رفتن به محتوای اصلی

به بهانه پنجاهمین سالمرگ «ناظم حکمت»
10.06.2013 - 23:36

روز سوم ژوئن، مصادف است با پنجاهمین سالمرگ «ناظم حکمت» شاعر نامدار مردم ترکیه. 50 سال پیش در چنین روزی ناظم در مسکو و دور از وطن خود با قلبی بیمار و مملو از غم جدایی ها، حسرتها و دردهای گوناگون چشم بر این جهان فروبست.

ناظم حکمت در طی 61 سال زندگی خود، حوادث زیادی را از سر گذراند؛ او تقریبا" دو سوم حیات خود را در زندان و یا در غربت سپری کرد؛ بهترین اشعار و نوشته های خود را به دو موضوع مبارزه و وطن اختصاص داد. ناظم یکی از تأثیرگذارترین شاعران و نویسندگان زمانه خود بود. هنوز هم ناظم در عرصه شعر، خود یک مرحله را تشکیل می دهد که نه او را پیشکسوتی هست و نه در شکل و شمایل خودش، ادامه دهنده ای! ناظم در این عرصه با استفاده از امکانات موجود در شعر دیوان، آن را به مرحله تازه ای ارتقاء داد. وی با استفاده از شعر مدرن که به شکل فرانسوی و روسی اش آشنایی داشت، نه در تقلید آن در زبان ترکی بلکه در تطبیق آن با شرایط ویژه این زبان و بخصوص با استفاده از ضرب آهنگهای شعر عروض و استفاده بجا از وزن و حتی قافیه، شعر ترکی را به قله ای غیر قابل دسترس رسانید. استفاده به جای ناظم از عنصر زبان به صورتی است که، اشعار ناظم به زبانهای دیگر تقریبا" ترجمه پذیر نیستند. ترجمه هایی هم که تا بحال از اشعار ناظم به دیگر زبانها (از جمله به زبان فارسی) شده است، بجز استثناهایی، این مشکل را دارند. می شود گفت، اشعاری که حتی به وفور به فارسی ترجمه شده اند، ضمن حفظ محتوای بسیار قوی، عاطفی و شعریت نهفته در آن، فاقد آن ریزه کاریهای ماهرانه ناظم در استفاده ظریف از زبان ترکی هستند. بجاست تأکید شود که این مسئله نشان دهنده ترجمه های بد از اشعار ناظم نیست بعبارت دیگر نمی خواهم با این گفته خود آب پاکی روی دست مترجمین خوب و زحمتکش اشعار ناظم ریخته باشم، بلکه این، نشانگر توانایی  زبان ترکی مورد استفاده ناظم و به کار بردن بجا و درست واژه ها در قد و قواره لازم در اشعار خود می باشد. این مهم خصوصا" به خاطر تنیده شدن این واژه ها در شکل ردیف      یا قافیه حتی در اشعار نوی ناظم تقریبا" در شکل اورژینال اش قابل ترجمه نیستند. لازم به یادآوریست که اکثر مترجمین ناظم به این مشکل اذعان دارند ولی تأکید می کنند که ناظم از آن شاعرانی است که باید بطور مداوم ترجمه شوند و مرتبا" از صافی بگذرند تا گوهر شعری نهفته در اشعارشان هرچه شفاف تر عرضه شود.

دو حادثه مهم در زندگی ادبی ناظم نقش بسیار بااهمیت و با ارزشی را ایفاء کرده است:

یکی راهپیمایی از استانبول تا «اینه بولو» برای شرکت در مجادله ملی در عنفوان جوانی که چهره حقیقی آنادولی را برای وی آشکار ساخت و برای اولین مرتبه با فقر و نداری مردم از نزدیک آشنا شد (البته این سفر دنباله داشت و ناظم از بولو راهی گرجستان و سپس مسکو شد و در همین سفر طولانی بود که با مشکلات ابتدایی اولین کشور سوسیالیستی جهان، آنهم در آغاز کار یعنی مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی اول آشنا شد.) 

ودیگری اینکه ناظم طی چندین فقره دستگیری و حشر و نشر با دیگر زندانیان، با روحیه مردم عادی، با فرهنگ دیرینه و زبان سلیس و غنی آنان و از همه مهمتر با داستان زندگی آنها از نزدیک آشنا شد. 13 سال حبس در زندانهای مختلف خیلی چیزها را از ناظم گرفت ولی در عوض بعضی چیزها را نیز به وی داد. زندگی در زندان سبب آشنا شدن بلاواسطه وی با زندگی واقعی مردم نقاط مختلف ترکیه و شنیدن مستقیم داستانهای زندگی این انسانها و شناختن خصوصیات اخلاقی آنها و یافتن فضای جدید برای به پرواز درآوردن پرنده خیال وی بود.

ناظم در زندان بطور مداوم شعر می گفت؛ «اورهان کمال» نویسنده سرشناس که سه سال و نیم با ناظم هم بند بوده است،  ناظم حکمت را به ماشین شعر تشبیه کرده است. خود ناظم در نامه ای به کمال طاهر می نویسد:

«کمال!... اگر خودم را وِل کنم روزی 100 مصرع شعر می نویسم. ولی جلوی خودم را می گیرم...»

هر حادثه ای که ناظم در زندان حتی از همبندان خود می شنید، بلافاصله در روحیه وی اثر می گذاشت و او را به پشت ماشین تحریر قراضه خود می کشاند. «بالابان» نقاش معروف که ناظم در زندان به وی نقاشی یاد داد، در خاطرات خود می نویسد:

«ناظم وارد هرکدام از سلولهای زندان می شد، به سخنان زندانیان گوش می داد. سپس از آنها یادداشتی بر می داشت؛ وقتی وارد سلول خود می شد، ساعتها شعر می گفت و تایپ می کرد.»

 کتاب شعر حیرت انگیز 440 صفحه ای «مناظر انسانی سرزمین من» در اکثر موارد بازتاب چنین حکایت هایی از دیگر هم زنجیران خود او بود.

ناظم در این اثر ماندگار خود، از تمامی ژانرهای ادبی مانند شعر، رمان و نماشنامه توأما" استفاده کرده است. انسان وقتی مناظر انسانی سرزمین من را ورق می زند، پی می برد که چگونه شاعر می تواند با زبان شعر آنچنان عجین شود که هر حادثه اجتماعی و عاطفی را بویژه در ایده آل ترین شکل خود با مهارت و استادی آنهم به شکل شعر بازگوید. زبان در دست ناظم، مانند مومی است که می تواند به آن، شکل های گوناگونی بدهد بطوریکه در هر شعر زیبای خود، واژه را چنان در جای مناسب خود می گذارد که هر تغییری درآن نامیسر و یا نامطلوب می شود.

شعرهایی که ناظم در زندان سروده است، هرکدام سرودی از آزاده گی و آزادی خواهی، مقاومت و پایداری، محبت و انساندوستی می باشند. در عین حال محتوای این اشعار نشان می دهند که ناظم از چه روحیه بالا و قدرت مقاومتی در دوره حبسهای طولانی خود برخوردار بوده است.

اشعار زندان ناظم، در تاریکی ظلمانی ترین شبهای سرد و یخبندان زمستان، بهار زیبا و باطراوت و افقهای روشنِ نور و امید را و در دردناکترین و جانفرساترین دوره مبارزه و مقاومت، ظفر و پیروزی را نوید می دهد. این شعرها در دل انسان دربند و اسیر، امید و ایمان به پیروزی را بیدار و جسارت مبارزه با نابسامانیها را تقویت کرده و  وی را از میان دریای پر تلاطم و طوفانی به سوی ساحل امن و آسایش رهنمون می شود.

بغیر از زندان که به شعرهای ناظم مضمونی پربار و زیبا بخشیده است، غربت موضوع دیگر اشعار ناظم است؛ شرایط زندگی و مبارزه در آن ایام بسیار نامناسب و دولت ترکیه در پی دوختن پاپوش برای ناظم بود. در آن روزگار ناظم بعنوان سمبل چپ و شاعری که اندیشه های سوسیالیستی داشت و در راه آرمانهایش مبارزه می کرد، شناخته می شد. رژیم متوجه محبوبیت وی و تأثیر کلام ناظم در بین اقشار زحمتکش جامعه بود. ابتدا خواست ناظم را به خدمت خود درآورد، موفق نشد. سپس با روی آوردن به شیوه های ناجوانمردانه خواست با اتهامات واهی وی را گرفتار و راهی زندانهای طویل المدت خود بکند. رژیم دست راستی و ضد دموکراتیک ترکیه آن روزگار از هر فرصتی برای تخطئه فعالیتهای حتی ادبی ناظم استفاده کرده و می خواست بهر قیمتی او را سر جای خود بنشاند. اولین مهاجرت ناظم اگر سبب اش ادامه ماجرای شرکت در مجادله ملی و سرآوردن از جامعه شوروی بود، دومین مهاجرتش فرار از حکم حبس 15 ساله ای بود که غیابا" نصیبش شده بود. آخرین مهاجرت ناظم بعد از حبس 13 ساله ای که دقیقا" با همان اتهامات واهی یاد شده کشیده بود، توطئه بردن وی به خدمت سربازی در سن 49 سالگی بود که احتمال سر به نیست کردن اش وجود داشت. این مهاجرت نیز بدین صورت و با توطئه رژیم، نصیب ناظم شده بود که 13 سال یعنی تا هنگام مرگ ناظم طول کشید و ناظم نتوانست بار دیگر وطن خود را ببیند. سالهای طولانی زندگی در غربت، برای وی حسرت وطن را در بر داشت که خود انگیزه بزرگی برای سرودن شعرهایی با مضمون نوستالوژی وطنی بود.

ناظم خود در شعری می گوید:

«بعضی ها با انواع ماهی ها آشنا هستند

 من با انواع جدایی ها را

بعضی ها اسم ستاره ها را از حفظ می دانند

من انواع حسرت ها را»

ناظم در شعر «وطن من» حسرت دوری از وطن را چنین زمزمه می کند:

«نه کلاهی برایم مانده است،

که کار آنجا باشد،

و نه کفشی که راههای ترا در نوردیده باشد.

آخرین جلیقه دوخت تو

خیلی وقت است که در تنم پاره شد ...

تو امروز تنها در سپیدی موهایم

در سکته قلبی ام،

و  در خطوط پیشانی ام هستی

وطن من! وطن من! وطن من!»

شعرهای حسرتبار ناظم در موضوع غربت، تنها  به خاطر دوری ساده از وطن گفته نشده، زیرا افزون بر آن، دوری از وطن و غم غربت برای ناظم  به معنای جدایی از فرزندش ممد و همسرش منور نیز بود.

«در ساحل روبرو است کشورم

صدا می کنم از وارنا

می شنوی؟

 ممد، ممد؟

دریای سیاه بی وقفه می خروشد

حسرتی دیوانه، حسرتی سرکش!

ترا صدا می زنم پسرم

می شنوی؟

 ممد، ممد؟»

شعرهای عاشقانه، بخش دیگری از خلاقیتهای ناظم را در بر میگیرد. این اشعار در شرایط گوناگونی مانند زندان، مهاجرت و زندگی ساده مبارزاتی سروده شده است که دنیای زیبای عاطفی ناظم را به شکل ساده، موجز و قوی نشان می دهد. بعضی از این شعرها مانند «دیو چشم آبی» خود در ادبیات ترک تبدیل به قله ای دست نیافتنی شده اند. ناظم در این شعرها عمیقترین احساسات خود را برای محبوب خود بیان کرده است. بغیر از عاشقانه هایی که مربوط به شرایط ویژه و یا شخص خاصی است و یا به طور عمومی در موضوع عشق و محبت سروده شده، شعرهای عاشقانه ناظم برای زنش پیرایه که از 20 سال زندگی مشترک آنها، 13 سالش را ناظم در زندان گذرانده بود، فصل درخشانی را تشکیل می دهد. نامه ها و شعرهایی که درد هجران و شادی زایدالوصف اشتیاق را دیوارهای ضخیم زندان چند برابر برجسته تر و خشن تر نشان می دهد، گنجینه بزرگ و بی مانندی را در ادبیات ترک تشکیل می دهند. 

در صحبت از شعر ناظم باید یادآوری کرد که شعر وی هم در زبان، هم در شکل و هم درمضمون تازه هست. بدین معنی که:

زبان مورد استفاده ناظم زبان کوچه و بازار است. برای اولین مرتبه ناظم زبان مردمی را وارد ادبیات ترکیه کرد؛ پیش از آن زبان ترکی عثمانی که ملغمه ای از لغات فارسی و عربی بود، زبان شعر و ادبیات را تشکیل می داد و تقریبا" در انحصار دربار عثمانی یا شاعرانی که شعر دیوانی می سرودند،قرار داشت و کوچکترین نقشی در زندگی روزمره مردم عادی نداشت. ناظم با زبانی که بشکل بسیار ساده از طرف مردم مورد استفاده قرار می گرفت، شعرهای خود را نوشت، یعنی در اصل زنجیر بززگی را که به پای ادبیات سنگینی می کرد پاره کرده و شعر را از دربار به میان مردم کشاند. البته تسلط به این زبان و استفاده درست از آن را باید ویژه استعداد و توانایی خود ناظم به حساب آورد. همانگونه که یادآوری شد زبان مانند مومیست که ناظم قادرست شکل دلخواه و برازنده ای را به آن داده و در جای مناسبش استفاده کند.

در باره شکل می توان گفت که، در سایه تسلط ناظم به شعر دیوان و به عبارتی شناخت کامل وی از ظرافتهای شعر عروض، شعرهای اولیه ناظم با داشتن وزن درونی و قافیه های متناسب، ماهیتی ریتمیک و لیریک داشتند. اولین مشخصه این اشعار، هجائی بودن آنها بود که در کل با زبان ترکی همزادست. در ضمن ناظم شعر خود را به هیچ وجه محدود به هیچ شکل مشخصی نکرده و از اشکال گوناگون شعر در سروده های خود استفاده کرده است. ناظم در باره شکل شعر سخن نغزی دارد که به تکرارش می ارزد:

«شخصا" خودم شکل را به گونه ای می خواهم به مضمون پیوند دهم که، شکل یک بار دیگر بتواند مضمون را توضیح دهد بدون آنکه خودش مشخص شود. مانند جوراب ظریفی که پای زنی را چند مرتبه بیشتر زیبا نشان می دهد بی آنکه خود معلوم باشد. این آن شکلی هست که امروز پسند منست، فردا می توانم اشکال گوناگونی را ترجیح دهم.»

درهرصورت شکلی که ناظم در اشعار خود به کار می برد متناسب با زبان و مضمونی هست که با دوره شعر دیوان و زبان عثمانی متفاوت است. بنظر ناظم شعر می تواند با وزن یا بدون وزن، با قافیه یا بدون قافیه، فریادگونه یا زمزمه کنان نوشته شود؛ مهم ترین ویژه گی آن منتاسب بودن شکل با مضمونست.

درباره مضمون اشعار ناظم بطور ساده می شود گفت که زندگی واقعی منبع اصلی الهام ناظم هست؛ شعر برای او نقش مشغولیت «فوق برنامه» را نداشت. او در شعرهای خودش زندگی کرده است. تمام هیجانها، اضطرابها و طپشهای زندگی واقعی در شعر ناظم نیز پژواک خود را داشته است.

در شعر ناظم محور اصلی انسان است؛ او در شعر خود از هرآنچه مربوط به انسان است، سخن به میان می آورد: از عشق، شادی، غم، کدر، زندگی، مرگ، امید، آرزو، صلح. خودش در این مورد کلام زیبایی بدین مضمون دارد:

«هر چیزی که مخصوص انسان باشد، میخواهم ویژه شعر من هم باشد. می خواهم خواننده در من یا در ما، انعکاس تمام آرزوهایش را بیابد.»   

شعر برای ناظم زندگی است، ناظم در شعرهای خود به تمامی زیسته است. هر حادثه ای حتی کوچک که جوشش احساسات را در ناظم سبب شده است در کمترین مدت تبدیل به یک شعر بسیار زیبایی گشته است که بشکل ظریف و شاعرانه ای غم و حسرتی را، شادی و نشاطی را، روحیه مقاومت و پایداری را در خود منعکس می کند.

 سروده های ناظم به قدری دقیق و ملهم از واقعیات هستند که می توان از آنها بیوگرافی ناظم را درآورد! «ذکریا سرتل» دوست دیرینه و همکار ناظم در «ماه مصّور» در کتاب «دیو چشم آبی» چنین می نویسد:

«بنظر من می توان زندگی ناظم حکمت را از طریق شعرهای زیبای وی ردیابی کرد! ناظم تمامی حوادث زندگی خود را در اشعار خود منعکس می کند. حادثه ای شخصی یا اجتماعی وجود ندارند که نتوان آنها را در اشعار ناظم پیدا کرد. بدین سبب  از اولین تا آخرین شعرش ... می توان معین کرد که بخاطر چه چیز، چه وقت و تحت چه تأثراتی آنها را نوشته است... در اشعار وی همیشه ردّ پای تاریخ و شرایط زندگی، افکار و آرمانهای آن موقع اش موجودست. اگر بتوانیم این ردّ پا را بیابیم، هم ناظم و هم شعرهایش را بهتر فهمیده و هم می توانیم به دنیای تخیل و تفکر وی وارد شویم.»

ناظم بجز شاعری در عرصه نویسندگی نیز از استعداد سرشاری برخوردار بود. دو رمان وی به نامهای «خون سخن نمی گوید» و «برادر زندگی زیباست» از کارهای زیبای وی هستند که بعنوان پایه و اساس رمان نویسی نوین ترکیه محسوب می شوند. در این کتابها ناظم بخشی از زندگی مخفی و مبارزاتی خود را به تصویر کشیده است. این رمانها از یک فضای عاطفی نزدیک به واقعیات برخوردارند که ترنم گر سرنوشت انسانهایی هستند که با ذوب کردن شمع وجودشان، دنیای روشنی را نوید می دهند. رئالیسم سوسیالیستی نهفته در آنها در انسان حس مبارزه برای سعادت و آسایش نوع بشر را تقویت می کند.

ناظم نمایش نامه های زیادی نوشته است؛ نمایش نامه هایی چون «جمجمه»، «مرد فراموش شده»، «افسانه یک عشق»، «شیرین و فرهاد»، «یوسف و زلیخا».... که مدتهای طولانی در تئاترهای استانبول، آنکارا و ازمیر اجرا شده است همچنین در دوره اقامت خود در شوروی نیز نمایش نامه هایی چون «آیا ایوان ایوانویچ وجود داشت؟» نوشته که در مسکو، باکو، پراک و دیگر شهرهای کشورهای سوسیالیستی ماهها در صحنه بوده است. این تئاترها اکثرا" با اقبال عمومی مواجهه بوده و هنگام حضور مستقیم ناظم در زمان اجرا، شدیدا" از طرف تماشاگران تشویق می شده است. بازیگران نمایش نامه های ناظم در ترکیه مشهورترین هنرمندان تئاتر و سینمای آن زمان ترکیه بودند. حتی اکثر موارد، زمانی که ناظم دوره 13 ساله زندان خود را می گذرانید، از طرف این دوستان هنرمند خود، سفارش نوشتن نماش نامه یا سناریوی فیلم دریافت می کرد و آنها را در زندان می نوشت که در بعضی موارد به نام ناظم و در بیشتر موارد با نامهای مستعار روی صحنه برده می شدند.

خلاقیت ناظم در انسان، وقتی اسیر است، حس مبارزه برای آزادی، وقتی غریب است، حس دوست داشتن وطن، وقت کشیدن درد هجران، شوق وصال و هنگام برخورد با نابسامانیهای اجتماعی، حس مبارزه در راه برابری و عدالت اجتماعی را بیدار کرده و  آینده زیبایی را نوید می دهد.

50 سال از مرگ ناظم می گذرد، هنوز یخ بعضی از مرتجعین آب نشده است. ولی انبوه بزرگ  مردم حقیقت ناظم را کشف کرده اند. آنها دیگر می دانند که در حق ناظم چه ستم وحشتناکی روا شده است. آنها متوجه هستند که ناظم از نظر ادبی و مبارزاتی گوهر بی بدیلی بوده است. آنها می دانند ناظم به تنهایی سالهای طولانی پاسپورت فرهنگی مردم ترکیه بوده است. انگار ناظم خود دوباره زنده شده است و گوشهای مردم برای ناشنیده های وی تیز است و گفته های او را می بلعند. تنها تیراژ و عنوان کتابهایی که از ناظم و درباره ناظم در سالهای اخیر در ترکیه منتشر شده است، درستی این ادعا را نشان می دهد!

کلن ـ ژوئن 2013

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.