رفتن به محتوای اصلی

● جهان

سردار داغچی
بسيارى از كشورها كوشيده اند تا با برقرارى نوعى عدالت اجتماعى و فرهنگى به رشد و پيشرفت تمامى فرهنگ هاى موجود در كشورشان كمك كنند و تنوع زبانى و فرهنگى را فرصتى مناسب براى برقرارى تعادل و پيشرفت كشور و توسعه ى صنعت توريسم و. . . يافته اند. اين كشورها كوشيده اند تا با اعمال سياست هاى صحيح و علمى، زمينه ى مساعدى براى پيشرفت تمامى قوميت ها و ملت هاى موجود در كشورشان فراهم نمايند.
مهدی هاشمی
از دیگر مفاهیم دوره زرد "باستانگرایی" یا پل زدن میان حال و دوره ای از تاریخ که در حدود 1400 سال پیش پایان یافت. طراحان این پروژه وضعیت فعلی را براساس تصورات و توهمات خویش از عهد عتیق مملکت فارس تعریف کردند. اینان قوانین طبیعی همچون پیوستگی تاریخ و پویایی جوامع بشری را نادیده انگاشته و حقوق ساکنان اصلی اقالیم مختلف ایران در سرزمین هایشان را با استناد به عهد قدیم سرزمین فارس نادیده می گیرند. باستانگرایان با استناد به توهمات یاد شده واقعیت های موجود را رد کردند.
یونس شاملی
نگاهی به نوشته "جنبش سیاسی ایران متعلق به همه مردم ایران است" - آقای اژدر بهنام
آیا در ایران یک جنبش سیاسی وجود دارد، یا ایران جنبش های سیاسی مختلفی را در بطن خود حمل میکند؟ آیا آنچه که امروز در لفظ "جنبش سیاسی ایران" خوانده میشود، در جهت منافع تمامی مردم ایران عمل میکند؟ یا در جهت منافع خلق فارس سیاست ورزی میکند؟ آیا جنبش سیاسی خلق ترک در آذربایجان، جنبش سیاسی خلق کرد در کردستان، جنبش سیاسی خلق بلوچ در بلوچستان، جنبش سیاسی خلق عرب در عربستان (اهواز) و جنبش خلق ترکمن درترکمن صحرا...
حسن جداری
همه نظریه های رایج در ایران که بر اساس ایده پان بنا شده اند، ماهیت عمیقا ارتجاعی داشته و به مبارزه مشترک خلقهای ایران در جهت سرنگونی سلطه جنایت کارانه رژیم جمهوری اسلامی، لطمه میزنند. طبیعی است کارگران و زحمتکشان ایران در مبارزه در جهت گسستن زنجیر های اسارت و بردگی، اختلافی با هم نداشته و در مبارزه و مقابله با رژیم آزادیکش و استثمارگر حاکم، به یاری و مساعدت همدیگر، نیاز مبرم دارند.
سعیده بن طریف
در خاتمه نصحیت من به شما برای پایان یافتن کابوس شبانه تجزیه کشور که خواب را از چشمانتان ربوده این است که، به جای انکار واقعیتها و پریشان حالی از شنیدن این واقعیتها از زبان فرهیختگان دیگر ملیتها چون آقای یوسف عزیزی بنی طرف، سیاستهای برتری جویانه و مرکزگرایانه خود را تغییر داده و سعی در پذیرش واقعیتها داشته باشید
منوچهر صالحی
سلطه یهودان بر فلسطینیانی که هنوز در شرائط بدوی می‌زیند، برای این بخش از سیاستمداران غرب امری «طبیعی» است و به‌همین دلیل آن‌ها بر این گمانند که اسرائیل از منافع «جهان متمدن» در خاورمیانه «عقب‌مانده» دفاع می‌کند و با تهدید دائمی رژیم‌هائی که فاقد پشتیبانی مردمی‌اند، این رژیم‌ها را مجبور ساخته است تا با پیروی از منافع دولت‌های غربی و سکوت در برابر سیاست استعمارگرایانه اسرائیل دوام حکومت‌های خود را تأمین کنند.
علی قره جه لو
«انجمن قلم آذربایجان جنوبی (ایران) - در تبعید» هدف دشمنی هیستریک شبکه مخقی ضد آذربایجانی موسوم به «مهران بهاری» است. این شبکه از زاویه ترک گرایی افراطی و دشمنی با هویت و نام آذربایجان مدام بر این انجمن - که حمعی از صاحبان قلم و اندیشه آذرباجان را متشکل کرده است- می تازد. در مقاله حاضر، دکتر علی قره جه لو به نقد دشمنی های این شبکه تخریبی پرداخته است.
یونس شاملی
نگاهی به حاشیهء مقاله "تغییر خط و گسست پیوند با میراث فرهنگی گذشته"- اژدر بهنام
تا آنجا که من میدانم زبان مادر آقای بهنام "ترکی" است. زبان فارسی زبان متعلق به خلق فارس در ایران است. آقای بهنام چگونه میتوانند زبان فارسی را به عنوان "زبان ما" به قلم بکشند؟ در صورتیکه این با واقعیت بیرونی ناسازگار است. در عین حال زبان فارسی زبان تحصیل و تدریس در هشتاد سال گذشته بوده است و صدها، و شایدهزاران متخصص دارد که به درد این زبان رسیدگی کنند و...
فرهاد قابوسی
یک باسواد و محقق واقعی که حقیقت را پیشه خود بسازد نمیتواند مثل کسروی به هیتلر و رضا شاه علاقمند شود، هرچند که این علاقه حتی میان "محققین" ایرانی معاصرش هم مد زمانه باشد که همه شان دارای معلوماتی کمّا زیاد و کیفا نازل، تفکری غیر منطقی و اندیشه هائی غیر منسجم بودند و هرکدام بنوعی از فاشیسم معاصر غرب متاثر شده اند
منوچهر صالحی
مارکس و انگلس با آن که در «مانیفست کمونیست» نوشتند «کارگران میهن ندارند»، اما مدعی بودند که هدف تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا باید «ارتقاء» پرولتاریا به یک «طبقه ملی» باشد و حتی پرولتاریا پیش از آن که بخواهد به طبقه‌ای جهانی بدل گردد، نخست باید «خود را به‌صورت ملت در آورد.» بنابراین برداشت، تلاش پرولتاریا برای رهائی خویش از مناسبات سرمایه‌داری هر چند دارای باری بین‌المللی است، اما همیشه از وجهی ملی برخوردار است، زیرا مناسبات اقتصاد و سیاست جهانی نیز از طریق مناسبات ملی...
● هدف از بکار گیری حق تعیین سرنوشت از سوی فیلسوفان مارکسیسم: خرد کردن و فروپاشی دستگاه دولتی متمرکز بورژوازی، و یاسلطنت مطلقهءِ متمرکز، و یا استراتژی رهایی مردمان و کشورهای تحت ستم سیطره استعمارگران سرمایه داری است، و در مقابل جایگزینی حکومت مطلقأ سر تا پا متمرکز جمهوری هایِ دمکراتیک خلق به رهبری و هژمونی طبقهءِ کارگر هست.
● مارکس از مخالفین سرسخت فدرالیسم است. فدرالیسم در دیدگاه سوسیالیستی آنارشی محسوب میشود. در کل اصول فدرالیسم از نظر خرده بورژوازیِ آنارشیسم، ناشی میشود.
یونس شاملی
من هرگز مشکلات کشور بویژه بی حقوقی ملیتهای غیرفارس در ایران را به فارسها نسبت نداده ام. بلکه ملت یا ملیت فارس را هم یکی از قربانیان دولت استبدادی و استعماری حاکم بر ایران میدانم. چه تا زمانیکه دولت حاکم بر ایران ماهیت استبدادی و استعماری داشته باشد، خلق فارس نیز ضرر و زیان غیرقابل جبرانی را از قبل این سیاست متحمل خواهد شد. اما من ساختار دولت ایران و تیپولوژی اتنیکی آن را فارسی میدانم. درست مثل دولت اردون یا سوریه که دولتهای استبدادی هستند، اما تیپولوژی اتنیکی آنها عربی است
محمدرضا لوایی
هر ملتی با پیشینۀ تاریخی و فرهنگی خود به دنبال جواب سئوالی است که از خودش پرسیده است اما در ایران، زبان مسلط به پاسخگویی سئوال هویتی دیگر ملت ها زور می زند. این کار عملن بیهوده است. نیاکان و زبان و تاریخ و آداب و رسوم ملت ها با هم فرق دارند.البته منکر اشتراک آداب دینی که مختص کشورهای اسلامی با قطب بندی شیعی و سنی می باشد نیستم. هیچ فرهنگی نمی تواند در قالب زبان خودش به کیستی و چیستی زبان های دیگر امر و نهی دیکته کند.
آ. ائلیار
من خیلی به زحمت توانستم زبان فارسی را تا حدودی بیاموزم. تا کلاس سوم ابتدایی همیشه هفته ای جند بار به خاطر نفهمیدن این زبان کتک میخوردم. در کلاس اول ابتدایی معلم - آقای رومیچی-که یک آذربایجانی بود -هر روز با کمر کتکم میزد. کاهاً میخ حلقه ی کمر به دستم فرو میرفت و زخمی میشدم.
یک بار پدرم دید دستم زخمی شده- با این تصور که باز با بچه ها دعوا کرده ام - نوازشم داد.
گفتم: « منو چرا میزنی ، با کسی دعوا نکرده ام ، معلم با کمرش زده .»
«خوب کرده باید درس بخوانی.»
محسن ابراهیمی
این بردوش تک تک ما آزادیخواهان و برابری طلبان، بر دوش هر کسی که خود را سوسیالیست و کمونیست میداند، هر کارگر و جوان و زنی که زندگیش همین الان زیر پای انواع تبعیضات لگدمال و له میشود است که با تحقق یک انقلاب شکوهمند، از یکطرف حکومت اسلامی با ایدئولوژی اسلامیش را جارو کنیم و از طرف دیگر کوچکترین فرصتی به این مجانین سیاسی قوم پرست برای دست دراز کردن در زندگی مردم ندهیم.
یونس شاملی
نقد مقاله "حق تعیین سرنوشت جمعی" در خطاب به آقای منوچهر صالحی
آقای منوچهرصالحی مقاله ایی را تحت عنوان "حق تعیین سرنوشت جمعی" در دنیای مجازی منتشر کرده اند و در آن "حق تعیین سرنوشت جمعی" را از جنبه تاریخی و حقوقی مورد بررسی قرار داده اند. این نوشته حاصل مطالعه من از مقاله مذکور است که خطاب به آقای صالحی نوشته شده است.

بهنام چنگائی
(اینک در ایران: امکان و استعداد ساختن دنیائی دیگر و آینده ای بهتر و انسانی تر مهیا شده است. باید سراپا بیدار، هوشیار و چهارچشمی مراقب دسیسه های سرسپردگان سرمایه داخلی و امپریالیست های خونخوار جهانی باشیم، و گول گربه های عابد شده را نخوریم. اجازه ندهیم هر بساط فرصت طلب، فاسد و جنایتکار و وابسته بغرب، برایمان سرنوشت تعیین کنند؛ و دسیسه های خود را تحت توطئه های رسوای نجات کشور از ستم استبداد دینی با عنواین شاهِی پارلمان جو ، شیخِی اصلاح طلب و شورای ملی مقاومتگرای رجوی ها بخورد ما دهند
ناصر ایرانپور
ملتی هستم بپاخاسته‌. می‌خواهم باور کنم، اما نمی‌دانم به‌ که. می‌خواهم در صلح زيست کنم، اما نمی‌دانم با که‌. می‌خواهم پی‌ريزم سرزمينم را، اما نمی‌دانم با که‌. می‌خواهم آغاز کنم زندگی را، اما نمی‌دانم کجا. می‌خواهم دادخواهی کنم، اما نمی‌دانم از که‌. می‌خواهم فغان کنم، اما نمی‌دانم از چه‌. می‌خواهم طغيان کنم، اما نمی‌دانم بر چه.‌ می‌خواهم نبرد کنم، اما نمی‌دانم عليه‌ که‌؛ چرا که‌ دشمنان من متعددند، متحجرند، نژادپرستند، حق‌کشند، عدالت‌ستيزند، دروغگويند، شيادند، بی‌رحمند...
ائلچین حاتمی
تحریم انتخابات همراه با سازماندهی مجدد مردم در مناطق مختلف ترک نشین توسط طیف ها و گروههای سیاسی موجود در حرکت ملی آذربایجان برای حرکت اعتراضی به خاطر تبدیل شدن حرکت ملی به عنوان یک بازیگر مهم سیاسی و تاثیر گذاری آن در معادلات سیاسی در داخل و سطح جامعه بین المللی ضروری است. این مسئله همچنین به مردمی شدن هر چه بیشتر حرکت در جامعه آذربایجان و مناطق ترک نشین کمک می کند و به آگاهی جمعی و فردی آنان در راستای حقوق سیاسی و مدنی خود کمک می کند و...
ارسلان مغانی
همیشه در عرصه سیاست ایرانی کسانی بودند که هیچ گاه جدی گرفته نشده اند و یا مورد تمسخر بقیه بوده اند و تقریبا همه گروه ها و جریان های سیاسی از داخل و خارج در خصوص آنها اتفاق نظر دارند. افرادی مانند سعید سکویی، علی رضا نوری زاده و بسیاری دیگر از این دست از افراد هستند. وجه مشترک این عده صحبت کردن در خصوص طیف گسترده ای از مسائل و حوزه هایی که است که لزوما در خصوص آن تخصصی ندارند و اتفاقا ویژگی این عده نیز صحبت کردن از موضع "قطع و یقین" و بدون رعایت احتیاط علمی است.
ابوالحسن بنی صدر
برخی بر این باورند که در جهان کنونی حرف اول و آخر را امروز اقتصاد می زند. برخی هم به امورنظامی اولویت می دهند و یا هر دو. علاوه بر اینها عده ای در تلاش برای یافتن اندیشه راهنمای درستی هستند که آزادی و حقوق انسان را در برداشته باشد. شما رابطه این سه را(اندیشه راهنما- اقتصاد - قدرت نظامی ) چگونه بررسی می کنید؟
فرهنگ قاسمی
اقلیت‌های زبانی و فرهنگی جامعه ما، بحق معترض اند که حقوق زبانی و فرهنگی آنان مورد تجاوز قرار گرفته است، این اصلیست غیرقابل انکار. اما اینکه گفته شود پیشرفت زبان پارسی در اثر تو سری ‌زدن به زبان‌ها و فرهنگ‌های دیگر ملی ایران انجام پذیرفته، جای بحث بسیار دارد. در نوشته حاضر به این ساده‌ترین برهان پرداخته شده است که هیچ فرهنگ و زبانی را به ‌زور نمی‌ توان برای دوره‌ای طولانی بر ملتی تحمیل و مستقر کرد.
منوچهر صالحی
با آن که در حقوق بین‌الملل تعریف روشنی از حق تعیین سرنوشت تدوین نشده است، با این حال بر سر این نکته توافق وجود دارد که این حق باید به اقوام و ملیت‌هائی که در کشوری اقلیت هستند، داده شود. اما منازعات سیاسی کنونی همه‌جا در رابطه با تفاوت‌های قومی رخ نمی‌دهند و بلکه تفاوت‌های دینی نیز سبب تجزیه دولت‌ها گشته‌اند که یک نمونه آن تجزیه سرزمین هند به سه دولت است.
منصور حکمت
شعار فدرالیسم جایى در ذهنیت و زندگى مردم ندارد، بلکه هویت قومى و قومیگرى بطور کلى هم در بین میلیونها مردم ساکن ایران محلى از اعراب ندارد. اما این متاسفانه براى مصون داشتن مردم از فجایع و تراژدى هایى که قوم پرستى و قوم پرستان میتوانند ببار بیاورند کافى نیست. به دنیاى اطراف خود نگاه کنید و رویدادهاى این دو سه دهه اخیر را مرور کنید. حکومت شرع و دولت آخوندى چه زمینه اى در ایران قرن بیستم داشت؟ ظاهرا هیچ. این مردمى بودند که هشتاد سال پیش تر مشروعه چیان را به روزى انداختند که میدانیم.
ناصر ایرانپور
جمهوری کردستان در بعد درازمدت مشعلي شد هميشه‌ فروزان در دل مردم کردستان، الگويي شد براي مبارزان آن و نمادي شد براي مبارزه‌ي ملتي که‌ وجودش را انکار مي‌کردند.
خسرو خضری
اگر حکم شما در مورد جعلی بودن کتیبه درست باشد که مدنیت فارس و جامعه فارس قربانی این جعلیات شده اند. شما چرا اینچنین با تنفر جامعه فارس و مدنیت فارس را مورد عتاب و خطاب قرار میدیهد و به صلابه میکشید؟ بیایید خود شما را در نظر بگیریم. من در جستجوی خودم به عکسی از شما برخوردم که با دست خودتان علامت بزقورد را نشان میدهید. حالا باید از شما پرسید که آیا وقتی شما دکترها و امثال شما افسانه و اسطوره بزرقورد و افسانه های دده قورقود را به عنوان تاریخ آذربایجانیها به خورد مردم آذربایجان میدهید، مقصر شمایید
با توجه به تعریف بالا ، پان ایرانیسم خواهان ، اتحاد اقوام ایرانی و نیرومندی ملت ایران و استقلال و حفظ تمامیت ارضی کشور است و در نتیجه نمیتواند با دسیسه های استعمارگران جهانی و غارتگران بین المللی و سازمان های ضد ایرانی و عوامل تجزیه طلب و حاکمان خائن و غافلان از منافع و مصالح ملت ایران سر سازگاری داشته باشد
حمداللاه سلیمانی فرد
بررسي اين جعلیات در مجموعه «پاسارگاد و کتیبه های بیستون هر انسان منصف و پيراسته از تعصب كور را قانع مي‌سازد كه يك كانون توطئه‌گر بين المللي چگونه به كار پليد جعل آثار تاريخي براي منحرف كردن اذهان مردم جهان , بخصوص مردم ایران در کار است
اسماعیل نوری علا
اين روزها گروه های مختلفی کوشش می کنند تا مفهوم «هويت» را با مسئلهء «سياست» پيوند زده و، بر اساس آن، به مفهوم سياسی ِ «حکومت نامتمرکز» (که معنائی جز يک حکومت فدرال ندارد) رنگی از دلايل غيرسياسی داده و جغرافيای مناطق مختلف کشورمان را تسليم تقسيم بندی های قومی و زبانی کنند. در مطلب اين هفته کوشيده ام نشان دهم که چرا امر بسيار پر اهميت «هويت»، و بخصوص نقش «زبان مادری» در آن، موضوعی سياسی نيست و دخالت دادن اين امر در بحث نامتمرکز کردن قدرت سياسی، صرفاً خلط مبحثی فاجعه آفرين بشمار می رود.
مجید محمدی
اگر غرور و احساسات ملی را که مبنای عقلانی ندارند و بالقوه می توانند بسیار خطر ناک باشند کنار بگذاریم و به سراغ معیارهایی مثل صلح، دمکراسی، توسعه و حقوق بشر برویم، دنیایی با واحدهای سیاسی کوچک تر شاید به نفع همه باشد. این واحدهای سیاسی کوچک تر، با تشکیل دولت- ملت‌های دمکرات و فدرال (مانند ایالات متحده، هند، آلمان، سوئیس) یا با تجزیه کشورهای بزرگ محقق خواهند شد. از همین منظر است که تجزیه ایران، روسیه و چین را در صورت مقاومت در برابر دمکراسی و فدرالیسم ناگزیر می دانم.
یاشار گولشن
سالها پيش وقتي براي اولين بار کتاب دائي جان ناپلئون اثر ايرج پزشکزاد را میخواندم يک حسي برايم ايجاد شد که معجوني بود از خوشي ناشي از خواندن يک طنز بي همتا و زهرخند ناشی از احساس تاسف برای کسي که اسير اوهام و فلاکت ذهني ناشي از خود بزرگ بيني بود. بعدها نيز هر موقع فيلم آن رمان پر معني را ديدم اين حس به همين شکل دوباره تکرار شد. ديروز وقتي مقاله کوتاه آقاي ميرزا آقا ماني عسگري بنام "دشمنان ایران در جلد تجزیه­طلب­ها" رامي خواندم گوئي آن حس عجيب دوباره برگشت.
مانی
این جمله¬های نخستین ازمقدمه¬ی کتابی است خواندنی با نام «سیمرغ و صیاد» پژوهش شاعر ونویسنده¬ی تبعیدی در پاریس «م. بی شتاب» ؛ پژوهشگر ارجمندی که به راستی برای پژوهش و تدوین کتاب «سیمرغ و صیاد» نیروی بسیاری صرف کرده است. این کتاب بر اساس نوشته آقای بی شتاب، «در پاسخ به براهین دکتر رضا براهنی» و امثال او نگاشته شده و کتابی است خطاب به تجزیه¬طلبان ایرانی که البته نمی¬توانند«ایرانی» باشند، اما در ایران¬زاده و بزرگ شده¬اند.
احمد کسروی در تاریخ مشروطه معروف خود ، رویداد جالبی را که در سال 1286 اتفاق افتاده بود ،نقل می کند:
دانسته شد درباریان می خواهند ، همچون زمان خودکامگی ، دشمنی و همچشمی میانه عراقیان و آذربایجانیان بیندازند و به نام ترک و فارس اوباش را به کشاکشی برانگیزند و برای این کار میرزا عبدالرحیم فالچی را که مرد نیرنگساز و بی آزرمی می بود برگزیده اند. این داستان عنوانی به دست متلک گویان داد و برخی روزنامه ها به شوخی هایی برخاستند».
فرهاد جعفر اوغلو
یک اشاره: در باب این نوشته ابتدا پرداختن به دو نکته ضرورری می باشد. اول اینکه این مطالب در حالی نوشته می شود که چند هفته ای از در خواست حق سرنوشت و رفراندوم برای آذربایجان جنوبی توسط بعضی از احزاب سیاسی آذربایجان جنوبی از سازمان ملل متحد در سالروز تشیکل حکومت ملی آذربایجان در 21 آذر می گذرد و در این فاصله نظرات و دیدگاههای مختلفی از سوی دیگر احزاب و اشخاص آذربایجانی و غیر آذربایجانی در باب این مساله ارائه شده و بعد از انتشار این مطلب هم این مبحث ادامه خواهد یافت.
آ. ائلیار
مشکل نویسنده مثل برخی فعالان آذربایجانی ما « منطق نادرست شناخت پدیده هاست» . نتیجه آن هم همین ایده هایی ست که در این نوشته آمده است. من این افکار را در رده ی« چیز های راسیستی و فاشیستی» قرار میدهم ؛ در عین حال آرزوی قلبی و نیت نویسنده را در راه رفع تبعیض و رهایی مردم آذربایجان از ستمهایی که می بینند زیر سئوال نمیبرم . اما نباید فراموش کنیم که راه جهنم نیزبا سنگهای حس نیت فرش شده است. در این آرزوها همه ما مشترک هستیم.