با جدیتر شدن مسئله کمآبی و خشکیدن فلات ایران، دولت در یافتن راه حل روز به روز درماندهتر میشود و ناگزیر به هر گزینهای در میآویزد. یکی از تکراریترین طرحهایی که سالهاست گزینه ثابت سیاستگذاریهای مدیریت آب در دولتهای جمهوری اسلامی است، پروژههای انتقال آب هستند که گفته میشود هدف آن رساندن آب به مناطق نیازمندتر، خشکتر و بحرانخیزتر است.
با وجود پیچیدگی، دشواری، پیامدهای فراون زیستمحیطی و اجتماعی، هزینههای چشمگیر اقتصادی و اعتراض دائمی حامیان محیط زیست، متخصصان بیطرف حوزه آب، اقلیمشناسان و اقتصاددانان، پروژههای انتقال آب با جدیتی شگفتآور، همچنان گزینهی اصلی سیاستگذاری در حوزه آب هستند.
اما پیامدهای اجتماعی پروژههای انتقال آب گستردهتر از آن چیزی است که تصور میشود:
۱- تشدید ناامنی و بیاعتمادی:
پروژههای انتقال آب در سطوح بالای تصمیمگیری تصویب میشوند. حتی مختصصان و کارشناسان منتقد هم اجازه اظهار نظر نمییابند چه رسد به مردم عادی که دوامشان به آب پیوند خورده است.
Image copyrightPA
دولت، متاسفانه بدون توجه به منتفعان اصلی حوضههای آبی، کشاندن مایه جان و حیات مردم را از هرنقطه که مایل است، به هر نقطه که ضروریتر میانگارد، حق بدیهی خود میداند. پروژههای انتقال، بدون توجه به هراس دايمی ساکنان حوضهی آبی مبدا انجام میشود و به شدت القاکننده حس ناامنی و فرودستی در مردم این مناطق است.
انتقال آب را اگرچه نهاد قانونی دولت انجام میدهد، اما به ذات و در معنا نوعی "تصرف عدوانی" است. منابع طبیعی بخشی از سرمایه بادوام ساکنان زیستبوم به شمار میروند، به خصوص وقتی زندگی شمار قابل توجهی از ساکنان به بهرهبرداری از آن وابسته باشد.
آب، یکی از عناصر قابل توجه سرمایه اقلیمی ساکنان زیستبوم است. با محدودشدن این بهرهمندی، یا تصرف آن توسط گروهی دیگر، آشفتگی، ناامنی، بیاعتمادی و اضطراب ناشی از فردایی بدتر، بیآبتر و خشکیدهتر فزونی میگیرد.
۲- تشدید بحران سرمایه اجتماعی
به گواهی مطالعات متعدد نهادهای رسمی، سرمایه اجتماعی در ایران در وضعیت بسیار شکنندهای قرار دارد. در بسیاری از مولفههای انسجام بخش اجتماعی، از آستانه تثبیت و امنیت رد شدهایم و اگر روند فعلی معکوس نشود، در آستانه فروپاشی ساختارهای اجتماعی قرار داریم.
Image copyrightGETTY
نظام اجتماعی تاب پذیرش بحرانهای جدید و عمدی را ندارد. پروژههای انتقال آب با القای احساس تبعیض و تشدید بیاعتمادی در ساکنان حوضه آبی مبدا، به بحران موجود سرمایه اجتماعی دامن میزنند.
فزونی خشم ایرانیان نسبت به یکدیگر، از دیگر پیامدهای این پروژهها هستند. حوضههای آبی مبدا معمولا خود را مغبون، و جامعه پذیرنده را متصرف حق آنها بر زیستبومشان تلقی میکنند و خود را فرودستانی میبینند که به علت کمتوانی از ایجاد لابیهای اثربخش درونحاکمیتی، توان محافظت از زیستبوم خود را ندارند.
۳- تشدید تنشهای قومیتی
به علت درهمآمیختگی قومیتی زیستبومهای ایران، جابجاییهای آبی معمولا نه فقط در حوزههای مختلف جغرافیایی و استانی، بلکه معمولا در حوزههای تفکیکشده قومی هم هست. این مسئله علاوه بر تشدید اختلافات قومی، فاصله اجتماعی اقوام ایرانی را با حاکمیت و نهادهای رسمی آن افزایش میدهد و نتیجه آن تشدید تنشهای قومیتی و محلی و تقابل با حاکمیت است.
۴- تشدید فاصله اجتماعی مرکز- پیرامون
به نظر میرسد پروژههای انتقال آب در حال شکل دادن یک نظام نابرابر "مرکز-پیرامون" برای بهرهمندی از منابع آب هستند. در این نگاه تبعیضآمیز، آمایش آبی در کشور اینطور عملیاتی میشود که برخی استانها و مناطق ولو به قیمت نابودی تدریجی، باید جور جلوهگری، زیبانمایی، برخورداری و رفاه استانها و مناطقی را بکشند که نمایههای فرهنگی و اقتصادی کشور هستند. این امر علاوه بر ایجاد سازوکار "مرکز-پیرامون"، به فاصله اجتماعی درون سرزمینی دامن میزند.
در انتقال آب، یک جنبه تلخ ماجرا این است که برخی استانها و بخشهای کشور، به دلایل متعدد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دردانه حاکمیت هستند و حاکمیت با توسعه پروژههای انتقال آب به استانهایی که لزوما محرومتر هم نیستند، احساس تبعیض را افزون میسازد، به بحران سرمایهاجتماعی دامن میزند و بر فاصله اجتماعی درونسرزمینی میافزاید.
۵- مسئله مهاجرت
Image copyrightGETTY
آب، مهمترین سرمایه اقلیمی انسانها در زیست بوم است. با از کف رفتن آن، پیوند ساکنان با زیستبوم میگسلد. حوضه آب مبدا به علت از کف دادن سرمایه اقلیمی و ناامنی ناشی از آن، علاوه بر آبفرستی، مهاجرفرست هم میشود. در حال حاضر، به علت خشکیدگی گسترده در بیشتر مناطق کشور، مهاجرت درونسرزمینی و برونسرزمینی مهمترین تهدید پیشروی ساکنان فلات ایران است و پروژههای انتقال آب قطعا آن را تشدید خواهد کرد و دولت را با چالش امنیتی-سیاسی و جمعیتی جدی مواجه خواهد ساخت.
۶- تشدید فضای امنیتی و افزایش هزینههای تامین امنیت
پروژههای انتقال آب، موجب اعتراض در حوضه آبی مبدا میشوند. این واقعیت، که معترضان برای دفاع از حق خود برای آب، ناگزیرند به سیاستهای کلان دولت در انتقال آب اعتراض کنند، اعتراضی مدنی و برحق را به اعتراضی سیاسی، امنیتی برضد دولت تبدیل میکند.
دولت ناگزیر است با کنترل اعتراضات، مانع از توقف طرحهای توسعه آبی خود شود که سلسلهوار بر اعتراضات مدنی و تشدید فضای امنیتی میافزاید و هزینه حفظ امنیت را در حوضه آبی مبدا روز به روز افزایش میدهد.
۷- نادیدهانگاری عدالت زیستمحیطی
Image copyrightTHINKSTOCK
ظاهر موضوع این است که هدف انتقال آب، انتقال سرریز آب حوضه آبی سیرآب به مناطق کمتر برخوردار است اما نگاهی به استانهای پذیرنده و حوضههای آبی مقصد، نشان میدهد این ادعا چندان به واقعیت نزدیک نیست و انتقال آب در تناقض با عدالت زیستمحیطی است که اولین مولفه حفاظت و حمایت از محیط زیست به شمار میرود.
انتقال آب از پهنآبهای وسیع کشور نظیر دریاچه خزر، خلیج فارس و دریای عمان به استانهای مرکزی فلات ایران نیز بر اساس عدالت زیستمحیطی صورت نمیپذیرد. اگر هدف از انتقال آب برقراری عدالت زیستمحیطی و توزیع عادلانه منابع ملی است، استانهای همجوار پهنآبهای جنوب کشور شامل هرمزگان، سیستان و بلوچستان و خوزستان، که به علت خشکیدگی روزافزون در معرض فروپاشی اجتماعی و سرزمینی هستند، بیشتر مستحق دریافت آب هستند تا باغهای پسته کشاورزان کرمانی.
۸- بحران کشاورزی در ایران و غیرعقلانی بودن انتقال آب
شمار قابل توجهی از پروژههای انتقال آب با هدف تامین آب شرب، صنعت و کشاورزی عملیاتی میشوند.
عقلایی بودن انتقال آب برای کشاورزی، محل تردید است. به دلیل آسیبهای بومشناختی، محیط زیستی و اجتماعی فراوان، افزودن هزینه سرسامآور انتقال آب به کنش اقتصادی معقول نیست و مدتهاست که روشن شده برای حفظ حداقل رطوبت خاک، لازم است بهرهبرداری از خاک و منابع آب به حداقل برسد و بتدریج به سمت کشاورزی مبتنی بر منابع محیط-زیستی و اقلیمی حرکت کرد.
۹- محاسبه هزینههای انتقال آب، بدون در نظر گرفتن اثرات بلندمدت
Image copyrightGETTY
برنامههای انتقال آب، پروژههای بلندمدتی هستند با دستاندازیهای کوتاهمدت و آنی اما بلنددامنه؛ بنابراین هزینههای اقتصادی، بومشناختی و اجتماعی آن برای نسلهای آینده، باید در برآورد هزینهها مورد توجه قرار گیرد.
فقدان برنامههای جامع و بلندمدت توسعه، در ارزیابی هزینه-فایدهی طرحهای انتقال آب نمایانتر میشود. در برآورد هزینههای انتقال آب، تنها هزینههای اقتصادی انتقال آب محاسبه میشوند و هزینههای اجتماعی-زیستمحیطی بلندمدت آن مغفول میمانند.
۱۰- مدیریت سنتی بر بحران به جای ارتقای تابآوری:
مدیریت بحران سنتی که مبتنی بود بر استفاده از مسکنهای موقت برای کاهش اثرات بحران، منسوخ شده و به جای آن ارتقاء "تابآوری جوامع محلی" مورد توجه است. خشکیدگی بیبازگشت پیش روی فلات ایران، دولت و حاکمیت را ناگزیر به پذیرش این واقعیت کرده که بزودی حتی در تامین آب شرب شهروندان، با پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی لاینحلی مواجه خواهد شد.
اما حاکمیت به جای تمرکز بر سیاستهای انطباق، ارتقاء تابآوری و اجرای برنامه ریاضت ملی، به راهحلی آسان و سهلالوصول روی آورده است.
Image copyrightGETTY
پروژههای انتقال آب، به علت تمرکز بر راهحلهای میانبر، به جای تلاش در ارايه الگوهای جدید سبک زندگی، اجرای سیاستهای انطباق و ارتقاء تابآوری را تا اطلاع ثانوی به تعویق میاندازند.
به واقع، پروژههای انتقال آب، بر پایه نگاه متمولانه در حوزه مدیریت آب، برنامهریزی میشوند. دولت با اجرای این پروژهها به جای تاکید بر ریاضت ملی، گشادهدستانه و اشرافمآبانه، تن به انتخاب پرهزینهترین و دمدستترین راهکار داده است؛ یعنی بهرهبرداری از منابعی که تصور میشود بیپایان هستند، که البته نتیجهی بلندمدت و میانمدت آن، کاهش توان اکولوژیک، معدنی، اقلیمی، اقتصادی و طبیعی و در نهایت فروپاشی و قهقراست.
توسعه پایدار در مقابل توسعه فنسالار
برخی از سازهگرایان و فنسالاران میگویند مخالفان و معترضان به مهندسی افراطی زمین در فلات ایران، به نام حمایت از محیط زیست، مانع از توسعه میشوند. اما به واقع، توسعهای که فنسالاران ادعا میکنند و محیطزیستگرایان با آن مخالفند، توسعهای است که تا نیمهچهارم قرن بیستم در دنیا عملیاتی و اجرا میشد و امروز منسوخ شده؛ توسعهای که به انسان اجازه میداد هرجا هرچه را که میخواهد بسوزاند، بخراشد و حفر کند تا آسودهتر زندگی کند. اما چندین دهه است این الگوی توسعه تکبعدی و سازهمحور، به الگوی توسعه پایدار تحول یافته است.
Image copyrightGETTY
پروژههای انتقال آب بر اساس رویکرد سازهمحوری سامان یافته که نه به هزینههای اجتماعی-امنیتی پروژهها توجه دارد و نه به تعرض عدوانی به اکوسیستمهای نسلهای آینده اهمیت میدهد.
برخی به گونهای از مهندسی بودن پروژههای انتقال آب دفاع میکنند و از انتقاد بر پروژههای مهندسیمحور و پرآسیب انتقال آب برمیآشوبند که انگار این همه پروژه ویرانگر که بدون درنظر گرفتن ملاحظات اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی، مملکت را گام به گام به سمت نابودی تمدنی پیش میبرد، زیر نظر و مشاوره همین حوزه آکادمیک و فنسالار صورت نگرفته است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید