رفتن به محتوای اصلی

جهانی و بحران انرژی
10.08.2008 - 22:08

خبرگزاری روسیه ًنزاویسیمایا گازیتا ً گزارش میدهد: ً دولت آمریکا بر اساس استراتژی ملی جدید این کشورجنگی طولانی و نامنظم با گروه های تروریستی را پیش بینی میکند. بر پایه همین استراتژی کشورهای روسیه و چین دشمنان بالقوه آمریکا محسوب میشوند و آمریکا میبایست برای مقابله با توازن روز افزون نظامی آنها آماده باشد ً.این خبرگزاری همچنین اعلام میکند علیرغم اینکه ًروبرت گیتس ً وزیر دفاع آمریکا همیشه خواستارهمکاری هر چه بیشتر روسیه و چین با دولت آمریکا در مبارزه علیه تروریسم بوده است، اما مقامات بلندپایه سیاسی این کشور در جنگ علیه تروریسم چندان به روسیه و چین نمی توانند اعتماد کنند. ًآلکسی باگاتوروف ً دارنده دکترای علوم سیاسی و معاون مدیر دانشگاه روابط بین المللی مسکو در پاسخ به این سئوال که پس چه چیز جدیدی در دکترین نظامی آمریکا به قلم ًگیتس ً مطرح است؟ عنوان میکند: ً همه ی دکترین های نظامی دولت آمریکا پس از سال 2001 صحبت از آن میکنند که محتمل ترین جنگ، جنگ نا منظم با پارتیزان هایی است که در شرایط شهری، بیابانی و یا کوهستانی انجام خواهد شد و به همین خاطر دولت آمریکا درصدد برآمده است تا عمده تغییر و تحولات تسلیحاتی این کشور را در این رابطه انجام دهد. بعنوان مثال در رابطه با این تحولات سیاسی میتوان از تولید سلاح های فوق دقیق، بمب های کثیف، بمب هایی که توان نفوذی بالایی را دارند صحبت کرد ً. ًباگاتوروف ً درخصوص نظر آمریکا درباره روسیه بعنوان یک دشمن بالقوه میگوید : ً در این باره تغییرموضع خاصی مشاهده نمیشود. ما تقریبا ً بیست سال پیش از تدارک جنگ علیه یکدیگر دست کشیدیم و این مسئله بقوت خود باقی است. اما بهر حال برنامه های استراتژیکی روسیه و آمریکا هیچگاه برخورد احتمالی نظامی قدرتمندترین کشورها با یکدیگر را از نظر دور نداشته اند. اما نظامیان دو کشور تلاش دارند که پیرامون آن سروصدای زیادی به پا نکنندً.

 از اظهارات فوق و بررسی دیگر وقایع سیاسی جهان در دو دهه اخیر این چنین استنباط میشود که هیچگاه در هیچ برهه زمانی رقابت های سیاسی و نظامی قدرتهای بزرگ که بویژه در دوران ًجنگ سرد ً نقطه اوج آن میبود نه تنها فروکش نکرده اند بلکه این کشمکش ها امروز بواسطه برهم خوردن توازن قوای نظامی در عرصه جهانی در شرایط بس خطرناکتر ادامه دارد. بی شک فاز تقابل نظامی قدرت های بزرگ جهانی در دهه های 60، 70 و 80 میلادی تا حدودی غیر محتمل بنظر میرسید، آنهم به یک دلیل مشخص که توازن قوای نظامی نسبی بین اردوگاه شرق و غرب وجود داشت. اما این توازن نظامی در دهه 90 میلادی و آغازهزاره دوم میلادی کاملا ً درهم ریخته شد و بدین خاطر ریسک رو در رویهای نظامی بین قدرتمندترین کشورها فزونی یافته است. فروپاشی اتحادجماهیر شوروی سابق، رشد جنبشهای اسلامی با پتانسیلهای نظامی گسترده و سربرآوردن چین بعنوان یکی از قدرتهای بزرگ اقتصادی و نظامی جهان همه ی معادلهای سیاسی در سطح جهان را برهم زده است و از این رو امنیت و ثبات سیاسی درجهان بطرز جدی دستخوش آشفتگی شده است. اگرچه در پس پرده همه ی این رقابتهای سخت نظامی و تسلیحاتی منافع کلان اقتصادی مطرح است که مهمترین آن دستیابی به منابع عظیم انرژی درجهان است که علت اصلی همه ی کشمکش های بین المللی بحساب میایند.

 در واقع تسلط بر منابع نفت و انرژی جهان گرهگاه اصلی نزاع کنونی قدرتهای بزرگ با یکدیگر است که چنین آشکار و خصمانه در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند تا برای حفظ موقعیت اقتصادی خود در بازار جهانی در اندیشه تصاحب بزرگترین منابع انرژی درجهان باشند. اشغال اخیر ًاوسیتیای جنوبیً توسط ارتش روسیه بیش از هرچیزبخاطر کنترل شاهراه عبور نفت ًباکوً از ًاوسیتیای جنوبی ً به دریای سیاه میباشد که از سویی موقعیت ویژه ای را برای دولت گرجستان در معادلات سیاسی جهان فراهم آورده است. اگرچه میدانیم صادرات نفت دولت آذربایجان از طریق ًاوسیتیا ی جنوبی ً به دریای سیاه به میزان قابل ملاحظه ای ناچیز است (چیزی حدود یک میلیون بشکه در روز است) اما اهمیت مسدود کردن این شاهراه نفتی به اروپا توسط روسیه، حاکمیت این کشور برقفقاز را که گذرگاه اصلی انرژی از دریای خزر به بازار اروپا است تثبیت خواهد کرد. تسلط روسیه بر تولیدات و صادرات نفت و گاز دریای خزر- که ارزیابی شده است ظرفیت های منابع انرژی در این بزرگترین دریای جهان بیش از ظرفیت های منابع انرژی در خلیج فارس است – از طریق قفقاز به بازار اروپا شرایط خوبی را برای دولت این کشور در بازار جهانی نفت در آینده پدید خواهد آورد که هم قادر خواهد بود با نفوذ آمریکا بر حوزه های نفتی خلیج فارس رقابت کند و هم امکان میابد از چین بواسط نیازمفرطش به منابع انرژی در دریای خزر امتیازات سیاسی بیشتری را بگیرد. با توجه به موقعیت برتر آمریکا در حوزه خلیج فارس و بخش بزرگی از خاورمیانه، چین و روسیه پیش از هرچیزامید خود را برای تأمین نیازهای انرژی خود و یا ماندن در رقابت بازار جهانی نفت به منابع انرژی در دریای خزر معطوف کرده اند. با این تفاوت که هنوز کشورهای حاشیه دریای خزر بر خلاف کشورهای حوزه خلیج فاس موفق نشده اند برای استخراج کامل ظرفیت های نفتی این دریا و یا تثبیت قیمت و یاسقف تولید انرژی از این دریا با یکدیگر به توافق جمعی برسند و سازمانی همانند ًاوپک ً را تشکیل بدهند. به هر روی تا پیش ازسامان یافتن نظم تولید و استخراج نفت و گاز در حوزه دریای خزر و تشکیل یک سازمان نفتی مشترک مابین کشورهای حاشیه این دریا ما شاهد یک آنارشی سیاسی در این منطقه خواهیم بودیم که ثبات و امنیت سیاسی در حوزه قفقاز را تا مدت زمان نامشخصی دچار ناهنجاری خواهد کرد.

 بی شک این ناهنجاریهای سیاسی و نظامی برسر تصاحب بزرگترین منابع انرژی جهان صرفا ً محدود به منطقه قفقاز نبوده و میدانیم از آغاز سال 2001 بویژه پس از سقوط ًصدام حسین ً، خاورمیانه بزرگترین کانون درگیریها و رقابتهای تسلیحاتی دولتهای بزرگ جهان شده است. بی تردید در رأس همه ی این کشمکش ها جمهوری اسلامی قرارگرفته است که تلاش میورزد با بهره جستن ازتضادهای جهانی ما بین قدرتهای بزرگ به علایق و اهداف سیاسی خود در خاورمیانه دست یازد. در صورتیکه در این آشفته بازار چین و روسیه هم کوشش میکنند از اختلافات موجود مابین جمهوری اسلامی با آمریکا و برخی کشورهای منطقه سود جویند و حکومت اسلامی را ترغیب کنند در جنگ با ًدشمنان ً اسلامی این کشور را تنها نخواهند گذاشت. دراین وادی آشفته هر کس در پی سود و منافع خود است و رژیم اسلامی هم با وجه المعامله قرار دادن تمامیت ارضی و استقلال ایران در اندیشه توسعه طلبی های سیاسی خود در منطقه است.

 بی گمان امروز خاورمیانه و بویژه حوزه خلیج فارس بزرگترین کانونهای جنگی و مراکز رقابتهای سیاسی و نظامی قدرتمندترین کشورهای جهان محسوب میشوند و ایران بواسطه داشتن رژیمی مداخله گر و آشوبگر در منطقه در تیررس همه ی این نزاعها قرار گرفته است. مدرنیزه کردن ارتش عراق و ارتشهای دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس توسط آمریکا و غرب تلاشی است جهت بالا بردن ظرفیت های نظامی این کشورها در مقابل قدرت نظامی جمهوری اسلامی است. اما حضور پرقدرت نظامی آمریکا و برخی از قدرتهای نظامی اروپایی در خلیج فارس توازن نظامی در این منطقه را برهم زده است. و این عدم توازن نظامی در منطقه ریسک یک رو در روی نظامی را پیش از هر زمان دیگر بالا برده است. خطر وقوع جنگ بر سر تقسیم جهان و تسلط بر منابع انرژی جهان پیش از هر زمان دیگر محتمل تر بنظر میرسد و ایران نقطه تلاقی همه ی این بحرانها است. جمهوری اسلامی فاقد تدبیر و انگیزه های ملی برای خروج از این بحران جنگی جانگداز است. دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی آگاهانه کشور را در بحرانی ویرانگر وارد کرده است که پایان آن چیزی جز شکست و نابودی برای مردم و ایران نخواهد بود. یکبار دیگر چون گذشته و همیشه یادآور میشویم در شرایط کنونی که مردم و کشور در خطر رویارویی با جنگی ویرانگر قرار گرفته اند تنها یک اپوزیسیون مستقل، متشکل، هدفمند با رهبری انسجام یافته قادر است راه برون رفت از بحران را بیابد. اپوزیسیونی که باورمند به عبور از جمهوری اسلامی باشد و برای آینده سیاسی ایران نظام دمکراتیک پارلمانی را خواستار باشد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.