
یادداشتی بر
«دستور خط فارسی، متن پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب فارسی»*
حدود یکسال پیش فرهنگستان زبان و ادب فارسی «متن پیشنهادی دستور خطّ فارسی» را بهعنوان ضمیمۀ شمارۀ 7 نامۀ فرهنگستان انتشار داد و چندی بعد آنرا تصویب نهایی کرد و به ادارات دولتی و مدارس و دانشگاهها بخشنامه نمود تا از این پس مطابق این دستور خطّ «از تشتت و اعمال سلیقههای مختلف» جلوگیری شود.
پس از خواندن متن پیشنهادی، بهعنوان یک شهروند ایرانی و کسی که همه روزه با این خط سروکار دارد، ملاحظات چندی را که به نظرم رسیده ارائه میکنم. البته این ملاحظات کوچکترین تأثیری در روند اجرای دستور "فرهنگستان" ندارد ولی امیدوارم هموطنانی را که این نوشته را میخوانند، قدری به تفکر در این باره وادارد.
تهیهکنندگان متن پیشنهادی پس از مقدمهای کلی، کار جدید خود را با «اصول موضوعه» شروع میکنند و مینویسند: (1)
«1. حفظ چهرۀ خطّ فارسی
با توجه به این که خط در تأمین و حفظ پیوستگی فرهنگی نقش اساسی دارد، نباید شیوهای برگزینیم که چهرۀ خطّ فارسی به صورتی تغییر کند که مشابهت خود را با آنچه در ذخایر فرهنگی زبان فارسی به جا مانده به کلی از دست بدهد و در نتیجه متون کهن برای نسل کنونی نامأنوس گردد و نسلهای بعد در استفاده از متون خطی و چاپی قدیم دچار مشکل جدی شوند و به آموزش جداگانه نیاز پیدا کنند.»(2)
آنچنانکه از این ماده برمیآید مأنوس یا نامأنوس بودن متون کهن برای نسل کنونی و نسلهای بعدی و استفاده از متون خطی و قدیم، برای فرهنگستان اهمیت دارد و نه مطابقت خط فارسی با پیشرفت علم و تکنیک و امکان استفاده از آنها.
فرهنگستان ابتدا وظیفه خود را «پاسداری از زبان و خطّ فارسی»(3) قرار میدهد (تاکید از من) و به این ترتیب تکلیف خود را از ابتدا روشن میکند و راه را بر هرگونه تغییر و تحولی در خط فارسی میبندد و تلاش میکند اصولی را برای چگونه نوشتن با همین خط مدوّن کند. ولی آیا بهراستی میتوان موجودی علیل و ناقصالخلقه را با تدوین اصول و قوانین به موجودی بیعیب و کامل تبدیل کرد؟
مسلم است که خط فارسی فعلی و الفبای آن با زبان فارسی و آواهای آن سرِ سازگاری ندارد. بحث در این باره نیز چیز تازهای نیست و بیش از یک قرن است که در محافل ادبی و نشریات و یا ارگانهای رسمی دانشگاهی و دولتی نظیر فرهنگستان ادب فارسی در جریان است. مهمترین اشکالات خط فارسی که از سوی منتقدین مطرح میشود، علاوه بر چسبیدن و نچسبیدن برخی از حروف به هم، به همخوانی حروف با آواهای زبان فارسی مربوط میشود. شکل ایدهآل هر خطی آن است که کلمات آنگونه که ادا میشوند، به رشتۀ تحریر درآیند. اصولاً در هر زبانی اگر بخواهیم هر کلمهای را آنگونه که ادا میشود بنویسیم، در اینصورت باید:
1- برای هر آوایی علامتی در الفبا داشته باشیم.
2- هر علامتی باید نشانگر فقط یک آوا باشد.
3- هر آوایی باید فقط یک علامت داشته باشد.
ولی در خط فارسی اینطور نیست. برخی از آواهای زبان فارسی را چند حرف نمایندگی میکند و برخی از حروف نیز نشانگر چند آوا هستند و از سوی دیگر یکی از مهمترین ایرادات آن نیز نبودن حروف صدادار است. علائمی هم که به جای حروف صدادار وجود دارند (ـَــِــــُ) آنقدر دستوپاگیر هستند که در عمل تقریباً هیچگاه بکار گرفته نمیشوند. با این حال فرهنگستان میخواهد معجزه کند و کلمات را آنگونه که ادا میشوند به رشتۀ تحریر درآورد. دقت کنید:
«3- تطابق مکتوب و ملفوظ
کوشش میشود که مکتوب، تا آن جا که خصوصیات خطّ فارسی اجازه دهد، با ملفوظ مطابقت داشته باشد.»(4)
ولی حتی بکارگیری کلماتی مانند «تا آن جا که» نیز به فرهنگستان کمک نمیکند زیرا میتوان ادعا کرد که به دلیل «خصوصیات خطّ فارسی»، بیش از 90 درصد کلمات در زبان فارسی را نمیتوان آنگونه که ادا میشوند نوشت. آیا واقعاً میتوان معجزه کرد و مثلا کلمات پنج حرفی سادهای مانند: پدر؛ مگر؛ کهن و... را فقط با سه حرف، و کلمات سه حرفی سادهای مانند بد؛ قد؛ مد؛ بز؛ یخ و... را فقط با دو حرف نوشت طوری که «با ملفوظ مطابقت داشته باشد»؟ این امر طبیعتا غیرممکن است.
فرهنگستان در بند 2 «اصول موضوعه» مینویسد:
«2- حفظ استقلال خط
خطّ فارسی لزوماً نباید تابع قواعد خطوط دیگر و از جمله قواعد خطّ عربی باشد. لغات مأخوذ از عربی عموماً مطابق قواعد املای فارسی نوشته میشود؛...»(5)
ظاهراً فرهنگستان میخواهد گامی به جلو بردارد و به استقلال خط بپردازد ولی در همان ابتدا لنگ میزند و این استقلال را با عبارتی مانند «لزوماً نباید» و عموماً خدشهدار میکند. در صفحات بعد نیز، زمانی که به املای کلمات مأخوذ از عربی میپردازد، مطابقت آن با قواعد خط فارسی به استثناهایی محدود میشود و برعکس آنچه که در بند 2 آمده، املای این کلمات عموماً مطابق قواعد املای عربی نوشته میشوند.
اصولاً با خط فعلی نمیتوان به استقلال خط فارسی از خط عربی دست یافت، زیرا الفبای ما پر از حروفی است که اساساً به خط عربی تعلق دارند و هیچ ربطی هم به زبان فارسی ندارند.
انصافاً باید اذعان کرد که فرهنگستان در بندهای 4، 5 و 6 به نکات درستی انگشت میگذارد که عبارتند از:
فراگیر بودن قاعده سهولت نوشتن و خواندن و بالاخره سهولت آموزش قواعد.
ولی آیا فرهنگستان واقعاً به این اصول وفادار میماند؟ جواب منفی است.
اول اینکه در کنار هر قاعدهای استثناهای فراوانی ذکر میکند. دوم اینکه فرهنگستان تغییری اساسی در املای کلمات بوجود نمیآورد و به این ترتیب طبیعتاً تغییری هم در خواندن حاصل نمیشود و سوم اینکه آموزش قواعد را آنچنان مشکل میسازد که «آموختن و به کار بردن آنها برای عامۀ باسوادان» نه تنها آسان نمیگردد بلکه میتوان گفت که باید از خیر آموزش آن گذشت و عطایش را به لقایش بخشید.
در اینجا به استثناهای بیشماری که فرهنگستان در نوشتن کلمات قائل شده نمیپردازم زیرا خود، شامل چندین صفحه میشود. ولی در دو موضوع دیگر اندکی تأمل می کنم و به ذکر چند مورد بسنده میکنم:
- فرهنگستان در بند 7 «اصول موضوعه» به «فاصله گذاری و مرزبندی کلمات برای حفظ استقلال کلمه و درستخوانی»(6) میپردازد و دو نوع فاصله را مشخص میکند:
1- «فاصلۀ میانکلمهای» که تکلیف آنرا روشن نمیکند ولی از فحوای جملات این بند چنین برمیآید که این فاصله باید رعایت شود.
2- «فاصلۀ درون کلمهای» و یا «نیم فاصله» که رعایت آن «به ویژه در دستنوشتهها دشوار است و از این رو اختیاری است و...»(7) (تاکید از من)
و به اینصورت یکی از اشکالات اساسی در خط فارسی که به رعایت فاصله و نیمفاصله مربوط میشود، به امان خدا رها میگردد و رعایت آن اختیاری اعلام میگردد و این یعنی همان تشتت سابق. یعنی اینکه جمع شدیم و گفتیم و شنیدیم و نوشتیم برای هیچ!
- بند 8 «اصول موضوعه» هم تأکید بر «رعایت ویژگیهای خطّ فارسی» است.
پیشنویس طی چند صفحۀ بعدی ویژگیهای خط فارسی را برمیشمارد. ویژگیهایی که در واقع همان اشکالات اساسی خط فارسی هستند و کلیۀ ایراداتی که به خط فارسی گرفته میشوند، مربوط به همین ویژگیهاست. ویژگیهایی مانند:
- وجود بیش از یک علامت برای بعضی از صداها (ت، ط؛ ز، ذ، ض، ظ؛ ث، س، ص؛ غ، ق؛ انواع همزه؛ و...)
- وجود بعضی حروف که نمایندۀ بیش از یک صدا هستند مانند و؛ ی؛ ه.
- خوانده نشدن «و» بعد از «خ» در برخی از کلمات
- منعکس نشدن مصوتهای ــِ، ــَ، ــُ بطوریکه «در بیشتر موارد، از سیاق عبارت یا فحوای کلام یا معنای جمله باید تلفّظ موردِ نظر را حدس زد»(8)
- نوشته شدن یک حرف به دو یا چند صورت بسته به جایگاه آن حرف در کلمه (بـ / ـبـ / ـب / ب...)
- وجود حروف منفصل و متصل.
و....
پیشنویس در ادامۀ این بند نشانههای خط فارسی را به دو دسته تقسیم میکند:
نشانههای اصلی مرکب از 33 نشانه و نشانههای ثانوی مرکب از 9 نشانه. سپس در 7 صفحۀ بعدی چگونگی نوشتن این نشانهها را در موقعیتهای مختلف در کلمات (اول – وسط – آخر – تنها) نشان میدهد. به این ترتیب با شمارش این نشانهها و با صرفنظر از شکلهای ظاهراً مشابه، به عدد 143 دست مییابیم، یعنی خط فارسی دارای 143 نشانه است.
با این تفاصیل، فرهنگستان از «عامۀ باسوادان» میخواهد که در مقابل اشکالات خط فارسی سرِ تغظیم فرود آورند و به حریم مقدس آن تجاوز نکنند. ولی برای خالی نبودن عریضه قواعدی را برای املای بعضی از واژهها و پسوندها و پیشوندها ابداء میکند تا شاید به این تشتت سامانی دهد. حال مطابق این قواعد باید برخی کلمات و یا پسوندها و پیشوندها را بگونهای متفاوت از آنچه که تا به حال مینوشتیم، بنویسیم. مثلاً اگر عادت کرده بودیم که کمتر، کاملتر، بزرگتر و... بنویسیم، حال باید "تر" را جدا بنویسیم. یا از این پس ترا و مرا نخواهیم داشت زیرا که:
«را در همه جا جدا از کلمۀ پیش از خود نوشته میشود مگر در چرا (=برای چه؟)»(9)
در املای برخی پیشوندها مانند "هم" نیز باید قواعد خاصی را در مورد استثناهای آنها به یادبسپاریم!!! در حالی که برخی از این قواعدِ استثناها، خود استثناهای دیگری را نیز شامل میشوند. دقت کنید:
«هم همواره جدا از کلمۀ پس از خود نوشته میشود مگر هنگامی که:
1) کلمه بسیطگونه باشد؛ یعنی معنای آن دقیقاً مرکب از معانی اجزای آن نباشد:
همشهری، همشیره، همدیگر، همسایه
2) جزء دوم تک هجایی باشد:
همدرس، همسنگ، همکار، همراه
به استثنای کلماتی که با «الف» یا «م» آغاز شود: هم اسم، هم مرز
تبصره: اگر جزء دوم با مصوت «آ» شروع شود همواره پیوسته نوشته میشود:
همایش، هماورد، هماهنگ
مگر هنگامی که همزه در ابتدای جزء دوم تلفظ شود، که در این صورت منفصل نوشته میشود:
هم آرزو، هم آرمان»
به این ترتیب پس از به خاطر سپردن این همه قواعد و استثناهای باقاعده و بیقاعده، برای نوشتن یک کلمه باید به بحثهای بیحاصل و گیج کنندهای تن بدهیم که مثلاً آیا همزه در ابتدای جزء دوم کلماتی مانند هم آواز تلفظ میشوند یا نه؟ آیا باید آنرا هم آواز نوشت یا هماواز؟ و یا اینکه کلماتی مانند همشهری بسیطگونه است یا نه؟ و...
حال فکر نکنید که این ساده کردن نوشتن و خواندن و آموزش به همین جا ختم میشود. نه. فرهنگستان به این قواعد بسنده نمیکند و به چگونگی املای «مجموعۀ ـَ م، ای، است،...» یعنی صورتهای متصل فعل «بودن»، ضمایر ملکی و اضافی و مفعولی، یای نکره و مصدری و نسبی، و کسرۀ اضافه میپردازد که هر یک به اندازۀ کافی پیچیده هستند و یادگیری و بهکارگیری آنها فقط از عهدۀ استادان و متخصصان زبان فارسی برمیآید و نه از عهدۀ «عامۀ باسوادان». مثلاً برای اینکه یاد بگیریم که کسرۀ اضافه کجا و چگونه نوشته میشود و کجا نوشته نمیشود اول باید دستور زبان فارسی را بطور کامل یاد بگیریم و بدانیم که مضاف و مضافٌالیه چیست، بعد جمله را بطور کامل بخوانیم و تشخیص دهیم که کلمۀ مورد نظر مضاف است یا مضافٌالیه و تازه پس از آن میتوانیم راجع به نوشتن، چگونه نوشتن و یا ننوشتن آن تصمیم بگیریم.
واقعا که فرهنگستان به عقیدۀ خود در مورد «سهولت آموزش قواعد» پایبند مانده است!!! یادگیری قواعد پیشنهادی فرهنگستان (که اکنون دیگر از حالت پیشنهادی خارج شده و دستوری شدهاند) بدون هیچ تردیدی سهل و آسان است ولی نه آنچنانکه فرهنگستان میگوید برای «عامۀ باسوادان» بلکه برای استادان زبان فارسی و نوابغ!
یکی از پیچیدهترین بخشهای متن پیشنهادی مربوط به نشانۀ همزه است.
پیشنویس همزه را به همزۀ میانی و پایانی تقسیم میکند و هر یک از این دو را در چند ماده و چند تبصره توضیح میدهد و سپس این قواعد را در سه مورد خلاصه میکند که با توضیحات قبلی همخوانی ندارد.
سپس برای آسان کردن کار «عامۀ باسوادان» جدولی سه صفحهای با عنوان «راهنمای کتابت همزه» ارائه میدهد که در آن، صورتهای مختلف نوشتاریِ همزۀ میانی و پایانی آمده است. «عامه باسوادان» عزیز اجالتاً باید این جدول را ازبر کنند و منتظر جدولهای بعدی باشند که شامل کلماتی خواهند بود که در این جدول نیامده است.
حال فکر نکنید که شاهکار (راستی شاهکار یا شاه کار؟ کدامیک درست است؟ این کلمه بسیط است یا مرکب و یا بسیطگونه؟ باید از فرهنگستان پرسید زیرا در «متن پیشنهادی» هیچگونه پیشنهادی!!! در این مورد نشده است) فرهنگستان در همین جا خاتمه مییابد. نه. فرهنگستان متعهدتر از اینهاست. زیرا کار خود را با وضع قواعد عجیب و غریبی در بارۀ طرز نوشتن «واژهها و ترکیبات و عبارات مأخوذ از عربی» ادامه میدهد و سپس به «تنوین، تشدید، اعرابگذاری، واژههای دارای هجای میانیِ ــٍ و ــً» میرسد و از آنجا گذری هم به «ترکیبات» میزند و واژههای مشتق و مرکب را از هم جدا میکند و برای اجزا و انواع هر یک از آنها مانند پسوند و پیشوند و مرکبهای بسیطگونه و ترکیبات اضافی (شامل موصوف و صفت، مضاف و مضافٌالیه) و... قواعد جداگانهای طرح میکند که طبق معمول برای هر کدام از این قواعد هم اسنتثناهایی در نظر میگیرد و تکلیف خیلی از واژهها را هم مشخص نمیکند و در نهایت، کارِ خود را با واژههای دارای چند صورت املایی به پایان میرساند (خدا را شکر) و البته «عامۀ باسوادان» را بینصیب نمیگذارد و فهرستی 8 صفحهای از «واژههای دارای دو یا چند صورت املایی با ضبطِ مختار» و همچنین «اعلام دارای دو یا چند صورت املایی با ضبطِ مختار» ارائه میدهد و به این ترتیب دمکراسی را رعایت میکند و به «عامۀ باسوادان» اختیار کامل میدهد که مثلاً یکی از صورتهای آزوقه، آذوقه؛ اتاق، اطاق؛ اختاپوس، اختاپوث؛ آقا، آغا و... را به طور دلبخواه انتخاب کند و بنویسد، هرچند که کلماتی مانند آقا و آغا دارای معانی متفاوتی باشند.
وقتی به پایان «متن پیشنهادی» میرسیم ملاحظه میکنیم که فرهنگستان کاری نکرده است! به این صورت که در واقع:
1- هیچ پیشنهادی برای تغییر اساسی در املای واژهها نمینماید.
2- تشتت موجود در خط فارسی و اعمال سلیقههای متفاوت در املای کلمات را از بین نبرده و تلاش کرده که این تشتت را «قاعدهمند» کند و این تشتت در نهایت با اما و اگرهای بسیار، به حال خود رها شده است.
3- قواعدی را برای دستور خط فارسی و املای واژهها طرح کرده که یادگیری آنها بیاندازه دشوار بوده و برای «عامۀ باسوادان» مقدور نیست، زیرا برای فراگیری این جزوۀ 47 صفحهای باید یک دورۀ کامل دکترای زبان و ادبیات فارسی را گذراند.
البته فرهنگستان زیاد هم مقصر نیست و اگر کاری نکرده، بدین دلیل است که این خط پایه و اساس درستی ندارد و بقول صائب:
چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج گر رساند بر فلک باشد همان دیوار کج
در همین جا لازم میدانم به رویدادی نیز اشاره کنم که در سال گذشته رخ داد. گرچه این مورد، خود بحث مستقل و جداگانهای را میطلبد ولی فعلا به همین چند سطر بسنده میکنم. این رویداد عبارت بود از سمینار فرهنگی آذربایجانیها و یکسانسازی املا در خط رایج این زبان در ایران. مشروح قطعنامۀ پایانی این سمینار در همین شمارۀ نشریه به زبان اصلی یعنی زبان ترکی آذربایجانی به چاپ میرسد.
سمینار در پایان کار خود قطعنامه را به تصویب رساند و برخی «اصلاحات» را در الفبای رایج وارد کرد. چند علامت به آن اضافه نمود و بدین ترتیب الفبایی را که بقدر کافی برای این زبان نامناسب و پیچیده و بیمصرف بود، نامناسبتر، پیچیدهتر و بیمصرفتر کرد.
علائم اضافه شده به اندازهای شبیه به هم و غیرخوانا هستند که حتی برای خواندن متون چاپی معمولی (و نه فقط چاپ ریز) و تشخیص این علائم حتماً به ذرّهبین نیاز است. برای اطلاع خوانندگان گرامی تنها کافی است این راز را «فاش» کنم که برای خواندن و آمادۀ چاپ ساختن متن این سمینار از همین شیوه استفاده کردیم و دست آخر هم در برخی موارد به شیوۀ مقایسه و تطبیق و حتی حدس و گمان متوسل شدیم.
سمینار مذکور و متن پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب فارسی نشان دادند که با حفظ خط فعلی به همان صورتی که هست، نه بخشنامۀ (راستی بخشنامه یا بخش نامه یا بخشنامه؟ کدام درست است؟) فرهنگستان و نه هیچ دستور و فرمان دیگری و نه فراخوان سمینار آذربایجانیها قادر به پایان دادن به تشتت و اعمال سلیقههای مختلف در نوشتن واژهها نیست، زیرا خانه از پایبست ویران است.
به نظر من تنها راه غلبه بر این تشتت تغییر الفبای موجود است بگونهای که:
- هر آوایی را فقط یک نشانه نمایندگی کند و هر نشانهای فقط نمایانگر یک آوا باشد.
- خط جدید با پیشرفتهای علم و تکنیک مطابقت داشته باشد.
در این میان نباید نگران متون قدیم و کهن بود زیرا پیشرفتهای نرمافزاری کامپیوتر امکانات فراوانی را برای برگرداندن این متون به خط جدید در اختیار ما قرار میدهد. در ضمن باید در نظر داشت که با گذشت زمان، اکثریت مردم جامعۀ ما و «عامۀ باسوادان» و بویژه نسلهای آینده چندان به متون کهن وابسته نخواهند بود.
یک نکتۀ دیگر را هم نباید فراموش کرد و آن اینکه تغییر خط آنچنانکه در اتحاد شوروی سابق و یا ترکیه پیش رفت، با یک فرمان و بخشنامه مقدور نیست. این کار باید با تدابیر کافی و به تدریج و با حوصلۀ کافی و با استفاده از همۀ امکانات علمی و فنی و تکنیکی و حتیالمقدور «بدون درد» انجام گیرد.
-------------------------
* این مقاله در خرداد سال 1380 نوشته شده و در نشریه ادبی- فرهنگی نیستان، شماره 12 به چاپ رسید. نظر به بحثهایی که اخیرا درباره خط فارسی و چگونگی نوشتن آن، در ایرانگلوبال در جریان است، تصمیم به بازنشر آن گرفتم.
1- در نقل قولهایی که از نوشتۀ فرهنگستان آورده شدهاند، شیوۀ نوشتاری فرهنگستان دقیقاً حفظ شدهاند. مثلاً اگر در یک پاراگراف کلمۀ خط چند بار با علامت تشدید و چند بار بدون این علامت نوشته شده، مربوط به فرهنگستان است و قصوری متوجه نویسندۀ این سطور یا نیستان نیست.
2- «دستور خطّ فارسی، متن پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب فارسی» ص 13
3- همان؛ ص 9
4- همان؛ ص 13
5- همان؛ ص 13
6- همان؛ ص 14
7- همان؛ ص 14
8- همان؛ ص 15
9- همان؛ ص 23
پنجم فوریه 2013
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید