پس از خاتمه سخنرانیها، تعدادی از حضار سوالاتی را به شرح زیر مطرح کردند:
رویا جهانبین گفت: «در بحثهایی که دوستان مطرح کردند، کسی مطالبات خود را به طور مشخص بیان نکرد، کسی نگفت که دقیقا چه مطالباتی دارد؟ آیا فدارلیسم و اینکه از دولت مرکزی، بودجه فدرالی بگیرید و اینکه حق درس خواندن و تدریس زبان مادری وجود داشته باشد؟»
ناصر بلدهای گفت: «مشکلات اقوام و ملتهای ایران باید 100 سال پیش حل می شد که متاسفانه نشده است. ایران از نر فرهنگی، مشابه هنداست. اتفاقی که امروز در خاورمیانه افتاده است، آخرین فرصت است تا بتوانیم به طور مسالمت آمیز کنار هم زندگی کنیم. ما باید کسی مانند جواهر لعل نهرو را میان خود ایجاد کنیم تا بتوانیم همه ایرانیان را در ایران حفظ کنیم. مجبوریم قدم مناسبی را بر اساس همزیستی مسالمتآمیز برداریم. نکته دیگر آنکه این همه تاکید بر حق تعیین سرنوشت به دلیل آن است که تاکنون بسیاری از ملتها به نام تمامیت ارضی سرکوب شدهاند».
یزدان شهدایی نیز گفت: «به نظر من این بحث، در کانتکست غلطی مطرح شد. مشکل اقوام و ملیتهای ایرانی، مشکلی سیاسی است که باید در کانتکست دموکراسی و حقوقبشر آن را حل کرد. بحث دیگری که مطرح شد، بحث حس ملی است. این حس ملی، حسی است که باید جزئی از آن بود تا بتوان آن را حس کرد. چیزی همانند حس جنسیتی و حس زنان. بحث همزیستی مسالمتآمیز، تنها در صورت درک این قضیه قابل اجرا خواهد بود و البته برداشتن گامهای جدی و علمی از سوی فعالان سیاسی را میطلبد».
محمد مصطفایی گفت: «تصور میکنم که در کنار همه سخنان و صحبتهای دوستان، باید وارد کار عملی هم شد. باید توجه کنیم که چشم میلیونها نفر به ما است و منتظرند ببینند که این جمع چه میکنند. ما باید با برنامهریزی کم کم وارد کار عملی شویم. اینکه سخنرانی کنیم و تا کنفرانس بعدی اتفاق نیفتد، صورت خوشی ندارد. نبایداتفاقی بیفتد که عدهای تصور کنند برگزاری این کنفرانسها تنها هدر دادن وقت و هزینه است».
شهلا فرید گفت: «آقای شرفی، تاکید زیادی روی مسله ملیت و پذیرش ملت بودن کردها از سوی دیگران داشتند. این مسالهای است که در توافقنامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران هم به آن اشاره شده است. آیا این مساله شرطی از سوی شما برای رابطه با دیگر گروههای اپوزیسیون است؟ نکته بعدی آنکه تاکید شما بر ملت بودن و صحبت از حق تعیین سرنوشت این ملتها، با بحثی که گفتید هر وجب خاک ایران متعلق به همه است، در تناقض است».
حسن شرفی در پاسخ گفت: «در توافقنامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران ـ که مسایل و مشکلات مختلفی پیرامون آن به وجود آمد ـ خیلی از بحثها و خواستهها مشخص شده است. اینکه حد و مرز حکومت ملی چیست، اختیارات حکومت ملی چگونه است و … وقتی روشنفکران و فعالان سیاسی که در این جمع هستند، زحمت مطالعه مواضع را نمیکشند، نتیجه هم این میشود که نمیدانند ما چه میخواهیم. حق تعیین سرنوشت هم مسالهای مشخص است. تمام ایرانیان هم همین الان میگویند که مایلند حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند، این مسالهای است که توسط ما هم تاکید میشود. هیچ ایرانی، وقتی که در کشوری آزاد و دموکرات و با حقوق ملی زندگی کند، قصدی جز زندگی مسالمت آمیز با دیگر ایرانیان نخواهد داشت. مساله بعدی درباره بحثهایی است که در کنفرانس مطرح شد و به خصوص بحث انتخابات آزاد. من متوجه نشدم که چه زمانی قرار است این مساله اتفاق بیفتد؟ در جمهوری اسلامی که این اتفاق محال است و در ایران دموکراتیک هم که این پیش شرط است. متاسفانه صحبتهای برخی دوستان و برداشت آنها از انتخابات آزاد این است که حاکمیت و زمامداران فعلی از سر کار کنار بروند، اما نهادهای سرکوب باقی بمانند تا این نهادها دموکراسی مورنظر این افراد را تامین کند. ما معتقدیم تا زمانیکه جمهوری اسلامی و همه نهادهای مربوط به آن از میان نرود، ایجاد دموکراسی در ایران ممکن نخواهد بود. درباره بخشی از صحبتهای آقای براتی درباره حضور اقای مصطفی هجری در کنفرانس «استقلال دموکراستان» هم باید عرض کنم که چنین کنفرانسی اساسا برگزار نشده و ما به هیچ وجه از چنین چیزی اطلاع نداریم».
