رفتن به محتوای اصلی

کدوم غده سرطانی؟
16.04.2008 - 12:21

انتخاب کامنت ها و تنظیم از کیانوش توکلی:

آیدین تبریزی

آن که با مادر خود زنا کند.

اما آنهاییکه اهمیت آن را نمی بینند که چرا موضوع مهمی مثل آموزش رانندگی باید به زبان مادری باشد فقط جمله پیشینم را اینجا می گذارم تا دوباره بخوانند:

گرایش فاشیستی نفی هویت مردمان ایران، در جمهوری اسلامی، به آن درجه ای از جنون رسیده است که تا آنجا پیش می رود که نگذارد آموزش رانندگی به شهروندان کرد هم، به زبان مادری شان انجام شود! آنها آن قدر درک و شعور ندارند که بدانند، اگر یک کرد بی سواد یا کم سواد نتواند قواعد رانندگی را که به زبانی نا آشنا به او آموخته می شود، درست فرا بگیرد، فردا بی گناهی را در خیابان زیر خواهد گرفت! اگر این جنایت بر علیه بشریت و جنون شوونیستی نیست، پس چیست؟! اگر عدم آموزش زبان مادری در مدرسه باعث افت تحصیلی و عقب ماندگی کودکان می شود، عدم آموزش صحیح رانندگی به زبانی که طرف می داند، باعث گرفتن جان آنها و دیگر بی گناهان می شود! همین است که در اکثر کشورهای غربی، آموزش و امتحان رانندگی برای مهاجران به زبان آنها انجام می شود، چون موضوع حیاتی جان آنها و جان شهروندان خود آن کشورهاست که در تصادف می تواند به خطر بیفتد.

این حرف آقای نویدی را من با پوست و گوشتم احساس کرده ام! بسیاری از آذربایجانی ها بودند که وقتی من به آنها می گفتم باید ریاضی، فیزیک، شیمی... هم به زبان ترکی آموزش داده شود تا آموزه های علم نوین وارد ادبیات روزمره ترکی آذربایجانی شود و فرهنگ تفکر علمی را وارد ادبیات محاوره ای ما کند و آن را از یک زبان کوچه و بازاری به زبانی علمی و دقیق تبدیل کند، مرا مسخره می کردند که مگر می شود، ریاضی، فیزیک، شیمی و... را به زبان ترکی خواند؟!! چون آنها تا چشم باز کرده اند، دیده اند که علوم را باید به زبان فارسی یاد گرفت و مثلا فحش های کوچه و بازاری را به ترکی!؟ دیگر "ستم" آنقدر عادی شده که کسی آن را حتی نمی بیند و آنهایی را که می بینند نیز مسخره می کند!؟

ساوالان

جناب یحیایی

برای من خیلی سخت است که بپذیرم شما با آن دانش و تجارب سیاسی علت موضعگیری جدید آقای یزدی را درست تشخیص ندهید . اگر به سوابق سیاسی نهضت آزادی توجه کنید و آن اندیشه ها را با شرایط سیاسی داخل ایران تطبیق بدهید معما راخت تر حل خواهد شد . نهضت آزادی از بقایای جبهه ملی است که اساس ایدئولوژی ان را «تمامیت ارضی" و برتری «زبان فارسی" نسبت به سایر فرهنگها و زبانها تشکیل میدهد . جنبش های ملی در آذربایجان ،کردستان ، خوزستان ، بلوچستان و ترکمنستان مایه نگرانی آنها شده و بیم از آن دارند که با تضعیف حکومت مرکزی ، ایران به چندین کشور تجزیه شود و آرمانهای آنها بر باد رود . از این روی ایشان حاضرند هرنوع خفقان و دیکتاتوری را تحمل کنند ، فقر و ناداری مردم را ذر برابر «تمامیت ارضی" و برتری نژاد آریایی!!! نادیده بگیرند تا زمانی که «خطر" موجود رفع شود(اگرچه رفع شدنی نیست و با بستن چشم خود بر حقایق چیزی عوض نخواهد شد ) . همچنانکه مدافعان برون مرزی «تمامیت ارضی" حاضر شده اند سلاح بر کف گیرند و پشت سر جمهوری اسلامی بجنگند . بنابر این حمایت یزدی از جمهوری اسلامی و قانون اساسی موجود دلیل کاملاً موجهی (البته از نظر آریاپرستان) دارد .

نویدی

جناب باربد!

۱ ـ من چیزی به نام زبان رسمی را قبول ندارم. زبان مشترک بحث دیگری
ست.

۲ ـ حتی اگر قبول بکنیم که یک زبان رسمی داریم، چرا باید الا و بلا چیزی مثل آموزش رانندگی و امتحان گواهی
نامة رانندگی به زبان رسمی باشد؟ منطقی بیندیشید. مثلا کمک
های اولیه یا راه
های پیش
گیری از بیماری ایدز (و در کل هر چه به سلامت آموزش گیرنده و دیگر مردمان ارتباط دارد) باید با زبانی صورت گیرد که مردم می
فهمندش. اینجا اساس باید بر فهمیدن و فهماندن هرچه بیشتر باشد. یک بی
سواد روستائی کرد یا ترک یا عرب یا بلوچ و.... به سختی زبان فارسی را می
فهمد (یا ممکن است اصلا نفهمد) آیا او حق ندارد رانندگی یاد بگیرد؟ آیا توجه دارید که برای رفع همین مشکل زبان بوده
است که علامتهای راهنمائی و رانندگی را به خط تصویری و بین
المللی ترسیم کرده
اند.

جناب باربد!

به شما توجه می
دهم که آنقدر ستم برای ما عادی شده است که دیگر نمی
بینیمش. و فکر نکنید اگر تیتر مقالة من چیز دیگری می
بود این حضرات کنار می
نشستند. مسئله از رو بردن من است با جنگ روانی. ولی بگذارید دل و روده
شان را بیرون بریزند.

و تیتر مقاله؟

چرا ناخوراست. مگر همین چندی پیش آقای خاتمی نفرمودند که کردها اصلی
ترین ایرانی
ها هستند؟ آن که با اصلی
ترین ایرانی
ها در میهن خودشان چنین کند با غیر اصلیها چه خواهد کرد عزیز؟

جناب باربد

سامان باربد

نویدی گرامی و جناب حسین

چرا آنچه اینقدر روشن است، با کلمات هیجان انگیز پیچیده می شود؟ مقاله را می خوانم و اظهارنظرها را. این در نظرم روشن است: هر که بخواهد به هرزبانی قوانین رانندگی را یاد بگیرد می تواند اما به زبان رسمی کشور باید امتحان آیین نامه بدهد، چرا؟ چون بسیاری از نوشته های همراه با علایم رانندگی به همین زبان است. زبان رسمی برای همین چیزهاست آخر. کسی که می گوید به زبان خود نگویید و نشنوید، احمق است، اما ترتیب مادر خودش را نداده است! نیروی انتظامی راهنمایی و رانندگی، با نیروی نظامی سپاهی و اطلاعاتی از زمین تا آسمان فرق دارد. نکته ی توتالیتر قابل فهم است، به همه چیز برمی گردد. اما در گفت و گوی ما مجزاست. بی اعتنایی به قوانین راهنمایی و رانندگی مخالفت با رژیم نیست! تیتر مقاله، با مقاله نمی خواند.

حسین عزیز.

می نویسید که اصل پانزده، اگر به بحث گذاشته شود توان و انرژی دولت و جامعه را می گیرد. خب بگیرد! هر موسسه ای برای همه چیزی خودش سیاستگذاری می کند،حتا برای ارتفاع سینی چای در دست مستخدم "پالیسی" دارد، یک کشور برای موضوع به این مهمی نداشته باشد؟ ما در باره ی چیزی حرف نزنیم چون اگر صدایش در بیاید چه و چه می شود؟ می گویم: آنانکه به شما گفتند سوار درشکه ی رستگاری شوید، خودشان رولزرویس سوارند. بگذارید درباره ی همه چیز حرف بزنیم. اما فکرمان مثل مته باشد. تا ته مفاهیم برویم.

حمید

نمی دانم ریشه اینهمه نفرت از نام ترک و کشورهای ترک در چی هست؟ آیا با نفرت از نژاد یک هموطن دیگر وطن پرستی ممکن است؟ مگر ایران نوین مدیون ترکهای صفوی نیست؟ آیا تابحال ترکها برای ایران مشکل ساز بوده اند؟ ایران با ترکیه و عثمانی بیش از 500 سال است که اختلاف مرزی نداشته کدام همسایه دیگر چنین بوده است؟ اگر قرار باشد که ایران تجزیه شود مطمئنا ترکها آخرین گروهی هستند که جدا می شوند. البته ممکن است که فارسها از ترکها بخواهند جدا شوند. نمی دانم چرا خبرگزاریهای ایرانی به این فاجعه اهمیت زیاد می دهند؟ بمب خبری.. مگر توایران کم افغانی مورد تجاوز قرار گرفتند؟

شبنم

گرایش
ها و ضد
گرایش
ها «۱»

آقای نویدی تو آخرین سند حزب مشروطه حرف قشنگی زده شده. برید بخونید. اونجا نوشتن اونایی که به ما میگن اگه یه استان بخواد جدا بشه چیکارش میکنین، ما ازشون میپرسیم اگه هر شهر بخواد جدا بشه شما چیکار میکنین. من فکر نمیکنم شما جوابی داشته باشین. مشکل شما در اینه که تناقض تو حرفتون هست. شما از یه طرف میگین بدون توافق بر سر مسئله ملی هیچ کاری نمیشه کرد، یعنی هیچ آلترناتیوی درست نمیشه. ولی از طرف دیگه فراموش میکنین که اگر هم گیریم که توافق بشه باز هم مسئله اصلی که دمکراسیه میمونه. از دو حال خارج نیست. یا بر سر تجزیه ایران توافق میکنیم یا نمیکنیم. اگر بکنیم، باز هم مسئله ی بخش های تجزیه شده همون دمکراسیه. مگه شوروی از هم پاشید و مسئله ی ملی رو به اصطلاح حل کرد، دمکراسی اومد؟ پس میبینید که بزرگان قوم حق دارن که یک قدم از دمکراسی عقب نمیشینن و حل مسئله ملی رو ذیل مسئله دمکراسی میفهمن. و اگر هم توافقی حاصل نشه، باز هم مسئله دمکراسی که حلال مشکلاته دست نخورده باقی مونده. بنابراین، طرح سئواله که غلطه. گرایش باید گرایش به دمکراسی باشه و نه مسئله ملی. تا دمکراسی نیاد، حال چه در ایران یکپارچه و چه در ایران تجزیه شده، درد مردم دوا نمیشه. پس بهتره که همه تلاش رو بگذاریم بر روی دمکراسی و نه مسئله ملی. تو یه ایران دمکراتیک راحت تر میشه حتا به تجزیه رسید تا تو یه ایران تجزیه شده به دمکراسی. مسئله خیلی ساده ست.

نویدی

گرایش
ها و ضد
گرایش
ها «۱»

نظاره
گر عزیز!

کاملا درست است؛ مثل همه چیز جهان انسان: من نسبت به آلمان هم همین احساس دوگانه را دارم؛ از بخش هیتلری آلمان متنفرم و عاشق بخش گوته
ای آلمانم؛ اگر روزی ایران تجزیه شود، من خواهم رفت در مرز کردستان و بقیه ایران دراز خواهم کشید و خواهم مرد. ایران باید وارد تمدن صنعتی شود وگرنه نابود خواهد شد؛ با همة بخش
ها و مردمانش. و این جز با شکوفائی
 همة فرهنگ
هائی که ایران را ساخته
اند ممکن نیست.

آقای دلیران تنگستان!

من همة احساس شما را می
فهمم. اما با پنهان کردن درد که درد درمان نمی
شود. مرد! چطور نمی
توانی دریابی که من دارم جان می
کنم که این مانع را از سر راه بردارم. در نخستین مقالة «طرحی برای نجات از بن بست" (در رابطه با طرح پارلمان در تبعید) نوشتم که اصلاً نمی
خواهم وارد مسئلة ملی شوم؛ نمی
خواهم بنویسم ملیت
ها یا اقوام. می
نویسم مردمان ایرانی ـ تا این مسئله را دور بزنم ـ دریافتم اما نمی
شود. می
فهمید چه می
گویم دلیر تنگستانی؟ نمی
شود. با فراموش کردن غدة سرطانی که نمی
شود سرطان را درمان کرد. اگر به یک توافق حداقل در این مورد نرسیم، کارمان تمام است.

جناب بهرامی!

درست می
گوئید. من در نقد مارکسیسم آنقدر پیش رفته
ام که مارکسیست
ها سایه
ام را با تیر می
زنند و در نقد هر آنچه غیرعقلانی تشخیصش بدهم تا پای جان می
زنم. اما هیچگاه هیچ
گونه
ای از رادیکالیسم را تجویز نکرده
ام؛ دشمنی من با انواع رادیکالیسم است؛ ایران باید نجات یابد و نیاز دارد به آخرین تیرهای ترکش.

شاید این جنون باشد.

اما، جنون شریفی
ست آقا. بهتر از جنون حقیری
ست که مراد شما (شاید هم خودتان گرفتار آنید.)

روزی سروده
ام:

ساقی نه شکایتیم از این مستی بود.

بی مستی ما، دور جهان پستی بود.

بگداز مرا به شوکران غم خود!

ک
آن افشره آبروی این هستی بود.

پایش هستم.

نظاره گر

گرایش
ها و ضد
گرایش
ها «۱»

آقای نویدی عزیز من همه نوشته های شما را میخوانم پس بگذارید احساسم را به شما بگویم: در کل نوشته های شما یک چیزی مثل کین و مهر به ایران در جریان است. هم ایران را دوست دارید و هم از آن متنفرید.

آیا اشتباه میکنم؟ شاید. ولی حقیقت این است که آدمی نمیداند شما چه هدفی را دنبال میکنید. آدم نمیداند که آیا دمکراسی فراصنعتی و هومانیسمی که شما جستجو میکنید در همین ایران، ایرانی که به هر حال به گواه همین شاعرانی که شما ازشان نقل میکنید چند هزارسالی قدمت دارد، عملی است یا نه. آدم گاهی فکر میکند که گویا شما به چیزی کمتر از تقسیم ایران به واحدهای اتنیکی راضی نمیشوید. اما آیا این یک عقبگرد به جامعه پیش از دوره صنعتی شدن و جامعه پیش از هومانیسم نیست؟ و آیا این تقسیم اتنیکی با دمکراسی فراصنعتی و انسانمداری که شما میخواهید در تضاد قرار نمیگیرد؟

با تشکر از شما

دلیران تنگستان

گرایش
ها و ضد
گرایش
ها «۱»

کیومرث نویدی عزیز آخر این چه حرفیست میزنی؟ کدوم غده سرطانی؟ غده سرطانی حکومت جهل و جنون اسلامیه یا فردوسی و کوروش و داریوش که تو همون پالتاکی که میری انقدر فحششون میدن که صدای خودت هم درمیاد؟ کیومرث جان، تو یه دمکراسی میشه تاریخ ایران رو بطور علمی و دور از حب و بقض نوشت یا تو یه استبداد اتنیکی؟ آخه مرد مگه میشه دمکراسی رو دور زد رفت سر زبان مردم. با هر زبانی میشه فاجعه آفرید جز با زبان دمکراسی. مشکل ایران زبان فارسی و کردی و ترکی نیست که با رفع سلطه ی یکی همه چیز حل بشه، تازه به قول خودت که فارسی لنگوا فرانکا هم که بوده. مشکل خود سلطه ست. مشکل خرافه ی دینیه که به جون مردم افتاده. مشکل سلطه ی نفت رو اقتصاد ملیه. مشکل عدم مداراست. هزارتا مرز ملی به مرزهای کنون اضافه کن، تا زمانی که مشکل هومانیسم و نگاه انسانگرا جا نیفتاده باشه، فقط به ابعاد جنون افزودی کیومرث جان. الان بیشتر از این وقت ندارم. می بخشید. ولی کیومرث جان، کسانی دارن خود ایران رو به عنوان غده ی سرطانی معرفی میکنن و تو عملا داری باهاشون هم صدا میشی. پا رو باید از تو کفش زبان و ملت دراورد، کرد تو کفش دمکراسی و هومانیسم، همون چیزی که مسئله ی نهایی خودت هم هست و فقط تو ترتیب مسئله دچار اشتباه شدی. شونه هاتو می بوسم کیومرث، تو رو به شرفت شعر و هوشت رو هزینه ی درد اصلی مردم بکن: نان و دمکراسی.

جناب شما سوراخ دعا رو عوضی گرفتی. آقا مردم تو ایران نون ندارن بخورن شما از صبح تا شب کارت شده مسئله ملی. آقای نویدی مسئله ی ملی نون نمیشه. مسئله ملی آب نمیشه. با مسئله ملی نمیشه جلوی فقر رو گرفت که دبیر مملکت مجبور نشه بره کلیه ش رو بفروشه. با مسئله ملی چیزی از گسترش اعتیاد کاسته نمیشه. با مسئله ملی از فحشا کم نمیشه. ولی با مسئله ملی به عمر ولایت فقیه افزوده میشه. با مسئله ملی فاشیسم و نژادپرستی فارس و کرد و ترک قوی تر میشه. با مسئله ملی مردم تو ایران از هر حرکتی هم که بخوان بکنن دست میکشن. با مسئله ملی، به همین مقاله ی پانترکیسم و ختنه نگاه کنین، ترکیه و باکو به ریش ایرانی میخندن. آقای نویدی دست بردارین از مسئله سازی. دست بردارین از به حاشیه بردن مسئله فقر. از به حاشیه بردن درد اصلی مردم که ولایت جهلیه است. دست بردارین از به حاشیه بردن مسئله دمکراسی. آقای نویدی تو ایران یه مسئله بیشتر وجود نداره، اونم مسئله دمکراسیه. چقدر باید بگن تا شما متوجه بشین؟ چقدر باید بگن که تاریخ بشریت سندی والاتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر نداره. چقدر باید بگن که این اعلامیه باید مبنای قانون گذاری در ایران باشه. آقای نویدی، شما بچه نیستی، چرا میخوای این مملکت رو به خاک و خون بکشی. آقای نویدی، تو رو به هر کی میپرستی، به همه ی اون راستی و صداقتی که یه روزی تو هممون بوده، جان هر کی که برات عزیزه، دست بردار از تفرقه و آب به آسیاب جهل و جنایت ریختن. من و تو تو کنج اروپا نشستیم. یه کاری نکنیم خونی رو که یه مشت جنون زده تو اون کشور تکه تکه شده ی فردا خواهند ریخت به پای من و تو بنویسن. آقای نویدی، آتش بیار معرکه نشیم

کمال

در جدال با میانمایگی

آقای گرگین، من شناختی از فلسفه ی ایرانشهری که شما وظیفه معرفیش رو به عهده گرفتین ندارم. به نظر جالب میاید. کاری هم به دعواهایی که خودتان را بهشان درگیر میکنین ندارم. من خودم نه چپ هستم و نه راست. شاید همان حرف آقای بلخی، که خودتون هم در این مقاله بطور ضمنی بهش اعتراف کردین درست باشه و شما بهتر باشه که به جای سیاست به پژوهش در فلسفه و تاریخ ایران بپردازین. در کل همه ی اینها مسئله خودتان است و من فقط به عنوان یک دوستدار ادبیات فارسی صحبت میکنم: دست تان درد نکند از نثری که می نویسید. نثر شما در همه قسمت ها عالی، و در برخی قسمت ها، بی همتاست.

همیشه کارهایتان را میخوانمم.

ناصر مستشار

گرایش
ها و ضد
گرایش
ها «۱»

بر آورده ساختن خواستهای ملی اقوام گوناگون ساکن ایران در چهار چوب ایران دمکراتیک جزئی از پروسه نهادینه شدن دمکراسی در ایران بشمار می رود! در طول تاریخ همواره ما از مرز نشینان و مرزداران که در حفاظت از تمامیت ارضی ایران جان فشانی کرده اند تقدیر نموده ایم اما چرا از دادن حقوق حقه آنها کوتاهی می کنیم!روزگاری نه چندان دور حزب دمکرات کردستان ایران شعار خود مختاری برای کردستان ودمکراسی برای ایران را سرلوحه برنامه های خود نموده بود که همان روز ها با مخالفت باستاگرایان ایرانی روبرو شد.آنقدر رهبران حزب دمکرات کردستان ایران از جانب بخشی از اپوزیسیون ورژیم اسلامی مورد سرکوب وبی اعتنائی قرار گرفت که عاقبت آنها در سایه تحولات منطقه ائی به شعار غیر منطقی جمهوری کردستان در ایران فدرال روی آوردند!اگر حزب دمکرات کردستان شعار جمهوری ایران فدرال را بپذیرد که کردستان بخشی از آن باشد کاملا پذیرفتنی است!بنظر من هرچقدر به نیروهای سیاسی مناطق ملی یا قومی مشکوک وجدائی طلب نگاه کنیم کار خراب تر می شود وآنها را از خود بیشتر رانده ایم.برای مثال دکتر قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان وبه نمایندگی آن حزب هنگامی که در شورای ملی مقاومت به رهبری سازمان مجاهدین خلق برای سرنگونی رژیم اسلامی عضو یت داشت ،در یک اقدام و خواست غیر منطقی شرط مذاکره با رژیم اسلامی را برای بدست آوردن خودمختاری را برای خود محفوظ وقانونی می دانست که بالاخره حزب دمکرات کردستان ایران بهمین دلیل از شورای ملی خارج شد!دکتر قاسلمو عاقب جانش را حین مذاکره با رژیم اسلامی در اتریش از دست داد اما من نمی دانم چرا حزب دمکرات کردستان در حال حاضر ،آماده نیست با اپوزیسیون دمکرات به مذاکره بیشتر و پیوند محکم تر برای سرنگونی برسد اما چگونه می توانست با رژیم اسلامی به تعامل بپردازد که دوبار رهبران همین حزب بدست رژیم اسلامی از پای در آمدند!

نمی دانم چرا بیانیه اخیر آذربایجان مرا به یاد بیانیه های مصنوعی و غیر واقعی حزب رستاخیز می اندازد.در آن روزها نیز خیلی ها برای شاه بیانیه می نوشتند که از نظام شاهنشاهی دفاع خواهند کرد اما هنگام سرنگونی شاه یکی از آنها به خیابان نیامد وشاه هم دلش خوش بود که همه آنها طرفدار او هستند! در این بیانیه اگر بیانیه نویسان نقطه وحدت واتصال ممه ایرانیان را مقاطع تاریخی مطرود گذشته قرار می دهند واز درخواست های دمکراتیک کنونی طفره می روند هیچگاه نخواهند توانست به اصل قضیه درخواست ملی ویا قومی بپردازند،آنها باید به خوانندگان توضیح بدهند که زرتشتی بودن آذربایجانی ها در گذشته همانقدر به فراموشی سپرده شده است که دیگر نقاط ایران را نیز نمی توان با آن عامل به وحدت رساند. چگونه زرتشت بودن می تواند عامل وحدت باشد این در حالیست که 90% درصد مردم ایران مسلمان هستند و تمام تلاش نیروهای سیاسی براین است که عامل دین دیگر در عرصه حکومت دخالت نکند بلکه همه ادیان به مراکز دینی خود برگردند و دیم به یک مسئله شخصی تبدیل گردد.برگشت به زرتشت به همان اندازه برگشت به صدر اسلامی می تواند زهر اگین و بنیادگرائی بشمار آید!نزدیک به 1300 سال هست که مردم منطقه آذربایجان به زبان ترکی آذری سخن می گویند ودده قور قوت نیز همین قدمت تاریخی را در تبریز دارا می باشد.می شود ترکی آذری را در چهارچوب ایران دمکراتیک به رسمیت شناخت بی آنکه به تمامیت ایران آسیبی برسد.زبان ترکی آذری تنها یک زبان نبست بلکه در طول قرنها حامل فرهنگ وسنن وآداب وفرهنگ ورسوم خاص خود نیز تبدیل شده است که هیچگاه تضادی با دیگر فرهنگهای دیگر در ایران نداشته است.ماچه بخواهیم ونخواهیم زبان ترکی آذری وبا فرهنگ خاص خودش در طول اعصار وقرون در بخش اذربایجان حیات داشته است که همچنان با احترام مسالمت آمیز و با دوری جستن از هرگونه برتری طلبی با دیگر زبانها وفرهنگها می تواند به حیات وتقویت هویت خود ادامه دهد!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.