رفتن به محتوای اصلی

در خواست از رضا پهلوی برای تشکیل کنگره ملی

در خواست از رضا پهلوی برای تشکیل کنگره ملی

چندی است که با توجه به شرائط خطیر میهن و اوضاع منطقه پیرامونی رجوع به رضا پهلوی بعنوان نمادی ملی و تکیه گاه ملت در رسیدن به ارمانها و اهداف دمکراسی طلبانه، حکام دین فروش ویاران پیدا و پنهانشان را سخت به تکاپو واداشته، واهمه خود از به صحنه امدن او که باز مانده نسلی از وطن پرستان و هویت طلبان ایرانی است را پنهان نکرده، مضطربانه به تلاش افتاده اند تا به هر صورت ممکن مانع از رجوع مردم میهن به او و ایجاد تشکل هدف دار ملی در گرد او گردند.

چه چیزی از گذشته رضا پهلوی اینان را به هراس انداخته به تکاپو واداشته است، در پس زمینه هویت او چه نهفته که وطن فروشان را سخت ترسانده، بی هویتان را واداشته تا از هر طریق ممکن راه را بر مردم مشتبه ساخته بیراهه دیگری را از فریب و نیرنگ در برابر ملت بگشایند!؟ ایا به میدان امدن او به امید رها ساختن ملک و ملت از دست جمعی اوباش دون پایه برملا کننده اسرار پنهان چرائی و چگونگی فروپاشی رژیم سابق بدست اینان و به خواست و عمد قدرتمداران غربی نیست؟ ایا حضور او در میدان منازعه مستقیم با حاکمیت ملایان سبب کشیده شدن خط بطلان بر ادعاهای دیروز این دین فروشان بی سرو پا در مورد استقلال وطن و نشانه حقانیت و صحیح بودن خط ترسیمی اعتلاء میهن در گذشته بدست پدر ایشان نیست؟ از چه می ترسند این بی هویتان دروغ زن، از چه باک دارند این ناکسان غیر ایرانی؟ راز ترس این لباده پوشان حقیر از رجوع ملت به باورهای گذشته و توجه به هویت ملی و نمادهای ارزشمند گذشته ایران در چیست!؟ مگر نه اینکه ایرانی در باورهای بومی/ ملی به صداقت، شجاعت، مردانگی و ظلم ستیزی خصائلی که در وجود این اوباش دُری نایاب است سفارش شده، این تلقی بومی بر هم زننده بساط ظلم ظالمان در گذشته و حال میهن بوده است. مگر نه این است که ایجاد این بساط ظلم ریکارانه مذهبی از پایه بر اساس دروغی بزرگ و بازی با باورهای یک ملت انجام گرفته، اینگونه ناباورانه راه را بر مردم مشتبه و شکست و تحقیر را به ملت ما تحمیل نموده اند. انچه مسلم است و امروزه بر مردم میهن بخوبی مشخص شده، واضح و مبرهن گشته است اینکه اگر رضا شاه کبیر و پادشاه فقید محمد رضا شاهِ در خدمت دولتهای بیگانه و دیگر بیگانگان منفعت جو از منافع مردم و میهن میگذشتند به هیچ وجه اسباب برکناری انان از قدرت توسط ان مکاران عرصه سیاست جهانی فراهم نمیشد و مثل این اوباش وطن فروش، حاکمیتشان علی رغم مخاطرات فراوان تحمل میگشت. فرستادن مهندس سازنده پل ورسک به زیر پل در زمان افتتاح و بکارگیری ان، ساختن دانشگاه با استفاده از ایده های دکتر حسابی در تهران، راه اندازی خط اهن سراسری بعنوان تنها راه ارتباط مؤثر و سریع و ابزار توسعه پایدار در انروز میهن با تمهید ویژه و دستور مستقیم رضاه شاه، تشکیل اوپک نفتی به جهت خط و نشان کشیدن ایران با کمک دیگر صاحبان نفت در منطقه برای کارتلهای بزرگ نفت و اعضای کنسرسیوم قدیمی، افزایش بهای نفت به سمت قیمت واقعی ان از طریق اعمال نظر اوپک، توسعه راهها و ارتباطات بی سیم و با سیم، گسترش کمییت و افزایش کیفیت اموزش در کشور از طریق توسعه فضاهای اموزشی مطلوب تا سطوح عالی، ایجاد و رشد مطلوب صنایع مادر در کنار توجه و عنایت به لزوم حفظ و توسعه کارگاههای کوچک صنعتی، در ضمن عنایت بیشتر به خواسته ها و نیازهای بخش کشاورزی توسط پادشاه فقید در ضمن سرعت اجرای ان ایده ها، برای بیگانگان بیش از سطح درک و توجه مردم ایران معنا داشته خارج از قواعد پذیرفته شده و بیرون از استانه تحمل انان بوده است. ضمن انکه عملکرد ان مردان بزرگ وطن پرست را باید در چهارچوب زمان و شرائط خاص دوران تحلیل، بررسی و نقد نموده، انرا با درک مناسبی از وضعیت ان زمان باید فهمید.

