انقلاب مشروطیت که در سال (1285 ش، 1906م)(1) به پیروزی رسید، اولین انقلاب قرن بیستم و طلیعه انقلابهای این قرن محسوب میشود. انقلابی که مردم را روبهروی شاه و قدرتهای خارجی قرار داد. مشروطیت تحولی عظیم و بزرگ در کشور ایران و یکی از نقاط عطف و برجسته تاریخ این مرز و بوم است. اما اینکه مشروطیت موفق بود یا شکست خورد و ناکام ماند، هنوز محل اختلاف نظر است و از زوایای متفاوت و از دیدگاههای مختلف علوم انسانی مورد پژوهش و بررسی است. پیش از آغاز بحث، لازم است که گفته شود این نوشتار به دنبال بررسی علل و عوامل و چرایی وقوع انقلاب نیست زیرا که خود مجال دیگری را میطلبد. این نوشتار فقط در پی بررسی دستاوردها و ثمرات (2) این انقلاب و خیزش عمومی سترگ است و این دستاوردها را در سه حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی صورتبندی میکند.
گزارش وضعیت جامعه ایران ماقبل از انقلاب
حکومت قاجارها در سال 1174تأسیس شد و در طول یک و نیم قرن حیات خود شاهد حضور پادشاهانی مستبد بر جامعه ایران بوده است. اوج این استبداد را میتوان در دوران حکومت چهارمینشاه این سلسله یعنی ناصرالدینشاه قاجار (1226تا1275) مشاهده کرد که نزدیک به 50 سال با استبداد تمام، بر جامعه ایرانی حکم راند. فرخی یزدی (1267-1318) روزنامهنگار معروف در شرح زندگی خود مینویسد: زمانی که من به دنیا آمدم (عهد ناصری)شاه قاجار و خانواده وی و شاهزادگان قجری، مملکت را مانند گوشت قربانی بین خود تقسیم کرده بودند و هریک سعی میکردند بیشتر از دیگری رعیت را چپاول و غارت کنند. (نقل به مضمون)
حکومت ایران در زمان قجرها شاهد حضور استبداد، استثمار، استحمار و استعمار به صورت توأمان بوده است.
حضور و سیطره انگلیس و روسیه (استعمار) (3) در این دوران فلاکت زا بر کسی پوشیده نیست اما از طرف دیگر سه ویژگیشاه قاجار (استبداد، استثمار و استحمار) درد درونزا و بلای جامعه شده بود؛ یعنیشاه از یک سو با استبداد تمام بر کشور حکم میراند و هرگونه اراده مخالف و مستقل (4) را به شدت سرکوب میکرد و از نظم و قانون و مشورت به شدت گریزان بود؛ مثلا مترجمانی که روزنامههای خارجی را برای او ترجمه میکردند، به آنها دستور داده شده بود که کلمه «قانون» را چیز دیگری معنی کنند چون طبع ملوکانه به شدت با قاعده و قانون مخالف بود (حتی در قالب واژگان و کلمات)؛ و از دیگر سو به شدت توده مردم را استثمار میکرد و با گرفتن انواع مالیات و باج و نظام تیولداری، رعیت را به ستوه آورده بود. او در سه سفرخود به فرنگ، هزینههای هنگفتی را به مردم تحمیل کرد و مبالغ گزافی را نیز از بیگانگان وام دریافت کرد. از سویی دیگر به شدت به استحمار و تحمیق مردم میکوشید و بر این باور بود
که مردم حتی نباید فرق بین «کلم» و «بروکسل» را بدانند. پس از اینشاه جبار، پسر علیلش، مظفرالدینشاه قاجار به قدرت رسید (1275تا1285) ولی کار مثبت او امضا و صدور فرمان مشروطیت بود و 10روز بعد درگذشت.
گفتمان مسلط در عصر پیش از مشروطه
دکتر حسین بشیریه پژوهشگر معاصر، در صورتبندی گفتمانی خود، گفتمان مسلط در این دوران را به عنوان «پاتریمونیالیسم سنتی»معرفی میکند. از عناصر گفتمان پاتریمونیالیسم سنتی میتوان«نظریه شاهی ایرانی، نظریه سیاسی شیعه به تعبیر دوران صفویه، شیوه خاص استبداد دوران قاجار و پدرسالاری قبیلهای را نام برد و بر اقتدار و اطاعت مطلقه، پدرسالاری سیاسی، قداست دولت و رابطه مستمر آن با خدا، رابطه میان حکام و علمای دین و ساختار قدرت عمودی یکجانبه و غیرمشارکتی و غیررقابتی تاکید میگذاشت و فضای ساختاری لازم را برای اطاعتپذیری، فرصتطلبی، اقتدارگرایی، انفعال سیاسی، اعتراض خاموش، ترس گسترده و بدبینی و بیاعتمادی سیاسی شکل میداد... طبعا فرهنگ سیاسی پاتریمونیالیستی با این ویژگیها جایی برای رقابت و مشارکت سیاسی ایجاد نمیکرد.» (بشریه، 1381: 65، 66)
مشروطیت یعنی چه؟
مشروطیت به معنی مقید کردن، محدود کردن و مشروط کردن قدرت به قاعده و قانون است؛ یعنی نقطه مقابل حکومت استبدادی و مطلقه فردی. حکومت مطلقه فردی یعنی«حکومت غیرمشروط، نامسئول و فرا قانون.» (محمدی، 1376: 23) برای ریشه و معنی لغوی «مشروطه»، توضیحات مختلفی بیان شده است. مثلا مصطفی رحیمی معتقد است: «کلمه مشروطه که مانند کلمههای عدلیه، نظمیه، بلدیه از اصطلاحات عثمانیان اقتباس شده، از لغت شارت (chart) فرانسه معادل چارتر انگلیس مأخوذ از لغت کارت لاتین آمده که معنی آن منشور و قانون است. مراد از حکومت مشروطه حکومت متکی به قانون است.» (رحیمی، 1358: 64) و نیز داریوش آشوری مترجم و دانشور ایرانی براین باور است که«مشروطه رژیم سیاسی یا حکومتی است که دامنه کاربرد قدرت در آن محدود به حدود قانونی است و به همین دلیل در برابر مفهوم حکومت استبدادی و دیکتاتوری قراردارد. به عبارت دیگر حکومت مشروطه (Government Constitutional) برابر با حکومت قانون یا قانونروایی است.» (آشوری، 1387: 143)
به هرحال انقلاب مشروطه در مقام و قالب تحدید و مشروط کردن قدرت مطلقه، دستاوردهایی داشت که در صورتبندی این نوشتار به سه حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تفکیک شده است.
الف: دستاوردهای سیاسی
1) تبدیل سلطنت مطلقه فردی به سلطنت مشروطه
«انقلاب مشروطه طغیانی بود از قبیل طغیانهای تاریخ ایران بر ضد دولت استبداد کهن؛ اما این انقلاب یک تفاوت مشخص هم با قیامهای قبلی داشت. به سبب آموختههایی از تجارب اروپاییان. در نتیجه نه فقط علیه حکومت استبدادی بود بلکه برضد نفس نظام استبدادی بود و خواستهاش قانون و چیز دیگری که مترادف آن تصور میشد.» (کاتوزیان، 74: 1382) به دنبال این انقلاب و آگاه شدن از مضرات حکومت استبدادی، مدل حکومت تغییر یافت و حکومت بیقید و شرط و نامحدود سلطان به سلطنت مشروطه تبدیل شد و بسیاری از اختیاراتشاه کاهش یافت و به نهادهای دیگر منتقل و تفویض شد؛ همچنین در قانون اساسی مشروطه قید شد که شاه باید سلطنت کند نه حکومت؛ یعنیشاه باید به یک نماد و سمبل تبدیل شود و از دخالتهای بیجا در امور کشور خودداری کند؛ مشخصا در اصل 35متمم قانون اساسی مشروطه عنوان شد «سلطنت موهبتی الهی است که از طرف مردم بهشاه به ودیعه داده شده است». در ایام حکومت محمد علی شاه، شبنامههایی پخش میشد که در یکی از آنها ذکر شده بود: «وقتی از مادر زاده شدی صاحب تخت و تاج نبودی، فرمان حکومت مطلقه را از یک جهان ناپیدای معنوی دریافت نکرده بودی، بقای حکومت تو به رضایت مردم بستگی دارد و....» (براون، 1376: 171)
در واقع یک تحول و دگردیسی عمدهای درباره مشروعیت حکومت پدید آمد و منشاء قدرتشاه نه الهی و آسمانی، بلکه زمینی و دنیوی اعلام شد. صادق زیباکلام معتقد است: «مشروطه در حقیقت کاری در ایران کرد که بسیاری معتقدند ماکیاول در اندیشه سیاسی غرب کرد. این دو را من از بابت ایجاد فلسفه حکومت مدرن همسان میگیرم. ماکیاول حکومت را از آسمانی بودن آورد و زمینیاش کرد. به نظر من مشروطه هم همین کار را کرد. تا قبل از مشروطه نگرش ما به حکومت یک نگرش قدسی بود. به قول دکتر طباطبایی نگرش ایران شاهی و فرّایزدی بود. تا قبل از مشروطه حکومت در آسمان قرار داشت و شاه سایه خدا بود… مشروطه فلسفه سیاسی ما ایرانیان، علما، مراجع، روحانیون، روشنفکران، تاریک فکران، بازاریان و تجّار را نسبت به حکومت عوض و آن را زمینی کرد.» (زیباکلام، 75: 1380)
برای توضیح و تبیین سلطنت مشروطه در برابر سلطنت مطلقه، میتوان از آموزه حق/روش کارل پوپر(5) کمک گرفت. پوپر معتقد بود در فلسفه سیاسی جهان قدیم، سوال اساسی این بود که چه کسی حکومت کند؟ یعنی حکومت یک حق بود. بعضی میگفتند، حکومت حق افراد زورمند است، بعضی آن را حق افراد شریف و با اصل و نسب میدانستند و... . اما سوال جهان جدید این است که چگونه حکومت کنیم؟ یعنی حکومت یک روش است و جواب آن، روش دموکراسی است؛ بهطوری که مردم در سرنوشت خود دخالت و تأثیر داشته باشند.
2-تدوین قانون اساسی
یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب مشروطه این بود که کشور ایران به سبک کشورهای اروپایی صاحب قانون اساسی شد. این قانون و نظامنامه دارای 51 اصل بود و بعدا متممی با 107 اصل و نیز یک اصل الحاقی درباره بازنگری در قانون اساسی به آن افزوده شد. این قانون با حضور نخبگان و با الگوبرداری از قوانین اساسی بعضی ملل مغربزمین نظیر فرانسه، بلژیک و... . تطبیق با شرع اسلام تدوین و تنظیم شد که در آن تفکیک قوا به رسمیت شناخته شده بود و قانون برای حکومت و ملت حقوق و تکالیفی را در نظر گرفته بود (6).
3-تشکیل مجلس شورای ملی
یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب مشروطه، ایجاد مجلس یا «دارالشورای ملی» بود؛ یعنی مکانی که نمایندگان و وکلای مردم در آنجا حاضر شوند و به تصویب قوانین برای اداره بهتر کشور بپردازند. لازم به ذکر است که در دوره ناصرالدینشاه برای مدت محدودی مجمعی مشورتی با عنوان «مجلس امرای جمهور» تشکیل شده بود و اعضای آن را شاه منسوب میکرد که البته بیشتر جنبه ظاهری و صوری داشت.
اما با وقوع انقلاب مشروطه، طبق اساسنامه انتخابات، نمایندگان و وکلا از شش دسته برگزیده میشدند: «1-شاهزادگان قاجاری، 2- علما و روحانیون، 3- ملاکین، 4- اعیان و اشراف، 5- تجار و بازرگانان و 6- اصناف.» (فوران، 1382: 262) و (آبراهامیان، 1384: 110) در مجلس شورای ملی، ایلات پنجگانه کشور هریک صاحب یک کرسی نمایندگی بودند و اقلیتهای زردشتی، یهودی، ارامنه و نسطوریان هریک یک نماینده داشتند؛ «عضدالملک» به عنوان اولین رییس مجلس انتخاب شد و صورت مذاکرات مجلس نیز در نشریه «مجلس» منتشر میشد.
البته مجالس اولیه دارای مشکلاتی نیز بودند. مجلس اول (1285-1287) توسط محمد علیشاه به توپ بسته شد، مجلس دوم (1288-1290) با فشار و اولتیماتوم روسها تعطیل شد، مجلس سوم (1293-1295) نیز به تعطیلی کشانده شد و به تعبیر شهید مدرس خیلی زود جوانمرگ شد، اما این مجالس با وجود مشکلات فراوان، خدمات ارزندهای نیز انجام دادند؛ مثلا اخراج و برکناری «موسیو نوز» بلژیکی از اداره امورمالی وگمرکی، کاهش سن رایدهندگان برای مشارکت بیشتر، کاهش میزان ثروت داوطلبان نمایندگی برای رقابت بیشتر، تصویب نخستین بودجه کل کشور و...
4-تشکیل هیات دولت یا هیات وزیران
تا قبل از انقلاب مشروطه،شاه بهطور خودکامه تمام امور کشور را در دست داشت و بعضا چندین وزارتخانه کم اثر را نیز ایجاد کرده بود؛ اما در پرتو قانون اساسی انقلاب مشروطه و به رسمیت شناخته شدن اصل تفکیک قوا، وضعیت تغییر یافت و کشور دارای سه قوهمقننه، قضاییه و مجریه شد. ابتدا شاه فردی را به عنوان نخستوزیر برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس معرفی میکرد، سپس نخستوزیر که در واقع رییسالوزرا و مسئول قوهمجریه بود، وزرا را برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس معرفی میکرد و در صورت کسب رای اعتماد، بر مصدر وزارت قرار میگرفتند. اولین کابینه مشروطه توسط «میرزا نصراللهخان مشیرالدوله» تشکیل شد که شامل افراد زیر بود: «1- میرزا محمدعلی خان علاءالسلطنه (وزارت خارجه)، 2- سلطانعلی خان (داخله)، 3- میرزا احمد خان مشیرالسلطنه (عدلیه)، 4- میرزا نظامالدین خان کاشی (معادن، طرق و شوارع)، 5- میرزا محمود خان علاءالملک (علوم و معارف)، 6- دبیرالدوله (جنگ یا لشکر)، 7- میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک (مالیه) و 8- ابوالحسن خان مخبرالملک (تجارت).» (دلیری، 19: 1384) البته مجلس بر کار وزرا نظارت میکرد و در این کار از ابزارهایی مانند تذکر، سوال و استیضاح برخوردار بود.
ب: دستاوردهای اجتماعی
1-تشکیل احزاب و کار تشکیلاتی شناسنامهدار (7)
به برکت مشروطیت کشورداری حزب شد و انجمنهای مخفی ماقبل از مشروطه و نیز فعالان سیاسی در قالب احزاب و تشکلهای رسمی به فعالیت پرداختند؛ بهطوری که مجلس اول دارای سه جناح سلطنتطلب، میانهرو و ترقیخواه بود، اما فعالیتهای حزبی و فراکسیونی در مجلس دوم منسجمتر شد. در این دوره دو حزب در حوزه قدرت و سیاست ظاهر شد: الف) حزب اجتماعیون اعتدالیون، ب) حزب دموکرات عامیون.
حزب اعتدالیون دارای اکثریت مجلس بود و از بعضی چهرههای شاخص آن میتوان به بهبهانی، طباطبایی و...اشاره کرد. این حزب دارای مواضع میانهرو و گرایشهای نسبتا محافظهکارانهای بود و از پیوند دین و سیاست، اهمیت کانون خانواده، تقویت تعاونیها، مبارزه با هرجومرجطلبی فتنهگران و بیدینان، قوانین شریعت و... دفاع میکرد. روزنامه «مجلس» ارگان رسمی این حزب بود.
حزب دموکرات که فراکسیون اقلیت را تشکیل میداد و چهرههای شاخص آن تقیزاده، سلیمان میرزا اسکندری، میرزا شهاب بقایی و...بودند. این حزب دارای مواضع و گرایشهای نسبتا رادیکال و سکولار بود و از جدایی دین از سیاست، تساوی در برابر قانون، اصلاحات ارضی، آموزش رایگان برای زنان و دختران، کاهش ساعات کار روزانه به 10 ساعت و...دفاع میکرد. نشریه «ایران نو» ارگان رسمی این حزب بود. (8)
2-گسترش مطبوعات آزاد و مستقل
آغاز فعالیت روزنامهنگاری در ایران به سال 1216برمیگردد-یعنی انتشار نشریه «کاغذ اخبار» توسط میرزا صالح کازرونی شیرازی- و به تدریج تعداد این روزنامهها که غالبا روزانه منتشر نمیشدند، افزایش یافت اما از آزادی چندانی برخوردار نبودند و قانونی نیز حامی آنها نبود. در دوران پیش از انقلاب مشروطه، عمدتا روزنامههای با مشی آزادیخواهانه در خارج از کشور چاپ میشد و مخفیانه به ایران میآمد؛ اما در پرتو قانون اساسی مشروطه اصولی برای آزادی عقیده و مطبوعات در نظر گرفته شد و تعداد این نشریات بهطور فزایندهای سیر صعودی به خود گرفت. بعضی از این نشریات عبارت بودند از مجلس، ایران نو، وقت، صور اسرافیل، ملا نصرالدین و...
3-حضور زنان در عرصه اجتماع
قبل از مشروطیت زنان در چندین مقطع تاریخی، نظیر جنبش تنباکو به ایفای نقش پرداخته بودند؛ اما در جریان انقلاب مشروطه و رخدادهای پس از آن زنان حضور پررنگتر و منسجمتری یافتند. اما با وجود این، آنان از شرکت در انتخابات محروم بودند؛ بهطوری که«قانون اساسی 1285ایران هیچ حقی برای زنان قائل نشده بود و آنان را همراه با مهجوران و مجرمان از حق رای محروم کرده بود». (ساناساریان، 38: 1383) ولی از تلاش در جهت احقاق و افزایش حقوق خود دست برنداشتند.
در این دوره بر تعداد زنان مدیر مسئول جراید افزوده شد. صاحب مدرسه ویژه نسوان و حق تعلیم و تربیت شدند، به ایراد سخنرانیهای آتشین در حمایت مشروطهخواهان و مخالفت با محمد علیشاه پرداختند، بهطوری که «در جریان محاصره مجلس اول، 300زن مسلح و غیرمسلح به حمایت مجلسیان آمدند. در میان شهدای مقاومت آذربایجان علیه استبداد محمدعلی شاه، جسد 20 زن که لباس مردانه به تن داشتند مشاهده شده بود.» (فوران، 276: 1382) و نیز در دوره اول مجلس که زمزمه تشکیل بانکی موسوم به بانک ملی به میان آمد، زنان با فروش جواهرات خود تلاش کردند که سرمایه لازم را برای این کار تامین کنند. در این مقطع زمانی انجمنها و جمعیتهای خاص زنان و نسوان رشد زیادی یافت.
4-تقویت وگسترش احساسات ملی و ناسیونالیستی
در جریان افتتاح مجلس شورای ملی و نیز حوادث سال 1286بود که برای اولینبار فریاد «پاینده باد ملت ایران» و «زنده باد ملت ایران!» (کرمانی، 1346: 364) به گوش رسید. «تا پیش از مشروطه واژه «وطن» در شعر کلاسیک فارسی از معنای مدرنی که امروزه دارد خالی بود.» (نجاتی، 40: 1384) تا پیش از آن برای مفهوم «ملت ایران» از واژههایی مانند مملکت، ممالک محروسه و...به کار میرفت. اما در انقلاب مشروطیت احساسات ملی تقویت شد. شعرا در وصف وطن، وطنپرستی و ملت و...اشعار فراوانی سرودند و به تدریج مفهوم «ملت ایران» از حالت جنینی خارج شد و تکامل یافت. این احساس به احساس استقلال ملی، مقابله با بیگانگان و... دامن میزد.
5-دگرگونی نظام ارزشی و هنجاری جامعه
در انقلاب مشروطه، نظام و ساختار ارزشی جامعه تغییر اساسی یافت و بسیاری از ارزشهای رایج جامعه، محل تردید قرار گرفت و ارزشهای نوینی مبتنی بر مردمسالاری و برابری جای آنها را گرفتند. در واقع «باوجود بیعدالتیهایی که وجود داشت، اعتراض مردم، بازاریها و روحانیان به دربار زمانی آغاز شد که اندیشههای جدید تشکیل عدالتخانه، آزادی و مشروطه، به عنوان ارزشها و هنجارهای جدید تحتتاثیر رابطه با اروپا در جامعه رواج یافت و انقلاب مشروطه با هدف جایگزینی این ارزشها به جای ارزشهای گذشته شکل گرفت... . ورود ارزشهای مردمسالاری به جامعه ایران و تأکید بر آزادی، پایه بهرهمندیهای خانوادههای شاهی و وابستگان آن را در عصر مشروطیت سست کرد و در دورههای بعد نیز بهرهمندیهای مبتنی بر نسب و وابستگی خانوادگی را مورد تردید قرار داد.» (رجبزاده، 1388: 67و74)
6-احساس شهروندی و افزایش حس خودباوری
توده مردم دریافتند که پس از قرنها میتوانند در سرنوشت خود موثر باشند و در کشور صاحب آزادی، برابری و برادری شوند. در تقویت و گسترش این امر روحانیون، روشنفکران، روزنامهنگاران، تجار و... بسیار نقش داشتند. مردم اگر در سابق خود را رعیت حس میکردند، اکنون برای خود کرامت و ارزش قائل بودند. رعیت مفهومی سنتی و متعلق به جهان گذشته بود. وی انسانی بود موظف و مکلف و از حقوق چندانی برخوردار نبود. اما شهروند مفهومی مدرن و متعلق به جهان جدید است. پل ویریلیو (9) معتقد است شهروند کسی است که دارای حقوق مدنی (civil right) باشد. وی انسانی محق و دارای حقوقی مانند حق آزادی بیان، آزادی انتخاب شغل، آزادی عقیده، حق برخورداری از آموزشوپرورش و... است.
نقل است که در سالهای آغازین مشروطیت، بنّایی برای تعمیرات به منزل یکی از دولتمردان میرود. به او سلام میکند ولی در مقابل وی تعظیم و کرنش نمیکند. خدمتکار منزل از وی میپرسد تو چرا سلام کردی ولی در مقابل آقا تعظیم نکردی؟ بنّا جواب میدهد مگر خبر نداری که ما حکومت مشروطه داریم و در حکومت مشروطه تعظیم وجود ندارد و همه مثل هم هستند!
ج: دستاوردهای اقتصادی
مشروطیت علاوه بر دستاوردهای سیاسی و اجتماعی، دارای دستاوردهای اقتصادی فراوانی نیز بود. بعضی از این دستاوردها عبارتند از:
1-تصویب بودجه سالانه کشور
2-انحلال خزانه سلطنتی و مصادره اموال و داراییهای آن به خزانه عمومی
3 -بازنگری در حقوق و مواجب شاه
4-قطع مستمری و مواجب هنگفت شاهزادگان و کاستن از هزینههای دربار
5-جلوگیری از اخذ وامهای غیرضروری از بیگانگان
6-استخدام کارشناسان مالی و اقتصادی از کشورهای بیطرف مانند آمریکا برای سامان دادن به امور مالی و اقتصادی کشور
7-الغای نظام تیولداری و زمینخواری
8-جلوگیری از سوءاستفادههای مأموران مالیاتی و کارگزاران حکومتی
9-افزایش امنیت در امور بازرگانی
10-و...
بهره سخن
انقلاب مشروطه به عنوان اولین انقلاب قرن بیستم، در 106سال پیش به وقوع پیوست و اثرات آن تاکنون نیز باقیمانده است. این نوشتار در پی آن نبوده که انقلاب مشروطه را بسیار موفق بداند و مدعی شود به کلیه اهداف و آرمانهای خود دست یافته است. همین بس که ظهور دیکتاتوری رضاخان و به سخره گرفتن مشروطیت و «طویله» خواندن مجلس شورای ملی و فرمایشی شدن مجالس و دولتهای بعدی، نشان از ناکامی مشروطیت است اما درعینحال، دارای دستاوردها و پیامدهایی بوده که هیچ منتقد منصفی نمیتواند آنها را انکار کند؛ این نوشتار نشان داد که انقلاب مشروطه ایران به عنوان اولین سنگ بنای مردمسالاری و طلیعه حاکمیت قانون و مقید و محدود کردن حکومت مطلقه در منطقه خاورمیانه، در یک قرن پیش خوش درخشید و اگرچه دولت مستعجل بود ولی دستاوردهای مهمی داشت. بهطوری که تبار و عقبه بعضی سنن مردمسالاری این سرزمین در عصر حاضر، به انقلاب مشروطه بازمیگردد. آری انقلاب مشروطه میراثگران سنگ ما در یک قرن پیش است و بازخوانی و قرائت مجدد و خوانش نو از آن نیاز اساسی امروز جامعه ماست.
فهرست منابع و مآخذ:
1- آبراهامیان، یرواند (1384)؛ ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی
2- آشوری، داریوش (1378)؛ دانشنامه سیاسی، تهران، نشر مروارید
3-براون، ادوارد (1376)؛ انقلاب ایران، ترجمه مهری قزوینی، تهران، نشر کویر
4-بشیریه، حسین (1381)؛ دیباچهای برجامعهشناسی سیاسی ایران؛ دوره جمهوریاسلامی، تهران، نشر نگاه معاصر
5-بشیریه، حسین (1388)؛ جامعهشناسی سیاسی، چاپ هفدهم، تهران، نشر نی
6-دلیری، جواد (1384)؛ «دولتمردان در ایران»روزنامه ایران، شماره3228، مورخه30 مرداد1384، صفحه 19
7-رحیمی، مصطفی (1357)؛ قانون اساسی ایران و اصول دموکراسی، تهران، انتشارات امیرکبیر
8-رجبزاده، هاشم (1388)؛ جامعهشناسی (1)، چاپ نهم، تهران، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی
9-زیباکلام، صادق (1380)؛ «تحلیل مشروطیت»، نشریه اصلاحات رمزبقا، ویژهنامه شانزدهمین اردوی سالانه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران، شهریور 1380
10-سانا ساریان، الیز (1383)؛ جنبش حقوق زنان درایران: طغیان، افول و سرکوب، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران، نشر اختران
11-صالحی، نصرالله (1387)؛ اندیشه تجدد و ترقی در عصر بحران، تهران، انتشارات طهوری
12-فوران، جان (1382)؛ مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارات رسا
13-کاتوزیان، محمدعلی (1382)؛ دولت و جامعه در ایران، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر نی
14-کرمانی، ناظمالاسلام (1346)؛ تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
15-نجاتی، علی محمد (1384)؛ «ادبیات وطنیه؛ گرایش به ناسیونالیسم در ادبیات مشروطه»، ویژهنامه رساله مشروطهخواهی، ضمیمه روزنامه شرق، مرداد 1384
16-محمدی، مجید (1376)؛ جامعه مدنی به منزله یک روش، تهران، نشر قطره
پینوشت:
1- در تمام موارد سالها، به تاریخ و تقویم شمسی ذکر شده است.
2- این مقاله با الهام از مبحث «کارنامه مشروطه» مندرج در کتاب
تاریخ معاصر ایران، تالیف جواد عباسی و نصرا... صالحی (1378) به نگارش درآمده است.
3- برای اطلاع بیشتر از چگونگی نفوذ استعمارگران روس و انگلیس ر. ک: حائری، عبدالهادی (1387)؛ نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایرانی با دورویه تمدن بورژوازی غرب، چاپ پنجم، تهران، انتشارات امیرکبیر، صص231تا271
4- ناصرالدینشاه اینگونه افکار و اندیشهها را «خیالات» مینامید.
5- کارل ریمون پوپر. فیلسوف مشهور اتریشی قرن بیستم (1902-1998م) با آثاری نظیر منطق اکتشاف علمی، درس این قرن، جامعه باز و دشمنان آن و...
6- مخبرالسلطنه هدایت نوشته است: «صنیعالدوله، محتشمالسلطنه، مشیرالملک، موتمنالملک و نگارنده، معین شدیم نظامنامه انتخابات را بنویسیم.» (خاطرات وخطرات، ص189)
7- علت اینکه احزاب در حوزه اجتماعی و نه سیاسی، صورتبندی شده، این است که یک حزب، تماما در عرصه سیاست و قدرت قرار ندارد. احزاب بخشی از جامعه مدنیاند و پایی در قدرت دارند و پایی در جامعه مدنی و نیز پایگاهشان در طبقات اجتماعی است.
8- درباره احزاب از منابع آبراهامیان (1384)، بشیریه (1388)، صالحی (1387) و فوران (1382) با تلخیص و تصرف استفاده شده است.
9- از جامعهشناسان مشهور فرانسه.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید