رفتن به محتوای اصلی

● صفحه شما

دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

افزودن دیدگاه جدید

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مجبوری بنویسی؟
دیدگاه:

سالام
تعدادی فقط مدرک گرفته و نمیدانم
کجا ودر کدام مکتب پرورش یافته اند.
نفرت ونادانی از کلماتشان می‌بارد.
اگر درآخر خودشان رانشان ندهند،
می میرند،
با بریدن دم سگ هیچ وقت گوسفند
نخواهدشد.
اگرتعدادی درجمع انسانها نباشند،
قابل شناسایی نخواهند شد.
چون خصلت حیونهای درنده یکیداست

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

...پاسخهای.... آقا (دائی جان ناپلئون) به چند پرسش
.سئوال....
.....چرا در جنگ فلسطینی ها با اسرائیل. از اسرائیل و در راسش از آقای نتانیاهو دفاع میکنید...
.جواب...دایی جان ناپلئون..... اسرائیل و آقای نتانیاهو برای زندگی کردن و امنیت شهروندانشان می جنگند و این از نگاه من یک فضیلت انسانی است و باید قدردانی و حمایت شود.
اما فلسطینی ها و شما بخوانید تروریست های ِ وحشی ِ فلسطینی ِ حماس برای کشتن ِ زندگی از بین بردن شادی و نابودی کرامت انسانی و اخلاقی میجنگند.
...از این جهت من یک پول سیاه برای زنده ماندنشان ارزش قائل نیستم که هیچ حتا باور دارم که تروریست ها حق زندگی کردن ندارند.
برای همین است آنها هرجا که زندگی و شادی باشد با این دو مقوله کرامتمند... سرِ سازگاری ندارند که هیچ بلکه نفس میکشند تا زندگی را بکشند و شادی و شادمانی و رقص را سر ببرند.
سئوال‌....چرا با چپ جهانی و چپفارسی مخالف هستید و آنها را در ردیف تروریست ها نگاه و تعریف میکنید؟
جواب.. دائی جان ناپلئون ...اینکه من چپ نیستم اما به خوبی آنها را میشناسم و به روشنی میدانم چپ در جای جای جهان هیچ تفاوتی با تروریست ها و عقب ماندگان و عقب افتادگان ندارند.
برای همین هست که هرجا تروریست ها زندگی را بکشند امنیت انسانی را آسیب برسانند و نیز عقب ماندگان و تروریست ها به قدرت برسند آنها به حمایت از تروریست ها عقب ماندگان و زندگی کُشان بر میخیزند.
زیرا آنها هم در ذهن و هم اگر شرایط فرا برسد...در عمل...تروریست و آدمکش و عقب مانده و عقب افتاده هستند.
سئوال...( آقا ) خودشان را در کدام عرصه و یا جایگاه تعریف میکنند؟
جواب...دائی جان ناپلئون...من یک انسانم ِ زندگی دوست و
شادی باور هستم که به فضیلت زندگی و امنیت وُ کرامت آزادی و رها زیستن

و رها زیستن و نیز نفس کشیدن احترام میگذارم و این نگاه و جایگاهِ من با چپ جهانی و چپفارسی صد و هشتاد و .... درجه تفاوت دارد.
سئوال ..چرا با تظاهرات دانشجویان در آمریکا و کشورهای دیگر در حمایت از فلسطین مخالف هستی؟
جواب...دایی جان ناپلئون... انها نفهم هستند.
یعنی نمیدانند برای چه کسانی خودشان را جِر میدهند.
زیرا آنها در کشورهای آزاد و با امکانات بی انتها زندگی میکنند و خوشی و آزادی دلشان را زده است و رجاله وار و فرومایه وار.. بارکش تروریست ها و یا آنهاییکه اینگونه تظاهرات را سازماندهی میکنند تا اسرائیل را به زانو در بیاورند و زندگی و امنیت را بکشند...بارکشی میکنند.
از این جهت باور دارم باید دست هایشان را به هم زنجیر کرد و تحت رهبری ...برنی سندرز.. که در ذهن تروریست و عاشق تروریست ها است کشان کشان به غزه و عراق و سوریه و کره شمالی فرستاد و حتا به هر یک یک نارنجک برای خودکشی و یک چفیه فلسطینی داد تا بروند در آنجا تلف شوند.
و نیک میدانم که قبل از تلف شدن حتمن به این باور خواهند رسید که اشتباه کردند و به غزه رفتند. اما دیگر خیلی دیر است و راه برگشتی موجود نیست.
به قول آلمانیها
خیلی دیر شد و قطار هم رفت
نمونه رجاله ها و فرومایگان پنجاه و هقتی در ایران هستند که خوشی و آزادی و رهایی و امکانات فراون و رفاه زیر دلشان را زده بود و با خودزنی به سمت خودکشی پیش رفتند و در دامن تبهکاران شیر خوردند و کماکان می خورند تا بمیرند.
و خوشا آنانیکه به موقع مغزشان تکانی خورد و از رجاله ها و فرومایگان پنجاه و هفتی فاصله گرفتند...(علی کشتگر)

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: ایران باید اتمی شود.
دیدگاه:

تجربه تاریخی ایران درجنگ اول و دوم وحمله عراق به ایران فقط بخاطر ضعف و نظامی واقتصادی بود.
هیچ دلیلی وجود ندارد که غرب وبسیاری از کشورها دارای تسلیحات اتمی باشند و ایران از آن محروم شود
حمله روسیه به اوکراین حمله اسراییل به ایران نشان می‌دهد، داشتن بمب اتم میتوانست از حمله روسیه به اوکراین جلوگیری کند.
جهان چه تضمینی به ایران می‌دهد که مورد حمله اتمی قرار نگیرد؟
فرقی ندارد درایران چه نظامی بر سرکار باشد، برای غرب داشتن انحصاری تسلیحات اتمی مهم است، تا با قدرت اتمی خود بتواند در هرکشوری اعمال نفوذ بکند.
قدرت اتمی بودن نوعی دفاع پیشگیرانه از حمله نظامی به کشوراست.
هرزمان که دولت‌های اتمی دور و یا نزدیک به یک توافق تاریخی برای از کار انداختن تسلیحات اتمی و عدم تولید آن موافقت و اجرا کردند، ایران هم می‌تواند موافقت کند.
ترور دانشمندان آتمی ایران و تخریب و جاسوسی علیه ایران نشان می‌دهد ، غرب و روسیه خواهان تسلط اتمی برکشور ما هستند.
ناگفته پیداست نیروی اتمی حافظ امنیت ایران است و ربطی به نظام کنونی نداردبلکه برنامه
دراز مدت دولت‌ها برای ایران است.
دولت یهود با داشتن صدها بمب اتم خطری بزرگ برای ایران و خاورمیانه و شمال آفریقا میباشد.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: گوگل سرچ به سرچشمه شعار مرگ بر سمتگر
دیدگاه:

کیانوش جان صحبت های خانم روستایی رو گوش کردم. این شعار اصلا از وزارت اطلاعات نیومده. اول گویا از بلوچستان اومد. خب مردم شعار میدن. شعار توسط یکی دونفر از میان صدها هزار نفر در اومد. یکی دو تا دیگه هم اهواز شعار دادن. اما چه کسانی این شعار رو پخش کردند. بی بی سی یه جا نوشت مردم این شعار رو دادن. اما گوگل سرچ کن متوجه میشی که سازمان مجاهدین بشدت پشت بولد کردن این شعار هست و عکسهای بسیاری تقلبی و غیر تقلبی گذاشته. مشخص هست که در بلوچستان طرف حتا سواد هم نداشته روی مقوا نوشته. سایت مجاهدین بیشسترین تبلیغ رو در این مورد کرده و از پشت به اپوزیسیون ایران و مردم ایران خنجر زده. با چنین اپوزیسیون زحمت کشی مثل مجاهد خلق روانی... وزارت اطلاعات نیازی به زحمت کشیدن نداره.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: دو نکته
دیدگاه:

1- کیانوش عزیز، من فیلمهای سینمایی، مقالات، یا ویدوهای مهم را که دوستان پیشنهاد می کنند تماشا می کنم و به همین دلیل تذکر شما نگاه خواهم کرد و اگر نظری داشتم مینویسم.
2- مسعود رجوی با نام مستعار کانون شورشی یک سری فوش خارمادر را در قالبی دیگر نثار ما کرد و هیچ مشکلی با شعار مرگ بر ستمگر چه شیخ باشه چه رهبر نداشت. نتیجه این که مسعود رجوی یا ملاست، یا چپی قزمیت هاف هافوی فسیل که با سوسیال دمکرات زمین تا آسمان تفاوت داره یا مجاهد هاف هافو. اینا اینجوری خودشونو لو میدن. وقتی چوب رو که برداری گربه دزده خودشو لو میده. این آدم شعور چپ بودن رو نداره و من خودم رو از بسیاری از این فسیل ها چپ تر میدونم. هم در تفکر و هم در عمل. اینها از سرخ و چپ بودن یک پرچم و ستاره و داس را دارند اما در عمل بیشتر عوامل بریا هستند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: این یک قانون برای احزاب دنیا بوده وهست.
دیدگاه:

سالام
هرجمعی که بعنوان گروه،حزب،جریان
فکری دردنیا تشکیل شده ،برای کسب امتیاز در قدرت شروع به جمع آوری
اطلاعات توسط اعضای خودکرده،
واگرکسی بخواهد این موضوع رامنکر
شوددروغ میگوید..
دراین احزاب حتی افراد بتنهایی تک فروشی اطلاعات کنند،
یا رهبرانش با دیگراحزاب برای کسب
امتیاز ازدولتها دست به اطلاعات فروشی میزنند.
متاسفانه درکشورهای دیکتاتورزده ودیکتاتور پرور اطلاعات فروشی و حتی آدم فروشی از ابتدایی ترین وظیفه احزاب واعضای احزاب بوده است.
احزابی همچون حزب توده وپان ایرانیستها،بخاطر اینکه نطفه شان توسط روس وغرب بسته شده،
این کار وظیفه شان بوده است.
درگروه های دیگر کمتر این اتفاق می افتاد،
مجاهدین خلق بعلت تند روی به هر دولتی مثل صدام،اسرائیل، امریکا،غرب
اطلاعات فروشی کرده اند.
اگربخواهند،باحزب چپ ایران ،ادغام شوند،اصلا جای شکی نیست،
اختلاف اینها ایدئولوژی کاذب بوده ،
که در دیگر تفکرات بسیارهم بهم نزدیک
هستند،زمینه آن هم وجود دارد.
ولی باید بدانند ،
که دیگر گروه های مناطق درون ایران
خود تشکیلات سنتی منطقه تشکیل
داده وانهارا به درون خود راه نخواهدبود.
افرادشناخته شده باند مافیایی کمیته
مرکزی این دو همچون کف دست بر
آنان شناخته شده هستند.
افکار صدسال پیش مجاهدین وحزب
چپ که دراین سایت هم قلم فرسایی میکنند،
جز نفرت آفرینی وظیفه دیگری از
خود نشان نداده اند.
پس باید گفت،خواست کنونی ملت وملل درون ایران بازخواست این دو فرق ریشه ایی وساختاری درنگاه به داخل ایران وسیاست منطقه ایی و جهانی دارند.

تاریخ:
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: اقای کردی گرامی / لطفا و…
دیدگاه:

اقای کردی گرامی / لطفا و حتما این ویدئو را نگاه کن و دقیق به آن گوش بده ؛ مطمئن باش که وقت ات تلف نمی شود ؛ حتما کامنت تو پس از پایان این ویدئو متفاوت خواهد بود؛ فکر کنم با نظرات سیاسی ات چندان تفاوتی نخواهد داشت

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .ممدحکمت.
دیدگاه:

جاسوسها و ارتش سایبری آخوندی هم با اداره سایتهای هم جنس بازی در کشورهای اسکاندیناوی از هر فرصتی استفاده میکنند تا به اپوزیسیون ضد آخوندی تهمت بزنند، البته بعد از اینکه خودشان بیش از بیست سال در درون ایران پاچه خوار آخوندهای لواطکار بودند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: توجیه و فراموشکاری.
دیدگاه:

لمپن؛ آن سلطنت طلب بسیجی دهن گشاد است که از پرویز ثابتی دفاع و اعاده حیثیت میکرد و حالا خودش را به کوچه علی چپ میزند.
لمپن، آن ............یست؛ که در چندین تظاهرات شعار : ملا چپی مجاهد را غلغله و مز مزه میکرد.
لمپن؛ آن کانال وانی است که میگوید: شیر و خورشیدپرچم من، مانند شیر و خورشیدپرچم شاهزاده، تاج ندارد.
ومردم را سر کار گذاشتند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جاسوسی چپ برای نظام
دیدگاه:

اشاره به جاسوسی مجاهدین البته تازه گی ندارد و از همان آغاز سال 57 با نفوذ در دستگاه اداری نظام آغاز شد. دینی بودن این سازمان به مراتب کار جاسوسی را راحت ترمیکرد.
در همان سال 58 سازمان مجاهدین موفق شدباجاسوسی مبلغ 200 ملیون دلار از بانک ملی ایران سرقت کند. در خارج از کشور از مخالفان نظام جاسوسی می‌کردند و دست به سرقت نامه های رسیده از صندوق پست می‌زدند.
در مقابل حزب توده و فدائیان خلق از دیگر سازمانها جاسوسی می‌نمودند، هرچند این جاسوسی تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم انجام می‌گشت.
یکی ازدست آورد های حزب توده با نفوذ به درون نظامیان بود که مشهوره کودتای نوژه بود.
حزب توده با این جاسوسی صدها تن از نظامیان ایرانی را که مخالف حکومت آخوندی بودند، به دست جلادان اسلامی سپرد. چندی بعد نظام اقدام به دستگیری رهبری حزب توده کردند که جاسوسان نظام حزب را زیرنظر داشتند.
حزب توده خود اعتراف کرده است، که مخالفان نظام رابه جمهوری اسلامی معرفی می‌کند و بسیاری از دانشجویان ایرانی از جمله پیروان سازمان پیکار قربانی این وظیفه انقلابی حزب
توده شدند. شعار معروف توده ای چماقدار پیوندتان مبارک ناشی از همین اصل جاسوسی برای نظام منحوس بیگانه پرست اسلامی بود.
این کار جاسوسی هنوزدر دستور کار سازمان‌های چپ ودینی قرار دارد. نفوذ و منحرف کردن مسیر کارمبارزاتی مردم چه در ایران ویا برون مرز، هدف جاسوسان نظام وصد البته با کمک چپ انجام می‌گیرد.
درجریان جنبش مهسا شاهد بودیم جاسوسان چگونه مسیر شعار ها را به الفاظ زشت تبدیل می‌کردند و مقالات چپ باتخریب ذهن مردم را به جنبش بدگمان می‌کردند.
با این وضع اسفبار و جاسوسی های پلید نظام اسلامی وچپ مجاهدین خلق آزادی در ایران زنده نخواهد شد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: شرط اساسی ساختارها واصلاح آنهاست
دیدگاه:

سالام.
اعتقادات مذهبی را ازهیچ ملتی نمی توان گرفت.
دربعضی از کشورها مذهب به ابزاری
دردست سیاست مداران برای تفکرات
سیاسی خودمیشود،
این قانون استثنا ندارد،
ما نمی توانیم ،تنها به دین ومذهب نگاه
خرافاتی و عقب مانده نگاه کنیم،
در احزاب و مکتب های سیاسی هم
این خرافات وعقب ماندگی وجود داشته و مورد سوء استفاده تعدادی می‌شود.نمی توان فقط بصرف اینکه
فلان دین ومذهب جهالت دارد،
سیاسیون ومکاتب سیاسی را ازجهالت
واز عقب ماندگی فکری مبرا کرد.
درمکاتب چپ و سیاسیون غرب وشرق
نیز این تجاهل را بخوبی می‌توان دید.
بهمین دلیل،شناخت ما از این ترفندهای
سیاسی وسوء استفاده از دین ومذهب
مقدارزیادی ناقص است.
تمرین دموکراسی، در دموکراسی جاری
درکشور این شناخت رابما می‌دهد.
وقتی یک سیاسی ازجان گذشته ما که باصداقت وارد عرصه سیاسی میشود،
و پس از مدتی کلا گدشته خود رانفع وبرعلیه تفکر گذشته خود قیام میکند،
دقیقا تشان از ضعف آگاهی خود از سیاست رامیدهد،
این ضعف ها در عدم دموکراسی در کشور رانشان میدهد،
کشورهای تازه رشد یافته ،
اکثرا زمینه هایی داشته اند،که رشد
درزمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وو،،،کرده اند،
تورکیه ازآن کشورهایی است ،
که درآن زمینه احزاب ازقدیم وجودداشته است،
همین مقاله و محتوای مقاله نشان می‌دهد، که احزاب دروشورتورکیه صاحب نظر هستند.
سیاسیون تورکیه و احزاب آن توانستند،
تلفیق سنت ومدرنیسم را همراه با دمکراسی درکشورجاری سازند.
هرچند که تا انقلاب ایران ، مرکزی برای
کودتاهای مختلف ازطرف غرب شده بود،
کودتاهای گوناگون درتورکیه نشان میدهد،که درتورکیه احزاب ملی و سنتی، درکی درست از دموکراسی ووطن دوستی داشته اند،
متاسفانه پس از۴۵سال هنوز سیاسیون
ما باعوامفریبی دوست دارند،
اروپا،آمریکا،بیاید برای

رهبر و دولت تشکیل دهند،
یا تعدادی در درون همان سازمان‌ها واحزاب دون پایه ،تفکرات نفوذی استعماری را پیش میبرند،
بعنوان سیاسی ولی خائن به ملت و کشور، آنچنان عوامفریبی میکنند،
که برای خیلی ها قابل تشخيص نیستند.
حتی تفکرات دیکتاتوری و ساختارهای
دیکتاتوری و دیکتاتور پرور را مخفی
میکنند.
کشور وملت ما مشکل روشنفکر واندیشه های مستقل و خیرخواه دارند.
درتورکیه هرکس سرحکومت آید،
چاره ایی ندارد،
که بجز چهارچوب ساختارهای درست حرکت کند،
بهمین دلیل است ،که توانسته اند ،بحران‌های مختلف را پشت سرگذارند،
من فکرمیکنم،دموکراسی تورکیه بالاتراز دموکراسی دراروپاست،
دراروپا دخالت‌های استعمارگران مسیحی حتی یک دهم تورکیه نیز نیست.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: مسعود رجوی لمپن و سلطنت طلب لمپن از یک قماشند
دیدگاه:

با احترام من این مطلب شما را گوش نمی کنم چون وقت را برای موضوعی نامربوط تلف می کند.

ما ایرانیان زیادی به این شعارهای لمپن مآب حساس هستیم. این وقت گیر است و بی حاصل. بی اعتنایی به لمپن ها بهترین روش برخورد با آنهاست. این کرم را مسعود رجوی لمپن ریخت: مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر. و از آنطرف سلطنت طلب لمپن ساز و دهل بدست گرفت برای ملا چپی مجاهد. هردو شعار نماد لمپنیسم است و مفهوم سیاسی ندارد و نماینده جدی در میدان ندارد و توسط اپوزیسیون استخواندار نباید جدی گرفته شود. اپوزیسیون نباید کار و زندگی اش را بگذارد و لمپن های سلطنت طلب و مجاهد مثل مسعود رجوی لمپن را نصیحت کند. اینها نیاز به پند ندارند و آگاهانه چنین می کنند و پند نمیگیرند. سلطنت طلبها مثل مجاهدین نیستند که سربازان گوش بفرمان مسعود و مریم هستند و به فرمان او شعار مرگ بر ستمگر میدهند. سلطنت طلب مستقل است و شاهزاده هیچ کنترل معنوی و قانونی بر آنها ندارد. برای بار هزارم است که من بر این آهن سرد می کوبم که اصلا اینها را ندید بگیرید. اینها چون هنری ندارند به توهین روی می آورند فقط برای جلب توجه. مثل سحر تبر و تتلو که قیافه شان را برای جلب توجه اذهان چنین کردند. پرداختن به آنها مثل کودی است که به گیاه هرزه میدهید. فرخ نگهدار مساله لمپن های سلطنت طلب را به بی بی سی هم کشاند. دیگری انگشت به هالو کرد و ساعتها وقت تلف شد و این است که عمر رژیم را بیشتر میکند. این که ما اپوزیسیون استخواندار و جدی به شعار لمپن ها بپردازیم. اگر ما به این لمپن ها نپردازیم وقت تلف نخواهد شد. بگذار هرچقدر میخواهند در خیابان شعار ملاچپی مجاهد و چه شاه باشه چه رهبر بدهند تا جون از کون شون در بیاد. نباید محل داد. اگر بی بی سی یا ایران اینترنشنال یا صدای آمریکا یا هر رسانه دیگری خواست با صاحبنظران در مورد این گونه شعارها تماس بگیرد صاحبنظران مسئولند که وسوسه نشوند و مصاحبه را رد کنند و اعتراض هم بکنند که شماها این وسط برای چه این موضوع را بلد می کنید؟ مگر در اعتراضات در ایران چنین شعارهایی به گوش رسید؟ اگر در مورد اعتراضات در ایران نظر ما را میخواهید در خدمتیم.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: ترکیه اسلامی
دیدگاه:

سال 1985 که در ترکیه بودم رئیس جمهور ژنرال کنعان اورن پس از آخرین کودتای ارتش به ریاست جمهوری رسیده بود و ارتش همچنان نگهدار ارزشهای آتاتورک بود. در آن زمان با چند آمریکایی در یک بار آشنا شدم. یکی از آنها که معلم زبان انگلیسی بود میگفت زیر پوست این جامعه اسلام بشدت جاری است. با ناباوری به او نگریستم. شش سال بعد از سوئد برای تعطیلات به آلانیای ترکیه رفتم. شهر توریستی ساحلی و بیکینی.. با حیرت ملاحظه کردم که هیچ خیابان و کوچه ای را نمیتوانستی پیدا کنی که سر و ته آن یک مناره مسجد معلوم نباشد. آن روز به یاد سخن آن معلم آمریکایی افتادم. چند سال قبل که آخرین کودتای ارتش شکست خورد این اسلامگرایان بودند که اردوغان را نجات دادند. از تغییر احتمالی قانون اساسی ترکیه به مشام من بوی اسلام می آید.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

دایی جان ناپلئون...و یک نظرسنجی ... در واکنش به اغتشاشات حمالهای فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا پیشنهاد تصویب قانونی را داد که طبق آن اگر کسی پرچم آمریکا را پایین کشیده و پرچم دیگری را به جای آن نصب کند آن شخص باید یک سفر یک‌طرفه رایگان اما اجباری به کشور آن پرچم داشته باشد. این نظرسنجی با پاسخ مثبت اکثریت حدود ۸۰ درصد شرکت‌کنندگان درغیاث اباد قم مواجه شده است(پرچم فلسطین بکن تو کونت). دایی جان همچنین ضمن اشاره به بودجه فدرال برخی دانشگاه‌های آمریکا که در آن‌ها اغتشاشات صورت گرفته نوشت: منطقی نیست که مالیات‌دهندگان آمریکایی مجبور به تامین مالی فعالیت‌های ضدآمریکایی باشند

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: موضوع نامشخص،
دیدگاه:

سالام
جناب اسدالله میرزا ، این نوشته خودتان بود؟یاعلی کشتگر؟
باید بحال ملتی گریه کرد،
که دنبال قهرمان هستند.
وای به ملتی که روشنفکری با این
مضمون جمله ساخته،اسدالله میرزا،یا
علی کشتگر،
واقعن تعدادی به پیسی افتاده اند.
اینه اگرسکوت کنند،بخدا کسی نمی گوید،لال هستند.
فقط آویزان هستند،که اروپا وآمریکا
بیاید برای اینها یک لیدربسازند،
وکمک اش کنند،
تا درایران کودتایی،کشتاری،انقلابی ،
بکنند،
معلوم میشه ،که روشنفکران ما درکجا
بوده و گرفتار چه تفکری هستند.
تف بر ذات آنهاییکه میخواهند،سگ زنجیری کشورهای استعماری شوند.
فرق نمیکند روس باشد،یا غرب خونخوار،

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیسی هاست
دیدگاه:

ائتلاف ارتجاع سرخ و سیاه در آمریکا و ایران ...همه آمریکا نیویورک نیست. فکر ‌نکنم‌ کسی جرئت کند در ایالاتی مانند آلاباما و‌ تگزاس پرچم آمریکا را پایین بکشد چون خشتکش را‌ میهن پرستان پرچم‌ خواهند کرد.
همانگونه که ایرانیان میهن پرست پرچم فلسطين را در فلان‌جای بسیجی میکنن

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: شازده اسدالله میرزا هم از آن…
دیدگاه:

شازده اسدالله میرزا هم از آن رادیکال های چپ بود که شد رادیکال هپروتی و‌ شوت سلطنت طلب 2 آتشه

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

به عنوان یک مهاجر معتقدم که آدمی یا باید در فرهنگ‌ میزبان حل شود یا اصلا مهاجرت نکند. چند فرهنگی و مباحثی از این دست را زیانبار می دانم. مهاجرت کردن اگر باعث تغییر بافت و هویت جامعه میزبان نشود ایرادی ندارد و اگر به غنای آن بیفزاید هم که بهتر. اما اگر قرار باشد که مثلا لندن تبدیل به اسلام آباد شود این دیگر نامش مهاجرت نیست و‌ حمله و‌ تهاجم است.
برای نمونه مهاجران ارمنی تیار به ایران باعث بهبود موسیقی و‌ هنر شدند و اساسا رواج ساندویچ مرهون ایشان است. یعنی هویت ایران را تغییر ندادند و مایه خدمت به فرهنگش هم شدند.
عنکرالاصواتهای اذان گو در قلب اروپا و زنان نقاب به چهره سیاهپوش در کانادا که خودم دیروز دو عدد از آن را دیدم زنگ خطر جدی برای نوع بشر است. سگ قبلیم هروقت از این جور زنان می دید واق واق می کرد که یحتمل ناشی از وحشت بود.
شعور آن‌ زنده‌یاد از این‌ چپهای رادیکال هپروتی و‌ شوت بیشتر بود

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

پادشاهی در ایران پاداشی است که ایرانیان برای بقای خود و میهن خود به پادشاه می‌دهند
... تا در شرایط بحرانی نگهبان ایران و حفظ همزیستی اقوام ایرانی باشد... بعبارتی... نظام پادشاهی در ایران پاداشی است برای حفظ یک ضرورت... تاریخی! علی کشگر

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: به نظرم حزب به مسیرهای…
دیدگاه:

به نظرم حزب به مسیرهای رادیکالیزه شدن و سرنگونی طلبی محض حتی همراه با خشونت پیش رود که نگاه نویسنده مطلب تحلیلی بر این رویداد می باشد و به نظر درست است

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: دراین مدتی که اینجا بودم،شمارا خوب میدانم.
دیدگاه:

سالام
جناب اقبالی،
دراین مدتی که در این سایت بوده ام،
شمارا یک انسان باشرف وصادقی شناخته ام،
حق هم داری دغدغه وطن و آزادی،
رهایی ازدیکتاتوری و ازجهنمی باشی،
که برایمان درست کرده اند.
شما وخواسته های شما واقعن ازصمیم
قلب پاکت برمیخیزند،
حق است که ابن دغدغه ها را داری،
بنظرشما در دانسته های فکری خود
کمبودی احساس نمی کنی؟
فکرنمی کنی ،که آموزه های دهنی شما
درمورد اجرای آن خواستها وذهنیت شما امکان خطا داشته باشد؟
مثلا راه رهایی چیزها وساختارهایش با
دانسته های شما درمغایرت باشند؟
اصلا به این فکر کرده ایی که اصلا چرا
حکومت قاجارکه خودشان مشروطه را
راه انداخته بودند واجرا مبشد ،
چطورشد یک گروه مشروطه خواه پیدا
وموازی کاری کرد ،تا انقلاب دیگری راه
افتاده و بعدهم شکست ویک دیکتاتور
جدید ظاهرشد؟
حال بگیم که آن انقلاب شکست خورده، ومردم ازنوع خواستند انقلاب کنند،
به این فکرکردی که چطوربازهم اش همان و کاسه همان شد؟
وآیا به این فکر کردی ،که بازهم امکان دارد ،
تفکرشما یک شکست دیگررا بعداز ۳۰
سال دیگر برای مردم ارمغان خواهد آورد؟
به این فکرکردی ،
که چرا همه سیاسیون نتوانسته اند،در۴۵ سال باهم به یک تفاهم وحدت
برسند؟
پسرخوب نوشته خودرا مثلا با تفکرات
من یک مقایسه کن ببین اصلا جور درمی آد،
که طیف فکری من باشما ها به تفاهم برسند؟
آیا شعاردادن الکی تمام نخواهدشد؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: این حرفهاتوهمی بیش نیستند،
دیدگاه:

سالام
ازقدیم مثلی‌ داریم ،
می‌گویم، فلانی نی کنده یول وئرمیدیلئر،
کدخدانی آختاریردی،
یعنی،فلانی را به ده راه نمی دادند،
سراغ کدخدا را میگرفت،
آخه کی تاج زاده راقبول دارد،
که بخواهد ،اتحاد با بدتراز خودش ببندد؟
واقعن تعدادی درخارج نشسته توهم گرفته اند،
دلیل این همه نیرو مصرف کردن درچیست؟
یکی به این توهمات جواب بدهد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: اگر درست باشد...
دیدگاه:

نمی دانم نویسنده محترم مقاله چه نشانه ای از نفوذ و جاسوس بازی مجاهدین در حزب مورد اشاره دیده است، اما هر سازمان و تشکل و فردی که به مجاهدین نزدیک شود خود را در معرض آسیب های نفوذی گری و جاسوس بازی قرار داده است و زمانی به خود خواهد آمد که دست حریف پر است و دست او خالی است ومجبور به تسلیم شدن به شانتاز های مجاهدین و باج دادن به آن هاست در حالی که نه آبرویی در این طرف برایش باقی مانده و نه امکان خلاص شدن از شانتاژ ها را دارد و باید با خواری و ذلت و نکبتی که مجاهدین بر او تحمیل خواهند کرد بسازد و بسوزد.
کاملا مجاهدین و روش های کثیف شانتاژ آن ها را می شناسم که این را می گویم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .ضرورت به هومانیسم.
دیدگاه:

انسان خودمحور و علم ستیز و شونیست و انسان ................ وحدت با دیگران ریشه طبقاتی دارد، با هر کسی و هر قشری و گروهی و باندی و محفلی نمیتوان متحد شد. اهداف مشترک کوتاه مدت یا بلندمدت برای اتحاد و همراهی لازم است و نه اراده گرایی های خودخواهانه. نیاز به یک انقلاب فرهنگی فردی و یا اجتماعی برای هم سنگر شدن است. انقلاب فرهنگی در جوامع گوناگون و در دورههای زمان مختلف تعاریف متنوعی دارد. تربیت شدگان فرهنگ اسلامی آخوندی نخست نیاز به پاکسازی و مفزشویی از آموخته های ضد بشری و ضد مدمدرن و ضد انسان دارند، سپس میتوانند برای دیگران نسخه نجات بپیچند.میدان را اینجا خالی دیدن و مدام هارت و پورتهای اخلاقی نمودن، لوث کردن موضوع وحدت و اتحاد است.

انقلاب فرهنگی،- سکولار، انسان مدار، تجددخواه، تکثرگرا.انقلاب فرهنگی معمولا سیاست اجتماعی برای تغییر، بعد یا قبل از هر انقلاب توده ای، در تمام زمینه ها و عبور از فرهنگ دینی یا سرمایه داری و فئودالیستی به فرهنگ ملی و سکولار یا سوسیالیستی و انسان گرا است؛ تا مانع دکادنس و تاثیرات فرهنگ بورژوایی؛ که مانع شکل گرفتن زندگی انسان نوین است، بشود. غیر از مارکس و انگلس، طرح عملی انقلاب فرهنگی از لنین است. هدف آن تربیت انسان نوین از طریق کوشش برای اجرای نرمهای جدید رفتاری است. آن مربوط به مرحله گذار و پروسه تاریخی، برای تغییرات عمیق در شرایط زندگی و تحول شخصیت انسانها؛ مخصوصا زحمتکشان است. در مرکز انقلاب فرهنگی سکولار، شکوفایی آگاهانه خلاقیت اجتماعی زحمتکشان برای تهیه مقدمات عبور از کاپیتالیسم به سوسیالیسم است. برای این هدف، زحمتکشان و روشنکران باید بتوانند طی یک مبارزه طبقاتی به حاکمیت اقتصادی و ایدئولوژیک بورژوازی خاتمه دهند.
مارکس و انگلس میگفتند: انقلاب فرهنگی باید در خدمت تغییرات اجتناعی و انسانی باشد. لنین میگفت: این تغییرات باید نظری و عملی صورت گیرند. مارکوزه در ارتباط با جنبش دانشجویی سال 68 میلادی میگفت: هدف تغییر رادیکال و بنیادین انسان هاست؛ آنطور که مارکس میخواست. یکی دیگر از اهداف انقلاب فرهنگی، بی اثر کردن افکار و عقاید ارتجاعی ضد کمونیستی در آگاهی توده ها، و جایگزینی انترناسیونالیسم مردمی بجای ناسیونالیسم بورژوایی ، جهان بینی علمی بجای دین و خرافات، عادات و ایده آلهای خلقی بجای روانشناسی بورژوایی است. انقلاب فرهنگی توده ای متکی است به نیروی عملی کارگران، دهقانان، روشنفکران، و وابستگان آنها. در انقلاب فرهنگی ترقی خواه، رشد تولید اقتصادی، شکوفایی فرهنگ فکری طبقات و اقشار زحمتکش در رشته های: آموزش، هنر، جهانبینی، علم، و روشهای اشاعه آنان، مد نظر است. هدف دیگر: تغییر ایدئولوژی، فرهنگ، و نوع زندگی بورژوایی، از طریق سنت های انقلابی تودهها و دست آوردهای فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی؛ بر اساس رهنمودهای نظریه پردازان چپ میباشد.
انقلاب فرهنگی براساس قانونمندی عام انقلاب اجتماعی و ساختار نظام نوین است که مدام با ایدئولوژی ارتجاعی و بورژوایی مبارزه میکند. هدف ایجاد یک روشنفکری انسان مدار و خلقی از طریق اتحاد زحمتکشان شهری و تعاونی های دهقانی برای صنعتی نمودن نظام کشاورزی و غلبه بر عقب ماندگی فرهنگی روستائیان است. سوسیالیستها در انقلاب فرهنگی خواهان وحدت زحمتکشان با روشنفکران و اتحاد فرهنگ روشنفکری پیشین و جدید برای ایجاد یا آگاهی روشنفکری خلقی جدید و مسلح به ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم هستند. از طریق انقلاب فرهنگی با بی سوادی و محدودیت های قرون وسطایی و ایدئولوژی های ماقبل علمی و ارثیه ارتجاعی فرهنگ و سنت گذشته مبارزه میشود و سنت های ایدئولوژیک درک بورژوایی از فرهنگ نیز کنار زده میشوند. هدف، سلطه بر این سنت ها و نابودی آنهاست.
لنین میگفت: حتی زحمتکشان کشورهای پیشرفته صنعتی سرمایه داری نیز در یک برده گی فرهنگی بسر میبرند. باید از آخرین دست آوردهای علم و صنعت در برنامه ریزی اقتصاد کلان سوسیالیستی برای تولید استفاده نمود. ما باید سوسیالیسم را با کمک کسانی بسازیم که کاپیتالیسم و ارتجاع دینی آنها را منفعل و بی اخلاق بار آورده. در مبارزه با افکار اتوپیستی خرده بورژوایی و رویزیونیسم در جنبش کارگری باید کارگران به یک سطح فرهنگی حداقل رسیده باشند. انقلاب فرهنگی عنصر ضروری یک پروسه تاریخی در جامعه برای تغییر و تحول انقلابی اساس اقتصاد و اجتماع است. هدف دیگر اینست که فرهنگ را از انحصار اقشار و گروههای استثمارگر دربیاوریم و فرهنگ زحمتکشان را مدام ارتقاء دهیم.
انقلاب فرهنگی باید: در راه آزادی زنان و برابری آنها، آزادی خلقها و اقوام دیگر ساکن کشور، غلبه بر اختلاف طبقات و اقشار، کمک به شکوفایی شخصیت انسانی افراد، تشویق و طرح ایده آلهای استتیک و زیبا شناسی زحمتکشان و کوشش برای عملی نمودن آنان، کوشش نماید. در انقلاب فرهنگی باید با ایده آل های آنارشیستی و خرده بورژوایی و فردگرایانه مبارزه کرد. لنین میگفت: برای عبور از کاپیتالیسم به سوسیالیسم باید با فرهنگ زمین داران کلان، بوروکراتیسم دولتی، خرافات آیات عظام، و فرهنگ مردسالار مبارزه نمود، چون فرهنگ انقلابی و خلقی از آسمان نازل نمیشود، بلکه و ظیفه ای تاریخی و جهانی است. جنبه های مثبت ارثیه فرهنگی گذشته باید وارد فرهنگ نوین خلقی گردند.
پروسه تغییر و تحول فرهنگی همزمان یک مبارزه ایدئولوژیک و ادامه مبارزه طبقاتی در تمام اشکال نظری است. از جمله اهداف انقلاب فرهنگی سوسیالیستی، اشاعه جهانبینی علمی مارکسیسم-لنینیسم و مطابقت ایده آلها و صفات طبقات زحمتکش و نوع زندگی جمعی با این جهانبینی است. در این اقدام کوشش میشود تعریف جدیدی از: مفهوم کار خلاق و فرق بین کار فکری و کار جسمی، بین شهر و روستا، و برای ارتقاء فرهنگ و سطح زندگی مردم و تشکیل نیازهای فرهنگ نوین، انجام گیرد. از طریق انقلاب فرهنگی با عادات ریشه دار ارتجاعی خرافاتی و سنتی و تمایلات ناسیونالیستی خرده بورژوایی که بر حوزههای فرهنگی تاثیر گذار باشند، مبارزه میشود.
انقلاب فرهنگی چین از طریق مائو بین سالهای 1969-1965 با جنبه های مثبت و منفی آن انجام شد. در غرب نیز جنبش دانشجویی جوانان سال 1968 را بخشی از انقلاب فرهنگی جوانان نامیدند، چون علیه فرهنگ بورژوایی سنتی و مبتذل بود. جامعه شناسان اشاره میکنند که هر تحول فرهنگی متکی است به وحدت و تحکیم نیازهای زحمتکشان و روشنفکران. سیاست فرهنگی یعنی سازماندهی و استفاده از ابزار قدرت طبقه حاکم مانند: حزب، دولت، و سازمان های توده ای، برای تشویق فرهنگ مردمی و عقب راندن تاثیرات امپریالیسم فرهنگی. علوم فرهنگی مفهومی است کلی و جمعی برای رشته های فلسفی و علمی, تا پیرامون فرهنگ های تاریخی تحقیق کنند. متد و جهانبینی اصلی برای اینکار اندیشه مارکسیسم-لنینیسم است. از جمله اقدامات عملی انقلاب فرهنگی باید: تشکیل تاسیسات نوین فرهنگی، تشکیل رسانه های جمعی مدرن، تشکیل یک سیستم واحد تربیتی آموزسی، و ایجاد سازمانهای تربیت سیاسی ایدئولوژیک؛ برای اشاعه فرهنگ مردمی خلقی در تمام حوزه های زندگی اجتماعی باشد.
در منابع لیبرال به نکاتی پیرامون فرهنگ اشاره شده؛ از جمله اینکه برای درک پدیده فرهنگ باید از علوم طبیعی و علوم انسانی کمک گرفت. کانت میگفت: ممکن است انسان اخلاق گرا باشد، ولی الزاما فرهنگ گرا نیست. فروید میگفت: متاسفانه فرهنگ و اخلاق طبیعت بر خشونت بنا شده. بعضی از مورخین مدعی هستند که همه فرهنگها در حال زوال هستند و معمولا جریانات مد روز جای آنان را خواهند گرفت. در تئوری نسبی گرایی فرهنگ اشاره میشود که هر جامعه ای خالق سیستم ارزشی خاص خود است، و در نیهلیسم فرهنگی اشاره میگردد که اولا، سرانجام تمام فرهنگها، زوال و سقوط است و راه نجاتی نیست. دوما،فرهنگ را میتوان در وضعیت زوال بهتر تعریف کرد ولی پیش بینی آینده آن غیرممکن است. سوم اینکه، عناصر و علائق مادی فرهنگی برای فرهنگ اصیل و واقعی مضر هستند.
از نظر تاریخی اشاره میشود، که در افسانه پرومتئوس، ربودن آتش را میتوان استعاره ای برای خودشناسی انسان فرهنگی نخستین دانست. پروتاگوراس میگفت در فلسفه هستی، انسان میزان همه چیز است. فلسفه فرهنگ در جستجوی: معنی، هدف، و ارزش فرهنگ است. فلسفه فرهنگ، نقد فرهنگ بود و نمایندگانش در غرب: نیچه و روسو هستند. در زمان رشد بورژوازی، متفکرانی مانند هردر آلمانی و کوندورست فرانسوی کوشیدند از طریق تفسیر و تحقیق تئوریک، فلسفه فرهنگ و قوانین عام زندگی اجتماعی را درک و کشف کنند. انقلاب فرهنگی خلقی میتواند برای غلبه بر سنت های ارتجاعی، به جذب جنبه های مثبت فرهنگ جهانی بپردازد. اخلاق و روانشناسی در نظر لیبرال ها از جمله مقدمات جدی و ضروری آموزش فرهنگ ملی هستند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: /3 نقطه.
دیدگاه:

.............................
لنین دالرحمه میگفت: واژه نفوذ، عملی است توطئه گرانه و انقلابیون اخلاقگرا مخالف هر گون توطئه چینی هستند.
سازمان مجاهدین طبق گفته رفیق مارکس در ایران ریشه اجتماعی تاریخی فرهنگی دارد و با اراده گرایی ولنتاریستی نمیتوان آنرا بایکوت و ایزوله نمود. بایدکلاهتان را بالا بیندازید اگر مجاهدین بعد از آخوندها جامعه بی طبقه توحیدی را عملی نکنند.
طبق شعار رفقای حزب ترازنوین، تشکیل جبهه متحد خلق علیه دیکتاتوری شاه و شیخ و امپریالیسم حدود یک قرن سابقه دارد و حرف و بحث جدیدی نیست.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سالام
دیدگاه:

سالام
..........................
بانام چپ آمده تفکر سوسیال ناسیونالیسم راپیش میبرید،
که این التقاطی بودن تفکرتان رانشان
می‌دهد،
شما اول ازهمه باید موضع دقیق خودرا
در کانال فکری خود ثابت کنید،
بعدا بتوانند،شما را با یک نگاه ثابت قدم درتفکرتان بپذیرند.
تفکرشما را هنوز خیلی ها نمی شناسند،
شما نه چپ هستید،ونه یک نماد برای تفکری خاص،
درسایه حرکت کردن شما برای ما آشکاراست.
نام چپ سنتی را و اصیل را خراب نکن.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جنایتکاران غربی و یهود
دیدگاه:

آنچه هر ایرانی از روزگار کنونی باید یاد بگیرد، این است که شراط شکست را برای کشور خود ایران فراهم نیاورد.سرنوشت شکست عثمانی در جنگ اول نمونه است.
تروریست‌های ثروتمند یهودی پس از جنگ دوم توانستند با ترس و ارعاب های تروریستی مردم بومی فلستینی رابه این روزسیاه بنشانند، گذشته از اینکه کسی از انسان فلستینی خوشش بیاید ویا نیاید، ولی آنها انسان هستند.
چه کسی فکرمیکرد بازماندگان اردوگاههای آدولف هیتلر مانند بگین و شارون وناتان یاهو بتوانندبه قدرت برسند و جهان را پر از آشوب کنند؟
سیاست‌های نژاد پرستانه دولت و مردم یهود در خاورمیانه بناچار به قدرت گیری مسلمین در ایران منجرشد.
با شکست دولت عثمانی در جنگ اول در حقیقت آغاز فروپاشی خاورمیانه وادامه استعمار به کمک دولت یهود عملی شد.
قابل توجه هر ایرانی باید باشد که دولت یهود تعریفی برای مرزهای خود ندارد و جنگ کنونی
هدفی جز تجزیه ایران و اشغال سرزمین های عرب نیست.
آنچه امروز در غزه می‌گذرد می‌تواند روزی دربغداد و تهران روی دهد. شادمانی از مرگ کودکان درغزه ویا ترور نظامیان و دانشمندان ایرانی از سوی یهودان، نشان می‌دهد که
برنامه های دراز مدت یهودان برای بسیاری هنوز روشن نشده است.
بانک اعتراض های جهانی علیه بربریت یهود امروز در دانشگاه های آمریکا و اروپا به روشنی شنیده می‌شود. دولت های غربی با توجه تروریسم یهود اگاهانه پشتیبان اقدامات ضد بشری دولت یهود می‌باشند و جنگ غزه فرار دولت یهود از شناسایی کشور فلستین میباشد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: آفرین برشما،،
دیدگاه:

سالام
آفرین برشما،،که چقدر زیبا تفکر وبنیانگذاران گلوبالیست را شرح دادی.
ایکاش نام خودرا می اوردی،که ازنوشته ها و از معلومات شما استفاده
میکردیم،
حیف نیست،افرادی مثل شما درسایه
می مانید،
میدان رابه ناکسان میدهید.
ممنون ازاین شرح شما..

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: مستر شازده اسدالله میرزا ؛…
دیدگاه:

مستر شازده اسدالله میرزا ؛ تو اصلن عفل ات می رسد که بفهمی گلوبالیستم چیست؟
این لفظ نخستین بار در ایالات متحده مورد استفادهٔ گسترده قرار گرفت. مفهوم نوین گلوبالیسم در بحث‌های پس از جنگ در دههٔ ۱۹۴۰ در ایالات متحده شکل گرفت. برنامه‌ریزان ایالات متحده، که قدرتی بی‌سابقه پیدا کرده بودند، سیاست‌هایی را برای شکل‌دادن به جهان پس از جنگی که مورد نظرشان بود تدوین کردند، که از نظر اقتصادی، به معنای یک نظام جهانی سرمایه‌داری بود که منحصراً متمرکز بر ایالات متحده باشد. این دوره‌ای بود که قدرت جهانی ایالات متحده در اوج خود بود: این کشور بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی بود که جهان تا آن زمان شناخته بود، با بزرگ‌ترین ماشین نظامی در تاریخ بشر. همان‌طور که ستاد برنامه‌ریزی سیاسیِ جورج کنان در فوریهٔ ۱۹۴۸ بیان کرده: «حدود ۵۰٪ از ثروت جهان را داریم اما فقط ۶٫۳٪ از جمعیت آن را داریم. […] وظیفهٔ اصلی ما در دورهٔ آینده ایجاد الگویی از روابط است که به ما امکان می‌دهد این موقعیت عدم توازن را حفظ کنیم». متحدان و دشمنان آمریکا در اوراسیا در این زمان هنوز در حال بهبود یافتن از خسارات جنگ جهانی دوم بودند

این لفظ نخستین بار در ایالات متحده مورد استفادهٔ گسترده قرار گرفت.[۴] مفهوم نوین گلوبالیسم در بحث‌های پس از جنگ در دههٔ ۱۹۴۰ در ایالات متحده شکل گرفت. برنامه‌ریزان ایالات متحده، که قدرتی بی‌سابقه پیدا کرده بودند، سیاست‌هایی را برای شکل‌دادن به جهان پس از جنگی که مورد نظرشان بود تدوین کردند، که از نظر اقتصادی، به معنای یک نظام جهانی سرمایه‌داری بود که منحصراً متمرکز بر ایالات متحده باشد. این دوره‌ای بود که قدرت جهانی ایالات متحده در اوج خود بود: این کشور بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی بود که جهان تا آن زمان شناخته بود، با بزرگ‌ترین ماشین نظامی در تاریخ بشر.[۵] همان‌طور که ستاد برنامه‌ریزی سیاسیِ جورج کنان در فوریهٔ ۱۹۴۸ بیان کرده: «حدود ۵۰٪ از ثروت جهان را داریم اما فقط ۶٫۳٪ از جمعیت آن را داریم. […] وظیفهٔ اصلی ما در دورهٔ آینده ایجاد الگویی از روابط است که به ما امکان می‌دهد این موقعیت عدم توازن را حفظ کنیم».[۶] متحدان و دشمنان آمریکا در اوراسیا در این زمان هنوز در حال بهبود یافتن از خسارات جنگ جهانی دوم بودند.[۷]

جیمز پک، مورخ آمریکایی، این نسخه از جهانی‌سازی را «گلوبالیسم بصیر» توصیف کرده‌است. به عقیدهٔ پک، این شکل‌گیری پردامنه‌ای از «گلوبالیسم دولتی آمریکا-محور با استفاده از سرمایه‌داری به عنوان کلیدی برای رسیدن فراگیری جهانی، و ادغام هر آنچه که ممکن است در چنین اقدامی» بود. این ادغام اقتصادی جهانی که در جنگ جهانی اول و رکود بزرگ سقوط کرده بود را شامل می‌شد.[۸]

گلوبالیسم مدرن با ایده‌های ادغام اقتصادی و سیاسی کشورها و اقتصادها پیوند خورده‌است. اولین شخصی که در ایالات متحده از اصطلاح «ادغام اقتصادی» به معنای امروزی آن استفاده کرد (یعنی ترکیب از اقتصادهای مجزا به صورت مناطق بزرگتر اقتصادی) جان ده بیرز، از اقتصاددانان وزارت خزانه‌داری ایالات متحده، در اواخر ۱۹۴۱ بود.[۹] تا سال ۱۹۴۸، «ادغام اقتصادی» در تعداد فزاینده‌ای از اسناد و سخنرانی‌های آمریکایی ظاهر شد.[۱۰] پال هافمن، رئیس وقت ادارهٔ همکاری اقتصادی، این اصطلاح را در سخنرانی ۱۹۴۹ در سازمان همکاری اقتصادی اروپا به کار برد.

جهانی‌شدن به عنوان یک مجموعه مسلط از ایدئولوژی‌ها در اواخر قرن بیستم ظهور کرد. با استقرار این ایدئولوژی‌ها و تشدید روندهای مختلف جهانی شدن، آن‌ها به تحکیم یک ساحت خیالی متصل جهانی کمک کردند.[۱۱] در سال ۲۰۱۰، مانفرد استگر و پال جیمز این فرایند را به صورت متشکل از چهار سطح تغییر نظریه‌پردازی کردند: تغییر ایده‌ها، ایدئولوژی‌ها، ساحت‌های خیالی و هستی‌شناسی‌ها

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

آفرین بر نتانیاهو که سرش را در مقابل فشار ِ گلوبالیستهای و ِحاميان تروریست ها از گوترش گرفته تا بایدن و وحشی های حماس خم نمیکند

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیسی هاست
دیدگاه:

در ادبیات سیاسی واژه ای به اسم ...دولت درمانده....یا Failed State وجود داره
هنوز اجماع خاصی برای تعریف شاخص های تعیین کننده درباره این پدیده وجود نداره اما بعضی از علائمی که وجود آن را هشدار میدهد را این گونه توصیف کرده اند:
۱. حکومت توان حکمرانی و اعمال قانون را در موقعیت سرزمینی به طور عمده از دست میدهد( در ایران اجرای قانون حجاب به یک چالش برای حکومت تبدیل شده)
۲. دولت های درمانده چنان تضعیف می شوند که حتی توان مدیریت منابع و جمع آوری مالیات را از دست میدهند(حکومت ایران هنوز به این نقطه نرسیده)
۳.فساد در دستگاه های قضایی و انتظامی به حدی بالاست که هردو ناکارآمد میشوند و شاخص جرم و جنایت به شکلی فزاینده گسترده میشود(این اتفاق تا حدود زیادی در ایران رخ داده)
۴.فقر و گسترش آن از دیگر علائم دولت درمانده شمرده شده که مطابق آمار بیش از ۳۰ درصد مردم ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند که بسیار قابل توجه است
موضوع اینجاست که رژیم تبهکار شیعه دست حکومت جایگزین خود را با فساد و ناکارآمد کردن دستگاه قضایی و انتظامی بسته است و کنترل نظم کشور در برابر خیل عظیم محرومان و گرسنگان در کشور کاریست نشدنی و اگر ایرانِ ما درگیر جنگ نیز بشود که بعید نیست قوز بالا قوز خواهد شد
ایدئولوژی ای که یک اپوزوسیون.... در قامت حکومت!... برای مطرح کردن خود نیاز دارد باید آنچنان قوی و در عین حال ساده و قابل فهم برای عموم باشد که بتواند یک ملت را برای صبر کردن متحد کند و برای چالش های بیشماری که فساد سیستماتیک دستگاه ها تنها یکی از آن هاست چاره و پاسخ داشته باشد

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: غربال بزرگ نتانیاهو
دیدگاه:

مادربزرگم یک غربال دستی داشت که حبوبات را با آن اصطلاحا پاک میکرد. یعنی غله را در آن میریخت و هی جابجا میکرد تا دانه های سالم از پوشال و ناخالصی ها جدا میشدند و آخر فقط دانه های خوب و درشت و سالم توی غربال میماند.
حالا شده نقل کار نتانیاهو که انسانها را در غزه درست مثل غربال جابجا میکنه بلکه بتواند حماس را از مردم عادی جدا کرده بقتل برساند.
البته که شدنی نیست ولی نتانیاهو کاری به این نداره و بهر حال در هر تکان و جابجایی تعدادی از مردم را میکشد و میگوید فلان تعداد حماسی را کشتم . کی بکیه هیچکس جرات نداره مدرک ازش بخواد. از نظر ارتشیان او حتی بچه ی یک ماهه هم عضوی از حماس بحساب میاد. این روش خیلی آشناست نه؟ همین هشتادسال پیش بود که هیملر هم همین کار را کرد البته از نظر غربی ها آن زمان بد بود ولی حالا اشکالی نداره.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: غربال بزرگ نتانیاهو
دیدگاه:

مادربزرگم یک غربال دستی داشت که حبوبات را با آن اصطلاحا پاک میکرد. یعنی غله را در آن میریخت و هی جابجا میکرد تا دانه های سالم از پوشال و ناخالصی ها جدا میشدند و آخر فقط دانه های خوب و درشت و سالم توی غربال میماند.
حالا شده نقل کار نتانیاهو که انسانها را در غزه درست مثل غربال جابجا میکنه بلکه بتواند حماس را از مردم عادی جدا کرده بقتل برساند.
البته که شدنی نیست ولی نتانیاهو کاری به این نداره و بهر حال در هر تکان و جابجایی تعدادی از مردم را میکشد و میگوید فلان تعداد حماسی را کشتم . کی بکیه هیچکس جرات نداره مدرک ازش بخواد. از نظر ارتشیان او حتی بچه ی یک ماهه هم عضوی از حماس بحساب میاد. این روش خیلی آشناست نه؟ همین هشتادسال پیش بود که هیملر هم همین کار را کرد البته از نظر غربی ها آن زمان بد بود ولی حالا اشکالی نداره.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیسی هاست
دیدگاه:

شاید کمی دیر باشه... ولی غرب باید تاوان ۵۷ رو به شاه و مردم ایران پرداخت کند

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: . تا ناکجا آباد.
دیدگاه:

مراسم داریوش آشور: - بخشی از تاریخ مبارزات فرهنگی سیاسی صدساله اخیر ایران !
https://www.youtube.com/watch?v=lbFMcmfbqO0

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

🔴 پادشاه کوچولوی درونت را بکش....!
‏با از خودگذشتگی برای سود جمعی میتوان ناممکن ها را ممکن ساخت و در سرزمینی به فراخی و ثروتمندی ایران در کنار هم شاهانه زیست.
‏به قول آقا (دایی جان ناپلئون) ...ما ایرانیان هر کدام یک پادشاه درون داریم ولی ما پادشاهی خواهان و میهن پرستان راستین به درستی پادشاه درون خود را کشته ایم و به یک پادشاه خردمند دموکرات.. بردبار و دادگر اقتدا کرده ایم... افتخار ما سربازی در راه میهن است و بس

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سندیکای ازاد
دیدگاه:

با تشکراز نویسنده محترم
جریان چپ درایران با سیاست های خود بزرگترین ضربه اقتصادی رابه جامعه ایران و بویژه
طبقه کارگر واردساخت. آنچه مردم زحمتکش نیاز داشتند و دارند ایجاد سندیکای ازادکارگران و دیکر اصناف میباشد.
کومونیستها در سرتا َسر جهان دشمن آزادی و سندیکاهای آزاد هستند. در شوروی سابق کارگران دارای سندیکا نبودند، چرا که حزب کمونیست خود را نماینده قانونی کارگران شوروی می‌دانست.
در غرب درکنار حزبهای چندگانه سندیکا نماینده دمکرات کارگران است. توانمندی سندیکا در اروپا بیش از همه حزبها برای مبارزه برای دستمزد بیشتر و یااعتصابات است.
در ایران درکنار مبارزات سیاسی تلاش برای ایجاد سندیکای کارگران و اصناف از جمله ضروریات معیشت اقتصادی مردم ایران است.

تاریخ:
نوشته شده در: تولدت مبارک
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .متعهد یا آزاد.
دیدگاه:

هنر و ادبیات و موسیقی را "مبتذل" نامیدن، گویا چپ توده ای به اشتباه ترجمه کرد و باید آنرا تفریحی و سرگرم کننده و یا کم ارزش ترجمه میکرد: هنر و ادبیات باید برای تعهد و استتیک بیاشد یا برای تفریح و سرگرمی و تجارت و فروش: .......
....................

نیاز انسان از خود بیگانه به ادبیات سرگرم کننده. ادبیات مبتذل را بهتر میبود ادبیات "پیش پا افتاده" یا سرگرم کننده ترجمه میکردند و نه ادبیات تریویال. در جوامع طبقاتی و صنعتی غرب آن بخشی از فرهنگ تولید رمان و نوول انبوه است که براساس کلیشه، پیشداوری، و تکرار موضوعات خاص، نوشته و عرضه میشود. تریویال واژه ایست فرانسوی به معنی روزمره گی و عامیانه. آن فرم و ژانری است قابل بحث که تاکنون بشکل ادبی و علمی کاملا تعریف نشده. نقد ادبی چپ اصلاح ترجمه مبتذل برای برای ادبیات تریویال را قبول ندارد گرچه ادیبان لیبرال از آن استفاده میکنند. باید پرسید اصلاح ادبیات مبتذل را چه کسانی در میان سوسیالیست های ایرانی مصطلح نمودند؟ رواج اصطلاح ادبیات متعهد در میان مبارزان کشورهای جهان سوم، غیر از سارتر، ممکن است از منتقدان ادبی روس مانند هرتسن و پلخانف گرفته شده باشد.
در تولید ادبیات انبوه و پرفروش در جوامع کاپیتالیستی چون هنرستیزی بورژوازی آشکار نمیشود، تجارتی کردن ادبیات، وادار نمودن نویسندگان به مکانیسم و قوانین تولید کتاب، بشکل کالایی سود آور، سوء استفاده از ادبیات برای تسکین، و برای منافع طبقاتی انحصاری بورژوازی، تولید ادبیات بی ارزش و غیر استتیک، زودگذر، استفاده ابزاری برای مغزشویی و حماقت جمعی، مستور میماند.
غالب آثار ادبی پیش پا افتاده و تریویال و سرگرم کننده بشکل نوول و رمان، و بدون ادعای استتیک ادبی و اهمیت آموزشی تربیتی، در مقایسه با هم فاقد ارزشیابی خوب و بد هستند. در این آثار قهرمان داستان اغلب دچار خطر و ماجراجویی میشود، زندگی واقعی و مشکلاتش اهمیت و جایی در میان واقعیات صوری ظاهری و آبستراکت و هیجان زده ندارند.
سوسیالیست ها بر این باورند که اینگون ادبیات از نظر زیباشناسی هنری، بی ارزش، تقلیدی، تکراری، و غیرخلاق هستند که در جوامع استثماری، علایق و منافع و اهداف سودجویانه و ایدئولوژیک طبقه حاکم را دنبال میکنند. "تریویال" واژه ایست بورژوایی برای توصیف خصوصیات تولیدات ادبی کم ارزش در جوامع طبقاتی سرمایه داری و در نقد ادبی و در علوم انسانی، عنوانی است تحقیرآمیز برای ادبیات صرفا سرگرم کننده که جزو ادبیات عالی و استتیک و ارزشمند نباشد. در اینگوه آثار به ظاهر و به نکات غیراستتیک و غیر جدی و مبتذل توجه میشود. اینگونه ادبیات هدف آموزشی ندارد بلکه بدلیل سودجوییتولید میشود در آن از کلیشه و پیشداوری برای سرگرم نمودن و یا برای به هیجان درآوردن و گذراندن وقت خواننده استفاده میشود. داوطلبان آن شناخت و دانش زیبا شناسی لازم را ندارند. نویسنده میکوشد مطابق انتظار و سلیقه خواننده برای پرکردن اوقات بیکاری وی و برای فرار از خستگی و از خودبیگانگی بنویسد. اینگونه ادبیات اغلب شامل نوول و رمانهایی است که ناشر به فرد نویسنده یا به گروهی از نویسندگان سفارش داده میشود تا بشکل جمعی کتابی را برای فروش تهیه کنند.
ادبیات تریویال یا سرگرم کننده از سال 1965 میلادی وارد تئوری نقد ادبی اروپا شد. مکتب ساختار گرایی گ.یا از نخستین حامیان آن بود. اینگونه ادبیات از سال 1920 میلادی مورد توجه خوانندگان، و از سال 1968 مورد توجه تحقیقات اجتماعی قرار گرفت، گرچه مانند ادبیات شفاهی منکر وجود هر نوع تئوری ادبی پیرامون خود است و فقط مدعی پاسخ به نیاز علاقمندان خاص خود، و نوعی ادبیات شماتیک، غلیظ و فشرده است. اینگون ادبیات از میانه قرن 18 میلادی در میان اقشار اریستوکراتی و بورژوازی نوپای ساکن شهرها، مخصوصا میان زن ها، علاقمندانی یافت. مطالعه ادبیات سرگرم کننده عکس العملی است شخصی در مقابل از خودبیگانگی ناشی از محیط کار یا جامعه مدرن طبقاتی صنعتی. به این دلیل اشاره میشود که آن پدیده ای است اجتماعی و نه ادبی، چون فاصله انتقادی با جامعه را رعایت نمیکند، بلکه مشوق سازش خواننده با شرایط ناگوار اجتماعی خود است.
ادبیات تریویال آثاری است بیطرف و سازشکار که خود را با شرایط تطبیق میدهد و نویسنده نمی خواهد از وضعیت فرد در جامعه شکایت یا بحث و جدل کند و یا تغییری در آگاهی خواننده بوجود آورد، به این دلیل آن جهانی مطابق آرزوی خواننده تقدیم میکند تا جانشینی برای ارضاء جهان مورد دلخواه خوانند باشد. آن کمکی است به فرار خواننده از واقعیات و روزمرگی به جهان رویاها و آرزوهای شکست خورده. ادبیات تریویال یا سرگرم کننده تطابقی با فرم و محتوای شناخته شده نقد و علوم ادبی ندارد واغلب موضوعات تکراری و مبتذل و هیجانی شناخته شده مانند خیانت، ماجراجویی و عشق و غیره را بشکل کلیشه وار طرح میکند. از نظر گرامر، ساختار، و زبان، مانند ادبیات کم ارزش و گاهی غیر اخلاقی معیارها را رعایت نمیکند؛ یعنی نوعی هنر کیچ، جعلی، و غیراصیل است.
سوسیالیست ها و ساختارگرایان مواضعی گوناگون در برابر ادبیات مبتذل و سرگرم کننده دارند. گروه اول مخالف و منتقد، و گروه دوم طرفدار و مشوق، و گروه سومی که مدعی است اصلا اینگونه ادبیات وجود ندارد و نباید به چنین تقسیم بندی بها داد، گرچه ادبیات تریویال نیز دارای فرم، ارزش، و تکنیک خاص خود است و خواننده افسرده و بیکار و خسته را میتواند از نظر روانی رها و آزاد کند و آرام کند. مکتب جامعه شناسی فلسفی سیاسی فرانکفورت از سال 1968 میلادی؛ همراه با جنبش عظیم دانشجویی در اروپا، مدعی بود که اینگونه ادبیات جنجالی یا سرگرم کننده موجب مغزشویی و حماقت جمعی انسان میشود. از طرف دیگر اشاره میگردد، نقد ادبی که مصرف اینگونه ادبیات را تحقیر میکند، خود مشکوک است. شاید منظور این باشد که آن نقد، ایدئولوژیک است، یعنی نماینده ادبیات استالینیستی یا مائوئیستی بود.
در سالهای پایانی قرن 20، سازمانها و تشکیلات تحقیقاتی، مطالعاتی، آموزشی، روانشناسی، فرهنگی، اقتصادی گوناگون به تحقیق پیرامون ادبیات تریویال پرداخته و خواهان این شدند که بجای تحقیر و بایکوت و کیچ نامیدن آن، بهتر است جهت درک و فهم و دلیل وجودی اش، کوشش شود. ترجمه ادبیات تریویال یا مبتذل به ادبیات سرگرم کننده، کوششی بود برای توجه به جنبه های فرهنگی، ادبی، جامعه شناسی و غیرایدئولوژیک آن در مقابل ادبیات متعد یا ادبیات رئالیسم سوسیالیستی. بازار گرم فروش ادبیات سرگرم کننده در پایان قرن 18 میلادی شروع شد. مصرف روزانه دفترهای نوول و رمان یا بخش داستان مطبوعات، از آنزمان با سرعت افزایش یافت. مثلا در آلمان در میانه قرن 18 میلادی سالانه 25 رمان یا نوول منتشر میشد، و در پایان قرن 18 حدود 150 رمان در سال بچاپ میرسید. هدف و انگیزه از مطالعه اینگون ادبیات، آموزش و تربیت و آگاهی نبود بلکه مشاهده و تجربه زندگی قهرمان داستان و رفتار او. خواننده می خواست با تجربیات خیالی قهرمان داستان آشنا شود؛ بدون اینکه خودش مجبور باشد در حوادث و اتفاقات شرکت کند.
نوشتن اینگونه آثار نه تنها گاهی بشکل گروهی بلکه مطالعه آنان نیز پاهی بشکل جمعی، در میان اقشار مرفه اریستوکراتی و بورژوازی نوپای شهرها بود. اندیشمندان جنبش روشنگری نیز مخالف نویسندگان ادبیات تریویال بی ارزش و رمانهای مصرفی و سرگرم کننده بودند و به ناشرین آنان، کارخانجات رمان نویسی میگفتند. گروه دیگری امکان مطالع ادبیات سرگرم کننده را بخشی از حقوق شهروندی جامعه طبقاتی میدانستند. لیبرالها اینگونه ادبیات را جزوی از فرهنگ ملی بشمار می آوردند و مدعی بودند که فرهنگ عوام از پروسه و جریان بوجود می آید و نه از تولیدات هنری-ادبی
در اکثر جوامع گلوبال کنونی ادبیات سرگرم کننده بیشتر و راحت تر از ادبیات روشنگر و استتیک در دسترس خوانندگان است. دو صفت ادبیات تریویال، کم ارزشی و عرضه انبئه برای کتاب پرفروش سال است. بعضی از نویسندگان از نام مستعار استفاده میکنند و کارگروهی آنان بدلیل تقسیم کار است. گروهی از منتقدین ادبی عنوان مبتذل و تریویال را نامشخص و صوری میدانند که مرزهای شناختی نامشخص است. در تئوری متن اشاره میشود که ادبیات میتواند در خدمت هومانیسم و اخلاق یا در خدمت ایدئولوژی و مغزشویی باشد.

تاریخ:
نوشته شده در: تولدت مبارک
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: هنوز نیز اوضاع بر همین منوال…
دیدگاه:

هنوز نیز اوضاع بر همین منوال است ، تفرعن چپ چیزی کمتر از نگاه از بالای اصلاح‌طلبان نیست و همین چندی پیش موضوع و مسأله تتلو را ببینید و نگاه کتاب‌خواندگان کشورم که کم‌کم کتاب خوانده دارد به یک فحش تبدیل می‌شود ، بخاطر دوری و عدم درک مشکلات جامعه نه بر رویکرد عملی آن بلکه بر پایه رویکرد ذهنی آن !

تاریخ:
نوشته شده در: تولدت مبارک
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تفکرغلط کم سوادرا ازاین شاخ به آن شاخ میکند
دیدگاه:

سالام،
صحبت من همیشه همین بوده است،
شما اصلا تقصیرندارید.
این یک قانون است ،
به خودتان نگیرید،
من حتی اگر زیر نوشته کسی بنویسم،
یا حتی امکان دارد،ازافرادی نام ببرم.
این ها دلیل بر شریک بودن ارثیه پدری
وسهم من خوردن آنهانیست،
باکسی هم پدرکشتگی ندارم،
من باتفکرات و نماد تفکرات غلط کاردارم
این تفکر امکان دارد،در شما باشد،
یا دربرادرمن،یا درپدرم،یا درچرچیل،
یا ناسیونالیست های آتشین ووو، ،
هدف رسیدن به یک راه سالم برای
برون رفت از معضلات اجتماعی است.
این گرفتاری ها،که بصورت معضلات
می آورم،ریشه ایی هستند.
فرق نمیکند،
ابزارها تورک باشد،یا کورد،یا عرب،
یا فارس ،یا حتی در ایدئولوژی ها،
مثل اسلام،زرتشتی گری،مسیحیت،
یهودیت،کمونیسم و ناسیونالیسم وو،،
ما مشکل سواد داریم ،
ازاین شاخ به آن شاخ پریدن ونتیجه
نگرفتن ها همگی ریشه در عدم آگاهی
وگول خوردن افراد دراین مکاتب و
تفکرات دارد
وقتی تغذیه فکری سالم نداشته باشیم،
دقیقا به سرنوشتی دچار میشویم ،
که بصورت نرمال و رئال رشد نمی کنیم
ازاین ائده به آن یکی پریده و قبلی را
بکل رد میکنیم،
درهرسنی و یا در تکامل سنی گرفتار
تفکرات مختلف میشویم.
یعنی نه درکی ازموسیقی،نه درکی از
ادبیات ،نه درکی ازمکاتب،نه درکی از
علم و رشد وتکامل پیدامیکنیم،
یک روز بی تل میشویم،
یک روز طرفدارمایکل جکسون میشویم،
یک روز بیک اماموردی میشویم،.یک روز طرفداربنان میشویم،
یک روز ویکتورخارا میشویم.
یک روز طرفدارگوگوش،
ودرنهایت هم می بینیم ،
درعمرمان درعالم هپروت بوده ایم.
وقتی میگم،ما باید سیستمی دارای
تلفیق سنت ومدرنیسم نیازداریم.
بهمین دلیل است
تا بتوانیم،
انسانهای نرمان تربیت کنیم
این تربیت کم کم جایگاه خودرا در
جامعه پیدا و آنها بهترمیتوانند،

نسلی را تربیت کنند،که حداکثر مردم
وخصوصا تحصیل کرده ها وارد عالم
هپروت نشوند.

تاریخ:
نوشته شده در: تولدت مبارک
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: تاریخ ایران از نگرش ضد ملی…
دیدگاه:

تاریخ ایران از نگرش ضد ملی چپ ضررهای بسیاری دیده. چپ چشم بصیرت نداشت که تاثیر رشد و پیشرفت سریع ایران در منطقه و جذب مردم منطقه و نفوذ فرهنگی ایران را حتی در میان احزاب چپ! منطقه ببینند. چپ مثل اخوند ها هنرمندان را نجس و ابزار سرمایه داری میدانستند. چپ بجای پیشرفت ایران در انزمان بر عکس پروپاگاندای ایدیولوژیک خودش را باور کرده بود که ایران ویرانه و جهنمی است که سگ زنجیری امریکا و ژاندارم منطقه است و باید به هر قیمتی مردم را نجات داد و ایران را تبدیل به قبرستان امپریالیسم کرد. نتیجه ان دیدگاه وضعیت چپ امروز ایران بعد از نیم قرن است.

تاریخ:
نوشته شده در: تولدت مبارک
نویسنده: هوشنگ اسدی
عنوان دیدگاه: نه تنها بی علاقگی و اکراه…
دیدگاه:

نه تنها بی علاقگی و اکراه خود را علیه هنر مدرن پنهان نمی کردیم، بلکه خشونت کلامی ، توهین و مسخره به سبک حزب الهی علیه هنرمندانی چون فرخزاد ، آغاسی و دیگران را مناسب می دانستیم . من واقعا به همگامی ارتجاع سرخ در کنار ارتجاع سیاه در تمام عرصه های زندگی باور دارم . «ما» بدرستی در جبهه ارتجاع ضد ملی عمل می کردیم

تاریخ:
نوشته شده در: تولدت مبارک
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: محققى گرامى خاطره اى دل…
دیدگاه:

محققى گرامى خاطره اى دل انگيز و عبرت انگيز اما از ان حقيقت بيش از ٤٠ سال اندى مى گذرد با كمال تاسف هنوز اوضاع همان هست هيچ تغير و تحولى صورت نگرفته است همچنان حزبى ها و سازمان هاى چپ و روشنفكران در رويا و تخيل و ضديت مدرنيته در همين جوامع غربى خود را بخواب زده اند و در تخيلات هستند و چشم بصيرت بر خود بسته اند و نمى خواهند به بينند از ترس و وحشت واقعيت هاي كه با ذهن تنگ و تعصب پر است

تاریخ:
نوشته شده در: تولدت مبارک
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: چپ ایران نگاهش به هنر وآهنگ…
دیدگاه:

چپ ایران نگاهش به هنر وآهنگ بگونه ای دینی بود که همسانی با مسلمانان سیاسی داشت و ساختار سازمانهای چپ و اسلامی هم همخوانی فراوان داشت در بالا یک رهبر یا امام یا ولایت فقیه ( آیت اله العضمی) وسپس کمیته مرکزی یا آیت اله وسپس هواداران یا حجت السلام بودند که همه بدون چند وچون بایستی گوش بفرمان رهبر و کمیته مرکزی باشند که آنان در باره همه گفتمانهای سیاسی فلسفی،تاریخی... نظر میدادند و کرکره گفتمان زایشگری شخصی پایین وبسته بود.
برخورد ناپسندچپ ایران به زنده یاد فرخزاد چه در زمان شاه وپس از آن درخورواکاوی وچالش است ودریغا نه جامعه ،نه هنرمندان، و نه سیاست ورزان نتوانستند زنده یاد فرخزاد را دریابند با آنکه یکی از پیشتازان هنر نوین وچالش سنتهای اسلامی وزن ستیزی بود وشوهای او هنری،فرهنگی،نوگرایی و سیاسی بود وهمینکه تابوی بوسیدن دست زن را شکست وهنربرابری جنسیتی را آموزش داد که در آن هنگام پایه های اسلام گرایی ،اخوند و بازاریان لرزید وبیخود نبود که اینگونه به او کینه داشتند ودریغا اندیشکاران کشور هرگز او را در هنگامه زندگی و مرگ درنیافتند و خیلی گذرا از او گذشتند با آنکه زنده یاد فریدون این هنرمند آگاه وجانباخته همواره با واپسگرایی پیکار کرد وبچالش کشید واز مرگ نهراسید وهمه ما درسپهر روان و وجدان یک پوزش تلخ به این هنرمند بزرگ تابو شکن و فرهیخته بدهکاریم

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

...جعفر صادق... پدر فقه شیعه
فردا ظاهرا روز تولد یا مرگ جعفر صادق امام ششم شیعیان هست...گفتم من شازده اسدالله میرزا یک توضیحاتی در مورد اهمیت ایشون بدم... جعفر صادق بنیانگذار فقه شیعی هست و تعداد زیادی آخوند تربیت کرد و احکام طهارت و نجاست و این کس شعرها همه از جعفر صادق هست. این بابا اولین امام شیعه بود که با پای چپ وارد مستراح شد. یعنی قبل از دوره جعفر صادق اصلا مستراح وجود نداشت و امامای شیعه قبل از ایشون همه همین جوری بغل دیوار سر پا میریدن. اهمیت جعفر صادق برای شیعیان فقط به خاطر واضع چپ و چیز راست ایشان نیست.. اون مرحوم گور به گور مسائل علمی بزرگ دیگری رو هم در زمان خودش حل کرد برای نمونه فتوا داده که شاش و گه بزغاله ای که شیر خوک خورده باشه نجس هست. یعنی ما مردم عادی اهمیت علمی این فتوا رو هنوز هم درست متوجه نمیشیم و نمیفهمیم که این فتوا چه اثر مهمی برای همه بشریت و الخصوص شهر سانفرانسیسکو داشته
در روایات شیعه هست که این بابا خیلی هم به علم علاقه داشته و در مدرسه اش همه حق اظهار نظر داشتن...در ضمنی که فتوا داده بوده
که مسلمونی که مرتد بشه و به خدا و پیغمبر دیگه ایمان نداشته باشه زن شیرعلی قصاب بهش حلال‌ هست. یعنی جعفر صادق هم از نظر علم و سواد و هم از نظر اعتقاد به آزادی عقیده و بیان یک گهی بوده مثل مصباح یزدی
از نظر طول عمرهم با جنتی قابل مقایسه هست... این بابا 65 سال عمر کرد.... با پنج تا خلیفه اموی و دو تا خلیفه عباسی همزمان بوده و 34 سال امامت کرد... بعد هم تازه میگن خلیفه عباسی بهش زهر داد کشتش. در صورتی که به احتمال زیاد پسرش موسی کاظم بهش زهر داد چون دید این بابا عمرش از هفت تا خلیفه طولانی تر شد و داره مفت میخوره و میخوابه و میره سانفرانسیسکو و حالا حالاها هم

...جعفر صادق... پدر فقه شیعه
فردا ظاهرا روز تولد یا مرگ جعفر صادق امام ششم شیعیان هست...گفتم من شازده اسدالله میرزا یک توضیحاتی در مورد اهمیت ایشون بدم... جعفر صادق بنیانگذار فقه شیعی هست و تعداد زیادی آخوند تربیت کرد و احکام طهارت و نجاست و این کس شعرها همه از جعفر صادق هست. این بابا اولین امام شیعه بود که با پای چپ وارد مستراح شد. یعنی قبل از دوره جعفر صادق اصلا مستراح وجود نداشت و امامای شیعه قبل از ایشون همه همین جوری بغل دیوار سر پا میریدن. اهمیت جعفر صادق برای شیعیان فقط به خاطر واضع چپ و چیز راست ایشان نیست.. اون مرحوم گور به گور مسائل علمی بزرگ دیگری رو هم در زمان خودش حل کرد برای نمونه فتوا داده که شاش و گه بزغاله ای که شیر خوک خورده باشه نجس هست. یعنی ما مردم عادی اهمیت علمی این فتوا رو هنوز هم درست متوجه نمیشیم و نمیفهمیم که این فتوا چه اثر مهمی برای همه بشریت و الخصوص شهر سانفرانسیسکو داشته
در روایات شیعه هست که این بابا خیلی هم به علم علاقه داشته و در مدرسه اش همه حق اظهار نظر داشتن...در ضمنی که فتوا داده بوده
که مسلمونی که مرتد بشه و به خدا و پیغمبر دیگه ایمان نداشته باشه زن شیرعلی قصاب بهش حلال‌ هست. یعنی جعفر صادق هم از نظر علم و سواد و هم از نظر اعتقاد به آزادی عقیده و بیان یک گهی بوده مثل مصباح یزدی
از نظر طول عمرهم با جنتی قابل مقایسه هست... این بابا 65 سال عمر کرد.... با پنج تا خلیفه اموی و دو تا خلیفه عباسی همزمان بوده و 34 سال امامت کرد... بعد هم تازه میگن خلیفه عباسی بهش زهر داد کشتش. در صورتی که به احتمال زیاد پسرش موسی کاظم بهش زهر داد چون دید این بابا عمرش از هفت تا خلیفه طولانی تر شد و داره مفت میخوره و میخوابه و میره سانفرانسیسکو و حالا حالاهاهم تصمیم به مردن نداره و اگر همین جوری پیش بره ممکن هست خودش زودتر از باباش بمیره و هیچوقت امام نشه و در نتیجه بابا رو کشت وخودش شد امام معصوم

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: موضوع اصلی تکلیف برگردن او
دیدگاه:

سالام
من درتمام نوشته ها ،نوشته ام ،که مهندسی این ساختارهای شاه وشیخ
درجای دیگراست،
چه بزورحجاب برداشتن رضاشاه
چه بزورحجابی کردم الان زنان.
موضوع اصلی درایران ،
تحکیم وتحکم سیستم استعماری
مسیحی غرب و اعمال دیکتاتوری
برای بردن نفت وگازومنابع ملی ایران
ومنطقه است،
چه درزمان پهلوی ها وچه حال ،
نه روشنفکروطن پرست آن زمان حکومت میکرد،
نه مولا ومذهبی وطن‌پرست درحال
حکومت میکنند،
فشار و ظلم بر قشر ضعیف ملت ایران
که زنان میباشد،
بعلت تفکرات غلط مردانه ،وبه سکوت
مجبورکردن مردان به خاطر ناموسی
و ترساندن از زندگی ،
وغیر،،
زنان را هدف اولی برای اجرای سیاست
های استعماری و دیکتاتوری قرار می‌دهند.
دراین هدف قشرضعیف که زنان
میباشد ،سرکوب میشوند،
از سکوت مردانگی هم سوء استفاده میکنند.
تعدادی چه تاج زاده ایرانشهری و چه
جنایتکاران حکومت قبلی از این مسئله بازهم
میخواهند سوءاستفاده ایزاری کنند.
در درجه بعدی ،روشنفکران ما مقصر
دوم می‌باشند
مثل آقایانی همچون بهزادکریمی،
محسن کردی،فرامرزحیدریان،شاهنامه وفردوسی پرست.
،طرفدران رضا پهلوی،پان ایرانیست ها ،اصلاح طلبان
دروغین،وو،،که بجای تشخیص درد واقعی و دردجامعه،به حاشیه سازی ها جهت سوء استفاده وو، ،،به مردم
ایران آدرس انحرافی میدهند.
قوانینی همچون حجاب ،
اصلا ازابتدایی
ترین حقوق انسانی زنان جامعه ایران است،وباید حجاب آزادباشد،
هرکس درهرمقامی باشد،.واگربخواهد،
به این حقوق ابتدایی یک زن کج نگاه کند،باید به اشدمجازات برسد.
ما درجامعه مان ازبس ایجادکننده های
تفکرات انحرافی داریم،
هرکس وناکس بخوداجازه میدهد، به ابتدایی ترین حقوق انسانها تجاوزمیکند.
ما در درجه اول گرفتار روشنفکران جامعه خودهستیم،
که ماهارا درمیدان سیاست های استعماری میرقصانند.

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: اعضای ارتش سایبری رژیم…
دیدگاه:

اعضای ارتش سایبری رژیم اسلامی ( شازده اسدالله میرزا و...) رزیم بد جوری به تکاپو افتاده اند که زیر پای مهدی نصیری را خالی کنند که بدین طریق جلوی اتحاد وسیع مردم ایران برای گذر از جمهوری نکبت اسلامی را بگیرند

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مذاکره
دیدگاه:

.
مهدی نصیری کارشناس سیاسی گفت: نجات ایران در گرو اتحاد شاهزاده و تاج‌زاده است.

آقای نصیری،
مذاکره برای ایجاد اتحاد بین سه جریان سیاسی به نمایندگی آقایان رضا پهلوی، مصطفی تاجزاده و مجتبی خامنه‌ای از 7 آبان 95 آغاز شده هماکنون در مراحل نهایی است اما مطمئن باشید اتحاد آنان هرگز باعث نجات ایران نمی‌گردد زیرا همگی عملاً انقلابی‌اند بلکه نجات ایران فقط در گرو اتحاد مخالفان انقلاب است.
دانه با خاک چو پیوست سری پیدا کرد، هر که شد خاک نشین برگ و بری پیدا کرد.
تا پریشان نشوی راه به مقصد نبری، بیضه چون جامه فرو ریخت پری پیدا کرد.

سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که هم‌صدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: اصل ولایت فقیه برای همین بوده.
دیدگاه:

زمانیکه از منتظری پرسیده شد که منظورت از ولی فقیه درست کردن چی بود پاسخ خلاصه اش این بود که قرار بود شخص وارسته ای در راس امور باشد تا چنانچه موردی ناجور مثل اختلاس یا فحشا یا جنایت سازمان یافته در کشور دید ورود کرده و کجی را راست کند.
بنابراین نیازی نیست که آقای تاج زاده آدرس درست بدهد این وظیفه ی ولی فقیه استکه کجی ها را معلوم و راست نماید.
اگر نمیداند , پس عرضه ی این کار را ندارد و باید استعفا دهد و اگر میداند و کاری نمیکند باز همان حکم است و باید کنار برود. بنا برای مسئول تمامی کژی های کشور اوست و نمیتواند شانه خالی کند.
خبر نداشت ؟ غلط کرد ولی فقیه شد!

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مگرباید همه مواردشقاوت رادیدتاباورداشت شقاوت را؟
دیدگاه:

البته اینکه در هر نقطه ای از شهر کسی بساط دستفروشی پهن کند زیبا نیست ولی!
ولی این چیزها مال کشورهایی استکه حکومت عادی داشته باشند که نخست همه چیز بسامان میشود و حتی برای دستفروشی هم روزها و محل های مخصوص درنظر گرفته میشود آنگاه ایراد گرفت به کسی که در جای ناجور اقدام به دستفروشی میکند آنهم نه با روش زورکی و قلدرمابانه ی اسلام ناب محمدی.
و یک نکته ای هم یادم آمد غروبی دیدم بساط دستفروشی جوانی را عوامل رژیم بهم ریختند و جوان بیچاره فریاد میزد همین را دارم این شغل منست آیا باید بروم دزدی؟
وسرگروه گزمه های نظام منفور اسلامی پاسخ داد برو بعد میگیریمت و مجبورت میکنیم برای ما کار کنی. تو هیکل مناسبی داری میاوریمت در صف خودمان پول خوبی هم میدهیم.