ایستادگی رضاه شاه بر منافع ایران در قرارداد نفتی با انگلیس در ازاء ساخت پالایشگاه ابادان و راه اهن سراسری و رعیت ندانستن ایرانی در برابر بیگانگان مدعی، از او دشمنی قاطع برای انان ساخته بود که باید به هر ترفندی از ایران جدا شده از قدرت بر کنار میگشت، مصاحبه موشکافانه و زیرکانه اوریانا فالانچی با پادشاه فقید، نیات وطن پرستانه او را برای بیگانگان خواستار منافع، بیش از پیش روشن ساخته، زنگهای خطر را برای غربیان و شرکایشان در جهان انروز به صدا در اورد تا در اجلاس گوادالوپ تصمیم به رفتن محمدرضا شاه گرفته ایران را به توسط مه نشینی غیر ایرانی و با کمک یاران کارازموده در سرویسهای غربی (همانانیکه چمدانهای دلار را به نجف برده سر خود را در پس ان بر باد دادند یا انانکه در توهم پدر و پسر بودن خوش خیالانه مرکز تلکس پاریس را به کمک دوستان غربی راه اندازی نموده، ساده لوحانه به او خدمت کرده، در اخر تا پای مرگ رفته و در پی ان به غرب مأمن خود پناه برده اند) به ورطه نابودی رهنمون سازند، و دریغا از عدم درک و فهم بموقع ما مردم که دلسوزان و سرمایه های حقیقی وطن را به وقت مناسب نشناخته، چه کوته نظرانه در دام دروغگویان حقیر با نام دین اسیر گشته ایم. ما به عبارات بکار رفته در پرواز فریب 57 در موضوع عدم داشتن احساس از بازگشت به میهن را بخوبی نشنیده، بدان توجه نکرده، بعلت غلیان احساسات درک مناسبی از بیان این حقیقت معنا دار نداشته ایم. ما به این نکته توجه نکرده ایم که عدم پایبندی به خاک و پرچم میهن و عدم اعتناء به ملیت و فرهنگ بومی ایرانی چه افت بزرگی بوده، برای ملت ما در اینده چه مصائب عظیمی را بهمراه خواهد اورد. ما دقت نکرده ایم که او که از امدن به ایران احساسی ندارد، برای چه امده و از چه روی به فروپاشی بنای حکومت در میهن ما اقدام و این مصیبت بزرگ را به امر و خواسته کدام رهزنی به عمد به کشور تحمیل میکند. نکته ظریف نهفته در این بیان عامدانه، حقیقت غیر ایرانی بودن او و عدم تعلق خاطرش به میهن ما ایران بوده است، همان واقعیتی که در مقاله اطلاعات بیان شده، به خواست و تحریک هویدا جرقه شروع حرکت عمال بیگانه به جهت فریب ملت و اغاز پروژه فروپاشی بنای حکومت در ایران گردید. اری او ایرانی نبود و بدین سبب نسبت به ایران، منافع ملی و مردمان سلحشور و ساده دل این دیار خوبان نه تنها اعتنائی نداشت که شاید هم برای نابوی ان به دستور دیگران عمد داشته، در افکار بی پایه خود به جهت هندی/ تازی بودن دلیلی مبرهن و کینه ای قدیمی از گذشته ای دور داشت.

دوران حضور ان اقا بر اریکه قدرت در ایران عزیز برای مردم ما عصر طلائی نبود، بلکه عصر جهالت، رشد خرافه، دروغ، شیادی معممین حکومتی، اقازاده شدن گدا زادگان، جنایات سازمان یافته و هدف دار بدست حکومت و خیانت نسبت به میهن توسط روضه خوانان اموزش دیده بوده که از طرف ما با ساده اندیشی و ساده لوحی به اشتباه دوران طلائی خوانده شده است، قطعاً دورانی که در ان بهترین جوانان میهن که در شباب جوانی از لذات دنیا چشم پوشیده به سبب ارمان خواهی در اسارتگاههای مخوف رژیم محبوس شده، به دستور ان اقا دسته دسته به جوخه های اعدام سپرده میشدند دوران حماقت یک ملت اماده رشد و چشم بر هم بستن قوم ایرانی نسبت به حقایق بوده است، چه اگر بجز این بود بدست خود ضمام امور کشور را به روضه خوانی کم دانش و فاقد هویت ملی نسپرده ادامه ان بساط ننگین به شکل امروزین و مطلقه انرا توسط عامل نادان حجتیه شاهد نمی بودیم.

