رفتن به محتوای اصلی

سالروز 28 سالهء پدیدهء "جمهوری اسلامی" در ایران [7]
18.05.2007 - 20:13

جمهوری سوّم: حکومتِ اصلاحات سیّد محمّد خاتمی 1997- 2004 میلادی

از زندگینامهء سیّد محمّد خاتمی چنین بر می آید که در خانوادهء مذهبی ( پدرش روحانی سرشناس: آیت الله سیّد روح الله خاتمی) در اردکان استان یزد دیده به جهان گشوده است. با آموختن فاز مقدمات دینی در محضر پدر و با اشتیاق فراوان ایشان به کسب علوم و معارف اسلامی با ترک دبیرستان در کلاس یازده رهسپار قم میشود. همزمان با اخذ دیپلم متوسطه، در دانشکدهء ادبیّات اصفهان فلسفه و در دانشگاه تهران رشتهء علو تربیّتی را فرا میگیرد، امّا محور فکری و فلسفهء زندگی اش پیوسته فراگیری متون دینی سنتّی و فاصله نگرفتن از محیط حوزه ها و مساجد و طبقهء روحانیّت سنتّی بوده است. به همین مناسبت هم آگاهانه حرفه و شغل آخوندی و روحانیّت را برای مفهوم بخشیدن به زندگی و امرار معاش خویش تا پایان عمر برگزیده است.

بدون شک آقای خاتمی در مقایسه با همنوعان خود برخوردار از یک سری صفات برتر بوده است که 70% ملّت ایران در بین 238 نفر کاندیداتور بطور رسمی، که فقط چهار نفر آنها از کانال تصفیهء شورای نگهبان گذشت، در انتخابات 1997 به ایشان رأی داده اند: با رقیب انتخاباتی کنزرواتیو سنتّی خود "ناطق نوری" از هر جهت قابل مقایسه نبود. بر خلاف چهرهء درهم فروریخته و خشمناک سیّد علی خامنه ای، بر خلاف هاشمی رفسنجاني به شمار روز و بنا به مقتضای زمان نقابدار، و بر خلاف چهره های طلبکار پوشیده از گرد و غبار برگرفته از حجره های تنگ و تاریکِ حوزه های سِحر و جادوي تُهی از انگیزه و نشاط قم قرون وسطایی سایر روحانیّت سنتّی، محمّد خاتمی با اعتماد و غرور از تبار محمّد و علی، معاویه و یزید بودنِ خود، تبسمی امّا کذاب که نشان از زندگی را در ذهن و خیال زنده میکرد که پنداری راز و پیامی جدید و نمایی تازه از اسلام گذشتگان عربِ خود "اسلام دموکراتیک" را در سر و جیب دارد، بر لب داشت.

طبقهء ساده اندیش باورمند مذهبي جامعهء ایرانی، جذابیّت و صداقت دینی را در نگاه و پیشانی اش میدید. قشر میانی(فرهنگیان، دانشگاهیان، کارمندان، هنرمندان، نویسندگان، ...) جامعه بنا به شرایط و زمان وجود آقای خاتمی را تنها وسیله و ابزار مناسب برای رهایی از دامی که در آن گرفتار شده است می پنداشت، در رقابت های انتخاباتی با برگزیدن شعارها در برابر کاندیدِ کنزرواتیوها از نظر روانکاوی فرد ایده آل زمان مردم بود، منش و کردار، مهربانی و فروتنی و ادب از خود نشان میداد، نمای بیرونی اش با آخوند ها و ملاّ های سنتّی فرق داشت، فرم و رنگ لباس خود را می شناخت، در کابینهء زمان پرزیدنتی رفسنجانی به عنوان وزیر فرهنگ به مناسبت محدودیّت روزافزون آزادی بیان در سال 1992 استعفا داده بود،

 وعدهء اسلام دموکراتیک، آزادی گفتاری و نوشتاری، با وعدهء عملی کردن رفرمهای ساختاری دولت قانونمندِ حافظ امنیّت و حقوق شهروندی را بر سر زبانها گذاشته بود، شعار" ایران برای همهء ایرانیان" را که بار دیگر دگراندیشان را به دام اندازند را سر میداد. در سرزمین زادگاه "مارتین لوتر" رفُرم گر دینی معروف، بسر برده بود و نسیم برخاسته از دموکراسی های غربی، ناخواسته بوی ملایم و کمرنگی از: رفرماسیون، راسیونالیسم، هومانیسم، لیبرالیسم، دموکراسی، حقوق بشر، برابری زن و مرد را به مشامش رسانده بود و با دوربین چشم آنچه را که بر پردهء پلورالیسم و رنگارنگ این جوامع دیده بود بطور اتوماتیک، بر لایه و نواری باریک در تاریکیهای حافظه اش نقش بسته بود، که عکسهای ظاهر شدهء آنرا به ملّت ایران نشان نداد و هرگز هم نشان نخواهند داد.

 پرزیدنت خاتمی با بررسی و برداشت از جوّ عمومی و خواسته های اقشار گوناگون جامعهء ایران و تأثیرات بر گرفته از جوامع غربی، و با ادعاي اسلام دموکراتیک خود، با برگزیده شدن به عنوان پرزیدنت، امر فضای باز سیاسی، شکوفایی و رشد فرهنگی را در ایران طرح کرد، مسئلهء حقوق زنان را به میان کشید که برای اوّلین بار، یک "وزیر زن" را در کابینهء خود بکار گماشت، نشریّهء "زن" زیر نظر خانم شهلا شرکت اجازهء انتشار گرفت، 9 سال حداقّل سن برای ازدواج دختران را به چالش گرفت، روسری ایدئولوژیک خانم ها جرأت عبور از نیمه های سر را پیدا کرد، مسئلهء جدایی خانم ها و آقایان را در جامعهء ایرانی به انتقاد گرفت، از حقوق بیشتر برای طلاق گرفتن زنان طرفداری کرد، در سال 2003 شصت و پنج درصد دانشگاهیان خانم ها بودند و اجازهء انتخاب شغل پلیس به آنها داده شد، با انتخاب "عطاء الله مهاجرانی" به وزارت فرهنگ آزادي بیشتری داد که از سانسور و چاپ نشدن کتابها تا مرزی مشخص جلوگیری شود، مطبوعاتی که بطور آزاد در مورد شرایط مافیای سیاسی و اقتصادی کشور می نوشتند پروانهء انتشار گرفتند، نشریهء "جامعه" که فرهنگ و ادبیّات جامعهء مدنی را تبلیغ میکرد تأسیس شد، جوانان در جامعهء مدنی ایران ابراز وجود کردند و با نشان دادن جرأت و جسارت بیشتر به صحنهء سیاسی و اجتماعی کشور پا گذاشتند.

 انتشار نشریهء "راه نو " متعلّق به اکبر گنجی که در مجموع دستگاه ولایت فقیه و حاکمیّت را به مناسبت غیر انتخابی بودن آنها زیر سؤال می برد 1998 میلادی اجازهء انتشار یافت که در همان سال بسته شد، پرزیدنت خاتمی تابوی روابط با ایالات متحّدهء آمریکا را شکست و در سال 1998 میلادی در تلویزیون آمریکایی CNN مصاحبهء تلویزیونی که در آن از مردم بزرگ آمریکا، از تمدّن و فرهنگ غنی و دموکراسی بی همتای آن یاد و تمجید کرد، مصاحبه ای به عمل آورد و از ملّت و دولت آمریکا به مناسبت گروگانگیری 444 روزهء اتبای آمریکایی در سال 1979 در زمان حیات خمینی استدعای پوزش کرد. در آگوست 2003 میلادی ایران به "کُنو نسیون" سازمان ملل در مورد رعایت حقوق بشر پیوست، گفتمان دیالوگ میان فرهنگ ها را به میان کشید، جهانِ غرب و بخشی از ایرانیان از پرزیدنت خاتمی نقش گورباچف دوّمی را در گذار از دیکتاتوری دینی به دموکراسی و سکولاریسم را انتظار داشتند، شاعر و نویسندهء بدرودِ حیات گفتهء ایرانی "هوشنگ گلشیری" انتخاب شدن سیّد محمّد خاتمی را به جایگاه پرزیدنتی، انقلابِ دوّم در ایران نامید.

 اصلاحات خواستِ مردم بود، نه حکومت

سیاست رفُرم و اصلاح طلبی چکیدهء افکار، برگرفته از بازتاب زندگي روزمره، خواست طبقات چند گونه با استراتژیک مناسبِ زمان ملّت ایران برای جابجایی و توازن نیروهای سیاسی همراه با تغییر اتمسفر مفید فراگیر جامعه، با نگاهِ انتقادی از نتایج زیانبار دیدگاه فوندامنتالیسم و ایدئولوژیک دوران خمینی و جانشین آن سیّد علی خامنه ای، و پیامد شوم دوران مافیایی سیاسی اقتصادی حکومت پرزیدنت هاشمی رفسنجانی با همکاری رهبر انقلاب بوده است. امروز دیگر بر پژوهشگران اجتماعی و علاقمندان به دانش سیاسی پوشیده نیست که در اساس دین اسلام حتّی در قرن 21 اصلاح پذیر نیست و جنبش رفُرم و اصلاح طلبی در ایران هیچوقت خواست نمایندگان آسمانی و زمینی آن: رهبر انقلاب و اندامهای مختلف پیکرهء سیستم ولایت فقیه با پارلمان و پرزیدنت های انتخاب شدهء آن نبوده و نمیتواند باشد.

خواستهای بنیادی اصلاحی ملّت ایران که به امیدِ عملی شدن آنها سیّد محمّد خاتمی را در انتخابات برگزیدند را میشود با بیان پنج عنوان کلی:1- رعایت دموکراسی 2- شکل گیری جامعهء مدنی 3- پیوستن به خانوادهء جهانی 4- رعایت حقوق بشر 5- سکولاریسم، طبقه بندی کرد و به تشریح آن پرداخت که محصول نهایی دسترسی به 4 خواستهء اوّل، قرار دادن دو ستونِ اصلی تشکیل دهندهء نظام جمهوری اسلامی: یعنی ستونِ انتخابی امّا فرمایشی و ناتوان "جمهوریّت" آن در مقابل ستونِ تئوکراتی غیر انتخابی بسیار قوی "ولایت فقیه" سیّد علی خامنه ای را در پی داشت، که با برتری دادن و تقویّت هرچه بیشتر ستونِ جمهوریّت آن، در مقابل تضعیف و به حاشیه و حتی بیرون راندن ستون تئوکراتِ ولایت فقیه و ارگانهای غیر انتخابی( شورای نگهبان، مجلس خبرگان، مجمع مصلحت نظام،...) وابسته به آنرا از صحنهء سیاسی کشور ( 5- سکولاریسم) هدف دراز مدتِ اصلی خود قرار داده بود.

 با نادیده گرفتن اصلاح طلبان درون ساختار حکومتی و احزاب و سازمانهایی وفادار زیر سقف نظام اسلامی و در چهارچوب قانون اساسی آن، تراوش فکری و موتور محرّک تأثیر گذار جنبش اصلاح طلبی "طبقهء میانی کلاسیک" جامعهء ایران است که بر عکس زمانِ "محمّد رضا شاه پهلوی" که سریع به نان و نوایی رسیده بود ولی در سَر بار سیاسی نداشت در نتیجه با تغییر مسیر دادن سیاست و در جبههء "روح الله خمینی" قرار گرفتن خود فاجعهء انقلاب 57 را ببار آورد، اکنون با خالی شدن جیب و در تنگنا افتادن با از دست دادن موقعیّت تاریخی و هویّت ملّی خویش این بار با کوله باری از تجربه و دانش سیاسی اجتماعی پا به میدان نهاد. طبقهء زحمت کش و کارگر ایران که با سیستم اقتصادی رانتخوار نفتی، سرمایه داری دولتی متمرکز و کلریکال با ساختار اقتصاد فئودالیتهء لجام گیسخته، از همه مهمتر اقتصاد سوسیالیسم اسلامی که بر پایهء تولیدی و خلاقیّت اقتصاد دانش محور و اشتغال ساز برنامه ریزی نشده در رنج هست، با عزمی راسخ استوار بر بنیاد تجربه و آگاهی نقش سودمند تاریخی خود را بار دیگر در این جنبش به معرض نمایش گذاشت و همچنان با برافراشتن پرچم طبقهء خویش در ردیف اوّل تحولات قدم به جلو دارد.

 دو نیروی برجستهء خواستار اصلاحات

با توجّه به مطالب بالا، در میان گزینشگران پرزیدنت خاتمی، حضور و نقش دوطبقه از همه برجسته تر هستند: یکی جامعهء چند جانبه تحتِ ستم زنانِ مبارز ایرانی که با حرکت جدیدِ خود بار دیگر بخش مهمّی از رهبری جنبش را بر عهده گرفته است، و دیگری نسل جوان متولّد سالهای 1970- 1980 هست که زمانِ سلسلهء پهلوی را درست بیاد ندارد و تجربه نکرده است و در جنبش انقلاب سال 57 ایران هم مشارکتی نداشته و اکنون از شعارهای عملی نشده و بی محتوای رژیم از آغاز تاکنون خسته و از ساختار نظام متکی بر اسلام سنتّی کور ایدئولوژیک رویگردان شده بود و 85% از گزینشگران پرزیدنت خاتمی را تشکیل میداد، میباشند.

بویژه این دو طبقه خواهان تغییرات سیاسی بنیادی، لیبرالیزاسیون اقتصادی، رفرمهایی زیربنایی در ساختار و مکانیزم دولت (سکولاریسم)، در بازار کار، پایان دادن به بحرانهای اقتصادی برای استانداردِ زندگی بهتر، برای باز شدن فضای اجتماعی فرهنگی، بهبودی روابط بین زن و مرد، آزادی بیشتر و فرصت های مناسب برای جامعهء زنان، دسترسی به تکنولوژی کومونیکاتسیون امروز، دسترسی به فرهنگ و مطبوعات خارجی برای پرورش و تکمیل آگاهیهای فراگیر اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی خویش در جهان بهم پیوسته و گلوبال کنونی، پایان دادن به انزوای ایران در جهان، و برقراری روابط بهتر و شایسته با جها غرب بویژه ایالات متحدهء آمریکا بودند، که امروز هم بر عملی شدن این خواسته ها منسجم و یکپارچه پافشاری و تأکید دارند.

 پشتیبانی مردم از اصلاحاتِ پرزیدنت خاتمی

از آنجا که برخی از کردار و شعارهای مطرح زمانِ انتخابات و مدتّی بعد از گزینش پرزیدنت خاتمی به این مقام، پژواکی از شعارهای راهکاری مرحله ای و با خواسته های چند گونهء جامعهء ایرانی هماهنگ و حتّی در بسیاری از امور، یکسانی کامل داشت بر خلاف دیدگاه و پلمیک سیاسی بسیاری از اصلاح طلبان درون ساختاری و در دایرهء همسو با نظام اسلامی، با بخش اروپا و آمریکا و در مجموع خارج نشین آن با تزهای گذار مسالمت آمیز، رفُرمیست، یا ثبات اصلاح طلبی، و بر خلاف ادعای آن بخش از اپوزیسیون سردرگم و رشد نیافتهء موازی ساز و جاده هموارکن و دست نشاندهء خودِ رژیم، لایه های گوناگون جامعهء ایرانی، احزاب و سازمانهای سیاسی ایران درون و برون مرز از راست ترین تا رادیکالترین حتّی با مشی سرنگونی حشونت آمیز آن، آشکار و پنهان با ضمیر آگاه و یا نا آگاه خویش پشتِ سر آقای خاتمی بودند و برای باز شدن فضای باز سیاسی اجتماعی و رهایی هرچند اندک خود و سرزمین خویش به ایشان چشم امید بسته و ایشان را در جایگاه کلیدی برای آغاز گشودن مشکلات جامعهء خود میدیدند.

 طبقات مختلف جامعهء ایران با رأی بیش از 70% خود آگاهانه چنان پتانسیل مادی سیاسی و حقّ" وتوی قوي" برخاسته از تمام وجودِ خویش،سرشار از احساسات پاک و ارزشهای معنوی ایی را که آرزوی هر سیاست مداری در هر عصری بوده است، به پرزیدنت خاتمی دادند که در انواع حکومتی داری بجا ماندهء تاریخ کم نظیر بوده است. این همبستگی، وحدت ملّی، اراده و فداکاری همراه با فرمانبرداری با انسجام سیاسی مردم، نه اینکه میتوانست جبههء کنزرواتیوها به رهبری خامنه ای را به عقب نشینی وادارد و مانند سیلی عظیم پایه های بارگاه خلیفه گری نظام جمهوری اسلامی اش را فرو ریزد و بر ویرانه های آن ایرانی دیگر را بنا نهد، بلکه با حلّ معقول بحرانها و تشنج های درونی و در عرصهء جهانی، در اندک زمانی شکوفایی همه جانبه ای را در کشور دامن میزد و ملّت ایران را در خاورمیانه و در جهان بر کرسی و در جایگاه شایستهء خود می نشاند.

 ملّت ایران که پیوسته در تاریخ چوب بلند نظری، بگذشت، صلح جویی خود را خورده است، اینبار هم فراموش کرد که آقای خاتمی از زمانِ کودکی با دین و طبقهء آخوند مؤانست داشته و چگونگی مسلط شدن بر افکار مردم را فراگرفته و تنها نگهبان منافع و دیدگاه و حاکمیّت همین طبقه میتواند باشد. آقای خاتمی در اوّلین مصاحبهء مطبوعاتی خود بعد از انتخاب شدن به عنوان پرزیدنت ایران گفت: [که پاسدار مذهب رسمی، نظام جمهوری اسلامی و نهادینه کردن قانون اساسی آن، وفادار و خدمتگزار بی چون وچرای مقام رهبری سیستم ولایت فقیه هست، و بیان داشت فقط به رفُرمهایی دست خواهد زد که در چهار چوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی بگنجد، و به ساختار نظام صدمه ای وارد نکند].

 سوگند نامهء آقای خاتمی در صفحهء 13 کتاب "توسعهء سیاسی، توسعهء اقتصادی و امنیّت" ایشان بیانگر گفته های بالاست. در پایان دو دورهء ریاست جمهوری اش هم به صراحت گفت" من نیامده بودم که رژیم را عوض کنم". ولی چرا و چگونه بخشی از جامعه و اپوزیسیون دورن کشور، بویژه بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور به مدت 8 سال دنبال آن براه افتادند و هنوز هم دست بردار نیستند، احتیاج به پژوهش و روانکاوی بیشتر دارد، امّا پذیرفتن آن به عنوان یک مرض اجتماعی زیانبار که در تاریخ سیاسی کشور بارها تکرار شده است و مخصوص قشری از روشنفکران جامعه میباشد، میرود که به یک اصل تبدیل شود.

 ارزیابی از دوران اصلاحات پرزیدنت خاتمی

1- رفُرمها و قوانین پیشنهادی پرزیدنت خاتمی که بیش از 50 مورد بودند، با وجود آنکه همه در محدودهء قانون اساسی نظام اسلامی طرح میشدند، از طریق قوهء قضائیه، پارلمان، شورای نگهبان، و سایر ارگانهای تحت نظارت شخص رهبر انقلاب سد شد و آنها را از دور خارج کردند، در مقابل اقشار گوناگون جامعه که خواهان تحوّل در ساختار نظام اسلامی بودند و تا قبل از آن با احتیاط نظرات خود را بروز میدادند و بشکلی نیمه مخفی در جامعه بسر می بردند، اینک به امید پشتیبانی از گفته های آقای خاتمی و از سوی دولت انتخابی ایشان، دیگر در هر مکان و زمان سر برون آوردند و آشکار بصورت نوشتاری و گفتاری و با اکسیونها مخالفت خود را با نظام ولایت فقیه ابراز میکردند، که از سوی مقامات انتظامی و سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی شناخته شدند که حساب شده آنها را قیچی و یا در نطفه خفه و از سر راه خود برداشتند:

قتلهای زنجیره ای، دستگیریها، زندانی ها، بستن فضای سیاسی و گسترش رُعب و وحشت، نظامی گری ایدئولوژیک رژیم در همهء عرصه ها نتایج آن بود. پرزیدنت خاتمی و دولت انتخابی آن یا ساکت ماندند و یا علنأ در جبههء رهبر انقلاب قرار گرفتند، بنابراین شعارهای رفُرم بدون پشتوانهء آقای خاتمی، انداختن دامی برای شکار بخش بزرگی از معماران و پیشتازان جامعهء ایرانی و به هدر دادن پتانسیل سیاسی تحول گر تا کنون شکل گرفته، و نظامی کردن هرچه بیشتر مکانیزم نظام جمهوری اسلامی در ایران بود.

 2- محور فکری و راز پراتیک اهداف پرزیدنت خاتمی نه اصلاحات بود و نه رفُرمی، و نه بر اساس سرنوشت مردم ایران و سربلندی کشور برنامه ریزی شده بود، بلکه تنها به سبکِ مبلغه آمیز تئولوگهای دینی جوامع عربی که عده ای از روشنفکران دینی ایرانی از سالهای شصت میلادی از آن هم تقلید کردند، بر آن استوار بود که به جهانیان برساند که دین اسلام پاسخگوی نیازمندیهای همهء ادوار بویژه امروز جامعهء انسانی هست و با دموکراسی و هومانیسم و حقوق بشر منافاتی ندارد که این ادعا خود تأیید و استحکام بخشیدن به درستی و باروری نظام و عملکرد جمهوری اسلامی در ادامهء انقلاب 57 و اهداف و ارزشهای سمبلیک آن تا کنون، امّا بشکلی(Post Revolution) دیگر بود که هنوز هم آقای خاتمی به دوره گردی خود در جهان و تبلیغ این نظر که ایشان نسخه ای بنام "اسلام دموکراتیک" دارد که ملّت ایران بدون استعمال آن روی خوشبختی را نخواهند دید و نادیده گرفتن آن از سوی دیگر کشورها، هم باعث آتش افروزی در جهان خواهد شد، همچنان ادامه میدهد، و در فاصله های معیّن برای چانه زنی بیشتر نزد پاپ شرفیاب میشود.

 3- اگر پرزیدنت خاتمی واقعأ هدف تحوّل اجتماعی را در سر داشت، در اوایل شروع کار خود، بویژه آغاز سال 2000 میلادی بخوبی درک کرد که با وجود ارگان رهبر انقلاب، قانون اساسی، و قوهء قضائیه و سایر ارگانهای دیگر تحت فرماندهی سیّد علی خامنه ای امکان عملی شدن هیچ رفُرمی وجود ندارد و در برابر ستونِ تئوکرات نظام اسلامی از هیچگونه قدرتی بجز رأی 70% مردم برخوردار نیست، که خود ایشان اظهار داشت که حتّی قدرت " یک شهروند معمولی" را هم ندارد، و در انتخابات بار دوّم پرزیدنتی به علّت عدم کارآیی خود در برابر مردم ایران گریست، امّا بجای اشک ریختن که مکان مناسب آن قبرستان و یا مراسم تاسوعا و عاشورا که زیر بنای ایدئولوژیکِ تشیع نظام اسلامی آنها هست، چرا این پرزیدنت خاتمی واقعیّت را به ملّت نگفت و بجای گریستن استعفا نداد و حداقل مسئولیّت سخنگویی اعتراضات مردم را به عهده نگرفت ؟؟.

 4- آقای سیّد محمّد خاتمی بجای پرداختن به حرفهء آموزگار دینی در دبستان، دبیرستان، حوزه های علمیّه، و در مساجد، اگر توان رهبری و کشورداری و ارادهء جایگزین کردن خواسته های مردم را نداشت چرا مقام پرزیدنتی را در این شرایط حساس اشغال کرد؟؟، چرا از نیروی جان برکفِ 70% ملّت ایران استفاده نکرد و آنها را به خیابان نریخت تا در مقابل پارلمان و در برابر نیروی سرکوبگر رژیم تحتِ فرماندهی رهبر انقلاب صف آرایی کنند ؟، چرا نیروی سوّم یعنی طبقهء جوان کشور را به کمک نخواند ؟، چرا قدرت سیاسی و مادی جهان متمدّن و دموکرات از جمله اتحادیهء اروپا و آمریکا را که با امیدواری و برداشت شایسته ای که از آقای خاتمی داشتند، و از رفُرمهای ایشان پشتیبانی کامل کردند را، به کمک نگرفت ؟، و بجای محدود کردن قدرت سیاسی بدون مرز "رهبر انقلاب" همچنان سر به اطاعت از اوامر ایشان فرو نهاد و درکنار نیروهای کنزرواتیو سرکوبگر رژیم ایستاد و جنبش های دموکراتیک و مدنی اقشار گوناگون جامعهء ایرانی را سرکوب کرد و برای خالی نبودن عریضه تنها به اعتراضات شفاهی و سطحی اکتفا ورزید.

 5- جلوگیری از رفُرمهای اصلاحی و پاسخ ندادن به خواسته های صنفی و طبقاتی جامعهء ایرانی، در عوض سرکوب جنبشهای مدنی، زنان، جوانان، دانشجویان، از سویی محاصرهء گسترده تر و دیکتاتوری عریان تر دستگاه نظام جمهوری اسلامی، باعث سرخوردگی سیاسی، گسترش کجرویهای فرهنگی و اجتماعی بطور عام و در بخشی از جامعهء زنان بطور خاص، ازبین رفتن اعتماد، همبستگی و انسجام ملّی، گسترش روزافزون جرایم، فساد اداری و رشوه خواری، ادامهء آنارشی در سیستم اقتصاد کشور، رواج بیماری روانشناسی فرهنگِ در خود فرو رفتن، خودخوری و گناهکار دانستن، حقارت و ناتوانی، بدبینی بخود و دیگران، سرکوب غرور و ناسیونالیسم ملّی ایرانی، باعث شد که نیروی جوان و کم تجربهء کشور به اعتیاد روی آورد. سازمان بین الملل آمار معتادین رسمی در ایران را بین 3 تا 4 میلیون تخمین زده اند، که علل و زمان گسترش آنرا نتیجهء سرکوب جنبش اصلاحات در جامعهء ایران میدانند.

 6- پرزیدنت خاتمی گذشته از اینکه هیچکدام از شعارهای رفُرمی خود را عملی نکرد، مسئولیّت اینهمه فجایع اجتماعی مذکور، قتلهای زنجیره ای، ترور و سرکوبها، دیکتاتوری، از بین بردن و به گور سپردن پتانسیل و موتور حاصل زحمات 20 سالهء ملّت ایران برای تغییر شرایط و رفرمهای ضروری، را بر عهده دارد. سیّد علی خامنه ای رهبر انقلاب و ارگانهای وابسته به آن انتخاب شده و نمایندهء مردم نیستند، وظیفهء حقوقی و قضایی شناخته شدهء بین المللي پارلمان و پرزیدنت انتخابی کشور ایران هست که خامنه ای ها و رفسنجانی ها را برای محاکمه به قوهء قضائیهء مستقل مردمی زیر نظارت پارلمان و پرزیدنت نمایندگان واقعی مردم بسپارد و ارگانهای مافیایی آنها: ارگان رهبر انقلاب، شورای مجتمع مصلحت نظام، شورای نگهبان، و مجلس خبرگان و ماشین سرکوب آنها را منحل اعلام نمایند.

در ایران فردا این نمایندگانِ پارلمان و پرزیدنت های انتخابی مردم هستند که باید پاسخگو باشند که در مدّت حاکمیّت نظام اسلامی ولایت فقیه بر سر این ملّت و سرزمین چه رفته است، نه افرادِ غیر انتخابی امروز مانند خامنه ای و رفسنجانی که خود هم زمانی در مقام پرزیدنتی بوده اند. مسئول سیاست درونی و آنچه که در زمان فعلی در بارهء منافع ملّی کشور در عرصهء جهانی میگذرد، فقط نمایندگان پارلمان و پرزیدنت انتخابی مردم محمود احمدی نژاد هستند.

 سیاستِ خارجی در دوران پرزیدنت خاتمی

روابط رسمی بین اروپا و نظام اسلامی تهران با سفر وزیر امور خارجهء آلمان آقای" گِنشِر" 1984 میلادی به نشانهء به رسمیّت شناختن جمهوری اسلامی و باردیگر در سال 1991 برای برقراری روایط اقتصادی سیاسی تکرار شد، کشورهای دیگر اروپایی سیاست آلمان را در پیش گرفتند. امّا فتوای روح الله خمینی در مورد نویستدهء کتاب آیه های شیطانی، سلمان رشدی 1989 میلادی و ترور سه رهبر سیاسی کُرد تبار ایرانی در "رستوان میکونوس" برلین آلمان در سپتامبر 1992، باعث تیرگی روابط اروپا و تهران شد و شورای هماهنگی اروپا در نشست دسامبر 1992 خود در ادینبورگ سیاست "دیالوگ انتقادی و مشروط" را در مقابل رژیم تهران اتخاذ کرد که نتیجهء نهایی این پروسهء دیالوگ انتقادی و مشروطِ اروپا، به محکومیّت سران درجهء یک رژیم جمهوری اسلامی به مناسبتِ فرماندهی ترور سه رهبر کُرد ایرانی در دادگاهِ رسمی شهر برلین آلمان در ماه آپریل 1997 میلادی بود که منزوی شدن بیشتر، بی اعتباری رژیم، و تروریسم بودنِ سران حکومت اسلامی را به جهانیان ثابت کرد.

 روابط با ایالات متحدهء آمریکا که یکی از اساسی ترین شاخص های شکل گیری انقلاب، بعد از انقلاب، و اکنون هم میباشد، به مراتب از اروپا اشکال و شدّت بالاتری را داشته است. علی رغم روابط پنهان و آشکار آمریکا و ایران در زمان پرزیدنتی ریگان، که به آزادی گروگانها هم خاتمه داد، در سال 1987 قانون ممنوعیّت ورود کالاهای ایرانی از جمله قالی به آمریکا اعلام شد، 1989 روابط به مناسبت فتوای ترور "سلمانِ رشدی" اوج بیشتری بخود گرفت و آمریکا و کشور اسرائیل سیاست "دیالوگ انتقادی و مشروط" اروپا را از موضعی بسیار ضعیف پنداشته و آنرا به باد انتقاد گرفتند، "بیل کلینتون" در اوایل دوران پرزیدنتی خود برخورد رادیکالی را با ایران در پیش گرفت، 1993 سیاست مهار دوسویه: ایران و عراق در دستور کار قرار گرفت، 30 آپریل 1995 در زمان پرزیدنتی هاشمی رفسنجانی، پرزیدنت بیل کلینتون تحریم های اقتصادی دیگری از جمله جلوگیری از ورود و خروج سرمایه از ایران و خودداری از وام دادن بانکهای بین المللی به ایران را در محور سیاست خود قرار داد، 23 ماه یولای 1996 گنگرهء آمریکا قانون تحریم ایران و لیبی را تصویب کرد و سایر تحریم ها و تهدید های اقتصادی و سیاسی از این قبیل با نسبت دادن صفت های اجتماعی و فرهنگی ناشایسته و زشت به کردار و فرهنگ بر خورد رژیم جمهوری اسلامی در جهان امروز، نتیجهء روابط واشنگتن و ملاّهای تهران در این دوران بود.

 امروز هم با حکم دستگیری هاشمی رفسنجانی از سوی پلیس بین اللملی در 26.اکتبر 1996 میلادی آشکار میگیردد که رهبران حکومتِ اسلامی در زمان پرزیدنتی هاشمی رفسنجانی فرماندهی در بمب گذاری 1992 در مرکز فرهنگی یهودیان در" آرمیا" و بمب گذاری 18.یولای 1994 در سفارت کشور اسرائیل در "بوئنس آیرس آرژانتین" که 85 نفر جان باختند و بیش از 300 نفر زخمی شده اند را بر عهده داشته اند، که بر بیشتر رسوا شدن رهبران نظام اسلامی افزوده است.

 درست یک ماه بعد از محکومیّت سران رژیم اسلامی در دادگاهِ برلین آلمان و منزوی شدن جمهوری اسلامی، آقای خاتمی به پرزیدنتی ایران انتخاب گردید و با سیاست "دیالوگ بین تمدّنها و فرهنگهای" خود، راهکار تشنج زدایی در سیاست خارجی را در پیش گرفت. با سفرهای خود به ایتالیا، فرانسه، و آلمان و با تعریف و تمجید تاکتیکی از ملّت آمریکا و تمدّن آنها باعث شد که اروپا و آمریکا در سیاست و در کردار خود تجدید نظر کنند و از رفُرمهای آقای خاتمی پشتیبانی و بر همین مبنا نظام جمهوری اسلامی با رهبران در محاصرهء جهانی و از درگاه رانده شده، دوباره به دایرهء میز مذاکرهء جهان متمدّن بازگردد و از نوازش و راهنمایی و کمک اروپا برخوردار گردد، آمریکا هم تا آنجا پیش رفت که بخاطر کودتای 28 مرداد اظهار پشیمانی و پوزش بسیار طلبید. از سویی دیگر با سرکوب جنبش دموکراسی خواهی درون کشور فرصت مناسبی را برای تغییر شرایط جهانی به نفع رژیم و برای بازسازی ایدئولوژیک، تاکتیک، و انتظامی، سران رژیم اسلامي نفرین شدهء ازدرون و برون مرز فراهم کرد. با شکست جنبش اصلاحات از سوی حکومت و پی بردن جهانیان به سیاست دوگانهء پرزیدنت خاتمی و شناختن ماهیّت فردی ایشان، با انتخاب شدن" پرزیدنت بوش" موضع گیری ها تغییرات دیگری بخود گرفته است.

 سیاست خارجی با کشورهای عربی

گرچه اغلب کشورهای عربی از سقوط حکومتِ مقتدر قبل ایرانِ ژاندارم ناحیهء خلیج فارس و خاورمیانه از سویی متحّدِ کشور اسرائیل دشمن جهان عرب، سر از پا نمی شناختند و خود در سرنگونی آن نقش پایه ای را داشتند، امّا راضی نبودند و نیستند که همین جمهوری اسلامی بر پایهء اسلام بنا شدهء خودشان در منطقه قدرتی بگیرد، از این گذشته سیاست ایالات متحدهء آمریکا در رابطه با ایران بر چگونگی روابط کشورهای عربی با جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای را دارد. بطور کوتاه نگرانی های کشورهای عربی: صدور انقلاب اسلامی به این کشورها، هژمونی جدید ایران در ناحیهء خلیج فارس، در گیری های مالکیّت و ادعای مرزي های زمینی و آبی جدید، اختلافات جدید سیاسی و ایدئولوژیکی دینی، رقابت های اقتصادی و مسئلهء سازمان اپیک، و مسئلهء فلسطین و اسرائیل هست. با سرنگونی صدام حسین، کشور مصر و در مواردی خاص کشور سوریه، در ناحیهء خلیج فارس عربستان سعودی و کشورهای عضو شورای هماهنگی خلیج که در زمان جنگ ایران و عراق همه پشتیبان صد در صد عراق بودند، اکنون هم در مقابل ایران هستند. تا قبل از دوران پرزیدنتی سیّد محمّد خاتمی، با وجود چشم پوشی سران جمهوری اسلامی از شعار ناسونالیسم ایرانی و ایدئولوژیک و صدور انقلاب بعد از وفاتِ خمینی، ولی پیوسته برای حفاظت از منافع ملّی و جایگاه ایران در خاورمیانه نرمشی نشان ندادند.

 پرزیدنت خاتمی به تقلید از سیّد علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی که سعی بر آن داشتند و دارند که ایران را آگاهانه از جهان غرب بویژه با اروپا و آمریکا و فرهنگ آنها دور بدارند، زیرا فرهنگ ایرانی با دیدگاه راسیونال خود فقط در حوزهء جوامع این کشورها جا میگیرد و در چنین فضایی هست که میتواند برتری خود را به اثبات رساند، و به همین مناسبت آنرا به آسیای میانه و قفقاز و آسیای صغیر تا مغولستان کشاندند و میکشانند و در همین رابطه نزدیکی با روسیه و چین را انتخاب کرده اند، آقای خاتمی هم در هر دو دورهء پرزیدنتی خود تلاش بر آن داشته است که ایران را هم در میان اجداد گذشتهء خود یعنی کشورهای عربی بگنجاند و از آن کشوری بنام العربیّه با نهادینه کردنِ فرهنگ اسلامی بسازد که با این هدف ایران را به جهان عرب، کشوری بی ادعا و خنثی در خلیج فارس با دیواری کوتاه به آنها معرفی کرد، سران عرب بویژه کشور مصر که چنین جایگاهی را برای ایران پیوسته در سیاست خارجی خود داشته است از آقای خاتمی استقبال گرمی بوجود آوردند.

به نشانهء پاسخگویی به سیاست جدید آقای خاتمی وزیر امورخارجهء کشور مصر "امر موسی" در اواخر سالهای نودِ میلادی از ایران دیدار کرد. وزیر امور خارجهء ایران آقای" کمال خرازی" 2001 میلادی به مصر سفر کرد و "پرزیدنت مبارک" را ملاقات کرد. ملاقات پرزیدنت خاتمی و پرزیدنت مبارک در دسامبر 2003 در ژنو نقطهء اوج روابط بود، که ظاهرأ مصر همچنان مخالفت خود با نفوذ ایران در خاورمیانه را مطرح کرده است در مقابل حکومتِ ایران هم برای تشنج زدایی و بنا به میل کشور مصر، تغییر نام خیابانی در تهران بنام( خالِد اسلامبول) فردِ مسئول ترور پرزیدنت" انور سادات" را پذیرفته است. ولیعهد عربستان سعودی "عبدالله" از ایران دیدار داشت، پرزیدنت خاتمی 2001 میلادی به ریاض سفر کرد.

 در نشست سالانهء وزرای امور خارجهء کشورهای عربی عضو شورای هماهنگی خلیج که تأسیس آن برای مهار ایران هست و در سال 1991 مصر و سوریه هم به آنها پیوستند، مکرر مالکیّت سه جزیرهء ایرانی در دهانهء تنگهء هرمز که جدیدأ وجود ذخایر نفتی قابل ملاحظه ای را در آن تخمین میزنند، به میان میکشند. در زمان پرزیدنت خاتمی این صدا بلندتر شده است و کشورهای اعضای این شورا با مشاورت با اتحادیهء اروپا و آمریکا و با فراهم شدن شرایط مناسب در زمان خاتمی، خواهان کشاندن این دعوا به دادگاههای بین الملی شدند.

تغییر نام خلیج فارس به خلیج عرب در همین دوران برجسته تر شده است. در مجموع از دوران پرزیدنتی خاتمی کشورهای عربی از برتری های کلان سیاسی و اقتصادی بهره مند شده اند.

هدف آقای خاتمی علاوه بر گنجانیدن جمهوری اسلامی در میان کشورهای عربی، آن بود که از کشورهای عربی اسلامی، برای حفظ و بقای نظام جمهوری اسلامی در مقابل دشمنان خارجی مانند امریکا و دشمنان داخلی یعنی ایرانیان سپر و پوششی بسازد. ایلات متحدهء آمریکا بدون صلاحدید کشورهای عربی خواهان برچیدن جمهوری اسلامی نخواهد شد، کشورهای اسلامی تا آخرین تلاش از سقوط جمهوری اسلامی جلوگیری خواهند کرد، بشرطی که ادعایی نکند و خود را در کنترل جهان عرب قرار دهد و همچنان ایرانی و افکار ایرانی را در خلیج فارس و خاورمیانه مهار و سرکوب کند.

 انقلاب 57 به رهبری خمینی در ایران فقط کودتایی برای کسب قدرت سیاسی و فروپاشی ارتش و در هم شکستن ساختارهای اجتماعی و فرهنگی بود. جایگزینی نظام ولایت فقیه و ایدئولوژیک دینی سنتّی و صدور انقلاب در دوران حیاتِ روح الله خمینی با شکست و به منزوی شدن نظام و بحث بود و نبود آن منجر شد. در دوران پرزیدنتی خامنه ای و رفسنجانی علی رغم پایان جنگ وضعیّت هم تغییری نکرد و همچنان در جستجوی آلترناتیو های ساختاری، ارزشی فرهنگی، اقتصادی، و جهان بینی، بودند که سرانجام به دوران آنارشیسم مافیایی سیاسی و اقتصادی و رسوایی رژیم در جهان تبدیل شد.

 امّا خدمت بزرگی را که پرزیدنت سیّد محمّد خاتمی به اسلام و جمهوری اسلامی کرد، رهبران قبلی در تمام طول حیاتِ تأسیس جمهوری اسلامی و حتّی شخص خمینی نتوانست به آن دست یابند. اندیشه و سبک و تاکتیک "اسلام دموکراتیک" آقای خاتمی میرفت که دریچه ای را برای بقاء و استمرار این سیستم ولایت فقیه در جهان امروز بگشاید و مدّتی دیگر ماندگار شود، خوشبختانه رهبران نظام اسلامی مانند خامنه ای و رفسنجانی، این تنها شانس زنده ماندن و بقاء سیستم اسلامي خود را با دستِ خود کفن گرفته و زنده به گور کردند. آنچه اکنون پا بر جا مانده است، ملّتِ سرفراز ایران با سرزمین اهورایی خویش و خواسته های اصلاحی و مدرنیتهء به حقّ آنهاست.

18.05.07 میلادی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.