ مذهبی و استفاده ابزاری و فعال کردن تضادها و کشمکش های کهنه، گسترش اختلافات شيعه و سنی و افزايش اختلافات عربستان و ايران، تحريک گروههای بنيادگرای اسلامی و سلفی ـ تکفيری ها جهت پيشبرد مقاصد اين قدرتها در خاورميانه ميباشد.

در چنين شرايطی زمينه‌ها برای رسيدن به صلح، ثبات، تعادل و امنيت در منطقه خاورميانه نامساعدتر ميگردند، خشونت و قهر به کمک ديدگاههای جديد نژادگرايانه، قوم گرايانه و دينی و مذهبی تئوريزه و نهادينه می‌شوند و سرکوبهای نظامی و جنگها جايگزين ديالوگ و مذاکره ها و همکاری ها ی منطقه ای و بين‌المللی ميگردند.

کردها، خاورميانه و ايران

در مرکز خاورميانه و در کانون اصلی بحران آن، خلق کرد در غرب و شمال غربی ايران و در جنوب شرقی ترکيه و شمال و شمال شرقی عراق، به وسعت صدونودهزار کيلومتر مربع و با جمعيتی قريب به چهل و پنج ميليون تن سکنا دارند. حدود شش تا هفت ميليون تن از اين جمعيت در ايران زندگی ميکنند. جامعه کردها در دهه های اخير و در کشورهای خاورميانه در معرض تندباد حوادث و رويدادهای داخلی و منطقه ای، تغييرات بزرگ و گوناگونی را تجربه کرده اند.

در نتيجه پيکارهای سنگين و پرهزينه ای که کردها در اين دو سه دهه داشته‌اند، آن‌ها توانستند به دستاوردهای مهمی از قبيل ايجاد دولت اقليم کردستان عراق، برپايی تشکل های گسترده مدنی برای حفظ ارزشهای سياسی ـ اجتماعی خود، برپايی سازمانهای سياسی مؤثر در ترکيه، مقابله مؤثر با بنيادگرايان اسلامی درکل منطقه بمانند پيروزی کوبانی بر داعش، تغييرات مثبت در نگرش و رفتار دولت های منطقه به کردها و شناسايی نقش و وزن سنگين آن‌ها در حوادث منطقه، تدوين برنامه‌های احزاب کرد و تغييرات مناسب در مواضع سياسی کردها که به تعريف جديد از جنبش کرد در چهارچوب جغرافيای منطقه منجر شده است، دست يابند. شعار دموکراسی برای کشورها و خودمختاری برای کردها، تکانه ای مثبت در تدوين گفتمانهای سياسی خلق کرد بود.

جامعه کردهای ايران اما روی هم رفته در مقايسه با کردهای ترکيه و عراق به دلايل گوناگون از امکانات و کوششهای هم سطح با آنان برخوردار نبوده است. کردهای ايران در حوادث سالهای هشتادوهشت خوزشيدی برابر با دوهزار و نه نيز روی خوش به شعارهای جنبش سبز نشان ندادند. اين امر از سويی به روندهای سی و پتج ساله اخير تسلط رژيم ولايت فقيه و سرکوی شديد و پردامنه کردها و از سوی ديگر به عوامل ديگری از قبيل ماهيت و ساختار و برنامه جنبش اصلاحات و سبز در ايران مربوط ميشود، امری که موجب عدم اعتماد و هم آوايی مردم کرد با اين جنبش گرديد. فاصله مرکز و پيرامون در ايران، سطح شعارها و سقف برنامه‌های جنبش سبز و اصلاحات و عدم هماهنگی و هم آوايی اعتراضات مدنی در تهران و شهرهای بزرگ با مناطق قومی منجمله کردستان، از مجموعه عواملی هستند که جنبشها و اعتراض های مدنی اقوام ايرانی را به حاشيه کشاندند. بنظر ميرسد گفتمان جنبش دموکراسی خواهی و سکولار ايران هنوز به بلوغ و شکوفايی لازم نرسيده است، تا نيروهای اين جنبش بتوانند پلهای همبستگی و تفاهم و ارتباط بين مرکز و پيرامون را ايجاد نمايند.

در دوره هايی فضای رسانه ای و مجازی و شبکه‌های اجتماعی و سازمانهای مدنی و افقی در جامعه ما رشد و گسترش يافتند. آنان سپس با سرکوبهای شديد و اعدامهای پی در پی تا حدی به عقب نشينی وادار شدند و در خود فرو رفتند. در دو سال اخير اما مجددا، اعتراضهای مدنی، کنشهای حقوق بشری، پيکارهای مردم برای حقوق شهروندی، شبکه‌های گوناگون فکری و فرهنگی، برپايی سازمانهای محيط زيستی و نهادهای رسيدگی به کودکان خيابانی رشد و گسترش يافته‌اند.

با توجه به اين روندهای درونی جامعه ما و بسترهای آماده و پتانسل نهفته در مناطق قومی، جنبش کرد در ايران نيز بويژه ميتواند مجددا بر اثر مبارزه عمومی مردم کرد و بويژه زنان کرد در ترکيه و نقش يابی جامعه مدنی، امکان احيا و گسترش يابد. مقاومت درخشان و مبارزه سهمگين پيشمرگه های کرد در دفاع از کوبانی نيز در اين راستا نقش مهمی بازی می نمايد.

تلاش مستمر نيروهای آگاه و کنشگران حقوق بشر و سازمانهای سياسی برای گسترش گفتمان جنبش دموکراسی خواهی و سکولار ايران، همراه با نقد پيگيرانه از جنبش اصلاحات و سبز، توجه و باور ژرف به نقش زنان، جوانان و اقوام به گسترش اين جنبش و گذار از بحران کنونی ياری مؤثر خواهد رساند.

با تشکر و احترام
علی اصغر سليمی
بروکسل، چهارم ژوئن دوهزار و پانزده
a.salimi@gmx.de
لينک اين مقاله در سايت کنگره را اينجا می يابيد
http://www.kongrakurdistan.net/en/wp-content/uploads/2015/06/Salimi-Aliasghar-Speech.pdf

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید