رفتن به محتوای اصلی

تهدیدی برای بشریت. علایم و گرایشات روند کنونی سرمایه‌داری
20.04.2022 - 23:16

تشدید وخامت در اوضاع بین‌المللی  دیگر امروز یک حقیقت عینی است. «بوی دود باروت» در فضا پراکنده است. احتمال  یک جنگ بزرگ  از زمان بحران کوبا تاکنون به این حد نبوده است.

در ماه سپتامبر ۲۰۲۱ دبیرکل سازمان ملل متحد آنتونیو گوترش  در ۷۶ مین مجمع عمومی سازمان ملل متحد  از «تسلسل بی‌نظیر بحران‌ها» سخن گفت که سیاره ما را به لبه پرتگاه سقوط کشانیده است. او همین‌طور به پیدایش دو مرکز جهانی متفاوت با اهداف ویژه خود در بخش‌های اقتصاد، تجارت، توسعه و تکامل هوش مصنوعی، ارتش و کاربردهای سیاسی اشاره کرد.  او نتیجه‌گیری کرد که رودر رویی  بین ایالات متحده آمریکا و چین می‌تواند پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی و خطرناکتری نسبت به جنگ سرد با خود به همراه داشته باشد.

مناقشه در خاورمیانه بلاانقطاع ادامه دارد. افغانستان  کماکان کانون تهدیدی برای کشورهای دیگر است. در اتیوپی جنگ داخلی بیداد می‌کند. درگیری‌های خونین در غرب افریقا  تشدید یافته. در پیرامون چین  قوس درگیری پدید آمده که دریای جنوب چین، تایوان و مجمع‌الجزایر سِن‌کاکو را در بر می‌گیرد. در دون باس خون جاریست. تبلیغات غرب  روسیه را متهم به آماده کردن خود برای حمله به اوکرائین  می‌نماید و به این بهانه  ناتو نیروهای خود را در شرق اروپا و دریای سیاه تقویت می‌کند.

و در این حال این سئوال مطرح می‌شود که آیا همه این چیزها که رخ می‌دهد، چیزی اساساً نوین  که مختص  آغاز قرن ۲۱ ‌باشد است؟ تقریباً یک قرن پیش از این  لنین پدیده‌های مشابهی را ارزیابی کرد.  او نوشت: « رابطه قدرت و در نتیجه خشونت ناشی از آن، نمونه‌ای برای «توسعه اخیر سرمایه‌داری» است. این چیزی است که با پدیدآمدن انحصار اقتصادی قدرتمند به طور غیرقابل اجتنابی باید پدید می آمد و پدید آمد.»  این نقل قول از کتاب  او «امپریالیسم، بالاترین مرحله از سرمایه‌داری » است.

تمرکز شتاب‌یافته
در حال حاضر تمرکز سرمایه شتاب پیدا کرده است. در سال ۲۰۲۰  حجم ادغام و تملک شرکت‌ها معادل ۳,۶ بیلیون دلار بود. نتایج برای سال ۲۰۲۱ هنوز در دست نیست ولی احتمالاً رکود گذشته را خواهد شکست. تنها در نیمه اول سال بیش از ۴۰ هزار ادغام و تملک به ارزش ۳,۹ بیلیون دلار صورت گرفت. بخش فناورهای پیشرفته در این ادغام و تملک پیشتاز بود. کل تراکنش در این بخش بالغ بر ۸۳۲ میلیارد دلار بود  که نسبت به سال گذشته در همین مدت زمانی سه برابر شده است. بعد از این بخش، به ترتیب بخش‌های مالی، صنایع تولیدی، بخش انرژی و بخش مراقبت‌های بهداشتی قرار گرفته است.

در ایالات متحده آمریکا  در اوایل قرن ۲۰ فقط ۰,۹ درصد  شرکت‌ها، ۳۸ درصد سرمایه تولیدی و ۲۵ درصد نیروی کار را در کنترل خود داشت. امروز فقط  ۰,۰۰۲ درصد  شرکت‌ها در ایالات متحده آمریکا ۷۰ درصد  ثروت و ۳۳ درصد نیروی کار را در اختیار دارد. این فرایند در مورد روسیه نیز صادق است.  بین  ماه‌های ژانویه تا ژوئن سال گذشته  در کشور ما (روسیه) تقریباً ۳۰۰ ادغام به ارزش  بیش از ۱۷ میلیارد دلار  صورت گرفت. یک شبکه جهانی  متشکل از کنسرنهای فراملیتی، جهان را در برگرفته  و مهم‌ترین روندهای اقتصادی، یعنی بیش از نیمی از تولیدهای صنعتی در سطح جهان و بیش از ۶۰ درصد تجارت جهانی را کنترل می‌کند. این شرکت‌ها  صاحب ۸۰ درصد پتنت‌ها و مجوزهای فناوری‌های نوین در سطح جهان می باشند.

مانند زمان لنین  چیرگی کنسرنهای فراملیتی  برپایه صدور سرمایه بنا شده است. حجم سرمایه گذاری‌های مستقیم خارجی  در ۴۰ سال گذشته ۲۰ برابر شده است. این حجم امروز سالانه بالغ بر ۲ بیلیون دلار است. سهم سرمایه‌گذاری‌ کنسرنهای فراملیتی ۹۰ در صد است و یک درصد بالایی  شرکت‌ها نیمی از کل سرمایه‌گذاری‌های خارجی را کنترل می‌کند.

صدور سرمایه به کشورهای در حال رشد اساس اقتصادی نوکلنیالیسم است. بنا بر صندوق بین‌المللی پول  بدهی  فقیرترین کشورها در سال ۲۰۲۱ به حداکثر رسیده است. در آنگولا، غنا، نیجریه و یک سلسله دیگر از کشورها بازپرداخت بدهی‌ها  نیمی از بودجه کشور را به خود اختصاص می‌دهد. سرکردگی مالی سرمایه‌داری  توزیع غیرعادلانه درآمد بین کار و سرمایه را تعمیق می‌کند. واقعیت بردگی نواستعماری   توسط بدهی‌های خارجی رو به رشد کشورهای در حال رشد به اثبات می‌رسد. در ۹ ماه اول  سال گذشته بدهی‌ها ۵,۷ بیلیون دلار افزایش یافت و به ۹۲,۵ بیلیون دلار رسید.

آبهیجیت بانرجی و استر دافلو، برنگان جایزه نوبل ۲۰۱۹ در رشته اقتصاد تاکید می‌کنند: «ما در جهانی زندگی می‌کنیم که تمرکز فوق‌العاده قدرت اقتصادی در دست گروه بسیار کوچکی از ابرثروتمندان قرار گرفته است.» این امر توسط تحقیقات  World Inequality Lab، گروهی از کارشناسان زیر نظر توماس پیکتی، تایید می‌شود. قابل ذکر است که کل ثروت میلیاردرها  در طول پاندمی  بشدت افزایش یافته و از ۹ به ۱۳,۱ بیلیون دلار رسیده است.

و فقر مردم در رابطه معکوس رشد ثروت الیگارشی جهانی قرار دارد. بنابرگزارشات سازمان ملل متحد تعداد مردم گرسنه  در سال اول همه‌گیری  در سطح جهان از ۶۵۰ میلیون به ۸۱۱ میلیون نفر رسید. در پایان سال گذشته  تعداد مردم گرسنه ۹۶۰ میلیون نفر تخمین زده ‌شد، که از هر ۶ نفر یک نفر با خطر مرگ روبه روست. بنابرگزارشات اکسفام در جهان در هر دقیقه ۱۱ نفر از فرط گرسنگی جان می‌سپارند. سازمان ملل به شکست برنامه خود برای پایان بخشیدن به گرسنگی  تا سال ۲۰۳۰ اعتراف کرد. عارف حسین اقتصاددان ارشد برنامه جهانی غذا وابسته به سازمان ملل متحد گفت: «بدترین نگرانی‌های ما به حقیقت می‌پیوندد. ده‌ها سال به طول خواهد انجامید  تا بتوان از این تعداد عظیم گرسنگان مزمن کاست.»

یک بخش رشدیابنده از جمعیت جهان به این کار اشتغال دارد که حوایج بورژوازی را برطرف نماید. برای تکامل و تولید ابزار تخریب، منابع مالی، پرسنلی و فکری وسیعی به کار گرفته می‌شود. گرایش رشدیابنده‌ای  به سمت رکود،رد توسعه فناوری و جلوگیری از اجرای سریع آن وجود دارد. فضانوردی فراسوی مدار کره زمین  زیاد رشد نکرد، زیرا از نظر تجاری به صرفه نیست. ایجاد انحصارها در یک سلسله از بخش‌های اقتصادی به ابعادی رسیده که  دیگر امکان رقابت را تقریباً از بین برده و مکانیسم‌های بازار دیگر عمل نمی‌کند.

تاریخ یک فرضیه دیگر لنین را نیز تایید کرد. ۱۰۰ سال گذشته ، دوران مبازه بی وقفه امپریالیست‌ها  برای تقسیم جدید دنیا بود . مناقشات نظامی محلی و جهانی، دریایی از درد و رنج، اشک و خون برای بشریت به ارمغان آورد. در طول جنگ جهانی دوم  ایالات متحده آمریکا  کنترل آتلانتیکی شمال را به دست آورد و نیروهای خود را در اروپا و ژاپن مستقر نمود. به دنبال آن امریکا اتحاد شوروی را بی‌ثبات کرد و نهایتاً ویران ساخت و به مناقشات خونینی  در اتیوپی، یوگسلاوی، عراق، لیبی، افغانستان، و سوریه دامن زد و کودتاهایی  در پاکستان، شیلی، سودان، فیلیپین، لیبریا، هائیتی، اکوادور، فیجی، موریتانی، گینه، ماداگاسکار، هندوراس، نیجر، گرجستان، سواحل عاج، جزایر ملادیو، مالی، گینه بیسائو، مصر، اوکرائین، بورکینا فاسو، یمن، تونس و بسیاری از کشورهای دیگر سازمان‌دهی کرد. اقدامات بی‌ثبات کننده در روسیه، چین، ایران، بلاروس، کره شمالی، کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه به اجزای اساسی سیاست واشنگتن تبدیل شده است. مانند همیشه کودتا و جنگ برای امپریالیست‌ها وسیله مهمی برای تقسیم جهان است.

بهار دوم
به دنبال پیروزی انقلاب بزرگ سوسیالیستی اکتبر  در سال ۱۹۱۷ اولاً بازار عظیم روسیه از چنگال سرمایه جهانی خارج شد و ثانیاً ایمپالس قدرتمندی به جنبش‌های کارگری و همین‌طور جنبش‌های رهایی‌بخش ملی وارد ساخت. این امر نهایتاً به آزادی چندین کشور از جمله چین، هندوستان، اندونزی و تعداد زیادی از کشورهای افریقایی، از یوغ استعمار و نیمه استعمار انجامید. در کشورهای غربی مبارزات کارگری که از طرف کمونیست‌ها و سندیکالیست‌ها رهبری می‌شد سرمایه را مجبور به پذیرش برخی از مصالحه‌های جدی کرد، که از نظر ایدئولوژیکی در طرح New Deal و یا دولت رفاهی تجلی پیدا کرد که علامت مشخصه آن توزیع عادلانه ثروت‌های اجتماعی بود.

این وضعیت از دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰  رفته رفته تغییر پیدا کرد. اول نیروهای نولیبرال  در کشوهای پیشرفته سرمایه‌داری تفوق یافتند که هدفشان لغو دولت رفاهی و کشورگشایی سرمایه بود.  بعد از آن امپریالیست‌های غربی  در جنگ سرد پیروزشدند. امپریالیسم بهار دوباره‌ای را تجربه کرد. سرمایه توانست در اتحاد جماهیر شوروی سابق  و در کشورهای اروپای شرقی  بازار عظیمی  متشکل از ۵۰۰ میلیون جمعیت به دست آورد.

در بخش سیاسی  گزارش کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه   به کنگره ۱۵ در سال ۲۰۱۳ از عبارت «گلوبالیسم» برای امپریالیسم دوران جهانی شدن استفاده شد تا بتوان برای جلوگیری از سردرگمی اصطلاحی و معنایی، بین جهانی شدن به عنوان یک فرایند عینی  و تاریخی نزدیک شدن مردم و شکل گیری جهانی واحد و وابسته به یکدیگر از یک طرف و جهانی شدن به عنوان شکل مدرن امپریالیسم از طرف دیگر تمایز قایل شد.

ما ظهور قدرت جهانی سرمایه فراملی را به عنوان ویژگی مهم جهانی گرایی توصیف می‌کنیم. شرکت‌های فراملیتی  به طور فزاینده‌ای به حاکمیت سیاسی  و اقتصادی کل دولت‌ها تجاوز می‌کنند. همان‌طور که در سیزدهمین پلنوم کمیته مرکزی  حزب کمونیست فدراسیون روسیه در سال گذشته اشاره شد، سرمایه جهانی  در حال شکستن نهادهای اصلی دولتی و نابودی هرچیزی که از نظر سیاسی، فرهنگی و اخلاقی، مانع جهانی شدن  قدرت آن  است، می‌باشد.

از همه امکانات استفاده می‌شود تا ذهنیت تاریخی طبقه کارگر از بین برود. بنابرگزارشات  اتحادیه سندیکایی بین‌المللی  تعداد کشورهایی  که مقامات آن از تاسیس سندیکاهای کارگری  جلوگیری می‌کنند در سال گذشته از ۸۹ با ۱۰۹ کشور افزایش یافته است. سهم کشورهایی که حق اعتصاب در آن نقض می‌گردد از ۶۳ در صد در سال ۲۰۱۴ به ۸۷ درصد در سال ۲۰۲۱ افزایش یافته است.  در یک سلسله از کشورها  مانند برزیل، کلمبیا، گواتمالا، فیلیپین و نیجریه  سندیکالیست‌ها به قتل می‌رسند.  ولی رسانه‌های غربی این مسایل را لانسه نمی‌کنند.

نظم نوین جهانی
به نظر حزب کمونیست فدراسیون روسیه  جهانی شدن نه جهان را امن‌تر  و نه عادلانه‌تر کرد . آری جهانی شدن برپایه روندهای عینی نزدیکی خلق‌ها به یکدیگر در سطح جهان پدید آمد ولی توسط سرمایه  به وسیله‌ای برای تقویت و تضمین سلطه خود تبدیل گردید. گلوبالیسم مرز بین شیوه‌های خشونت‌بار و مسالمت‌آمیز سیاست امپریالیستی را مخدوش می‌کند. «دخالت‌های انسان‌دوستانه»  و «انقلاب‌های رنگی» مدام جای خود را عوض می‌کند. ابزار‌های صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و آژانس‌های رتبه‌بندی اعتباری  برای خفه کردن کشورها به کار گرفته می‌شود.

حزب کمونیست مهم‌ترین اهداف  خالق نظم گلوبالیستی جهان را در نکات زیر جمع‌بندی می‌کند:
    در قالب «هرم تبعیت»، رسیدن به یک طرح قانونی از جهان، که در راس آن ایالات متحده و سپس هم‌پیمانان آن ودر تحتانی‌ترین بخش هرم، کشورهای جهان سوم قرار داشته باشند.
    ایجاد ساختارهای قدرت علنی فراملیتی. یک قدرت دیکتاتوری که خصمانه در مقابل میلیاردها شهروند کره زمین قرار دارد و کوشش برای رقیق‌کردن و دفع اتوریته و اهمیت  سازمان ملل متحد، گام‌هایی است که در همین جهت برداشته می شود.
    کنترل منابع انرژی و مواد خام جهان، ایجاد انقیاد به کمک سیستم مالی و از این طریق تصاحب کل اقتصاد کره زمین.
    دامن زدن به ترس در جامعه از جنگ، همه‌گیری و تروریسم و  از این طریق متزلزل کردن و از بین بردن عزم بشریت زحمتکش در راه مبارزه برای احقاق حقوق خود و مبارزه برای  راه اساساً متفاوتی  از تکامل و توسعه  اجتماعی.
    ایجاد و تضمین  سیستمی از کنترل سخت جریان اطلاعات. گلوبالیست‌ها  می‌خواهند سیستم ارزشی خود را به جهان تحمیل کنند و دگراندیشان را سرکوب نمایند به این صورت که آنها را متهم به غیر دمکراتیک و مخرب بودن کرده که به رفتار تروریستی متوصل میشوند.
    به زانو درآورن کشورهایی که کوشش می‌کنند از منافع ملی خود دفاع کنند و در مقابل سرکردگی ایالات متحده مقاومت می‌کنند.
    محاصره کامل  قدرت کشورهایی که قادرند  در مقابل نقشه‌های گلوبالیست‌ها در صحنه جهانی ایستادگی کنند. چین و روسیه در مرکز توجه قرار دارند.

روند جاری تکامل، اعتبار نظرات ما را ثابت می‌کند. تجاوزها به عراق و لیبی، کوشش برای سرنگونی دولت‌هاای قانونی سوریه، ونزوئلاو بلاروس  و همین‌طور کودتا در کییف همه آنها را مورد تایید قرار داد. محافل حاکم  در اوکرائین، گرجستان و مولداوی مدام در ماجراجویی‌های سرمایه جهانی شرکت می‌کنند.  فشار بر چین، روسیه، ایران و کشورهای  دیگر رشد می یابد و ناتو دایره فعالیت خویش را گسترش می‌بخشد.

بحران اقتصادی و کووید۱۹ تضادهای اصلی سرمایه‌داری را تشدید کرد و هسته سبع  امپریالیسم را بیشتر هویدا نمود. لذا می‌توان گرایشات زیر را در روابط بین‌المللی تشخیص داد:
اولاً خبرگان جهانی  روز به روز تمایل بیشتری به آغاز یک مناقشه بزرگ نظامی پیدا کرده اند. جنگ همیشه  وجه مشخصه سرمایه‌داری و یکی از مهم‌ترین وسیله‌ها برای تسخیر بازار و کسب سود بوده است. ولی روند تکاملی در جهانی سازی  پرمناقشه‌تر شده است. دولت‌های امپریالیستی  پایگاه‌های نظامی  ایجاد می‌کنند، بلوک‌های نظامی سیاسی تاسیس می‌نمایند و رقبای خود را تحریک می‌کنند، به این صورت که کشورهای دست نشانده خود را جلو می‌اندازند. اوکرائین در مقابل روسیه علم می‌شود، عربستان سعودی و اسرائیل علیه ایران، کوارتت ایالات متحده، استرالیا، ژاپن و هندوستان  و بلوک AUKUS (استرالیا، بریتانیا، ایالات متحده) ایجاد شد تا چین را تحریک کرد. مکانیسم‌های سیاسی و دیپلماسی پشت‌پرده  اجرا می شود  تا چین و روسیه را علیه یکدیگر تحریک کرد.

یاست‌گذاران غربی براین باورند که جلوگیری از یک اتحاد تمام عیار که در آن پتانسیل اقتصادی پکن با قدرت نظامی مسکو که از اتحاد شوروی به ارث رسیده است، تقویت شود، ضروریست.

در ثانی در این بین تضادهای موجود در بین کشورهای امپریالیستی نیز تشدید می‌گردد. مناقشه لیبی  نمونه خوبی در تایید این امر است. در سال ۲۰۱۱ ایالات متحده و هم‌پیمانان اروپائیش  دولت معمر قذافی را سرنگون کردند. لیبی  درگیر یک جنگ داخلی طولانی شد. در پس هریک از طرفین مخاصمه سرمایه‌های خارجی قرار دارد. مثلاً فرانسه، روسیه، عربستان سعودی و مصر به دولت «شرقی» تمایل دارند و از جنگ‌سالار در لیبی بلقاسم حفتر حمایت می‌کنند. به عنوان پاداش کنسرن نفت و گازی فرانسوی توتال  امکانات فراوانی برای استفاده از حوزه‌های نفتی گسترده این بخش از کشور به دست آورد. مقامات در طرابلس  به نوبه خود از طرف ایتالیا، بریتانیا،ترکیه و قطر  حمایت می‌شوند و از این رو کنسرن ایتالیایی ENI  کنترل استخراج گاز و شرکت انگلیسی BP قراردادهای پرمنفعتی برای استخراج نفت به دست آورد.

ترکیه با طرابلس  عهدنامه‌ای در مورد استفاده مشترک از فلات قاره مدیترانه به امضا رساند و یک هیات نظامی در لیبی مستقر کرد. ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت با هردو طرف مناقشه همکاری کند، البته نه بخاطر تقویت صلح. شرکت‌های شورون و Conoco-Phlillips با هردو بخش کشور تقسیم شده قرارداد بستند.

شکوفایی ناسیونالیسم
ثالثاً تضاد بین سرمایه ملی و فرا ملی رشد می‌یابد. در گذشته امپریالیسم عمدتاً انحصار دولتی بود.  امروز شرکت‌های فراملیتی  بیش از پیش دولت را تحت فشار قرار می‌دهند. تحت این شرایط اقتصاد ملی وارد مبارزه‌ای برای حمایت‌گرایی و حفاظت از بازارهای داخلی می‌گردد. در این رابطه، ناسیونالیسم و حمایت‌گرایی  دوباره زنده می‌شود. پیروزی دونالد ترامپ در ایالات متحده  و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نمونه‌های برجسته ای از این روند است.

رابعاً امپریالیسم تضادهای طبقاتی را به شدت تشدید می‌کند. پایه و اساس  ایدئولوژیکی گلوبالیسم، نولیبرالیسم است که هدفش حذف کامل کارکردهای اجتماعی دولت است. برای نولیبرال‌ها  دولت تنها یک نهاد کنترل کننده است که سرمایه بین‌المللی را در مقابل انسان‌ها حفظ می‌کند. آنها تنها شرکت‌ها را خصوصی سازی نمی‌کنند بلکه همین‌طور خصوصی سازی، قدرت دولتی را هدف قرار داده‌ است. نولیبرالیسم زیر لوای دمکراسی بر قدرت مطلق سرمایه، بر حق ثروتمندان  برای زندگی با ثروت خود  و بر حق دیگران برای ابتلا به فقر و تنگدستی، تاکید می‌کند. مدینه فاضله نولیبرالیسم  جامعه‌ای متشکل از بیوروبات‌ها، مصرف‌کنندگان مطیع و سربه‌زیر و فاقد ایده‌آل‌های اخلاقی است.

نابرابری درآمدها در جهان طی ۳۰ سال گذشته  بشدت افزایش یافته است. این نابرابری در ایالات متحده، در روسیه، در خاورمیانه و در آمریکای لاتین سریعتر رشد یافته است. خصوصی‌سازی مطلق، تخفیف‌های مالیاتی برای غنی‌ترین ثروتمندان و شرکت‌ها، محدودیت دسترسی به فرهنگ و کاهش برنامه‌های اجتماعی نیز به این روند کمک کرده است.

رشد فزاینده نابرابری  به نارضایتی گسترده می‌انجامد. در سال گذشته اعتصابات فراوانی  در کره جنوبی، هندوستان، ایتالیا، یونان، کلمبیا، افریقای جنوبی، برزیل و غیره صورت گرفت. میلیون‌ها نفر کارگر  در این اعتصابات شرکت کردند. تحقیقات مشترک یک اندیشکده آلمانی و یک اندیشکده کلمبیایی نشان داد که تعداد اعتراضات بزرگ و گسترده در سطح جهان بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۰ سه برابر شده است.

رکود و زوال
لنین گرایش سرمایه‌داری به رکود و زوال را دریافته بود. امروز روشن‌تر می‌شود که این رکود و زوال به فاکتوری تبدیل شده که مانع از رشد و پیشرف است.  امپریالیسم مانع از پیشرفت بشریت است و آن را در چارچوب‌هایی محدود می‌کند که باعث تنزل فرد می‌گردد. آمادگی برای سوق دادن میلیاردها انسان به دامن فقر و گرسنگی و سوق دادن بشریت به دامن درگیری‌های جهانی، نشانه روشنی از زوال و پوسیدگی سرمایه‌داری در دوران گلوبالیسم است.

سخنان لنین مبنی بر این که امپریالیسم در آستانه انقلاب سوسیالیستی قرار دارد  به هیچ وجه موضوعیت خویش  را از دست نداده است. این سوسیالیسم است که در مقابل امپریالیسم به عنوان تنها آلترناتیو ثابت شده، راه تحول مترقی را نشان می‌دهد. میلیون‌ها انسان در کره ما می‌دانند که سرمایه‌داری ما را به بن بست می‌کشد. این وظیفه کمونیست‌هاست که اعتراضات را رهبری کنند و انرژی توده‌ها را در جهت پیروزی  سوسیالیسم هدایت کنند.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دیمیتری نویکف معاون رئیس کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه و معاون اول  رئیس کمیسیون دوما در امور بین‌المللی است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهمن
برگرفته از:
دنیای جوان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.