رفتن به محتوای اصلی

فدرالیسم، راهگشای گذر از خودکامگی و آغاز بیداری مردمی
06.01.2014 - 16:31

 آنچه را ما در گذشته ها از دودمان پهلوی و در این 35 سال از گروه های واپسگرای دینمدار و سران دیوانه شان  دیده و بر پشت زخمی کشیده ایم، تنها بیانگر این است که دست بالای دست فریبکارانِ رنگین برای بهره برداری از سادگی و آسیب پذیری بخشی از ما و مردم آسمانزده بسیار است. ناگزیر باید هوشیار شد و بیدار گشت و بیش از این در دام ها نماند. زیرا که ما بیشتر زودباور، سخت زمینگیر و شگفتا که گوش به فرمان شده ایم و گردنکشانِ به گمان خویش زیرک و بالا نشین، همچنان عقاب ها بر بالای سر ما آسمانگیر گشته اند!

چرا؟ چون: دشمنان مردم، هر بار در پیچ و خم ناسازگاری ها و فرازِ شورش ها و نافرمانی های سرنوشت ساز ما، آنان در جامه های گوناگون توانسته و دردا هنوز هم می توانند بخش ساده نگر ملت های سرکوب شده شاه و شیخ را به آسانی سرگرم بازی با دلخوشکنک های مرامی ـ آئینی، دلبستگی های باستانگرایانه و یا با غرور کور و کر ناسیونالیستی و شونیستی رام کرده و بسیاری را در پی خویش، آسوده گول بزنند؛ گمراه و یا در چاه کنند؛ و آینده بهتر ملت های زیر ستم دستگاه شیعی را با دید تنگ خود و خودخواهی گروهی تباه کرده و جابجائی بایسته و شایسته را واپس نگهدارند و همزمان ساختار چپاولگر و خونریز خودکامگان ولائی را از گزندِ اراده ی شورشیان دور کنند؛ زندگی همگان را در چرخش هستی، بارهایِ بار دچار سر در گمی کرده و فردای خوب و برابر را که می توان با همکاری و مبارزه ی همگانی در دست گرفت، هرچه دست نایاب تر سازند.

در اینجا بد نیست نگاهی پرسشگر و پژوهشگر داشت و هر یک از ما به پشت سر آموزه ها، ترفند ها و تباهی ها و زندگی سختِ تاکنونی خود و همبستگان دور و نزدیک و مردمان آزاده و آشنای شهرهای خویش بیافکنیم. آیا ما در برابر ناتوانائی های امروزی گناهکار نیستیم؟ چرا، هستیم! آیا به راستی اینک گاه آن نیست که: همگی با هم به این دستگاه ویرانگر و یا هر سوداگر دیگری با هر نامی که داشته باشد، به او نه بگوئیم؟ آری باید آنها را شناسائی و رسوا کرد و به این خواری ها، به این سرنوشت های تلخ و به این پیکر های شکسته و خونین، به این دست و شکم های خالی که فروانروایان زور و نادانی بر سر خود و کشورمان آورده اند، با همه ی توان، بلند نه بگوئیم.

مگر آیا، ما چاره ای جز با هم بودن در نبرد با زورمداران جهانی و ریاکاران نیرومند داخلی داریم؟ نه نداریم! هیچ ملتی به تنهائی آزاد و پیروز نخواهد شد. پراکندگی: همیشه تا بوده و بوده مادر شکست هاست. پس دست در دست باید با هم به پا خیزیم و با هم در ستیز با ناراستان و دشمنان همبستگی مان به همه ی شان بلند نه بگوئیم. آیا این سرگردانی ها و بی سرانجامی ها و خانه خرابی ها دیگر بسنده نیست؟ آیا: دور گمراهی ملت ها، توده ها، گزار پهلوان ها، شاه ها، خامنه ای ها، رهاننده ها و مفتخوری ها نگذشته است؟ باید پایان بدبیاری را آغاز کرد.

زندگی همه کارگران و مزدبگیران زیر دست، ناتوان گشته، لهیده شده و تاراج گردیده بیش از این تاب گرسنگی، بردباری، زورشنوی و نابرابری های رنگارنگ را به هر نام و بهانه ای که باشد دیگر ندارد. برای نیروی کار و تلاش همه ی ملت های ایران، بیش از همه نان و همگام و پیوسته و جدائی ناپذیر با آن آزادی می خواهند و برای همه شان برابری و رهائی از ستم ارزش همسنگ دارد. راز پیروزی مردم کار و پدیداری فردای اراده مند ملت های آنها تنها در این همخوانی و همراهی ست که می تواند جایگزینی توان همبسته ی آنها در اداره ی کشورو خواست ملی ملت ها در فردا باشد. باید جلوی فریب ها را بگیریم، گمان ندارد که ناسیونالیسم و شونیسم این فریبکاران زیرک، کاسه لیس چپاولگران هستند!