عبدالله مهتدی ههم گفت: «اگر ما در این پنل پیرامون بحث ظلم ملی صحبت میکنیم، به معنای این نیست که به فارسها ظلم نمیشود. همه در ایران مورد ظلم و ستم هستند، اما این پنل به طور مشخص اختصاص به ستم مضاعف به ملتها دارد. درباره خواستها و مطالبات کردها، میتوانم به نکاتی اشاره کنم. ما کردها مایلیم که که مناطق کردنشین را خودمان اداره کنیم. برای اینکار باید با چه کسی صحبت کنیم؟ برای تعیین مرز این مناطق هم میتوان به نظر و رای مردم رجوع کرد تا آنها انتخاب کنند که مایلند در چه مناطقی حضور داشته باشند».
مهران براتی گفت: «درباره بحثهایی که پیرامون ملت و قوم مطرح شد باید توجه کنیم که ملت، ادعای سرزمینی دارد. ادعای قدرت اداره سرزمینی که در آن زندگی میکند. ضمن اینکه باید توجه کنیم تفاوت است میان اینکه در ایران فدراتیو استانی داشته باشیم یا فدرالهای شناخته شده بینالمللی که تنها نام ایران را داشته باشند. نکته بعدی آن که هم حزب کومله و هم حزب دموکرات، دو حزب سوسیال دموکرات مدرن هستند. باید توجه کرد که هیچ فردی به دلیل کرد، بلوچ، ترکمن، آذری یا فارس بودن دارای هیچ حق ویژه ای در ایران نیست. این حقوق به دلیل شهروند بودن به مردم اعطا میشود. این حقوق هم باید از راههای گوناگون تامین شود. به نظر من، در حال حاضر وقت آن است که دو حزب دموکرات و کومله و تمامی انشعابهای آنان، در متن یک دیالوگ ملی با حمایت تمامی اپوزسیون دموکرات، ابتکار عمل در کردستان را در دست بگیرند. به خصوص آنکه در حال حاضر با ورود پژاک و پ.ک.ک به کردستان توسط سپاه پاسداران و تلاش برای گرفتن موقعیت آنان در شهرهای بزرگ، این دو حزب باید بیشتر برای این منظور تلاش کنند. نکته دیگر آنکه دلیلی ندارد حزب کومله یک حزب محلی باشد. کومله میتواند یک حزب سراسری و ملی باشد که پایگاه اصلی آن در کردستان است. زمانی مرحوم حسن نزیه به مرحوم قاسملو گفت که شما چرا میخواهید تنها رهبر کردستان باشید و رهبر ایران، نه؟ وضع کردها در ایران وضع ویژهای است که در صورت سراسری شدن احزاب کرد، شعار دموکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان، معنای واقعی خود را در شکل مدرن پیدا میکند».
وی افزود: «نکته دیگر درباره بحث نظام فدرالی است. این نوع از نظام، نظام تجربه شدهای است که محسنات بیشماری هم دارد و قابل گفتوگو و تحمل است. اما باید به نکاتی هم توجه کرد. از جمله آنکه در پنجاه سال گذشته ترکیب جمعیتی، اقتصادی و ساختاری ایران و اقوامش عوض شده است. بیشتر هموطنان کرد یا آذری ما در شهرهای بزرگ ایران ساکن شدهاند. در اقتصاد و فرهنگ آن شهرها حضور دارند. هیچ دلیلی ندارد که زبان مادری و تدریس به زبان مادری تنها در کرستان باشد. چرا نباید این مساله در تهران هم باشد؟ نکته بعدی که باید به آن توجه کنیم این است که اکنون در برداشت جدیدی که از مساله فدرالیسم وجود دارد، مراکز تولید و توزیع فرهنگ فکر تمرکزگرایی را در اشکال جدیدتری ممکن کردهاند. این اشکال مدرنتر همان شهر ـ مدیریتهاست، چون ترکیب جمعیتی در جاهای مختلف مغشوش شده است. این خود مدیریت شهری فکر اصلی مشروطه بوده است که اکنون به شکل مدرنی اجرا خواهد شد».
ماشاالله سلیمی اما گفت: «من به عنوان یک فعال سیاسی منفرد متولد مشکینشهر و برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر و به عنوان یک مصلح صحبت می کنم. نکته اول آن است که شورا یک نهاد حکومتی است و متعلق به حکومت مرکزی است و تجربه آن هم در ایران و در کشورهای دیگر هم وجود دارد. مشکل دیگری که وجود دارد این است که در حال حاضر با اتفاقهایی که افتاده بحث کینهها شدت بیشتری گرفته است. برخی دنبال ژنشناسی افتادهاند. دو گروه افراطی در دو طرف یکی به دنبال اثبات آن است که بگوید هیچ نسبتی با ایرانیان ندارد و دیگر گروه افراطی میخواهد بگوید که ما صد در صد ایرانی هستیم. نکته دیگر آن است که باید توجه کنیم که فدرالیسم تنها زمانی ممکن و مفید خواهد بود که به شکل منطقهای باشد. معتقدم فدرالیسم آن سیستم اداره جامعهای است که به منطقه مشارکت بیشتر میدهد. چرا منطقهای؟ به این دلیل که اعتقاد دارم با توجه به امکانات و شرایط جامعه، و با توجه به چهارچوب استانهای موجود در ایران، ایناتفاق رخ دهد. درباره مناطقی که استثناهایی وجود دارد، این است که کارشناسان با هم صحبت کنند و راه حل مناسب آن را پیدا کنند. به عنوان آخرین مساله، از کنفرانس و مسوولان برگزاری آن می خواهم که کمیسیونی از علاقهمندان راجع به مساله ملی تشکیل بدهند تا برای کنفرانس بعدی راه حل مشترکی پیدا کنند».
جمشید اسدی گفت: «مایلم به عنوان یک فارس با دوستان کرد و آذری صحبت و چند سوال مطرح کنم. تا شما هم احساسات ما را هم بدانید. اول آن کدام حقوق و هویتی است که دوستان کرد و آذری به دنبال آن هستند و دموکراسی نمیتواند محقق کند؟ نکته بعدی آنکه به هممیهنان کرد ستم میشود و به آنها اجازه تدریس و آموزش به زبان مادری داده نمیشود. میخواهم بگویم که این ظلم به فارس هم هست، ستمی است که بر ایران و ایرانی میرود. زبان کردی، جزء ثروت ملی است و حتی از نفت هم باارزشتر است. اما باید توجه کرد که صحبت از تعریف ملیت بر مبنای عوامل فردی خطرناک است. ملت کرد چیست؟ کسی که صحبت از حق ملت کرد میکند، همان خطری را دارد که به اسم ملت مسلمان صحبت کردن و به اسم هر خلق دیگری صحبت کردن».
عبدالله مهتدی در پاسخ گفت: «اگر دوستان با سخنان و مواضع ما، آشنایی داشتند، این اشکال یا ابهام که موجب رنجش میشود، به وجود نمیآمد. مشکلی با قوم یا ملت یا فرهنگ و … فارس وجود ندارد. فدرالیسم خودش را ملتی مقابل نمیکند، بلکه با فرهنگ نقض حقوق دیگر ملیتها مبارزه میکند. نکته بعدی آن است که انجمنهای ایالتی و ولایتی در ابتدای انقلاب مشروطه تصویب شد. قانونگذاران آن موقع چیزی میدانستند و واقعیت جامعه ایران را در نظر گرفته بودند. در آن جا بحث مدرنیته و دموکراسی و فدرالیسم نبود. بیان محلی از سوی بخشی، برای تقسیم قدرت در جامعه ایران خواهد بود. سوال بعدی آن است که اگر شهروندان 2 یا 3 یا 4 استان جمع شدند و مطابق ضوابطی در یک رفراندوم خواستار آن شدند که این مناطق را با دولت و مجلس محلی اداره کنیم، چه واکنشی در مقابل آن خواهید داشت؟».
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید