رفتن به محتوای اصلی

توسعه ايران در گرو توسعه منطقه‌ يي
06.10.2013 - 01:09

 

درباره توسعه‌يافتگي يا نيافتگي ايران

فهم رابطه بين سطح توسعه‌يافتگي يا توسعه‌نيافتگي ايران و كشورهاي همسايه و به طور خاص كشورهاي حوزه خليج فارس را بهتر از طريق مفهوم توسعه منطقه‌يي مي‌توان فهميد. زيرا اينكه كدام كشور همسايه در مقايسه با ايران يا ايران در مقايسه با ديگر كشورهاي منطقه داراي چه سطحي از توسعه‌يافتگي قرار دارند بدون درك روشني از توسعه منطقه‌يي امكان ندارد. در اين زمينه دو مفروض عمده وجود دارد. اول اينكه توسعه در جايي به وقوع مي‌پيوندد كه شرايط دروني تحقق آن وجود داشته باشد. اين شرايط معطوف به زيرساخت‌هاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و سياسي است. هر يك از اين زيرساخت‌ها در شكل‌دهي به جهت و سطح توسعه‌يافتگي يا توسعه‌نيافتگي تعيين كننده است. دوم اينكه توسعه بدون توجه به شرايط مساعد بيروني تحقق آن امكان ندارد. به طور خاص مي‌توان از نقش و جايگاه استعمار به عنوان نيروي منفي و مخالف توسعه و وجود شرايط توسعه‌يي در قالب كشور و جامعه توسعه‌يافته همسايه به عنوان نيروي مثبت اشاره كرد. به طور خاص مي‌توان مدعي شد توسعه ايران در منطقه بدون امكان توسعه‌يافتگي در كشورهاي همجوار امكان‌پذير نيست. البته اين امكان وجود دارد كه يكي از كشورهاي موجود در منطقه به يك سطح خاصي از توسعه‌يافتگي دست بيابد ولي در صورت هر نوع حادثه‌يي هر چه به دست آمده است از دست خواهد رفت. اين دو فرض را در يك بيان ساده مي‌توان طرح كرد: وقتي يك كشور كه در يك حوزه به لحاظ جغرافيايي و فرهنگي و اجتماعي و سياسي قرار دارد امكان توسعه خواهد يافت كه ديگر كشورها نيز به طور نسبي در مسير توسعه باشند والا هر نوع اقدامي در اين كشور خاص مي‌تواند به بحران دروني براي خود كشور و ديگر كشورهاي منطقه و حوزه بينجامد. از اين منظر است كه من توسعه‌يافتگي يا توسعه‌نيافتگي ايران و ديگر كشورهاي منطقه را مرتبط با هم تعريف كرده و آن را تحت عنوان ضرورت دستيابي به استراتژي توسعه منطقه‌يي مي‌دانم. بدون وجود استراتژي توسعه‌يي منطقه‌يي با هر وضعيتي و تلاشي كه در هر يك كشور ايجاد شود و كشوري مدعي توسعه‌يافتگي شود در گذر زمان دچار بحران شده و امكانات و سرمايه هايش را از دست خواهد داد. زيرا همسايه‌هاي كشور در حال توسعه آمادگي توسعه‌يافتگي همسايه را ندارند. اين است كه توسعه كشورهاي منطقه در يك فرآيند تركيبي و پيوسته امكان‌پذير خواهد شد. براي روشن شدن اين مطلب مي‌توان به وضعيت كشورهاي اروپايي اشاره كرد. كشورهاي اروپايي تا حدود زيادي در دوره تاريخي و شرايط سياسي و اقتصادي نزديك به هم به جريان توسعه وارد شده و در تعاملي كه بين آنها بوده است به توسعه‌يافتگي دست يافته‌اند. بحران‌هاي مالي و سياسي و فرهنگي آنها نيز با يكديگر همراه شده است.

با توجه به مطلبي كه در بالا اشاره شد ما در شناخت وضعيت توسعه‌يي ايران و كشورهاي همسايه‌اش با چند سوال روبه‌رو هستيم: آيا اساسا راهي براي توسعه منطقه‌يي با اين همه تفاوت و اختلاف وجود دارد؟ تازه اگر هم تفاوت‌ها بين كشورهاي موجود در اين منطقه كمتر از تفاوت بين ديگر كشورها در مناطق ديگر باشد، چرا استراتژي توسعه منطقه‌يي شكل نگرفته است؟ آيا امكان اين هست كه يكي از كشورهاي منطقه بدون هر نوع تغييري در ديگر كشورها به توسعه دست يابد؟ پاسخ دادن به سوال اول نياز به دقت و تامل دارد. كشورهاي موجود در منطقه جنوبي ايران كه حول و حوش حوزه خليج فارس هستند با وجود اينكه متعلق به يك حوزه فرهنگي و زباني هستند، با هم و با ايران تفاوت‌هاي اساسي پيدا كرده‌اند. آنچه كه از طريق ديگران درباره اين كشورها در طول دو سده اخير مورد تاكيد قرار گرفته است، تفاوت‌هايي فرهنگي، قومي و زباني است. يكي از تعابير مطرح شده كه خيلي هم مورد اقبال عموم قرار گرفته است تقسيم آنها به كشورهاي عربي و عجمي است. اين‌طور گفته مي‌شود كه ايرانيان متفاوت و بعضا معارض با اعراب هستند همان‌طور كه اعراب معارض با ايرانيان هستند. من با وجود اينكه به تفاوت‌هاي بسياري بين اين كشورها با هم و با ايران واقفم، ولي خيلي با تعبيري كه بيشتر به واسطه استعمار مطرح شده است موافق نيستم. در اين زمينه نياز به بحث و بررسي مفصل وجود دارد. زيرا بسياري از اين تفاوت‌ها بعد از جنگ جهاني اول طرح شده و همچنان ادامه دارد. بسياري از اين تفاوت‌ها ريشه تاريخي ندارد و بيشتر ساخته شده استعمار است و بس. تفاوت‌هايي كه در طول ساليان در اين منطقه دنبال شده است زباني و قومي عنوان شده كه منشا تفاوت‌ها و اختلافات ديني و فرهنگي و اقتصادي وسياسي هم شده است. ايرانيان در طول تحولات مهم و به طور خاص تحولات دوران معاصر، در مقابل مقوله عربي قرار گرفته همان‌طور كه اعراب در اين منطقه در مقابل پديده عجم قرار گرفته‌اند. اينكه هميشه به هر دو طرف گفته شده است كه در مقابل غيري قرار گرفته ايد كه مي‌خواهد اصل و اساس فرهنگي را نابود كند. اعراب را از ايراني و ايراني را از اعرابي و عرب مي‌ترسانيده‌اند. همين ترس‌ها هم اساس شكل‌گيري جنگ و جدال بوده و هست. اين ديگري توليد حضور قدرتمند استعمار در ايران است.

اينكه آيا امكان دستيابي به استراتژي واحد توسعه‌يي منطقه‌يي وجود دارد، بايد به وضعيت حضور و اثرگذاري استعمار توجه كرد. اگر بيگانه‌يي كه حياتش در منطقه به اختلاف و تعارض ملي و قومي و ديني و زباني و اقتصادي وابسته است خوب شناخته نشود و نحوه اثرگذاري و اختلالي كه ايجاد مي‌كند معلوم نشود و اقدامي براي كوتاه كردن نقش و اثرش صورت نگيرد هر نوع طرح و برنامه توسعه‌يي سرانجام روشني نخواهد داشت. اين معني را مي‌توان از نقش منفي كه اقتصاد نفتي در منطقه براي همه كشورها ايجاد كرده است، فهميد. نفتي كه مي‌توانست راهي و امكاني براي دستيابي به تمدني جديد (صورت جديدي از تمدن اسلامي) باشد بلاي جان دولت‌ها و ملت‌هاي منطقه شده است. هر دولتي كه درآمد نفتي بيشتري دارد دچار مشكلات بيشتري شده است همانطور كه كشورهاي مسلماني كه درآمد نفتي ندارند هم دچار مشكلات ديگري شده‌اند. در نتيجه اولين اقدام براي رسيدن به استراتژي توسعه‌يي شناخت نيروي مزاحم و مخل توسعه است. دومين گام و اقدام شناخت ظرفيت‌هاي متعدد درون كشورها و فرهنگ‌هاست و سومين گام كه اصلي‌ترين آنهاست طراحي استراتژي توسعه منطقه‌يي است. اگر اين سه گام برداشته شود آن‌وقت امكاني براي شروع توسعه در هر يك از كشورهاي منطقه وجود خواهد داشت. اگر اين گام‌ها درست برداشته نشود تلاش‌هاي صورت گرفته هر چند كه در دوره‌يي و مقطعي مفيد جلوه كند در دوره بعدي تبديل به ضد خود خواهد شد. يكباره ديده مي‌شود كه يكي از كشورها به قطب تجارت منطقه تبديل شده و ديگري به قطب توليد تروريسم و ديگري به قطب توليد مواد مخدر و ديگري به مركز دموكراسي و ديگري به توليد صنايع غير مولد جهان غربي و... كه حاصل كار جمعي آنها تعارض و درگيري است تا توسعه هماهنگ.

ايران به عنوان يكي از اين كشورها در صورتي خواهد توانست به توسعه دست يابد كه همسايگاني داشته باشد كه در مسير توسعه قرار دارند. اگر همسايگان ايران هر يك به شكلي دچار مشكل بنيادي بوده و توان وارد شدن به جريان توسعه را ندارند، نمي‌توان خيلي به آينده برنامه‌هاي توسعه در ايران اميدوار بود. زيرا هر نوع مشكلي كه هر يك از كشورهاي همسايه ايران دارند يا خواهند داشت در موقعيت‌ها و شرايط خاصي وارد ايران شده و به مساله ملي تبديل خواهد شد. يكي از مسائلي كه خيلي براي ايران در طول بيش از سه دهه گذشته مشكل آفرين شده است مشكل مصرف مواد مخدر است. ايران كشوري نيست كه توليد كننده مواد مخدر باشد ولي در مقايسه با ديگر كشورهاي منطقه يكي از با مشكل‌ترين‌ها در اين زمينه است. چرا؟ دلايل بسياري در اين زمينه وجود دارد كه محققان اين حوزه بايد سخن بگويند. اما يكي از اصلي‌ترين دلايل رشد مصرف مواد مخدر در ايران فراهم بودن آن در كشور همسايه و انتقال آن به ايران است. اساسا ايران به دليل همسايگي با كشوري كه توليد كننده اصلي مواد مخدر است در مسير انتقال اين كالا به ديگر نقاط جهان قرار دارد. انتقال اين كالا از ايران به هر شكلي زمينه در دسترس بودن اين كالا براي مصرف و سوداگري بسياري در اين زمينه شده است. همان‌طور كه اگر در حاشيه ايران كشوري با دانشگاه‌هاي خوب و تكنولوژي برتر بود ايران مي‌توانست از اين توانايي بهره مند شود. شايد مثال خوبي كه در اين زمينه وجود دارد رابطه‌يي است كه كشور كانادا و امريكا با هم دارند. همسايگي امريكا براي كانادا امكاني براي فراهم بودن شرايط توسعه همه‌جانبه شده است. اين وضعيت يعني همسايه توسعه‌يي براي ايران وجود ندارد. بيشتر همسايه‌هاي ايران دچار مشكل توسعه‌نيافتگي هستند و به دليل وجود مشكلات بسياري كه آنها دارند برنامه‌هاي توسعه‌يي در ايران نيز تحت تاثير قرار مي‌گيرد. به همين دليل هم هست كه از اساسي‌ترين گام‌هاي توسعه‌يي براي ايران توجه به جريان توسعه كشورهاي همسايه است. شايد در بعضي از مواقع و شرايط براي توسعه يافتن ايران بايد اول برنامه‌هاي توسعه‌يي در كشورهاي همسايه سر و سامان يابد و بعد در داخل. يك نمونه از اموري كه براي زندگي مردم ايران سختي در پي داشته است شناوري خاك و غبار از عراق است. براي داشتن هواي سالم ضرورت دارد تا دولتمردان ايراني همراه با دولت عراق براي گذر از اين مشكل كاري جدي بكنند. نمي‌توان به انتظار اقدامي نسنجيده و دير هنگام به واسطه كشور همسايه بود و شاهد نابودي جمعيت بزرگي در ايران همراه با دشت و مزارع بزرگ شد. از اين نوع مشكلات كه اساس آن يكي از كشورهاي همسايه است بسيار است كه بي‌توجهي به آنها راه و زمينه‌يي در تاخر شروع برنامه‌هاي توسعه‌يي در ايران است. يك مثال ديگر عنوان شود شايد بي‌فايده نباشد. مثلا اگر تلاش مي‌شد كشورهاي همسايه از طريق سيستم راه آهن به اروپا و شرق آسيا مرتبط مي‌شدند ايران مي‌توانست از اين مسير بيشترين بهره را ببرد. اگر كشورهاي منطقه ميل يا اراده يا علاقه يا توان انجام اين كار را ندارند دولت و مردم ايران بايد در بدو امر در اين زمينه تلاش كنند و سپس خودشان را مرتبط با آن بسازند. درست است كه اولين بهره‌وران اين نوع اقدامات توسعه‌يي كشورهاي همسايه هستند ولي در ادامه مسير و اصلي‌ترين بهره‌وران اين نوع اقدام‌ها كشور ما خواهد بود. مجموعه مثال‌هاي عنوان شده در فوق (توليد مواد مخدر، توليد خشونت، توليد غبار و راه‌آهن و... ) نشان‌دهنده اقدامي عاجل در دستيابي به استراتژي توسعه منطقه‌يي است. اگر اين استراتژي سر و سامان يابد، كشور ايران همراه با كشورهاي همسايه در مسير توسعه قرار خواهند گرفت. و اگر در اين زمينه كاري نشود اگر هم ايران به دلايلي چون تركيب جمعيت، ساختار با ثبات سياسي و توسعه سياسي، و... گام‌هايي در جريان توسعه جلوتر بپيمايد، در درازمدت دچار چالش‌هايي خواهد شد كه ريشه آن در مشكلات كشورهاي همسايه است. اين چالش‌ها بعضا از طريق جابه‌جايي جمعيت، جنگ، يا تعارضات اجتماعي و سياسي ظهور كرده و مانعي در ادامه حركت توسعه‌يي در ايران خواهد شد. به اميد روزي كه در ايران و ديگر كشورهاي همسايه ميل و اراده و اقدام براي دستيابي براي طراحي استراتژي توسعه منطقه‌يي ظهور كند و دولت‌ها مدعي اين پيام باشند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
روزنامه اعتماد

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.