ما باید بپذیریم و می پذیریم که در کشور ما ستم های ملی، فرهنگی، زبانی، دینی، مذهبی، جنسی و جنسیتی، همچون ستمِ هار سرمایه گذشته ی بلند و ریشه ی دردناکی داشته و دارند. نابرابری ها، ستمدیدگی ها و رنجبردگی ها در میان ملت های ما دلخراش و فراوان هستند. راه ما جدائی و بیگانگی از هم نیست؛ درمان دردهای ما، همراهی برای یافتن چاره های همگانی ست. پس ما باید برای یافتن نان، همانسانکه برای داشتن نام ملی، آزادیِ فرهنگی، زبانی، مرامی، جنسی و جنسیتی خویش همچنان مبارزه پیگیر و پیوسته داشته باشیم و خستگی ناپذیر راهِ سخت و دشوارمان را پیگیری کنیم.

چاره و راهکار تلاش دو سویه و همزمان است تا مگر که نیازمندان نان و آزادی از ستم دوچند خودکامگی و بهره کشی ها همزمان رها شوند. رهائی و رستگاری که: می بایست برایش همه ملت ها، یکدست و در کنار هم برای ایران آزاد و برابر آستین ها را بالا زده و با دست همبستگی خویش در دست، پای همراهی و همگامی را در برابر بنیادگرائی درنده بایستانند، اراده کوچک و تکرو ناسیونالیستی و تنگ چشمی و سراسرگرائی شوینیستی را سست کنند و به آز و خرد بیمار آنها لگام زده و میدان ندهند و به دشمنی پایه ای با سرمایه ی سیر ناشدنی و غارتگر خودی و بیرونی به نبرد کلان برخیزد و او را با یکپارچگی خویش به فرمانبرداری وادار سازند؛ همبستگانی که هیچگاه رو در روی و در برابر خواست هم نمی ایستند و هرگز به هم آسیب نمی زنند تا هیچکدام از هیچ دشمنی کلاشی آسیب پذیر نگردند!

ما نباید بپذیریم و نمی پذیریم که بهانه های ناسیونالیسم و شونیسم در ایران روزی پرچمدار جنگ ملت های اسیر ما شوند. هر گرایش برتری جوی ملی، دینی و سکتاریستی، دشمن ملت خود و دیگر ملت های کشور رنگین ماست. همچنانکه هر نگاه و سازمان ملی، بی مبارزه با سرمایه داری خودخواه خودی، می تواند پایگاه بهره کشی های دزدان کار در دل زندگی ملت های در بند مزد باشد و هست. دشمن همه ی ما ساختار سرمایه انگلی، جهانخواران و پراکندگی گارگران و مزدبگیران همدرد است. هر نگاه ملی که سود سرمایه داری را در هر کجای ایران از چشم ملت های خود می پوشاند و یا بپوشاند، افشا و روشنگری درست ار آن ندارد، یک درغگوی برجسته، یک دغلباز و یک گمراه کننده وابسته به سرمایه است.

کسانی که سرمایه داری ملی را افشاگری نمی کنند فریبکارند. ما ناگزیریم هر چه زودتر برای خواسته های برجا مانده و کهنه و بازپس دادن و گرفتن آنها، پاسخ های همگانی بیابیم و چاره جوئی های راهشگای سراسری دست و پا کنیم. تا راه ریامداران را همواره افشا و رسوا سازبم و خواهیم ساخت. ناسیونالیسم و شونیسم دو دشمن همزاد زندگی مسالمتگرایانه ملت ها در ایران و سرتا سر جهان بوده و هستند و چندان سر دوستی با مزدبگیران غمگسار را ندارد. ستم شاهی و ستم دینی و ستم غارتگری هستی ما را بر باد داده و نگرانی از ویرانگری کنونی و آتی، همه و همه تنها از زیستنگاه چنین اندیشه های پلید و پوسیده ای برخاخسته است و از صدهای پیش این فرهنگ گروهی و زبده پرور، توانسته زنجیر بر اراده توانای توده ها و ملت های شان بزند و زده است؛ زنجیرهائی که دیگر باید بریده شوند.

خواست جنبش مشروطیت در برابر خودکامگی قاجار به همین خاطر ساده بود که پای گرفت و پاس یافت. مجلس شورای ملی و نخستین قانون اساسی ایران به سود چنین درخواست و خیزش پایه ای بوده است که جنبش توده ای و آزادیخواهانه را بر روی پا مردمی نشاند. هدفی که هنوز و پس از صد سال جستجو، آن جستنگاه را ملت ها و مردم ما نیافته و نیازش در دل فرهنگ گسترده، به اراده ای مردمی فرانروئیده و هنوز پذیرفته نشده است. ایران امروز ما بیش از گذشته در برخورد با نارسائی ها و نابسامانی ها، نا آرام و پریشان است و ناگزیر نیازمند ساختاری ست که توان پاسخ به خواست همگان را داشته باشد. فاز همبستگی کنونی و آتی ما می تواند فدرالیسم شورائی باشد؛ شیوه ای که تمامیتگرائی "اَبر ها" را کوچک و اراده ملت ها را برای چند و چون سرنوشت خویش بزرگ می کند. این دست آویز یکی از پیشنهادها و راه ِراهگشای گذر از خودکامگی و آغاز بیداری ملی و مردمی کشور ماست.

بهنام چنگائی 16 دی 1392

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.