رفتن به محتوای اصلی

یک مبارز دلیلی برای خجالت ندارد!

یک مبارز دلیلی برای خجالت ندارد!

رضا

انتخابات! شرکت یا تحریم ؟ چه باید کرد؟

به نظر من شرکت در انتخابات کار عبثی است به چند دلیل زیر:

1- انتخاب شوندگان قبلا از صافی می گذرند و انچه از فیلتر رد شود چه اصلاح طلب و چه تندرو ضد مردم بوده و در جهت حفظ منافع شخصی خود برای بقای نظام تلاش خواهد کرد.

2-تغییر رای مردم در دست نظام است و بدون ترس از کسی میتواند تعدادآرا را به نفع خود اصلاح کند.

3- ایران کشور قانون گرایی نبوده و نیست و نقض قوانین در ان پی گیری نخواهد شد.

4-شرکت در انتخابات یعنی قبول اساس این نظام وسعی در اصلاح برخی موارد.در حالی که اساس این نظام یعنی مشکل دارد.

رضا

نقد بی رحمانه یک زندگی بر باد رفته

شاید تا دهسال بعد از انقلاب هنوز بسیاری از ما به اصطلاح چپ ها(چه مذهبی و چه غیر مذهبی) تلاش میکردیم علت "غلط از اب درامدن فرضیاتمان را" بیابیم.اما وقتی مدتی گذشت جز کسانی که ذاتشان را به غلط بسته بودند ، دیگران اغلاط فرضیات و اعتقاداتشان را جستجو کردند و بسیاری از آنها "برباد رفتن " عمرشان را دریافتند.اما این "تجربه ای" بود که هزینه گزافی برای آن پرداخته بودیم.آنهاکه در خارج بودند "محروم" از وطن ادامه دادند و آنها که در داخل بودند "اسیر" در وطن ماندند.اما با تمامی اینها (جز برای خود فروختگان) جایی برای خجالت و پشیمانی وجود ندارد .هزینه ای سنگین برای تجربه ای گرانقیمت پرداخته ایم که اگر نه امروز ولی برای نسل فردا مفید است.اگرمحسن رضوانیها حیات ارزشمند خود را خرج این راه نمی کردند هنوز این شبه شناخته نشده بود.امروز هم نباید با حکم "این است و جز این نیست" مسائل روز را نگریست چه رضوانیهای دیگری درحال هزینه حیات خود هستند و روزی در مورد آنها هم برباد رفتن زندگیش را خواهیم خواند!!هرکسی در طول تاریخ در مورد مسائل اجتماعی "حکم قطعی لایتغیر " ارائه میدهد برخطاست و باید در این مسائل همیشه جانب احتیاط را نگه داشت.

جناب کردی، کامنت زیبایی نوشته اید و با شما کاملا موافقم.(باور کنید ابتدا شک کردم که مبادا کسی بنام شما نوشته است اما فکر می کنم شما در مورد مسائل مختلف همیشه به عقل مراجعه می کنید ولی وقتی پای موارد قومی پیش میاید مغلوب احساسات میشوید و ابدا حاضر به قبول دیگران نیستید)بهرحال از نوشته شما محظوظ شدم.

راد از اهواز

مارادونای افسانه ای و آسیبهای آمریکا ستیزی جهان سومی!

مبارزه با آمریکا برای چی و برای کی ؟ گاه انسان آنقدر درگیر مبارزه است که فراموش میکند هدف از ابتدا چی بوده . سابقه نداشته کسانی مانند مارادونا از محبوبیت در فوتبال , خوانندگی , هنرپیشگی و.... استفاده میکنند و با ثروت میلیاردی خود وزنه ای در جلب نظر توده ها و جریانات سیاسی میشوند , به نفع حقیقت آزادیخواهی قدم مثبتی برداشته باشند . کسی که بنا به اهل فوتبال امیدهای یک ملت را به خاطر اعتیاد از بین برده چه عقیده روشن و قابل بحثی دارد .

وظیفه ما روشن کردن حقیقت آمریکا ستیزی است . برای ملت ما آمریکا دشمن نیست , رقیب تجاری است که برای منافع اش هر کاری میکند . اگر ما به جای او بودیم بهتر با رقبای خود رفتار میکردیم ؟ اگر کشور دیگری امروز جایگاه آمریکا را داشت ( مثلا شوروی سابق , چین , ژاپن یا آلمان ) مهربان تر بود ؟ امروز منطقه به شکلی و در جهتی از منافع آمریکا قرار گرفته است که میتوان از قدرت این کشور برای جنبش آزادیخواهی و رهائی ملت استفاده کرد . چرا نکنیم و با دشمنی کور و گنگ و دگم آینده ملت را تباه میکنیم .

ناصر مستشار

شهید راه قدرت

خانم بقراط اگر کمي فرصت داشتيد ،اينرا هم به مردم بگوئيد که تمام منطقه کشورهاي اسلامي را امريکا به اين روز سياه نشانده است ودر درجه اول بر دشمنان هم پيمانش اسرائيل در منطقه دشمنان دائمي بوجود آورده است.امريکا با آن کمربند سبزش که مي خواست پيرامون اتحاد شوروي بکشد ،کشورهاي مارا قرباني نيات ومنافع خودش کرد.يک دوره ائي امريکا به اسلامي ها بال وپر داد حالا بايد جرمش را بکشد.کسي که باد بکارد بايد طوفان درو کند! اما بازهم ملتهاي بدبخت ما بايد ستم اسلاميزه شدن امريکا در دوره هاي سابق را بکشند ،وگرنه خود امريکا در 10000 هزار کيلومتري خاورميانه قرار دارد و هيچ آسيبي نمي بيند،اما امريکا منافعش را دراز مدت از دست خواهد داد.امريکا با همه آن پيش فرض هاي غلطش بازهم در دراز مدت به چين و روسيه خدمت کرده است، در حالي که قرار بود کمر کشور هاي ياد شده را بشکند؟ ودر نهايت منطقه خاورميانه را روسيه وچين خواهند بلعيد! امريکا همانموقع که مي خواست جنبش اسلامي پيرامون شوروي درست کند با کارشناسان ويسکي بدست وزنان بي حجاب در کشورهاي اسلامي جاي هيچگونه رضايت براي ساکنين اين کشورها نگذاشت.جريانات اسلامي هوشيار بودند و از امريکا بخوبي سواري گرفتند و قدرت خود را در جهان با استحکام به کرسي نشاندند وحالا دارند از تمام جهان باج خواهي مي کنند. اينهم از خدمات امريکا ئي ها به تمدن بشري!

خانم بقراط اگر کمي فرصت داشتيد ،اينرا هم به مردم بگوئيد که تمام منطقه کشورهاي اسلامي را امريکا به اين روز سياه نشانده است ودر درجه اول بر دشمنان هم پيمانش اسرائيل در منطقه خاورمیانه دشمنان دائمي بوجود آورده است.امريکا با آن کمربند سبزش که مي خواست پيرامون اتحاد شوروي بکشد ،کشورهاي مارا قرباني نيات ومنافع خودش کرد.يک دوره ائي امريکا به اسلامي ها بال وپر داد حالا بايد جرمش را بکشد.کسي که باد بکارد بايد طوفان درو کند! اما بازهم ملتهاي بدبخت ما بايد ستم اسلاميزه شدن امريکا در دوره هاي سابق را بکشند ،وگرنه خود امريکا در 10000 هزار کيلومتري خاورميانه قرار دارد و هيچ آسيبي نمي بيند،اما امريکا منافعش را در دراز مدت در تمامی منطقه از دست خواهد داد. قبل از گزارش دوم دسامبر سازمانهای شانزده گانه اطلاعاتی امریکا در باره پروژه اتمی جمهوری اسلامی ،جرج بوش هر روز در تلویزیونها وروزنامه به مصاحبه می پرداخت اما در حال حاضر خیلی عقب نشینی کرده است ،چراکه در درون ارتش امریکا در سطح فرماندهی نسبت به سیاست های دیکچینی وجرج بوش دودستگی بوجود آمده است؟.امريکا با همه آن پيش فرض هاي غلطش بازهم در دراز مدت به چين و روسيه خدمت کرده است، در حالي که قرار بود کمر کشور هاي ياد شده را بشکند؟ ودر نهايت منطقه خاورميانه را روسيه وچين خواهند بلعيد! امريکا همانموقع که مي خواست جنبش اسلامي پيرامون شوروي درست کند با کارشناسان ويسکي بدست وزنان بي حجاب در کشورهاي اسلامي جاي هيچگونه رضايت براي ساکنين اين کشورها نگذاشت.جريانات اسلامي هوشيار بودند و از امريکا بخوبي سواري گرفتند و قدرت خود را در جهان با استحکام به کرسي نشاندند وحالا دارند از تمام جهان باج خواهي مي کنند. اينهم از خدمات امريکا ئي ها به تمدن بشري!

محسن کردی

نقد بی رحمانه یک زندگی بر باد رفته

سال 2003 در لس آنجلس در تلویزیون پارس مجری بودم. همه تلویزیونهای آنجا توسط مردم عادی که نظر خوبی نسبت به رژیم گذشته و "آن خدابیامرز" داشتند حمایت مالی میشدند. قرار شد هفته ای سه برنامه یک ساعته داشته باشم که در آن از تاریخ معاصر اایران و نیروهای سیاسی معاصر سخن بگویم. میخواستم بگویم که چه شاه و چه جبهه مخالفش همه در ایران و مردم را داشتند. در اولین برنامه کمی از مشروطیت گفتم و سپس رسیدم به دوران پس از جنگ جهانی و فعالیتهای حزب توده. با احتیاط بسیار از این حزب سخن گفتم و گفتم که آنها هرچه بودند، اگرچه راه شان از نگاه ما اشتباه بود ولی مسلما طمع مادی آنها را به این راه نکشانده بود بلکه درد مردم و کشور و جامعه شان را داشتند که جان و زندان بر سر این راه کم ننهادند. هنوز برنامه من به 25 دقیقه نرسیده بود که اپراتور علامت داد که سروته اش را هم بیار. سر سی دقیقه برنامه را تمام کردم و پرسیدم جریان چیست من باید یکساعت میرفتم؟ معلوم شد که نباید در این تلویزیون از توده ای و چپ جماعت به نیکی یاد شود، نه ایرانیان حامی تلویزیون خوششان می آید و نه (از قبلی هم مهمتر) آمریکایی ها خوششان می آید. البته تقصیر من بود. شاید هم بی تجربگی کردم. خیال می کردم بعد از 25 سال آنها دیگر رادیکالیسم سیاسی نهفته در فرهنگ سیاسی ایرانی را پشت سر نهاده اند. اما همان دم دانستم که سخت در اشتباه بوده ام.

به نظر من، یک مبارز دلیلی برای خجالت ندارد حتا اگر راهش را اشتباه رفته باشد. باید به او به چشم سرباز مردم نگریست که اطلاعاتی نادرست دریافت کرده بوده. کسانی که مرا می شناسند میدانند که چقدر با مجاهد جماعت مشکل دارم اما آنها و هر کسی دیگر را که برای ایرانی سربلند و یک پارچه مبارزه می کند را بیش از مردم عادی ارج مینهم. برای من یک توده ای، یک مجاهد و یک فدایی یا سلطنت طلب خیلی بیش از مردم عادی ایران ارزش دارند. قبلا هم نوشته ام، مردم امروز ایران هیچ تحسینی را در من بر نمی انگیزند اما مبارزان ایرانی چرا. خود من بیست و یک سال است که از ایران خارج شده ام. منهم می توانستم مثل "بچه آدم" سرم را بیاندازم پایین زندگی ام را بکنم و امروز به ایران رفت و آمد داشته باشم. مثل بسیاری دیگر از شما مبارزان. من رنج می برم از اینکه ما مبارزان یکدیگر را به دلیل اختلاف عقیده خوار و خفیف می کنیم و در عوض در مقابل مردمی که سزاوار همه گونه سرزنش هستند چرا که هرگز دستی برای رهایی شان تکان نمی دهند کرنش های بی جا می کنیم.

محسن رضوانی نباید خجل باشد از اینکه برای آرمانهایی که فکر می کرده مردم ایران را به نیکبختی خواهد رسانید تلاش کرده و زندگی اش را صرف این مبارزه کرده است. خجل آن است که در خانه نشست و انگشتش را هم تکان نداد. انسانها ابله نیستند که راه اشتباه را انتخاب کنند. اگر راهی اشتباه انتخاب می شود تنها به این دلیل است که انسان هنوز در راه تکامل اندیشه و روش زندگی خود است و هنوز بسیار روشهای نیازموده زندگی پیش پای اوست. امری که تا دیروز درست و مردمی بوده فردا ممکن است نادرست و ضد مردمی باشد. این رسم روزگار بوده است. اما آنچه دشمن همه ماست تعصب است. تعصب و پافشاری ابلهانه و یادگار دوران جاهلیت جاهلهای محله ها در صدساله اخیر ایران. "حرف مرد یکی است" و "من رنگ عوض نمی کنم" راه این است و غیر از این نیست. این گونه نگرش به زندگی در ضمیر نا خود آگاه ما بیداد می کند و ما را اداره می کند. از اینروست که "لج" می کنیم و سالها کمونیست یا سلطنت طلب باقی می مانیم، گویی صحنه سیاست صحنه عشق و عاشقی است که نباید به معشوق خیانت کرد و راه دیگری را برگزید. یک مبارز شاید هرگز به آرزویش که مثلا بدست گرفتن سلاح باشد نرسد اما وظیفه دارد اشتباهاتش را برای نسلهای پیشین بگوید و تنزه طلب نباشد. کاری که محسن رضوانی می کند در همین مقوله می گنجد و ارزش کار او در اینجاست. من فکر می کنم که محسن رضوانی به جایی رسیده است که دیگر تعصب نتواند بر وی چیره شود. او نیک میداند که جامعه جوان ایران به تجربه های امثال وی نیاز دارد. باید با ایمیل از وی قدردانی بشود.

Mazyar

کنسرت گوگوش- ورودی100 دلار- تماشگر4000 نفر! تظاهرات برای نجات جان جوانان - مجانی- شرکت کننده 200 نفر! تیتر مقاله

هر چه ما میکشم از دست عوام میکشیم. منظورم از عوام فقط آدمهای بیسواد نیست بلکه بسیاری از دکتر و مهندسهای

کم سواد و سودجو و عافیت طلب نیز هست که فقط بفکر خود هستند و شعارشان هم این است که، دیگی که برای من

نمی جوشد، کله سگ در آن بجوشد.

من اعتقاد دارم که ، خلایق هر چه لایق.

لیاقت ما ایرانیهای دورو ، مزورٌ ، دروغگو و لافزن ، خرافاتیی بیشتر از رژیم اسلامی نیست.

ملتی که حتا تحصیلکردگانش، برای حسین و نقی و تقی، ریاکارانه و یا از روی ایمان به سر و کله خود میزنند،

به زیارت معصومین موهوم میروند ، به حج میروند و به لقب حاجی افتخار میکنند و................

شما بگویید ، لیاقت ما بیشتر از احمدی نژاد و دیگر آخوند هاست؟

بهمن

چرا ترجمه؟ سخنی پیرامون آنچه ترجمه می‌کنم

در مورد زبان فارسی بنظرم در ایران نهادی برای بوجود آوردن واژه های تازه وجود داشته باشد اما تا این واژه ها بخواهد همه گیر شود وقت می گیرد و وظیفه نویسندگانی چون شماست که آن واژه ها را یافته و بکار بگیرید. آیا شما در مورد واژه های تازه با دست اندرکاران واژه سازی در ایران در تماس هستید و از آنها کمک گرفته اید؟

در مورد اظهار نظر ما ایرانیان و نوع برخورد مان با صاحبنظران، این نوع برخورد به تصور من توسط محصلین ایرانی که در صدوپنجاه سال پیش به این سوی در فرانسه تحصیل کرده اند از فرهنگ سیاسی اجتماعی این کشور کسب و به ایران منتقل گردیده است. در ایران هم با مخلوط شدن این فرهنگ فرانسوی و عادات ایرانی حاصل اش شده است معجونی که ملاحظه می فرمایید. من سرگذشت ویکتور هوگو و انتقادهایی که در رسانه ها و یا اجتماعات ادبی فرانسه نسبت به او میشد و نیز اعتبار و احترامی که وی اواخر عمر در فرانسه یافت را مطالعه کرده و نیز با برخی مباحث عمومی آن زمان فرانسه آشنایی دارم و از همین روست که چنین عقیده ای دارم. مشکل اینجاست که ایرانیان عموما خود خبر ندارند که کجای کارشان زشت است و ایراد دارد چرا که اصلا آنرا عیب نمی بینند و عادی میشمارند.. یا بهتر بگویم خیلی هم به خودشان کردیت میدهند که "مچ" می گیرند و "رو کم می کنند". تصور نمی کنم که اروپایی امروز نگاهش به سیاست و جامعه اینچنین باشد بلکه همان است که شما اینجا مطرح کرده اید. ما معمولا همانگونه که گفته اید یا باید کاملا موافق یا کاملا مخالف باشیم، حد وسطی وجود ندارد.

ناصر مستشار

چرا ترجمه؟ سخنی پیرامون آنچه ترجمه می‌کنم تیتر مقاله

خانم بقراط! يک بار در حضور بهترين سر دبير روزنامه نگاري ايران يعني زنده ياد هوشنگ وزيري ،بطور ناگهاني گفتم ،اگر کيهان لندن که اصلا روزنامه چپ گرائي هم نيست زمان شاه اينگونه آزاد مي بود ،جامعه روشنفکري ايران مي توانست از وقوع فاجعه انقلاب ارتجاعي واسلامي جلوگيري نمايد؟ايشان سري تائيد آميز تکان دادند و از من پرسيدن ،چطور ؟در پاسخ ايشان گفتم،شما آنقدر وسعت شناخت را در رزنامه ائي که سر دبير ش هستيد وسعت داده ايد که از به چاله افتادن يک نابينا حتي مي توان جلو گيري کرد! از آنجائي که شما اسم آن زنده ياد را آورده ايد ،براي حفظ گفتگوي سازنده بهتر دانستم از ايشان ياد نمايم.آري اگر هم اکنون نيز به توسعه وسعت شناخت يا تبيين خود به مسائل دامن بزنيم هيچگاه گرفتار "خميني ها" نخواهيم شد.اساسا در قبل از انقلاب احساسات بدون شناخت ما بالا بود اما اينک در سايه شناخت وسيع از احساسات گذشته ما کاسته شده است که من اينرا به فال نيک مي گيريم! پس بگذاريد صد گل بشکفد ودر محيطي بدور از کينه وحسد وتوهين بحث هاي روشنگرانه رشد وارتقاء يابد با تشکر

سیامک ایرانی (غریبه ی آشنا)

چرا ترجمه؟ سخنی پیرامون آنچه ترجمه می‌کنم تیتر مقاله

برای آنکه خانم بقراط در سکوت گوش کنند: داوری شما، که چیزی نزدیک به انگ است، در مورد نارسایی زبان فارسی به کل بی پایه است. زبانی که چهارپاره های خیام، رزمنامه ی فردوسی، پنج گنچ نظامی، سفرنامه ی ناصرخسرو، داستان های شهاب الدین سهروردی، دانشنامه ی پورسینا و داستان سمک عیار را بیرون داده است (از هزاران کار پر بار دیگر از رودکی و جامی و ابوریحان و افضل الدین کاشانی گرفته تا نیما و هدایت و شاملو و فروغ و مهرداد بهار و بیضائی و گلشیری و رضادانشور و ... چشم پوشی می کنیم)، بانوی گرامی، نارسا نیست. اگر کمبودی هست در خود شما است و بس. ناموخته ها را گردن فارسی نیندازید. اگر هم برای ترجمه کم آوردید و نیازی به یاری رسانی داشتید (که گویا چنین است)، تارپیک بفرستید (می توانید از کیانوش تارپیک بنده را بگیرید) رایگان بهتان کمک خواهد شد.

شاهین دلنشین

shaahindelneshin@yahoo.com

الهه خانم، وقتی نوشتید: " شیوه‌ای که ساده و بی‌تکلف است و راحت حرفش را می‌زند و دستور زبان و دیکته‌ نویسنده‌اش هم خوب است (چیزی که در برخی مقالات فارسی آدم را به شدت عذاب می‌دهد" ، من انتظار داشتم که اهمیت دستور زبان و دیکته را اصلا یکی نکنید. اگر روزی نوشتن زبان فارسی باالفبای لاتین را هم به بچه هایمان یاد بدهیم و آنها با دیکته ای کاملا متفاوت فارسی را بنویسند، باز هم دستور زبان سرجایش مانده است. اگر مقداری بیشتر و با ابروان باز به این مساله فکر کنید و ذره ای جا برای فکری متفاوت که در مثلا نوشتنِ غلت، به صورت غلط، بروز پیدا میکند، بگذارید، مُتمعن باشید کم کم عادت میکنید که عذاب نکشید. حتا و قتی که حتی را مینوسند: حتا! چه بیسوادائی پیدا مشن؟!

شاد باشید

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید