رفتن به محتوای اصلی

ساختار تعلیم و تربیت در ایران مغزخوری می کند

ساختار تعلیم و تربیت در ایران مغزخوری می کند

 

 

 

1- داشتم رمان گالاپاگوسِ ونه گات را می خواندم، رسیدم به موجود عجیب و غریبی که مغز نداشت. بی مغزی ، حاصل خود مغز است. انسان آنقدر مغز دارد که به بی مغزی خود دامن زند. در حقیقت موجودات رمان ونه گات نسل آیندۀ انسان امروزی اند. انسانی که مغز خویش را می خورد. بعد یادم افتاد یکی هم در حوالی خودمان عاشق خوردن مغز آدمی است. ضحاک، نماد اندیشۀ سیاسی خودِ فردوسی است و به قول شاملو اندیشۀ سلطنتِ مطلقۀ فردوسی آن را آفریده است. اگر چه ضحاک ضد قهرمان است اما همین ضد قهرمان خودش با هزاران امید و آرزوی مردمی بر تخت نشست. مردم برای نجات از ظلم و ستم جمشید او را انتخاب کردند. ضحاک با آنهمه جرم و جنایت کشته نمی شود. مطلق گرایی مردنی نیست. شاید ضحاک نمونۀ خوبی است که می توان تصویر بنیادگرایی و مطلق اندیشی را در آن دید. خوردن مغز جوانان و دیگری ها توسط سلطنت طلبی داستانی است که مثنوی اش هفتاد من کاغذ شود. مطلق گرایی عاشق بی مغزی است. مطلق گرایی روی اعصاب آدمی راه می رود و مغز را داغان می کند. و تصویر همان است که بود. ساختار تعلیم و تربیت در ایران در خصوص دیگر ملت ها به نوعی دارد مغزخوری می کند. البته اینبار مغز و زبان با هم سرویس می شود.

2- می خواهم از گایاتری چاکراورتی اسپیواک و از منظر فرودستی وی وام ستانده و به شاهنامه نقبی دوباره بزنم. شاهنامه یک متن فرادستیِ تحمیلی است. فراز و فرود فرهنگ و ادبیات در ایران حاکی از آن است که متون کلاسیک این نقطه از زمین متون فرا دستان است. در شاهنامه همه چیز از منظر فرادستی نگریسته می شود. جان و مال و نگرش فرودستان ارزشی ندارد. رستم پیوسته در خدمت فرادستیِ شاهانه است و به خاطر سلطنت و سلطنت طلبی خود را به آب و آتش می زند. در حقیقت آرزوهای مردمی و زندگی تحتِ ستم مردم و فرودستان جامعه ،عینِ خیال رستم و فردوسی نیست. شاهنامه نیز مثل تاریخنگاری درباری یک متن فرادستانه و به قولی یک متن فرودست است. سانسور آدمهای حاشیه ای، کشاورزان و کارگران و تهی دستان و تصویر سازی مدام از پس و پشت شاهان و شیوۀ زندگی آنها، نحوۀ شراب نوشیدن و شکار رفتن شاهان به طور دقیق به قلم آورده می شود اما از نحوۀ زندگی مردم عادی خبری نیست. این نگرش فرادستانۀ فرودست با رنگ و شکل دیگری بر فرهنگ امروزین ایران حاکم است. آریایی و قوم پارس فرادستند و دیگری های موجود در ایران فرودست. یعنی تعمیم و بازبینی نگرشی قضیه را اینگونه بسترسازی کرده اند که یک تعریف در ساختار تعلیم و تربیتی ایرانی گنجانده شده است. " فرهنگ و زبان پارسی فرادست است و فرهنگ و زبان دیگر ملت های ایران فرودست." ما این تعریف را از عملکرد حوزه های مربوط به زبان پارسی استخراج می کنیم. در حقیقت فرودست انگاری فرهنگ غیریت خودش فرودستی است. موضوع این است که فروتنی زبان و فرهنگ ملت های محکوم در ایران به فرودستی تعبیر شده است. فرادستی متون کلاسیک ریشه در مطلق انگاری آن متون دارد. شاهنامه دستی فرا در سلطنتیسم تاریخی ایران دارد و فرادستی در خدمت مطلق گرایی است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید