رفتن به محتوای اصلی

باری، رفقا سال هاست که هر چه دل ِ تنگ شان کشیده است گفته اند و ایرانزمین و اندرون اش را پهنه ی ِ ذوق آزمایی های ِ گوناگون ِ خود کرده اند. با این حال، - بدبین ترها می گویند رفقا کک شان نیز نمی گزد و به گفتن اش نمی ارزد-، چه بسا گفتن اش چیزی بر وارونگی ها نیفزاید و دست ِ کم، آنانی را که هنوز ایران را ناسزا نمی شمارند، به رفتن در پیش ِ آینه و چشمک زدن به نیمرخ ِ بسیار آبی و بسیار پیدای ِ خویش وادارد: از دو رشته، یک رشته از زنجیر ِ تجزیه ی ِ ایرانزمین یکراست به پای ِ رفقا بند است.
دمکراتهای ایرانی هیچگاه نمی توانند به لحاظ تاریخی بدنبال متحدان تاریخی وطبیعی ودائمی باشند اما در پیوند با متحدانی که به لحاظ تاکتیکی بتوانند در دوره هائی به رشد دمکراسی و مدرنتیته و برقراری صلح دائم یاری رسانند از جانب نیروهای سیاسی مترقی با حفظ استقلال ملی وسیاسی می توان از اتحاد ها وائتلاف های موقت ودراز مدت بهره برداری نمود.
کي از دوستان براي صرف شام و ديدار با تعدادي از هموطنان مرا به منزل خود دعوت کرد. روز قبل، مقاله ي ‏‏"دموکراسي دلاري" در روزنامه واشنگتن پست منتشر شده بود. برخي از هموطنان با مواضع و رويکرد آن مقاله مخالف ‏بودند و اعتقاد داشتند که مواضع من "ضد آمريکايي" است. به نظر آنها، بسياري از ايرانيان (منجمله من)، همچنان در ‏چنبره ي ايده هاي نادرستي که حزب توده و ساير گروه هاي چپ در ايران مي پراکندند، گرفتار و اسيريم. از من مي ‏پرسيدند: ‏
علم خواندن مارکسیسم و علمی خواندن طرح
های مارکس و انگلس و لنین و استالین و مائو و منصور حکمت و هر کس دیگر، برای بنای یک جامعة آرمانیِ (گو زیبا) یک خرافة نوین است. ایجاد یک سپهر مقدس طراز نوین است برای به عبودیت کشاندن انسان
های دیگر؛ و راه می
برد این خرافة نوین به این که بخشی از انرژیِ رهائی
بخش اومانیستی یک جامعه (و بشریت) به ضد خود بدل و سد راه شود. راه می
برد به این که یک نیروی عظیم به جای این که در حد ممکن در روندهای جاری در جهان انسان تأثیر گذار باشد
واپسین آگهشنامه ی (اعلامیه) ِ حزب ِ مشروطه ی ِ ایران، زیر ِ نام ِ "روز ِ کوروش، بازشناسی ِ سهم ِ بزرگ ِ ایران"، یکی از آن نشانه هایی ست که آدمی را به راستی امیدوار می کند. دست ِ کم امیدوار به این امر که امید، در اول نمی میرد. اگر تا به امروز اندیشمردان ِ حزب را رای بر این بود که از فرق ِ سر تا نوک ِ پا باید غربی شد، این آگهشنامه نشانه ای ست کمرنگ از یک چرخش رو به آسیا، یا همان خاورمیانه ی ِ نفرینی که کسان روزی دو بار، با چمدان ِ هفتادملیونی شان، از اش رخت برمی بندند.
گزینش ِ این واژه از سوی ِ ما انگیزه های ِ گوناگونی داشته است، دومین از مهمترین ِ آنان، یاداوری ِ امر ِ در آستانه به هم میهنان مان بوده است: مرگ. در جایی دیگر نوشته بودیم، هنوز ملتی در جهان یافت نشده است که 1400 سال از مردن ِ او گذشته باشد، و هنوز نیز زنده باشد. به راستی چه کسی می تواند پاسخ دهد: آیا این اسلام است که چون مرده ای بر دستان ِ ایرانزمین بازمانده است، ناتوان از بر زمین گذاردن اش، و یا که نه، این لاشه ی ِ ایرانزمین است که بر دستان ِ اسلام سنگینی می کند و هنوز از دفن اش برنیامده است؟
امروز درکانون اصلی، تمامی اقدامات و گفتمانهای سیاسی گروهها و احزاب ایرانی چگونگی پاسخگویی به مسایل و مطالبات ملیتهای ایرانی قرار دارد. هر آنجایی که گفتمانی برای حرکت سیاسی معین شکل میگیرد، یکی از مسایلی که به گرانیگاه آنان تبدیل میشود، چگونگی مواجه با مطالبات ملیتهای ایرانی (با عنوانهای مختلف مانند مسایل قومی، ملی، اقلیتهای فرهنگی – زبانی و غیره ) میباشد.
سروده ای زیبا از مردم خونگرم ومهمان نوازاستان سرسبز وزیبای مازندران،حافظان تاریخی بزرگترین دریاچه جهان.درروستایی در دامنه رشته کوههای البرزهمیشه سرفراز پسرک چوپانی عاشق سینه چاک دخترعمو ومتقابلا دخترعموهم دلباخته پسرعمو،روزها که پسرک چوپان گله را برای چراندن به دامنه کوهها می برد تنها دلخوشی ا و نواختن نی لبک برای دل خود ودخترعمو، وازآ نجا که آ ندو دلداده عاشق هم بودند صدای نی چوپان ارام بخش وجود دخترک وراهی برای ارتباط وعشق ورزیدن، تو گویی ناله نی لبک همه حرفهای دل چوپان عاشق را...
درایران نمی توان انکار کرد که زبان ها وفرهنگ های متفاوتی اززبان رایج وجود دارند. اگر به روش گفتمان ولباس پوشیدن وشیوه ها واداب ورسوم درایران نگاه شود، تفاوت های بسیاری را می توان دید. وجود شرایط اقلیمی متفاوت هم را می توان به آنها اضافه نمود.
دادن حق ملی امری است بدیهی. این رااگرازاین جوامع آزاد گرفت، نمی توان آن جامعه راآزاد ودمکراتیک دانست. برای همین هم هست که کسانی که درپی ایجاد جامعه ای دمکرات هستند، به مسئلهء ملی با دیدی مثبت نگاه می کنند
در این وانفسای اطلاعات رسانی بر من و تو است تا با آنچه در امکان داریم به یاری آن رسانه هائی بر خیزیم که زحمت پیکار را در این شرایط دشوار بر خود هموار کرده و نه تن به رشوه های مستقیم و غیر مستقیم رژیم میدهند و نه حاضرند به ارگانهای رسانه ئی این یا آن جریان تبدیل شوند.
سایت فرهنگ گفتگو ، که براستی و حد اقل تا امروز، در راستای خط این تابلوئی که بالابرده، ایساده است. تا آنجا که من و بسیار دیگر در این چند سال دیده ایم، از آن معدود سایت هائی است که با دشواریهای مالی و غیر مالی جنگیده و از نفس نیفتاده