رفتن به محتوای اصلی

سرهنگ اسیر ایرانی مکالمه را گوش میداده است
23.07.2008 - 12:21

منوچهر

قریب دو سال پیش 4 نفر از سران نیروهای قدس در عراق توسط نیروهای امریکائیدستگیر شدند. فراموش شدن این عوال رژیم از موضوع تبلیغات رسانه ائی سیاسی نشانگر بی اعتنائی این رژ یم به ارزشهای ابتدائی اخلاق سیاسی و نظامی است. برای این رژیم فقط شهیدان و نه وارفتکان زیر مدتی کوتاه اسارت ارزش آوازه گری دارد.

اینجا دیگر بحث از دفاع از شرافت ملی نیست، بحث از ابتدائی ترین مناسبات بده بستانی برادرانه و یا دوستانه و خویشاوندانه به معنی ایلی آن است. متأسفانه دوزاری ما به مصرف رسیدگان فقط هنگامی میافتد که شتر بیرحم بی ارزش بودن و تاریخ گذشته بودن، در خانه ما میخوابد. تاریخ جوامع بشری بیاد ندارد که انسانها این چنین ابزاری با تاریخ مصرف کوتاه مدت مورد سوءاستفاده قرار گرفته شده باشند.

یادم میآید که رادیو فردا، در رابطه به اسیر شدن یک افسر نیروی انتظامی ، با ریگی سر دسته بلوچ های شورشی گفتگو میکرد. همان وقت مصاحبه گر خط دیگر را به مقام مسئول ایرانی وصل کرد و از وی پرسید که اینها میخواهند که شما زندانیان بلوچ را آزاد کنید! طرف ایرانی پاسخ داد ما معامله نمیکنیم. و...

مصاحبه گر:

ـ اگر شما زندانیان بلوچ را آزاد نکنید اینها هم این سرهنگ نیروهای انتظامی را سر میبرند.

ـ مهم نیست او شهید میشود!

یک دفعه فریاد افسر انتظامی اسیر شده برخاست:

ـ شما دین دارید ؟ مذهب دارید ؟ اگه شهادت خوبه خودت بیاشهید شو مرتیکه . من نمیخواهم شهید بشوم . والله که اینها صد بار از شما مؤمن تر و مسلمان ترند و...

طرف ایرانی نمیدانست که سرهنگ اسیر ایرانی مکالمه را گوش میداده است.

آیا واقعاً این شربت معروف برای همه گواراست!؟ من فکر نمیکنم.

ولی به حساب سوخته شدگانی مثل ایرانیان دربند در اربیل، میتوان همچنان شعار داد و بی خیال از پرسشگری مردگان و سوختگان و از رده خارج شدگان که فریادشان را گوش شنوائی نیست. نه در این سو و نه در آنسو!

در نگاه من آنان بخشی از دستگاه حاکمیت دینی بر میهن ما بوده و هستند و مأموریتشان چیز دیگری جز دفاع از منافع ملی ما بوده است!

ولی این حکم درست است که یک دولت ملی باید از شهروندان خود و در حقیقت از حقوق و حرمت خود دفاع کند و پای ارزش پاسپورتی که صادر کرده است بایستد.

آیدین تبریزی

روزنامه گاردین: صدور حکم سنگسار برای 9 نفر ایرانی

واقعا تکان دهنده است!

این حکومت بی شرم، زنان بی گناهی را که به زور مورد تجاوز قرار می گیرند یا توسط مردان بی شرفشان به فاحشه گری وادار می شوند، نه تنها از آنها در برابر تعرض ها و تعدی ها دفاع نمی کند و مورد حمایت اجتماعی قرار نمی دهد، بلکه به جرم «زنا»! به وحشیانه ترین مجازات تاریخ یعنی سنگسار متهم می کند! جای ظالم و مظلوم عوض شده است و زنان بی سواد و فقیری که توسط مردان بی شرفشان مورد ستم و سوء استفاده قرار می گیرند، به عنوان مجرم مجازات می شوند!؟ کجاست آن خانمی که ادعا می کرد اپوزیسیون بی دلیل چهره این حکومت را تخریب می کند!؟

مقاله جدید گاردین را به این خبر اضافه کرده ام و دوستان می توانند گزارش کاملتر را دوباره بخوانند

کیومرث نویدی

کنگرة ملیت
های ایران فدرال مهمترین نیروی سیاسی و نگهدارندة یکپارچگی ملی

آقای کرمی! ۱ ـ ناصر مستشار راست می
گوید. ریسک نکنید و تست د ان آ ندهید. ۲ ـ طرح شما خوب است. اما، این ترکها از ایران برو نیستند. چنان پائی سفت کرده
اند لامروتها که نگو. ول کن نیستند. ۳ ـ هرچه محافل آکادمیک بگویند وحی منزل نیست. در این محافل هنوز تاریخ زردشت را دوهزار و پانصدسال پیش می
دانند. اصلا نمی
خورد. ۴ ـ ارجاع شما به ویکی
پدیا این خطر را نیز دارد: اطلاعات (از جمله معنی آریا) ممکن است غلط باشد و تغییر کند. اما، دیسکورس آزادی اگر هم تغییر کند رو به آزادی بیشتر خواهد داشت. از جمله تعریف ملت؛ ملت فرهنگی و سیاسی و داوخواه. این ریسک را نکنید و به ویکی
پدیا ارجاع ندهید.

۲ ـ طرح شما خوب است. اما، این ترکها از ایران برو نیستند. چنان پائی سفت کرده
اند لامروتها که نگو. ول کن نیستند.

۳ ـ هرچه محافل آکادمیک بگویند وحی منزل نیست. در این محافل هنوز تاریخ زردشت را دوهزار و پانصدسال پیش می
دانند. اصلا نمی
خورد.

۴ ـ ارجاع شما به ویکی
پدیا این خطر را نیز دارد: اطلاعات (از جمله معنی آریا) ممکن است غلط باشد و تغییر کند. اما، دیسکورس آزادی اگر هم تغییر کند رو به آزادی بیشتر خواهد داشت. از جمله تعریف ملت؛ ملت فرهنگی و سیاسی و داوخواه. این ریسک را نکنید و به ویکی
پدیا ارجاع ندهید.

آقای قندچی!

باید اوضاع و حساسیت
ها را هم در نظر گرفت. می
دانید که به خاطر همین ماجرای مرگ بر ایران و لولوخرخرة تجزیه مرتب جوانان ما را اعدام می
کنند. به آقای ستوده هم بگوئید مرا قوم و قبیله پرست ننامد. نیستم. پایخ بقیه نکات شما را در مقاله
ام داده
ام.

آقا جمال!

من نمایندة ملت کرد نیستم. شما هم نیستید. هر کدام بر مبنای نظر و احساس وظیفه داریم عمل می
کنیم و من برای آنچه می
کنم از کسی اجازه نمی
گیرم؛ شما هم سایز قد و قامت من دستتان نیست آقا! در برابر آنچه نوشته
اید که باری من هم قبول دارم؛ جوانان غیر کرد بسیاری هم در راه اهداف کردهاجان داده
اند. آنچه را دیگران با کردها کرده
اند در چارچوب مباحث ایدئولوژیک باید سنجید و داوری کرد و نه خیانت یک ملت به ملت دیگر. فدائیان اکثریت و حزب توده فقط با کردها بد نکردند. با بسیاری از مبارزان فارس هم کردند. متأسفم که باید بگویم خیلی سطحی
اندیشید آقا. اعتمادسازی هم برای جلب رضایت فارس و غیر فارس نیست؛ برای رسیدن به فرهنگ دیالوگ است و هدف آن نزدیک کردن نیروهای اپوزیسیون به یکدیگر برای برانداختن جمهوری اسلامی؛ برای رسیدن به آنجا که ملت کرد بتواند نفس بکشد و گمان نکنم فایده داشته باشد برای شما توضیح دهم که خیلی فرصت نمانده است. احترام هم پدیدة دوطرفه
ایست آقا. دیگر به سلامت.

منوچهر جمالی

jamali@parseng.com

انسان، سرچشمه پیدایش بینش و اخلاق و قانون

فرهنگ اصیل ایران را در داستانهای شاهنامه میتوان یافت که گرداگرد محور « سیمرغ » و « پهلوانان سیمرغی » میگردد . داستان ، در هزوارش به معنای « دین » یعنی بینش بنیادی و زایشی ازخود انسانهاست. دراین داستانها « نقش اندیشی » شده است . اندیشیدن تنها درمفاهیم نیست بلکه درصورت ونقش هم اندیشیده اند

آنکه « مفهوم » را از« تصویر« جدا میکند، یک پای حقیقت پویا را می برد . فرهنگ ایران، مفهوم « اسطوره » را نمیشناسد و بکارنمی برد. درشاهنامه بحث از داستان است که درهزوارش به معنای « دین » است ( به یونکرمراجعه شود) ودر فرهنگ کهن، گفتگو از« بُندهش » است که به معنای « شیوه درک جهان از راه پیدایش آنها، نه از راه خلقت اسطوره ، یک اصطلاح قزآنیست که باخود بار منفی قرآنی را همیشه حمل میکند.اعراب به محمد میگفتند که این سخنان تو همه اش اساطیراست، ولی محمد قصه های خودرا که چیزی جزهمان مقوله اساطیرنبود، اساطیرنمیدانست. البته همین اصطلاح قرآنی، معرب واژه «ئوستره= اوستره » است که دراصل به معنای نی وترانه نی بوده است. واین ترانه ها ، ترانه های زنخدایان بوده است که اسلام برضد آن برخاست. اگر نگاهی به انتشارات فلسفی اخیر درآلمان انداخته شود ، دیده میشود که آثارنوینی درباره « تصویر و فلسفه تصویر» منتشرشده است . یکی ازاین فلاسفه درکتابش جمله ای ازادورنو آورده بود که بیش ار 17 تصویر داشت. اسطوره هم ، چیزی جزاندیشیدن درتصاویرنیست. همان کاریسمای آقای وبر، و همان امام زمانی که نمیتوان قدرت آنرا از اذهان درایران زدود، چیزی جزترکیب اندیشه تصویری نیست که فوق العاده موءثراست. فلسفه یونان نیز چیزی جزتلاش برای استخراج اندیشه ها ومسائل فلسفی ومفاهیم ازاسطوره های یونان نبود. دراین زمینه به آثارپروفسور شاده والت بیندازید که ازبزرگترین اساتید یونان شناس درآلمان بوده است. درواقع ، هرحقیقت زنده ای بردوپای تصویرومفهوم میرود و اسطوره را نمیتوان ازدرک حقیقت درمفاهیم جداساخت

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.