رفتن به محتوای اصلی

کشتار مسلمان و نزاع بین آنها برای چیست؟
01.08.2013 - 01:31

آغاز دور فرود اسلام سیاسی

بیرون از تنوع برداشت ها، نگاه ها و چگونگی تشریح علل تنازعات اینجا و آنجای خونین ملل مسلمان و تحریک فرقه ای درگیری های توده ها با خود و فرصت کشتار بی درد و سر هر دو سوی پاکباخته توسط دسیسه های سران مذهبی، دولت ها و ارتش ها که ما در این مناطق بیدادزده شاهد آنیم از یکسو و همزمان بازتاب مغشوش له یا علیه قدرت های جهانی نسبت به اسلام سیاسی که اغلب مواضع آنها نیز فرصت جویانه، تحریف شده و گمراه کننده می باشد، از دیگر سو، حکایت از آن دارد که جهان ما و به ویژه غرب مقابل یک نقطه عطف تاریخی قرار گرفته است. این واقعه ی در سطح جهانِ حامی و مشوق اسلام سیاسی که تعدادشان در گذشته کم نبوده، اینک بسیار مهم است. برای این دول کهنه کار ذینفع، غارتگر و میلیتاریست این حادثه حائز اهمیت بالاست و به ویژه برای امپریالیست های هرج و مرج جو دیگر به وضوح آشکار شده است که: وظیفه اسلام سیاسی که روزگاری در عرصه سیاسی جهان، علیه کمونیست ها خوب بکار می آمد و به تبع آن به بترین وجه تبلیغ، تدارک مالی و تجهیز نظامی می شد؛ او دیگر عملکرد خود در میان نزاع شرق و غرب را از دست داده و حالا عملا مانع امنیت و ثبات سرمایه جهانی و نیز گردش آزاد سرمایه گلوبال می باشد. و علاوه بر آن در داخل کشورهای خود نیز این جنبش در چشم نسل نو، برُنا و جویای آرامش و زندگی مسالمت آمیزانه مسلمان هم جاذبه گذشته خود را نداشته و در ساده ترین تعریف شکست خورده و رو به نزول می باشد.

شکست، سیاست خرُد و کلان حامیان

زیرا این دیپلماسی و استراتژی ژئوپولیتیک دیریست به پایان عمر خود رسیده و به موازات آن، طبعا سیاست خرُد و کلان حامیان ابر قدرت از اسلام سیاسی هم ناگزیر به بن بست رسیده و لازم به تغییر است. البته شکی ندارد که همه آنها نسبت به این تحول تعابیر مشترک ندارند ولی همگی از پیش می دانستند که شیوه سیاست ارتجاع اسلامی و محورایدئولوژیکی مذاهب آن با تفاوت های ناچیزی کمترین قابلیت تفاهم و انعطاف در یرابر مخالفان را ندارد و واقف بودند که اسلام سیاسی هیچگاه پاسخگوی فضای باز برای رشد متعادل همگانی، آزادی های متداول مدنی، حقوق بشری، تنوعات فرهنگی، عقیدتی، ملی، جنسی و جنسیتی و از همه مهمتر به دلیل ذات اقتدارگرائی، خودکامگی و تمامیتگرائی ایدنولوژیک، حتی در درون کاست خودی و نه رنگینی اجتماعی، هرگز موافق برابری های انسانی نبوده و نیست. خواستی که بدون چشم پوشی مورد نیاز نسل نو و رنگین جوامع مدرن می باشد. (این خصلت ویژه اسلام سیاسی در جنگ سرد شرق و غرب به سود سران غرب کارآمد چشمگیری داشت که اینک آن عصر و فصل و نزاع ِقطب ها سپری شده است.)

ایده آل های صوری و فریبناک اسلام

مشخصا حمایت دور و دراز و بی دریغ آمریکا و سیاست نژادپرستانه و سرکوبگرانه اسرائیل علیه ملت مبارز فلسطین و دعاوی فرصت طلبانه ی ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی اغلب این جریان های مرتجع در آغاز نضج نفوذشان برای این جنبش ها رسما مفید بفایده و تعین کننده بوده است. بخش نیروی اصلی و عمده ی متوهم به ایده آل های صوری و فریبناک اسلام سیاسی، در همین فاصله طلائی به آسانی رشد نموده و خوشبینان مستبدزده و فقیر بسیاری را بسادگی جذب این جریان های متمول، مکار و وابسته به غرب کرد؛ که حالا، گروه گروه آنها با دریافت درست از کنه آن خطاها و همچنین شناخت چندین تجربه سیاه، قهرناک و شکست خورده و یا کشورهای متشنج فعلی مسلمان، طیف های پیشرو کارگران، مزدبگیران، دانشجویان جوان، زنان و دختران، نیروهای سرخورده فرهنگی، از آنا بریدند و بخصوص بسیاری از حاشیه نشینان ویلان و بیکار شهرها توسط روشنگری و افشاگرهای نیروهای مترقی به صف انقلابی ها پیوسته اند. به نظر می آید که به مرور زمینه هرچه وسیع تر بیداری و هوشیاری تاریخی بیش از همیشه شکل یافته و نسبتا انسان اسیر و بنده ی سرمایه از مرزهای ملی و مذهبی عبور نموده باشد. و شاید بشود گفت که آنها متاثر از اندیشه های والای نوع بشری شده است و بخش بزرگی از جنبش معترض ضد اسلام سیاسی اینک در ایران و مصر و افغانستان و تونس و...، همین ها بوده و هستند که هم اکنون در تردید، تفرقه و تعیین برای یافتن راه مستقل طبقاتی خود بپا خاسته و در برابر تحمیق سران مذهبی و طیف لیبرال مذهبی ها علیه آنان آگاهانه و محکم ایستاده اند.

روندی مفید و حیاتبخش که بی گمان رشد نخواهد داشت؛ بلکه روز بروز به ریزش نیروهای منوهم اسلام سیاسی فرا خواهد روئید و به تبع ایجاد هر چه آگاهانه تر شدن این تمایزات و تعمیق دانش و گسترش دامنه بینش استثمارزدائی، پراکندگی ها در صفوف ارتجاع، لاجرم می بایست بالا رود و امید می رود که دکان پر رونق فرصت طلبان دینی و قدرت سیاسی ویرانگر آنان افول کند و به در هم ریزی و اضمحلال تدریجی در کل ساختار جهانی آن هر چه بیشتر بینانجامد. تردید ندارد که نشانه های صریح آنرا همین حالا می توان در چند دستگی، سر در گمی، آشفتگی جدی و نزاع بی رحمانه علنی قدرت بین سران اسلام سیاسی در عرصه جهان متلاطم کشورهای مسلمان ذیربط  به اشکال مختلف دید.

 

رویکرد اقتدارگرایانه اسلام سیاسی

نسل جوان، جامعه مدنی، فرهیخته و پلورال و بخصوص چپ ها و کمونیست ها پی به ضعف و رویکرد اقتدارگرایانه نهاد اسلام سیاسی برده است و تقریبا علیه هر دو ایستاده و حالا می داند که هر دو بخش سنی و شیعه با تنوع نگاه های عقیدتی در داخل خود نیز چندان نرمش ضروری و استعداد سازگاری را ندارد چه رسد به سیاست تکثرگرائی، که اصولا هر دو آنرا برنمی تابند که هیچ، بلکه خود منشأ بروز ستیز و بحران پیگیر و فرساینده ایدئولوژیک و نزاع های سازش ناپذیر 1400 ساله نیز می باشند. بنابرین هر دو شاخه اسلامی، شرایط جلب و گیرائی ویژه گذشته ی خود را در چشم توده ها از دست داده اند و تفسیر چگونگی گرویدن خیل بزرگی از جوانان و بیکاران و خانه خراب ها در چند دهه ی گذشته به طیف های متنوع جنبش اسلامی و سپس همچون اینک استیصال و بریدن دوباره ی بسیاری از جنبش بنیادگرائی اسلامی، دلایل آن امروز دیگر چندان سخت نیست. و حتی ما در حال حاضر ناظر مقابله متقابل این جوانان در ایران، لیبی، تونس، مصر، عراق، افغانستان، ترکیه و...، با رهبران این جریانات خشونت ذات، رسوا و قدرتجو می باشیم. این رهبران جنبش های اسلامی که دیری یاوران و همراهان مستبدین داخلی و جهانی بوده و خود نیز هم اینک جزو متمولین ترین و ثروتمندان ممتاز کشورهای شان می باشند؛ خصوصا این شناسائی اخیر برای بیدارشدگان حائز اهمیت، دقت و بررسی مبارزات طبقاتی در بین جوانان این کشورها برجسته شده است. و مخصوصا به نوع خاصی از آن در مصر خونین بیشتر توجه باید کرد. ضروری ست به ابعاد چنین پدیده ی رهبرانی در خاورمیانه بزرگتر و شمال آفریقا و ایران خودمان تعمق و توقف نمود و برای روشنگری آنان تلاش کرد و سپس امیدوار شد که توهم توده ها به این دزدان فرو ریزد. و به تبع آن باید سرخوردگی کنونی و آتی این توده های بیکار و گرسنه که تنها به دنبال نان و آرامش پی این جریان های فاسد و طماع افتاده اند، پایان گیرد. راه حل رفع سوء استفاده ی دینی، دفع مناقشه های پیگیر فرقه ای، جنگ و همنوع کشی ها در کشف قانومند علل فقر فرهنگی و مالی موجود در بین اکثریت است که باید برایش چاره ی عام و فراملی بیابیم.

معضل بشریت محروم نان و کار است. نه جنگ دینی و مذهبی و ملی

معضل نوع بشر محروم و فقیر و بیکار و همین مسلمانان به جان هم افتاده نان و کار و قدری آرامش است و نه جنگ دینی و مذهبی و ملی و...! زیرا که سرمایه آزاد و بحران انباشت سرمایه و ساختار گلوبال و همه ی این نا آرامی های دیگر فرا ملی و دینی شده و جهانشمول گشته و می باشند. ستیزی جدی، رسما واقعی و جنگی علنی و اجتناب ناپذیر بین قطب کوچک دارا برای حفظ و انباشت کلان ثروت خود از یکسو و اکثریت زمینگیرانی بسیار که حتی نان ساده هم کمتر تصیب شان می شود از سوئی، به آشکارترین شکل در ابعاد و اعماق جهان شکل گرفته است. نبردی به حق برای یافتن کار، نان، زندگی و سقف امنی که سایه ی وحشت از جنگ و فقدان امنیت و ترس از بیکاری و گرسنگی و مرگ هم اینک توده های عاصی و فقیر بخشی از جهان غرب و همزمان با آن اغلب کشورهای مسلمان را علیه دزدان و مستبدان شان به خیابان ها ریخته است. دامنه ی این ستیز نا برابر ولی عادلانه و سرنوشت ساز بخش بین دو قطب (کار علیه سرمایه)ظاهرا و عملا بخش دول مرفه غرب را هم کم و بیش زیر هجوم اعتراض لایه های مختلف و اغتشاش و اعتراض کارگران بیکاران و ناامنی مالی آنان پوشانده و دولت های رفاه را نگران و به خود مشغول کرده است و از سوی دیگر رسما در سوریه، تونس، ایران، مصر، لیبی، پاکستان، افغانستان و بسیاری دیگر جریان نبرد طبقاتی مسقیم در مطالبات کارگران بیان روشن و سازش ناپذیر دارد، و در بخشی دیگری از کشورهای مسلمان اردن، مراکش، بحرین و عربستان و...زمینه بروز و شیوع آنرا غیر مستقیم می توان دید که توسط دولت و حکومت های قلدرشان با زور فعلا محدود می باشند.

نبرد ( کار و سرمایه)

بین ما برابریخواهان چپ و کمونیست عمدتا تفاهم مطلق و مشترک پیرامون زدودن استثمار و اسلام سیاسی وجود دارد. اما بین کل اپوزیسیون چطور؟ آیا بالاخره باید با هم تفاهم کنیم که این جنگ و همنوع کشی و کشتار توده ها توسط نیروهای ارتش و پلیس به نفع این دزدان و مرتجعان مذهبی و علیه آرامش و حقوق بشر نیست؟ آیا برای توده های کارگران، مزدبگیران بیکار، فقیر، بیدادرس و گرسنه که عینیت زندگی سخت، تلخ و غیرقابل تحمل شان همچون مرگ است، با نسخه های خامنه ای ها و رئیس دولت تازه اش و النور ها و اخوان المسلمین ها با و یا بی مرُسی ها این شقاوت به نام زندگی قابل تحمل و درمان توده ها خواهد شد؟ و فقر و قاقه مسلمان را که جزو محرومترین ها در سطح جهان هستند تقلیل خواهد داد؟ پس هر ناظر و آگاه بیطرف ولی مسئول باید با حفظ احترام به آزادی عقیده، اما یک واقعیت بی برو برگرد را بپذیرید که همه ی نا آرامی ها و آشوب های رو به تزاید در سطح جهان، تنها و تنها ریشه در نابرابری، تبعیض، فقر، محرومیت ها، بهره کشی ها، سوء استفاده های دینی انسان های اندکی از قریب به اتفاق انسان های لهیده و مکیده شده رو به طغیان دارد و در خلاصه ترین بیان ممکن و عام در سطح جهان: همه ما باید اقرار و اعتراف اخلاقی و انسانی کنیم که این نزاع، سرنوشت و نبرد طبقاتی ( کار و سرمایه) است که در سطح گیتی دارد مراحل جدی و دیالکتیک تاریخی و تخلخل قطب بندی خود را هر بیشتر در اجزاء، اعماق، اطراف و رأس جامعه ی نگران بشری فعال نموده و پالایش می کند. بیائید در خدمت این آرمان شریف نوع بشر باشیم!

بهنام جنگائی 9 مرداد 1392

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.