رفتن به محتوای اصلی

شرم با شین بزرگ: پاسخکی به کانون مصطلح به نویسندگان
05.08.2008 - 17:47

از دلق پوش صومعه «نقد» طلب مجوی

یعنی ز مفلسان، سخن کیمیا مپرس:

ایرانی ها زبانزدی بسیار گویا دارند که می گوید، خوش آن کوزه که آب از خود تراود. اهل کوچه خیال خود را راحت کرده اند و از خود تعریف کردن را با امور بویناک دیگری مرتبط کرده اند. به هر روی، نویسنده ی این سطور که از متولدان 1346 است، همواره از یک چیز بر خود بالیده و از یک چیز بر خود لرزیده است، البته هر دو بی ربط با خواست و هوش او، نخستین آنان زایش پیکان و شرکت خودرو سازی ایران ناسیونال است و دومین اش، زایش کانون نویسندگان سرخ و سیاه ایران. به راستی سال 1346، یعنی سالی که پیکان زائیده شد، یکی از افتخار آمیزترین سال های پیشرفت ایرانزمین است که هرگز از صفحات تاریخ پاک نخواهد شد، در همین سال، نشست هایی میان محافل بسیار مترقی کشور برگذار می شود که در سال آتی اش، یعنی 1347، به برپایی کانونی می انجامند که رفت و بست اش را با آزادی و بیان اش می توان از روی نام بنیادگذاران اش حدس زد: آل احمد و به آذین.

به نظر می آید که رفقا کاسه ی شکیبایی شان سرریز شده باشد، دهه ها سپری شده اند و کسی به تعریف و تمجید جنازه ای که بر دوش می کشند برنخاسته، اینک خود حضرات دست به کار شده اند. نه آقایان، کانون نویسندگان ایران، کانون نویسندگان ایران نیست. این کانون همواره مقهور اندیشه هایی بوده است که بنا به تعریف نمی توانسته اند با آزادی و بیان اش همخوانی داشته باشند. کمونیسم و اسلام انقلابی را که دو آبشخور اصلی هموندان این کانون بوده اند و هستند، آخر چه کار با آزادی بیان؟ شرم را با شین بزرگ باید نوشت!

در نکوهش سازمان تروریست پرور و خرابکار نوازی که چهل سال از عمر پر شرافت اش می گذرد و همواره واژه ی لیبرال را فحش دانسته است، بسیار می توان نوشت. از باند بازی های درون اش، تا وابستگی بسیاری از هموندان اش به کشورهای بیگانه و دامن زدن عملی به خرابکاری و دولت شکنی، تا فرستادن خوشنامان اش به دست بوس رهبر انقلاب، تا ...؛ (می گویند آن خانمی که در آن جمع پر تشخص بوده است بعد از مالیدن سر و صورت خود به دست های مقدس «آقا» حالت های عجیبی بهش دست داده و در آستانه ی فرو رفتن در حالت جذبه بوده است)؛

باری، فرهنگی را که این کانون ترویج کرده است کوچکترین همگنی ای با آزادی و بردباری ندارد. رفتار حاکم بر کانون که بیشتر به سندیکای خرابکاران می ماند تا انجمن نوادگان زرتشت و آذرباد و فردوسی، رفتاری که کانونیان آن را با خود به کانون جامعه ی نو پا و رو به بهبود ایران نیز سرایت داده اند، رفتاری ست مبتنی بر بده بستان، چاپلوسی، تخریب شخصیت، دو رویی، دروغ زنی، ناسپاسی، میهن فروشی (که حتی به عنوان شغل فرعی نیز بسیار جدی اش می گرفتند)، شایعه پراکنی، مرید و مرادی و پیش از هر چیز جوان کشی. بی شک شاعران نفرینی ای چون اکبر سردوزامی پیامد استعداد-نوازی و بردباری "بزرگان" نمی توانند باشند. آنانی که از درون کانون به ما خبر داده اند اخلاق حاکم را بدین گونه خلاصه کرده اند: یا باید جر بدهی و یا جر داده شوی!

باری، همه ی این ها نمی توانستند انگیزه ای باشند برای نوشتن این چند خط، چون که کل این نهاد ِ بی نهاد که اکنون نیز به همانجایی رسیده است که آغاز کرده است، یعنی حزب توده، بی اهمیت تر از آن است که به آن پرداخت، اگر این دو جمله نمی بوند:

"تاریخ کانون نویسندگان ایران هم چنین داستان شب‌های شعر و قصه نیز هست [...] شب‌های شعر کانون در سال ۱۳۵۶ در باغ انستیتو گوته و دانشگاه صنعتی تهران از جمله‌ صفحات درخشان تاریخ مبارزه با سانسور در رژیم سلطنتی است."

بی شک رفقا بسیار هنرمندند، چرا که به راستی هنر می خواهد خیانت را قاب کردن و بر دیوار آویختن و بدان بالیدن. ده شب را در حیاط خلوت کشوری دشمن چونان جاسوسان و میهن فروشانی دو آتشه سپری کردن، و سپس، به آئین جادوگرانی کارکشته وردهای سرخ خواندن، و جوانان کشوری را که یکی از پر شتاب ترین رشد های اقتصادی و مدنی و روی هم رفته توسعه را تجربه می کند، به خرابکاری و آشوب و آتش زدن شهر برانگیختن، و همه ای این ها برای برقرار ساختن «فاشیسم دو طبقه» ای به نام جامعه ی بی طبقه ی توحیدی و برادر توامان اش، جامعه ی بی طبقه ی پرولتری! آری، ایران و ایرانی را ویران کردن، فقط بخاطر ایجاد دیکتاتوری پرولتری! به راستی که شرم را با شین بزرگ باید نوشت.

بی شک نیازی به برشمردن دانه دانه ی رسوایی ها نیست، کسانی که دم از سانسور می زدند خود «خواب های گولاکی» برای ما می دیدند، بنابراین خیلی کوتاه می توان به لب کلام دست یافت: خودتانید!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.