رفتن به محتوای اصلی

چرا روسيه يك ابرقدرت نيست!

چرا روسيه يك ابرقدرت نيست!

اگر ابرقدرتي به داشتن سلاح هاي هسته اي بود، پس بي شك پاكستان و كره شمالي نيز ابرقدرت بودند؛ كه نيك مي دانيم چنين نيست و پاكستان با وجود موشك هاي قاره پيماي مجهز به كلاهك هسته اي، به سبب بي درايتي اول نظاميان و سپس باندهاي سياسيون اش حتي حاكميت ملي بر كشورش را از دست داده است و همين گونه اگر ادامه دهد، تجزيه خواهد شد. كره شمالي كه تقريباض در همه زمينه ها يكي از عقب مانده ترين كشورهاي جهان است و از همين داد و بيدادهاي پرشعار و تهديدهاي بچگانه اش پيداست كه سياسمتداران اش در عصر مغول سير مي كنند كه ترساندن تا ميزان زهره چشم گرفتن، يكي از فاكتورهاي موفقيت بود.
روسيه در همين بازي سوريه نشان داد كه تا چه حد از يك بازيگر بين المللي فاصله دارد و چگونه راحت مهره هاي كليدي اش را مي بازد و قادر نيست شكست اش يك مهره اش را بپذيرد و از آن سبب بر تداوم بازي غلط اش پافشاري مي ورزد تا كل بازي را مي بازد؛ چنان كه سوريه را باخت و آنقدر از اسد دفاع كرد كه بهار عربي را باخت. در نقطه مقابل آمريكا يك ابرقدرت نشان داد كه سال ها با حكومت هاي نظامي خاورميانه يك متحد بود و با بهار عربي نيز نه تنها از متحدان حكومت هاي جديدشان ماند، بلكه به ياري رسان بهار عرب بدل شد. براي اين كه دقيقاً نشان دهم كه چه بازي هاي غلطي روسيه داشته كه طرف مقابل را در بازي مطلوب اش بكشاند، ناگزيرم تا برخي از آن ها را رونمايي كنم.
روسيه به محض تداوم اعتراضات مردمي مي توانست اسد را كنار گذاشته و شخصي ديگر از بعثي ها را به جاي اش بگذارد و تمام ساختار قدرت همچنان حفظ شود. اين همان كاري بود كه آمريكا با موفقيت در يمن انجام داد و شما حاصل آن تفاوت را اينك از كشته هاي دو كشور براي مردم و حاصل اش را براي آمريكا به مثابه يمن به عنوان كشوري متحدش را مي توانيد دريابيد. آمريكا بعد از اعتراضات مردمي، به رئيس جمهور يمن، همچون مبارك رئيس جمهور مصر فشار آورد كه از قدرت كنار رود. مبارك كمي مقاومت كرد و صالح بيشتر مقاومت نمود و آمريكا از طريق عربستان و كشورهاي عربي به عبدالله صالح فشار آورد، اما او هر بار با پذيرش مقطعي توافق، پس از چند روز زير توافقات مي زد. بنابراين، با يك موشك مخصوص ترور با دست و صورتي سوخته روانه بيمارستان و از آنجا براي ادامه معالجه روانه عربستان شد! يمن از نظر قابليت براي تجزيه دشن و جنگ فرقي بالاترين خطر را در منطقه دارد. از شيعياني كه سال هاست به خاطر حقوق شان مبارزه مي كنند، تا جنوبي هايي كه پيش از فروپاشي كمونيست، كشوري مستقل بودند و حالا دوباره مي خواهند مستقل شوند و خطرناكتر از همه كه يمن تا قبل از بهار عرب بزرگترين مأمن القاعده هاي شده بود و اين ها جملگي هر تغييري را در حكومت به يك خطر بزرگ بدل مي ساخت، اما استراتژيست هاي آمريكا متوجه بودند كه اگر به موقع تعويضي در رده هاي بالاي حكومتي صورت نگيرد، چه بسا يمن به سرزميني پاره پاره با جنگ هايي داخلي و هتلي براي تروريست هاي عرب بدل شود و حالا شما مي توانيد حاصل اين درك آينده نگر سياستمداران آمريكا را كه هم به نفع خودشان و هم به نفع مردم و كشور يمن تمام شد، ببينيد. اين نوع دفاع مشروط از متحدان –برخلاف دفاع روسيه از متحدان به هر قيمتي- موجب مي شود كه حاكمان مورد حمايت نيز آنقدر پشت شان را گرم حس نكنند كه همچون اسد و قذافي حمام خون راه بياندازند و به جاي آن، همچون مبارك و صالح يا به صرف همان اعتراضات مسالمت آميز و يا فوق اش كشته و زخمي هايي به مراتب كمتر، صحنه را ترك كنند.
در نقطه مقابل، به هر ميزان كه ايران براي سوريه، دوستي نادان نشان داده، روسيه در تقابل با آمريكا، بازي هاي درست برحسب منافع اش را نيز از ياد برده و تنها به بازي اي عكس آمريكا در صفحه سوريه مي انديشد! نتيجه آن كه، رژيمي را كه هنوز سقوط نكرده، به عنوان حكومت مشروع بر سرزمين سوريه از دست داده و بهار عربي را به خاطر همين بازي غلط اش – به همراه ايران- باخته است و هنوز متوجه نيست كه آينده سوريه و حكومتي بعدي بر سر كار آمده را نيز با دفاع از اسد بي مشروعيت دارد، باز مي بازد. حتي در تقابل با مخالفان اش نيز بازي درست و زيركانه را نمي شناسد. تصورش را بكنيد كه اگر همين حالا روسيه تغيير اسد با شخص ديگري را مي پذيرفت، اين بازي موجب مي شد، مخالفان اسد دچار دو دستگي شوند. آيا پس از اين همه كشتار توسط رژيم كنوني، آيا رزمندگان و ائتلاف سوريه بايد به تغيير يك نفر، آن هم پس از اين همه جنگ با آن رژيم رضايت دهند؟ چون تنها اسد نيست كه اين جنايت ها را مرتكب شده و بخش بزرگي از حاكميت كنوني در آن شريك بوده اند. در عين حال، آمريكا به عنوان يك بازيگر حرفه اي اين شطرنج مي دانست كه انعطافي بيش از اين براي روسيه مقدور نخواهد بود؛ زيرا روسيه مي خواهد از اين طريق منافع اش را در سوريه هم چنان حفظ كند. همين دوگانگي در ميان بازيگران داخلي و خارجي بر عليه اسد موجب مي شد تا هم توپ در زمين طرف هاي مقابل گل شود و هم اين مخالفان رژيم كنوني سوريه باشند كه خواستار حل و فصل بدون خونريزي مسائل سوريه نشان داده شوند و جهانيان ببينند كه اينان اند كه حاضر به انعطاف نيستند، در حالي كه روسيه و اسد انعطاف لازمه را براي حل مسالمت آميز بحران سوريه نشان داده اند. از طرفي، دست مبارزان سوريه پيش آمريكا و جامعه جهاني براي دريافت سلاح و كمك هاي مختلف بسته مي شد، چون مقابل آنان ايستادند و حتي كمبود تجهيزات و تسليحات مي توانست موجب شود رزمندگان چه بسا علارغم ميل باطني شان، به خواسته هاي غربي ها براي جايگزيني شخصي به جاي اسد رضايت دهند و نه تنها حكومت سوريه –بدون اسد- حفظ مي شد، كه منافع روسيه در سوريه نيز همچنان تضمين مي گشت. از آن سوي، برخلاف اوباما و اندك سياستمداران نزديك وي، بقيه سياستمداران و استراتژيست هاي آمريكا به هيچ وجه مايل به پايان جنگ در سوريه نيستند. چون آنجا يك بازي چند سر برد و بدون هزينه برايشان نشان داده است. سوريه به قيفي بدل شده كه تروريست هاي اسلامي سراسر جهان را به سوي خود مي كشد و همين طور سپاهيان ايراني كه براي كمك به رژيم بعث سوريه بدانجا كشيده شده اند و طي جنگي ويرانگر، اين سه طرف به هم مي زنند و از هم مي كشند، بدون آن كه حتي يك سرباز آمريكايي حتي درگير آن باشد؛ جنگ نيابتي يعني اين (پاسداران و روضه خوان هاي بي سواد ايراني ياد بگيرند كه معني جنگ نيابتي چيست – و چهار تا كلمه حفظ كرده ايد كه معني همان ها را هم نمي دانيد- و وقتي دسته دسته مثل سگ در سوريه كشته مي شويد و هزينه هاي ميلياردي براي آن مي كنيد، ديگر جنگ نيابتي نمي شود).
اين ها را فاش ساختم، تا به بازيگران ناشي صحنه سوريه فهمانده باشم، كه بازي درست در يك شطرنج حساب شده، بر اساس تقابل صرف با طرف مقابل نيست، چه رسد لج بازي و اگر چنين كنيد، يك بازيگر حرفه اي به راحتي شما را مي بازاند. روسيه با اين نوع بازي هاي غيرحرفه اي چيزي نخواهد گذشت كه از قدرتي جهاني به قدرتي منطقه اي تقليل خواهد يافت و حتي سياسمتداران شوروي در زمان جنگ سرد با وجود تعلقات خاطر ايدئولوژيك، بسيار هوشيارانه تر و حساب شده تر از اين بازي مي كردند و مثلاً انعطاف خروشچوف در ماجراي موشك هاي كوبايي، نمونه اي بارز از آن انعطاف عاقلانه بود؛ چيزي كه كندي به خاطر كم تجربگي اش نداشت و مي رفت كه كشور و مردم خود و تمامي جهان را با فاجعه اي ناخواسته روبرو كند.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید