رفتن به محتوای اصلی

● صفحه شما

دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

افزودن دیدگاه جدید

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: آقا علی فیضی بر علیه رژیم ایران هیچ برنامه ای ندارد
دیدگاه:

در مورد این آقا علی فیضی و برنامه های قبلی اش نگاه کردم اکثرا در مورد موساد و بر علیه اسرائیل و داعش برنامه درست کرده ولی بر علیه رژیم ایران هیچ برنامه ای ندیدم . یعنی جنایات و جاسوس های رژیم را ندیده یعنی قضاوت با شماست که آب جویبار از کجا سرازیر میشود . منتها از یاد نبرید که اکثریت مطلق مردم ایران آرزوی حکومتی سکوار مثل آذربایجان دارند و اپوزیسیون رژیم مثل ….. و امثالهم دنبال استحاله هستند حتی……دنبال نیروهائی از درون رژیم کثافت و جانی است

تاریخ:
نویسنده: یونس شاملی
عنوان دیدگاه: تحلیل مبتنی بر فاکتها
دیدگاه:

تنها یک کامئنت را دیدم که درباره موضوع است که ناشناس آن را تحریر کرده. از ایشان تشکر میکنم. اما نسبت به دیدگاه ایشان که گویا غرب در تعیین ولایت فقیه آتی نقش تعیین کننده دارد را مبتنی بر تئوری توطئه میدانم. ولایت فقیه آتی که امیدواریم به آنجا نرسد، را غرب تعیین نخواهد کرد بلکه ترکیب بندی جناحهای قدرت و ضعیف و قوت آنها در تقابل با هم ولی فقیه آتی را تعیین خواهد کرد.
روشن است که جنگ قدرتی در درون رژیم در جریان است. اما از توانایی های جناحهای قدرت به قدر کافی اطلاعی نداریم. به همین دلیل ما تنها نتایج فعل و انفعالات را در شرایط لازم خواهیم دید. ممکن است هسته اصلی قدرت به قدری تواناست که صداهای مخالف درون حکومت به نتیجه ایی نرسند و شاید برعکس. این را زمانی خواهیم دید که به پراتیک اجتماعی و اعتراضی بیرونی تبدیل شده باشد...

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حجاب،دین ،باور،نوع پوشش
دیدگاه:

سالام.
این ویدئو یکی ازبهترین فیلم هایی بود،که دراین سایت گذاشته شده است.
بهرحال هم گوینده فیلم،هم خانم کرمانی بسیارعالی صحبت کرده ونظر
داده اند،
متاسفانه روشنفکران ما همه چیزرا قاطی کرده وبخاطر تفکرتنگ نظرانه خود،به همه ظلم میکنند،
بی حجابی را به فلان کس که بزور
چادرازسر زنان کرد،ربط میدهند،
برای ما پیغمبرش میکنند.
یا حجاب را تنها عامل ظلم میدانند،
ومعرفی میکنند.
روشنفکرها باید،ازاین تنگ نظری ها
خارج شوند،
من حتی اعتقاد دارم،کسانیکه به تفکر
غلط گرفتارمیشوند،آنهارا باید گنترل ومحدودکرد .
مگر درآلمان وایتالیا نازیسم وفاشییت
ها کنترل نمی‌شوند؟
ملت ایران،
نه توسط حکومت‌ها،
بلکه گرفتار روشنفکران عقده ایی کم سواد،
عقب مانده ووو ،،هستند.
مبارزه رئال ومنطقی و علمی ،عقلانی.
مردمی را هنوز یادنگرفته اند،
خودشان نمی توانند تولید فکرکنند.
نمی توانند،ابداعات نو داشته باشند.
فقط شعارمیدهند،برای اینکه ازکسی
که می‌خواهد فلان کاره بشه،بتوانندمواجب بیشتری بگیرند.
یا بخاطر تفکراتینیکی و یادگرفته از تغذیه
فکری غلط در سیاست،خودرا رهبر ولیدر
دانسته وبه همه آدرس غلط میدهند.
بجای اینکه قوانین پیشرفته دنیا را
بخوانند،یادبگیرند،
وبخاطر اینکه دوستانش بگویند،فلانی هم
نظریه پردازاست،زمین وزمان رابه هم
می‌دوزند،تا چیزی بنویسند،
که درهیچ بقالی پیدا نمی‌شود.

بفکرمن باید درتمام زمینه ها بجای اینکه یاد داشت های ذهنی خودرا
کنارگذاشته و از علم و قوانین دنیای
مدرن چیزی یادبگیرند،وآنرا برای مردم
بخواهند،
حرفهایی میزنند،
که برای هیچ کسی تومن نمیشه،

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جواب ملا یوسپ که حتی شهامت نقد با نام واقعی خود ندارد
دیدگاه:

ابوالفضل محققی : کسی گه نام ترک اوغلو بر خود می نهد قاعدتا دایره نقدش نباید شامل تمامیت ایران شود بهر حال بگذریم این جناب ترک اوغلو چند بار از ایشان خواستم جای کلی گوئی هر زمان شهامت مشخص گوئی وپرده برداری از نام فامیل خود را یافتند می توانند من را مورد نقد قرار .دهند از دوحا ل خارج نست یا چیزی در چنته ندارند .یا این که خود را آنقدر مهم می دانند که می ترسندافشای نامشان ایشان را در معرض خطر حکومت اسلامی قرار دهد..از همین روست که جواب دادن به فردی که شهامت حتی گفتن نام خود ندارد برایم سخت است .فردی که ناشناس است اما بقدری متفرعن وخود شیفته که خود را در مقامی می بیند که برای مردم تعین کند که چه بخوانند وچه نخوانند جمله بر گرفته از نقد ایشان بر نوشته من در همین صفحه
"... مقالات این همزبانم را کمتربخوانم،چون در دایره تفکر مفید برای مردم نمی بینم،:"!!
به صاجب چنین تفکری چه می توان گفت ؟آیا چنین فردی قادر به درک مفهوم آزادی ودمکراسی می تواند باشد ؟کسی که هنوز نه ببار است ونه بدار برای تفکر مردم تعین تکلیف می کند .همین یک جمله برای شناخت من کافیست

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مدافعان شاه و سلطنت، آنزمان…
دیدگاه:

مدافعان شاه و سلطنت، آنزمان لازم نبود برای مقابله با چپ، حزب بورژوازی درست کنند !
کافی بود که فقط نیروهای ملی ایرانی را سرکوب نمی کردند.
مردم ایران حتی امروزه میتوانند ببینند که سلطنت طلبان چقدر بی منطق و بیسواد و فریبکار هستند
نه شاه ! نه شیخ ! نه بی فرهنگی !
زنده باد جمهوری سکولار دمکرات سوسیال فدرال تک همسری!

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیسی هاست
دیدگاه:

در کتاب مزرعه حیوانات وقتی خوک ها فهمیدن حیوانات در انتخابات شرکت نمیکنن یه خوک رو قربانی کردن

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

در تشیع جنازه استالين دو میلیون نفر حضور داشتند ولی امروز نامی بجز جنایت کار براو نماند

در تشیع جنازه استالين دو میلیون نفر حضور داشتند ولی امروز نامی بجز جنایت کار براو نماند

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چپ یعنی سرطان
دیدگاه:

اکنون بیش از هفتاد سال است که جامعه ایران با سیاست و عقاید چپ آشناست و در این دوره زمانی، هیچ تحولی در سیاست چپ بوجود نیامد است.
فروپاشی شوروی، ریختن دیوار برلن و تحولات اروپای شرقی درسی برای چپ نشد و نخواهد شد. چپ همچنان مانندیک غده سرطانی جامعه ایران را در برگرفته و جامعه روشنفکری را نازا در مانده و اسیر توهمات و خیالات خود کرده است.
از این چپ مفلوک هیچ خیری به مردم و بویژه طبقه کارگر نخواهد رسید و اولویت برای چپ پیروی از سیاست خارجی روسیه است.
اگر بخش روشنفکران مخالف چپ درایت تاریخی می‌داشتند باید در سال 57 خود اقدام برای ایجاد سازمانی منسجم برای ورود به جهان دمکراسی می‌کردند و نه اینکه چشم به دهان عوامل کا گ ب میدوختند.
انتظار از چپ نه تنها نابخردانه بلکه بسیار ابلهانه است، چرا که چپ پیرو عقاید خود و دشمن آزادی و استقلال کشور است.
بجای انتظار چپ باید دست به پایه گذاری سازمانی زد که منافع ملی وآزادی های مدنی بورژوایی را در برنامه خود داشته باشد.
چپ مدافع تمامیت ارضی کشور نیست. کافی است برنامه سازمان چپ و گروه‌های بقول خودشان کار ملیت ها را بخوانید تا روشن شود چپ دشمن شماره یک تمامیت ارضی کشور ایران است. جریانات تجزیه طلب شاهکار همین جریان چپ است.
آیا چپ نبود که به انتصابات بجای انتخابات رای داد؟
در جریان جنبش مهسا چپ در همکاری با نظام جنبش را خفه کرد.
تا زمانیکه جریانی مستقل و ملی بوجود نیاید، سرطان چپ جامعه ایرانی را بیشترگمراه خواهد کرد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .تکرار شوربختانه.
دیدگاه:

…….بجای پرداختن به آخوندها و اقتصاد و وابستگی، باز هم سراغ چپها و 57 ها و اپوزیسیون میرود ؛تا آدرس غلط بدهد و کینه طبقاتی خود را مخفی نماید.
یک تحلیلگر …. وابستگی را حداقل به 3 بخش: سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی،.. تقسیم میکند و به هر کدام با دلیل و مدرک و فاکت می پردازد. سئوالات عوامانه که هزاران بار از طرف مردم عادی روزانه طرح میشوند، هنر نیست. مهم پاسخ علمی و قانع کننده به این پرسش است. آخوندها مانند غالب کشورهای عقب افتاده، نفت ارزان میفروشن و کالا وارد میکنند. با جود محاصره اقتصادی امریکا و غرب، آخوندها توانستند بیش از سلطنت پهلوی به آبادانی(پل .جاده.پارک.ساختمان. دانشگاه. سلاح،سد،کشاورزی،...،) بپردازند. تئوری وابستگی و توسعه، باقیمانده افکار ضد نئوکلنیالیسم است که حدود یک قرن در جوامعی مانند ایران مدام مطرح میشود.امریکا حاضر نبود یک کارخانه ذوب آهن و یا تراکتورسازی به نظام پهلوی بدهد. این نیاز را شوروی و رومانی پاسخ دادند. برای استقلال نیاز به آزادی درونی و وجود تکنوکراتها و دانشمندان است که آخوندها بدلیل عقاید ارتجاعی و واگذار کردن شغل و پست ها به افراد ارزشی، نخواهند توانست این قدم اول استقلال و توسعه را طی کنند. بزرگترین شانس و امکان آخوندها، داشتن نفت و منابع زیر زمینی است که میفروشند،ومثلا خلاف افغانستان میتواند نیازهای حداقل نیمی از مردم و یا هواداران و مدافعان خود را تامین کند. یکی از دلایل وابستگی کشور، وجودافراد بیسواد و ناتوان در تحلیل مسائل است ؛که آدرس غلط و ….. و انتقام جویانه به پرسشها میدهند. و پای چپ و 57 ها و اپوزیسیون را بجای آخوندها به داخل معرکه میکش

تاریخ:
عنوان دیدگاه: باهماندیشی برای راهگشاییها
دیدگاه:

درووود بر گیله مرد عزیز، آقای سلیمی!
مختصر و اندکی بحث.

من چگونه میتوانستم شما یا شخص/اشخاص مجهولی را گوشمال بدهم، وقتی که در پای اعلامیه، هیچ نام و نشانی از نویسندگانش نیست!. دیدگاه من، تقریضی است بر چارچوب و محتویات اعلامیه؛ نه انتقادی از شخصیّت و کاراکتر و سبقه مبارزاتی اشخاصی که برای من و یا شاید دیگران، مجهول بودنشان طبق اعلامیه منتشر شده به ذهن متبادر میشود. در پای اعلامیه، هیچ نامی از اشخاص برده نشده است.
در باره گفتگوی ویدئویی متاسفانه همانطور که کیانوش عزیز میداند، من اصلا وقت ندارم؛ زیرا بین دوازده الی چهارده ساعت تمام در روز، گرفتار کار هستم و برای من سالهاست که شنبه و یکشنبه و تعطیلی و امثالهم وجود ندارد. تمام کرد و کار قلمی من از گذشته های دور تا همین الان از فرصتهای کوتاه ده دقیقه ای و پنج دقیقه ای جمع میشوند که من نهایت استفاده را از آنها میکنم. بنابر این، گفت و شنود از طریق ویدئو، برای من کنسل محسوب میشه. میماند همین امکان مقالات انتشاری که میتوان یا از طریق سیستم نظرخواهی بحث و کفتگو کرد یا اینکه جداگانه مقاله نوشت و به توضیح و بررسی و سنجشگری نقاط و معضلات و دیدگاههای شایان بحث پرداخت. من مورد اخیر را بهتر میدانم و فرصت میتوانم برایش کنار بذارم. این تا اینجا.

نکته کلیدی بحث من در باره همانطور که نوشته ام، «شالوده ها و زیرساختها و متدها» است؛ نه ظواهر و جزئیات که میتوانند متنوّع باشند و رنگارنگ. منظور از ظواهر و جزئیات نیز، گرایشهای گوناگون عقیدتی/مذهبی/ایدئولوژیکی و یا التقاطی از اینهاست. آنچه که برای من در خصوص اندیشیدن و جستجو در تاریخ و فرهنگ ایران و بررسی سراسر جنبشها و قیامها و انقلابها و دلایل شکست و ناکامیابیها و غیره و ذالک مردم ایران، مدام در مدّ نظر بوده و هست، پیدا کردن «صخره های زیرساختی از اعماق تجربیات تاریخی و فرهنگی ایرانیان» است که میتوانند جامعه و باهمستان ایرانیان را در سیر رویدادهای اجتماعی و منطقه ای و جهانی، استوار و پابرجا نگه دارند. به همین دلیل نیز برای من، مهم نیست که چه کسانی به چه نحله ای و گرایش سیاسی تعلّق دارند؛ بلکه برایم مهم است که بدانم «بینش و نظریات آنها» در رویکرد به معضلات و مسائل ایران و مردمش بر حول و حوش محور کدام «پرنسیپها و اصول کلیدی» میچرخند. سنجشگریهای من دقیقا بر همین نکات است که مدام زوم میکنند و به چند و چون دیدگاهها و مواضع دیگران میپردازم. من هیچ مشکل شخصی یا نظری و امثالهم با دیگران ندارم؛ زیرا آموخته ام که چگونه میتوان از مرز عقاید/مذاهب/ایدئولوژیها/نظریّه ها و حتّا دیدگاهای خودم فراتر روم تا بتوانم عمیقتر و ژرفاروتر به شناختهای متّقن و مستدل دست یابم؛ نه برای اینکه بخواهم بر دیگران حکم برانم و برایشان تعیین تکلیف کنم؛ بلکه برای اینکه هیچکس نتواند بر استقلال فکر و قائم به ذات بودنم، حکومت کند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: البرز (اصغر) سلیمی:
دیدگاه:

البرز (اصغر) سلیمی:

در باره نقد آقای حیدریان
نکاتی در یاداشت شما در باره بیانیه جبهه آزادی و نجات ایران آمده است.که مجال نقدی بر نقد شما در پای این مقاله نیست .و من به شیوه شما جدل نخواهم کرد .در پیام کوتاهتان از بلندای «تجربه ای و نگاهی فراز مندانه »به نویسندگان مچهوالهویه ای که بهاران آمده و دی گم می شوند ، با تندی وپیشداوری تاختی و افراسیاب وار و نه فرامرز گونه اصغر را گوشمالی دادی شاید هم نمی شناختی ودر داوری آت «جوانانی را گوشمالی » دادی اما حداقل من به راه و شیوه
گذار مورد نظر شما آشنا شدم .
آن همزیستی و به عقب نشینی وادار کردن و آن نگاه مسالمت آمیز
مورد نظرتان در رویارویی با رژیم اهریمن اسلامی را بسیارانی آزمودند .
البته حق تان است که بر ان پای بفشارید .و در کنش چند گانه تان در آن راستا کوشا باشید . آقای حیدریان ما ٩ ماهه نیستیم جمع بنیانگذار این نهاد همانگونه که در پیشگفتار آمده است در دهه های اخیر در جنبش های درون و بیرون ودر جریانهای های گوناگون سیاسی جامه ها پاره کرده‌اند و بین ۵٠-۶٠ سال در این راه آزادی و بهروزی مردم ایران پایورزی و همت گماشته اند .من در گفتگوهای ویدیویی ام در روزهای آینده به نقد و نگاه شما خواهم پرداخت . واگر جناب کیانوش توکلی فرصت و مجال یابد
خوب است گفتگویی بین من و شما
در ایران گلوبال سازمان یابد ؟
با مهر و احترام
البرز (اصغر) سلیمی-٢٨ مای ٢٠٢۴

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

اگر میبینید که هیچ یک از گردانندگانِ قهوه خانه های یوتیوبی هیچ حرفی در جهتِ طرّاحی و سازماندِهی برایِ بر اندازی ندارند..این شما هستید که آین مدعیان را به این مسیر سوق دهید. و گرنه هر روز سوژه ای جدید برای سرگرمیِ شما پیدا میشود.
دنیایِ سیاست و مبارزهٔ سیاسی برای یک مُبارزِ سیاسی دنیای سرگرمی و لودِگی نیست.
امّا دنیای سیاست و مبارزهٔ سیاسی نیز میتواند به سوژه ای برایِ سرگرمی در خارج از گود تبدیل شود.
وقتی که رفتی بیرون و کتک خوردی تاز میفهمی که چه بسا دفعهٔ بعد مرده شوی..... لذا دفعهٔ بعد با آمادگی مِیدانی بیرون میروی
حواست باید بسیار جمع باشد:
وقتی بیرون میروی باید قصدت این باشد که حداقلّ یک دیوسِ را به طورِ فیزیکی از مِیدان خارج کنی حال چه با کُشتن و یا ناقِص العضو کردن تا دیگر دیوسهای حکومتی نیز بفهمند که با جماعتِ ماستِ کیسه ای طرف نیستند و باید هزینهٔ بالایی بدهند.
دیدید که اوباشانِ شیعهٔ لبنانی پس از جنگِ ۳۴ روزه میدانند که یک مَن ماست چقدر کَره دارد.
اوباشانِ ساکِنِ غزه نیز اکنون میفهمند که دیگر نباید گه زیادی بخورند.
این درسها را آموزگاری به نامِ اسرائیل به آنها داده است و میدهد.
درسِ آموزگاری را از اسرائیل بیاموزید.
مبارزه با قِرتی بازی و وِلگردی در خیابان بسیار فاصله دارد

تاریخ:
عنوان دیدگاه: شالوده ها و پایه ها
دیدگاه:

مجددا دروود بر کیانوش عزیز!
توضیحی مختصر.

کیانوش جان. من این گیله مرد نازنین – آقای اصغر سلیمی - را و همینطور همسرش را از نزدیک میشناسم. از بچّه های قدیمی سازمان فدائیان بودند که کلّا از همان فردای انقلاب، راه خودشان را رفتند و عطای سازمان را به لقایش بخشیدند. آقای «لقائی» را نمیشناسم، ولی از طریق شبکه اجتماعی – یوتوب - ، صحبتهایش را شنیده ام.
آن گیله مرد نازنین، هیچ نیازی به پنهانکاری ندارد؛ زیرا از اول زندگی سیاسی اش آشکار بوده و صمیمانه حرفهایش را زده است. فقط تعجّب میکنم که چرا در پای این اعلامیه، اسمی از خودش یا دیگران نیست و در پرده ابهام حرف زده اند. تا جایی که آقای سلیمی را میشناسم، انسان اهل منطق و استدلال است و واقعا هم خودش، هم همسرش با تمام امکانها و توانی که دارند برای سرفرازی و آزادی ایران و مردمش به سهم خودشان از گذشته دور و دراز تا همین امروز تلاش میکنند. دیگه اینکه میدانم که آن گیله مرد نازنین و همینطور همسرش، با بینش و سبک انتقادی من آشنا هستند و میدانند که من با هیچکس نه خصومتی دارم، نه عاشق و شیفته اشخاصی و نحله هایی هستم. به نظر من، خود آقای سلیمی میتوانست همین اعلامیه را با نام خودش یا با نام آقای لقائی مشترکا منتشر کنند که اتّفاقا بازتاب گسترده تری میداشت؛ زیرا هر کسی که آن را بخواند، حدّاقل میداند چه کسانی، چه حرفی برای گفتن دارند. در هر صورت، صحبتهای من، تاکید بر پرنسیپهایی است که بدون آنها هیچ کاری را نمیشود پیش برد. همین.
شاد زی و دیر زی!.
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: سیامک جان ؛ دز موزد خانم…
دیدگاه:

سیامک جان ؛ دز موزد خانم فرزانه روستائی یک مقدار زیادی تند رفتی ؛ در بقیه موارد صحبت های شما جالب بود

تاریخ:
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: با سلام به دوست گرامی ؛ …
دیدگاه:

با سلام به دوست گرامی ؛ فرامرز حیدریان : نویسندگان این بیانیه تا حدودی که برای من شناخته شده اند؛ عبارتند از : اصغر سلیمی ؛ جهانگیر لقایی و..... می باشند

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سیامک نادری، درلینک زیر، در…
دیدگاه:

سیامک نادری، درلینک زیر، در باره بعضی از افراد اپوزیسیون نکات جالبی را بشکل انتقادی مطرح میکند: مانند فرزانه روستایی، شهرام همایون، حسن اعتمادی، بعضی از سران مجاهدین و کنفرانس اخیر کالیز در اسپانیا، و........غیره
https://www.youtube.com/watch?v=LeEpH8ypQys&t=1487s

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: جناب " ع.ب.تورک اوغلی" نوشته…
دیدگاه:

جناب " ع.ب.تورک اوغلی" نوشته اید که :" چند روزپیش آقای توکلی یک کمپین امضا درسایت گذاشته است،" من هیج کمپین امضا درسایت نگذاشته ام ؛ ان نوشته " حمایت بیش از ۱۶۰ کنشگر و..." را از طریق امیل دریافت کرده ام و در سایت درج شد

تاریخ:
عنوان دیدگاه: آزمودن راههای ابتکاری
دیدگاه:

مسئله سیاست، فقط نفی سیستمی و قدرتمدارانی و سپس تلاش برای کسب قدرت و اقتدار نیست. سیاست، نه تنها دانش و شناخت است؛ بلکه همچنین فن و تکنیک اجرایی نیز محسوب میشود. حکومت فقاهتی از برآیندهای معضلات تاریخی و فرهنگی ایرانیان است. سیستمی نیست که از آسمان الهی بر روی زمین؛ آنهم کشور ایران، حادث شده باشد. همانطور که نازیسم از پیامدهای تاریخ و فرهنگ آلمان بود. همانطور که فاشیسم از پیامدهای تاریخ و فرهنگ ایتالیا بود. همانطور که استالینیسم از پیامدهای تاریخ و فرهنگ روسیه بود. کافیست فقط رمان «تسخیر شدگان/جن زدگان» اثر «داستایوفسکی» را عمیق و دقیق بخوانیم تا بتوان به کنه روح و روان روسها پی برد و دلایل ظهور و دوام مستبدّینی مثل استالین و پوتین را فهمید. معضلات فرهنگی و تاریخی را فقط با زوم کردن بر «سیاست» نمیتوان حلّ و فصل کرد؛ زیرا هر سیاستی که در لاینحل ماندن معضلات و مشکلات فرهنگی و تاریخی ریشه داشته باشد، میتواند میوه اش استبداد و دیکتاتوری و فلاکت برای مردم جامعه به ارمغان آورد؛ آنهم در چهره ها و سیستمهای دیگر. اندیشیدن در باره مسائل فرهنگی و تاریخی و سنجشگری ابعاد زمخت و گندیده و بی و بو خاصیّت آنها میتواند مسئله «سیاست» را نیز تلطیف و ارزشمند بار آورد.

ایرانیان در طول تاریخ گذشته خود بارها و بارها در لبه پرتگاه نیستی و نابودی اثبات کرده اند که مایه های قوی و بسیار نیرومندی را برای مقابله با مستبدّین و سلاطین خونریز و خلفای خبیث داشته اند. «هلاکو خان مغول» که به مرغ و گربه نیز رحم نمیکرد و آنها را از دم تیغ میگذرانید، وقتی که با «خواجه نصیر طوسی» روبرو میشد، سر بر شانه های او میگذاشت و های های میگریست. این عظمت و شکوه و عمق بینش ایرانی را در رویارویی با دژخیمانی اثبات میکند که غیر از شمشیر و خونریزی، هیچ شغل و مرام و مسلکی ندارند؛ ولی آنقدر ضعیفند که خود را در آیینه فرهنگ یک ملّت میبینند و به حقارت خود پی میبرند و اشکشان در میاید. خواه افسانه باشد. خواه حقیقت داشته باشد. «شهرزاد ایرانی» توانست با قصّه گوییهایش، سفّاک ترین خلیفه ای را که هر شب با زنی میخوابید و صبح او را میکشت، تسلیم و کاری کند که خلیفه دژخیم، عاشق و دلباخته اش شود. این هنر و ژرفبینی ایرانیست که ریشه در فرهنگ بسیار عمیق و مغز دارش دارد. بردار کتاب «روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم (ج. 1)- اثر زنده یاد محمود محمود» را نگاهی بینداز. پاسخی که وزیر وقت به «ملکم» بر سر مسئله هرات و عزم سلطان برای کشتار و قتل عام مردم میدهد، واقعا شنیدنی و شایان هزاران آفرینهاست، هرچند چنان وزیر لایق و شایسته ای در دم و دستگاه قجری، نه تنها جان خودش را از دست داد؛ بلکه برادران و دودمانش نیز بر باد فنا رفتند برای اینکه به ملکم گفته بود: «سزاوار نبود که شاه مملکت برای اختلاف عقیده، بخشی از مردم کشور خودش را قتل عام کند». از اینگونه امثله در تاریخ ایران، خیلی زیاد است. وقتی که «آدن آئور»، پای سند «کاپیتولاسیون» را امضا کرد، آلمان با خاک، یکسان شده بود و بیم آن میرفت که مملکت به طور کامل از روی نقشه اروپا محو شود. امّا بیدارفهمی و مسئولّت پذیری و آینده نگری به او آموخته بود که زندگی، فراز و نشیبهایی بسیاری دارد و عقیده و مرام و مسلک و دین و مذهب و امثالهم بر زندگی و میهن نداشته، هیچ ارجحیّتی ندارند. نمیدانم در مجموعه آثار «لنین» بود یا در یکی از کتابهایی که در باره «انقلاب اکتبر» خواندم. «لنین» در مقام یک سیاستمدار زیرک و با هوش، بعد از انقلاب اکتبر، گویا قرار گذاشته بوده است که با بعضی از سران کشورهای اروپایی در کنفرانسی شرکت کند. او «تروتسکی» را به عنوان نماینده روسیه کاندید میکند. تروتسکی به لنین میگوید که من حاضر نیستم به جلسه کاپیتالیستها بروم. لنین به او جواب میدهد که «حتا اگر شده با کت و دامن زنانه بروی، باید در این جلسه شرکت کنی». به این میگویند «فهم دقیق و صحیح داشتن از دانش سیاست». بنابر این باید آموخت که زمینی اندیشید و عینی فکر کرد. کیانوش عزیز. به صحبت «هنری کیسینجر» در همان ابتدای «جنگ روسها با اوکرائین» گوش کن. خیلی صریح و اصولی گفت که برای ختم فوری جنگ باید با روسها وارد صحبت و معامله شد؛ وگرنه این جنگ ماهها و چه بسا سالها طول بکشد». به این میگویند «بینش عمیق داشتن که ناشی از اندیشیدن در باره تجربیات فردی و جمعی و جهانی» است. وقتی که «نلسون ماندلا» از زندان آزاد شد، هیچگاه مردم را به شورش علیه آپارتاید دعوت نکرد. شعار مرگ بر این سفید پوست، مرگ بر آن رنگین پوست نداد. بلکه با لبخند و گشوده فکری و مسئولیّت به همآوردی با معضلات در کنار آنانی ایستاد که به راستی میخواستند کاری کارستان را برای وطن و مردمش بکنند؛ نه برای عقیده و مرام و مسلک و دین و مذهب و فلان و بیسار.
تا قبل از «زلزله مهسا» هیچکس باور نمیکرد که شخص «خامنه ای» با آن تکبّر و فخر تهوّع آور و گنده گوزیهای بی پایه اش و گند دماغی متفرعنش، سرانجام در برابر زنان و دختران ایرانی زانو بزند و به لیسیدن ماتحت شاهزاده عربستان سعودی تن در دهد. روزگار، خیلی میدان وسیع و تاریکی دارد که هر کسی را به وقتش و در موقعیّتش به همآوردی فرامیخواند تا بفهمد و دریابد که مرزهای فردی اش تا کجایند و قلمروش تا کجا.
امروزه روز اگر کنشگرانی واقعا از صمیم قلب در فکر ایران و مردمش هستند، باید بر روی دست راستشان حرف «چرچیل» را [= انگلستان، نه دوستان ابدی دارد، نه دشمنان ابدی؛ بلکه انگلستان فقط منافع ابدی دارد] و بر روی دست چپ خودشان، حرف «پطر کبیر» را [= مهم نیست که چه کسانی بر روسیه حکمرانی میکنند، مهم این است که ایران و ایرانیان باید تا قیام قیامت، ذلیل و خوار و تو سری خور ما روسها بمانند] خالکوبی کنند، تا بدانند و بفهمند که میهندوستی و مردمدوستی یعنی چه و چه چیزی را باید ارجح شمارید تا عزّت و کرامت و احترام فردی و مردم میهن خود پایدار بمانند. سیاست، هنر تسخیرگری قدرت و اقتدار نیست؛ بلکه «هنر آزمودن توانمندیها و کیاست و فراست و هوشیاری و استعداد و آگاهی و دانش و دریادلی فردی/جمعی/گروهی/منتخبی» است.
برای درک و فهم موقعیّت خطیری که ایران و مردمش نزدیک به نیم قرن است، مبتلایش شده اند، باید راهگشاییهایی را پیدا کرد که از بطن تاریخ و فرهنگ و تجربیات عمیق بزرگان و نیاکان و پیشینیان همین مردم سرچشمه گرفته باشند. «خدا و دین و تمام تعلّقات آنها»، املاک تک، تک مردم ایران هستند که به غارت رفته اند و مصادره به مطلوب شده اند در دست عده ای که فقط آنها را به حیث ابزار و وسیله برای ترضیه سوائق و غرائز افسارگسیخته خود پنداشته اند. اگر کنشگران نتوانند آنقدر مستعد و مایه دار باشند که املاک مردم را به خود مردم برگردانند، مطمئنا در هیچ دادگاهی نیز نخواهند توانست حقّ را به حقدار برسانند. سیاستی که بر شالوده اندیشیدن عمیق در باره ابعاد تاریک تاریخ و فرهنگ مردم سرزمین خود نباشد، سیاست نیست؛ بلکه هوچیگری برای دست یافتن به تکه ای از نمد وطن و جان و هستی ملّتیست که هزاره هاست در کوره بی لیاقترینها کفته شده است؛ زیرا حاضر نیست برای «دادورزی» به شمشیر و خونریزی متوسّل شود به این امید که شمشیر کش و خونریز، شاید خودش به جنایت و تبهکاری که در حق هموطن و حتّا خویشاوند خودش میکند، بیدار شود و پی ببرد و آدمیّت خودش را کشف کند. ایرانیان در بدترین اعصار تاریخ، قد برافراشتند و لیاقت خود را برای زندگی بهتر به محک زدند. چرا امروزه روز نتوانند چنان لیاقتی را اثبات کنند؟.
همچنان میتوان بحث کرد و گفتگو.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .تئوری، مشعل راه.
دیدگاه:

یکی از وظایف اطاق فکر ارتش سایبری آخوندها، تخریب نیروها و جریانات اپوزیسیون و تخم یاس و نا امیدی و بیهودگی مبارزه برای سرنگونی فاشیسم دینی است.
مسئول سایت که یکی از متخصصان شناخت نیروهای نفوذی و سایبری دشمن در خارج از مرزهای ایران است باید در بعضی تصمیمات اعتمادی خود به افراد تازه رسیده و دهن گشاد و پرمدعا،قدری بازنگری کند، و همچون موارد گذشته، افراد مشکوک مخرب و پوچگرا را با پس گردنی و اردنگی از سایت بیرون بیندازد و آزادی تام به آنها ندهد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: یک اسب چوبی هم درست کن.
دیدگاه:

سالام
.......................... که زمانی جای
همین آخوندها بتوسط انگلیس وآمریکا
نشسته بودند،
خودشان شعبان بی مخ ها ،طیب رضایی ،پری بلنده را در خیابان بجان
سیاسیون می انداختند،
درشهرهای مذهبی هم زنهارا دنبال کرده
چادر ازسرشان بزور برمی داشتند،
همان کارها نتیجه اش این شد،
وقتی جاها عوص میشود،
پهلوان پنبه میشوند،
نشسته درآمریکا،انگلیس واروپا ،می‌گوید لنگش کن،.
پول دزدیده و عوامفریبی از ملت بیچاره اسیررا که دزدیده بودند،
رااز خانواده پهلوی میگیرد،میگوید،
شمابروید کشته شوید،
ما خواهم آمد
مردی اگر چرا نمی روی،قاطی همین مردم شده ویا چرا نمی خود ازایران
طرفداران خود را رهبری کنی؟
میخواهی،انگلیس،آمریکا ومردم بیچاره
وازجان گذشته دسته ،دسته کشته شوند.
تو بری ، حاظیر اوغلولون دئده سی اولاسان؟
میخواهی مردم بروند،کشته شوند،
تو بری پدر فرزندی بشی که دیگران
درست کرده اند؟
خیلی راحت میتونی بری ایران ،
ومبارزه را شروع کنی،
نام فامیلی ات کردی است،
خیلی را برو اقلیم عراق،ازآنجا با کولی برها،باقاچاقچی ها واردایران شو،
همه چیزم میتوانی باخودت ببری،
منتظر شما خواهم بود،
وقتی ۵.۶ نفررا بانام خود کشتی،
منهم حمایتت خواهم کرد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیسی هاست
دیدگاه:

والله دروغ چرا تا قبرآآآآ سرنوشت سیاسی یک کشور در خیابانها تعیین میشه اما به شرطی که شیرینی مرگ رئیسی در ایران خورده شود و کتک شو تو خیابونهای لندن خورده شود

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: معنی وطن دوستی ومردم دوستی رابایدبدرستی فهمید.
دیدگاه:

سالام.
امیدوارم که نوشته من راپاک نکنند،البته آقای توکلی قول داده بودند،که زیرنظر آقای محققی هرچی بنویسی ببنویس،
من جسارت توهین ندارم،شاید موقعی تند بنویسم.
سعی میکنم، مقالات این همزبانم را کمتربخوانم،
چون در دایره تفکر مفید برای مردم نمی بینم،
ایشان اگرخاطرات خودرا بنویسند,
شعارندهند،تحلیل ننویسند،
سنگین ترند،
در خاطرات هم سعی کنند،نظر ندهند،
چون معنی ومفهوم انسان دوستی،
وطن پرستی،شعاردادن ها،طرفداری
ازاین کس یا آن کس ویا خطی سیاسی
نتایج خودرا باید درجامعه عینیت ببخشد.
بصرف اینکه من مردم را دوست دارم،
از اعدام متنفرم ،از حقوق زنان دفاع میکنم،
طرفدار صنعت وپیشرفت هستم وشعاربدهم ،،درست نیست،
که حتما من اینکاره هستم،
دوست داشتن ،خاله خرسی جز ضرر
فایده ایی برای مردم کشور،انسانیت ندارد.
بخاطر اینکه بمن ظلم شده ،من باید از
هروسیله ایی درهرکجا وهرشکل باهرکس نمی توانم ،رفع ظلم بکنم،
حتی امکان دارد،آسیبی به جامعه بزنم
که صدها صدهابرابر بدتر ازظلمی که
برمن شده عمل ظلم ایجادکند،
حدود۸ ساعت پیش نوشته راخواندم،
الان دیدم دونفر جوابی خوب هرچندناقص به جناب محققی داده اند،
آقای حیدریان هم میشه گفت محافظه
کارانه بخاطر حفظ دوستی با آقای محققی متنی نوشته بود.
بااینکه فکرکنم آقای محققی چندسالی
بیش نیست دراینجاست،
همیشه بخاطر تفکر بیراهه اش با او
زاویه داشته ام،
درنهایت هم شناختم ازایشان درست
ازآب درآمد،
که نتیجه تفکرش همان سلطنت طلبی
بابدترین نمونه در بین مخالفین جمهوری اسلامی است.
بااین نوشته که اتحاد بایک خانواده
خیانتکاررا پیشنهادمیکند،
دراصل به ریش همه سیاسیون ومبارزان و شهیدان و ازجان ومال گذشتگان دوران پهلوی می خندد،
وبه آنها توهین میکند.
چند روزپیش آقای توکلی یک کمپین
امضا

درسایت گذاشته است،
میشه گفت ،اکثرا ناشناخته و نا آشنا ،
که باورکنید،شاید ۹۰ درصدمردم بااین
اسمها آشنایی ندارند،
اسما ،دموکراتیک با قوانین نرم،
ولی بی ذات وبی روحیه وغریبه
میدانم،دقیقا اطلاع دارم ،
که درایران مردم چی میخواهند،
چه نوع سیستمی راه رهایی و برون
رفت است،
اکثر سیاسیون ومردم هم با این سیستم موافقند،
واکثرا دراینجا ودراین سایت فکرکنم
آشنایی باسیستم پیشنهادی من دارند.
وبیش از۲۵ .سی ساله دقیقا برآن
اصرار دارم،
وهمه دراینجا میدانند،که زبان انگلیسی
زبان بین المللی،زبان علمی،زبان امروزین وآینده میباشد.
درعوض زبان فارسی زبان عقب افتاده،
زبان تخیلی،توهمی،بی ترکیب،
ناسازگار با علم ودانش ومنطقه و جهان
زبان زوری دیکتاتورها،شاهی وشیخی
اقلیت نژادپرست است.
چرا سیاسیون این موضوع را درک نکرده
ودنبال یک سیستم همه گیرکعلمی
نیستند،
جناب محققی ،وجود خانواده پهلوی
یعنی وجودداعش ،وجوداستعمار،
وجوددیکتاتور،وچود عقب ماندگی،وچود اختلاف،وجود نژادپرستی،وومیباشد.
تفکرشما بدرد خودت میخورد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: پس تا کنون چه میکردیم؟
دیدگاه:

یعنی هر زن چادری را که در خیابان میدیدیم آزار میکردیم؟ سوال کاملا بی ربط و گمراه کننده است.
از این که بگذریم از نگاه من ,کلا زنان چادری دیریا زود باید تکلیف خودشان را با چادر یکسره کنند.
وببینند که سرکار خانم صدیقه وسمقی که از نظر دانش دینی فوق آیت الله هستند, چادر و حجاب را کنار گذاشتند . این کار را نه از روی خشم یا کینه بلکه از روی مطالعه و اندیشه انجام داده اند. حالا ممکن است زنی یک عمر چادر داشته و یا لباس ژنده ای داره و از چادر بیشتر بعنوان ستارالعیوب استفاده میکنه, ایرادی نیست که با زنان آزده همراه بشه و چادش را روی دوش بیندازه. تا همراهی خود را با آزادی خواهان نشان بدهد. بویژه اکنون که جو متلاطم است و بروز خطا محتمل.

تاریخ:
عنوان دیدگاه: دلیر بودن برای خلاف آمد عادت
دیدگاه:

درووود بر کیانوش عزیز!
اندکی تارزنی قیژقیژی!

1- اصلا معلوم نیست نویسندگان این اعلامیه، چه کسانی هستند؟. چهل و پنج سال که نه؛ بیش از هشتاد سال آزگار است که انواع و اقسام سازمانها و حزبها و گروهها و گرایشهای رنگارنگ، اعلام موجودیّت کرده اند و همچون حکایت:«.... در بهاران زاد و مرگش در دی است»، ناپدید و متفرّق و دود شدند رفتند به هوا!.
2- محتویات این اعلامیه، خاستگاه نظری اش نه از بُنمایه های تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ بلکه از اعلامیه جهانی حقوق بشر است؛ پنداری که با آوردن «آیین نامه راهنمایی و رانندگی»، مسئله ترافیک و تصادفات و سرقتها و زیر گرفتنهای آدمها و خلافکاریهای ویراژی و نرفتن از مسیرهای عبور ممنوع و رعایت حقّ تقدّم عابر پیاده و رعایت چراغ راهنما و بوق نزدن و امثالهم برای همیشه و ابد حلّ و فصل خواهد شد و مردم خیلی مودب و با کلاس به اجرای قوانین مندرج در «آیین نامه راهنمایی و رانندگی» سعی بلیغ خواهند کرد. به این میگویند: «ای سادگی مقدّس!». مترجم اعلامیه حقوق بشر را تیکه و پاره کردند متولیان حقیقت الهی!. ساختن جامعه ای نو و کشوری که بر شالوده موازین خردمندانه عملکرد داشته باشد، بدون سنجشگری موانع کلیدی، میسّر نخواهد شد. حدّاقلی از پایه های بنیانی باید وجود داشته باشند، تا بتوان گامهایی ارزشمند را برداشت.

3- وقتی که کنشگرانی – خواه مجهول الهویه، خواه شناخته شده – هنوز به پتانسیلها و مایه ها و زهدان زاینده تجربیات کهن و بسیار عمیق و رستاخیری مردم میهن خود و تاریخ و فرهنگشان، هیچ اعتقادی ندارند و همچنین حاضر نیستند به شعور و فهم و نیروی تمییز و تشخیص مردم میهن، احترامی بگزارند، پیداست که اگر تا قیام قیامت نیز کاسه گدایی و دریوزگی انواع و اقسام «لوایح و قوانین و منشورها و ابلاغیّه های حقوق بشری» را به گردن خود آویزند، هرگز نخواهند توانست جامعه ایرانی را به دامنه ای سوق دهند که مناسبات «مردم و حکومت و دولت»، مناسباتی انسانی و از بهر سعادت و خوشی و میهن آرایی آحادّ مردم بدون هیچ تبعیضی باشد. زهی خیال باطل!. چیزی باید از ژرفای وجودی آدمی جوشیده و فرابالیده شود، تا امکان دوام و تاثیر داشته باشد. با لباسهای عاریتی، هیچکس جومه دار نمیشود.
4- بحث عزل و خنثا کردن حکومت خلفای الله، بحث سیاسی ناب نیست؛ بلکه بیش از هر چیز، مبحث «فرهنگی-تاریخی» است که حکومت فقاهتی، یکی از برآیندهای ناخجسته و مهیب و فاجعه بار آن است. بنابر این، صرف خلع حکومت آخوندها و اعوان و انصار آنها از امکانهای اقتداری و قدرت بر ارگانها و موسسات و سازمانها و نهادهای کشوری به معنای «حذف نفوذ و نقش آنها» در مناسبات کشوری نیست. اتّفاقا در سیاست، مهم نیست که چه شخصی/اشخاصی قدرت را در دست دارند؛ بلکه مسئله کلیدی این است که «چه شخص/اشخاصی»، «نفوذ سیاسی» دارند؛ زیرا آنانی که نفوذ سیاسی دارند، میتوانند به آسانی، زیر پای مقتدرین را بزنند و کسانی را مصدر امور قدرت بنشانند که با نیّات نفوذمندان همسو و همخوان باشند.
5- مشکل دیگر اینگونه تشکیلات در این است که خود را در مقام «سوپر من/ناجی/بتمن/اسپایدرمن و امثالهم» میدانند که باید مثلا مردم را نجات دهند. اینگونه گرایشها اگر بتوانند خودشان را از بسیاری کمپلکسها که دارند، نجات بدهند، بزرگترین گام را در راه «آزادی ایران از چنگ اینهمه تعصّبات هول افکن عقیدتی/ایدئولوژیکی/مذهبی/کینه ای و امثالهم رایج بر ذهنیّت انواع و اقسام گرایشهای سیاسیون» نجات داده و رها کرده اند.
6- مسئله خنثی کردن حکومت فقاهتی نباید بر این مدار بچرخد که مصدر گیوتین بودن از دست عدّه ای در آید و به دست دیگران افتد. متاسفانه تا امروز، تمام گرایشهای سیاسی به این توهم مبتلایند که حکومت را در ایران به معنای «مصدر گیوتین شدن از بهر کشتن و قتل عام مردم» میفهمند و درک میکنند. تا زمانی که شعارهای مرگ بر این، مرگ بر آن از دهان انواع و اقسام گرایشهای سیاسی و هواداران آنها شیوع دارد، دوام حکومت فقاهتی و امثال حکومت فقاهتی بر سرنوشت ایران و ایرانیان اجتناب ناپذیر خواهد بود.
7- تمام اینهمه «خیرخواهان شناخته و ناشناخته» هنوز متوجه نشده اند که چگونه میتوان شالوده «باهمزیستی» را در دنیای تضادها و کشمکشها و ناهمخوانیها برقرار کرد، بدون آنکه به احدّی آسیب برسد یا حقوقش پایمال شود. برای مثال: مابین دو تکه زمین، دره ای عمیق و وسیع وجود دارد. هنر انسان اندیشنده باید این باشد که مابین این دو تکه زمین، «پلی» بسازد که مردم هر دو قسمت بتوانند در مناسبات با یکدیگر به خوشی و خرّمی زندگی کنند. حذف و کشتار و انکار، خیلی ساده است، درست عین نوشتن همینگونه اعلامیه ها. امّا اصل و پرنسیپ و هنر سیاستمداری و کشور آرایی به این است که چگونه میتوان یا باید «اهرمها و ستونهایی» را برافراشت که جمعیّت ساکن یک کشور بتوانند در کنار همدیگر بدون آزردن و ریختن خون یکدیگر یا پایمالی حقوق همدیگر در آرامش و بیدارفهمی و مسئولیّت در قبال یکدیگر زندگی کنند.
8- خیلی که چه عرض کنم، کثیری از مدّعیان کنشگری تصوّر میکنند که ولایت فقاهتی قلعه ایست که دروازه دارد و میتوان از آن «عبور» کرد و آنچه را که در پشت سر مانده است با خاک یکسان و بر ویرانه ها، دنیای دیگری را آباد کرد. اینگونه خیالپردازیها هر چقدر جاذبه های خیره کننده داشته باشند، با واقعیّت زندگی و عینیّتهای ملموس و دم دست، سر سوزن سنخیّتی ندارند. حقیقت این است که ایران و ایرانیان حسب تاریخ بسیار کهنسالی که داشته اند و از همه مهمتر و شایان اندیشیدن به دلیل اینکه «نخستین امپراطوری جهانی» بر روی کره زمین بوده اند، تجربیات بسیار ارزشمندی دارند که در طول تاریخ هزاره ها در دل و مغز و آیینها و آداب و رسوم و فرهنگ و زبانها و اقوام و غیره و ذالک ایرانیان پایدار مانده اند و حتّا سرمشقی و پایه ای برای ملتهای دیگر بوده اند و هنوزم هستند. بنابر این، اندیشیدن در باره «معضلات مردم ایران از دامنه خدا گرفته تا دامنه مرگ» میتواند زمینه هایی را برای آفرینش باهمزیستی مهیّا کند. اینکه مثلا گرایشی به مرحله ای میرسد که میتواند بر سرنوشت جامعه و مردم، حاکم مستبد بماند، همش به این دلیل است که «تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی» هنوز نیاموخته اند و نخواسته اند که در باره «مسائل و معضلات ایرانیان» بیندیشند و راهگشاینده مسائل باشند. آنها تصوّر میکنند که موضوعات قلمی و فکری بیگانگان، همان موضوعات و مسائل مردم ایران است. آنها سترونی و بیمایگی خودشان را با آویزان شدن به کیسه و توشه های زحمات دیگران میخواهند جبران کنند و تصوّر میکنند که مسائل زندگی، مسائل نیم قرنه هستند که اگر امروز حلّ شوند تا قیام قیامت برای همه نسلها حلّ شده ان رفته. زهی بلاهت معصومانه!.
9- من اینگونه تلاشها را که هیچ ما به ازای «پراکتیکی» ندارند، در حد تبلیغات بر روی شنهای ساحلی میدانم که اندکی میمانند و سپس با موج دریا، ناپدید میشوند. من بر این اندیشه ام که «چهل و پنج سال» حکومت فاجعه بار آخوندی باید مدّعیان اپوزیسیون را به مرحله ای از بلوغ فکری سوق داده باشد که بتوانند مجمعی انتخابی را برای گفتگو با «حکومتگران فقاهتی» بپرورانند و از در راهکارهای عملی بدون هیچگونه خونریزی بر آیند. هر چقدر حکومتگران و امتیاز داران سیستم فقاهتی پی ببرند که مخالفانشان در صدد حذف و کشتار و نابودی آنها هستند، به همان میزان بر شدّت جنایتها و تبهکاریهای حکومتگران فقاهتی در حقّ مردم درونمرزی و برونمرزی و تلاش برای استحکام اقتدار و قدرت خودشان افزوده تر میشود. در جایی و زمانی باید شمشیرها را انداخت و «مرد میدان گفتگو» شد حتّا با «اژدها». ایرانیان تجربه «سخن گفتن با اژدها» را داشته اند همینطور «سخن گفتن با ضحّاک» را.
10- من به شخصه، بر این نظرم که پیش از تبدیل شدن ایران به میدان کشتارهای متنوّع، خواه از دست به دست شدن حکومتها صورت گیرد، خواه از آتش بلاهتها و جان به تنگ آمدن اقوام ایرانی، شعله ور شود، خواه از سر منفعت خواهیهای بیگانگان و خطر از دست دادن منفعتها و موقعیتشان، نیک است که راههای مسالمت آمیز را هر چقدر نیز پر زحمت و وقتگیر باشند، بیازماییم. حکومت فقاهتی در حدّاقل امکانهای نفوذی و تاثیری خودش، همچنان به دلیل موقعیّت امتیاز خواهی اش حاضر نیست برای ابد، شانس بقا داشتن در ایران را از دست بدهد. در نتیجه به دنبال گونه ای تضمینهاست تا بتواند و بخواهد از برخی دامنه ها عقب نشینی کند. مسئله حکومت کردن خیلی پیچیده تر از آن است که کنشگران تاق و جفت، تصوّر میکنند و در مخیله خود میپزند. هیچگاه نباید از یاد برد که «مغزه فرهنگ ایرانیان، پیوند دادن و اتّصال و همبستگی و باهمزیستی» بوده است؛ نه نفرت و سرکوب و گریز و تبعیض و کشتار. در این باره میتوان همچنان بحث و گفتگو کرد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: افشای اپورتونیسم.
دیدگاه:

تقاری بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کالیسان!
متاسفانه هر گونه نقد رئالیستی ترقی خواه، موجب مبشود تا نیهلیست ها و اپورتونیستها و اپوزیسیون ستیزها از غارهای فسیلی فرهنگ شاه و شیخی ایزوله شده خود بیرون بیایند و کل مبارزه و تاریخ مبارزه و آرمانگرایی و امید را به افتضاح و لجن بکشند تا نارسیسم و خودشیفتگی کافکایی صادق هدایت همیشگی خود را بشکل قانون اجتماعی به نمایش بگذارند.بقول رفیق مور: اپورتونیسم با ماسکهای گونتگون ظاهر میشود، باید آنرا در هر کجا یافت و درهم کوبید.
زن.مقاومت.رهایی

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: پسر شاه
دیدگاه:

دروغ لاپوشانی حق و حقیقت نیست بلکه وارونه جلوه دادن عامدانه حقیقت به نفع غیرحقیقت است با تجاوز به معنا مفهوم واژگان. البته نویسنده زمانی این کار را با ج ا کرده است و ظاهراً عادت ذهنی دارد به تکرار عامدانه وارونه جلوه دادن حقیقت. اینکه رضا پهلوی تا به حال چه کار انفرادی یا تشکیلاتی در مبارزه با ج ا کرده است بماند . اما بدهکار طلبکار اصلی همین رضا پهلوی و یارانش هست که بیشترین تاثیر تعیین کننده در ظهور دیو بنیادگرایی دینی در سرزمین ما را داشت و الان همه کاسه کوزه ها را بر سر معدود روشنفکران و گروههای مخالف آن زمان می ریزد و طلبکار هم می شود طلبکار نه تنها از روشنفکران بلکه از عموم مردم . اینکه مردم قدر شاه شاهان را ندانستند.
محققی عزیز همچنانکه در این چندین دهه در ایران نبودی اما اینکه خیابانها پر بود از شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر، شاید آن زنان و مردان غیور و نترس خیابانها هم به زعم شما داشتند اختلاف افکنی می کردند . کدام اتحادی بود که مردم به آن اختلاف بیندازند ؟ آنهایی که خواستند به نام مردم کف خیابان برای خود رهبر تراشی کنند. بدون اینکه کمترین ارتباطی با خیابانها در این چهل سال سیاه داشته باشند در کف خیابان سعی در اختلال و اختلاف افکنی کردند ....

تاریخ:
نوشته شده در: بده کاران طلبکار
عنوان دیدگاه: کمپلکس نفرت و حقارت و حسادت
دیدگاه:

دروود بر ابوالفضل عزیز!
اندکی قیقاج دادن برای برای تاراندن اشباح!
مسئله اینه که تاریخچه سازمانها و تشکیلات و احزاب و جبهه ها و فرقه ها ی مذهبی و غیر مذهبی و التقاطی و امثالهم از دوران پهلوی اول تا فاجعه 1357 بر محور «تضاد و نفی و خصومت کینه توزانه» به سلسله پهلویها شکل گرفتند. بنابر این آنانی که «هویّت سازمانی/تشکیلاتی» خودشان را از پیامدهای نفرت و تضاد بدون اندیشیدن در باره عاقبت تضادها و نفرتها و مخالفتهای خودشان به دست آورده اند، به همین سادگیها نمیتوانند بپذیرند که وضعیّت دوران معاصر، ضرورت بازاندیشی و سنجشگری ریشه ای و بار آور تاریخچه سازمانی/تشکیلاتی /حزبی را طالب است و واجب. سازمانها و تشکیلات سیاسی اگر به راستی در فکر خدمت به ایران و مردمش بودند، مطمئن باش که موقعیّت و شانس بی همتای تاریخی سلسله «پهلویها» را میفهمیدند و به جای خصومت و نفرت، از در همکاری و همسویی و همپایی با آنها بر میآمدند و ایران و مردمش را از قعر فلاکتها و بدبختیهای هزاره ای به مناسباتی که لیاقتش را دارند، سوق میدادند و نگاهبانی میکردند. ولی دریغا که حضرات به دلیل آنکه اصلا و ابدا، کوچکترین شناخت پیش پا افتاده از «مسئله سیاست» نداشتند و هنوزم اصلا و ابدا ندارند، با افتادن در تله و چاه عمیق احساس و ذهنیّت مالیخولیایی و فانتزیهای بی اصل و پایه به روند نابودی شانس زندگی نو ایرانیان و به خفّت و خواری افتادن مردم ایران و غارت ایران در چنگال مخوفترین جنایتکاران تاریخ همّت به شدت «مترقیانه» کردند و هنوزم با افتخار در متعگی و رکابداری، غرّه دورانند، هر چند کثیری از خودشان نیز به دم تیغ قدرتپرستان افتادند و آنانی نیز که جَستند و در اطراف دنیا اقامت کردند، تا امروز با خیالات گذشته، خوش و سعادتمندند البته!

حالا اگر فرض را بر این بگذاریم که گرایشهای مختلف بالاخره به آن مرحله از فهم و شعور بچّه های پیش دبستانی برسند که حدّاقلی خردلسان را برای گردهمایی امکانپذیر کنند و نمایندگان خودشان را معرفی کنند، بی شک در رقابت با «شاهزاده رضا پهلوی» از محبوبیّت خیلی کمتری نصیب خواهند برد، مهم نیست که به کدام گرایش تعلّق داشته باشند؛ زیرا پیشاپیش میدانند که در نظر مردم در جامعیّت وجودی که مستعد انتخاب کردن هستند، حضرات مدّعو در رقابت با «شاهزاده» از میزان و شانس قلیلی برخوردارند. اگر حتّا تمام گرایشهای چپ را جمع کنی که ذهنیّت آکبندی و سمنتی و وامونده و ایدئولوژیکی و متابعتی شان با تاریخ و فرهنگ مردم ایران، هیچ سنخیّتی ندارد که بخواهند مثلا با «سیّد کریم» نیز رقابت کنند، مطمئن باش که مردم ایران به «سیّد کریم» رای خواهند داد. جدّی میگم. گرایشهای چپ در معنای وسیع و همچنین مذهبیها و همچنین ملیّها و لیبرالها در معنای وسیع بدون نفرت و کینه توزی به سلسله پهلویها، هرگز هیچ هویّتی و واقعیّتی ندارند. این را خودشان دقیق میدانند. بنابر این، مخالفت آنها صرف نظر از پیشینه تاریخچه ای به مسئله رقابت در دوره معاصر نیز منوط است که باعث شده مخالفت خود را برای کامیاب نشدن «شاهزاده پهلوی» همچنان به انحاء مختلف ابراز کنند؛ ولو در این فاصله مخالفتها و گریزها و نفرت پراکنیها و کاه کهنه به باد دادنها و انتقامخواهیها، ایران و مردمش همچون برف در زیر آفتاب تموز، نیست و نابود و برای همیشه از صحنه تاریخ بشر محو شوند. نفرت و کینه توزی به قدری در وجود رفتار و گفتار حضرات، تنیده و جاخوش کرده است که آنها خودشان را نمیتوانند از قیر چسبنده نفرت، تفکیک کنند و استقلال فردی خویشتن را بازیابند؛ ولو به هیچ گرایشی متمایل نشوند. حدّاقل میتوانند سلامت فردی خود را بازیابند و این خودش یک امتیاز و برگ مثبت و خوبیه.
ابوالفضل جان!. گسستن از اعتقاداتی که در پروسه تاریخ هزاره ای از راه فرهنگ و آداب و رسوم و زبانها و غیره و ذالک به کنه وجودی آدمیان اغشته شده است، با استدلالهای ناب راسیونالیستی حلّ شدنی نیستند؛ آنهم در کوتاهترین فرصت شمارشی. مسئله اعتقادات، معضل عواطف و احساس و گرایش و رقیق بودن تمایلات و دلبستگیهای آدمی به خیالات و آرمانها و آرزوها و نیازها و غیره و ذالک است. مسئله گسستن از اعتقادات به این منوط است که انسان در گام نخست، دلیر باشد و بکوشد که بر پاهای استقلال اندیشیدن خودش، قائم به ذات شود؛ یعنی اینکه هر فردی/اعضاء و وابستگان به هر تشکیلاتی/سازمانی/حزبی/گروهی بیاموزند که سمباده و ابزار و ادوات سنجشگری را در باره «ذهنیّت و اعتقادات خودشان» به کار بندند و به تصفیه و لایروبی چیزهایی اقدام کنند که کرامت و شعور و فهم و آگاهی آنها را در بند و اسیر و زمخت و سمنتی و گندیده و بوگندو کرده است. نه تنها مشکل سازمانهای سیاسی؛ بلکه همچنین تحصیل کردگان و آکادمیکرهای ایرانی در نفهمیدن مغزه و مفهوم «کلام سنجشگری» نهفته است که «انتقاد» را همواره در حقّ دیگران مصداق میدانند؛ نه در حق خودشان و ذهنیّتشان. علّتش نیز این است که هر کسی در مقام «معلّم»، خلعت به تن کرد، هیچگاه خودش را مشمول آموختن نمیداند؛ برغم اینکه «فعل آموختن، هم به معنای یاد گرفتن است، هم به معنای یاد دادن». وقتی که اعضا و هواداران سازمانی/تشکیلاتی/فرقه ای/حزبی/پدافندگران مذاهبی/ایدئولوژیهایی/مروّجان نظریّه های آکبندی اساتید دانشگاههای باختری و آکادمیکرها و امثالهم در زندان این عقیده ابلهانه و به شدّت احمقانه گرفتار باشند که «مردم» هیچ چیزی نمیدانند و ماییم که همه چیزدان هستیم، خود به خود پیداست که هیچکس بر این شک و گمان نخواهد بود که «من نمیدانم بسیاری چیزها را» و باید آموخته های چسکی-گوزکی/تقلیدی/حفظی و علم نمای خودم را از چشم انداز دیگران بررسی کنم تا به چند و چون صحت نظرات و اعتقادات خودم پی ببرم و در صدد تجدید نظر و اصلاح ذهنیّت وامانده خودم برایم مبادا که تا توی گور، ابله و متعه ایدئولوژی و مذهب و فلان و بیسار نمانم. چنین کاری به دلاوری و راستمنشی و هنر جویندگی و تشنه بودن کسب «شناخت» منوط و ملزوم است که در دایره کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی خیلی خیلی خیلی سخت میتوان نشانه ای از آن را پیدا کرد.
مخلّص کلام. تا زمانی که خانواده پهلوی و گرایشهای مذهبی که فعلا مقتدر و کارگزار گیوتین اقتلویی هستند و همچنین تمام گرایشهای سیاسی و ملّیها و لیبرالها و التقاطیها و همچنین سازمانها و حزبها و آنانی که ادّعای چپ میکنند و به تاریخچه هشتاد سال اخیر کنشها و واکنشهای خودشان تعلّق و وابستگی و ایمان حبل المتینی دارند، در قید حیات هستند، مطمئن باش که هیچ «همگرایی و باهمایی و باهماندیشی» اتفاق نخواهد افتاد. فقط میتوان امیدوار بود که در پروسه تق و لقی سیستم فقاهتی و لشگر پراکنده و بی و بو خاصیّت مدّعی اپوزیسیون ممکن است نیرویی زاییده شود که فراسوی گرایشهای متخاصم به آفرینش باهمستانی و سیستم کشورداری جدید همّت کنند؛ یعنی نسلی که استقلال فکر داشته باشد و دلیر در آزمونهای نو به نو وارد میدان همآوردی شود. آنچه ایران امروز به آن محتاج است، اصلا و ابدا، احزاب و سازمانها و گروهها و گرایشها و امثالهم نیست؛ بلکه «رجال و شخصیّتهای مستقل اندیش و کاردان و دلاور» به همراه «مشاورینی» که دوغ را از دوشاب بتوانند تمییز و تشخیص دهند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: بیژن صبوری : شما در باره…
دیدگاه:

بیژن صبوری : شما در باره 14 سال کار مخفی _که هشت سال آن در جمهوری اسلامی و شش سال در زمان شاه بوده است _ چیز زیادی ننوشته اید؛ سئوال مشخص من این است که حالا که به گذشته نگاه می کنید ؛ ایا به مبارزه با نظام پادشاهی افتخار می کنید؟ همچنین گفته اید که در سال 58 خانه تیمی شما لو رفت ؛ چطورشد که پس از مدت کوتاهی آزاد شدید؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: خوشبختانه به دلایل گوناگون…
دیدگاه:

خوشبختانه به دلایل گوناگون کشور چند قومی و چند ملتی ایران دارای زنان مترقی و مبارز و فمنیست و شجاع و سیاسی و عدالتخواه فراوانی بوده و اکنون بخشی از بار سنگین مبارزه فرهنگی و اجتماعی علیه آخوندهای ضد زن را به عهده گرفته اند تا مردها بتوانند بدلایل خسنگی، قدری تفنگ شان را شانه به شانه کنند و سپس در یک صف و سنگر مشترک علیه فاشیسم دینی برای فتح قله پیروزی بجنگند. در تاریخ مبارزات زنان جهان افرادی بودند که در سینه تاریخ اسم و آرمانشان ثبت شده، یکی از این زنها، خانم ایما گلدمن روس بود که گویا تباری آلمانی داشت و در امریکا تا پای طناب اعدام به مبارزه پرداخت.

-- زنان سیاسی مبارز، وقاره پیما --.ایما گلدمن (1940 - 1869 ) ، زن مبارز انترناسیونالیست آنارشیست روس ، ریشه های آلمانی یهودی داشت . او در سن 17 سالگی در سال 1885 همراه خواهرش به امریکا مهاجرت نمود و در آنجا کارگر کارخانه و پرستاربیمارستان شد . وی در طول زندگی انقلابی پر فراز و نشیب اش شخصا در کشورهای روسیه و امریکا و انگلیس و کانادا و فرانسه و اسپانیا با زندگی پرولتاریا از نزدیک آشنا گردید . او از نوجوانی با محافل سوسیالیستی و آنارشیستی آشنا شد و به مطالعه فشرده آثار یوهان ماست پرداخت . ماست یک سوسیال دمکرات سابق آلمانی بود که بعدا رهبر تئوریک بخشی از آنارشیستهای آمریکا شده بود . ایما گلدمن در سال 1869 در ایالت کوفنو در روسیه تزاری بدنیا آمد و در سال 1940 در حین یک سفر برای سخنرانی در شهر تورنتو کانادا درگذشت . همسر اول او آنارشیست معروف مهاجر ، آلکساندر یرکمن بود .
بعد از اینکه در سال 1887 در ماه نوامبر، 4 آنارشیست در امریکا به اتهام ترور و بمب گذاری اعدام شدند ، ایما گلدمن بطور حرفه ای به مبارزان آنارشیست پیوست . او میان سالهای 1917-1906 از جمله موتورهای آنارشیستی امریکا بود . گلدمن در سال 1919 بعد از سپری کردن 2 سال زندان در امریکا به شوروی بازگردانده شد ولی به سبب نارضایی از سیاست بلشویکها بعد از دوسال شوروی را نیز ترک کرد و به انگلیس رفت . او جنبش فمنیستی زنان را بخشی از جنبش آنارشیستی جهانی میدانست .
مقامات امریکایی آنزمان ایما گلدمن را خطرناکترین زن جهان نامیدند . وی غیر از مبارزه در کنار مردان برای آزادی کامل جامعه، یکی از نخستین مبارزان آنارشیست برای آزادی زنان نیز بود . در نظر او آنارشیسم نه یک تئوری برای عقیده ، بلکه فلسفه یک نظم جدید و سوسالیستی است . او میگفت آنارشیسم فلسفه یک نظم نوین اجتماعی است که بر اساس آزادی انسان استوار است و با کمک قانون نمیتوان آنرا محدود یا بی اعتبار کرد . اتوپی سیاسی گلدمن زیر تعثیر نظرات کروپتکین بود . او بدلیل تعقیب سوسیالیستها و آنارشیستها و سندیکالیستها توسط بلشویکها ،نزد لنین شکایت کرد و سرانجام مجبور به ترک شوروی شد .
غالب نظرات گلدمن متکی به نظرات پرودن و باکونین و آنارشیسم کمونیستی کروپتکین هستند . نظرات اشتیرنر و نیچه و ایبسن و فروید نیز روی او بی تعثیر نبودند . وی شخصا با آنارشیستهایی مانند لویزه میشل و کروپتکین و مالاتستا آشنا شد . از نظر فکری او در آغاز زیر تعثیر نظرات گودوین و سنت لیبرال و آزادیخواهی انگلیس و امریکا بود .
گلدمن ادعای ترور و عملیات خشن مبارزان اجتماعی را معمولا نتیجه تحریکات دولت و پلیس یا نتیجه تبلیغات رسانه های بورژوایی و دولتی میدانست . او مینویسد که مبارزه همیشه نمیتواند پاسیویستی و صلح آمیز باشد بلکه در مقابل خشونت دشمن باید از خشونت نیز استفاده نمود . گلدمن مدعی بود که اخلاق و دین در جوامع طبقاتی وسائل سلطه گری هستند تا انسانها را مطیع سازند و اخلاق مالکیت، زنان را نیز تبدیل به کالا و شیئی برای فروش و مصرف نموده است . اهمیت گلدمن آنزمان برای جنبش آنارشیستی انترناسیونالیستی در تابوزدایی روابط جنسی و عشقی و خواسته های فمنیستی بود . وی نه تنها مبلغ یک اخلاق آزاد در روابط زن و مرد بلکه در سازمان و قرارداد ازدواج بود .
برگمن میگفت که بالاترین ایده آل انسانی باید مبارزه علیه دیکتاتوری و زورگویی و حاکمیت باشد . موضع آنارشیستی او متکی به انکار وحدت دین و دولت و نظام اقتصاد سرمایه داری است . وی مبلغ عمل مستقیم انقلابی یعنی تظاهرات و اعتصاب و رفتارآگاهانه در محیط اطراف خود است . او پیرامون تن فروشی زنان در جوامع سرمایه داری مینویسد که آن پایه در بی اخلاقی زنان ندارد بلکه در نظام طبقاتی ریشه دارد چون اساس آن در نارسایی های اجتماعی و اقتصادی است ؛ حال فرق نمیکند که زنان خودرا بدلیل وابستگی مالی به شوهر بفروشند یا به چند مرد ناشناس ، و چون سرمایه داری به خیلی از زنان امکان دیگری غیر از خودقروشی نمیدهد ، ازدواج یک قرارداد اقتصادی و بیمه عمر بین زن و شوهر میشود که هزینه آن از دست دادن استقلال زن و تله شکار برای اسارت اومیشود .
گلدمن انزمان در باره سیستم بلشویکی شوروی نوشت که مرکزگرایی بوروکراتیک آن روزی زندگی اجتماعی انسان ها را در آنجا فلج خواهد نمود .
ایما گلدمن در سال 1887 با دستگبر شدن آنارشیستها توسط دولت در شهر شیکاکو ، امریکا را دیگر ساحل نجات امنی برای ستمدیدگان مهاجر ندانست . او اشاره میکند که در آنجا کارگران حتی بیشتر از روسیه تزاری استثمار میشوند و برای حتی رفتن به مستراح باید از کارفرما کسب اجازه کنند .گلدمن در شهر نیویورک مدتی به شغل قابله گی و زایمان پرداخت . با شروع جنگ داخلی اسپانیا او برای دفاع از چپ وجمهوری و مبارزه علیه فاشیسم به آنجا رفت . وی در سالهای پایان عمر در فرانسه مدتی گوشه گیر شده بود .
از جمله آثار خانم گلدمن - زندگی در انقلاب ، تراژدی برابری حقوق زنان ، دلایل شکست انقلاب اکتبر روس ، نامه هایی از تبعید ، و زندگی من هستند . او کتاب " دلایل شکست انقلاب اکتبر روس " خود را در رابطه با انتقاد از بلشویکها ، در تبعید نوشت . کتاب " مادرم زمین " در سال 1906 از طرف او منتشر شد . در سال 1911 مجموعه مقالات و سخنرانیهای او زیر عنوان " انارشیسم و مقالات دیگر " بچاپ رسید . در سال 1931 بیوگرافی خود را با عنوان " زندگی گذشته " منتشر نمود . گلدمن مدتی ناشر مجله " مادرمان زمین " بود . او در مقاله " فرد،جامعه، دولت " تاکید خاصی روی آزادی فرد نمود . وی در طول زندگی مبارزاتی خود سخنرانی های بیشماری پیرامون آته ایسم و مسیحیت ، یعنی دین برده سازی انسان ، نمود .

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مطلبی که اپوزیسیونی ها در نظر نگرفته اند.
دیدگاه:

اروپائیان با مشکل مسلمین افراطی که اینک شهروند اروپا شده اند, مواجه است.
برای اینکه پیش از اقدام تروریستی یک افراطی اورا شناسایی و خنثی کنند لازم است دام گستری کنند.
این دام گه چه جایی بهتر از مراکز اسلامی؟ بویژه آنهایی که شهره هستند به خصومت با غربی ها. یکی از پولدار ترین هاش همین مراکز اسلامی وابسته به حکومت اسلامی ایران است.
حالا اپوزیسیون گمان میکنند که کشورهای غربی دارند با ج.ا. مماشات میکنند. خیر این مراکز بخشی از قرارداد فی مابین ج.ا. و غربی هاست.غربی ها نه تنها مراکز اسلامی را نمیبندند بلکه کمکشان هم میکنند البته مخفیانه. و در عوض آنها هم وظیفه دارند که عناصر افراطی را شناسائی کرده و به تهران گزارش و تهران هم به سفیر آن کشور مطلب را میرساند. و هرگز کسی نمیفهمد از کجا خورده. حتی شاید خود مسئول آن مرکز هم درجریان نباشد باو گفته شده عناصر مستعد را پیدا و پرورش و حمایت کند و گزارشش را بفرستد. حالا در این میان عوامل حزب الهی آن مرکز چند مخالف ج.ا. را هم لت وپار کرده یا حتی کشتند, مشکلی نیست. میشود لاسیبیلی رد کرد. مهم برای غربی ها اینستکه امنیت شهروندان خودی را تامین کنند که با این روش میکنند و سالهاست که این روش جواب داده. چرا دولت های غربی عوامل جنایتکار ج.ا. را آزاد میکنند؟ برای حفظ قرارداد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: هیچکدام ! همه چی جساب و کتاب…
دیدگاه:

هیچکدام ! همه چی جساب و کتاب و نظم و تاکتیک و استراتژی دارد. نه مانند سابق که :امریکا و انگلیس و روس سرنوشت انقلاب ایران را تعیین میکنند، و نه اپوزیسیون از خارج ،و نه تعدادی از جوانان و تی نی جرهای بیچاره قربانی.
انقلاب حساب و کتاب دارد. قربانی دادن و شهید دادن و خون دادن به تنهایی آخوند را سرنگون نمیکند. باید جنبشی همه جانبه: کارگران و زحمتکشان و کارمندان و جوانان و زنان و روشنفکران و دانشجویان و خلقها و اقوام ؛بشکل انبوه و توده ای و دسته جمعی ؛روزانه و برای مدتی در میدان و ودر کارخانه و در سربازخانه و در مزرغه؛ نیروهای دولتی را فرسوده و خسته کنند تا جنایتکاران قرون وسطایی آخوندی یا به بهشت یا به دوزخ و یا به جهنم و به عراق و به روسیه و به کانادا و به ...فرار کنند و یا اعلان تسلیم نمایند.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: حرفات ربطی به سیاست ندارد.
دیدگاه:

در اصل نباید پاسخ ات را بدهم. من اینجا نیامده ام که تاریخ را زیر و رو بکنم آمده ام که رژیم اسلامی را زیر و رو بکنم و یک رژیم مردمی سر کار بیاورم. اما همه آنچه که تو نوشته ای از ذهنیت نژادپرست تو و ضد فارس زبانان است. در نوشته های تو اثری .. برو بقیه اش رو این پایین بخون

در اصل نباید پاسخ ات را بدهم. من اینجا نیامده ام که تاریخ را زیر و رو بکنم آمده ام که رژیم اسلامی را زیر و رو بکنم و یک رژیم مردمی سر کار بیاورم. اما همه آنچه که تو نوشته ای از ذهنیت نژادپرست تو و ضد فارس زبانان است. در نوشته های تو اثری از ضدیت با رژیم اسلامی نیست. نوشته های تو خامنه ای و وزارت اطلاعات را به شعف وا میدارد برای همین چه بخواهی و چه نخواهی در عمل چیزی بجز سرباز سایبری رژیم نیستی و بحث هایی که باید بر علیه رژیم باشد را به جنگ بین فارس و ترک منحرف میکنی. تو یک مزدور آخوندها هستی به دلیل افکار و کردارت. همه نوشته های مرا مطالعه کن، هرگز سخنی از برتری فارس زبانان بر دیگران نیست و هرگز مشکلی با زبان مادری دیگران نداشته ام اما تو نژادپرست مزدور خامنه ای دردت درد وطن نیست چون وطن نداری مزدور. اینها فحش نیست.. فحش هنگامی است که مثلا من بگویم تورک اوغلی خرس است. خب این یک فحش است. اگر بگویم تورک اوغلی دوستی اش دوستی خاله خرسه است تو بلافاصله میگویی محسن به من گفت خرس!
حالا برگردیم به بحث تو. اصلا همه حرفات قبول.. منظور؟ من باید بپذیرم که فارس زبانان بی اصل و نسب و کوهی هستند؟ بسیار خوب ما بی اصل و نسب تو تورک اصیل و آقا.. حالا چی میخوای؟ فدرال میخوای؟ باشه بخشیدم. تورکهای عزیز آذربایجان مال شما ما ایرانیان کوهی هیچ حقی بر آن سرزمین نداریم. بروید بگویید محسن کردی آذربایجان را به تورکها بخشید. خوبه آقا تورک اوغلی؟ راضی شدی؟ چی؟ من چه کاره ام؟ من هیچ کاره و عقیده دارم که این کارها از مجلس موسسان نمایندگان فارسهای کوهی هندی زاده بر می آید و زور تو به آن نمیرسد. چرا که همه ترکهای ایران مخالف تورک اوغلی های مخبط هستند. تو اگر مخبط نبودی و حرف حساب حالیت میشد این منطق مرا درک می کردی. بهت میگم اینایی که اقتصاد وسیاست ایران را بدست دارند همه ترک هستند مرد حساب! همولایتی های تو هستند. تو آمدی یقه ما را در این سایت میگری؟ سوراخ دعا را گم کردی قارداش!
من میتونم پاسخ سوالاتی که مطرح کردی بدهم. کتابها در این مورد نوشته شده. منتها تو نه آن کتابهای دانشمندان غرب را قبول داری و نه ایرانیان را. رفرنس تو آن جوانی است که رفته است چین دیده که شبیه داستان های فردوسی در افسانه های چینی هم هست. تو که اهل حرف حساب نیستی خرمگس! حالا من اگر بگم اعراب به ایران حمله کردند و به فرمان عمر کتابهای کتابخانه ها را برای گرم کردن حمام میسوزاندند و ادبیات پهلوی از میان رفت و یعقوب لیث باعث شدکه شعر فارسی و ادبیات فارسی امروز پا بگیرد تو خب قبول نداری. قبول نداری چون نمیخوای دنبال حقیقت و دانش تاریخی باشی. برو این سوالها را از همان جوان سفر کرده به چین بپرس باهم حال کنید. در همه کشورها زبانها به دلایل گوناگون مخلوط شده. کشور هند از این لحاظ یک نمونه است. همه رقم کلمه از هر کشوری در آن رواج دارد و آن مردم چون متعصب نیستند با آغوش باز از اصطلاحات خارجی جدید استفاده می کنند. من مخالف تراشیدن معادل فارسی برای کامپیوتر و هلیکوپتر و تلویزیون و موبایل و غیره هستم چون کار نسل های آینده و امکان ارتباط بین مردمان جهان را سخت تر می کند. به نظر من در حال حاضر کشورهای جهان به سوی جهانی شدن زبان انگلیسی میروند. من فکر میکنم اگر همه مردم جهان به زبان انگلیسی صحبت کنند به نفع همه جهانیان خواهد بود. تا این حرف را میزنم عده ای از میراث سعدی و حافظ و فردوسی حرف میزنند و من میگویم آقا .. ما باید تا ده هزار و صد هزار سال دیگه به این زبان های الکن فعلی حرف بزنیم چون یکی شکسپیر دارد و دیگری فردوسی حافظ و دیگری هومر و دیگری ابن خلدون و چه و چه؟ ببینید چه زبان و وسیله ای برای زندگی راحت بشریت بدرد میخورد آنرا انتخاب کنیم. تازه هنوز هزار سال از حافظ و سعدی نگذشته. ما صد هزار سال آینده و بیشتر را با این زبان های الکن بگذرانیم؟ یعنی نمیتوانیم با یک زبان تازه هزاران مثل سعدی و حافظ بدست بیاوریم؟
خب.. تورکی جون. می بینی که من نه تعصب دارم و نه مثل تو نژاد پرست هستم. پس با من از این چیزا حرف نزن. زبان ترکی برای تو مایه افتخار و فخر فروشی و برتری نژادی است چون آدم عقبمانده ای هستی. من برعکس تو هیچ تعصبی ندارم. ایکاش روزی مردمان جهان به زبان اسپرانتو حرف بزنند. متاسفانه دنیا هنوز به ندازه کافی رشد نکرده چون آدمهای واپسمانده مانند تورک اوغلی توش وول میزنه. این جواب من به تو هست. راضی شدی؟ خب.. بگو ببینم دوز داروها رو دکتر بالا برد؟ ضمنا ترشی زیاد نخور شاید یه چیزی بشی.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: رژیم اسلامی
دیدگاه:

نظیر این موجوداتی که بر ایران ما فرمانروایی می کنند در کشورهای دیگر نمیتوان یافت. باید هرطور شده ایران را از دست اینها بیرون بکشیم. موضوع مرگ و زندگی است. میخواهند ما را بزور وادار به رفتار و کردار و نوع زندگی بکنند که آنها دوست دارند و توجهی به خواسته های ما انسان ها ندارند. آنها فرازمینی های تبهکار و فاسدی هستند که به قیافه انسان در آمده اند. باید ایران مان را از زیر یوغ این تبهکاران به هرقیمتی .. حتا اگر شده جنگ تن به تن خیابانی بیرون بکشیم. ایران ویران بهتر که نوادگان ما بردگان و موالی نوادگان این مدعیان نمایندگی الله بر زمین باشند. مرگ از این زندگی بهتر است. زندگی نیست مردگی متحرک است. اگر روزی جنگ خانگی در ایران در بگیرد حتما خودم را به ایران میرسانم و در این جنگ شرکت می کنم تا این رژیم غیر انسانی را به زیر بکشیم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: فساد،چرا فساد؟
دیدگاه:

سالام
گرگذارد خشت اول معمارکج ،،
تاثریا میرود،دیوار کج..
آین شعر جواب همه رامیدهد،
رضا شاه محمدرضا شاه، خمینی، خامنه‌ای،
روی ساختار حکومت میکنند،
ساختارها وزیر بناها اگر درست
مهندسی میشد،
هیج دولتی ورهبری و زیری ومدیری
بخوداجازه خلاف فکرکردن نمی داد.
دوستان سیاسی درخارج اکثر امریکا،اروپا،کانادا،استرالیا زندگی میکنند،
نمی دانم چرا به قانون رانندگی و ساختارهای مهندسی خیابان‌ها توجه نمی کنند؟
اگر همان ساختار و قوانین محکم رانندگی در این کشورها درایران بجای
قانون اساسی گذاشته شوند
والله ازاین قانون اساسی ایران بهتر
خواهدبود،
متاسفانه ساختارها اززمان روی کارآمدن کودتایی پهلوی کج ‌گذاشته شد،
باید همه بفکر تغییر این ساختارها باشند
صدتا انقلاب بشود،صدمیلیون آدم کشته شود،
اگرساختاها عوض نشوند،،
بازهم کلاس اولیم ،
بهمین راحتی.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حل مسائل ریشه ایی درتفکرات
دیدگاه:

سالام.
تورکی مثلی داریم ،میگوییم،سن سوزی آت، ،گوتورئن ،گوتورئر،
ترجمه اش،می‌گوییم، تو حرف ات را
به انداز،،آن کسی می‌خواهد ،برمی‌دارد.
جناب کردی ،،،فکرکنم،
پست ومقامات مختلفی دارند،
ازهمه سر تر دستورات نظامی گری او
میباشد،
درجوانی کتابی از تقی ارانی خواندم
بنام اطاعت کورکورانه،
این خصلت و روحیه نظامی گری
‌دراین دوست مجازی ما اثری فوق‌العاده
دارد
درتمام مسائل میخواهد،امرونهی کند،
مخصوصا در بستن دهان وقلم و حذف.
ازطرفی میگوید،کسی نوشته های من را نمی خواند،
ولی نشان می‌دهد که میخواند، وکسانی هم ،می‌خوانند ،
کاری ندارم،میخواهدبهرطریقی ازشرمن
راحت شود،
فقط دکترمیخواهد،که مثل فرخی یزدی خلاص اش کند،
بگذریم،
چند سئوال دارم که آقای کردی اگر توانش را دارد،به آنها جواب دهند.
چون از حکومت کردن رضاپهلوی گذشته و رسیده به فردوسی،
وزبان وقوم فارس.
جناب کردی سئوالهارا بدرستی خوانده وجواب بدهید.
۱،چرا اسم فردوسی عربی است؟
حکیم ابوالقاسم فردوسی
هم حکیم عربی است،هم ابوالقاسم،
هم فردوسی،
۲.چرا تاسال ۱۳۱۸ که رضاشاه حدود۲۰ سال حکومت می‌کرد، کتاب‌ها با عنوان
اول ابتدایی دری،دوم ابتدایی دری ووو،،چاپ میشد،ونامی از فارسی نبود؟
۳.این زبان فارسی،قوم فارس ازکجا یکباره سروکله شان پیدا شدند؟
۴.الفبای عربی ازچه سالی ازکوفی به
الفبای امروزی که در زبان فارسی هم
استفاده میشود،تکامل یافت؟
این فردوسی بانام عربی چطور درقرن
چهارم که هنوز الفبای عربی ازکوفی
به الفبای امروزی تکامل نیافته بود،
سروده شد؟
۵.وقتی الفبایی،زبان فارسی ،تهرانی ،
وجودنداشت،
حتی درقرن هفتم هم درآخرش این
الفبا تکامل یافته ،این اشعار چطور سروده شد؟
جناب کردی ،
چرا ،خودفردوسی، اسم خودرا بفارسی
قرن بیستمی نگذاشت؟
مثل آرش،رستم،بردیا

کوروش،داریوش،یزدگرد، ووو،،،
همه اینها بکنار،
فردوسی به کتاب چی میگفت،به قانون
جی میگفت،به قلم چی میگفت؟
به ریاضی، به مثلث،به قاشق،به بشقاب،
به قاجاق،به ییلاق،قشلاق،به چپیش،
به قیچی به ،به به .
اگرنتوانی جواب بدهی ،برو استعفا بده،
راستی فرق تو باحدادعادل درچیست؟
فرق تو با رائفی پور درچیست؟
فرق تو باداعش درچیست؟
من حرف را می اندازم،آنکه باید برمی دارد،
هرکس به اندازه فکرخود.
خداوند یارمان باشد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: در اسلام بستگی داره چه کسی فساد کند.
دیدگاه:

ظاهرا بعضی ها فراموش کردن نظام مقدس صفتش اسلامی است.
در شرع مقدس از صدر اسلام هم بعضی کارهای خلفای مسلمین را بعنوان مفسده تفسیر میکردند. این دسته افراد یادشان میره که در اسلام بویژه شاخه شیعی آن حتی میتوان با محارم خود هم زنا کرد بشرطی که خلیفه مسلمین جایز بداند.
میبینید که عمال رژیم اسلامی اینروزها شکلو شمایل و ظاهرشان هم مثل آدمها شده و دیگر از ریش و پشم خبری نیست و عین مد روز رفتار میکنند و نماز هم نخواندند ایرادی نیست. ما همسایه ای داریم که همه میدانند از عوامل رده بالای رژیم است ولی از صبح زود صدای هایده و گوگوش و فتانه بلند از خانه اش بیرون میزند. حالا ما از کجا فهمیدیم عامل رژیم است؟ از آنجاکه وقتی شلوغ میشود یا مراسم بزرگی از طرف رژیم در حال انجام است خبری از خود و زن وبچه اش نیست.
آنچه دیگران میگویند فساد معلوم نیست که از نظر حکومت اسلامی فساد حساب شود ولی متاسفانه هنوز بعد از اینهمه سال نویسندگان و اپوزیسیون ما در این چهارچوب فکری هستند که فساد یک معنی دارد و خیانت فقط یک معنی دارد و ارتشا همان معنی را دارد که آدمها باور دارند. هیچ کدام از کارهایی که عوامل رژیم میکنند از نظر خودشان خلاف نیست و دینشان این اختیار را بانها داده است. حالا عده ای گمراه گمان میکنند که این اسلام نیست آن دیگر مشکلشان بد فهمی است و خوش باوری آنها.
همان زمان محمد خاتمی هم چپاول اختلاس زنا تجاوز فراوان بود و رنج دیدگان فریاد میزدند ولی امت اسلامی ایران عمامه ی سیاه سیدی خاتمی را باور داشتند نه زجه های آنها را.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: خخخخخخ
دیدگاه:

تورک اوغلی! تو حرف از توهین نزن! نوشته های تو اصلا توهین به خواننده است. این که اینجا مینویسی شاهنامه مربوط به دویست سال پیش است و این که جوانی رفته تحقیق کرده دیده شاهنامه شبیه داستان های چینی هست.. آخه تو چی فکر میکنی؟ تو داری میگی اینجا یک مشت گاو و گوساله نشسته اند و دارند مطلب تو را میخوانند. تو این مطالب را اینطور سخیف مینویسی برای آنکه خوانندگان این سایت را به تخمت هم نمیگیری. تو هرگز حاضر نیستی این مزخرفات را با نام حقیقی ات اینجا درج کنی چون دیگر حتا ترک ترین ترکها هم جواب سلامت را نمیداد فقط بخاطر این که می بینند یک نفر خود را با نام مستعار مدعی است آنها را نمایندگی میکند و اینجور مزخرف بهم می بافد. این نامش آزادی بیان نیست نامش سوء استفاده از آزادی بیان است و کیانوش توکلی باید به مسئولیتش عمل کند و بجای خط چین کردن مزخرفات تو تورا از این سایت برای همیشه بلاک کند. من تو را دست انداختم اگر صحبت از پلیس کردم. تو اصن قابل تشر هم نیستی چه برسه پلیس و این حرفا. خرمگس معرکه بهترین عنوانی است که میشه برات بکار برد که حتا اندازه خرمگس معرکه هم توان مداخله نداری.. نه سواد و نه حتا هوشش رو داری که از پس این کار بر بیایی. یک جوانی رفته تحقیق کرده شاهنامه فردوسی شبیه قصه های چینی هست. خب این که چیز تازه ای نیست. کل شاهنامه اسطوره است و فقط بخشهای آخر قبل از حمله اعراب تا حدی روایت تاریخی هست. خب که چی؟ فارس زبانان بیافتند به پای تورک اوغلی با هویت مجهول طلب آمرزش کنند؟ اصن تو چی میخوای؟ برو یک حزب و گروهی دست و پا کن اینجا نق نزن. پیر شدی نوه نتیجه نداری براشون قصه بگی پرحرفی هات رو میاری اینجا. جاش نیست جانم. زنگ بزنم کلینیک تبریز بگم دوز ات رو ببرن بالا.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .تکرار شوربختانه.
دیدگاه:

علت اصلی فساد و بحران اقتصادی، وجود تحریم ها و محاصره اقتصادی است؛ که اپوزیسیون بیسواد توجهی به آن ندارد ؛غیر از دلایل حیدری-نعمتی و تکراریات ملال آور و مبتذل آوردن؛ همچون مشتریان قهوه خانه های میدان غار.
- بدون مافیای اقتصادی، آخونها یکسال دوام نمی آوردند. مقامات ارشد و آیات عظام میدانند نظام نیازمند به مافیای اقتصادی در شرایط اقتصاد مقاومت کذایی است.
بعضی از این اپوزیسیون نماها و مخالف خاتمی و اصلاحات، آنزمان با روی کارآمدن خاتمی در ایران، در اروپا سوار 2چرخه در خیابانها، تظاهر میکردند، و اروپایی ها فکر میکردند این قوم منافق، دچار مشنگی و جنون و دیوانگی شده!!

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: توصیه می کنم که حتما این…
دیدگاه:

توصیه می کنم که حتما این ویدئو را تا اخر گوش کنید. حقیقت این است که ظریف اطلاعات جامعی در عرصه روابط بین الملل دارد که کمتر ادمی در فضای سیاسی ایران دارای چنین اطلاعات جامعی است

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چه جوابهایی، آفرین
دیدگاه:

سالام
دنیای مجازی واقعن تمام دیوارهای آهنین همچون برلین راشکسته است.
خدا وند چقدرمارا دوست داشته که
دراین زمان درحیات هستیم،
متاسفانه در مردم سرزمین ما هنوز
فاصله زیادی است،که قدراین دستاورد
بشری رابدرستی درک کرده و نظر دهیم.
مردم نه نه ، روشنفکران ما،،بقول یکی
روغنفکران ما هنوز نتوانسته اند،
خودرابااین دنیای پیشرفته وقف دهند،
جناب سیروس حیدریان دراین نوشته زیبا جوابی عالی ودر خور منطق وعلمی داده که حرفی جز تحسین درآن نیست.
ولی متاسفانه روشنفکران ما هنوز
درک درستی از دوران مشروطه ایجادشده توسط حاکمان قاجار را بدرستی نمی توانند تجزیه وتحلیل کنند،
ما انقلاب مشروطه را در انقلابی که خودحکومت قاجارراه انداخت و دموکراسی را ایجادکرد میدانیم،
برعکس کسانیکه ، مقابله کنندگان و
شبیه سازی انقلاب مشروطه ودزدی
نام مشروطه و ایجاد عوامفریبی که
انگلیسی ها وعواملشان راه انداختند،
تا انقلاب مشروطه جاری راشکست دهند.
دراصل انقلاب مشروطه باتصرف تهران
بتوسط ماسونها پایان یافت
ایران به مستعمره انگلیس درآمد.
هرکسی ،نظری دارد،
برای من محترمه و توان خواندن
آنرا دارم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: گفته بود ،که ایشان اینکاره هستند.
دیدگاه:

سالام
من نه توهین میکنم،نه فحش میدهم ،نه کسی را به جایی معرفی میکنم،
فقط نظرم رامی نویسم،
امکان دارد،کسانی بادیدن نظرات وحتی اسم من نیاز به بیمارستان،
روانپزشک وو،،داشته باشند.
این تقصیرمن نیست ،کم گنجایش بودن
تفکرخودشان است.
گفته بودم،جناب محسن کردی ،وزیر ساواک،ساواما،در دو حکومت ودر حکومت توهمی خودش نیزاست،
ولی خواسته او برآورده نشد،
چون نه ساواک توانست،نه ساواما،
نه حکومت باب میل ایشان ایجادشده
ویاخواهدشد،
طفلک مجبورشد،آقای توکلی را بجای
ساواک،ساواما،ساواک بعدی نشانده،
حتی ایشان را بالاتراز اینها برد،
به جای پلیس بین الملل نشاند،
باید عرض کنم،که ایشان حتی سوادش
درسطح پنجم ابتدایی هم نیست،
ولی چرا ماموریت خودرا انجام میدهد،
جای سئوال است.
بزرگترین شاهنامه شناسان ایران،
الان آقای خالقی و کزازی هستند،
آنها علنا و دررسانه های جمعی و رسانه
دیداری وشنیداری اعلام میکنند،که
اکثر اشعاراین کتاب جعلی و قوندورما
هستند،
من چندین کتاب شاهنامه دارم،
چون خانم من معلم بود،
باپول بیت المال این کتاب را چاپ میکردند،وهرسال مفتی به معلمان میداند،حتی بعضی والدین بخاطر توهم
مثل آقای محسن کردی ، درمناسبتها به
معلم ها هدیه میدادند،
ولی خودم یک شاهنامه چاپ ۱۳۲۴ خریده و نگه داشته ام،
نویسنده آن حبیب یغمایی و محمدعلی فروغی هردو ماسون است،
که نمی‌خواهم درموردمحتویات آن
وتوهین هایش به مازنی،گیل،تورک،وو،،،حرفی بزنم،
جناب کردی ،من بشما منبع نشان میدهم،
آقای آرش نورآقایی محقق و یک
جوان حدود ۴۰ ساله رفته کتاب‌های چینی راخوانده ،دیده کتابی است ،که
شاهنامه دروغین فردوسی نه ماسیونی
کمپانی هندشرقی در آن داستان‌های کهن چینی وجود دارد،حتی میگوید،
داستان رستم وسهراب عینا درآن داستانها که چینی ها آنرا به

قهرمانان ساکاها نسبت میدهند،وجود دارد،
دوهزاری افتاد؟
چرا گیرکرده ایی دراین تفکر ونمی توانی ازآن خارج شوی؟
من رامیترسانی ،بابا ،،
پای پلیس وساواک و اینترپل را بتوسط.نکش،
خودت ازهمه بالاتری قبولت میکنم.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: درسیاست محافظه کاری ،یک سیاست پس ازقدرت گیری است
دیدگاه:

سالام.
هرنظری باید بطریقی مخالف وموفق دارند،حتی افراد هم بدین شکل باید
مخالف وموافق داشته باشند،
تا فیلترهای تمیزسازی درجامعه صورت
گیرد،
نظرات رابلکل حذف کردن ،
مخصوصا درکشورهای استبدادزده اصلا درست نیست،
من که مثل آقای محسن کردی توهین و
فحش و هتاکی نمیکنم،
بنظرم، نگاه کردن به مسائل برای سایتی که میگویند,اعتقاد به لیبرال
دموکراتیک دارند،درست نیست.
من آقای بهزادکریمی رایک................ ازنوع چپ در راست و اتفاقا
تفرقه انداز میدانم،
چه اشکالی دارد،که نظرمن راببیند,
تعدادی هم بتوانند تنقید یا تشویق
کنند؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تورک اوغلی گویا در ایران است…
دیدگاه:

تورک اوغلی گویا در ایران است . در شهر کورها او بیناترین است .و شغل افتخاری اش هم ، درختکاری در کوههای شمال و طالقان و البرز شمالی تا بخشی از گیلان و قله دماوند است. ضعف زبان پارسی او بدلیل سیاست غلط فرهنگسازی ........... رژیم پهلوی و امیلیزاسیون(حل کردن) خلقها و ملتهای غبرفارس در درون ایران است.تحلیلها و اشارات تاریخی وی بسیار تغییر کرده و بسوی کمال است ولی هنوز قدری گرفتار تئوری توطئه است؛ که با این شور و شوق ترکی که برای رهایی آذربادگان دارد ،در آینده برطرف خواهد شد.
نه دولت! نه مسجد! نه مردسالاری!

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: مشکل روحی
دیدگاه:

دوستان. آقای کیانوش توکلی. این بابا میگه «دریک نوشته اعلام کردم که شاهنامه ، جعلی و مربوط به دویست سال پیش است، اتفاقا ، یک جوان محقق رفته پس ازچندین سال ،دیده ،عین همین داستان‌های شاهنامه ،درداستانهای کهن چینی وجود دارد، وشاهنامه کپی آن کهن واستانهاست».
آقای توکلی. این بابا اسکیزوفرن شده اگه میشناسیش بگو به کشور محل اقامتش پلیس بره بزور ببرش به یک دیوانه خانه ای جایی معرفیش کنه. فک کنم کمی پارانویا هم داره. هم خودش درمان میشه هم ما از شرش راحت میشیم و هم تو صد در دنیا و هزار در آخرت اجرش رو میگیری. این کار رو نکنی آرزو میکنم اون دنیا با رئیسی و لاجوردی محشور شوی.. از ما گفتن.. خود دانی.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: من آقا (دایی جان ناپلئون.)…
دیدگاه:

من آقا (دایی جان ناپلئون.)..من مش قاسم و همشهری هامون من شازده اسدالله میرزا کارمند وزارتخارجه شاهنشاهی ایران.. از گفتگوی ملی با اهداف ملی اعلام حمایت مینمایم..پاینده ایران

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: الان عصر تکنولوژی های مختلف مطرح است
دیدگاه:

سالام
باتشکراز گذارنده مقاله کوتاه وپرمحتو،
وباتشکراز یاد یاران ،که توضیح مفصلی
درموردشروع و راه های متفاوت آزمایش شده ازمکتب کمونیسم را
بما آموزش دادند.
باید،عرض کنم،که تفکرات عدالتخواهی
درطی قرون و درتمام دنیابوده ،
روش‌ها وشکلها فرق می‌کرد.
اگرمبارزات معنویون درایران را نگاه کنید،
وموردمطالعه قراردهید،
به قیام بابک که نوعی سوسیالیسم
تخیلی را دربطن تفکرشان بود،
بدان خواهید رسید،
یا قبل وبعدازآنهم ،در داستان‌های تورکان افرادی مثل کوراوغلی،قاچاق نبی بودند،
در علوم فلسفه ومنطق را تورکانی همچون فارابی،سینا، درادامه فیلسوفان
یونان باستان داشتیم،
انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا،
انقلاب روسیه ،پس از جنگ وکشاکش های مختلف قبل خود شکل گرفتند،
که بعضی ازآنها موفق وبعضی بعلت
رئال نبودن تفکرات باشکست مواجه شدند
میشه گفت، از درقرن اخیر ،،پارامترها
و ساختارها کارسازند،
تئوری هابیشتر دنباله رو ساختارها میروند،
انقلابات کمونیستی
ضعف های بزرگی داشتند،ودارند،که جوابگوی علوم جدید وانگیزه ها و ساختارها نیستند،
فقط می‌توان ازعلم سوسیالیسم
تنها در کنترل افسار گسیخته سرما
کارسازباشند،البته باتکیه بر اراده مردم
دربرابر ظلم و بهره کشی.
کمونیستم نتوانست درمورد ارزش افزوده،انگیزه های درونی وروانی انسانها،پیشرفت تکنولوژی، وو،،،جوابگو باشد،
بهمین دلیل آلت دست کشورهای جهان
صنعتی گشت،
اگربخواهیم درمورد،کشورهای جهان سوم و بخصوص نفتی صحبت کنیم،
موضوع استعمار،نوچه وحاکمیت گماشته ها مطرح میشود،
که صدساله ما را بتوسط تفکر ملی گرایی کور و ناسیونالیسم ایرانی درتفکرات مختلف و با نفوذ بدان
تفکرات گروگان گرفته اند.
دراین گونه مشخصات وچند ملتی
تنها یک راه برون رفت داریم،
آن‌هم سیستم فدرال با قوانین

غیرمتمرکز میباشد.
روشنفکران ما باید ،تکلیف خودرا با تفکرات انحرافی خود روشن کنند،
والا حرف مفت و دربیراهه و درعالم
برزخ بودن حق آنهاست.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: انقلاب را انقلابیون ساختند…
دیدگاه:

انقلاب را انقلابیون ساختند. انقلاب فرانسه و انقلاب امریکا و کمون پاریس نخستین تجربیات انسانهای عدالتخواه و ترقی خواه علیه ظلم و استثمار و استعمار و برای رهایی و برابری و برادری و عدالت بودند. در ادامه یادی از بابف و بلانک 2 انقلابی مبارز فرانسوی میشود که بشریت هنوز آندو را فراموش نکرده و از آنها همچون انسانهای اسطوره ای یاد میشود :تاریخ مبارزات خلقها و مردم ایران نیز از اینگونه انسانها کم ندارد:

بابف اعدام شد، بلانک حبس ابد گرفت، مارکس جهانی شد.یک قرن میان مشی چریکی بابف- و حزب پرولتری مارکس.بابف، انقلابی فرانسوی در سال 1760 میلادی بدنیا آمد و در سال 1779 اعدام شد. ایده های انقلابی اجتماعی او روی کمونیسم اروپایی و روی فلسفه مارکسیستی تاثیر مهمی گذاشت. وی را میتوان نماینده یک کمونیسم تخیلی از جنبش یاکوبی فرانسه و فعال پرولتری در آغاز جنبش کمونیستی دانست. بابف در سال 1796 میلادی رهبر یک شورش توده ای منتهی به شکست بود. از جمله اهداف او: لغو مالکیت خصوصی و اعلان پیروزی انقلاب بعنوان دیکتاتوری خلق بود. بابف رهبر انجمن " توطئه عدالت خواهان" بود. او مالکیت خصوصی را دلیل به زنجیرکشیده شدن خلق، و بی نظمی آنارشی در اقتصاد عیرکمونیستی را، دلیل استثمار و تمام زشتی های نظام سرمایه داری میدانیت.
بابف میگفت تا زمانیکه کالاهای لوکس در اختیار همه مردم نباشند، آنان نباید تولید شوند. گرچه بابف و هوادارنش در سال 1796 در راه مبارزه، مخفی شدند، تئوری اجرای کمونیسم زودرس او در آغاز جامعه سرمایه داری با شکست روبرو شد. بابف مسلح کردن خلق و اقدامات دیکتاتوری برای سرکوب ضد انقلاب و ثروتمندان را توجیه میکرد. تجربیات جنبش دیکتاتوری انقلابی یاکوبی به بابف نشان داد که ایده ال دمکراسی انقلابی فقط در کمونیسم عملی است، با این وجود او جنبشی را هدایت نمود که در میان پرولتاریای مانوفاکتوری آنزمان منجر به کمونیسم علمی و حزب مارکسیستی پرولتری بعدی گردید.
بابف گرایی، شاخه انقلابی کمونیسم کارگری و مدافع جنبش طبقاتی آنتاگونیستی بود. آنها فقط تجربیات انقلاب بورژوازی را داشتند و نه استراتژی و تاکتیک سوسیالیسم علمی را. فقدان پرولتاریای صنعتی موجب شد بعدها پاره ای از بابف گرایان مانند رفیق بلانک بسوی آوانگارد کمونیستی تمایل پیدا کنند. سرانجام ولی نئو بابف گرایی پیش درآمد ایدئولوژی مارکسیستی و مقدمه کمونیسم علمی مارکس-انگلس گردید. آن آغاز ماتریالیسم پیشامارکسیستی بود. در تزهایی پیرامون فویرباخ، مارکس میگفت: پرولتاریا هنوز در زنجیر روابط استثماری کهن گرفتار است.
بابف گرایان مبارزه علیه: ایدئولوژی بورژوازی و خرده بورژوازی، علیه روحانیون مسیحی، و علیه مالکیت خصوصی بورژوایی، جویای یک سیستم جهانبینی ماتریالیستی-کمونیستی، خواهان تغییر مرام دینی به نوعی کمونیسم، و ادامه خط آته ایستی بابف بودند. نئوبابف ایسم مخالف: نظام پادشاهی پادگانی درباری، مخالف قرارداد ازدواج، و متکی به ماتریالیسم فلسفی قرن 18 میلادی بود. انجمن نئوبابف گرایان "توطئه برای عدالت"، مخلوطی از نظرات: بابف، سن سیمون، فوریه، و عرفان قناعت پیشه گی بود. بابف گرایان جریان و جنبشی انقلابی اتوپیستی کمونیستی در پایان انقلاب فرانسه بود که موجب رشد نطفه های کمونیسم کارگری در فرانسه و در انگلیس گردید.
بابف کمونیسم را در چهارچوب روشنگری قرن 18 میلادی، یک برنامه مبارزاتی علیه جامعه کاپیتالیستی نمود. مارکس از طریق بابف گرایان نخستین، به تئوری حزب کمونیست روشنگر و بشکل سازمانی مبارز علیه استثمار و سلطه رسید. نظرات فرانس نوئل بابف در شورش 1795 میلادی متکی به آموزشهای ضد فئودالی؛ ولی بر اساس حقوق طبیعی انسان عصر روشنگری، با محتوای کمونیسم عامیانه، موجب زمینه کشف کمونیسم علمی مارکس-انگلس و ایدئولوژی پرولتری شد.
رفیق بلانک (1881-1805)، کمونیست انقلابی فرانسوی، شاگرد بابف، خواهان دیکتاتوری انقلابی و انقلاب کمونیستی بود. او بدلیل مبارزاتش 41 سال در زندان و حدود 10 سال در تبعید زیست. از جمله وظایف مبارزاتی وی: سازماندهی انجمن های هوادار رفیق بابف در محلات انقلابی پاریس علیه سلطنت و ارتجاع حاکم بود. او همچون بابف مرد عمل و نخستین انقلابی حرفه ای ضد نظام کاپیتالیستی زمان خود بود. رفیق بلانک بر این باور بود که عملی نمودن نظام و جامعه کمونیستی نیاز به مردمی بافرهنگ و آموزش دیده دارد.
به ادعای بعضی از مورخین چپ ،بلانک و بابف از جمله آموزگاران کبیر انقلاب کمونیستی تاریخ بشر هستند. بلانک همچون بابف میگفت: آوانگارد میتواند با سازماندهی تودهها سلطنت را براندازد و اعلان جمهوری سوسیالیستی کارگری بنماید؛ به نظر او، یعنی حتی یک سازمان چریکی در شرایط مناسب میتواند دولت را براندارد و شاه را فراری دهد. به زبان دیگر، در نظر بلانک هر انقلابی میتواند نتیجه کودتای یک سازمان چریکی متکی به تودهها باشد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: یک پیش نهاد
دیدگاه:

زحمات این گروه از هم میهنان بسیار قابل تقدیر و باید به دفاع از آن برخاست.
بنابر آنچه در صد سال گذشته روی داد ما نیازمند سازمانی اجتماعی برای عملی کردن اهداف ملی هستیم.
همین گروه میتواند در همکاری با میهن پرستان درون به ایجاد یک حزب ویا سازمانی اقدام کند.
آنچه باید به شدت از آن دوری و با آن مبارزه کرد، سیاست تجزیه طلبی و اسلامگرایی از سوی جریان چپ و دینگرا و دولت های دور و نزدیک است.
فریب تبلیغات دهان پرکن چپ مانند خلق وطبقه کارگر و جامعه بی طبقه و استسمار و سوسیالیسم ودمکراسی را نبایدخورد.
سرنوشت تلخ و سرگذشت غیر انسانی ملیونها انسان درون شوروی سابق و اروپای شرقی باید همواره برابر چشمان ما باشد.
بازی با لغات مانند تمامیت ارضی و عدم تمرکز نباید دستاویزی برای تجزیه طلبان درون و دولت های بیگانه باشد.
ایران ومنافع ملی آن باید در صدر وسپهر سیاسی قرار گیرد.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: خرمگس معرکه
دیدگاه:

تو بجز ناله و نفرین نداری که بکنی؟ اینجا اصن کسی تو رو آدم حساب میکنه؟ اول پسرخاله گی ات رو ثابت کن بعد ادعای ارث و میراث کن. اول بگو چه کسی هستی بیا مرد و مردونه وسط میدون با اسم و رسم. اگرنه از زیر چادر نماز که نمیشه دیگران رو به ضد دمکرات بودن متهم کنی. به نظر من تو یک سایبری هستی. وقتی رفتی فرودگاه سپاه یقه ات را گرفته. گفته ببین.. تو جمهوریخواه هستی و اینجا هم جمهوری اسلامی. هردوی ما دشمن مشترک داریم بنام رضاپهلوی. تو هرچقدر میخوای به خامنه ای و رژیم فحش بده اما همزمان رضاپهلوی را هم زیر ضرب بگیر. لجن پراکنی کن. مثلا برو در سایت بنویس خودکشی علیرضا و رضاپهلوی این چیزا. عقده ای نامرد. مایه ننگ چپ ایرانی هستی.

تاریخ:
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: حمایت خود را اعلام میدارم
دیدگاه:

با درود به فعالین این جمع. من نیز به سهم خودم از تلاشهای شما عزیزان قدردانی و پشتیبانی خود را اعلام میدارم و آروز میکنم جمع در رسیدن به اهدافش موفق باشد چرا که اهداف ذکر شده در کلیات با آنچه که شخصا به آن اعتقاد دارم منافاتی ندارد فقط به شرط آنکه همه این موارد را به مجلس موسسان قانون اساسی واگذار کند و از حالا فدرالیسم و یا خودمختاری یا این قبیل را به نمایندگی نداشته از جانب ملت حاتم بخشی نکند و مصرانه خواهانم که جمع نظرش را در مورد نظام فدرال اعلام دارد. بازهم مشکلی ندارم اگر جمع نظام فدرال را توصیه کند و نظرش این باشد که این نظام مناسب ترین برای ایران است اما هرچه نمایندگان مردم در مجلس موسسان برگزینند حتا اگر نظام متمرکز باشد را گردن می نهند. فقط یک چیز را متوجه نشدم که از کی تاحالا کانال تلگرامی تبدیل به شخصیت حقیقی یا حقوقی شده است هرچند شخصیت حقوقی در این گونه بیانیه ها خالی از معنی است. مثلا یکی از فعالین هم امضای خودش را دارد و هم امضای کانال تلگرامی اش را. بهرحال سلام بنده را به کانال های تلگرامی و تلویزیونی و یوتوبی برسانید بسیار تمایل دارم خدمت این مجازیان عزیز رسیده گپی بزنیم و مثلا با آقا تلگرام یا خانم رسانه یوتوب یک شامی بخوریم. من هم همراه لپتاپ خانومم در خدمتیم و امضای موبایل آیفون بنده شخصا تضمین میکنم که همراه بیاورم. یک موبایل سامسونگ هم دارم که چشم نداره آیفون را ببینه و باهم مشکل دارند سر نظام فدرال.
باری. از ته دلم آرزو می کنم که جمع به اهدافش برسد و مردم ایران از جمله من و گروه موبایلی ام همراه شویم. ضمنا در بخش نویسندگان دهها مقاله دارم که من رای این مقالات را تضمین میکنم و مقادیری هم مصاحبه تلویزیونی رادیویی. شما تلگرام دارید من مقاله دارم و موبایل.