اگر انقلاب مخملی را به معنای “تغییر یکباره و ناگهانی ولی مسالمت آمیز و صلحجویانه” حکومت تفسیر کنیم احتمال وقوع یک انقلاب مخملی در ایران بسیار اندک است.
در ایران شرایطی وجود دارد که یک انقلاب تودهای و یا فروپاشی درونی حکومت شرایط خلاء قدرت را ایجاد خواهد کرد و مانع شکل گرفتن یک انقلاب مخملی خواهد بود. شرایطی که مانع وقوع یک انقلاب مخملی در ایران میشود، از جمله عبارتند از:
یک – نیروهای بنیادگرای حاکم داوطلبانه از قدرت کنار نخواهند رفت.
دو – نخبگان سیاسی ایرانی گرفتار تضادهای شدید حذفی میان خودشان هستند.
سه – احزاب مسلح در ایران فعالند.
چهار – فرهنگ خشونتپرهیزی میان مردم کوچه و بازار ضعیف است.
پنج – کشورهای خارجی با قدرت تمام در ایران دخالت خواهند کرد.
برخی از این نکات را بررسی میکنیم.
یکی از شرایط ضروری انقلاب مخملی این است که مقامات حکومتی در برابر نیروهای مخالف مقاومتی نکنند، داوطلبانه استعفا دهند و از قدرت کنار بروند. یعنی، مقامات به این جمعبندی برسند که سیاست و روشی که در پیش دارند فایده و سودی برایشان ندارد و امکان ادامه آن موجود نیست. آنها، به هر علتی، تصمیم میگیرند که داوطلبانه از قدرت کنارهگیری کنند.
این شرط ضروری در هسته سخت جمهوری اسلامی دیده نمیشود. آنها تاکنون نشان دادهاند که از اراده، ابزار قدرت و پایگاه اجتماعی کافی برای جنگ در جهت بقاء سیاسی خود برخوردارند و داوطلبانه از صحنه سیاسی کنار نخواهند رفت.
آنها حتی میتواند نیروهای همسو و همفکر غیر ایرانی خود از عراق، سوریه، افغانستان و لنبان را وارد صحنه کنند. همانطور که تاکنون چند بار به احتمال آن اشاره شده و نمونههایی اجرا شده است.
سابقه حکومت در سرکوب بیرحمانه ید طولانی دارد. نمونههای تاریخی آن در سرکوبهای اول انقلاب ۵۷، اعدامها و ترورهای دستهجمعی و سرکوب خشونتبار شورشهای خیابانی چند دهه اخیر است.
این ارزیابی از موقعیت هسته سخت قدرت جمهوری اسلامی به معنی تایید و یا تکذیب حقانیت آنها نیست. در عین حال، نمیتوان موقعیت، توان و پایگاه اجتماعی این هسته سخت را نادیده گرفت.
این امکان و توان آنها، هر چند هم که اقلیتی باشد، احتمال مقابله قهرآمیز با دیگر نیروهای اجتماعی را فراهم میآوزد.
ضرورت دیگر انقلاب مخملی این است که فرهنگ سازش و سازگاری میان الیت سیاسی وجود داشته باشد تا آنها بتوانند در کنار هم زندگی کنند و حیات مشترک سیاسی داشته باشند. چنین فرهنگی میان نخبگان سیاسی ایران ضعیف است.
فرهنگ، زبان و عرف حاکم بر الیت ایرانی عمدتا حذفی است. کافی است به جدلهای پلمیکی آنها در رسانهها رجوع شود. در نظر نیروهای برانداز، نیروهای میانهرو داخل نظام، مزدور رژیم، خندق، استمرارطلب و مالهکش هستند و باید از صحنه سیاسی حذف شوند تا شرایط سرنگونی رژیم فراهم گردد.
در نظر برخی نیروهای اصلاحطلب نیز، نیروهای خارج از نظام منحرف و مزدور کشورهای خارجیاند. جریان حاکم اصولگرا هم حاضر به قبول و همزیستی با هیچ یک از دیگر جریانهای دیگر سیاسی نیست و آنها را عملا کافر میداند.
به عبارت دیگر، جامعه نخبگان سیاسی ایران پراکنده و تفکر حذفی میان بسیاری از آنها حاکم است. در شرایطی که خلاء سیاسی (پس از فروپاشی حکومت) بوجود بیاید این اختلافها میتواند بسرعت به تضاد قهرآمیز تبدیل شود.
ضرورت دیگر انقلاب مخملی این است که نیروهای مخالف حکومت اعتقاد به مبارزه مسلحانه نداشته باشند و در خلاء پیشآمده پس از کنارگیری مقامات حکومتی از درگیری خشونتبار و مبارزه مسلحانه میان خودشان اجتناب کنند.
چنین شرایطی در ایران وجود ندارد. در میان گروههای اپوزیسیون چند سازمان شبه مسلح وجود دارد که سالهاست رسما و عملا درگیر مبارزه مسلحانه با رژیم بودهاند.
از جمله سازمان مجاهدین خلق که سابقه ۶۰ ساله فعالیت مسلحانه دارد، همچنان مرام و سازماندهی نظامی را دنبال میکند و علنا مجری روش قهرآمیز است.
دیگر اینکه، دو حزب قومی عضو “شورای مدیریت گذار” از مجریان روش مسلحانه شناخته میشوند. احزاب دمکرات و کومله که هر دو مسلح هستند از اعضای رهبری “شورای مدیریت گذار” هستند.
حزب دمکرات رسما اعلام جنگ مسلحانه کرده و حتی از دولت واشنگتن خواسته که برای حملات نظامی حزب در خاک ایران، نیروی هوایی آمریکا را وارد صحنه کند.
در شرایطی که خلاء سیاسی پدیدار شود این سازمانهای شبه مسلح از ورود مسلحانه به صحنه سیاسی دریغ نخواهند کرد و از تئوری انقلاب مخملی چیزی جز یک افسانه به جا نخواهند گذاشت.
ضرورت دیگر انقلاب مخملی وجود یک فرهنگ نیرومند خشونت پرهیز و اهل سازشکاری و سازگاری در میان توده مردم است. متاسفانه، گرایش مردم (و یا حداقل بخشهای تعیین کننده از آن) به خشونت سیاسی در سال اخیر مشهود بوده و هست.
این را از جمله میتوان در انقلاب ۵۷ دید که بخش مهمی از توده مردم، با شعارهایی مانند “رهبران، رهبران، ما را مسلح کنید” و یا “خمینی عزیزم، بگو که خون بریزم”، به فضای خشونتبار سیاسی دامن میزدند.
گرایش به خشونت در شورشهای خیابانی ۹۶ و ۹۸ نیز نمایان بود و بااینکه جنبه غالب آنها محسوب نمیشد اما عنصر تعیین کنندهای در شکل گیری تحولات و واکنش به خشونت حکومتی بود.
البته باید اذعان کرد که یک عنصر ملاحظهکاری و حتی محافظهکاری در اندیشه توده مردم رشد کرده که میتواند موجب پرهیز از خشونت در سیاست شود. ناکامیهای تجربه انقلاب ۵۷، جنبش سبز ۸۸، بهار عربی و شورشهای خیابانی به بخش مهمی از مردم، بخصوص طبقه متوسط، آموخته که تزریق خشونت به سیاست میتواند انتحاری باشد.
اما در شرایط ۱۴۰۱ نگرانی و عصبانیت مردم از اوضاع کشور و اشتباهات حکومت بسیار جدی است. در شرایطی که خلاء سیاسی بوجود آید این اضطراب و تشویش میتواند بسادگی زمینه درگیریهای خشونتبار را در صحنه اجتماعی فراهم آورد.
ضرورت دیگر انقلاب مخملی عدم دخالت کشورهای خارجی در تحولات داخلی کشور است.
میدانیم که تعدادی از قدرتهای جهانی به علل مختلف با جمهوری اسلامی مخالفت ماهوی دارند و خواهان تضعیف و در صورت امکان برانداری آن هستند. علل این امر گوناگون است و از جمله میتوان به دشمنی اسلام انقلابی با قدرتهای جهانی و فرصت طلبی ژئوپولتیک استعماری اشاره کرد.
این کشورها ابزار موثری را در دست دارند که از طریق آنها میتوانند بر امور ایران تاثیر بگذارند. آنها از جمله میتوانند از رسانههای فارسی زبان، از همکاری با عناصر ایرانی، از تحریم اقتصادی و از جنگهای غیر متقارن (چون ترور، حملات سایبری و حملات تک هدفی) استفاده کنند.
اهداف بلند مدت این کشورها تضعیف ایران و در صورت امکان تجزیه آن به قطعات کوچک و قابل مدیریت است. ماهیت سیاستورزی کشورهای خارجی (تا هنگامیکه رژیم ایران دست از تضاد قهرآمیز با آنها برنداشته) مبارزه حذفی با آن است.
هنگامی که در ایران شرایط خلاء سیاسی ناشی از فروپاشی فراهم شود کشورهای خارجی با تمام قدرت از روش قهرآمیز استفاده خواهند کرد و امکان و فرصت شکل گرفتن سناریوی انقلاب مخملی را نخواهند داد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید