رفتن به محتوای اصلی

من به روحانی رأی میدهم
11.06.2013 - 16:57

Mona Hoobehfekr (9 of 45).jpg

 

از نحوه ختنه کردن در این دوران چندان نمیدانم ولی آن قدیمها که دلاک ها بچه ها را ختنه میکردند در لحظه بریدن بچه، به گنجشکی درهوا اشاره میکردند که وجود هم نداشت و تا بچه هواسش پرت میشد که ببیند آن گنجشک یا کلاغ مورد اشاره کجای سقف می پرد، کار تمام و ختنه شده بود.

 در انتخابات جاری در مملکت ما، بحث از ختنه نیست بلکه بحث “اخته کردن” کامل ملت است، اخته کردن آن از تمام امکانات سیاسی و سازمانی  بالقوه و بالفعلش.

دستگاههای هماهنگ اطلاعاتی رژیم برای ملت بجای گنجشک، فیل هوا میکنند تا فرصت اینرا بیابند که رئیس جمهوری دلخواه، چکمه پوش یا متکی به چکمه پوشان و مافیای نظامی، امنیتی و اقتصادی را برای همیشه بر کیان قدرت چنان بنشانند که فاز روند یکدست کردن قدرت را چنان نهایی کرده و برگشت ناپذیر کنند که پیش زمینه ای برای ایران پس از این رهبر هم بشود.

اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات اینقدر ابله نیستند که بوقهای گمراه سازی کفتر پرانی یا فیل هواکنی خود را بر سردر ستادهای رسمی خودشان نصب کنند. آنها با رنگ کردن  بوقها و بلنگوهای خود به رنگهای سرخ، سبز یا سه رنگ، و یا پیچیدن آن در پرچم شیرو خورشید نشان یا آزین کردن آن با چند فحش نامه یا کاریکاتوری مبتذل از رهبرمعظم برای ردگم کنی؛ که نه اطلاعاتی بر آنچه بیننده و شنونده دارد می افزایند و نه راهی که راه باشد را درپیش پای مخاطب میگذارند،  بوقهای گمراه کننده خود را برسردر خانه چون “منی”  و ماهایی نصب میکنند که بی توجه به پیامی که درلابلای مطالب بظاهراینفرماتیوخود دارند نصب آنرا که اجازه میدهم هیچ بلکه رله کردن آنرا نیز بعهده میگیرم.

وقتی چنین بوقی در سایتی با اشتهار اپوزیسیونی نصب میشود عملاً امکانی فراهم میشود تا به شعورو هشیاری شنوندگان و بینندگان چنان شبیخون زده شود که تنقیه دیس اینفرماسیون رژیم  به ذهن مخاطبین بدون کمترین مقاومتی پیش رود زیرا این روش ورود از درب عقب، پوشش طبیعی دفاعی فکری و منطق مخاطبین را کاملاً از کار می اندازد.

کاربست این متُد، مجالی نمیدهد تا آنکسی که مورد هجوم امواج دیس اینفرماتیو، مغزشویی و اماله  فکری قرارمیگیرد لحظه ایی به بخود آمده وبه این فکر بیافتد که این اطلاعات عرضه شده در یک سایت، یا یک رادیو منتسب به اپوزیسیون ممکنست گمراه کننده بوده و با استتارکردن خود زیر این “منبع و مکان نا اصیل” و در زیر این” تابلوی اجاره ای یا عاریه ایی” هویت واقعی تنقیه کننده ومنبع اصلی مواد تنقیه شونده ناشناخته بماند و سوزش تیزاب آن نیز احساس نشود.

برای نشان دادن موردی مصداقی و مشخص دیدن ویدو کلیپ یوتیوب زیر را اکیداً توصیه میکنم. و سپس در حد حوصله خواننده، به مطلب ادامه میدهم.

اعترافات سردار سرتیپ قالیباف و افشاگری های احمدرضایی پسرمقتول محسن رضایی

نکاتی که باید در این ویدئو کلیپ مورد توجه قرار گیرد:

۱ ـ این کلیپ در همین روزهای اخیر با دراختیار داشتن آرشیوی بسیار وسیع و مرتب، خارج از امکان هر جریان اپوزیسیونی تهیه شده است. گواه آن مورد حمله قرار گرفتن قالیباف در سفر انتخاباتیش به یاسوج است که در هفته گذشته رخ داده است که نشان از تازگی و سریعاً ساخته شدن این کلیپ دارد.  ویدئو کلیپ مزبور بسیارحرفه ایی” ساخته شده و با موزیکهای خام کننده تکمیل شده است “. نیروی بکار گرفته شده برای درست کردن این ویدئو کلیپ در حد امکان هیچیک از جریانهای مخالف و منتقد رژیم نیست.

۲ ـ تمام کلیپهای تصویری به تازگی روی فایل صوتی حسن رضایی، جوانی که قریب ۴ یا  سال پیش درسوئیتی در یکی از لوکسترین هتل های  دوبی خود کشی کرده گذارده شده است یعنی هیچ ارتباطی و همزمانی  بین تصاویر دقیقاً و حرفه ایی مونتاژ شده با آن مصاحبه وجود ندارد. هدف اینست تا اظهارت انتقادی در اکثر موارد کاملاً درست و صادقانه این جوان دوچار افسردگی را مورد استفاده قرار داده تا  به کلیپهای تصویری هدفمندانه نصب شده روی آن، معنایی معادل آن اظهارات صادقانه  داده شده و با کمک این صوت و تصویر و کاراکتر ساده آن جوان، آن چیزی را به بیننده و شنونده تلقین کنند که نتیجه ثبتی در ذهن آن قرار دادن خاتمی، هاشمی و حسن روحانی در کنار، محسن رضایی، خامنه ایی، لاریجانیها و قالیباف و نمایش و سرکوبگریهای مورد لافزنی او میباشد و نتیجه یک چنین سینمای مانوپولاتیوی(مغز شویانه و القاءگرانه)، سر وته یک کرباس گرفتن همه این چهره هائیست که در این ویدئو کلیپ بدانها اشاره شده است. و در نهایت یواش یواش حتی قایم کرده چهره جلیلی، ولایتی و خود رهبر از صحنه است.

واقعیت زمختی که امروز و بویژه در آستانه این دور از انتخابات  در برابر مردم و نخبگان سیاسی قرار گرفته است، در بیان استراتژیک و راهبردی خود: “به چالش کشیدن اقتدار مطلقه ولی فقیه، سلطه نظامیان و شورای نگهبانی که از عبا و عمامه همانقدر برای ایجاد اختناق سیاسی و مدنی استفاده میکند که بیت رهبری از پیراهن شخصیهای ولایت زده و سپاهیان پاسدار ذوب شده در ولایت از کهریزکها و سرنیزه های خود.

در این لحظات حساسِ پیکاری که،  میتواند برای مملکت سرنوشت ساز باشد، این گنجشک یا کفترپرانی شبه اطلاع رسانی، برای اخته و عقیم کردن جنبشی است که میرود تا از درون این انتخابات شکل گیرد. مسئله امروزچنین جنبشی که لحظات و دقایق نطفه گیری خود را میگذراند، مشارکت هاشمی در ترورهای مدیریت شده از سوی خامنه ایی و رضایی و .. ، نیست بلکه چالش انتخاباتی است که هاشمی و حسن روحانی را در جبهه ملت و آزادیخواهی قرار داده است و خامنه ایی، رضایی، قالیباف، سعید جلیلی و ولایتی را در برابر ملت. یک جبهه به نماد انتخاباتی ولایت و جبهه مقابل  به نماد انتخاباتی ملت در برابر جبهه نخست تبدیل کرده است.

مشارکت مورد انتظار ۵۰ میلیونی مردم هم نه برای تأئید نظام وشخص رهبر  بلکه برای وزن کشی انتخاباتی این دو بلوک متفاوت القاعده  است. هر رأیی که به جبهه دوم داده شود در حداقل معنای خود، رأی عدم صلاحیت و مشروعیت به شخص رهبری و حواریون اوست.

امروز زنده ماندن نطفه جنبش انتخاباتی جدید و بالیدن آن تا تولدش به حمایت همین هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و دکتر حسن روحانی بعنوان کاندیدایی غیر از کاندیدای مورد نظر اقتدارگرایان و شخص رهبری بستگی دارد.

در چنین لحظات سرنوشتی سازی پرونده یابی برای هاشمی یا دیگر جلو داران این جبهه عملاً در خط مهندسی اطلاعاتی رژیم افتادن یا در آن خط قرار داشتن است.

تلخی ظریف بیشتر قضیه در آنجاست  که یک چنین ویدئو کلیپ لجن مال کننده سرهم بندی شده ایی، در سایتهایی که کباده کشی اپوزیسیونی داشته و برای خود شناسنامه هم گرفته است درج میشود و البته مشابه این کلیپها و نوشتارهایی در این راستا و  گفتارهایی رادیویی در این جهت ها در تمام رسانه های برون مرزی کم نیست.

تا آنجا که به اظهارات فشاگرانه پسر محسن رضایی مربوط است و تا آنجا که به کلیپ لافزنیهای قالیباف درسرکوب جنبش دانشجویی مربوط میشود، این افشاگریها ذره ایی در سطح بدنه اجتماعی  مخاطبینِ هرم رژیم تاثیری که ما میتوانیم انتظار داشته باشیم ندارد بلکه به احتمال زیاد از طرف پایگاه اجتماعی آنان تآئید هم میشود.

نباید تصور کرد که اولاً موضواعات این دنیای مجازی و دغددغه های دموکراسی خواهی  ما به درون روستاها، شهرستانها و حاشیه نشینان شهری رفته و در آنجا منعکس میشود و آنطوری هم که ما انتظار داریم.

حتی برای لحظه ایی هم نباید تصور کرد که اگر هم این افشاگریها  انعکاس هم یابند موجب برانگیختگی و بیداری آنان و یا وجدانیات انسانی یا ملی آنان میشود. نه! اقشار  مورد خطاب حاکمیت، نه دغدغه دموکراسی دارند و نه نگران سرکوب “مشتی دانشجوی” پر رو شده هستند. اینرا من به زبان  جامعه شناسی  و روانشناسی طبقاتی میگویم و نه احساسات سیاسی.

اکثر اقشار فرو دست اجتماعی نه با خرد مدنی خود، خردی که باید از نظام یافتگی مدنی آنان در نهادهای مدنی و حرفه ایی و احزاب سیاسی دریاف شده باشد بلکه از درون عینک عقده های فروماندگی اجتماعی خود به سرکوب شدن نیروهای سیاسی، و فعالین جنبش مدنی مینگرند. لذا بخش عمده افشاگری در این دنیای مجازی برای اقشاری انجام میشود که آگاهند و برای تبهکار نشان دادن اشخاصی مانند مقام رهبری، قالیباف ورضایی ها،  آنان نیازی به بازگوئیها و بازنویسیهای مکرر در مکررنیست ولی دستگاه های  اطلاعاتی رژیم با توجه به تفاوت ماهوی مخاطبین دو گروه اجتماعی مخاطبین رژیم و منتقدین رژیم، در پس افشاگریها و بازگویهای تکراری که چون دود به آسمان رفته و محو میشوند، شخصیتهایی را نشانه میروند که نیروهای تحول طلب مملکت امروزه به همراهی آنان نیاز دارند.

برای من “حبیب تبریزیان”؛  که تا حدودی با این شگرد های کثیف دستگاه های اطلاعاتی رژیم آشنایی دارم، اگر این سناریوسازان، هاشمی رفسنجانی، دکتر حسن روحانی، خاتمی و و سران جنبش سبز را در حال غسل در شطی از خون جوانان همین مملکت هم نشان دهند، محال و غیر ممکنست است تا در آسمان این سقف دنبال گنجشگ یا کفتر بگردم و از آن هدف استراتژیک خود، که “به چالش کشیدن اقتدار مطلقه ولایی” از طریق پیوستن به امواج دهها میلیونی مردم دراین انتخابات است بگذرم و از این سه شخصیتی که بجای نشستن برسر سفره خونین حکومتی و در کنار اصحاب قدرت، امروز در کنار ملت قرار گرفته اند فاصله بگیرم و بدون هیچگونه امکان و ضرورتی حقوقی برای آنان پرونده یابی یا پرونده سازی کنم.

لذا من بعنوان یک شهروند آگاه؛ بخاطر احساس عمیق نگرانیم نسبت به سرنوشت میهنم، نگرانی از جنگ و حمله نظامی و تشدید بحرانی که برای ملت ما جز نکبت ببار نمیآورد و محال است از درون آن روزنه ایی برای آزادی یافت شود، با تمام توانی که دارم از نامزدی دکتر حسن روحانی و از هاشمی رفسنجایی بعنوان یگانه شخصیت وجاهت داری که هنوز حد اقل به لحاظ حقوقی جای پایی در این نظام دارد دفاع میکنم. من بسهم خودم از همه آنهایی که این سطور را میخوانند میخواهم تا اگر در درستی قضاوت و ارزیابی خود نسبت به اوضاع کوچکترین تردیدی دارند در این لحظات فشرده انتخاباتی، برای تصمیم گیری به آنها که بقول معروف پیراهنی پاره کرده اند نظر کنند و اطمینان داشته باشند که از انداختن آرای خود بنفع حسن روحانی پشیمان نخواهند گشت.

من بعنوان کارگرفلز کار بازنشسته ایی که سالهای آخرین عمر خود را در مهاجرت میگذرانم و بعنوان کسی که حتی این امکان را نداشت تا بر بالین مرگ پدر خود حاضر باشد، برای مدت سی سال است که آرزوی دیدن میهنش و دیدن قبر پدر و مادر و برادر کوچکتر خود را دارد، کمترین منافع شخصی در تبلیغ بسود دکترحسن روحانی ندارم فقط  تازیانه وجدان و عشق سوزان من به مردم و میهنم است که مرا به این دعوت از شما در این پیکار انتخاباتی سرنوشت ساز وادار میکند.

پاینده ایران

زنده باد مردم ایران

http://iranesabz.se/?p=13696

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.