رفتن به محتوای اصلی

به این میگویند «میخ اسلام"!
16.03.2008 - 15:26

هرمس

بازنمایی و وانمودی

آرش جان دیرکردی در کار نبوده، و مباحث دیگر در جریان بود که ذهن شما را به خود انگیخته بود. اما، من به این مفاهیم از روزن هستی شناختی نگاه نمی کنم و به آن دوران گذار هم یا تقسیم بندی جهان باور ندارم. البته تقسیم جهان به ادوار مختلف تاریخی در نظریات آگوست کمت، کندورسه، هگل و مارکس دیگران هم به چشم می خورد. در اندیشه زرتشتی هم دوران گذار البته وجود دارد. اما بحث من در گرو آن نیست. یکی از بشارت های جهان مدرن زایل کردن ترس و غلبه بر هراس آدمی بود از طریق به توبره کشیدن طبیعت از طریق عقل. منظور از عقل هم بیشتر عقل امرارمعاش است. مدرنیت اما در این بشارت خود راه به غلط برده است. از همان آغاز هم این بشارت، مانند بشارت های مذهبی مشابه، نادرست بوده است زیرا مدرنیت، به رغم تمام دستاوردهای بی چون و چرای خود، با زدودن هر ترسی، ترسی جدید را به دنیا آورده است. رهائی از ترس، یا بیم، وسوسه ای است که در نگاه کی یرکه گور، یا در نظرگاه فلاسفه وجودگرا، بحث عمیقی دارد. بی تردید، این ترس گره خورده است با ترس از سرنوشت و تقدیر و هوا و هوس روزگار. اما مدرنیت تلاش کرد بر تردید و قضا و قدر به زعم خود غلبه کند تا خودبنیادی به مانند آن دیگری خدا به منصه ظهور رسد. من بر این باورم، که مدرنیت تداوم نگاه دینی است و هنوز هم باورهای دینی در آن نقش دارد: از جمله: انسان ارباب جهان است، مانند انسان نظیر خدا است در آموزه دینی یا بر مثال خدا است؛ مرگ پایانی دارد و جاودانی در راه است مانند جهان اخروی آموزه دینی؛ که "جان" یا "روح" خدشه ناپذیر است و بر هر چیزی غلبه تواند، همانند آموزه دینی نامیرایی روح و غیره. به قول شمیت، در حقیقت بسیاری از مفاهیم مدرن مفاهیم الاهیات هستند که از پوسته انفسی خود جدا شده و آفاقی شده اند.

با سپاس از شما

ناصر کرمی

شکستن دیوار تمامیّتِ ارضی، با پرپایی جبههء کنزرواتیو ایرانی [7]

خانم یا آقای امیری، باسلام

آنچه در بخش 7 این نوشتار به آن پرداخته شده، نظراتِ عقب مانده، و نژاد پرستی کشور ترکیّه بنا با استناد واقعی و تاریخی هست، شما اگر مطلبی تحلیلی درست در ردِ این نوشته دارید، سپاسگزار خواهم بود که اگر آنرا مطرح کنید،

آیا در این مقاله مانند کمال آتاتورک که گفت: [ارزش یک نفر تُرک برابر با سایر جهان است]، اشاره رفته است که[ یک ایرانی تبار یک چهارم جهان هست] ؟؟. کجای این نوشتار حاکی از نژاد پرستی هست ؟.

شرایط سیاسی و اجتماعی هر زمان و عصری ادبیّاتِ ایرانی خاصّ خود را میطلبد، زمانی پرداختن به اندیشه و فلسفه سازی، زمانی به آفرینش هنر، نظم و نثر، و زمانی هم زبان سیاست و درشتخویی در مقابل بیگانگان هست،

چنین نوشته هایی بازتاب بر خوردها و روشهای نا شایست به ایرانیان هست، اگر این سبک سیاست ورزی و تحلیل مسائل از سوی امثال شماها ادامه پیدا کند،

مطمئن با شید زمانی هم خواهد رسید که کلمات دلنشین و پیام آور آزادي و مهر _، جناب اقای م. سحر، نویسنده و شاعر ایرانی به مانند گلوله عمل خواهد کرد.

ایرانی

مادران نسل انقلاب، مادران صلح و آزادی

واقعا انسان دچار حیرت میشود وقتی می خواند و می فهمد که این رژیم سیاهکار با ایران دخت ها و مادر بانوهای کشورمان، در زندانها و در اتاقهای شکنجه و سالنهای مرگ چه کرده است. انصافا دود از کله ادم بلند میشود. هنوزم همان رژیم تبهکار بر سر کار و حاکم و سوار است و همان افراد خبیث هم در حکومت می چرند و صاحب قدرت و همه کاره هستند.... از ملا گرفته تا مکلا، همان اسب و همان یابو. تنها فرقی که کرده اند اینست که گردنشان کلفت تر و موهایشان خاکستری شده و بجای لباس پاسداری و بسیجی حالا کت و شلوار میپوشند و عینکی میزنند و صد البته همه شان دکتر و پژوهشگر و دگراندیش و حتی بعضا مخالف مخملی هم شده اند! انوقت یک عده ابن الوقت در فرنگ دنبال این قبیل ادمکشها راه میافتند و برایشان لقب و لعاب و اعتبار میسازند و سینه میزنند و ته دلشان به ریش ملت ما میخندند که چقدر نجیب و مظلوم و ساده لوح هستند.....

خانم انتظاری ایران دخت غزیز درود بر شرف شما زنان مبارز.

کیخسرو آرش گرگین

بازنمایی و وانمودی

کلا مدرنیته به نگر من، کمپانی ِ ترس است بدون آنکه توانسته باشد امید را نیز به همان اندازه گسترش دهد و نهادی اش کند. از این روزن، مدرنیته باید به سود سنت تصحیح شود. که البته کلا من به دوئینگی میان سنت و مدرنیته باور ندارم و از این ثنویت مفهومی، در نهایت، چیزی جز "قراضه" کردن جهان برنمی آید. "دکتر قراضه های" ِ جهان نو یک مو بر تن ِ "امید" نگذاشته اند و همه چیز در خلاء ِ مفهومی میان سنت و مدرن نابود می شود. که البته پسامدرنیته پاسخی کاملا غلط بود به این کاستی. از آن رو غلط، که درست های مدرنیته را به سود نادرست های سنت کنار گذاشت که این خود داستانی ست پر آب چشم و طولانی. بگذریم.

*

غلبه بر طبیعت در اروپا، ریشه در تصویر طبیعت نزد ارستو دارد. فروکاستن طبیعت به شماره و عدد در حقیقت آغاز استعمار طبیعت از سوی آدمی ست. همانگونه که نزد فلسفه ی یونانی گسل ِ میان ِ پولیس و طبیعت را بربریت ِ غیر ِ آتنی پر کرده است و در نهایت، آن جهان ِ غیر ِ آتنی باید کلونیزه شود (بربر دیدن شرق که هنوز نیز ادامه دارد در همین تقسیم بندی میان پولیس آتنی و جهان بیرونش ریشه دارد)، طبیعت نیز راهی ندارد جز به عنوان ماده ی خام، در دست آدمی از روح خود تخلیه شود. به عبارت دیگر، مفهوم طبیعت نزد فلسفه ی غربی یک بن بست ِ مفهومی ست. در چین و جهان هندوایرانی، مفهوم دانش به وجود می آید بدون آنکه به طبیعت تیر خلاص زده شود. یعنی هم انسان به مهار طبیعت برمی خیزد و خود را از آن مجزا می کند و از این گذر، به فردیت دست می یابد، و هم، تیمار طبیعت را به مثابه ی هستومندی زنده و واجد روح، خویشکاری خود می شمارد. جهان نو باید به این تراز "سنتی" میان انسان و طبیعت بازگردد وگرنه در صورت ادامه دادن در پارادایم کنونی، چیزی از طبیعت بازنمی ماند و ما، انسان ها، طبیعت را به یک مستراح عمومی تبدیل می کنیم، البته اگر اکنون همه چیز دیر نشده باشد.

فرای بخش بندی آفرینش به هزاره ها در یزدان شناسی زرتشتی، آنچیزی که مربوط به زیست آدمی می شود، دوره بندی ای وجود ندارد. آدمی، تا پایان دوره ی آمیختگی، با زبان امروزی، تا پایان امکان حیات، در یک دوره زندگی می کند. به عبارت دیگر، فراگرد زندگی آدمی تنها فراگرد ممکن اش است. در این فراگرد، بیم و امید، همانگونه که دانایی و نادانی، خرد نیک و خرد بد، و دیگر مفاهیم بنیادین بشری، فرای گسست های اجتماعی حضور دارند. به عبارت دیگر، این مفاهیم، کاتیگوری ها و یا واکبست های ِ حیات معنوی بشری هستند که او را از آنان گریزی نیست. بی شک ما می توانیم در تفسیر خود، برای نمونه، از عدم امکان معصومیت در جهانبینی مزدائی، عدم امکان حقیقت مطلق را استخراج کنیم که البته، در دینکرد، فلاسفه ی ایرانشهری این کار را کرده اند و در آنجا، بطور مستقیم به نسبی بودن حقیقت پرداخته شده است، در مینوی خرد نیز. که البته در آنجا نیز تفکیک مفهومی صورت می گیرد: میان حقیقت و حامل حقیقت. به عبارت دیگر، اگر چه حقیقت، در تجرد خود از حامل حقیقت می تواند مطلق باشد، اما به عنوان محموله ی سوژه ی خودبنیاد، همواره امری ست نسبی و دردینکرد این را با مثالی فرهنگی روشن کرده اند، اینکه نزد ایرانیان فلان کار زشت است و نزد یونانیان همان کار زیبا و یا، اگر اشتباه نکنم، نزد نیکان ما ناخن دور ریختن بد شمرده می شده است و امروز، یعنی زمان نویسنده، آن کار بد نیست، به هر حال یک همچین چیزی.

در مورد دین: دین، که البته نوع پست تر اش مذهب است و به نظر من تفکیک مذهب از دین را باید در دگماتیسم و فقهی بودن اولی و عاری از دگم و غیر فقهی بودن دومی دانست، تجلی گاه برخورد آدمی با مرگ است. تا زمانی که مرگ هست، دین هم هست. هابرماس از مرگ، به مثابه ی "اندرشکستن امر برون-روزمره در امر روزمره" سخن می گوید (Der außeralltägliche Einbruch in das Alltägliche).

مرگ فرود می آید و آنچه که از خود به جا می گذارد، یک جای خالی ست. دین، این جای خالی را پر می کند. فروغ نکته ی پر معنایی را اشاره می کند هنگامی که می گوید اگر مرگ نبود دستان ما به دنبال چیزی دیگر می گشت، که در حقیقت، می گوید اگر خدا نبود، می بایست اختراع می شد. از این روزن، اتئیسم، از روزن من، نهایت اعتراف به وجود ایزد است.

در مورد دین: دین، که البته نوع پست تر اش مذهب است و به نظر من تفکیک مذهب از دین را باید در دگماتیسم و فقهی بودن اولی و عاری از دگم و غیر فقهی بودن دومی دانست، تجلی گاه برخورد آدمی با مرگ است. تا زمانی که مرگ هست، دین هم هست. هابرماس از مرگ، به مثابه ی "اندرشکستن امر برون-روزمره در امر روزمره" سخن می گوید (Der außeralltägliche Einbruch in das Alltägliche).

مرگ فرود می آید و آنچه که از خود به جا می گذارد، یک جای خالی ست. دین، این جای خالی را پر می کند. فروغ نکته ی پر معنایی را اشاره می کند هنگامی که می گوید اگر مرگ نبود دستان ما به دنبال چیزی دیگر می گشت، که در حقیقت، می گوید اگر خدا نبود، می بایست اختراع می شد. از این روزن، اتئیسم، از روزن من، نهایت اعتراف به وجود ایزد است.

داريوش برادري

در ستایش دروغ، شرارت و عبید زاکانی

کيانوش جان و ديگر مسئولين خوب سايت ايران گلوبال، از اينکه مقاله ام را که در سايت زمانه منتشر شده بود، اينجا نيز منتشر کرديد، خيلي ممنونم و همانطور که در کامنت قبلي نوشتم از نقد دوستانم متشکرم. براي من سايت ايران گلوبال در واقع خانه اول من است. زيرا مقالاتم را در واقع از اينجا و سايت عصرنو شروع کردم. مدتي است که به دليل کمبود وقت فقط چندمطلب در ماه در سايت زمانه منتشر ميکنم اميدوارم بزودي براي سايت ايران گلوبال که خودم را به آن و جمع دوستان و نويسندگانش متعلق ميدانمف بتوانم مقالات جداگانه اي بفرستم. بعد از اين ابراز علاقه به سايت خوبمان، کيانوش جان تقاضا دارم که آدرس جديد وبسايتم را به جاي ادرس قبلي که به تازگي عوض کرده بودي، بزني. اين ديگر وبسايت نهايي است و احتمالا سالها تغيير نمي کند. دوستان نيز ميتوانند در اين سايت با بخشهايي از شش کتاب در حال و در صف انتشار من اشنا شوند که در بخش الکترونيکي منتشر شده است و يا با مصاحبات و مقالات ديگرم. ادرس سايت اين است. ممنون ميشم کيانوش جان از تغيير ادرس زير مقالات.

http://www.sateer.de/

زاستي آقاي نويدي گرامي يادم رفت در کامنت قبلي و در پاسخي به نظرتان بنويسم که من باور به نگاه و نگرش چندفاکتوري به هر مبحث دارم ولي در حوزه تخقيقي خودم مي مانم و برخي فاکتورهاي روانشناختي را مطرح مي کنم وگرنه من نيز باور دارم که براي تحول اصيل و ايجاد يک انسان يا جامعه نو بايستي به مباحث سياسي، اقتصادي، جامعه شناختي و غيره توجه کرد. همانطور که شما و ديگر دوستان مباحث و فاکتورهاي ديگر را باز و مطرح مي کنيد. موضوع دستيابي به وحدت در کثرت نگاهي و کارشناسي براي تحول عميق در رشته هاي مختلف است.

سودا مهرپور

خطر جوکهای نژادی را به مردم گوشزد کنید!

Kaveh عزيز

شما فرموده ايد كه:

"من خودم گيلكم.ولي اول از همه خودم رو ايراني كه زبان رسمي و ابديش فارسي است ميدانم.بعد گيلك.

يكي از مشكلاتي كه شما داريد(اونجوري كه من شنيدم) اينه كه چرا نميتونيد تو مدارس زبان خودتون رو تدريس كنيد(نميدونم) يا صحبت كنيد."

سعي مي كنم خيلي مختصر اين جمله شما رو تحليل كنم و جواب آنچه را كه به قول خودتان نمي دانيد بدهم.

1- فرموده ايد "من خود گيلكم"

بله از ماست كه بر ماست. هميشه سه ملت مازني، گيلك و لر را جزء ملل خفته ايران بر شمرده ام هر چند زماني كه بيداري در بين ترك ها به اين سختي اتفاق مي افتد طبيعي است كه هيچ آگاهي ملي در بين ملل ديگر نخواهيم ديد. چه جالب است وقتي كاسه داغ تر از آش مي شويم. من اگر به جاي شما بودم دنبال اين موضوع مي رفتم كه چرا نوك پيكان جوك ها در ايران بعد از ترك ها به شما گيلك ها كه بعد به رشتي و بعد به شمالي امروزي منتهي شده است نشانه رفته است. ياد داشته باش تا خود خود را نشناسيم بعيد است مشكلات ديگران را درك كنيم. شما و چندين سال قبل من طوري از فاكتور ايران (بخوانيد فارس) صحبت مي كنيم كه هيچ فارسي آنقدر روي آن تعصب ندارد.

2- فرموده ايد " ولي اول از همه خودم رو ايراني... مي دانم"

واقعا آيا تا حال با خود انديشيده اي كه اين ايران و هويت ناشي از آن كه شما خود را به آن متعلق مي دانيد چيست؟ كجاست؟ از كجا آمده؟ البته متذكر شوم اين به معني انكار بنده از ايراني بودن شما و يا خودم نيست. ولي واقعا آيا به آنچه مي دانيد مطلع هستيد؟ آيا مي دانيد اين نام از لحاظ سياسي چه قدمتي دارد؟ آيا مي دانيد قديمي ترين منبعي كه به اين نام اشاره شده است كدام منبع است؟ آيا مي دانيد به فرض در شاهنامه ايران چه تعريف جغرافيايي دارد؟ آيا مي دانيد ايراني چيست و فاكتور هاي ايراني كدامند؟ آيا تا به حال به اين فكر كرده ايد كه چرا موسيقي اصيل ايراني فارسي مي خواند ولي موسيقي گيلكي به زباني ديگر؟ اگر گيلك و ايراني مساويند يا گيلك بودن زير مجموعه ايراني بودن است يا هر آنچه كه شما مي انديشيد، چرا موسيقس گيلكي ايراني نيست؟ لباس تاريخي ايراني كجاست؟ آيا پاپاق من ترك لباس ايراني است يا لباس گل گلي زيباي گيلكي؟

اگر واقعا به اين كه " من خودم گيلكم.ولي اول از همه خودم رو ايراني ..... ميدانم.بعد گيلك." اعتقاد داريد پس بايد قبول داشته باشيد هويت جنبه هاي مختلفي دارد چه طور كه شما دو جنبه براي آن مي شماريد هر چند وجه هاي ديگري نيز قطعا براي خود قائل هستيد. تا حال فكر كرده ايد اگر در كشوري اقامت گزينيد و داراي پاسپورت ان كشور شويد كدام جنبه از هويت شما تغيير مي كند؟ ايا شما ديگر گيلك نيستيد؟ آيا شما تابعيت كشور فلان را داريد؟ اگر جواب واضحي نسبت به اين مسائل نداريد شما هم مثل بنده و تمام ملل غير فارس ايران دچار بحران هويت ملي هستيد. اگر جواب واضحي داريد امثال من را از بحران هويت ملي خارج كنيد!

. شما فرموده ايد " يكي از مشكلاتي كه شما داريد(اونجوري كه من شنيدم) اينه كه چرا نميتونيد تو مدارس زبان خودتون رو تدريس كنيد(نميدونم) يا صحبت كنيد."

مشكل اصلي ملل تحت ستم در ايران از اقتصاد شروع مي شود. يعني همه چيز از اقتصاد آغاز مي گردد. خودتان منصفانه در باره توزيع اقتصاد در ايران قضاوت كنيد. بعيد مي دانم در ايران كسي را سراغ داشته باشيد كه سرمايه گذاري در مناطق فارس نشين را كمتر از ساير مناطق بداند! تا حال از خود پرسيده ايد چرا خوزستان كه تقريبا هر چه ايران ارد از آنجا دارد اين قدر عقب مانده است؟ تا حال پرسيده ايك كه چرا پر آب ترين رود ايران كاردن از 20 متري بوي تعفن مي دهد ولي زاينده رود خشك شده(به علت سد) هر روز بهتر از ديروز؟ آب كارون به يزدي ها از كجا مي آيد؟ چرا مشهد تبديل به قطب براده برداري، اصفهان ريخته گري، شيراز الكترونيك، يزد كاشي و سنگ و تهران همه و ذيگر شهرهاي فارس نشين الا ماشا الله مي شود ولي رشد جمعيت استان آذر بايجان شرقي منفي است؟ چرا حتي نيرو هاي بومي و قابل اعتماد دولت در تبريز نيز صدايشان در آمده؟ چرا دانشگاه تبريز دومين دانشگاه ايران جز اسكلت پوسيده چيزي ندارد؟ چرا زاهدان آب آشاميدني ندارد ولي يزد آي كارون مي نوشد و هزاران هزار چراي ديگر؟

ادامه 5-آيا واقعا اردبيل به عنوان مذهبي ترين شهر ايران پول بيشتري از مركز دريافت مي كند تا يزد؟ چرا در آذربايجان شرقي با داشتن ذتبه اول در صادرات عقب گرد اقتصادي وجود دارد؟ چرا ؟چرا؟چرا؟چرا؟چرا؟ آنقدر زياد است! چرا دوليت ايران كه دو از تشيع مي زند در مناقشه قره باغ طرف ارمني هاي مسيحي است؟ مي دانيد هر كسي قبول نداشته باشد كه در ايران بر عليه تمام ايراني ها ستم وجود دارد واقعا نا انصاف است ولي حرف ما اين است در ايران ستم ملي مضاعف وجود دارد. اين ستم ملي در درجه اول اقتصادي است. مشكل ما ملل تحت ستم در ايران اين است!

محمود

سرداری که 8 زن لخت را در صف نماز بخط کرده بود ؛ ازاد شد

دلیل این بازداشت چیزی بجز حسودی نبوده! این آقا آن خانمها را به صیغه خود در آورده و در هیچ کجای شرع نیامده که لخت بودن و به صف کردن زنان عقدی و صیغه حرام یا گناه باشد. صف نمازی هم در کار نبوده بلکه صف گروهان همسران بوده که آخوند شاهرودی که سربازی نکرده سر در نمیاره! این فرمانده نظامی آنقدر عاشق مراسم مقدس نظامی بوده که هنگام سکس هم خانمهایش را به صف میکرده و جمعا سان میدیده! به این میگویند «میخ اسلام"! (ای کاش منهم یک سردار بودم - امام خمینی)

محسن

کلام محمّد- گفتگو با دکتر عبدالکریم سروش درباره قرآن

متاسفم كه آقاي مزدك با برداشت اين زماني از شرايط ازدواج در 1400 سال پيش به پيامبر اسلام توهين ميكند و آقايي بنام حراميان اشتباه بزرگتري ميكند كه به او توهين ميكند اما نظرات من

1- ما ميگوييم پيامبر اطلاعي درباره زمان ما نداشت بنابراين احكام دين بدرد امروز نميخورد ولي با ديد امروز در مورد شرايط زمان او قضاوت ميكنيم اولا ازدواج پيامبر با عايشه در 6 سالگي يا 9 سالگي يك غلط متداول است با توجه با شواهد تاريخي ازدواج پيامبر با عايشه در 15 سالگي او يا بيشتر صورت گرفته است با اصرار ابوبكر و عايشه كه ذاتا انسان قدرت طلبي بود ثانيا شرايط اين زمان كه دختران درس مي خوانند و تا 30 سالگي ميتوانند به خرج پدرشان زندگي كنند را با 1400 سال پيش مقايسه نكنيد ازدواج سريع شروع يك زندگي تازه بود كه دختران را از يك دختر كه باري بر روي اقتصاد خانواده بود به بانوي خانه تبديل ميكرد كه مردي به او اهميت ميداد و ميتوانست مادر پسري باشد كه جانشين مرد قدرتممندي مثل پيامبر شود

كلام آخر اينكه محمد بن عبدالله جايگاهش در دل اكثر ما ايرانيان است و هيچ فحش و توهيني به جايگاه او آسيب نميرساند

مزدک

سرداری که 8 زن لخت را در صف نماز بخط کرده بود ؛ ازاد شد

تو لخت کردی هر زنی!....رفتی ره پیغمبری!

مقایسه کنید با بزرگترین سردار محمد که برای گرفتن شان رفت و درآنجا بخانه سرداری دیگر میهمان شد و چون صاحب خانه زن خوشگلی داشت سردار اسلام به بهانه خیانت به اسلام اورا کشت و بدون هیچ ناراحتی شب را در رختخواب زنش خوابید و روز بعد به جهاد با دشمنان اسلام پرداخت!جناب محسن من که تاریخ اسلام را ننوشته ام خود مسلمین نوشته اند و در هیچ کتاب معتبر اسلامی نیست که عایشه 15 سالش بوده.از هر مسلمانی چه سنی و چه شیعه بپرسی با افتخار اینو سنت رسول الله می گوید و کتمان آنرا دروغ و تهمت به رسول الله!این حرف شما را قبول دارم که نباید مسایل انروز را با دید امروزی دید ولی دروغ گفتن برای مدرن کردن اسلام هم همان چیزیست که مارا متهم می کنید!درثانی اگر اسلام در دل ایرانیان جای دارد چرا قمه و شمشیر می کشید و مرتدین و مشرکین و کافران را قتل و عام میکنید؟مگر ما حقی غیر از یک زندگی عادی که حق طبیعی ماست طلب می کنیم؟ما که خواهان همزیستی با تمام انسانها و خدمت به تمام انسانها بودن قید و شرط هستیم وآزادی و برابری در مقابل قانون و احترام به انسانها را برای همه می خواهیم!ولی ایا اسلام و مسلمین اینچنیند؟مسلما نه!اسلام با زور و قتل و کشتار از زمانیکه قدرت گرفته تا بحال حکومت کرده.انساها در محدوده حکومتهای اسلامی از بدو قدرت گرفتنش که حکومت خود محمد بوده تا بحال هیچگاه نتوانسته اند برسرنوشت و حتی زندگی خصوصی خود حاکم باشند.جز کشتن و غارت و تجاوز ارمغانی از مسلمین کسی ندیده!اگر ایرانیان تا این حد پست و حقیر شده اند و تا این حد از انسانیت پایین آمده اند که جنایتکاری مثل محمد در قلبشان باشد؟پس از چه میترسید؟رهاشان کنید تا خود انتخاب کنند!

راد از اهواز

سرداری که 8 زن لخت را در صف نماز بخط کرده بود ؛ ازاد شد

بعضی خبر ها میگوید 6 زن بعضی میگوید 8 زن اصل خبر مهم نیست , مهم این است که هر چه صف نماز بیشتر باشد صوابش بیشتر است . اگر ده نفر میشدند صوابش قابل محاسبه نبود .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.