او بخواست و امر دیگران سرمایه ایران، یعنی جوانان میهن را دسته دسته به جبهه های جنگ و زندانهای سیاه رژیم گسیل داشت تا به حساب هر دوی انها جدای از هم رسیده، با نابودی عمدی ان نسل خوبان به دستور دیگران اینده ایران را تباه گرداند و ما ساده لوحانه و در خوش خیالی ان دوران خسران ملی و سر سپردگی حاکمین به اجنبی را دوران طلائی خواندیم و چشم بر همه حقایق بستیم!! حتماً و یقیناً خلط مبحث شده است و گرنه دورانی که در ان بخواسته اینان و حمایت سرویسهای غربی و کمک مرتبطین مؤتلفه امام موسی صدر ربوده شده، به قدراه بند منطقه سپرده شود تا ان اقا (ولی اول) در نبود ایشان بی مانعی چون او بر ماه نشسته در ناباوری قبای خلافت و رهبری بپوشد، ایت الله طالقانی به جهت احتمال ایستادگی دربرابر تصویب اصل خیانت بار و بیگانه ساز خلافت فقیه( ولایت) عامدانه حذف گردد، ایت الله لاهوتی رفیق جناب هاشمی (بدیل شناس و خلیفه ساز) به سبب حق گوئی و دفاع از حقوق مردم، از ملت گرفته شود و ایت الله شریعتمداری به جهت دانستن اسرار نهان و ارجحیت علمی از ملت ایران دریغ گردد، قطعاً دوران طلائی ایرانیان نبوده، عصر جهالت، نادانی و حذف خوبان وطن بدست قاتلی روحانی، غیر ایرانی و در پوششی دینی است. بی شک و بواقع این دوران برای معممین نیازمند، صاحبان منابر پنج تومانی، مردم فلسطین و اوباش لبنانی به جهت غارت اموال ملت ایران عصر طلائی، صبح نقره ای یا هر نام بی محتوی دیگری بوده و هست، اما برای مردم خوب ایران دورانی سراسر تحقیر، سرشکستگی، جنایات برنامه ریزی شده بدست حکومت، خیانتهای بی شمار مسئولین رژیم و سرقت اموال ملت بوسیله سارقان گرسنه و گدازاده(اقازاده) در سطح ملی بوده جز ننگ، نابودی و شکست ملی عنوان دیگری را به همراه نیاورده است.

اما ….

اینجا ایران سرزمینی کهن و افسانه ای است، ما نیز فرزندان ایران و نوادگان کوروش، داریوش، نادر و دیگر قهرمانان ملی و اساطیری این سرزمین خوبانیم که از خاکستر میهن ققنوس وار سر بر اورده، با رجوع به هویت از دست رفته ملی امده ایم تا بساط حکومت غیر ایرانی و اوباشانۀ ملایان را به مرز عدم گسیل داشته، ملت خوبمان را ازاد، رها و در سرافرازی ببینیم. برای ما اهتزاز پرچم میهن و سر بلندی ایران عزیز بر هر چیز دیگری ارجحیت داشته، ارزو و ارمانمان رهائی این سرزمین خوبان است. ما با کمک رضا پهلوی و با تأسیس کنگره ملی و ایجاد ساختاری وطن پرستانه با عشق به ایران به ستیز با اوباش دون پایۀ عامل فرقه های مذهبی و عمال بیگانه بر خاسته ایم و تا ته خط یعنی فروپاشی بساط ریاکارانه دینی در ایران از پای نخواهیم نشست، ملایان باید به کار سابق خود پرداخته، مردم و میهن را از شرِّ اوهام ساخته شده بدست خود رها سازند.

باید هر چه سریعتر به راه اندازی دبیرخانه کنگره ملی همت گماشت تا سرعت راه اندازی ان ساختار ملی را بالا برده، ابتکار عمل در خارج و داخل مرزهای میهن را از ملایان دین فروش ربوده، شکست و فروپاشی را به انان تحمیل گردانیم. ما باید با رجوع به مجامع بین المللی جنایات این دون پایگان را در منظر دید جهانیان قرار داده خواستار کمک جامعه جهانی به جهت فروپاشی بساط ظلم در ایران گردیم، باید با تحریم انتخابات راه را بر انان و هم پیمانان پنهانشان مسدود گردانده، خط قرمز ملی را مشارکت در ان انتخابات نمایشی قرار دهیم تا عبور از ان به معنای جدائی از ملت تعبیر گشته تکلیف سالوسان ناهمراه بدینوسیله روشن گردد. ما نباید از این میدان منازعه ملی پا پس کشیده، فرصت ماندن را با کوتاهی و قصورمان به انان تقدیم کنیم، تاریخ پر فراز و نشیب میهن ما را نخواهد بخشید

ایمیل دریافتی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

علی مهربان
منبع:
سایت ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید